×

درباره میز شهر اندیشه

اگر «امتیاز انسان» «خردمندی» است و اگر «لازمه‌ی خردمندی» انسان «اندیشمندی» و «حاصل خردورزی» و اندیشمندی گوهر «شناخت» است، خرد، اندیشه و شناخت، بهای بیشتری می‌طلبد. پس تمرکز بر «شهر اندیشه» انسان «بایسته‌ترین» حرکت انسانی است.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

حقله ۴ «خود گم‌شده»: الفبای فقاهت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۳۷:۲۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۹/۱۵-۶:۱۸:۵۵
    • کد مطلب:22389
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 14199

پروژه «خود گم‌شده» با هدف بهترین حل بحران هویت و معرفی برترین و جامع‌ترین «هویت یابی» گشوده شد.

در حلقه نخست این پروژه (الفبای انسانیت) دانستیم که انسانیت با عقلانیت کلید می‌خورد.

در حلقه دوم آن (الفبای عقلانیت) دانستیم که خردورزی نیز انسان را بر تارک وحی می‌نشاند. بدین سان دیانت از عقلانیت متولد می‌گردد.

در حلقه سوم پروژه یاد شده (الفبای دیانت) روشن شد که نخستین و تنها هدفِ دیانت، عبودیت واقعی است و پیشتازان دیانت، قهرمانان بندگی خداوند هستند.

و اینک در آخرین حلقه پروژه «خود گم‌شده» سخن در این است که حقیقت عبودیت و بندگی چیست؟ برترین مصداق آن کدام است؟

در حلقه چهارم یعنی «الفبای فقاهت» خواهیم دید که برترین و اصلی‌ترین بندگی خداوند، معرفت و فقاهت است.

عصاره نهایی این چهار حلقه عبارت است از این که: انسانیت از خرد متولد می‌شود و در ادامه شاهد تولد دیانت از عقلانیت انسانی و عبودیت از دیانت و فقاهت از دیانت هستیم.

با توجه به این که کلید معرفت و فقاهت، خرد است، حاصل شگفت این چهار حلقه، دو امر است:

تولد انسانیت با خرد

سیراب شدن خرد از اقیانوس معرفت

آری آغاز و پایان انسان، خرد است، آغازش موهبت عمومی خرد است و پایانش خرد ویژه و تکامل یافته.[1] اما این کجا و آن کجا؟!

در «الفبای دیانت» این چنین گذشت:

تنها اكسیر گمشده­ی جوانمردان راه حقیقت، حقیقت عبودیت است.

خداوند در قرآن می‌فرماید:

و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آن كه مرا بپرستند.[2]

در حدیثی این چنین آمده است:

از امام صادق علیه السلام از گفته خدای عز و جل پرسید که فرمود «و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» فرمود آنان را آفرید تا به عبادت فرمانشان دهد.[3]

عبادت، همیشگی و همه جایی و همگانی است و هیچ استثنایی برنمی‌دارد؛ به این حدیث توجه کنید:

از امام صادق علیه السلام از معنی گفته خدای عز و جل پرسیدم که فرمود «و جنّ و انس را نیافریدم جز براى آنكه مرا بپرستند.» فرمود آنان را برای عبادت آفرید. گفتم (این مطلب) مخصوص (عده­ای) است یا عمومی است؟ فرمود نه (مخصوص کسی نیست) بلکه همگان را شامل می­شود.[4]

البته باید توجه داشت «عبادت» هم­خانواده با «عبد» به معنی نوكر، فرمانبردار و گوش به فرمان است؛ بنا بر این، عبادت گستره­ی وسیعی دارد و انحصار آن به برخی از اعمال، نه تنها هیچ مستندی ندارد، بلکه بر خلاف مسلمات منابع وحی است.

سخن پایانی این كه كرامت انسانی انسان در عمل، تنها و تنها حقیقت عبودیت است، البته آن هم با دامنه بزرگ آن.

مسلما کمال انسان در عبودیت است و مسلما حقیقت عبودیت مصادیق فراوان و متنوعی دارد. اما آن چه مهم است شناخت برترین مصداق آن است.

با شناخت برترین کمال انسانی، می‌توان برترین عبادت را شناخت.

 

[1]- رحمت خداوند دو گونه است: رحمت رحمانیه که به همه انسانها عطا شده است و رحمت رحیمیه که مختص بندگان ویژه است. خردی که انسانیت انسان را رقم می‌زند (حلقه اول) عام است و شامل همه بندگان می‌شود اما خردی که در حلقه چهارم نصیب انسان می‌شود به بندگان مقرب الهی اختصاص دارد.

[2]ـ  وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلاَّ لِیعْبُدُونِ ذاریات 56

[3]ـ  عَنْ أَبِی بَصِیرٍ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِیأْمُرَهُمْ بِالْعِبَادَةِ بحارالأنوار 5 313 باب 15

[4]ـ عَنْ جَمِیلٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ قُلْتُ خَاصَّةً أَمْ عَامَّةً قَالَ لَا بَلْ عَامَّةً بحارالأنوار 5 314 باب 15

عَنْ یعْقُوبَ بْنِ شُعَیبٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ قَالَ سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ وَ ما خَلَقْتُ الْجِنَّ وَ الْإِنْسَ إِلَّا لِیعْبُدُونِ قَالَ خَلَقَهُمْ لِلْعِبَادَةِ (بحارالأنوار 5 318 باب 15)

فقاهت، برترین عبودیت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۳۷:۳۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22390
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 648

عبادت به معنای گسترده آن، سرتاسر زندگی انسان را فرامی‌گیرد و همه ابعاد حیات انسانی را پوشش می‌دهد.

