تا كنون با نقش زبان آشنا شديم. آنچه مهم است اين است كه بدانيم زبان برای ايفای كامل نقش خويش چه پيش نيازهايی دارد.
1ـ روشن است كه مبدأ واقعی پيام (پديده تكويني) خارج از حيطه ماست، اما درك درست ما از آن پديده، اساسيترين پايه موفقيت زبان است. پيش از اين توضيحات كافی در اين راستا گذشت. در هر صورت نخستين پيشنياز موفقيت زبان در اين مرحله «خرد» آدمی است.
2ـ در مرحله زبان رسانه، بديهی است كه هنر زبانِ احساس، انتقال سريع و آسان و غير مستقيم زشتيها و زيباييها، خوبيها و بديها، بايدها و نبايدها و درستيها و نادرستيها، در قالبهای احساسی (اعم از شعر، نثر، گفتار، عكس، فيلم و…) است.
اما نبايد چند نكته را از نظر دور داشت:
1/2ـ زبان احساس ميتواند كاربرد معكوس هم داشته باشد؛ يعنی خوبی را بدی جلوه دهد و…؛ از اين رو دست زبان احساس در خيانت و دستكاری پيامها كاملا باز است؛ در نتيجه بينياز از بحث آسيب شناسی زبان احساس نيستيم.
اما اين مشكل در زبان خرد وجود ندارد؛ در نتيجه هر چند نميتوان از نقش زبان احساس به شكل مطلق چشم پوشيد، اما برای موفقيت زبان، نظارت «خرد» بر زبان احساس كاملا ضروری است.
2/2ـ كار زبان احساس، محدود به احساسات شناخته شدهی مخاطب است؛ اما زبان خرد، هدفی جز فتح قلههای ناشناخته ندارد. از اين رو قفل مفاهيم ناشناخته با زبان احساس (بر خلاف زبان خرد) قابل گشودن نيست.
3/2ـ همه انسانها احساسات مشتركی ندارند؛ بنا بر اين، زبان احساس در حوزههای مشترک هميشه موفق نيست. پس زبان احساس (بر خلاف زبان خرد) محدوديت دارد.
با جمع بندی نكات ياد شده در راستای آسيب پذيری و كاستيهای زبان احساس ميبينيم كه پيشنياز موفقيت زبان در اين مرحله نيز «خرد» ميباشد.
3ـ همچنين گذشت كه اهداف يك رسانه ممكن است خردورزانه و يا هواپرستانه باشد؛ بيان رابطه هواپرستی با احساسات مجال ديگری ميخواهد و در اينجا به اين اشاره بسنده ميكنيم كه: مقصود از هواپرستی سيطرهی احساسات بر خرد است؛ از اين رو خردورزی و هواپرستی در تقابل با يكديگر قرار دارند؛ پس اهداف هواپرستانه فاقد پشتوانهی عقلانيت است. از سوی ديگر ريشهی تشتت، اختلاف و… چيزی جز هواپرستی نيست؛ در نتيجه از منظر اهداف نيز زبان موفق، زبانی است كه هدف آن خردورزانه باشد.
در پايان اين بخش، اين يادآوری مهم است كه هدف اصلی ما تفاهم است، و تفاهم نيازمند اشتراك در دريافت پيامها ميباشد؛ پس بايد ديد منشأ اختلاف در دريافت پيام چيست؟ برای تجزيه و تحليل اين مسأله ناچار شديم سير كوتاهی در بحث از رسانه داشته باشيم تا بتوانيم به زبان بين المللی دست يابيم.
برای اختصار در جمعبندی مشكل مطرح شده را به يك نمونه زنده پيوند ميزنيم؛
الهيون ادعا ميكنند پيام هر پديدهای اين است كه:
«پديد آورنده من كيست؟»
اما چرا اين پيام را همگان دريافت نميكنند؟
در اين ميان احتمال ميرود كه از اساس پيامی وجود نداشته باشد و چنين پيامی تخيلی بيش نباشد؛
احتمال ميرود پيام وجود داشته باشد، ولی برخی در دريافت آن ناتوان هستند؛ از اين رو نياز به ترجمان دارند؛
احتمال ميرود پيام وجود داشته باشد، و ناتوانی در دريافت نيز منتفی باشد، اما هواپرستی موجب ميشود كه برخی افراد:
1ـ چشم و گوش خود را ببندند تا پيام را دريافت نكند و در غفلت خود خواسته فرو روند؛ و يا،
2ـ در بدترين شرايط كه پيام از شدت روشنی قابل چشم پوشی نيست، از روی استكبار دست به انكار پيام ميزنند.
پيداست كه منطق «دلم ميخواهد» (احساسات و هواپرستي) هرگز نميتواند زبان مشترك همه انسانها گردد و تفاهمی را برای بشر ارمغان آورد؛
اما آيا منطق «خرد» اين توانايی را دارد كه بشر را در تفاهم ياری كند؟! آيا ميتوان گفت «زبان خرد، فراگيرترين زبان و رسانه بين المللی همه انسانهاست»؟!
