آسید محسن موسوی:
در روستای ما شخص بد زبانی بود.
بعدها هم که زنش را در تصادف از دست داده بود و سنش هم بالا رفته بود، بیشتر حواسش پرت شده بود.
روزی قبل از اذان ظهر بود، حاج آقا بزرگ داشت سر چشمه وضو میگرفت، همین آقا به ترکی گفت… (جسارت بسیار بدی کرد که از ذکر آن معذورم.)
حاج آقا هیچی نگفت، ولی بعد که وضویش تمام شد، به ترکی با آن آقا سلام و علیک کرد و احوالش را پرسید.
این بنده خدا خجالت کشید و گفت این که ترکی هم بلد هست من خبر نداشتم.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
منبع: دانش حوزه
آسید محسن موسوی:
در روستای ما شخص بد زبانی بود.
بعدها هم که زنش را در تصادف از دست داده بود و سنش هم بالا رفته بود، بیشتر حواسش پرت شده بود.
روزی قبل از اذان ظهر بود، حاج آقا بزرگ داشت سر چشمه وضو میگرفت، همین آقا به ترکی گفت… (جسارت بسیار بدی کرد که از ذکر آن معذورم.)
حاج آقا هیچی نگفت، ولی بعد که وضویش تمام شد، به ترکی با آن آقا سلام و علیک کرد و احوالش را پرسید.
این بنده خدا خجالت کشید و گفت این که ترکی هم بلد هست من خبر نداشتم.
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
منبع: دانش...