پس از محقق ساختن موقعيتيابي و موقعيتسنجي با جغرافياي شناخت، نوبت به بر قراري ارتباط درست با يکديگر در حوزه انديشه میرسد. اين ارتباط با زبان مناسب امکان پذير است. اما چگونه؟ اين مهم را در اين بخش ببينيد.
حاصل جغرافياي شناخت، تعريف راههاي ارتباطي ميان افراد، و چگونگي دستيابي به آنهاست. آيا ارتباط پيدا كردن تنها و تنها براي به تفاهم رسيدن كافي است؟ به سخني ديگر آيا ارتباط شرط لازم تفاهم است يا شرط كافي؟
تصور كنيد يك قبيله ناشناخته در اعماق جنگلهاي آمازون كشف شده است، و يا براي نخستين بار به يك روستاي بريده از جهان بيرون در دل کوير رسيدهايم، بدين سان يك ارتباط جديد پيدا كردهايم؛ اما آيا اين ارتباط به تنهايي ميتواند شما را به جامعه جديد پيوند دهد؟ مسلما خير! زيرا نيازمند آشنايي با زباني هستيد كه سخن گفتن با آنان را ممكن سازد.
بيشک بدون زبان مناسب هرگز حتی نميتوانيد تفاهم محدودي را در حد يك ارتباط ابتدايي تجربه كنيد.
آيا تفاهم بنيادين در جهان انديشه نيازمند زبان نيست؟!
اگر تفاهم در جهان انديشه، زبان ويژه خود را ميطلبد آن زبان كدام است؟
آيا در جهان انديشه زبان فراگير و بين المللي وجود...