روشن شد که اگر خرد از انسان منها شود، دیگر اصل انسانیت باطل میشود تا چه رسد به کرامت آن.
نگرش اسلام به کرامت انسانی، دقیقا نگرش خرد است، اما با ادبیاتی فاخر و افقی بسیار بلند.
پیش از این از امام صادق علیه السلام نقل کردیم که:
خرد، اساس انسانیت است.
البته نقش خرد در منابع وحی آن چنان برجسته است که نیازمند تحقیقی بسیار گسترده و ژرف میباشد.
از شگفتیهای انسان این است که در مدار حرکتی خود، اوجی دارد شگفت، و فرودی دارد وحشتناک. روایتی که پیش از این گذشت را دوباره مرور میکنیم تا ما را با مدار حرکت انسان آشنا سازد:
پس كسي كه خردش بر شهوتش پيروز گردد، او بهتر از فرشتگان است.
و كسي كه شهوتش بر خردش پيروز شود، او بدتر از حيوانات است.
این حدیث روشن میسازد که فاصله نقطه اوج انسانیت و نقطه انحطاط انسانیت محیر العقول است.
اوج انسان پا گذاشتن بر فرق فرشتگان است، اما فرودش…!
قرآن فرود وحشتناک انسان را این چنین بیان میکند:
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً (فرقان44)
يا گمان داری كه بيشترشان میشنوند يا میانديشند؟ آنان جز مانند ستوران نيستند، بلكه گمراهترند.
وَ لَقَدْ ذَرَأْنا لِجَهَنَّمَ كَثيراً مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ لَهُمْ قُلُوبٌ لا يَفْقَهُونَ بِها وَ لَهُمْ أَعْيُنٌ لا يُبْصِرُونَ بِها وَ لَهُمْ آذانٌ لا يَسْمَعُونَ بِها أُولئِكَ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُولئِكَ هُمُ الْغافِلُونَ (اعراف179)
و در حقيقت، بسياری از جنّيان و آدميان را برای دوزخ آفريدهايم. [چرا كه] دلهايی دارند كه با آن [حقايق را] دريافت نمیكنند، و چشمانی دارند كه با آنها نمیبينند، و گوشهايی دارند كه با آنها نمیشنوند. آنان همانند چهارپايان بلكه گمراهترند. [آری،] آنها همان غافلماندگانند.
کافی است اندکی به عناصر مطرح شده در آیات پیشین درنگ نماییم.
گوشی که خود خواسته ناشنواست
خردی که خود خواسته به آن پشت شده است
دلی که خود خواسته نمیفهمد
چشمی که خود خواسته نمیبیند
بازگشت همه این عناصر به یک امر است و آن پشت کردن خود خواسته به خرد و معرفت و شناخت.
چنین انسانی بدتر از حیوان است.
اگر دوباره حدیث پیش را همراه با این دو آیه مرور کنیم، راز آن آشکاتر میگردد و آن این که حیوان تنها غریزه دارد و ناچار است که حرکتش را بر اساس غریزهاش تنظیم نماید.
اما انسانی که خردمند است، اگر حرکتش را بر اساس غریزهاش تنظیم نماید، به مراتب پستتر از حیوان است.
فاجعه آن جا شدت مییابد که خرد را در استخدام غریزه قرار دهد. از چنین انسانی با چه تعبیری میتوان یاد نمود؟!
اصلا چیزی از انسانیت چنین انسانی باقی میماند تا از کرامت او سخن بگوییم؟!
روشن شد که نگرش عقل و وحی به انسانی که خود خواسته به خرد پشت کرده، کاملا یکسان است.
چنین انسانی تنها صورت انسانی دارد، اما سیرتش دیگر انسانی نیست. زیرا ناموس انسانیتش را که همان خرد است، به انتخاب خودش بر باد داده است.
از این رو انسان پشت کرده به خرد، اصلا انسان نیست، نه این که انسان است اما کرامت انسانی از او گرفته شده است.
این مسئله از منظر عقلانی کامل برهانی است اما برای درک بهتر عموم، آن را با چند مثال توضیح میدهیم.
فرض کنید کسی برجی آسمان خراش، با تمامی امکانات بسازد. اما پس از این که کار به بهترین شکل آن پایان یافت، چند کیلو مواد منفجره زیر آن بگذارد و همه آن چه ساخته، تبدیل به تلی از خاک نماید.
