نویسنده [کتاب] تکمله گفت شیخ محمد حسن آلیاسین کاظمی برایم تعریف کرد:
استادم صاحب جواهر کلام به من دستور داد تا در شهر کاظمین سکونت اختیار کنم و برای ترویج دین در آنجا، اقامت نمایم.
به او گفتم: از شما خواهش میکنم که به حاج علی فرزند حاج محسن پوست فروش- تاجر معروف کاظمینی- بنویس که آنچه را از مجلدات جواهر دارد، به من عاریه دهد [تا دستم از کتاب خالی نباشد].
شیخ گفت: سبحان الله! کتاب الجواهر چنان شده است که تاجران از آن نسخه برداری میکنند!
به خدا ای فرزندم، آن را ننوشتهام که مردم بهآن مراجعه نمایند، بلکه آن را برای خودم نوشتم.
زیرا که به سوی [منطقه] العذرات میرفتم و در آن جا مسائلی را از من میپرسیدند. چون من فقیر بودم، کتابهای مورد نیاز را نداشتم تا با خود ببرم.
تصمیم گرفتم تا کتابی بنویسم که هنگام نیاز مرجعی برای من باشد.
و اگر میخواستم کتابی بنویسم که در فقه تألیف شده باشد، دوست داشتم که بر شیوه ریاض سید میرعلی بوده باشد.
سید گفت: هنگامی که این مطلب را از استادم شنیدم، گفتم: سبحان الله من از دو امر در جواهر تعجب میکردم: یکی موفق شدن شیخ محمدحسن به اتمام شرح و دومی رواج گسترده آن. اینک تعجب من برطرف شد.
گفت: چگونه؟ گفتم: این سخن شما دلالت دارد بر اینکه صاحب جواهر هنگام نوشتن آن، چیزی از مستلزمات حب جاه و شهرت و تعریف در خاطرش نبوده، بلکه آن را برای خود و رفع نیاز خویش نوشته، و این [اخلاص] سبب توفیق او برای اتمام آن و نیز رواج گسترده آن است.
منبع: کتاب داستانهایی از نجف اشرف، صفحهی 186 با تصرف
نویسنده [کتاب] تکمله گفت شیخ محمد حسن آلیاسین کاظمی برایم تعریف کرد:
استادم صاحب جواهر کلام به من دستور داد تا در شهر کاظمین سکونت اختیار کنم و برای ترویج دین در آنجا، اقامت نمایم.
به او گفتم: از شما خواهش میکنم که به حاج علی فرزند حاج محسن پوست فروش- تاجر معروف کاظمینی- بنویس که آنچه را از مجلدات جواهر دارد، به من عاریه دهد [تا دستم از کتاب خالی نباشد].
شیخ گفت: سبحان الله! کتاب الجواهر چنان شده است که تاجران از آن نسخه برداری میکنند!
به خدا ای فرزندم، آن را ننوشتهام که مردم بهآن مراجعه نمایند، بلکه آن را برای خودم نوشتم.
زیرا که به سوی [منطقه] العذرات میرفتم و در آن جا مسائلی را از من میپرسیدند. چون من فقیر بودم، کتابهای مورد نیاز را نداشتم تا با خود ببرم.
تصمیم گرفتم تا کتابی بنویسم که هنگام نیاز مرجعی برای من باشد.
و اگر میخواستم کتابی بنویسم که در فقه تألیف شده باشد، دوست داشتم که بر شیوه ریاض سید میرعلی بوده باشد.
سید گفت: هنگامی که این مطلب را از استادم شنیدم، گفتم: سبحان الله من از دو امر در جواهر تعجب میکردم: یکی موفق شدن شیخ محمدحسن به اتمام شرح و دومی رواج گسترده آن. اینک تعجب من برطرف شد.
گفت: چگونه؟ گفتم: این سخن شما دلالت دارد بر اینکه صاحب جواهر هنگام نوشتن آن، چیزی از مستلزمات حب جاه و شهرت و تعریف در خاطرش نبوده، بلکه آن را برای خود و رفع نیاز خویش نوشته، و این [اخلاص] سبب توفیق او برای اتمام آن و نیز رواج گسترده آن است.
...