[آسید ابوالحسن اصفهانی] نماز جماعت را در صحن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اقامه میکرد و فرزندش، علامه سید حسن، یکی از نمازگزاران پشت سر وی بود.
در یکی از شبهای سال 1348، پس از پایان نماز مغرب در حالی که نماز گزاران در انتظار برخاستن سید برای نماز عشا، مشغول تعقیبات نماز بودند.
ناگهان شخصی پلید برخاست و با چاقویی که آمامده کرده بود به سید حسن ضربهای زد و او را به قتل رساند.
نماز گزاران از این حادثه جنایتکارانه بیسابقه، دچار اضطراب شدند و بیشتر آنان نتوانستند که نماز عشا را به جای آورند.
ولی خود سید، به همراه باقیمانده نمازگزاران، نماز عشا را برگزار نمود.
منبع: کتاب داستانهایی از نجف اشرف، صفحهی 200
[آسید ابوالحسن اصفهانی] نماز جماعت را در صحن حضرت امیرالمؤمنین علیه السلام اقامه میکرد و فرزندش، علامه سید حسن، یکی از نمازگزاران پشت سر وی بود.
در یکی از شبهای سال 1348، پس از پایان نماز مغرب در حالی که نماز گزاران در انتظار برخاستن سید برای نماز عشا، مشغول تعقیبات نماز بودند.
ناگهان شخصی پلید برخاست و با چاقویی که آمامده کرده بود به سید حسن ضربهای زد و او را به قتل رساند.
نماز گزاران از این حادثه جنایتکارانه بیسابقه، دچار اضطراب شدند و بیشتر آنان نتوانستند که نماز عشا را به جای آورند.
ولی خود سید، به همراه باقیمانده نمازگزاران، نماز عشا را برگزار نمود.
منبع: کتاب داستانهایی از نجف اشرف، صفحهی...