از جمله‌ی ابعاد حیات انسانی، بُعد معرفتی انسان است. بنا بر این، معرفت و شناخت نیز یکی از مصادیق عبادت است.

آن چه مهم است پیدا کردن جایگاه معرفت در گردونه عبادت است.

در عظمت اسلام کامل همین بس که شناخت و فقاهت و معرفت را برترین و والاترین عبادت می‌شمارد.

در سرتاسر منابع وحیانی شاهد این ویژگی خطیر اسلام هستیم، اما برخی از مستندات صراحت بیشتری در این رابطه دارند.

از جمله نگرش اسلام به درجات کمال انسان در دنیا و آخرت، شاهد بر این است که معیار نهایی تفاضل انسان‌ها، معرفت آنهاست.

همچنین ادبیات فاخر به کار رفته در دستگاه شناخت، شامل اندیشه، تعلم، تعقل، درایت روایت، حکمت، فقاهت، معرفت، استنباط و…، شاهد گویایی است بر جایگاه رفیع معرفت در دستگاه عبودیت.

برای توضیح مطالب یاد شده با ما همراه باشید.

درجات بهشت و دوزخ آینه تفاضل

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۳۷:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۴۰:۲۵
    • کد مطلب:22391
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 649

پیداست که انسان‌ها در مسیر تکامل متفاوت هستند و هرگز درجه موفقیت آنها یکسان نیست.

پیش از هر چیزی باید معیار و ملاک کمال انسانی را بشناسیم تا شناخت درجات انسان‌ها امکان پذیر گردد.

در منابع وحی از معیارها متفاوتی در تکامل انسان سخن رفته است. مانند: درجات بهشت، درجات ایمان، درجات اعمال و….

از این رو این پرسش مطرح می‌گردد که تفاوت درجات انسانها یک ریشه دارد، یا اینکه امور گوناگونی در درجات انسانها تأثیرگذار هستند؟

مسلما اختلاف درجات انسان در بهشت و دوزخ ناشی از تفاضل انسانهاست.

از این رو پیش از شناخت معیار تفاضل، شایسته است نگاهی اصل به درجات بهشت و دوزخ بیفکنیم.

اختلاف درجات انسانها در بهشت و دوزخ از مسایل مسلمی است که روایات به آن اشاره دارند؛

قال أبو عبد الله ع لا تقولوا جنة واحدة إن الله عز و جل یقول درجات بعضها فوق بعض[1]

دَرَجَاتٌ مُتَفَاضِلَاتٌ وَ مَنَازِلُ مُتَفَاوِتَاتٌ لَا ینْقَطِعُ نَعِیمُهَا وَ لَا یظْعَنُ مُقِیمُهَا وَ لَا یهْرَمُ خَالِدُهَا وَ لَا یبْأَسُ سَاكِنُهَا[2]

عَنِ الصَّادِقِ ع لَا تَقُولُنَّ الْجَنَّةُ وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یقُولُ وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ وَ لَا تَقُولُنَّ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ[3]

در برخی از روایات اختلاف درجات بهشت و دوزخ در ضمن یک طبقه‌بندی کلی بر اساس واکنش انسان در مرحله فعل و قول و قلب، بیان شده است؛ توجه کنید:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ قَالَ أَبِی یوْماً وَ عِنْدَهُ أَصْحَابُهُ مَنْ مِنْكُمْ تَطِیبُ نَفْسُهُ أَنْ یأْخُذَ جَمْرَةً فِی كَفِّهِ فَیمْسِكَهَا حَتَّى تَطْفَأَ قَالَ فَكَاعَ النَّاسُ كُلُّهُمْ وَ نَكَلُوا فَقُمْتُ وَ قُلْتُ یا أَبَةِ أَ تَأْمُرُ أَنْ أَفْعَلَ فَقَالَ لَیسَ إِیاكَ عَنَیتُ إِنَّمَا أَنْتَ مِنِّی وَ أَنَا مِنْكَ بَلْ إِیاهُمْ أَرَدْتُ قَالَ وَ كَرَّرَهَا ثَلَاثاً ثُمَّ قَالَ مَا أَكْثَرَ الْوَصْفَ وَ أَقَلَّ الْفِعْلَ إِنَّ أَهْلَ الْفِعْلِ قَلِیلٌ إِنَّ أَهْلَ الْفِعْلِ قَلِیلٌ أَلَا وَ إِنَّا لَنَعْرِفُ أَهْلَ الْفِعْلِ وَ الْوَصْفِ مَعاً وَ مَا كَانَ هَذَا مِنَّا تَعَامِیاً عَلَیكُمْ بَلْ لِنَبْلُوَ أَخْبَارَكُمْ وَ نَكْتُبَ آثَارَكُمْ فَقَالَ وَ اللَّهِ لَكَأَنَّمَا مَادَتْ بِهِمُ الْأَرْضُ حَیاءً مِمَّا قَالَ حَتَّى إِنِّی لَأَنْظُرُ إِلَى الرَّجُلِ مِنْهُمْ یرْفَضُّ عَرَقاً مَا یرْفَعُ عَینَیهِ مِنَ الْأَرْضِ فَلَمَّا رَأَى ذَلِكَ مِنْهُمْ قَالَ رَحِمَكُمُ اللَّهُ فَمَا أَرَدْتُ إِلَّا خَیراً إِنَّ الْجَنَّةَ دَرَجَاتٌ فَدَرَجَةُ أَهْلِ الْفِعْلِ لَا یدْرِكُهَا أَحَدٌ مِنْ أَهْلِ الْقَوْلِ وَ دَرَجَةُ أَهْلِ الْقَوْلِ لَا یدْرِكُهَا غَیرُهُمْ قَالَ فَوَ اللَّهِ لَكَأَنَّمَا نُشِطُوا مِنْ عِقَالٍ[4]