تا کنون با معضله شکست در تفاهم آشنا شديم و در نخستين گام حل آن ضرورت جغرافيای شناخت را با هدف موقعيتيابی و موقعيتسنجی مطرح ساختيم.
و در اين بخش ديديم برای رسيدن به هدف اصلی يعنی تفاهم نيازمند اشتراك در دريافت پيامها ميباشيم تا منشأ اختلاف در دريافت پيام را درک کنيم. برای تجزيه تحليل اين مسأله ناچار شديم سيری كوتاهی در بحث از زبان و رسانه داشته باشيم تا بتوانيم به زبان بين المللی دست يابيم.
در بحث زبان گذشت که «انتقال اطلاعات» مهمترين نقش زبان است که مهمترين ويژگی آن «تفاهم» است.
اگر اين ويژگی زبان (يعنی انتقال و تفاهم) را، فلسفهی اصلی زبان بدانيم زبان به معنی عام و وسيع آن را درمييابيم.
و از آن جايی که هر پديدهای حقايقی را انتقال ميدهد تمامی پديدهها جزو زبان شمرده ميشود.
هر اندازه يك «پديده» را از خصوصيت موردی آن «تجريد» نماييم، سخن آن «عموميتر» و مخاطب آن «وسيعتر» ميگردد. با ادامه تجريد، به بينالملليترين زبان و عموميترين سخن خواهيم رسيد و آن پيام همهی پديدههاست كه: «پديد آورندهی ما كيست؟!!!» بر اين اساس ميتوان گفت سخن از پديد آورنده، اولين سخن و اولين انتقال بينالمللی است.
اما اگر چنين است چرا اين سخن بينالمللی برای تفاهم فراگير كافی نيست؟! اگر كافی است پس چرا چنين نشده است؟! خطا در كجاست؟ در فرستنده پيام، در انتقال دهنده پيام، و يا در گيرنده پيام؟! و يا اين كه اصلا پيامی در كار نيست؟!
برای پاسخ اين پرسش سير سخت افزاری و نرم افزاری که يک پيام را پيگيری کرديم و وارد بحث آسيبشناسی ارسال و دريافت پيام شديم.
در بخشی از اين بحث گفتيم فلسفه ترجمان در زبان به معنی وسيع آن، «جبران ناتوانی گيرنده پيام در دريافت مستقيم پيام، توسط يك واسطه است» و در اين ميان به ترجمان به زبان احساس و زبان خرد و ويژگيهای هر يک اشاره کرديم و گفتيم اين عقل انسانی است كه انسان را بر درك پيام پديدهها توانا ميسازد؛ و در نهايت به خرد به عنوان فراگيرترين زبان و رسانهی بين المللی همه انسانها و امکان تفاهم با منطق «خرد» اشاره کرديم.
و اينک بايد ديد درک درست و کامل پيام دريافت شده چگونه ميسر است.
تا كنون با نقش زبان آشنا شديم. آنچه مهم است اين است كه بدانيم زبان برای ايفای كامل نقش خويش چه پيش نيازهايی دارد.
1ـ روشن است كه مبدأ واقعی پيام (پديده تكويني) خارج از حيطه ماست، اما درك درست ما از آن پديده، اساسيترين پايه موفقيت زبان است. پيش از اين توضيحات كافی در اين راستا گذشت. در هر صورت نخستين پيشنياز موفقيت زبان در اين مرحله «خرد» آدمی است.
2ـ در مرحله زبان رسانه، بديهی است كه هنر زبانِ احساس، انتقال سريع و آسان و غير مستقيم زشتيها و زيباييها، خوبيها و بديها، بايدها و نبايدها و درستيها و نادرستيها، در قالبهای احساسی (اعم از شعر، نثر، گفتار، عكس، فيلم و…) است.
اما نبايد چند نكته را از نظر دور داشت:
1/2ـ زبان احساس ميتواند كاربرد معكوس هم داشته باشد؛ يعنی خوبی را بدی جلوه دهد و…؛ از اين رو دست زبان احساس در خيانت و دستكاری پيامها كاملا باز است؛ در نتيجه بينياز از بحث آسيب شناسی زبان احساس نيستيم.
اما اين مشكل در زبان خرد وجود ندارد؛ در نتيجه هر چند نميتوان از نقش زبان احساس به شكل مطلق چشم پوشيد، اما برای موفقيت زبان، نظارت «خرد» بر زبان احساس كاملا ضروری است.
2/2ـ كار زبان احساس، محدود به احساسات شناخته شدهی مخاطب است؛ اما زبان خرد، هدفی جز فتح قلههای ناشناخته ندارد. از اين رو قفل مفاهيم ناشناخته با زبان احساس (بر خلاف زبان خرد) قابل گشودن نيست.
...