×

درباره میز شهر اندیشه

اگر «امتیاز انسان» «خردمندی» است و اگر «لازمه‌ی خردمندی» انسان «اندیشمندی» و «حاصل خردورزی» و اندیشمندی گوهر «شناخت» است، خرد، اندیشه و شناخت، بهای بیشتری می‌طلبد. پس تمرکز بر «شهر اندیشه» انسان «بایسته‌ترین» حرکت انسانی است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
۱۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

در جستجوی ارتباط درست با ديگران

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۶-۱۰:۳۸:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۰/۲۲-۱۶:۳۷:۴۸
    • کد مطلب:18772
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 94385

برقرار ساختن ارتباط درست با دیگران یکی از بنیادهای ناشناخته‌ای است که در مرتفع ساختن مشکلات اجتماعی بسیار کارا است.

چند فصل آینده به این مهم می‌نگرد.

چگونه موقعيت يكديگر را بيابيم؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2416
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3486

هدف اين بحث همان گونه که از اسم آن پيداست راه شناخت موقعيت درست خود و ديگران است.

پيش از اين گفتيم:

انسان آن گاه موجودي اجتماعي شمرده مي‌شود كه بتواند يك نظام نسبتا پيشرفته و پايدار را در ميان افرادش برقرار كند؛ برپايي نظام در يك مجموعه، بدون ارتباط آن مجموعه با يكديگر ممكن نيست، و ارتباط ميان افراد يك مجموعه انساني، بدون موفقيت در انتقال يافته‌هاي افراد به يكديگر ميسر نيست. پس اجتماعي بودن انسان نيز در گرو «تفهيم و تفاهم» ميان انسانهاست.

و نيز گذشت:

«مشكل تفهيم و تفاهم، يعني ضعف ارتباط و از هم گسيختگي نظام اجتماعي انسان، و توسعه اين مشکل، به معني تزلزل و فروپاشي جامعه انساني است».

گفتيم نخستين گام به سوي تفاهم، شناخت درست موقعيت يكديگر است؛ بدين وسيله ارتباط واقعي ميان افراد امكان مي‌يابد. اينك لازم است ببينيم در راستاي رسيدن به اين هدف آيا مي‌توان از دانش جغرافيا بهره جست؟

چرايی دانش جغرافيا و نقشه آن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2417
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1592

در جهان كنوني همگان بيش و كم با نقشه‌هاي جغرافيايي آشنا هستند و احيانا خود نيز از آن استفاده كرده‌اند. با اندك تأملي مي‌يابيم نقشه‌هاي فراوان ديگري نيز وجود دارند كه ارتباطي به جغرافيا ندارند.

كاربرد بهينه از يك نقشه‌ي جغرافيا، بستگي به شناخت ما از دو عنصر «جغرافيا» و «نقشه» دارد. تشريح واقعي اين دو عنصر و نتايج سودمند آن در ابعاد گوناگون، در حيطه كار متخصصين مي‌باشد؛ اما اندكي آشنايي با آن، راه را براي هدف اين نوشتار آماده مي‌كند؛ از اين رو توضيحي گذرا، سودمند مي‌نمايد و اينك از دانش جغرافيا آغاز مي‌كنيم.

الف‌) دانش جغرافيا

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2418
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1625

دانش جغرافيا رشته‌هاي گوناگوني دارد و تعريف هر كدام ويژگي‌هاي خود را داراست؛ اما ممكن است يك نقطه اشتراك در همه آنها وجود داشته باشد و آن شناخت يك مجموعه و امكان بخشيدن به ارتباط ميان آنهاست.

در مباحث پيشين گذشت كه ريشه شكست در تفاهم نيز ناتواني در برقرار ساختن ارتباط مفيد است؛ در فصلهاي آينده تلاش مي‌كنيم دريابيم دانش جغرافيا چگونه امكان ارتباط را ميسر مي‌سازد تا بتوانيم با توسعه آن، گره شكست در تفاهم را نيز بگشاييم.

اگر ما بتوانيم:

1ـ موقعيت خود (و ديگران) را بشناسيم؛ (موقعيت يابي)

2ـ نسبت ميان موقعيت خود و ديگران را بسنجيم؛ (موقعيت سنجي)

با تحقق اين دو امر ارتباط ميان ما و ديگران امكان مي‌يابد. فصلهاي آينده توضيح بيشتري در اين راستا ارايه مي‌كند.

1ـ موقعيت يابی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۰-۶:۴۳:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۲/۱۰-۶:۴۶:۱۸
    • کد مطلب:2419
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2201

براي چند لحظه چشم خود را ببنديد و تصور كنيد هنگامي كه چشم مي‌گشاييد خود را در مكاني كاملا ناشناخته مي‌يابيد، چه احساسي به شما دست مي‌دهد؟ و با چه مشكلاتي روبرو مي‌گرديد؟ ناگفته پيداست كه پرسشهاي فراواني پيش روي شما قرار مي‌گيرد، مانند:

ـ من كجا هستم؟

ـ آيا نيازهاي اوليه زندگي قابل دسترسي است؟

ـ وضعيت امنيت اين منطقه چگونه است؟

ـ كساني كه آنها را مي‌شناختم اكنون در چه موقعيتي قرار دارند و موقعيت من با آنها چه نسبتي دارد؟

ـ آيا راهي براي ارتباط دوباره با يكديگر داريم؟ و…

زندگي كردن در چنين شرايطي، بدون يافتن پاسخهاي مورد نياز، امكان ندارد و يا لا اقل بسيار دشوار است.

ولي اگر شما را با چشمان باز به نقطه جديد ببرند، قطعا به اين اندازه دچار مشكلات نمي‌شويد؛ البته ممكن است فاصله نقطه جديد و پيچ و خمهاي مسير، اشكالاتي ايجاد كند كه با سود جستن از راه‌هاي علمي قابل حل است.

حال اگر با ارايه تصوير مسير مورد نظر، شما را با موقعيت نقطه جديد آشنا كنند، وضعيت كاملا متفاوت خواهد بود. با توجه به ابعاد، جامعيت و دقت نقشه جغرافيايي، اين امكان وجود دارد كه دچار هيچ مشكلي نشويد. در اين صورت با توجه به اين كه منطقه فرضي در چه مختصات جغرافيايي (طول و عرض جغرافيايي) قرار دارد و اين كه از كدام جهت جغرافيايي وارد منطقه شده‌ايد، مي‌توانيد مسير آينده خود را از نظر جهت حركت، طول مسير، زاويه‌ي انحراف و… به دقت كنترل نماييد و بدون از دست دادن موقعيت جغرافيايي به راحتي در منطقه جابجا شويد.

اگر بخواهيم بدانيم كه اطلاعات ما نسبت به موقعيت جغرافيايي كامل است يا خير، بايد به پاسخ پرسشهاي زير توجه نمايم:

۱- اينك كجا هستم؟

۲- از چه مسيری به اينجا رسيده‌ام؟

۳- آيا با ديگرانی كه در موقعيت ديگری هستند مسير مشتركی داشته‌ام؟

۴- اگر مسير مشترك داشته‌ام نقطه‌ی جدايی مسير در كجاست؟

اگر بتوانيم پاسخ دقيق به اين گونه پرسشها بدهيم، مي‌‌توانيم بگوييم كه نسبت به مختصات جغرافيايي‌مان اطلاعات خوبي داريم.

با استفاده از دانش جغرافيا مي‌توان به موقعيت خود، راه‌هاي ارتباطي به ساير نقاط، وضعيت استقرار افراد يك مجموعه و ساير مجموعه‌ها با يكديگر، امكان و چگونگي ارتباط آنها و… دسترسي يافت.

2ـ موقعيت‌سنجی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۰-۶:۴۳:۱۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2420
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2121

در مثال پيشين با برخي از نتيجه‌هاي سودمند دانش جغرافيا آشنا شديم و به برخي از پرسشها اشاره كرديم كه توانايي ما بر پاسخ آنها، نشان از درستي اطلاع ما از موقعيتمان مي‌دهد. اما يك پرسش مهم ديگر باقي مانده است و آن اين كه:

نسبت به موقعيت كنوني ديگران چه نسبتي دارم؟

پاسخ اين پرسش نسبت به پرسشهاي ديگر خالي از دشواري نيست، اما مسلما هنگامي مي‌توانيم بگوييم اطلاعات جغرافياي ما كامل است كه بتوانيم به اين پرسش نيز پاسخ دهيم.

سنجيدن موقعيت خود با ديگران متوقف است بر:

الف‌ـ موقعيت خود را بشناسم.

ب‌ـ موقعيت ديگران را نيز بشناسم.

ج‌ـ رابطه موجود ميان دو موقعيت را نيز بشناسم.

فرض كنيد دو نفر در يك منطقه قرار دارند، اگر يكي از اين دو بخواهد بگويد ديگري در كجاست و با او چه اندازه فاصله دارد، لازم است ابتدا موقعيت محيط اطراف خود را بشناسد و سپس دايره اطلاعات خود را از محيط اطرافش توسعه دهد تا آنجا كه اين دايره شامل موقعيت فرد دوم نيز گردد.

موقعيت‌سنجي علاوه بر اين كه خود هدف مهمي است، نشان دقت و وسعت اطلاعات جغرافيايي ما نيز هست. از همين رو هنگامي كه رابطه جغرافيايي خود با ديگران را بيان مي‌كنيم، كاستي‌هاي ما در شناخت محدوده‌اي كه در آن زندگي مي‌كنيم بيشتر و بهتر آشكار مي‌شود.

احيانا اتفاق مي‌افتد كه دو نفر در بيان موقعيت خود با ديگري اختلاف پيدا مي‌كنند؛ با تأمل در مطلب ياد شده مي‌توان گفت كه اطلاعات يكي از اين دو نفر يا هر دو نفر از درستي كامل برخوردار نيست؛ البته تا زماني كه هر يك موقعيت خود را به تنهايي بيان كند اين كاستي آشكار نمي‌شود، اما آن گاه كه هر دو بخواهند موقعيتشان را با يكديگر بسنجند، لازم است اطلاعات هر فردي به اطلاعات ديگري پيوند بخورد. اين پيوند هنگامي كه با واقعيت انطباق داشته باشد، ريشه اختلاف را مي‌خشكاند، اما اگر چنين نباشد اختلاف آشكار مي‌شود. در نتيجه مي‌توان گفت علاوه بر اين كه خود موقعيت‌سنجي هدف مهمي است، نشان درستي اطلاعات هم مي‌باشد.

ب) نقشه (ترسيم چکيده اطلاعات)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۳۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2421
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1600

با جمع آوري اطلاعاتمان از يك منطقه و ترسيم آن بر روي يك كاغذ مثلا، در واقع يك نقشه جغرافيايي ايجاد كرده‌ايم.

يك نقشه به لحاظ ابعادي كه دارد، ممكن است اطلاعات گسترده‌اي را به راحتي در خود جاي دهد كه به آساني نيز قابل نقل و انتقال است.

همان گونه كه اشاره كرديم اگر پيش از رفتن به يك منطقه ناشناخته، نقشه‌اي باشد كه بتواند ما را با آن منطقه آشنا كند، كمتر دچار مشكل خواهيم شد. آنچه اشاره شد گوشه‌اي از اهميت نقشه جغرافيا است، اما اهميت نقشه جغرافيا هميشه و در همه جا يكسان نيست؛ مثلا نقشه جغرافيايي در جنگهاي چريكي براي نيروهاي نفوذي، ارزشي كاملا حياتي دارد.

اگر نگاه خود را از نقشه‌هاي جغرافيايي به ساير نقشه‌ها گسترش دهيم، با ويژگي‌ها و آثار شگرف ترسيم نقشه بيشتر آشنا مي‌شويم و به چرايي آن بهتر پي‌مي‌بريم.

اما علاوه بر آنچه گذشت نقشه جغرافيايي يك امتياز عمده ديگر هم دارد و آن آشكار كردن درستي اطلاعات ماست. توضيح اين كه ـ‌همان گونه كه در فصل موقعيت‌سنجي بيان شد‌ـ تا هنگامي كه موقعيتها و ارتباط آنها به تصوير كشيده نشده است از شفافيت كامل برخوردار نيستند؛ از اين رو ممكن است موقعيت سنجي نادرست باشد، اما به لحاظ ابهام آن اختلافي ايجاد نشود. اما اگر از دو فرد بخواهيم نقشه موقعيت خودشان را ترسيم كنند و سپس آن دو نقشه را كنار هم بگذاريم و با يكديگر تلفيق كنيم، ابهامها و تضادهاي فراواني آشكار مي‌شود كه خود نشان دهنده ابهام يا نادرستي يكي از دو نقشه و يا هر دو آنهاست.

در هر صورت جايگاه مهم نقشه در يك نگاه كلي و گذرا عبارت است از:

‌أ ـ        تجزيه و تحليل يك وضعيت از آمارگيري وضعيت موجود گرفته (اعم از موقعيتها و رابطه ميان آنها) تا برنامه‌ريزي براي آينده و…؛ و نيز:

‌ب ـ   ترسيم اين وضعيتها توسط نمودارها، برنامه‌هاي اجرايي و…؛

‌ج ـ     روشي بسيار سودمند براي مديريت داده‌ها و پردازش كه به شكلهاي گوناگوني در رشته‌هاي مختلف وجود دارد و پيوسته توسعه مي‌يابد.

در جهان كنوني جمع آوري و تمركز اطلاعات در انواع جداول، نمودارها و نقشه‌ها ارايه مي‌شود كه تجزيه و تحليل آنها، راه را براي مديريت كلان و برنامه‌ريزي براي آينده­ي دور هموار مي‌سازد. در ارايه برنامه‌ريزي نيز از انواع جداول و نمودارها و نقشه‌ها استفاده مي‌شود.

مطالب ياد شده مقدمه‌اي بود براي مطرح كردن جغرافياي شناخت.