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص فِی الْجَنَّةِ ثَلَاثُ دَرَجَاتٍ وَ فِی النَّارِ ثَلَاثُ دَرَكَاتٍ فَأَعْلَى دَرَجَاتِ الْجَنَّةِ لِمَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ وَ یدِهِ وَ فِی الدَّرَجَةِ الثَّانِیةِ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ نَصَرَنَا بِلِسَانِهِ وَ فِی الدَّرَجَةِ الثَّالِثَةِ مَنْ أَحَبَّنَا بِقَلْبِهِ وَ فِی أَسْفَلِ الدَّرْكِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَ عَلَینَا بِلِسَانِهِ وَ یدِهِ وَ فِی الدَّرْكِ الثَّانِیةِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ وَ أَعَانَ عَلَینَا بِلِسَانِهِ وَ فِی الدَّرْكِ الثَّالِثَةِ مِنَ النَّارِ مَنْ أَبْغَضَنَا بِقَلْبِهِ[5]

آنچه مهم است شناخت ریشه اختلاف درجات بهشت و دوزخ است. روایات درباره معیار تفاضل مختلف هستند. این روایات را در چند گروه تقدیم می­کنیم.

 

[1]ـ الزهد 99

[2]ـ نهج‏ البلاغة 116

[3]ـ بحار الانوار ۶۶ ۱۵۵

[4]ـ کافی ۸ ۲۲۸

[5]ـ بحار الانوار ۲۷ ۹۳

معیار تفاضل ایمانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۳۸:۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22392
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 778

برخی از روایات ریشه تفاضل انسانها را ایمان دانسته است؛

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ بِالزِّیادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ قُلْتُ وَ إِنَّ لِلْإِیمَانِ دَرَجَاتٍ وَ مَنَازِلَ یتَفَاضَلُ بِهَا الْمُؤْمِنُونَ عِنْدَ اللَّهِ؟ فَقَالَ نَعَمْ قُلْتُ صِفْ لِی ذَلِكَ رَحِمَكَ اللَّهُ حَتَّى أَفْهَمَهُ قَالَ مَا فَضَّلَ اللَّهُ بِهِ أَوْلِیاءَهُ بَعْضَهُمْ عَلَى بَعْضٍ فَقَالَ تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ فَوْقَ بَعْضٍ دَرَجاتٍ الْآیةَ وَ قَالَ وَ لَقَدْ فَضَّلْنا بَعْضَ النَّبِیینَ عَلى‏ بَعْضٍ وَ قَالَ انْظُرْ كَیفَ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلى‏ بَعْضٍ وَ لَلْآخِرَةُ أَكْبَرُ دَرَجاتٍ وَ قَالَ هُمْ دَرَجاتٌ عِنْدَ اللَّهِ فَهَذَا ذِكْرُ دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ وَ مَنَازِلِهِ عِنْدَ اللَّهِ

فَلَوْ كَانَ الْإِیمَانُ كُلُّهُ وَاحِداً لَا زِیادَةَ فِیهِ وَ لَا نُقْصَانَ لَمْ یكُنْ لِأَحَدٍ فَضْلٌ عَلَى أَحَدٍ وَ لَتَسَاوَى النَّاسُ فَبِتَمَامِ الْإِیمَانِ وَ كَمَالِهِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ نَالُوا الدَّرَجَاتِ فِیهَا وَ بِذَهَابِهِ وَ نُقْصَانِهِ دَخَلَ الْآخَرُونَ النَّارَ

اختلاف درجات ایمان مبدأ آثار شگرفی است که باید در مجال خودش بررسی شود.

معیار تفاضل اعمالی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۳۸:۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۹/۲۸-۵:۴۳:۶
    • کد مطلب:22393
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 947

برخی از روایات منشأ تفاضل انسانها را اعمال دانسته است؛

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا نَقُولُ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ

عَنِ الصَّادِقِ ع لَا تَقُولُنَّ الْجَنَّةُ وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یقُولُ وَ مِنْ دُونِهِما جَنَّتانِ وَ لَا تَقُولُنَّ درجة [الدَّرَجَةُ] وَاحِدَةٌ إِنَّ اللَّهَ یقُولُ دَرَجَاتٌ بَعْضُهَا فَوْقَ بَعْضٍ إِنَّمَا تَفَاضَلَ الْقَوْمُ بِالْأَعْمَالِ[1]

 

[1]ـ نهج‏ البلاغة 116

معیار تفاضل معرفتی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۱-۵:۳۵:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22394
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1008

برخی از روایات مبدأ تفاضل را موالات و معرفت می‌داند؛

عن عمار بن مروان قال سألت أبا عبد الله ع عن قول الله «أَ فَمَنِ اتَّبَعَ رِضْوانَ اللَّهِ كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ وَ مَأْواهُ جَهَنَّمُ وَ بِئْسَ الْمَصِیرُ» فقال هم الأئمة و الله یا عمار درجات للمؤمنین عند الله و بموالاتهم و بمعرفتهم إیانا فیضاعف الله للمؤمنین حسناتهم و یرفع الله لهم الدرجات العلى، و أما قوله یا عمار «كَمَنْ باءَ بِسَخَطٍ مِنَ اللَّهِ» إلى قوله «الْمَصِیرُ» فهم و الله الذین جحدوا حق علی بن أبی طالب ع و حق الأئمة منا أهل البیت فباءوا لذلك سخطا من الله[1]

 

[1]ـ تفسیرالعیاشی 1 205

معیار تفاضل عقلانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۱-۵:۳۵:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22395
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1039

گروهی از روایات مبدأ تفاضل را تفاوت در عقل می‌داند. مانند؛

وَ فِی الْكَافِی عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ

عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا یدْرَكُ الْخَیرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِینَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ أَثْنَى قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَى رَجُلٍ حَتَّى ذَكَرُوا جَمِیعَ خِصَالِ الْخَیرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَیفَ عَقْلُ الرَّجُلِ فَقَالُوا یا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُكَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ فِی الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَیرِ تَسْأَلُنَا عَنْ عَقْلِهِ فَقَالَ ص إِنَّ الْأَحْمَقَ یصِیبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ وَ إِنَّمَا یرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِی الدَّرَجَاتِ وَ ینَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ[1]

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَعَبَّدَ رَجُلٌ فِی صَوْمَعَةٍ فَمَطَرَتِ السَّمَاءُ وَ أَعْشَبَتِ الْأَرْضُ فَرَأَى حِمَاراً یرْعَى فَقَالَ یا رَبِّ لَوْ كَانَ لَكَ حِمَارٌ لَرَعَیتُهُ مَعَ حِمَارِی فَبَلَغَ ذَلِكَ نَبِیاً مِنْ بَنِی إِسْرَائِیلَ فَأَرَادَ أَنْ یدْعُوَ عَلَیهِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَیهِ إِنَّمَا أُجَازِی الْعِبَادَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ[2]

وَ عَنِ النَّبِی ص إِنَّمَا یرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِی الدَّرَجَاتِ وَ ینَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ[3]

قال النبی ص یا علی إذا تقرب العباد إلى خالقهم بالبر فتقرب إلیه بالعقل تسبقهم إنا معاشر الأنبیاء نكلم الناس على قدر عقولهم[4]

 

[1]ـ مستدرك‏الوسائل 11 209 8- 12763- 23

[2]ـ بحارالأنوار 61 195 باب 7

[3]ـ بحارالأنوار 66 155 باب 32

[4]ـ مشكاةالأنوار 251 الفصل الثانی

عصاره معیار تفاضل (جمع بین روایات)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۱-۵:۳۶:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22396
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1322

با چهار معیار تفاضل آشنا شدیم که عبارتند از: ایمان، عمل، معرفت و عقل.

اینک زمان آن فرا رسیده است تا ببینیم معیارهای یاد شده به یک ریشه بازگشت می‌کنند یا خیر.

اتحاد معیار ایمان و عمل

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۱-۵:۳۶:۱۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22397
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 945

در برخی از روایات خود ایمان را از اعمال شمرده است، اما از اعمال قلب؛ با این روایات جمع بین دو گروه از روایاتی که منشأ اختلاف درجات را ایمان و یا اعمال بیان کرده‌اند، روشن می‌شود. به یک نمونه مهم توجه کنید:

حَدَّثَنَا أَبُو عَمْرٍو الزُّبَیرِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قُلْتُ لَهُ أَیهَا الْعَالِمُ أَخْبِرْنِی أَی الْأَعْمَالِ أَفْضَلُ عِنْدَ اللَّهِ قَالَ مَا لَا یقْبَلُ اللَّهُ شَیئاً إِلَّا بِهِ قُلْتُ وَ مَا هُوَ قَالَ الْإِیمَانُ بِاللَّهِ الَّذِی لَا إِلَهَ إِلَّا هُوَ أَعْلَى الْأَعْمَالِ دَرَجَةً وَ أَشْرَفُهَا مَنْزِلَةً وَ أَسْنَاهَا حَظّاً قَالَ قُلْتُ أَ لَا تُخْبِرُنِی عَنِ الْإِیمَانِ أَ قَوْلٌ هُوَ وَ عَمَلٌ أَمْ قَوْلٌ بِلَا عَمَلٍ فَقَالَ الْإِیمَانُ عَمَلٌ كُلُّهُ وَ الْقَوْلُ بَعْضُ ذَلِكَ الْعَمَلِ بِفَرْضٍ مِنَ اللَّهِ بَینَ فِی كِتَابِهِ وَاضِحٍ نُورُهُ ثَابِتَةٍ حُجَّتُهُ یشْهَدُ لَهُ بِهِ الْكِتَابُ وَ یدْعُوهُ إِلَیهِ قَالَ قُلْتُ صِفْهُ لِی جُعِلْتُ فِدَاكَ حَتَّى أَفْهَمَهُ قَالَ الْإِیمَانُ حَالَاتٌ وَ دَرَجَاتٌ وَ طَبَقَاتٌ وَ مَنَازِلُ فَمِنْهُ التَّامُّ الْمُنْتَهَى تَمَامُهُ وَ مِنْهُ النَّاقِصُ الْبَینُ نُقْصَانُهُ وَ مِنْهُ الرَّاجِحُ الزَّائِدُ رُجْحَانُهُ قُلْتُ إِنَّ الْإِیمَانَ لَیتِمُّ وَ ینْقُصُ وَ یزِیدُ قَالَ نَعَمْ قُلْتُ كَیفَ ذَلِكَ قَالَ لِأَنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَرَضَ الْإِیمَانَ عَلَى جَوَارِحِ ابْنِ آدَمَ وَ قَسَّمَهُ عَلَیهَا وَ فَرَّقَهُ فِیهَا فَلَیسَ مِنْ جَوَارِحِهِ جَارِحَةٌ إِلَّا وَ قَدْ وُكِّلَتْ مِنَ الْإِیمَانِ بِغَیرِ مَا وُكِّلَتْ بِهِ أُخْتُهَا فَمِنْهَا قَلْبُهُ الَّذِی بِهِ یعْقِلُ وَ یفْقَهُ وَ یفْهَمُ وَ هُوَ أَمِیرُ بَدَنِهِ الَّذِی لَا تَرِدُ الْجَوَارِحُ وَ لَا تَصْدُرُ إِلَّا عَنْ رَأْیهِ وَ أَمْرِهِ وَ مِنْهَا عَینَاهُ… فَأَمَّا مَا فَرَضَ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْإِیمَانِ فَالْإِقْرَارُ وَ الْمَعْرِفَةُ وَ الْعَقْدُ وَ الرِّضَا وَ التَّسْلِیمُ بِأَنْ لَا إِلَهَ إِلَّا اللَّهُ وَحْدَهُ لَا شَرِیكَ لَهُ إِلَهاً وَاحِداً لَمْ یتَّخِذْ صَاحِبَةً وَ لَا وَلَداً وَ أَنَّ مُحَمَّداً عَبْدُهُ وَ رَسُولُهُ ص وَ الْإِقْرَارُ بِمَا جَاءَ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ مِنْ نَبِی أَوْ كِتَابٍ فَذَلِكَ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْإِقْرَارِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ إِلَّا مَنْ أُكْرِهَ وَ قَلْبُهُ مُطْمَئِنٌّ بِالْإِیمانِ وَ لكِنْ مَنْ شَرَحَ بِالْكُفْرِ صَدْراً وَ قَالَ أَلا بِذِكْرِ اللَّهِ تَطْمَئِنُّ الْقُلُوبُ وَ قَالَ الَّذِینَ آمَنُوا بِأَفْوَاهِهِمْ وَ لَمْ تُؤْمِنْ قُلُوبُهُمْ وَ قَالَ إِنْ تُبْدُوا ما فِی أَنْفُسِكُمْ أَوْ تُخْفُوهُ یحاسِبْكُمْ بِهِ اللَّهُ فَیغْفِرُ لِمَنْ یشاءُ وَ یعَذِّبُ مَنْ یشاءُ فَذَلِكَ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى الْقَلْبِ مِنَ الْإِقْرَارِ وَ الْمَعْرِفَةِ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ هُوَ رَأْسُ الْإِیمَانِ وَ فَرَضَ اللَّهُ عَلَى اللِّسَانِ الْقَوْلَ وَ التَّعْبِیرَ عَنِ الْقَلْبِ بِمَا عَقَدَ عَلَیهِ وَ أَقَرَّ بِهِ قَالَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى وَ قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْناً وَ قَالَ وَ قُولُوا آمَنَّا بِالَّذِی أُنْزِلَ إِلَینا وَ أُنْزِلَ إِلَیكُمْ وَ إِلهُنا وَ إِلهُكُمْ واحِدٌ وَ نَحْنُ لَهُ مُسْلِمُونَ فَهَذَا مَا فَرَضَ اللَّهُ عَلَى اللِّسَانِ وَ هُوَ عَمَلُهُ وَ فَرَضَ عَلَى السَّمْعِ… وَ فَرَضَ عَلَى الْوَجْهِ السُّجُودَ لَهُ بِاللَّیلِ وَ النَّهَارِ فِی مَوَاقِیتِ الصَّلَاةِ فَقَالَ یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا ارْكَعُوا وَ اسْجُدُوا وَ اعْبُدُوا رَبَّكُمْ وَ افْعَلُوا الْخَیرَ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُونَ‏ فَهَذِهِ فَرِیضَةٌ جَامِعَةٌ عَلَى الْوَجْهِ وَ الْیدَینِ وَ الرِّجْلَینِ وَ قَالَ فِی مَوْضِعٍ آخَرَ وَ أَنَّ الْمَساجِدَ لِلَّهِ فَلا تَدْعُوا مَعَ اللَّهِ أَحَداً وَ قَالَ فِیمَا فَرَضَ عَلَى الْجَوَارِحِ مِنَ الطَّهُورِ وَ الصَّلَاةِ بِهَا وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَمَّا صَرَفَ نَبِیهُ ص إِلَى الْكَعْبَةِ عَنِ الْبَیتِ الْمُقَدَّسِ فَأَنْزَلَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما كانَ اللَّهُ لِیضِیعَ إِیمانَكُمْ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحِیمٌ فَسَمَّى الصَّلَاةَ إِیمَاناً فَمَنْ لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حَافِظاً لِجَوَارِحِهِ مُوفِیاً كُلُّ جَارِحَةٍ مِنْ جَوَارِحِهِ مَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَیهَا لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ مُسْتَكْمِلًا لِإِیمَانِهِ وَ هُوَ مِنْ أَهْلِ الْجَنَّةِ وَ مَنْ خَانَ فِی شَی‏ءٍ مِنْهَا أَوْ تَعَدَّى مَا أَمَرَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِیهَا لَقِی اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ نَاقِصَ الْإِیمَانِ قُلْتُ قَدْ فَهِمْتُ نُقْصَانَ الْإِیمَانِ وَ تَمَامَهُ فَمِنْ أَینَ جَاءَتْ زِیادَتُهُ فَقَالَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ إِذا ما أُنْزِلَتْ سُورَةٌ فَمِنْهُمْ مَنْ یقُولُ أَیكُمْ زادَتْهُ هذِهِ إِیماناً فَأَمَّا الَّذِینَ آمَنُوا فَزادَتْهُمْ إِیماناً وَ هُمْ یسْتَبْشِرُونَ وَ أَمَّا الَّذِینَ فِی قُلُوبِهِمْ مَرَضٌ فَزادَتْهُمْ رِجْساً إِلَى رِجْسِهِمْ وَ قَالَ نَحْنُ نَقُصُّ عَلَیكَ نَبَأَهُمْ بِالْحَقِّ إِنَّهُمْ فِتْیةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَ زِدْناهُمْ هُدىً وَ لَوْ كَانَ كُلُّهُ وَاحِداً لَا زِیادَةَ فِیهِ وَ لَا نُقْصَانَ لَمْ یكُنْ لِأَحَدٍ مِنْهُمْ فَضْلٌ عَلَى الْآخَرِ وَ لَاسْتَوَتِ النِّعَمُ فِیهِ وَ لَاسْتَوَى النَّاسُ وَ بَطَلَ التَّفْضِیلُ وَ لَكِنْ بِتَمَامِ الْإِیمَانِ دَخَلَ الْمُؤْمِنُونَ الْجَنَّةَ وَ بِالزِّیادَةِ فِی الْإِیمَانِ تَفَاضَلَ الْمُؤْمِنُونَ بِالدَّرَجَاتِ عِنْدَ اللَّهِ وَ بِالنُّقْصَانِ دَخَلَ الْمُفَرِّطُونَ النَّارَ[1]

با توجه به این که ایمان مصداق عمل شمرده می‌شود، روشن می‌شود که تفاضل به اعمال و تفاضل به ایمان در حقیقت پشت و روی یک سکه است.

در روایات علاوه بر تفاضل به ایمان و اعمال، تفاضل به سبب امور دیگری نیز دیده می‌شود که در عناوین بعدی به آن اشاره می‌کنیم.

 

[1]ـ الكافی 2 33 1

عقل و معرفت، ریشه ایمان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۱-۵:۳۶:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22398
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1087

روشن شد که تفاضل ایمانی و تفاضل اعمالی یکی هستند.

اینک به سراغ رابطه ایمان و معرفت می‌رویم.

روایت زیر کلید طلایی است که تمامی مشکلات معیار تفاضل را حل می‌نماید، توجه کنید:

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع یا بُنَی اعْرِفْ مَنَازِلَ الشِّیعَةِ عَلَى قَدْرِ رِوَایتِهِمْ وَ مَعْرِفَتِهِمْ فَإِنَّ الْمَعْرِفَةَ هِی الدِّرَایةُ لِلرِّوَایةِ وَ بِالدِّرَایاتِ لِلرِّوَایاتِ یعْلُو الْمُؤْمِنُ إِلَى أَقْصَى دَرَجَاتِ الْإِیمَانِ إِنِّی نَظَرْتُ فِی كِتَابٍ لِعَلِی ع فَوَجَدْتُ فِی الْكِتَابِ أَنَّ قِیمَةَ كُلِّ امْرِئٍ وَ قَدْرَهُ مَعْرِفَتُهُ إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى یحَاسِبُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ مَا آتَاهُمْ مِنَ الْعُقُولِ فِی دَارِ الدُّنْیا[1]

این روایت حاوی نکات مهمی است که برخی از آنها عبارتند از:

  1. درجات شیعه بر اساس معرفت آنهاست
  2. معرفت همان درایت روایت است
  3. درایت روایت مؤمن را به بالاترین درجات ایمان می‌رساند (پس می‌توان گفت معرفت انسان را به بالاترین درجات ایمان می‌رساند).
  4. قیمت هر کسی بر اساس معرفت او سنجیده می‌شود
  5. معرفت و درایت روایت همان تعقل است. (به قرینه اعقلوا الخبر عقل درایة…)
  6. محاسبه قیمت اشخاص بر اساس عقل آنهاست

با توجه به نکات یاد شده می‌یابیم که روایات وارد شده هر کدام به یکی از عناصر دستگاه تفاضل اشاره دارد و عقل ریشه تمامی این عناصر است.

