روزی سید محمد باقر قزوینی بر کرسی تدریس نشست در حالی که شاگردان در اطرافش مشغول به بحث و مناظرات علمی بودند.
آنان را در مناظرات علمی و بحث میان خود همچون شیران درنده دید که به یکدیگر حمله میکنند.
بحث فقه را رها کرد و آنان را ملزم به استماع درس اخلاق ساخت تا ابتدا در سخن نرمش پیدا کنند و سپس به تفقه بپردازند.
پس از مدتی طولانی که اشتغال به درس اخلاق داشت، به محلی که در درس فقه، رها نموده بود، برگشت و بحث را ادامه داد.
منبع: کتاب داستانهایی از نجف اشرف، صفحهی 227 با تصرف
روزی سید محمد باقر قزوینی بر کرسی تدریس نشست در حالی که شاگردان در اطرافش مشغول به بحث و مناظرات علمی بودند.
آنان را در مناظرات علمی و بحث میان خود همچون شیران درنده دید که به یکدیگر حمله میکنند.
بحث فقه را رها کرد و آنان را ملزم به استماع درس اخلاق ساخت تا ابتدا در سخن نرمش پیدا کنند و سپس به تفقه بپردازند.
پس از مدتی طولانی که اشتغال به درس اخلاق داشت، به محلی که در درس فقه، رها نموده بود، برگشت و بحث را ادامه داد.
منبع: کتاب داستانهایی از نجف اشرف، صفحهی 227 با...