كليات جغرافيای انديشه و شناخت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2422
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1620

در تمامي رشته‌هاي شناخته شده جغرافيا، سخن از موضوعاتي است چون زمين و عوامل آن، نسبت زمين به ساير كرات، نسبت انسان به زمين، تاريخ زمين، بهره برداري از زمين و…[1].

در تمامي اين رشته‌ها پاي عناصر فيزيكي به ميان آمده است و تنها در جغرافياي سياسي است كه از تفكرات و انديشه بشر، ـ‌چون مذهب و سياست‌ـ سخن رفته است، البته آن هم براي شناخت منطقه‌اي فيزيكي كه انساني با چنين تفكراتي را در بردارد. به سخني ديگر جغرافيا هميشه موقعيت امور مادي و نسبت ميان آنها را بيان مي‌كند و اگر عنصر انديشه را مطرح مي‌كند، باز هم براي بيان شكل و مرزبندي خاصي براي زمين است، اما هرگز به بيان شكل انديشه و مرزبندي آنها و نسبت خود تفكرات با يكديگر و رابطه ميان آنها نمي‌پردازد.

برخي از ويژگي‌هاي تفكر به عنوان «شكل» در منطق، و «فرمول» در رياضيات و… مطرح شده است؛ همچنين با طبقه‌بندي‌ها و مرزبندي‌هاي كلي براي تفكرات و مكاتب از منظر هدف و… برخورده‌ايم. اما در رابطه با شكل مجموع تفكرات يك انسان و به تصوير كشيدن آن، همانند آنچه در علم جغرافيا و نقشه‌هاي جغرافيايي اتفاق افتاده است، سخني نشنيده‌ام. در اين جا اين پرسش قابل طرح است که آيا آسمان انديشه‌هاي انسان هم مي‌تواند جغرافيايي مانند زمين و آسمان كالبد انسان داشته باشد؟ و آيا ممكن است جغرافياي انديشه را به تصوير كشيد؟

 

[1]ـ جغرافيا از نظر موضوع به چند شعبه تقسيم مي‌شود:

جغرافياي اقتصادي: از منابع كشاورزي و صنعت و تجارت ميان كشورهاي مختلف و استفاده‌هايي كه انسان مي‌تواند از زمين بردارد بحث مي‌كند.

جغرافياي انساني: از انسان بر روي كره زمين و نسبتي كه با عوامل زمين دارد يعني موقعيت و آب و هوا و پستي و بلندي و حرارت و برودت و جز آن گفتگو مي‌كند.

جغرافياي تاريخي: از وضع سرزمينهاي مختلف بر حسب موقعيتهاي گوناگون تاريخي كه داشته‌اند سخن مي‌گويد.

جغرافياي رياضي (يا هيأت): از سطح و حركات و وزن و جرم و حجم و فاصله زمين با كرات ديگر منظومه شمسي سخن مي‌گويد.

جغرافياي سياسي: از تشكيلات سياسي و اجتماعي كشورهاي مختلف يعني نژاد و مذهب و زبان و حكومت و مانند آن بحث مي‌كند.

جغرافياي طبيعي: شرح اوضاع و احوال سطحي زمين است؛ يعني بحث از برجستگيها و عوامل طبيعي كه باعث تغيير و دگرگوني بر روي زمين مي‌شوند بيان مي‌دارد. (لغت‌نامه دهخدا)

1ـ موقعيت يابی انديشه‌ها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2423
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1590

در بحث جغرافيا گذشت كه نخستين گام براي ارتباط افراد دو منطقه با يكديگر، شناخت آنها از موقعيت خودشان و ديگران مي‌باشد و بدون موقعيت‌يابي خود و موقعيت‌شناسي ديگران ارتباط ميان افراد ميسر نيست.

براي مطرح كردن جغرافياي انديشه‌ي انسان نيز، ابتدا بايد موقعيت انسان را در جهان انديشه و شناخت، كاوش نمود؛ با توجه به ارتباط شخصيت فرد با موقعيت انديشه­اي او، يافتن موقعيت انديشه‌اي يك فرد نيز، بدون شناخت شخصيت او ممكن نيست. پس گام نخست در جغرافياي شناخت، شناخت شخصيت فرد است.

براي معرفي شكل يك فرد، كافي است ويژگي‌هاي ظاهري او را بيان نماييم. اما براي معرفي شخصيت او چه بايد كرد؟

1.1ـ شخصيت انسان و زيرساختهای آن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۷-۲۱:۳۰:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2425
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2031

گذشت که يافتن موقعيت واقعي انسان در جهان انديشه، بدون شناخت شخصيت او ممكن نيست؛ پس بايد شخصيت انسان شناخته شود.

شناخت شخصيت يك فرد از منظر روبنايي شايد آسان نمايد؛ چرا كه رفتار و كردار او را مي‌بينيم و بر اساس آن مي‌توانيم درباره شخصيت او داوري نماييم.[1]

آنچه مهم و دشوار است، زيرساختهاي شخصيت انساني است.

ترديدي نيست كه اهميت انسان نسبت به ساير مخلوقات، ناشي از «ارادي بودن» اوست؛ ارادي بودن انسان به معني اين است كه مي‌تواند انجام و يا ترك كاري را «اختيار» كند؛ اما اختيار بدون «شناخت» آن چه اختيار مي‌کند ميسر نيست؛ پس ارادي بودن انسان تكيه بر توانايي انسان بر شناخت دارد.

از سوي ديگر مي‌بينيم بسياري از كارهايي كه از انسان سرمي‌زند، به يك امر دروني انسان بستگي دارد كه از آن با تعبير «انگيزه» ياد مي‌شود؛ با ريشه‌يابي انگيزه‌هاي انسان، مي‌يابيم هر انگيزه‌اي يا در دايره ارضاي احساسات و خاموش كردن غرايز اوست و يا از خردورزي او سرچشمه مي‌گيرد.

بنا بر اين در نگاه اوليه زير ساخت نخستين شخصيت انسان، همان «ارادي بودن» اوست؛ اراده نيز ناشي از «إعمال خردورزي» و يا «إرضاي تمايلات» اوست؛ پس زيرساخت اساسي درجه دوم شخصيت انسان، خرد و تمايلات اوست.

صرف نظر از اين كه ما چه تعريفي از شخصيت انسان ارايه دهيم، تفسير شخصيت انسان بدون در نظر گرفتن زيرساختهاي ياد شده ممكن نيست.

از منظر سوم، با به میان آمدن پای خرد، خواه ناخواه پای اندیشه و شناخت نیز به میانه شخصیت انسان کشیده می‌شود.

حاصل اندیشه، اعتقاد و باور است، البته با این تبصره که تمامی اعتقادات و باورها حاصل خردورزی حقیقی نیست و اندک نیست باورهایی که از خردنمایی برداشت می‌شود و نه خردورزی حقیقی.

از آن جایی که انسان با مجموعه‌اي از همین تفكرات و باورها، به جهان مي‌نگرد و دست به ترسيم آن مي‌زند، جهان‌بینی متولد می‌شود.

بر اساس همین جهان‌بینی دست به تفسير رابطه ميان خود و ساير اجزاء جهان مي‌زند. این تفسیر پایه‌ی اصلی رفتارها و تعامل وی با دیگران است.

بنا بر این اگر نگوييم تفكرات و باورها، همان شخصيت واقعي فرد است، اما هرگز نمي‌توان در تأثير گذاري آن بر شخصيت فرد ترديد نمود.

اينك بايد ديد شخصيت انسان چه نقشي در تعريف مختصات انسان در جغرافياي شناخت او دارد.

 

[1]ـ روانشناسان در تعريف شخصيت نظريات گوناگوني ارايه كرده‌اند؛ از جمله اين كه سازه‌هاي شخصيت انسان، متشكل از عوامل دروني يك فرد است يا از عوامل بروني و يا تركيبي از هر دو. هر چند اين مباحث خالي از دشواري نيست، اما با تفكيك تعريف شخصيت از علائم شخصيتي، و با توجه به شناخته بودن بسياري از علائم شخصيتي، شناخت شخصيت فرد تا اندازه‌اي ممكن است. بر اين اساس است که گفتيم شناخت شخصيت يك فرد از منظر روبنايي شايد آسان نمايد.

1.2ـ مختصات جغرافيای شناختی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۷-۲۱:۳۰:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2426
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2011

با شناخت دو عنصر مهم در شخصيت انسان يعني انديشه‌ها و باورها، اين امكان فراهم مي‌آيد تا اين كه جايگاه او را در جهان انديشه بيابيم. چگونه به اين مهم مي‌توان رسيد؟

انديشه­ها و باورهاي انسان، تأثير شگرفي در عملكرد او دارند.

به سخني ديگر تفكرات و باورها، انسان را در موقعيتهاي مختلفي قرار مي‌دهد كه بر اساس آن، با جهان رابطه برقرار مي‌كند و كنش و واكنشهاي متفاوتي از او سر مي‌زند. از اين رو براي يافتن موقعيت يك فرد لازم است، چگونگي ارتباطات و تعامل او با جهان شناخته شود؛ براي رسيدن به اين مهم، شناخت تفكرات و باورهاي او ضروري است.

بر اين اساس مي‌توان گفت تفكرات و باورهاي انسان، دو مختصات شخصيت انسان مي‌باشد كه با شناخت آن جايگاه انسان در جهان ـ‌كه همان موقعيت واقعي فرد است‌ـ ميسر مي‌گردد؛ بدين سان مي‌توان مرحله موقعيت يابي انديشه انسان را با موفقيت طي كرد.

از آن روي كه مختصات تفكرات و باورهاي يك فرد مستقيما توسط حواس پنجگانه حس نمي‌شود و غالب مؤلفه‌هاي آن از مقوله شناخت است، ما از اين امر با تعبير «جغرافياي شناخت» ياد مي‌كنيم.[1]

پس براي شناخت موقعيت انسان، نيازمند شناخت دو حوزه متفاوت از انسان ـ‌يعني حوزه تعقل و حوزه باور‌ـ هستيم.

 

[1]ـ شمول تعبير «جغرافياي شناخت» نسبت به باورها، خالي از مسامحه نيست؛ اما همچنان كه خواهد آمد تنها باورهايي قابل پذيرش هستند که بر پايه‌هاي عقلاني استوار گردند؛ از اين رو عنصر اصلي شخصيت فرد همان شناخت خواهد بود؛ البته اين امر به باورهاي غير عقلاني قابل نقض است. در آينده توضيح بيشتري در اين رابطه خواهيم داد

1.2.1ـ انسان در حوزه تعقل (جغرافيای شناختها)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۵-۸:۵۶:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2427
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1247

معرفتها و شناختها، بخشي از شخصيت واقعي انسان را ـ‌كه همان شخصيت ادراكي است‌ـ تشكيل مي‌دهند؛ اين بخش در حوزه تعقل قرار دارد؛ يعني آنچه در اين حوزه ايفاي نقش مي‌كند خرد ماست نه چيز ديگري.

تعقل، همان حركت شناختي است كه در آن تلاش مي‌شود مجهولات بيشتري را در پرتوي خرد خويش جاي دهيم. از اين حركت با تعبير «استنباط» ياد مي‌كنيم.[1]

روشن است كه هر استنباطي يك حركت فكري است و هر حركت فكري نقطه آغازي دارد كه با طي كردن مسير ويژه‌اي در يك نقطه پايان مي‌يابد، با تركيب اين حركتهاست كه جغرافياي شناخت ما در حوزه تعقل شكل مي‌گيرد.

همچنين روشن است كه برخي از حركتهاي شناختي (استنباطات) اختصاص به فردي و گروهي ندارد، ولي برخي ديگر از حركتهاي شناختي با توجه به گرايش افراد و گروه خاصي انجام مي‌شود. از اين رو مي‌توان گفت كه:

جغرافياي شناخت در حوزه تعقل به دو بخش تقسيم مي‌شود:

الف‌ـ جغرافياي عمومي شناخت؛

ب‌ـ جغرافياي ويژه شناخت.

 

[1]ـ استنباط در بخشي از همين سلسله نوشتارها با عنوان «تحقيق در تحقيق» به تفصيل تشريح مي‌شود.

1.2.2ـ انسان در حوزه ايمان و تقليد (جغرافيای باورها)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۵-۸:۵۶:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2428
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1262

هنگامي كه بيمار مي‌شويم به پزشك مراجعه مي‌كنيم؛ پزشكي که به او مراجعه مي‌کنيم، همان متخصص امين است. بر اساس دو عنصر تخصص و امانت است كه ما گفته‌هاي پزشك را باور كرده و بدون چون و چرا آن را انجام مي‌دهيم.

باورها نيز در شخصيت واقعي ما ايفاي نقش مي‌كنند و بخشي از شخصيت واقعي ما را شكل مي‌دهند.

با ترسيم نقشه جغرافياي باورها، تجزيه و تحليل آنها امكان مي‌يابد؛ حاصل تجزيه و تحليل باورها عبارت است از:

‌أ ـ        با بررسي رابطه باورها با تعقل، بنيادهاي عقلاني آنها را مي‌شناسيم؛

‌ب ـ   بر اساس بنيادهاي عقلاني مي‌توانيم باورهاي عقلاني را از باورهاي غير عقلاني تفكيك نماييم؛ بدين شكل، گستره باورهاي عقلاني ما تبيين مي‌گردد؛

‌ج ـ     با ترسيم رابطه عقلاني باورها، توانايي شناخت تناقضات و تضادها را از جغرافياي شناختي پيدا مي‌كنيم؛

‌د ـ       حذف تناقضات، استواري شخصيت انسان را به ارمغان مي‌آورد؛ بدين سان جهان انديشه ما از انسجام و سازگاري بيشتري برخوردار مي‌شود.

با توضيحات كوتاهي كه گذشت با موقعيت واقعي انسان آشنا شديم و روشن شد كه شناختها و باورها همان مختصات جغرافياي شناختي انسان در جهان انديشه هستند.

2ـ موقعيت‌سنجی انديشه‌ها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2429
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1610

پس از موقعيت‌يابي در جهان انديشه، نوبت شناخت روابط انديشه‌ها با يكديگر مي‌رسد.