 

[1]ـ بحارالأنوار 1 106 باب 3

درجات شگفت تفاضل

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۱-۵:۳۶:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22399
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1371

آن چه در تفاضل گفته شد تنها ناظر به بیان کلی معیارهای تفاضل بود و نه درجات آن.

اما درجات تفاضل آن چنان شگفت است که راهی به درک انتهای آن نداریم.

یکی از مراحل عالی تکامل مقام محبین است.

روایت زیر منزلگاه محبین را این گونه تعریف می‌کند:

سَأَلَ أَعْرَابِی عَلِیاً ع عَنْ دَرَجَاتِ الْمُحِبِّینَ مَا هِی قَالَ أَدْنَى دَرَجَاتِهِمْ مَنِ اسْتَصْغَرَ طَاعَتَهُ وَ اسْتَعْظَمَ ذَنْبَهُ وَ هُوَ یظُنُّ أَنْ لَیسَ فِی الدَّارَینِ مَأْخُوذٌ غَیرُهُ فَغُشِی عَلَى الْأَعْرَابِی فَلَمَّا أَفَاقَ قَالَ هَلْ دَرَجَةٌ أَعْلَى مِنْهَا قَالَ نَعَمْ سَبْعُونَ دَرَجَة[1]

این علاوه بر بیان جایگاه بلند محبین، بیانگر این است که بالاتر از محبین نیز پله‌های فراوانی در نردبان تکامل وجود دارد.

بسیار نیکوست تفاضل درجات را بشناسیم تا اندکی هم به خود بیندیشیم و فاصله خویش را با درجات اهل ایمان واقعی بیابیم.

 

[1]ـ مستدرك‏الوسائل 1 133 20- باب

اهمیت دستگاه شناخت از نگاه دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۲-۱۲:۱۰:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22582
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1350

برای پیدا کردن جایگاه معرفت در گردونه عبادت، می‌توان از ادبیات فاخر به کار رفته در دستگاه شناخت، یاری طلبید.

دستگاه شناخت شامل اندیشه، تعلم، تعقل، درایت روایت، حکمت، فقاهت، معرفت، استنباط و…، است که همگی شاهد گویایی است بر جایگاه رفیع معرفت در دستگاه عبودیت.

البته پیش از هر چیزی این توضیح لازم است که کاربرد تعبیر «عناصر دستگاه شناخت دین» از آن روست که در این نوشتار دستگاه شناخت را با ادبیات دینی معرفی می‌کنیم؛ اما مسلما این دستگاه، منحصر به دانش دینی نیست.

توجه به این نکته زمینه امکان مقایسه تشریح دستگاه شناخت توسط دین را با سایر تشریحهای موجود فراهم می‌آورد؛ با یک مقایسه منصفانه اعتلای دین حتی از منظر ادبیات به کار برده در دستگاه شناخت آشکارتر می‌شود.

آشنایی با ادبیات شناخت در دستگاه دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۲-۱۲:۱۱:۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۰/۲۲-۱۲:۱۲:۳۱
    • کد مطلب:22583
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1324

آشنایی با دستگاه شناخت را با یک طبقه‌بندی آغاز می‌كنیم:

رُوِی عَنْ بَعْضِ الصَّادِقِینَ ع أَنَّ النَّاسَ أَرْبَعَةٌ رَجُلٌ یعْلَمُ وَ یعْلَمُ أَنَّهُ یعْلَمُ فَذَاكَ مُرْشِدٌ عَالِمٌ فَاتَّبِعُوهُ وَ رَجُلٌ یعْلَمُ وَ لَا یعْلَمُ أَنَّهُ یعْلَمُ فَذَاكَ غَافِلٌ فَأَیقِظُوهُ وَ رَجُلٌ لَا یعْلَمُ وَ یعْلَمُ أَنَّهُ لَا یعْلَمُ فَذَاكَ جَاهِلٌ فَعَلِّمُوهُ وَ رَجُلٌ لَا یعْلَمُ وَ یعْلَمُ أَنَّهُ یعْلَمُ فَذَاكَ ضَالٌّ فَأَرْشِدُوهُ[1]

این حدیث چهار گروه را از یکدیگر تفکیک می‌کند:

1ـ كسی كه داناست و به دانا بودن خود نیز آگاه است؛ چنین شخصی می‌تواند راهنمای دیگران باشد؛ از این رو شایستگی پیروی دارد.

2ـ كسی كه داناست ولی به دانا بودن خود توجه ندارد؛ این شخص از دانایی خویش غافل است؛ پس نیازمند به توجه و بیدار كردن است.

3ـ كسی كه نادان است و به نادانی خود توجه دارد؛ نادان باید راه آموختن را بپیماید.

4ـ كسی كه نادان است ولی خود را دانا می‌پندارد؛ چنین شخصی در واقع گمراه است و باید دیگران او را متوجه نادانی‌اش نمایند.

گروه نخست نیاز به حركت به سوی دانایی ندارند؛ از این رو از آن صرف نظر می‌كنیم. گروه چهارم هم با یك راهنمایی به گروه سوم ملحق می‌شوند؛ از این رو به جز چگونگی راهنمایی او، بحث خاصی ندارد. پس بحث را بر دو گروه باقی مانده متمرکز می‌کنیم.

نقطه آغاز سیر علمی این است كه نیاز شخص را بشناسیم، و بدانیم برای آگاه شدن این فرد توجه و بیدار كردن لازم است و یا آموزش؛

در صورت نخست از دو صورت باقی مانده تنها حرکتی که لازم است توجه و تذکر و بیداری نسبت به حقیقت است و بس. پس كار غفلت، آسان به پایان می‌رسد.

اما كسانی كه نیازمند آموزش هستند، باید سیر علمی آموختن را آغاز نمایند.

آموختن، (یعنی شناخت مجهول)، بدون تفکر (یعنی حرکت اندیشه‌ای) ممکن نیست؛ هدف نهایی حركت اندیشه‌ای نیز همان استنباط و استخراج مجهول است تا در بُرد پرتو خرد قرار گیرد.

وقتی به حقیقت درک شده به لحاظ تلاش برای رفع خفای آن (و جبران محدودیت عقل مستنبط) می‌نگریم، تعبیر «اندیشیدن» و تفکر را به کار می‌گیریم؛

با پایان یافتن استنباط، جهل نیز برطرف می‌شود؛ از منظر مرتفع شدن جهل در عملیات استنباط، می‌توان تعبیر «تعلم» را به كار برد.

از سوی دیگر رسیدن به همین حقیقت (آموخته و استنباط شده) به لحاظ درک آن توسط عقل، «تعقل» نامیده می‌شود؛

اگر همین حقیقت از منبع گفتاری و نوشتاری استنباط شده باشد، می‌توان از تعبیر «درایت روایت» استفاده نمود؛

و اگر دانش یاد شده به قلب نیز راه پیدا كند، به لحاظ بینایی و بصیرت حاصل شده برای مستنبط، می‌توان از تعبیر «فقاهت» استفاده کرد؛

به لحاظ نفس حقیقت وجدان شده، «حکمت» نامیده می‌شود؛

و اگر این حقیقت وجدان شده را با اضافه به مستنبط بنگریم، «معرفت» گفته می‌شود.

با کنار هم گذاشتن همه امور یاد شده است که «دستگاه استنباط» بر پا می‌شود.

با آشنایی با ادبیات دستگاه شناخت، دو چیز روشن می‌شود:

الف‌ـ تذکر (بیداری) و تعلم (آموزش) هر کدام محدوده تفکیک شده‌ای دارند که تداخل آن دو ممکن نیست؛ قلمرو تذکر، غفلت است، و قلمرو آموزش، نادانی. پس کاربرد هر یک در جای دیگری شایسته نیست.

ب‌ـ تعابیر تعلم، تفکر، تعقل، داریت، فقاهت، حکمت و معرفت، همگی از یک چیز سخن می‌گویند اما از زاویه‌های متفاوت، از این رو گسستن و انفکاک آنها از یکدیگر ممکن نیست. دستگاهی که همه این عناصر را دربرمی‌گیرد دستگاه استنباط است. از این رو می‌توان گفت دستگاه استنباط بخشی از دستگاه شناخت است و عناصر یاد شده هم اجزاء دستگاه شناخت است.

پس از شناختن ارتباط عناصر با یکدیگر، اگر روایات مربوطه آنها را در کنار هم بنگریم، با تفسیری شگرف از دستگاه شناخت در مکتب وحی روبرو می‌شویم که از عظمت، انسجام و استحکام آن احساس غرور می‌کنیم.

بخشی از ادبیات شناخت در این نوشتار از آن یاد شده عبارت است از:

توجه غافل (تذکر)

آموختن جاهل (تعلم)

البته می‌توان به آموختن از ابعاد گوناگونی نگریست، چون:

تلاش برای آشکار کردن امور پنهان (تفکر)

بر طرف شدن جهل (تعلم)

آشکار شدن امور پنهان در پرتوی خرد (تعقل)

غواصی در اعماق کلام (درایت حدیث)

ذات حقیقتی که در پی آن هستیم (حکمت)

بینایی دل مستنبط (فقاهت فقیه)

نیل مستنبط به حقیقت (معرفت)

با جمع همه عناصر یاد شده، دستگاه استنباط برپامی‌شود.

برای آشنایی با جایگاه منحصر به فرد دستگاه شناخت در منابع وحی، اشاره‌ای داریم به روایات تفكر، تعلم، استنباط، تعقل، درایت، حکمت، فقاهت و معرفت.

توجه به این نكته لازم است كه به دلایلی، این نوشتار اشاره یكسانی به عناصر دستگاه شناخت ندارد؛ از جمله تفصیل بیشتر بحث تفكر است؛ از این رو از عدم تناسب كمی مباحث پوزش می‌طلبیم.

 

[1]ـ بحارالأنوار 1 195 باب 2- 15

  • نظر خوانندگان
مهدی۱۳۹۸/۰۶/۱۷-۹:۳۸:۲۴
مطالب مفیدی است.
پاسخ‌ها
  • نظر شما