آیت الله سید رضی شیرازی، از مرحوم میر سید حسین فشارکی برادر زاده سید محمد فشارکی در ایام جوانی در مشهد شنیدم که فرمود:
در سامراء بین طلبهای و بقالی که از اهل سنت بود، نزاعی در گرفت. این نزاع کم کم گسترش پیدا کرد به طوری که عدهای از اهل سنت تحریک شدند و خانه میرزای شیرازی - صاحب فتوای تحریم تنباکو - را سنگسار کردند.
عشایر اطراف که شیعه بودند از قضیه با خبر میشوند. خدمت میرزا میآیند و از محضر میرزا اجازه میخواهند تا اهل سنت را که نسبت به شیعیان و ایشان بی ادبی کرده اند سرکوب کنند. میرزا درخواست را نمی پذیرد.
مسأله رنگ سیاسی میگیرد. روس و انگلیس میخواهند از جو به وجود آمده استفاده کنند. سفیر روس و انگلیس از بغداد به سامرا میآیند و از مرحوم میرزا درخواست ملاقات میکنند. مرحوم میرزا آنان را نمیپذیرد.
عثمانی و نماینده سلطان عبدالحمید در بغداد وقتی از این قضیه مطلع میشود خوشحال شده و به سامراء میآید. اجازه ملاقات میگیرد. مرحوم میرزا به او اجازه ملاقات میدهد. به آقا عرض میکند: اجازه بدهید این متجاسرین را تنبیه کنیم.
آقا میفرماید: اینان فرزندان ما هستند که با هم نزاع کردهاند. خودمان آن را حل خواهیم کرد.
عثمانی از مرحوم میرزا تشکر میکند و پس از آن ملاقات ماوقع را به سلطان عبدالحمید گزارش میدهد.
سلطان عبدالحمید به میرزا تلگراف میزند و پس از تشکر مینویسد: به خاطر این اسائه ادبی که به حضرت عالی شده است، هر دستوری بدهید در حق متجاسرین اجرا میکنیم.
میرزا در پاسخ می نویسد: ما آنان را عفو کردیم.
میرزا با این برخورد کریمانه خود، چنان ایجاد الفت و محبت میکند که عمویم مرحوم آقا میرزا حسن میگفت: تا این اواخر پیرمردهای اهل سنت سامراء که آن واقعه را به یاد داشتند میگفتند: نحن الطلقاء. زیرا میرزا هر کاری که میخواست میتوانست در حق ما انجام بدهد ولی ما را عفو کرد.
مجله حوزه، شماره ۵۰ و ۵۱، سال ۱۳۷۱
منقول
آیت الله سید رضی شیرازی، از مرحوم میر سید حسین فشارکی برادر زاده سید محمد فشارکی در ایام جوانی در مشهد شنیدم که فرمود:
در سامراء بین طلبهای و بقالی که از اهل سنت بود، نزاعی در گرفت. این نزاع کم کم گسترش پیدا کرد به طوری که عدهای از اهل سنت تحریک شدند و خانه میرزای شیرازی - صاحب فتوای تحریم تنباکو - را سنگسار کردند.
عشایر اطراف که شیعه بودند از قضیه با خبر میشوند. خدمت میرزا میآیند و از محضر میرزا اجازه میخواهند تا اهل سنت را که نسبت به شیعیان و ایشان بی ادبی کرده اند سرکوب کنند. میرزا درخواست را نمی پذیرد.
مسأله رنگ سیاسی میگیرد. روس و انگلیس میخواهند از جو به وجود آمده استفاده کنند. سفیر روس و انگلیس از بغداد به سامرا میآیند و از مرحوم میرزا درخواست ملاقات میکنند. مرحوم میرزا آنان را نمیپذیرد.
عثمانی و نماینده سلطان عبدالحمید در بغداد وقتی از این قضیه مطلع میشود خوشحال شده و به سامراء میآید. اجازه ملاقات میگیرد. مرحوم میرزا به او اجازه ملاقات میدهد. به آقا عرض میکند: اجازه بدهید این متجاسرین را تنبیه کنیم.
آقا میفرماید: اینان فرزندان ما هستند که با هم نزاع کردهاند. خودمان آن را حل خواهیم کرد.
عثمانی از مرحوم میرزا تشکر میکند و پس از آن ملاقات ماوقع را به سلطان عبدالحمید گزارش میدهد.
...