کسی هزاران هکتار زمین بایر را به مزرعه نمونه تبدیل کند، اما پس از به ثمر رسیدن محصول، تمامی آن را به آتش بکشد و خاکستر کند.
کسی قالیای را از بهترین ابریشم و با بهترین نقشه ببافد. پس از سالها رنج و زحمت که این فرش گرانبها تمام شد، با یک شعله کبریت آن را تبدیل به خاکستر کند.
کسی…
تنها توضیح این افراد در مورد عملکردشان هم این باشد که مالداری اختیار داری، «دلم خواست»، عشقم کشید و….
فرض هم این است که این افراد از جهت جسمی و روانی و فکری هم هیچ مشکلی ندارند.
فرض هم این است که از جهت «مالداری» نیز حق با آنهاست. با ثروت شخصی خود چنین میکنند.
فرض هم این است که واقعا تجاوز به حقی کسی نکردهاند.
تنها چیزی که در این میان هست یک کلمه است و آن «منطق دلم میخواهد» و ابدا و هرگز انگیزه دیگری در کار نیست.
آیا از منظر خرد، چنین افرادی انسان به شمار میآیند؟!
اشتباه نشود تعطیلی خرد به این معنا نیست که این افراد فاقد خرد هستند. اتفاقا در ساخت برج آسمان خراش و مزرعه نمونه و قالی گرانبها نهایت خردورزی و مهارت را به کار بردهاند.
بلکه مقصود از تعطیلی خرد، پشت کردن خود خواسته به خرد است.
با صرف نظر از همه ادیان و مذاهب و فرهنگها و تمدنها و مکاتب و…، تنها داشته چنین افرادی از انسانیت، صورت انسانی است و بس.
مسلم پشت کردن به خرد، درجات متفاوتی است از درجات بسیار کوچک آغاز شده تا به بزرگترین درجه میرسد.
در نقطه مقابل، مهمترین مصداق خردورزی (بخوانید اولویت نخست انسانیت) این است که خود را بشناسم.
من چیستم؟ من کیستم؟ از کجا آمدهام؟ در کجا هستم؟ چرا آمدهام؟ به کجا خواهم رفت؟ و…
این همانی است که امیرالمؤمنین علیه السلام از سهل انگاری در آن شگفت زده شده است:
عجبت لمن ينشد ضالته و قد أضل نفسه فلا يطلبها غررالحکم
در شگفتم از کسي که (هر) گمشدهاش را جستجو ميکند در صورتي که واقعا خودش را گم کرده است (و هيچ شناختي از خودش ندارد) اما در جستجوي (شناخت) خويش نيست.
پس کمر را محکم ببندیم که بشناسیم:
من چیستم؟
روشن شد که اگر خرد از انسان منها شود، دیگر اصل انسانیت باطل میشود تا چه رسد به کرامت آن.
نگرش اسلام به کرامت انسانی، دقیقا نگرش خرد است، اما با ادبیاتی فاخر و افقی بسیار بلند.
پیش از این از امام صادق علیه السلام نقل کردیم که:
خرد، اساس انسانیت است.
البته نقش خرد در منابع وحی آن چنان برجسته است که نیازمند تحقیقی بسیار گسترده و ژرف میباشد.
از شگفتیهای انسان این است که در مدار حرکتی خود، اوجی دارد شگفت، و فرودی دارد وحشتناک. روایتی که پیش از این گذشت را دوباره مرور میکنیم تا ما را با مدار حرکت انسان آشنا سازد:
پس كسي كه خردش بر شهوتش پيروز گردد، او بهتر از فرشتگان است.
و كسي كه شهوتش بر خردش پيروز شود، او بدتر از حيوانات است.
این حدیث روشن میسازد که فاصله نقطه اوج انسانیت و نقطه انحطاط انسانیت محیر العقول است.
اوج انسان پا گذاشتن بر فرق فرشتگان است، اما فرودش…!
قرآن فرود وحشتناک انسان را این چنین بیان میکند:
أَمْ تَحْسَبُ أَنَّ أَكْثَرَهُمْ يَسْمَعُونَ أَوْ يَعْقِلُونَ إِنْ هُمْ إِلاَّ كَالْأَنْعامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ سَبيلاً (فرقان44)
يا گمان داری كه بيشترشان میشنوند يا میانديشند؟ آنان جز...