از چند منظر ضرورت دارد كه مرزهای دین مورد ادعا در یک تحقیق علمی، شفافیت كامل داشته باشد.
به باور این بنده آنچه به نام «دین» عرضه شده و میشود، در غالب موارد (قریب به اتفاق) قابلیت دفاع عقلانی ندارد؛ از این رو پیش از پرداختن به حركتهای معین و جهتدار (حركتهای تدافعی، تهاجمی و ارشادی)، ضروری است به این پرسش پاسخ داده شود كه:
«كدامین دین قابل دفاع است؟»
اهمیت این امر در حركتهای تدافعی فوق العاده مهم است؛ زیرا چه بسیار است مواردی كه آتش حملات دین ستیزان را، مزخرفات ادیان باطل تدارك میكند، و حتی در دین حق، بسیار اتفاق افتاده است كه نظریات بی اساس برخی نااهلان (در ساحت نظر) و عملكرد بد برخی از خودیها (در ساحت عمل) آن چنان چاقوی دشمن را دسته كرده است كه دفاع از دین را دشوار و احیانا ناممكن مینماید.
این بنده هنوز تلخی برخی از مناظرات شبكههای ماهوارهای را، -كه ریشه در این دو امر داشت- از یاد نبرده و با تمام وجود حس مینمایم.
از این رو به باور این بنده در دفاع از دین، لازم است مرزهای آن در باور دفاع كننده كاملا مشخص شود، و طرف مقابل نیز ملتزم شود تنها در چهار چوب باورهای دفاع كننده، به نقد مستندات وی بپردازد. هر چند خود این امر نیز از منظرهای مختلفی خالی از مشكل نیست.
برای تأكید این امر نباید فراموش كنیم كه بسیاری از جنایتهای دشمنان، همانند كتاب آیات شیطانی سلمان رشدی، ریشه در نسبتهای دروغین و رسوایی دارد كه برخی از مسلمانان جعل و در كتب خود ثبت نمودهاند؛ بدین خاطر همچنان با پرسشهای بیپاسخی روبرو هستیم مانند این كه:
«چرا باید مرز دین را آن چنان بگسترانیم كه نه خود آن را باور داریم و نه امكان دفاع از آن وجود دارد؟»
و «چرا باید دین را به افكار شخصی، یا عملكرد گروهی گره زنیم كه خودی را دچار ضعف و تناقض، و بیگانه را مسلح و مسلط نماییم؟»
بنا بر آنچه گذشت پرداختن به شفاف سازی دین، ضرورت فضای حركتهای تدافعی و تهاجمی و ارشادی است و نه حركتهای تفاهمی.
مسلم است كه زندگی بشر از دیر باز شاهد درگیریها و جنگهای خانمان سوزی بوده است، تا آنجا كه بر اساس وضعیت موجود، تصور آیندهای بدون خونریزی، جز با معجزهای شگفت، بسیار دور از انتظار است.
در این میان بسیار اتفاق افتاده است كه دین و یا وابستگان به دین، در یك سوی نزاعها و جدالهای بشری قرار گرفتهاند. این امر دست آویزی برای دین ستیزان شده است تا در جدالها انگشت اتهام را به سوی دین نشانه روند.
هر چند به شهادت تاریخ، انگیزهی اكثر جدالها (حتی در صورتی كه ظاهری دینی داشتهاند) مسایل غیر دینی بوده است، و این امر بی اساس بودن این اتهام را روشن میسازد، اما در هر صورت جدالهای میان دین مداران و دین ستیزان نیز قابل انكار نیست.
نزاعهای ساحت عمل، از جمله هوسهای سردمداران، خوراكی برای جدالهایی در ساحت نظر شده است كه از جملهی آنها این اتهام است كه: «دین منشأ اختلاف است».
از این رو كسانی با داعیههای تفاهم انسانها و…، در اندیشهی حذف دین از میدان جامعه (در گام نخست، و سپس محو تدریجی كامل آن از همهی عرصهها به عنوان هدف نهایی) به سر برند.
هر چند تردیدی در خوبی تفاهم و بدی جدالهای بیمنطق وجود ندارد، اما آنچه مهم است تحقیق در این امر است كه:
«تا چه اندازه گناه جدالهای خانمان سوز بر گردن دین است؟»
و اگر چنین است «كدامین دین در جدالهای بشری نقش داشته است؟»
تضاد اجمالی برخی از ادیان (و یا صاحبان آن ادیان) با برخی از مكاتب فكری بشر كاملا مشهود است.
