پيش از اين گذشت:
ريشه سرگرداني چيزي جز ناداني نيست…
اگر انسان احساس کند گيري در انديشه، تعقل و شناختش هست و گمشدهاي دارد، به تلاش و تکاپو ميافتد، و الا همچنان در خواب ناز ناداني خوش ميگذراند…
حلقه گمشده در فهم و درک، هر کجا که باشد، درد سر ساز است، اما اگر اين حلقه مفقوده در الفبا باشد واقعا بيچاره کننده و فاجعهبار است.
همچنين گفتيم که بايد از الفبا شروع کرد الفباي انسانيت چيست؟
الفباي انسانيت يك دانش عام براي تمامي انسانهاست و هيچ اختصاصي به مسلمان و کافر ندارد. اين دانش عام در دو مرحله تبيين ميشود:
گام نخست الفباي انسانيت: از شهوت[1] تا خرد؛
نخست بايد بررسي شود که آيا انسانيت (و نه افراد موجود انسان) با منطق دلم ميخواهد سازگار است يا خير؟ انسانيت با محوريت هوا و هوس جور ميشود يا خير؟
ناموس انسانيت چيست؟ آن ناموسي که اگر نباشد حقيقت انسانيت نابود ميشود.
در اين مرحله تفاوت انسان شهواني را با انسان عقلاني خواهيم ديد و رابطه و جايگاه و ارزش اين دو را خواهيم شناخت. جان سخن در اين مرحله عبارت است از يك سره كردن تكليف انسانيت در دو فرض، 1ـ انساني كه خرد او مغلوب شهوت اوست و 2ـ انساني كه خردش بر شهوتش غلبه دارد.
با اين بحث خواهيم شناخت كه مغلوبيت خرد انسان به معني انسانيتي است با ناموس به يغما رفته، و نه تنها از انسانيت چيزي جز صورت ندارد بلكه در واقع به مرتبه پستتر از حيوان نيز تنزل کرده است.
در هر صورت اگر بخواهيم به انسانيتمان بها دهيم، بايد عقل و خرد را به عنوان اصليترين عنصر انسانيت بشناسيم، و عقل و خرد است که هم نادانيهاي ما را نشان ميدهد، و هم ما را بر مرتفع ساختن آنها از جمله سرگردانيها توانا ميسازد.
در اين بحث بستر برخي از لايههاي هويت فردي و اجتماعي روشن ميشود به ويژه جايگاه هويت احساسي و عاطفي تعيين و طوليت آن نسبت به خردورزي مستدل ميگردد.
بالاخره نتيجه خواهيم گرفت که ناچاريم يك بار براي هميشه، بجاي شور، شعور را برگزينيم.
گام دوم الفباي انسانيت: از خرد تا ايمان؛[2]
در اين مرحله از نخستين لازمه خردورزي آغاز ميكنيم كه همان واقعگرايي است و سپس مباحث عدالتگرايي، عقلگرايي و حقگرايي مطرح شده و در نهايت ضرورت ايمانگرايي در حوزه فراتر از خرد بررسي ميشود.
با اين تحقيق خواهيم ديد كه حاصل انساني كه از سلطنت شهوت آزاد شده و عقلانيت را پيشه كرده، چيزي جز ديانت و خداپرستي نخواهد بود. به سخني ديگر در اين مرحله انسانيت به ديانت گره ميخورد و بحث عمومي انسانيت وارد مرحله انسان متدين آن هم متدين به اسلام كامل ميشود.
در اين بحث نيز بستر برخي ديگر از لايههاي هويت فردي و اجتماعي روشن ميشود به ويژه جايگاه هويت ديني و طوليت آن نسبت به خردورزي مستدل ميگردد.
از اين نقطه هويت انسان تقسيم ميشود به هويت بيدينان و هويت دينداران.
در شاخه هويت ديني، دو مرحله مهم ديگر قابل طرح است.
با طرح اين دو مرحله، تکليف لايههاي ديگري از هويت انساني روشن ميشود و به ويژه شکل گيري هويت رفتاري و شناختي، شفافيت فوق العادهاي پيدا ميکند.
البته اين دو مرحله از زاويه ديگري نيز حايز اهميت است که انشاءالله در بخش دوم نوشتار روشن ميشود.