شناخت روابط انديشه‌ها شامل اين گونه اطلاعات مي‌باشد:

1ـ نقطه آغاز حركت فكري هر انديشه‌اي كجاست؟

2ـ مسيري كه هر انديشه‌اي طي كرده كدام است؟

3ـ آيا اشتراكي ميان اين دو انديشه وجود دارد؟

اين اشتراك به چند صورت تصور مي‌شود:

3.1‌ـ اشتراك در نقطه آغاز،

3.2‌ـ اشتراك در نقطه آغاز و بخشي از مسير،

3.3‌ـ اشتراك در بخشي از مسير بدون اشتراك در نقطه آغاز و…

4ـ با روشن شدن اشتراكها، وضعيت افتراقها نيز روشن مي‌شود.

5ـ علت جدا شدن در طي مسير چيست؟

6ـ …

با تركيب موقعيت‌يابي‌ها و موقعيت‌سنجي‌ها در جهان انديشه، به جغرافياي انديشه دست مي‌يابيم.

پس از آشنايي با جغرافياي شناختي انسان، نوبت به ترسيم نقشه جغرافياي شناخت مي‌رسد.

نقشه جغرافيای شناخت را چگونه ترسيم كنيم؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۲۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2430
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1635

ترسيم نقشه جغرافياي شناخت اهميت فوق العاده‌اي دارد و البته خالي از دشواري هم نيست.

براي كاستن از دشواري آن، اين كار را در چند مرحله با گامهاي تفكيك شده طي مي‌كنيم.

كليات نقشه جغرافيای شناخت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2432
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1633

به كليات مورد نياز در ترسيم جغرافياي شناخت در چند گام اشاره مي‌كنيم.

جمع‌آوری اطلاعات

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2431
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1599

ضروري‌ترين امر در يك نقشه، جمع‌آوري تمامي اطلاعاتي است كه از جهان انديشه خويش داريم.

اگر بتوانيم مختصات ادراكي كنوني خويش را، با بيان دقيق مسير منتهي شده‌ي به آن، تعريف نماييم، نه خود دچار سرگرداني خواهيم شد و نه ترسيم نقشه جغرافياي شناخت دشوار خواهد بود.

پاسخ به پرسشهايي از اين دست آشكار مي‌سازد كه اطلاعات ما نسبت به مختصات ادراكي خويش در جهان انديشه چه اندازه است:

1.      چه چيزهايي را مي‌شناسم؟

2.      به چه چيزهايي عقيده و ايمان دارم؟

3.      شناخت آنچه به آن عقيده دارم بديهي و ضروري است يا استنباطي؟

4.      استنباطاتي كه مرا به جايگاه كنوني رسانده، از چه مسيرهايي عبور كرده است؟

5.      در استنباطات از چه منطقي استفاده برده‌ام؟

6.      اصول اوليه استنباطات من چه بوده است؟

7.      آيا تمام مسير استنباطي من منحصر به خود من است يا مسير مشترك با شناختها و اعتقادات ديگران داشته‌ام؟

8.      در صورت اشتراك مسير، جدايي از اعتقادات ديگران در چه نقطه‌اي از مسير بوده است؟

9.      علت جدايي مسير انديشه با ديگران چيست؟

10.  عقيده‌ي من با عقايد ديگران چه رابطه‌اي دارد؟

11.  …

اگر بتوانيم به اين گونه پرسشها به شكل شفاف و دقيق پاسخ دهيم، مي‌‌توانيم بگوييم كه اطلاعات كاملي نسبت به مختصات اداركي‌مان در جهان انديشه داريم. پس اين گام را با موفقيت طي نموده‌ايم.

طبقه‌بندی اطلاعات

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2433
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1590

طبقه‌بندي علمي، از كارهاي بسيار سودمند در تمامي رشته‌ها مي‌باشد؛ از اين رو در ابتدا بايد اطلاعاتي كه از جهان انديشه‌مان داريم طبقه‌بندي كنيم.

به عنوان مثال در جغرافياي زمين، اطلاعات ما در رابطه با پوشش گياهي، با دانسته‌هاي ما نسبت به معادن و نيز آنچه از تركيب جمعيتي مي‌دانيم، در يك گروه جاي ندارند؛ ساير اطلاعات ما نيز ممكن است در گروه‌هاي مختلفي دسته‌بندي و طبقه­بندي گردند. تفكيك گروه‌ها كمك فراواني به ترسيم يك نقشه مفيد مي‌كند.

در جغرافياي شناخت با گروه­هاي متفاوتي از اطلاعات سر و کار داريم که لازم است آنها را از يکديگر تفکيک نماييم. فصلهاي آينده به اين امر اشاره دارد.

الف: تفكيك جغرافيای شناخت عمومی و ويژه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2434
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1586

روشن است كه حاصل ترسيم حركتهاي فكري، همان نقشه جغرافياي شناخت ماست. اما برخي از حركتهاي فكري تا حدي فراگير و عمومي هستند و برخي ديگر تقريبا منحصر به فرد يا گروه خاصي است و در ديگران ديده نمي‌شود. مثلا انديشه‌ي بيشتر افراد براي انجام كارهاي روز مره، تا حدي مي‌تواند مشترك باشد، اما انديشه‌ي يك رياضيدان در حل يك مساله خاص، ممكن است مختص به خود او باشد و حتي در ساير رياضيدانان نيز ديده نشود.

از اين رو در ترسيم نقشه جغرافياي شناخت، لازم است نقشه‌هاي عمومي را از نقشه‌هاي ويژه تفكيك كرد؛ زيرا از سويي نقشه شناخت عمومي ـ‌كه تا اندازه‌اي فراگير است‌ـ نسبت به نقشه‌هاي ويژه تقدم دارد، و از سوي ديگر توانايي ترسيم جغرافياي شناخت ويژه­ي برخي از افراد، براي ديگران ميسر نيست، بلكه تنها خود فرد بايد دست به ترسيم نقشه شناخت ويژه خود بزند.

ب: تفكيك منظر درون مرزی و برون مرزی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2435
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1584

يك نقشه جغرافيايي مي‌تواند از چند منظر ترسيم شود؛ مثلا نقشه راه‌هاي ارتباطي يك كشور از منظر ارتباطات داخلي يا از منظر ارتباطات با خارج از كشور متفاوت است.

در ترسيم نقشه­ي شناختي نيز همين امر بايد در نظر گرفته شود؛ مثلا هنگامي كه مي‌خواهيم يك انديشه از يك مكتب را ترسيم نماييم بايد مؤلفه‌هاي مورد نياز را مشخص نماييم؛ زيرا گاهي هدف ما تعيين موقعيت دروني شاخه‌هاي آن مكتب و چگونگي انسجام آنها با يكديگر است، و گاهي رابطه آن مكتب را با ساير مكاتب فكري در نظر مي‌گيريم؛

بنا بر اين تفكيك اطلاعات مورد نياز براي نقشه‌هاي برون مرزي و درون مرزي ضرورت دارد.

ج: تفكيك انواع مسيرهای شناختی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2436
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1531

انواع راه‌هاي شناختي كه در جغرافياي شناخت بايد مشخص شوند، فراوان هستند؛ همچنان كه با مطالعه نقشه راه‌هاي ارتباطي كشور با چند نوع راه روبرو مي‌شويم، مانند: راه آهن، راه آسفالته و….

اما در تمامي رشته‌هاي شناختي با سه شاهراه اصلي روبرو مي‌شويم:

1ـ راهي كه متخصصين حرفه‌اي طي مي‌كنند؛

2ـ راهي كه متخصصين براي آموزش غير حرفه‌اي‌ها ترسيم مي‌كنند؛

3ـ راهي كه غير متخصصين و كاربران عادي مي‌پيمايند.

بديهي است كه ترسيم راه‌هاي اصلي و فرعي هر گروه با ديگري متفاوت است؛ بنا بر اين پيش از ترسيم نقشه جغرافياي شناخت بايد به اين نكته نيز توجه داشت.

د: تفكيك خطوط اصلی شناخت از خطوط فرعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2437
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1621

اگر به يك نوع از راه‌هاي ارتباطي توجه نماييم، خواهيم ديد كه مثلا در راه‌هاي آسفالته برخي از راه‌ها اصلي شمرده مي‌شوند كه از آنها با تعبير شاهراه ياد مي‌شود و برخي چنين نيستند.

در هر شاخه‌اي از شناخت نيز با خطوط اصلي و فرعي يك انديشه سر و كار پيدا مي‌كنيم؛ خطوط اصلي نيز خود قابل طبقه‌بندي هستند.

ضميمه كردن انواع نقشه‌های جغرافيای شناخت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2438
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1620

در اين گام نيز به انواع نقشه‌ها مي‌نگريم، اما از زاويه‌ي جديد؛

اگر بخواهيم جغرافياي شناخت يك فرد را ترسيم نماييم در آغاز لازم است با انواع نقشه‌ها آشنا شويم:

«نقشه مادر» شامل انواع شاهراه‌هاي حركتهاي فكري؛

«نقشه‌هاي كلي» شامل شاخه‌هاي اصلي حركتهاي فكري با تفكيك شاخه‌ها؛

«ريز نقشه‌ها» شامل تمامي حركتهاي فكري يك فرد با تفكيك شاخه‌ها ؛

از تركيب نقشه‌هاي ياد شده به «نقشه كامل» حركتهاي فكري يك فرد دست مي‌يابيم.

با تركيب نقشه‌هاي كامل ساير افراد «نقشه جامع» حركتهاي فكري تدوين و ترسيم مي‌گردد كه البته امكان عملي شدن نقشه جامع جاي تأمل دارد.

الگوهای نقشه شناختی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2439
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1652

پس از شناخت كليات، به دشوارترين گام رسيده‌ايم و آن تعيين الگوي مناسب در ترسيم نقشه شناختي است.

در اينجا تنها دو الگوي مهم را ـ‌كه شايد تا اندازه‌اي ابتكاري باشد‌ـ مطرح مي‌كنيم و تشريح جزئيات بيشتر آنها را به آينده موكول مي‌نماييم.

الگوی 1: جغرافيای تاريخی شناخت (حركت از صفر)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۱۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2440
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1562

الگوي نخست بر اساس تجربه زماني در مسير ادراكي انسان است. براي توضيح اين الگو نياز به طرح مثالي داريم.

اگر به مراحل پرواز يك پرنده دقت نماييم، خواهيم ديد كه:

مادر با بال زدن خود در درون لانه، بال زدن را به جوجه‌اش مي‌شناساند.

جوجه را به انجام آن تشويق مي‌كند تا انگيزه پرواز پيدا كند.

با تكرار بال زدن، آن را به جوجه آموزش مي‌دهد.

با استمرار آموزش، جوجه را نسبت به بال زدن بيشتر و مؤثرتر توانا مي‌كند.

به تدريج جوجه را به خروج از لانه تشويق مي‌كند.

پرواز با مسيرهاي كوتاه رفت و برگشت آغاز مي‌شود.

مسيرها به تدريج طولاني‌تر مي‌شود.

مسيرها به تدريج دشوارتر مي‌شود (مانند پرواز به بلندي).

نظارت مادر به تدريج تقليل مي‌يابد تا به صفر برسد.

جوجه را از لانه بيرون مي‌كند.

مراحل بيان شده در سه گروه مهم جاي مي‌گيرند كه عبارت است از:

1ـ شناساندن ، ايجاد انگيزه، آموزش و تقويت پرواز؛

2ـ تثبيت موقعيت جغرافيايي (افزايش تدريجي مسير موجب مي‌شود تا جوجه موقعيت لانه را از دست ندهد تا در بازگشت دچار مشکل نگردد)؛

3ـ استقلال دادن به جوجه با حفظ ضريب ايمني.

اگر بخواهيم معادل مراحل پرواز پرنده را در پرواز آدمي بيابيم، خواهيم ديد كه:

الف‌ـ استنباط، معادل پرواز؛

ب‌ـ جغرافياي شناختي (احاطه كامل نسبت به مسير تفكر طي شده)، معادل حفظ موقعيت جغرافيايي؛

ج‌ـ تخصص، معادل استقلال جوجه در پرواز؛

به هر حال در مثال ياد شده اگر ما نخستين تجربه موفق جوجه را ثبت نماييم و سپس با ثبت تجربه دوم و سوم و… کار را ادامه دهيم، مسيرهاي پرواز او را هم بدان بيفزاييم، به نقشه تكامل جوجه و موقعيت كنوني او دست مي‌يابيم.

بر همين اساس اگر ما نخستين تجربه شناختي خود را (كه معمولا از دوران كودكي آغاز مي‌شود) شناسايي نماييم، با ضميمه كردن استنباطات ساده و پيچيده‌اي كه در ادامه داشته‌ايم، به سير ادراكي خويش دست مي‌يابيم، و اگر حاصل اين استنباطها را بر اين سير ادراكي بيفزاييم به موقعيت ادراكي كنوني خويش مي‌رسيم.

حاصل ثبت مراحل ياد شده، همان الگوي نخست در ترسيم نقشه جغرافياي شناختي ماست.

نقشه ياد شده از آن رو كه بيانگر حركت شناختي ما از نقطه صفر ادراكي است، از اهميت فوق العاده‌اي برخوردار است. انشاء الله در آينده با جزئيات و نتايج سودمند حركت از نقطه صفر ادراكي بيشتر آشنا مي‌شويم.

پيش از اين شاخه‌هاي دانش جغرافيا را برشمرديم كه از جمله آنها جغرافياي تاريخي بود؛ جغرافياي تاريخي از وضع سرزمينهاي مختلف بر حسب موقعيتهاي گوناگون تاريخي كه داشته‌اند سخن مي‌گويد.

با توجه به تعريف ياد شده، مي‌توان گفت الگوي حركت از صفر، همان «جغرافياي تاريخي شناخت» است؛ زيرا در اين الگو به تکامل انديشه در طول زمان توجه کامل مي‌گردد؛ اين الگو در واقع سير شناخت را در محور تاريخ ثبت و ضبط مي‌کند.

الگوی 2: مهندسی شناخت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۱۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2441
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1626

الگوي دوم براي ترسيم جغرافياي شناختي بر اساس توانايي‌هاي موجود كنوني انسان است. اين الگو را با مثالي ديگر بيان مي‌كنيم؛

كودك چهار ساله‌اي كه به همراه پدر به استخر مي‌رود، مراحل آموختن شنا را با توجه به توانايي‌هايش طي مي‌كند؛ اما آموزش فردي كه از آمادگي و توانايي كاملي برخوردار است، چنين نيست؛ مربي ماهر هرگز چنين فردي را همانند آن كودك پرورش نمي‌دهد؛ بلكه با توجه به قابليتهاي كامل بدني او مستقيما به سراغ تكنيكهاي اصلي شنا (البته با رعايت اولويتها) مي‌رود و چه بسا در مراحل اوليه پس از تفهيم اصول شنا، وي را در نقطه‌اي عميق رها مي‌كند تا در كوتاه‌ترين زمان ممكن، اعتماد به نفس پيدا كند.

در حوزه شناخت نيز كساني كه آمادگي‌هاي لازم را دارا هستند، همانند فرد دوم هستند؛ از اين رو اين افراد لازم است در نخستين مرحله به سراغ اصلي‌ترين عنصر شناخت بروند و آن هنر فكر كردن و استنباط نمودن است. به سخني ديگر نقطه آغاز براي گروه دوم، نگاه موضوعي به خود «استنباط» و «تحقيق در تحقيق» است.[1]

اهميت مطلب مي‌طلبد كه با مثالي ديگر تشريح بيشتري ارايه شود؛ ترسيم مراحل شهر‌سازي به دو گونه مي‌تواند عملي شود:

شكل اول اين است كه مراحلي را که شهر‌سازي نخستين طي کرده است تا به شهر‌سازي مدرن رسيده است، به تصوير بكشيم؛ اين همان كاري است كه در الگوي نخست يعني «حركت از صفر» بيان گرديد.

شكل دوم اين است كه تمامي پيشرفتهاي بشري را در نظر بگيريم و با ترتيب اولويتهاي موجود دست به كار شويم؛ يعني از زمين‌شناسي آغاز نماييم تا مكان شهر زلزله‌خيز نباشد و…؛ همچنين پيش از قطعه‌بندي، خيابان‌كشي، شبکه‌هاي آب و فاضلاب، برق، تلفن و گاز را تكميل نماييم و…؛ اين همان الگوي دوم ماست.

توضيح اين كه بر اساس روش دوم، پيش از دست زدن به كار ساختمان‌سازي، بايد نقشه‌هاي مهندسي آن را در تمامي ابعاد آماده سازيم؛ البته خود نقشه‌ها نيز طبقه‌بندي شده هستند؛ يعني تا كار برخي از نقشه‌ها به انجام نرسيده باشد، ترسيم نقشه‌هاي طبقه بعد ميسر نيست.

بر همين اساس پيش از اجراي ساختمان شهر انديشه نيز بايد نقشه‌هاي مهندسي آن را ترسيم نماييم، البته با اولويتهاي متناسب با شهر انديشه.

از اين رو در آغاز بايد ضابطه يك حركت عقلاني درست را بشناسيم و بر آن تسلط بيابيم؛ پس از اطمينان از درستي كار در اين مرحله، نوبت به إعمال آن در موارد مختلف مي‌رسد؛ البته روشن است كه در مرحله تطبيق و مصداق، نيازهاي ما خالي از اولويت نيست.

ترسيم يک روش تحقيقي كه بتوان از درستي حاصل آن در مقابل همگان دفاع كرد، هسته اصلي نقشه‌ي مهندسي شهر شناخت مي‌باشد؛

توضيح اين که هر شناخت جديدي حاصل يک استنباط جديد است. اگر اين استنباط درست باشد شناخت حاصل از آن نيز درست خواهد بود و الا خير. از سوي ديگر هر استنباطي داراي دو عنصر است يکي روش و قالب کار و ديگري محتوايي که در اين قالب قرار مي‌گيرد تا به نتيجه مطلوب دست يابيم.[2]

مسلما درست­ترين محتوا و اطلاعات در قالب نامناسب نتيجه مطلوب را به دنبال نخواهد داشت پس اولويت نخست پيدا کردن روش و قالب مناسب براي استنباط و ترسيم آن است.

ترسيم اين نقشه را در طرح «استنباط» پي مي‌گيريم. طرح استنباط همان «تحقيق در تحقيق» است.

تطبيق علمي استنباط بر موارد مورد نياز، نيازمند شناخت اولويتهايي است كه لازم است مورد تحقيق قرار گيرند. اولويتهاي نخست، خطوط اصلي نقشه جغرافياي شناخت ما را مي‌آفريند. اجراي استنباط و تطبيق آن بر موارد نياز همچنان ادامه مي‌يابد تا اين كه تمامي نقشه‌هاي مهندسي شهر انديشه به انجام رسد.

با توجه به آنچه گذشت از الگوي دوم مي‌توان با تعبير «مهندسي شناخت»[3] ياد كرد.

حاصل دو الگوي ياد شده، ترسيم جغرافياي شناختي يك فرد است كه البته هر اندازه واقع‌گرايي در آن رعايت شده باشد، به همان اندازه فراگيرتر و جامعتر خواهد بود. به سخني ديگر هر چند چنين نقشه‌اي از منظر شخصي كشيده شده باشد، اما با توجه به درجه ضابطه‌مندي آن، كاربرد آن همگاني خواهد بود. در نتيجه هر نقشه‌اي كه واقعگرايي و ضابطه‌مندي در آن به كمال رعايت شده باشد، مي‌تواند به عنوان نقشه‌ي پايه براي تمامي حركتهاي شناختي ساير افراد نيز مورد استفاده قرار گيرد.

 

 

تا کنون با معضله شکست در تفاهم و آثار آن آشنا شديم.

و براي حل اين معضله در نخستين گام با هنر جغرافيا، يعني موقعيت­يابي و موقعيت­سنجي آشنا شديم و دانستيم که نقشه جغرافيا تا چه اندازه مي‌تواند اطلاعات دقيق و مفيد را به راحتي در خود جاي دهد و به ديگران منتقل نمايد.

سپس با تأمل در شخصيت انسان با موقعيت انديشه انسان در دو حوزه تعقل و باور آشنا شديم؛ بدين سان دانش جغرافيا را از انحصار زمين در آورده و آن را براي آسمان انديشه پيشنهاد داديم. سپس با بيان مراحل کلي ترسيم نقشه جغرافياي شناخت اين بخش را به پايان رسانديم.

شناختها شامل گروه­هاي متفاوتي هستند. يکي از اين شناختها شناخت ديني است.

در ادامه به جستجوي پاسخ اين پرسش مي‌پردازيم که جغرافياي شناخت ديني چيست و آيا مي‌توانيم نقشه جغرافياي آن را ترسيم نماييم؟

 

[1]ـ بايد توجه داشت که تحقيق در دستگاه شناخت شامل عقل‌شناسي، شناخت‌شناسي و… در رتبه مقدم قرار دارند. اما براي پرهيز از دشواري در اين سطح بدان اشاره نکرديم.

[2]ـ آن چه گفته شد بر اساس اصطلاحات رايج مي‌باشد ولي انشاءالله در بحث تحقيق در تحقيق به تأمل بيشتري مي‌نشينم.

[3]ـ تعبير دقيق آن «مهندسي زيرساختهاي شناخت» است.

جغرافيای شناخت دينی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2442
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3466

هدف اين بخش بررسي توسعه جغرافياي شناخت، به جغرافياي شناخت ديني است.

با توجه به اين که اين بخش، از جغرافياي شناخت ديني سخن مي‌گويد، توضيح ضروري در ارتباط با کاربرد «دين» در اين نوشتار، (مانند ساير بخشهاي طرح) لازم است؛ اين توضيح از بخشي از همين سلسله نوشتار با نام «دفاع از كدامين دين؟» انتخاب شده است. توجه کنيد:

به باور اين بنده، ديني كه بتوان صد در صد از عقلانيت آن دفاع كرد، منحصر به اسلام كامل است، و اسلام واقعي نيز در تشيع متبلور است، و استمرار حيات تشيع حقيقي را نيز جز در حوزه‌هاي علميه (با تمام كاستي‌هاي فاجعه بار آن) نمي‌توان يافت.

اصول اساسي دين اسلام كامل عبارتند از: الف‌ـ عقل و وحي (لله علي الناس حجتان…) ب‌ـ ميراث وحي يعني كتاب و عترت (اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله و عترتي…) ج‌ـ عِدل تفكيك ناپذير وحي، يعني عترت، همان مفسر معصوم وحي (كتاب) است.

بنا بر اين پشتوانه‌ي فرياد عقلانيت دين، در تمامي كرانه‌هاي جهان، و در تمامي افقهاي زمان، اين سه ويژگي منحصر اسلام (يعني عقل، وحي و مفسر معصوم وحي) است، ويژگي‌هايي كه در هيچ مكتب الهي و بشري ديگري جز اسلام كامل (اسلام شيعي) نمي‌توان آن را پيدا نمود.

به سخني ديگر «دين» در اين نوشتار به معني «دين خاص» است و شامل مطلق اديان نمي‌شود.[1] پس از اين توضيح کوتاه درباره‌ي کاربرد دين در اين نوشتار، به جغرافياي شناخت ديني مي‌پردازيم.

تا كنون با مطالعه در «شخصيت انساني» و ترسيم شكل واقعي آن با «جغرافياي شناخت» آشنا شديم و گفتيم جغرافياي شناخت بيانگر موقعيت ادراكي انسان است.

اما موقعيت ادراكي هر شخص حاصل حركتهاي شناختي و استنباطات اوست؛ اين نكته است كه براي هر انساني «سير ادراكي» ويژه‌اي آفريده است.

بديهي است كه هر كسي در سير ادراكي خويش، آغازي داشته، و در اين سير، مراحلي را طي كرده تا به موقعيت كنوني خويش رسيده است.

اين نكته كاملا همگاني است و مختص به فضاي خاصي نيست؛ بلكه شامل تك‌تك افرادي است كه عمر خويش را با اندكي تعقل سپري كرده باشند؛ بنا بر اين هر كسي در جغرافياي ادراكي، داراي مختصات است، چه خود آن مختصات را به تفصيل بشناسد و چه از جزئيات آن غافل باشد.

به سخني ديگر هر متفكري در جهان انديشه‌اش، حركت فكري خويش را از يك نقطه آغاز، و سپس مسيري را طي نموده است تا به مختصات كنوني خويش ـ‌يعني شناختها و باورهاي اين لحظه‌اش‌ـ رسيده است.

دينداران به شكل عام و متخصصين ديني به شكل ويژه نيز، از اين امر مستثنا نيستند، بلكه سير ادراكي شفاف و منسجم در آنها، به دليل ويژگی­هايشان، از اولويت و ضرورت بيشتري برخوردار است.

هر چند داشتن مختصات ادراكي كامل، نياز هر عاقلي است و در اين جهت ميان هيچ دين و مذهب و گروه و عقيده‌اي تفاوتي نيست، اما اهميت اين امر براي دين‌جويان كه مرگ را پايان سير بشر نمي‌دانند بيشتر، و براي متخصصين ديني صد چندان است؛ از اين رو در جغرافياي شناختي، (به دلايل ديگري كه خواهد آمد) گرايش بيشتري به تخصص ديني داريم، در عين حال تأكيد مؤكد مي‌نمايم كه سير ادراكي، و جغرافياي شناختي، و نياز به ترسيم نقشه‌هاي آن، اختصاص به هيچ دين و مذهب و گروه و عقيده‌اي ندارد.

با تكميل و توسعه‌ي جغرافياي شناخت ديني و ترسيم آن، مي‌توانيم به اين اهداف دست يابيم:

‌أ ـ        موقعيت‌يابي «دين» در «جهان»

‌ب ـ   موقعيت‌يابي «خود» در «دين»

‌ج ـ     موقعيت‌يابي «دين‌جويان» در «جهان»

‌د ـ       موقعيت‌يابي «متخصص ديني» با ديگران (موقعيت‌سنجي)

ضرورت جغرافياي شناخت ديني، همانند ساير جغرافياهاي شناخت، قابل ترديد نيست؛ اما در لابلاي مطالب پيشين به ضرورت بيشتر جغرافيا در شناخت ديني اشاره كرديم؛ اين امر ريشه در تفاوتهاي جغرافيای شناخت ديني با ساير جغرافياهاي شناخت دارد؛ در اينجا به برخي از ويژگي‌هاي جغرافياي شناخت ديني اشاره مي‌کنيم و برخي ديگر را به لابلاي مطالب آينده مي‌سپاريم.

 

[1]ـ ممکن است در برخي از شرايط، مطرح کردن اين قسمت در اين نقطه از پروژه لازم نباشد.

ويژگی‌های جغرافيای شناخت دينی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2443
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1589

در فصل «تفكيك جغرافياي شناخت عمومي و ويژه» گذشت كه برخي از حركتهاي فكري تا حدي فراگير و عمومي هستند و برخي ديگر در انحصار فرد يا گروه خاصي است.

ممكن است تصور شود كه جغرافياي شناخت ديني، ويژه دينداران است و نه يك ضرورت همگاني؛ به سخني ديگر همان گونه كه شناخت فيزيك به فيزيكدان اختصاص دارد و شناخت شاهنامه به اديب و…، شناخت دين نيز به فقيه (متخصص ديني) اختصاص دارد.

بر اين اساس ممکن است چنين نتيجه‌گيري شود از آن روي كه انتخاب يك شناخت بر اساس علايق و احساس نياز افراد صورت مي‌گيرد؛ پس در مورد شناخت ديني نيز همين تصور جاري و ساري است؛ يعني كسي كه علاقه‌اي به دين ندارد و يا احساس نيازي به دين نمي‌كند، نيازي به شناخت ديني ندارد تا سخن از ضرورت جغرافياي دين برايش معني و مفهوم پيدا کند.

آيا چنين تصور درست است؟!

به دليل اين كه اين تصور تا اندازه‌اي ـ‌هر چند به شكل پنهان‌ـ شايع است، مطالعه و بررسي آن لازم است. از اين رو به تأمل بيشتر در ويژگي‌هاي شناخت ديني، مي‌نشينيم تا ببينيم آيا اين تصور از پشتوانه عقلاني برخوردار است يا خير؟

ترديدي نيست دين نيز ـ‌مانند بسياري از ساير شاخه‌هاي انديشه‌ـ تركيبي از امور شناختي در حوزه تعقل، و باورهاي استوار شده بر آن تعقلها مي‌باشد؛ اين دو امر ـ‌يعني شناختها و باورها‌ـ مختصاتي را به انسان مي‌افزايد و به شخصيت افراد شكل مي‌دهد. براي يافتن پاسخ مناسب به پرسش مطرح شده لازم است تفاوتهاي شناخت ديني در دو حوزه تعقل و باور را به تفكيك بيان كنيم.

روشن است که انسانها تمامي آنچه را که مي‌دانند، باور ندارند، و به همين دليل به دانسته‌هاي خود عمل نمي‌کنند؛ معتادان به مواد افيوني، نمونه روشني از اين گروه هستند؛

از سوي ديگر تمامي باورها ريشه در دانستني‌ها ندارد؛ باورهاي خرافي، بهترين شاهد براي اين ادعاست؛

بنا بر اين تفکيک ميان شناختها و باورها ضرورت بيشتري دارد.

الف‌ـ جغرافیای شناخت دینی در حوزه‌ی تعقل

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۵-۹:۲:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2444
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1291

انسان داراي شناختهاي گوناگوني است كه در شاخه‌هاي مختلفي طبقه‌بندي مي‌شوند. اين طبقه‌بندي زير بناي آفرينش تخصصهاي متعدد است كه بر اساس نيازها و يا سليقه‌هاي ويژه­اي شكل يافته‌اند.

ترديدي نيست كه همگان به شناخت و تخصص در تمامي رشته‌ها نيازمند نيستند؛ به سخني ديگر يك فرد ممكن است با بهرمند نبودن از برخي از شناختها، بدون هيچ كاستي به زندگي خود ادامه دهد. اما همه رشته‌ها چنين نيستند، رشته پزشكي از گروه دوم است؛ زيرا همه انسانها بيمار مي‌شوند و به درمان نياز دارند. اما رشته روانشناسي رنگها چنين نيست[1].

تفكيك ضرورتها از غير ضرورتها، نخستين پايه ساختمان انديشه هر انسان موفقي است. البته امور ديگري هم در اين جهت تأثير گذار است. آنچه مهم است رعايت اولويت‌بندي درست در عناصر بنيادين ساختمان انديشه انسان است.

 

[1]ـ البته روشن است كه نياز به پزشكي به دو شكل تأمين مي‌گردد؛ برخي تخصص پزشكي را كسب نموده و ديگران از تخصص آنها بهرمند مي‌گردند.

اولويت بندی عناصر بنيادين ساختمان انديشه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۳-۶:۴۴:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2445
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2020

شايد تعبير «نقشه جامع شهر» را شنيده باشيد؛ پيش از اين هم اشاره­اي کوتاهي بدان داشتيم؛ اما در اين فصل توضيح بيشتري در باره آن به عنوان مقدمه‌اي براي هدف مان، البته در خور اين نوشتار، لازم است.

ممكن است كسي تصور كند نقشه جامع، همان ترسيم خيابانهاي اصلي و فرعي شهر به شكلي است كه در كوتاه مدت نيازي به تغيير و توسعه آنها نباشد. آيا اين چنين است؟

با توجه به دانش بشر در شناختِ خط زلزله و انواع گسلهاي زمين، آيا بهتر نيست شهر را در جايي بسازيم كه احتمال آسيب آن از زلزله كمتر باشد؟

با توجه به معضله كلان شهرها، آيا بهتر نيست پيشاپيش منابع آب آشاميدني شهر را براي صدها سال آينده تدبير نمود؟

با توجه به مشكلات آلودگي هوا، آيا بهتر نيست شهر در منطقه‌اي ساخته شود كه از جريانات جوي بيشتري برخوردار باشد؟

چه كساني در شهر مورد نظر اسكان مي‌يابند؟ كاركنان اداري، بازرگانان، كشاورزان، صنعتگران و يا… اگر پيشه اصلي ساكنين شهر كشاورزي است آيا با توسعه جمعيت شهر امكان توسعه كشاورزي نيز وجود دارد؟ و اگر…

با اين اشاره كوتاه اندكي از دشواري طرح نقشه جامع يك شهر متناسب با جهان كنوني را شناختيم؛ ولي اين قصه سر دراز دارد و مباحثي چون امنيت، تراكم جمعيت، تقسيم متوازن امكانات آموزشي، درماني و… همه و همه بايد از پيش انديشيده شود و بر اساس آن نقشه شهر ترسيم گردد.

اينك به اولويتهاي لازم توجه كنيد؛ آيا پيش از نهايي شدن نظر زمين‌شناسان، مي‌توان دست به خيابان‌كشي زد؟ روشن است كه هرگز چنين چيزي شايسته نيست؛ زيرا خيابان‌كشي بايد بر اساس منطقه (فضاي موجود ميان كوه‌ها و رودخانه و…) عملي شود؛ اما عناصر هر منطقه‌اي با منطقه ديگر متفاوت است؛ بنا بر اين اگر نظر زمين‌شناسان نسبت به يك منطقه منفي باشد، تمامي زحمتهايي كه پيشاپيش براي خيابان‌كشي آن منطقه انجام شده است هدر مي‌رود.

مثال ياد شده ما را با اهميت اولويت‌بندي در نقشه يك شهر آشنا مي‌كند.

آيا نمي‌توان گفت ساختمان انديشه‌ي انسان بسيار پيچيده‌تر و گسترده‌تر از يك كلان شهر است؟! با دقت در اين اشاره كوتاه، اهميت فوق العاده اولويت‌بندي در ساختمان انديشه انسان آشكار مي‌شود.

اينك ببينيم در جهان انديشه كدام عناصر اولويت دارند.

تفكيك عناصر اصولی وغير اصولی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۳-۶:۴۴:۵۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۰۳-۶:۴۹:۷
    • کد مطلب:2446
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2050

پيش از اين در اعتبار يك نقشه جغرافيايي، سخن از واقع­گرايي به ميان آمد و گذشت كه هر اندازه فرد واقع­گراتر باشد، همان اندازه نقشه‌ي او براي ديگران نيز قابل استفاده است.

همچنين در بحثي با عنوان «رمز گشايي از: فراديني بودنِ منابعِ ديني» در ادامه همين سلسله نوشتارها ان‌شاءالله خواهد آمد که:

جان سخن… در مورد اعتبار و ارزش فلسفه ـ‌كه تبلور عقلانيت پنداشته مي‌شود‌ـ، دو جمله است:

1ـ اعتبار يك فلسفه در ساحت نظر، در گروي شدت انسجام و هماهنگي انديشه‌ها در تبيين از جهان است.

2ـ ارزش يك فلسفه در ساحت عمل و نتيجه، با گستره‌ي حل مشكلاتي كه بشر با آن روبروست، سنجيده مي‌شود.

دو نكته ياد شده براي تأكيد بر اهميت واقعيت­گرا بودن كافي است. از اين رو هدف نهايي هر ساختمان انديشه‌اي در درجه نخست، كشف واقعيات است و نه خيال پردازي، خواه اين واقعيت به ذوق اين و آن خوش آيد خواه نه.

اصولي‌ترين عنصر در جهان انديشه كه هيچ امري در تأثير گذاري به پايه‌ي آن نمي‌رسد، مسأله بود و نبود «خداوند» است؛ چرا كه اين گزينه، نقطه جدايي بسياري از تفكرات و انديشه‌ها مي‌باشد.

اين مسأله يك مسأله ذهني يا لفظي نيست؛ بلكه مسأله عبارت است از يك پرسش واقعي، و آن اين كه:

«آيا حقيقتي واقعي و برخوردار از قدرت و علم بي‌پايان، اين دستگاه عظيم جهان را از روي علم و اراده آفريده است يا چنين نيست؟»

اين واقعيت هر چه ناميده شود، اثري ندارد؛ آنچه مهم است اين است كه اسمها و خوش­آمدها و بدآمدها هرگز نمي‌توانند واقعيتي را تغيير دهند و يا واقعيتي را بتراشند.

هرگز اين کوچکترين نمي‌خواهد باور خود را در طرح مسأله بگنجاند و بر اساس ادعاي وجود خداوند، جهان انديشه را بر پا نمايد؛ بلكه مقصود اين است كه بود و نبودِ اين عنصر، در جهان انديشه تأثير گذارترين نقش را ايفا مي‌كند، و انسانيتِ انسان اقتضا مي‌كند كار اين عنصر را با عقلانيت يك طرفه نمايد، نه با زنده بادها و مرده بادها.

هرگز و هرگز مقصود اين نيست كه تمام انسانها، چه بخواهند و چه نخواهند بايد اين عنصر را بپذيرند؛ بلكه هدف اين است كه آدمي شهر انديشه‌اش را بر گسلي كه سرابي بيش نيست بنا نكند، خواه اين سراب، بودِ خدا باشد، خواه نبودِ خدا، آنچه مهم است دانستن اين است كه واقعيت و حقيقت چيست؟

در جغرافياي شناخت ديني به اين عنصر بهاي شايسته آن داده شده است و بر اساس اين اولويت است كه ساير پارامترها سنجيده مي‌شود.

البته اين انتظار كاملا به جا است كه طراحان جغرافياي شناخت غير ديني، اگر مي‌خواهند با نفي خداوند دست به تأسيس شهر انديشه زنند، بايد از عهده دفاع عقلاني آن برآيند.

اما فرار از واقعيت، چه به شكل خط زدن صورت مسأله با سرمايه زر و زور و در قالب ترفندهاي سياسي و رسانه‌اي، و چه به غفلت‌نمايي و بسنده كردن به اجمال، هرگز شايسته انسان خردمند نيست؛ زيرا مبهم گذاشتن اموري بدين مهمي ابدا با عقلانيت سازگار نيست.

در هر صورت اصلي‌ترين عنصري که بايد يک طرفه شود مبدأ دانا و تواناي جهان است که انديشه ديني با اين عنصر آغاز مي‌شود و شهر انديشه را برپا مي‌نمايد.

توجه به دامنه‌ی تأثير عناصر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۳-۶:۴۴:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۰۳-۶:۴۹:۲۷
    • کد مطلب:2447
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2003

در هر موضوعي اگر منافع دراز مدت در تعارض با منافع كوتاه مدت قرار گيرد، دور انديشي اقتضا مي‌كند كه مصلحت را فداي زمان نكنيم؛ شايد هم شنيده باشيد كه از روش كساني كه فاقد مديريت درست هستند با تعبير سياست روز مره ياد مي‌كنند. امور ياد شده نشان دهنده اهميت توجه به دامنه­ی تأثير عناصر دخيل در هدف و اولويت‌بندي ميان آنهاست.

در سير ادراكي ديني نيز اموري كيفي و کمي مانند:

1ـ درجه ارزش (خدا را مبدأ اثر حقيقي ديدن و خلق را مقهور اراده او دانستن) و

2ـ پايداري و بقای تأثير (جهان آخرت در مقابل دنيا) و

3ـ كمّيت سود و زيان (عظمت اجر و عقوبت اخروي در بهشت و دوزخ در مقابل خواسته‌هاي دنيايي بشر) نقش فوق العاده‌اي را ايفا مي‌كنند.

البته اين گونه عناصر همه در ادامه­ی پذيرش عنصر نخست يعني بودِ خداوند است.

روشن است كه ساختمان انديشه‌اي كه با رعايت دورانديشي و كلان‌نگري بر پا مي‌گردد، با انديشه‌ي كوته بينانه و سياستهاي روز مره كاملا متفاوت است. اين تفاوت انديشه ديني را از ساير انديشه‌ها متمايز مي‌سازد.

ب‌ـ جغرافیای شناخت دینی در حوزه‌ی باور

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۵-۹:۳:۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2448
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1262

جغرافياي شناخت ديني، در اصل پذيرش و وجود باورها، با ساير جفرافياها هيچ تفاوتي ندارد[1] . همچنين هر باوري چه ديني و چه غير ديني، بايد:

1ـ از پشتوانه عقلاني برخوردار باشد؛

2ـ ميان باورها نيز تضادي نباشد.

پس تا اينجا تفاوتي ميان جغرافياي شناخت ديني و غير ديني وجود ندارد.

البته تفاوت در مصاديق باورها انكار ناپذير است؛ يعني آنچه يك ديندار بدان ايمان دارد، با باورهاي غير متدينين متفاوت است.

اما صرف تفاوت در مصداق، تأثير منفي ندارد؛ چرا كه غير متدينين نيز در تمامي باورهايشان يكسان نيستند و بسياري از غير متدينين داراي باورهاي متضاد هستند؛

پس آنچه مهم است پشتوانه عقلاني باورهاست و در اين جهت هيچ اختلافي ميان باور دينداران و غير دينداران وجود ندارد.

 

[1]ـ توضيح اين كه جهان غير ديني نيز آكنده از باورهايي است كه چندان استوار نيستند، اما ممکن است با رنگ و لعاب علم و دانش پوشيده شده باشند؛ مثلا تسخير كره ماه به وسيله بشر هنوز در هاله‌اي از ابهام قرار دارد، تا آنجا كه برخي از صاحب نظران با طرح دلايلي ادعا مي‌كنند تمامي مستندات ارايه شده در رابطه با رفتن انسان به ماه ساختگي است؛ اين دلايل آن چنان اهميت داشت كه سازمان فضايي ناسا تلاش كرده است به آنها پاسخ گويد.

با توجه به مطلب اشاره شده آيا نمي‌توان گفت بيش از نود و نه در صد مردم تنها به رفتن بشر به كره ماه ايمان دارند؟! در صد اين گونه باورهاي غير علمي در جهان غير ديني چه اندازه است؟! پس با قاطعيت مي‌توان گفت که از منظر اصل باورها تفاوتي ميان جهان ديني و غير ديني وجود ندارد و اين اتهامي بس بي اساس است که حوزه باور را ويژه دين مي‌دانند.

تفاوت ذاتی شناخت دينی با ساير شناختها (ضرورت ذاتی شناخت دينی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2449
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1553

تفاوتهاي ياد شده در فصلهاي پيشين، تأثير شگرفي در ماهيت جغرافياي شناخت ديني مي‌گذارد و ذات شناخت ديني را از ساير شناختهاي بشر جدا مي‌سازد.

با مطالعه در تفاوتهاي ياد شده مي‌يابيم كه:

1ـ اولويت نخست در جغرافياي شناخت، از آنِ شناخت ديني است؛

2ـ جغرافياي شناخت ديني ـ‌با صرف نظر از اولويت آن‌ـ، يك ضرورت موازي با ساير ضرورتهاي هر انسان عاقل است؛ در نتيجه حد اقل، نقش يك مكمل ضروري را ايفا مي‌كند.

3ـ ضميمه شدن شناخت ديني به ساير شناختها، جامعيت و فراگيري ساختمان انديشه انسان را به ارمغان مي‌آورد.

4ـ هر اندازه انديشه انسان فراگيرتر باشد، ساختمان بنا شده بر آن، از استحكام و استواري بيشتري برخوردار خواهد بود؛ زيرا انديشه فراگير عناصر بيشتري را مد نظر قرار مي‌دهد؛ از همين رو به اندازه­ي فراگيري، از اجمال و ابهام به دور است. دوري از ابهام و اجمال همان شفافيت بيشتر است و انديشه شفاف از قوت بيشتري برخوردار است.

5ـ شناخت ديني، خود را در انسان كنوني منحصر نمي‌كند؛ بلكه انسان را در تمام محور وجودش (يعني انسان با تمام جهانهاي پيش و پس از دنياي كنوني) مي‌بيند، و حتي از انسان هم فراتر مي‌رود؛ از اين رو پايدارترين ساختمان انديشه را بنيان مي‌نهد.

در لابلاي مطالب آينده با برخي ديگر از تفاوتهاي مهم شناخت ديني با ساير شناختها آشنا مي‌شويم.

اما با همين اندازه از تفاوتها، پرسش پيشين پاسخ داده مي‌شود و روشن مي‌سازد که دانش و شناخت ديني (چه شاخه‌هاي تخصصي آن و چه شاخه غير تخصصي آن) همانند ساير شاخه‌ها نيست كه بر اساس سلايق شخصي و احساس نياز اين و آن متفاوت باشد. بلکه نخستين و مهمترين نياز همه بشر، با يک طرفه شدن مباحث شناخت ديني تأمين مي‌گردد. البته اين مطلب نياز به يك بحث مكمِّل دارد تا از نفوذ هر خدشه‌اي مصون بماند و آن بحث مكمِّل، بحث ضرورت اصل دين است که انشاءالله در مجال خودش طرح خواهد شد.

نقشه‌ی جغرافيای شناخت دينی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۷:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2450
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1549

ترسيم نقشه­ی جغرافياي شناخت ديني كمك شاياني به تفهيم و تفاهم ميان انسانها (اعم از دينداران و غير آنها) مي‌كند و به جرأت مي‌توان گفت ترسيم نقشه­ی جغرافياي شناخت ديني اهميت صد چنداني نسبت به ساير شناختها دارد.

ترسيم جغرافياي شناخت ديني در نظر كلي تفاوتي با آنچه در جغرافياي شناخت گذشت ندارد؛ البته ويژگي‌هايي نيز وجود دارد كه به آن اشاره مي‌كنيم.

در فصل «الگوهاي نقشه­ی شناختي» با دو الگوي «حركت از صفر» و «تحقيق در تحقيق» آشنا شديم؛ پياده كردن اين دو الگوي مهم و بسيار سودمند، نيازهاي عمده­ی ما را برآورده مي‌نمايد؛ از اين رو اجراي اين دو الگو از آمال و آرزوهاي بزرگ اين کوچکترين مي‌باشد.

اما بسيار نيكوست با نگاه دوباره به برخي از عناصري كه در فصل «كلّيات نقشه جغرافياي شناخت» گذشت و تطبيق آن بر شناخت ديني، با الگوهاي ديگري نيز آشنا شويم.

ترسيم نقشه اصول و فروع دين

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۸-۱۰:۱۷:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2451
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1941

يكي از عناصر مطرح شده در «كلّيات نقشه جغرافياي شناخت»، تفكيك خطوط اصلي شناخت از خطوط فرعي بود. اينک سخن در تطبيق اين عنصر بر شناخت ديني است.

ضروري است هر مسير ادراكي به دين، بايد از پشتوانه عقلانيت برخوردار باشد؛ در نتيجه هر ايماني كه بر اساسي عقلاني متكي نباشد، فاقد ارزش است؛ از اين نظر فرقي ميان دين‌جويان و غير دين‌جويان و نيز متخصصين و غير متخصصين وجود ندارد.

از مسير ادراكي ما به اصل دين، با تعبير «اصول دين» ياد مي‌شود، و نقطه مقابل آن نيز به عنوان «فروع دين» مطرح شده است؛ روشن است كه اصول و فروع دين، هر كدام داراي جغرافياي شناخت ويژه خود هستند؛ از همين رو در كتب تأليف شده نيز جداگانه مطرح مي‌شوند.

به هر حال با اجراي دو الگوي «حركت از صفر» و «تحقيق در تحقيق»، نقشه جغرافياي شناختي اصول دين با فروع دين كاملا تفكيك مي‌شوند، از اين رو ديگر نيازي به نقشه‌ي تفكيكي مستقل وجود ندارد.

البته طبقه‌بندي عقلاني در دو الگوي ياد شده، ممكن است در تعداد و ترتيب اصول و فروع دين نيز تأملاتي را مطرح نمايد که صد البته چنين است.

ترسيم جغرافيای متخصصين دينی و غير متخصصين

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۸-۱۰:۱۷:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2452
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1980

يكي ديگر از عناصر مطرح شده در «كليات نقشه جغرافياي شناخت»، تفكيك انواع مسيرهاي شناختي است. در فصل «تفكيك انواع مسيرهاي شناختي» گفتيم كه:

در تمامي رشته‌هاي شناختي با سه شاهراه اصلي روبرو مي‌شويم:

1ـ راهي كه متخصصين حرفه‌اي طي مي‌كنند؛

2ـ راهي كه متخصصين براي آموزش غير حرفه‌اي‌ها ترسيم مي‌كنند؛

3ـ راهي كه غير متخصصين و كاربران عادي مي‌پيمايند.

بديهي است كه ترسيم راه‌هاي اصلي و فرعي هر گروه با ديگري متفاوت است؛ بنا بر اين پيش از ترسيم نقشه جغرافياي شناخت بايد به اين نكته نيز توجه داشت.

البته شاخه دوم يعني «راهي كه متخصصين براي آموزش غير حرفه‌اي‌ها ترسيم مي‌كنند» همان سياستهاي آموزشي هر دانشي، از جمله دانش ديني است؛ اين بحث را به مجال ديگري واگذار مي‌كنيم و به دو شاخه باقيمانده مي‌پردازيم.

هر جامعه­اي از منظر رشته دين (همانند ساير رشته‌ها) به دو دسته متخصص ديني و غير متخصص ديني تقسيم مي‌شود. در عرف كنوني ـ‌با صرف نظر از درستي يا نادرستي آن‌ـ از متخصص ديني با عنوان «مجتهد» و از غير متخصص با عنوان «مقلد» ياد مي‌شود.

با توجه به نكته ياد شده، جغرافياي شناخت ديني (همانند ساير شناختها) در دو گروه تفكيك شده قرار مي‌گيرند؛ از اين رو نقشه جغرافياي شناخت براي متخصصان ديني با نقشه جغرافياي شناخت براي غير متخصصان متفاوت خواهد بود و فضاي ويژه هر كدام در ترسيم نقشه آنها تأثير گذار خواهد بود.

از سوي ديگر از عناصر مطرح شده در «كليات نقشه جغرافياي شناخت»، تفكيك نقشه درون مرزي و برون مرزي است. هدف از نقشه درون مرزي، نشان دادن انسجام و پيوستگي و سازگاري ساختار داخلي است، و نقشه برون مرزي با هدف نشان دادن استحكام و نفوذ ناپذيري در مقابل شبهه افكني‌هاي خارجي ترسيم مي‌شود.

تركيب دو عنصر ياد شده، يعني «انواع مسيرهاي شناختي» و «منظر درون مرزي و برون مرزي» چهار جغرافياي شناختي جديد مي‌آفريند كه هر يك نقشه ويژه خود را مي‌طلبد؛ اين چهار شاخه از جغرافياي شناخت ديني عبارتند از:

الف: نقشه درون مرزي جغرافياي شناخت متخصص ديني

ب: نقشه برون مرزي جغرافياي شناخت متخصص ديني

ج: نقشه درون مرزي جغرافياي شناخت غير متخصصين

د: نقشه برون مرزي جغرافياي شناخت غير متخصصين

بايد توجه داشت كه هر غير متخصصي (مقلد) كه به متخصص (مجتهد) مراجعه مي‌كند با دو منظر روبروست:

منظر نخست مسير ادراكي است كه غير متخصص را به اصل دين مي‌رساند. به اين منظر در بحث تفكيك «اصول و فروع دين» اشاره كرديم و گفتيم كه در اجراي دو الگوي حركت از صفر و تحقيق در تحقيق ضرورتاً تفكيك خواهند گرديد.

منظر دوم ناظر به اصل مراجعه به متخصص در فروع دين است كه از آن با تعبير «تقليد» ياد مي‌شود. هر غير متخصصي بايد در موقعيتي باشد كه بتواند تبيين عقلاني از كار خود (كه همان رجوع به خبره است) ارايه دهد؛ اين تبيين عقلاني همان جغرافياي شناخت مقلدين است.

جغرافياي شناخت ويژه مقلدين به منظر دوم مي‌نگرد. اين بحث ارتباط تنگاتنگي با دو بحث مهم يعني «مرجعيت ديني جامع عقلانيت و شرعيت» و «تلاش و تلاشگران در ميدان دين» دارد.

اما همان گونه كه در فصل آينده اشاره خواهيم کرد به دليل اهميت نقش متخصص ديني (كه اساس علمي بحث تقليد غير متخصصين از متخصصين است)، بحث تقليد دچار شبهه افكني‌هاي فراواني شده است؛ از اين رو مناسب است جغرافياي شناختي تقليد نيز به صورت متمركز ارايه شود.

هر يک از نقشه­‌هاي چهارگانه ياد شده، مختص گروه خاص خود است. اما ضرورت ايجاب مي‌کند که علاوه بر نقشه­‌هاي ياد شده نقشه ديگري نيز ارايه شود.

ترسيم جايگاه تخصص دينی برای غير متخصصان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۸-۱۰:۱۷:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2454
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1979

در پايان فصل پيشين اشاره کرديم که ارايه نقشه پنجمي ضروري است. هدف از اين نقشه ترسيم جايگاه متخصصين ديني است؛ از همين رو بي شباهت به «نقشه درون مرزي جغرافياي شناخت متخصص ديني» و «نقشه برون مرزي جغرافياي شناخت متخصص ديني» نيست. اما تفاوتي که هست در مخاطب اين نقشه است.

دو نقشه­ي ياد شده توسط متخصصين ديني براي خود آنها ترسيم مي‌شود؛ اما مخاطب نقشه جديد غير متخصصين می­باشد.

توضيح اين که با توجه به نقش کليدي كه تخصص ديني در استمرار حيات ديني ايفا مي‌كند، مي‌توان گفت جغرافياي شناخت تخصصي دين شاه کليد جغرافياي شناخت دين است؛ بدين خاطر از ميان تقسيمات كلي در جغرافياي شناخت ديني، ترسيم جداگانه نقشه جغرافياي شناخت متخصصين از اهميت ويژه‌اي برخوردار است.[1]

همين نقش کليدي موجب شده است که بدخواهان دست به شبهه افكني‌هاي بسياري درباره آن بزنند. نتيجه اين شبهه افکني‌ها ابهامات فراواني براي خودي‌هاست.

اين ويژگي مي‌طلبد که نقشه تخصص ديني براي غير متخصصين نيز ترسيم شود.

همچنان که پيش از اين گذشت جغرافياي شناختي ويژه متخصصان ديني (و نيز غير متخصصان)، بر اساس دخالت عناصر ديني و غير ديني، به نقشه برون مرزي و نقشه درون مرزي تقسيم مي‌شود.

اين مهم يعني نقشه درون مرزي و برون مرزي متخصصين براي غير متخصصين در دو بحث پي‌گيري مي‌گردد:

بحثي با عنوان «تلاش و تلاشگران در ميدان دين» كه در بخشي از همين سلسله از نوشتارها ارايه مي‌شود، با هدف ترسيم نقشه درون مرزي تخصص ديني است. اين نقشه تنها با دخالت عناصر دروني دين ترسيم مي‌شود و هدف آن نيز نشان دادن انسجام و پيوستگي ساختار تخصص ديني در داخل دين است.

ترسيم نقشه جغرافياي تخصص ديني از منظر عناصري كه خارج از فضاي ديني قابل طرح است، بيشتر با هدف نشان دادن استحكام و نفوذ ناپذيري ساختار تخصص ديني در مقابل شبهه افكني‌هاي خارجي ترسيم مي‌شود و جايگاه دفاع از هجومهاي مخالفين دين را دارا مي‌باشد. به لطف خداوند بحثي با عنوان «مرجعيت ديني جامع عقلانيت و شرعيت» را ارايه کرديم که هدف آن، ترسيم نقشه برون مرزي تخصص ديني است.

در پايان بخش دوم و سوم اين نوشتار تأكيد بر اين نكته لازم است كه هدف از دو بخش اخير مطرح كردن نياز به رشته جديدي با عنوان «دانش جغرافياي شناخت» به شكل عام و بيان ضرورت بيشتر اين نياز در راستاي شناخت ديني است. اما ظرفيت آنچه عرضه شد در اندازه ايجاد انگيزه بيشتر نيست.

همچنين «نقشه جغرافياي شناخت» بسيار فراتر از اين تصور است و خلاصه كردن به آنچه مطرح گرديد تصور درستي نيست.

اميد آن كه صاحب نظران با بزرگواري خويش، با نقد و تكميل آن، دست به كار تحقق اين ضرورت گردند.

تا کنون پس از شناخت معضله شکست در تفاهم در نخستين گام حل آن با ضرورت جغرافياي شناخت آشنا شديم

و در اين بخش ديديم علاوه بر نياز بيشتر، جغرافياي شناخت در حوزه دين، از ضرورتهاي ويژه‌اي نيز برخوردار است از جمله در حوزه تعقل 1ـ اولويت بندي عناصر بنيادين ساختمان انديشه، 2ـ تفكيك عناصر اصولي وغير اصولي و 3ـ توجه به دامنه تأثير عناصر، اقتضا مي‌کند به بحث مبدأ جهان و آثار آن بيشتر و بهتر انديشيده شود. بدين گونه با ضرورت ذاتي شناخت ديني ( و به تبع آن جغرافياي آن) آشنا شديم.

در رابطه با نقشه جغرافياي شناخت ديني نيز نقشه‌هاي متنوعي مطرح شد که از جمله آنها 1ـ نقشه اصول و فروع دين 2ـ نقشه‌هاي تفکيکي متخصصين و غير متخصصين و 3ـ ترسيم جايگاه تخصص ديني براي غير متخصصان است.

و اينک به اين پرسش پاسخ مي‌دهيم که آيا امتيازات جغرافياي شناخت منحصر به موارد ياد شده است؟

 

 

[1]ـ در اينجا از اشاره به اين نكته براي نكته سنجان نبايد دريغ نمود كه آنچه با عنوان تخصص ديني از آن ياد مي‌كنيم نظر كلي به اصل تخصص ديني دارد؛ ولي با آشنايي بسيار سطحي با تخصص ديني روشن مي‌گردد كه خود تخصص ديني داراي شاخه‌هاي مختلفي است كه از نظر موضوع و اهميت در يك پايه قرار ندارند. انشاء الله در جغرافياي شناخت متخصصين دين به برخي از تقسيمات كلي در خود تخصص ديني اشاره خواهيم نمود.

گوهرهای دريای جغرافيای شناخت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۵-۹:۵۶:۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2455
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3367

اينك زمان آن فرا رسيده است كه به تماشاي برخي ديگر از نتايج جغرافياي شناخت بنشينيم، تا بيشتر با ضرورت جغرافياي شناخت آشنا شويم.

البته روشن است كه نتايج سودمند حاصل از آمارها و نقشه‌ها در هر رشته‌اي متناسب با آن متفاوت مي‌گردد، اما بدون ترديد هر چه آشنايي ما با اين آثار بيشتر باشد، اهميت نقشه جغرافياي شناخت را بيشتر احساس خواهيم نمود. اينك به حد اقل آثاري كه در راستاي هدف ماست اشاره مي‌كنيم.

بايد توجه داشت كه برخي از آثار مثبت نقشه جغرافياي شناخت، عمومي است و اختصاص به شناخت ديني ندارد؛ بنا بر اين به عنوان يك ضرورت جوامع بشري قابل طرح و پي‌گيري است. اما برخي ديگر آثار ويژه جغرافياي شناخت ديني است.

1ـ آشكار شدن حلقه‌های مفقوده تفكر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۲-۹:۵۴:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2456
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1955

مهمترين برداشت از ترسيم جغرافياي شناخت، كاملا همگاني است و آن «آشكار شدن حلقه‌هاي مفقوده انديشه» هر متفکري مي‌باشد.

توضيح اين كه از سويي لازم است مسير شناختي طي شده، با موقعيت كنوني فكري فرد متناسب باشد.

از سوي ديگر اگر برخي از شناختها و باورهاي فرد، ناشي از تأثيرات پنهان و غير مستقيم جامعه و محيط باشد، در اين صورت فرد ناآگاهانه اموري را پذيرفته است كه نمي‌تواند چگونگي رسيدن به چنين شناختها و باورها را تبيين كند.

با ترسيم جغرافياي شناخت، نقاط تاريك انديشه و کانون تأثيرات پنهان بر انديشه آشكار مي‌گردد.

2ـ رفع تضاد در شخصيت شناختی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۲-۹:۵۴:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2457
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2027

آشكار شدن نقاط تاريك، نتيجه مهم ديگري دارد و آن شناخت نقاط متضادي است كه در ساختمان انديشه يك فرد يا گروه يا مكتب وجود دارد.

تنها با شناختن نقاط متضاد، مرتفع کردن آنها امكان مي‌يابد؛ با رفع تضاد از جغرافياي شناخت، شخصيت شناختي فرد استوار و مستحكم مي‌گردد. اين امر «انسجام و هماهنگي و سازگاري در انديشه» را به ارمغان مي‌آورد.

3ـ فرو ريختن مرزبندی‌های كاذب

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۲-۹:۵۵:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2458
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2016

در جهان كنوني با نمايشي عروسكي رو برو هستيم كه بازيگران آن مفاهيمي چون سنت‌گرا و اصلاح‌طلب، و تفكر عقلاني و تفكر ديني، محافظه كار و افراطي، واقع‌گرا و اصول‌گرا، چپ و راست و ميانه، غلو و ميانه‌روي، تعصب و تحمل پذيري، تحجر و روشنفكري، و… مي‌باشند.

پشت صحنه اين نمايش عروسكي، غالبا طراحان سياسي هستند كه با ترسيم مرزبندي‌هاي كاذب و مجازي، جغرافياي شناختي مورد نظر خود را به جوامع هدف تحميل مي‌نمايند، تا اهداف سياسي‌شان تأمين يابد.

اگر جغرافياي شناختي خود را به درستي بشناسيم و خود نقشه آن را طرح نماييم، مي‌توانيم با معيارهاي علمي (و نه سياسي و…) موقعيتهاي اداركي همه طبقات و گروه‌ها را حد اقل در حد كليات ترسيم نماييم و به رابطه‌ي واقعي بين افراد و طبقات و افكار پي ببريم.

بدين ترتيب از يك سو مثلا موقعيت واقعي يك فضانورد يا فيزيكدان و… با متخصص ديني را مي‌شناسيم و از سوي ديگر سر نخ‌هاي اين بازي عروسكي افشا مي‌شود و انگشتان پرترفند بازيگران پشت پرده بيرون مي‌افتد.

بدين سان شاهد «فرو ريختن مرزهاي مجازي و دروغين» خواهيم بود و با امکان اتحاد عقلاني ميان طبقات جامعه، ريشه بسياري از جنگها و درگيري‌ها خشکانده مي‌شود.

آري منافع نامشروع بيگانگان تنها در فضاي گل آلود جوامع ديگر دست يافتني است، هر چند تمامي جوامع بشري در اين فضاي مسموم قرباني گردند.

4ـ بر ملا شدن سر نخهای پنهان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۵-۷:۳۴:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2459
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2001

احيانا پيش مي‌آيد که يک مسأله از جبهه‌هاي گوناگوني مورد حمله قرار مي‌گيرد؛ آنچه تا کنون ضرورت آن اجمالا مورد توجه بوده، اين است که در مقابل هر حمله‌اي دفاع متناسب با آن داشته باشيم؛ البته در مسايل ديني از همين منظر هم عملا چندان موفق عمل نکرده‌ايم و اندک نيست که همه جبهه‌ها را با يک چوب رانده‌ايم.

مثلا حملاتي که به عزاداري امام حسين علیه السلام شده و مي‌شود، از چند جبهه‌ي به ظاهر متضاد است که برخي از آنها عبارتند از: رسانه‌هاي غربي، روشنفکران، سنيان، آخوندهاي متجدد و…. اگر به ظاهرِ حملات نگاه کنيد ممکن است با توجه به شکل حمله متفاوت به نظر آيند.

اما تجزيه و تحليل اين حملاتِ به ظاهر متفاوت بر يک مسأله، چند صورت فرض مي‌شود:

1ـ تمامي اين حملات واقعا اشتراک در مسير داشته باشند؛

2ـ تنها، هدف حملات در تمامي جبهه‌ها يکسان باشد؛

3ـ اشتراک پنهان حملات در مسير و هدف؛

اما احتمال نخست يعني اشتراک واقعي با تفاوت ظاهري حملات (مانند اختلاف در منطق و شيوه و ادبيات) سازگاري ندارد؛ از اين رو سراغ هدف واحدي را بايد گرفت.

اين مرحله در واقع به سود و زيان جبهه‌هاي گوناگون در رابطه با يک موضع نظر دارد؛ با بررسي سود و زيان افراد و گروه‌ها به نتايج شگفت انگيزي مي‌رسيم؛

مثلا در راستاي مخالفتهايي که با تخصص ديني شده و مي‌شود، اگر از آنچه به عنوان استدلال و برهان ارايه مي‌شود صرف نظر کنيم و به سود و زيان مخالفين و موافقين تخصص ديني بنگريم، ريشه‌هاي افکار آشکار و آشکارتر مي‌شود و پشت پرده مسايل علمي بر ملا مي‌گردد.

به خاطر ناشناخته بودن اين روش، همگان از نتايج مثبت آن اطلاع ندارند و به همين دليل از اين ديدگاه كمتر به مطالب علمي نگريسته شده است، اما گاه با اين نگرش مطالب فوق العاده سودمندي روشن مي‌گردد.[1]

در مرحله سوم با ژرف نگري بيشتر در هدف مشترک، احيانا به مسيرهاي مشترکي ميان جبهه‌هاي گوناگون برخورد مي‌کنيم که کاملا از نظر دور مانده‌اند.

اين مسيرهاي پنهان است که ما را به سرنخهاي پنهان‌تري مي‌رساند. البته سرنخها دو گونه هستند:

گروه نخست سرنخهايي که جنبه علمي دارد که صاحبان انديشه آگاهانه يا ناآگاهانه از ترس لوازم آن، آنها را مخفي نگاه داشته و در مسير رسيدن به هدفشان راهي مجازي را پيموده‌اند، همچنان که در مباحث عرفاني با اين روش روبرو مي‌شويم.[2]

گروه دوم سرنخهايي است که جنبه سياسي داشته که به شکل مباحث علمي بَزَک شده و عرضه مي‌شود، بيشتر مباحث حقوق بشر و دمکراسي در جهان کنوني از اين دست هستند.

نقشه جغرافياي شناخت، ما را در راستاي شناخت اين مهم کاملا حياتي، ياري مي‌کند.

 

[1]ـ کارآگاهان جنايي از اين روش، فوق العاده سود مي‌برند؛ آيا مي‌توان گفت سودمندي اين روش در مسايل علمي کمتر از مسايل جنايي است؟!

[2]ـ به عنوان نمونه حد اقل در برخي از مشربهاي عرفاني استدلال هيچ جايگاهي ندارد اما اندک نيستند استدلال‌گراني که در پي اثبات عينيت هستند.

5ـ تفکيک نوع بحث

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۵-۷:۳۴:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2460
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2048

فرض کنيد در يک بحث علمي، صاحب عنواني اظهار نظري کرده است و اين اظهار نظر نيز موجب هياهو شده است.

روشن است که بحث علمي از مقوله شناخت است و دخالت صاحب عنوان در آن تنها نقش رواني و شخصيتي در جامعه دارد، هياهو نيز مربوط به مباحث رسانه است.

اما متأسفانه در بيشتر موارد، همه اين مباحث با هم مخلوط مي‌شوند.

خلط اين گونه مباحث، حقجو را دچار کلاف سر درگمي مي‌کند که باز کردن آن بسيار دشوار است، و از سوي ديگر آب گل آلودي است که سوء استفاده کنندگان مي‌توانند به راحتي از آن ماهي بگيرند.

بديهي است که با ترسيم نقشه جغرافيا، امکان تفکيک مباحث علمي و رسانه‌اي و رواني آسان مي‌گردد.

6ـ كشف نظام علمی دين

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۵-۷:۳۴:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2461
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2017

هر تفكری دارای نظام علمی هر چند بسيار ناقص و يا غلط مي‌باشد؛ نظام دين نيز از اين امر مستثنا نيست؛ بنا بر اين، ادعای اين كه دين نظام علمی ندارد، بسيار جزاف مي‌باشد.

اما متأسفانه ديده مي‌شود كه گاه آن چنان در معماری نظام علمی دين، و يا عرضه‌ی آن، بدون نظم عمل مي‌شود كه بسياری از حلقه‌های ارتباطی در نظام علمی دين، مفقود مي‌نمايد.

اين امر در ميان خودي‌ها و غير خودي‌ها به دو گونه متفاوت منعكس شده است:

غير خودي‌ها، نظام علمی دين را انكار نموده‌اند، و دين را مشتی از باورهای خرافی معرفی مي‌نمايند.

خودي‌ها نيز آن چنان دچار سر درگمی شده‌اند كه موقعيت جغرافيايی خويش را در جايگاه نظام علمی دين نمي‌يابند. از همين رو نه سير عقلانی روشنی دارند و نه در بيان آن برای ديگران موفق هستند؛ بهترين شاهد اين ادعا، تحير برخی از كسانی است كه به ظاهر سالها در علوم تخصصی دينی اشتغال دارند.