در ساحت نظر، بنیادیترین مستند تخطئهی دین به «تضاد میان عقل و وحی» و به تبع آن «علم گرایی و دین گرایی» باز میگردد.
با بررسی اعتبار این مستند نزد قاضی وجدان، درستی و نادرستی بسیاری از مسایل روشن میگردد.
اما واژهی كلیدی به كار رفته در این مستند، دو كلمهی «دین» و «عقل» میباشد كه متأسفانه با تعابیر و تعاریف بسیار متفاوت و احیانا متناقض بیان شده است.
نتیجهی نخست این اختلافات، ابهام و ایهام گسترده خود این دو واژه است، و برداشت نهایی آن، ذهنیتهای آشفته، مه آلود، غیر قاطع و احیانا غیر قابل قبول است. از این رو ضروری است كه از این دو واژه ابهام زدایی شود.
دفاع از دین به معنی عام آن (با توجه به بطلان بسیاری از مصادیق آن)، مستلزم پرداخت هزینههای سنگین علمی و عملی است.
این در حالی است كه ضرورتی برای طرح این واژه، با شمول و عموم این چنینی وجود ندارد تا به پرداخت هزینههای سنگین و یا غیر قابل پرداخت دچار شویم. از این رو مشخص كردن مفهوم این واژه از اهمیت ویژهای برخوردار است.
جان كلام این كه حاصل نگرش از منظرهای یاد شده، ضرورت پاسخ به پرسشهای زیر است:
1ـ «كدامین دین قابل دفاع است؟»
2ـ «تا چه اندازه گناه جدالهای خانمان سوز بر گردن دین است؟»
و اگر چنین است:
3ـ «كدامین دین در جدالهای بشری نقش منفی داشته است؟»
4ـ «دو واژهی دین و عقل در نزاع دین گرایان و عقل گرایان چه مفهومی دارند؟»
این بنده به عنوان یك اصل موضوعی، واژهی «عقل» را در این نوشتار به مفهوم «روشنگر حقایق و واقعیتها» به كار میبرم. اثبات این اصل موضوعی و مستندات این كاربرد در بحث «عقلشناسی» از مباحث «دستگاه شناخت» خواهد آمد. انشاءالله.
آنچه هدف این بخش است تعیین مرز «دینِ» به كار برده شده در باور نویسندهی نوشتار است كه در چند گام به آن میپردازم. اما پیش از هر چیز باید دید تفسیر «مرز بندی دین» چیست؟
از چند منظر ضرورت دارد كه مرزهای دین مورد ادعا در یک تحقیق علمی، شفافیت كامل داشته باشد.
منظر نخست: ضرورت حركتهای جهتدار (تدافعی، تهاجمی و ارشادی)
به باور این بنده آنچه به نام «دین» عرضه شده و میشود، در غالب موارد (قریب به اتفاق) قابلیت دفاع عقلانی ندارد؛ از این رو پیش از پرداختن به حركتهای معین و جهتدار (حركتهای تدافعی، تهاجمی و ارشادی)، ضروری است به این پرسش پاسخ داده شود كه:
«كدامین دین قابل دفاع است؟»
اهمیت این امر در حركتهای تدافعی فوق العاده مهم است؛ زیرا چه بسیار است مواردی كه آتش حملات دین ستیزان را، مزخرفات ادیان باطل تدارك میكند، و حتی در دین حق، بسیار اتفاق افتاده است كه نظریات بی اساس برخی نااهلان (در ساحت نظر) و عملكرد بد برخی از خودیها (در ساحت عمل) آن چنان چاقوی دشمن را دسته كرده است كه دفاع از دین را دشوار و احیانا ناممكن مینماید.
این بنده هنوز تلخی برخی از مناظرات شبكههای ماهوارهای را، -كه ریشه در این دو امر داشت- از یاد نبرده و با تمام وجود حس مینمایم.
از این رو به باور این بنده در دفاع از دین، لازم است مرزهای آن در باور دفاع كننده كاملا مشخص شود، و طرف مقابل نیز ملتزم شود تنها در چهار چوب باورهای دفاع كننده، به نقد مستندات وی بپردازد. هر چند خود این امر نیز از منظرهای مختلفی خالی از مشكل نیست.
...