مرحله سوم: از رياضت تا عبوديت؛
اين مرحله هويت رفتاري دينداران تعريف ميشود که ناظر به تحصيل كرامت انساني در عمل است كه از چگونگي عروج عملي انسان متدين سخن ميگويد.
آيا كرامت انساني در گروي رياضت و مرتاض بازي است يا عبوديت و نوكري خداوند؟
اين بحث را که با عنوان «از كرامت درويشانه تا كرامت انساني» خواهيد ديد، در ميان لايههاي مختلفي هويتي، بيشتر به هويت رفتاري از بعد کلان مينگرد.
مرحله چهارم: از عبوديت تا فقاهت؛
مباحث اين مرحله فاصله عبوديت صرف را، با عبوديت فقيهانه به تصوير ميكشد.
اين بحث اولويت هويت شناختي بر هويت رفتاري را نشان ميدهد.
البته بحث از عبوديت تا فقاهت خود نيز دو شاخه است:
الفباي فقه اكبر؛
بحث الفباي فقه اكبر از اصول دين به معني عام (و نه اصطلاح رايج) يعني دانش پايه تمامي متدينان به اسلام كامل سخن ميگويد.
نگاه اين بحث به چند لايه از لايههاي هويت فردي و اجتماعي است؛ اما بيشتر به هويت شناختي و اعتقادي مينگرد.
الفباي فقه اصغر؛
فقه اصغر همان دانش رايج حوزوي است يعني دانشي است كه به هويت صنفي طلبه اختصاص داده شده است.
پيداست اين چند تا الفبا کنار هم کار جالبي ميشود، آن هم با اين ارتباط: دو تا ناظر به پايههاي نخستين انسانيت و ديگري ناظر به کليات اوليه هسته دين و سومي هم در راستاي اصول نخستين شناخت تکليف ديني.
اين همان نيازي است که خلأ آن همه جا حس ميشود و آن چينش تمامي حلقهها در كنار يك ديگر و بدون هيچ حلقهي مفقودهاي.
هر حلقه مفقودهي کلي بايد در اين چند الفبا جايگاهش روشن شود.
[1]ـ مقصود از شهوت، شهوت به معني لغوي آن است كه به معني مطلق آن چه كه انسان بدان تمايل دارد و هيچ اختصاصي به شهوت جنسي ندارد اما تعبير دقيقتر جاذبهها و دافعههاي دروني و بروني است.
[2]ـ مقصود از ايمان در اين مرحله مطلق باور نيست بلكه باوري است كه حاصل خردورزي است. حوزه باورهاي عقلاني همان حوزه فراعقلي است.
پيش از اين گذشت:
ريشه سرگرداني چيزي جز ناداني نيست…
اگر انسان احساس کند گيري در انديشه، تعقل و شناختش هست و گمشدهاي دارد، به تلاش و تکاپو ميافتد، و الا همچنان در خواب ناز ناداني خوش ميگذراند…
حلقه گمشده در فهم و درک، هر کجا که باشد، درد سر ساز است، اما اگر اين حلقه مفقوده در الفبا باشد واقعا بيچاره کننده و فاجعهبار است.
همچنين گفتيم که بايد از الفبا شروع کرد الفباي انسانيت چيست؟
الفباي انسانيت يك دانش عام براي تمامي انسانهاست و هيچ اختصاصي به مسلمان و کافر ندارد. اين دانش عام در دو مرحله تبيين ميشود:
گام نخست الفباي انسانيت: از شهوت[1] تا خرد؛
نخست بايد بررسي شود که آيا انسانيت (و نه افراد موجود انسان) با منطق دلم ميخواهد سازگار است يا خير؟ انسانيت با محوريت هوا و هوس جور ميشود يا خير؟
ناموس انسانيت چيست؟ آن ناموسي که اگر نباشد حقيقت انسانيت نابود ميشود.
در اين مرحله تفاوت انسان شهواني را با انسان عقلاني خواهيم ديد و رابطه و جايگاه و ارزش اين دو را خواهيم شناخت. جان سخن در اين مرحله عبارت است از يك سره كردن تكليف انسانيت در دو فرض، 1ـ انساني كه خرد او مغلوب شهوت اوست و 2ـ انساني كه خردش بر شهوتش غلبه دارد.
با اين بحث خواهيم شناخت...