اگر بتوانيم مختصات ادراكی كنونی خويش را، با بيان دقيق مسير منتهی شده‌ی به آن، تعريف نماييم، نه خود دچار سرگردانی خواهيم شد و نه حنای اتهام فقدان نظام علمی دين رنگ خواهد كرد.

كسانی كه «استنباط» يعنی پرواز انسانی را واقعا شناخته باشند، تخصصی بودن آن را در تمامی رشته‌ها از جمله «استنباط ديني» درك مي‌نمايند؛ همچنين مي‌يابند كه شناخت ديني، همانند ساير شناختهای استنباطی دارای سير ادراكی ويژه‌ای است كه موقعيت ادراكی هر انسان دينداری را تعريف مي‌نمايد. پر واضح است که اينان به راحتی مي‌يابند که شناخت دينی نيز دارای جغرافيای خاص خود است.

علاوه بر اين افرادی كه تا اندازه‌ای با نظام دينی آشنا هستند، مي‌توانند قوي‌ترين استنباط و مستحکم‌ترين نظام علمی را در تفکر دينی بيابند، هر چند متأسفانه ناآشنايان و ناآگاهان تصور ديگری از نظام علمی دين (و حتی معکوس) دارند.

ترسيم جغرافيای شناخت دينی اين مهم را محقق مي‌سازد.

7ـ كشف رابطه شناخت دينی با ساير نظامهای علمی و راز تقدم بر آنها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۲۶-۹:۳۳:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2462
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1512

پس از كشف نظام علمی دين، لازم است بررسی شود كه رابطه‌ی نظام علمی دين با جامع‌ترين و قابل قبول‌ترين نظام علمی چيست؟

آيا اصلا رابطه‌ای وجود دارد يا خير؟

و اگر رابطه‌ای وجود دارد، رابطه‌ی تضاد است؟ يعنی يكی ديگری را نفی مي‌كند و پذيرش هر دو ممكن نيست؟

يا رابطه‌ی موازی است؟ يعنی مي‌توان بدون هيچ مشكلی هر دو يا يكی از آن دو را پذيرفت؟

يا رابطه‌ی بين اين دو رابطه‌ی حاكميت نظام علمی بر نظام دينی مي‌باشد؟ كه در اين صورت پذيرش هر نظام دينی منوط به امضای آن توسط نظام علمی است.

يا رابطه‌ی بين اين دو رابطه‌ی حاكميت نظام علمی دين بر ساير نظامهای علمی است؟ كه در اين صورت پذيرش هر نظام علمی منوط به سازگاری با نظام علمی دين است.

پاسخ اين پرسشهای اساسی و حياتي، نياز به شناخت نظام علمی به شكل عام و نظام علمی دين به شكل خاص دارد.

كليد دست يابی به اين هدف ارزشمند نيز در گرو ترسيم جغرافيای شناخت از جمله جغرافيای شناخت دينی است.

سرانجامِ تأمل در ويژگي‌های شناخت دينی در اسلام کامل[1]، كشف يك تفاوت بسيار مهم ديگر است و آن تقدم و حاكميت شناخت دينی بر ساير شناختها است.

تشريح ويژگي‌های بيان شده از حوصله اين نوشتار خارج است و انشاء الله در مباحث آينده به طرح برخی از آنها مي‌پردازيم؛

اما بسيار نيكوست كه دو اشاره كوتاه از نكته سنجان دريغ نشود:

نكته نخست: «حاكميت بر ساير شناختها» مي‌تواند مهمترين معضله «جامعه تخصص محور» (در مقابل جامعه مردم سالار و يا مردم سالار ديني) را حل نمايد.

نكته دوم: شناخت دينی تا آنجا كه موازی ساير شناختها باشد، به عنوان يك مكمل ضروری عمل مي‌كند؛ اما اگر ميان شناخت دينی با ساير شناختها تضاد پيدا شود، نياز به تعيين معيار تقدم شناخت دينی بر ساير شناختها پيدا مي‌شود.

به باور اين بنده در متن واقع، تضاد واقعی ميان شناخت دينی و ساير شناختها وجود ندارد؛[2] بلكه هر گاه تضادی پيدا مي‌شود، ريشه در برخورد دوگانه ما با واقعيات دارد؛ يعنی آنجا كه خردورزی با تمايلات ما در تقابل قرار مي‌گيرد، تلاش مي‌كنيم به ارضای تمايلات خود لباس خردورزی بپوشانيم؛ در واقع اين خردورزي‌های كاذب هستند كه با شناخت دينی تضاد پيدا مي‌كنند و نه خردورزی به معنی واقعی آن.[3] يكی از مهمترين اهداف اين سلسله نوشتارها بيان مستندات اين امر، يعنی عدم تضاد ميان شناخت دينی و ساير شناختهای عقلانی مي‌باشد.

اما در ميدان عمل، تضاد ميان شناختها امری پذيرفته شده است؛ از نظر فنی از اين امر با تعبير «تزاحم» ياد مي‌شود. راه حل تزاحم در ميدان عمل را به مباحث «جامعه تخصص محور» وامي‌گذاريم.[4]

با پوزش از خوانندگان به همين اشاره‌ی کوتاه بسنده مي‌كنيم و از اين مباحث مهم مي‌گذريم.

 

[1]ـ در اينجا تنها به يك نكته‌ی بسيار ضروری اشاره مي‌نماييم و مي‌گذريم و آن اين كه در جهان فعلی با امور متفاوتی به نام دين برمي‌خوريم كه گاه حد اقلِ مشتركات را با يكديگر دارند؛ از اين رو پاسخ دقيق به اين پرسش بدون تعيين مصداق دين امكان ندارد. به سخن ديگر ممكن است دينی متضاد با نظام علمی باشد و دينی ديگر موازی و دين سومی حاكم و….

مثلا اعتقاد مسيحيت به «خدای يگانه‌ی سه‌گانه» بدون ترديد متضاد با نظام علمی است، بنا بر اين بدون مقايسه‌ی جداگانه‌ی هر دينی با نظام علمي، هرگز نمي‌توان پاسخ درستی برای پرسشهای ياد شده پيدا نمود. از همين رو ما «اسلام کامل» را قيد کرديم.

روشن است كه با ترسيم جغرافيای شناخت دينی اين معضل هم حل مي‌گردد.

[2]ـ برای توضيح اين امر به نوشتاری با عنوان «عقل منبع است يا ابزار؟» مراجعه نماييد.

[3]ـ بخشهای آينده توضيح بيشتری در اين راستا ارايه مي‌كند.

[4]ـ در اين رابطه به يك نمونه كه در بحث «مرجعيت دينی جامع عقلانيت و شرعيت» ارايه شده است، مراجعه نماييد.

8ـ شفافيت رابطه دين و…

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۰-۹:۵۰:۴۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2463
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2048

از ديرباز مباحث فراوانی درباره رابطه دين با ابعاد مختلف جهان مطرح بوده است. از جمله:

1ـ رابطه دين با عينيت، و پرداختن به اين اتهام كه دين تنها تصورات ذهنی است كه ساخته و پرداخته بشر است و بود و نبود آن تأثير واقعی و مثبت بر جهان ندارد.

2ـ رابطه دين و عقل كه خود مقدمه‌ای است برای شناخت رابطه دين با منطق و فلسفه؛ بحث عقلانيت دين در اين راستا قرار دارد. با شناخت اين رابطه، رابطه روشنفكری با دين نيز روشن مي‌شود.

3ـ رابطه دين و انسان كه با بحث آزادی و حقوق بشر درگير است.

4ـ رابطه دين و جامعه كه بحثهای فراوانی همچون تكثر گرايی (پلوراليسم) و مردم سالاری و… را روشن مي‌سازد.

5ـ …

با شفافيت اين روابط پديده‌های بسياری از جمله پديده دين‌ستيزی و دين‌گريزی به آسانی تجزيه و تحليل مي‌گردد.

مباحث ياد شده نه تنها از مباحث بسيار ضروری است، بلكه علاوه بر زنده بودن آنها، كانون برخی از آتشفانهای فكری را در قالب نقض و ابرامهای فراوان از سوی موافقان و مخالفان دين پيوسته فعال نگاه داشته است.

ناگفته پيداست كه ترسيم جغرافيای شناخت ديني، در حل مباحث اشاره شده دارای نقش منحصر به فردی است.

9ـ امكان معرفی نظام علمی دين

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۰-۹:۵۰:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2464
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1987

حاصل طی مراحل پيشين، شفافيت بيشتر نظام علمی دين است.
هم چنان که پيش از اين اشاره کرديم، ترسيم دقيق، جامع و هماهنگِ جغرافيای شناخت دينی به كشف حلقه‌های مفقوده دين مي‌انجامد؛ هر چند توضيح کامل اين امر مهم در فرصت اندك ميسر نيست، اما اشاره به برخی از سرفصلها لازم است؛ حاصل ترسيم جغرافيای شناخت دينی موفق ـ‌به اين معنی كه هيچ حلقه مفقوده‌ای باقی نگذاريم‌ـ در چهار گروه قرار مي‌گيرد:
1.    ثمره جغرافيای شناخت، نظم علمی است كه آن هم به سهم خود اقتدار علمی متخصصان دينی را آشكار مي‌كند. (حركت انسجامي)
2.    امكان يافتن معرفی دين برای بيگانگانی كه در بيرون مرزهای دين قرار دارند؛ (حركت ارشادي)
3.    امكان دفاع عقلانی از تمسخرهای دشمنان دين؛ (حركت استحكامی و دفاعي)
4.    نتيجه امور ياد شده كوتاه شدن دست استهزا كنندگان و سرفرازی بدنه جامعه دينی است، كه اين خود زمينه واكسينه شدن بيشتر جامعه را فراهم مي‌آورد.

 

10ـ مديريت کلان در برنامه ريزی و عمليات

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۳-۶:۴۴:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2465
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1962

پس از طی موفقيت‌آميز مراحل پيشين، كه همه از نوع فعاليتهای شناختی بودند، نوبت به فعاليتهای عملياتی مي‌رسد.
فعاليتهای عملياتی ديني، تمام فعاليتهايی است كه حاصل آن نيكبختی و سعادت عينی جامعه است. اين فعاليتها در سه گروه اصلی جای مي‌گيرند:
1.    دفع دين‌ستيزان
2.    درمان دين‌گريزان
3.    تقويت دين‌پژوهان
مطرح كردن ريز فعاليتهای ياد شده مجالی ديگر مي‌طلبد كه اگر خداوند ياری نمايد در بخشی از همين پروژه به آن مي‌پردازيم.
با تثبيت زيرساختهای شناختی كه در مراحل پيش به آن اشاره كرديم، مي‌توان با كمترين تجربه‌ی خطا، و با اطمينان و اقتدار بيشتری وارد ميدان عملياتی شد.
برای روشن شدن اهميت اين نكته به يك نقل بسنده مي‌نماييم؛ فردی نقل مي‌كرد در كشورهای پيشرفته هر صد ساعت كار، شامل نود ساعت كار فكری و ده ساعت كار عملياتی است.
آيا کسانی که هميشه با هياهو، کاستي‌ها را فرياد مي‌زنند، چند ساعت رنج انديشيدن را بر خود هموار ساخته‌اند؟!

 

11ـ امكان ارتباط (پيش نياز تفهيم و تفاهم جمعی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۳-۶:۴۴:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:2466
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1961

پيش از اين اشاره كرديم كه يك نقشه جامع و هماهنگ، تا چه اندازه برای موقعيت يابی افراد مؤثر است و ارتباط ميان افراد مناطق مختلف را آسانتر مي‌كند، و اگر افراد مناطق مختلف از جغرافيای منطقه خويش و ساير مناطق بي‌خبر باشند و به نقشه آن دسترسی نداشته باشند، در ارتباط با يكديگر دچار مشكل مي‌شوند؛

همچنين گذشت:

اين نوشتار تلاش مي‌کند با تجزيه و تحليل معضله «شكست در تفاهم»، و پيدا كردن راهی برای مقابله با آن، پرده بيگانگی به کنار رود  تا با ايجاد فرصت برای تفاهم بيشتر و تنگ‌تر كردن مجال جنگيدن، شاهد گسيختگی بيشتر نظام اجتماعی انسان نباشيم.

ميسر شدن اين هدف بلند، يعنی مقابله با بيگانگی انسانها از يكديگر، در چند گام اساسی عملی مي‌شود:

گام 1ـ در نخستين مرحله لازم است از موقعيت يكديگر اطلاع پيدا كنيم تا ارتباط درست امكان يابد؛ به جرأت مي‌توان گفت نخستين كليد راز شكست در تفاهم، آشنايی با موقعيت واقعی ديگران است. پس بايد بدانيم چگونه موقعيت يكديگر را بيابيم؟

مهمترين نقشی كه دانش جغرافيای شناخت ايفا مي‌كند، همان موقعيت يابی و موقعيت سنجی است، و با ترسيم موقعيتها و راه‌های ارتباطی ـ‌كه همان نقشه جغرافيای شناختی است‌ـ، اساسي‌ترين گام برای امكان ارتباط كامل و سودمند فراهم مي‌آيد، و بدين سان يک گام به سوی حل معضل شكست در تفاهم برداشته‌ايم؛

جان سخن در كوتاه‌ترين جمله اين است كه:

«زيباترين گلِ بوستانِ جغرافيای شناخت، پيوند ميان انسانهاست، و گرانبهاترين درِّ غلتانِ اقيانوسِ شناخت، جان بخشيدن به گوهرِ ارتباط در جهان انديشه است.»

مرور دوباره سير بحث در ذيل آخرين سرفصل به خوبی انجام شد.

و در اين بخش هم با امتيازات بيشتری از جغرافيای شناخت در چند حوزه متفاوت آشنا شديم.

و اينك زمان آن فرا رسيده است كه گام دوم را برداريم؛ يعنی جستجوی زبان مناسب برای انتقال يافته‌ها به يكديگر و اين که چگونه با يكديگر سخن گوييم؟

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما