آقا محمد علی كرمانشاهی از علمای بزرگ نجف اشرف، در سفری كه به ایران میرفت در كرمانشاه چند روزی ماند.
عدهای اصرار داشتند كه مردم شهر از مسائل دینی بسیار عقب هستند و احتیاج به روحانی دارند، شما بمانید و ایشان قبول نمیكردند.
آخر الامر بنا شد چند وقتی بمانند و بررسی كنند، اگر وظیفه شرعی تشخیص دادند برای همیشه اقامت كنند.
بالاخره به این نتیجه رسیدند که وظیفه است در کرمانشاه بمانند. برای موفقیت در تبلیغ شرایطی را معین کردند.
از جمله این كه چون مردم شهر عادت به نماز نداشتند، بنا شد ایشان نماز جماعت بخوانند، اما به شرطی این که از هر خانواده یك نفر شركت كند.
شبی بین دو نماز پیرمردی دستش را به طرف آسمان بلند کرد و با سوز و گدازی گفت:
خدایا قبول نكن كه زوره!
کسی که بغل دست او نشسته بود از او پرسید قضیه چیست؟
جواب داد قرار بود از هر خانه یکی به مسجد بیاید اما امشب از خانه ما دو نفر را برای نماز آوردهاند!
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
منبع: دانش حوزه
آقا محمد علی كرمانشاهی از علمای بزرگ نجف اشرف، در سفری كه به ایران میرفت در كرمانشاه چند روزی ماند.
عدهای اصرار داشتند كه مردم شهر از مسائل دینی بسیار عقب هستند و احتیاج به روحانی دارند، شما بمانید و ایشان قبول نمیكردند.
آخر الامر بنا شد چند وقتی بمانند و بررسی كنند، اگر وظیفه شرعی تشخیص دادند برای همیشه اقامت كنند.
بالاخره به این نتیجه رسیدند که وظیفه است در کرمانشاه بمانند. برای موفقیت در تبلیغ شرایطی را معین کردند.
از جمله این كه چون مردم شهر عادت به نماز نداشتند، بنا شد ایشان نماز جماعت بخوانند، اما به شرطی این که از هر خانواده یك نفر شركت كند.
شبی بین دو نماز پیرمردی دستش را به طرف آسمان بلند کرد و با سوز و گدازی گفت:
خدایا قبول نكن كه زوره!
کسی که بغل دست او نشسته بود از او پرسید قضیه چیست؟
جواب داد قرار بود از هر خانه یکی به مسجد بیاید اما امشب از خانه ما دو نفر را برای نماز آوردهاند!
“روزنهای به عبودیت فقیهانه” خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
منبع: