حاج شیخ ذبیح الله قوچانی:
وقتی که از نجف اشرف به قوچان آمدم پس از چند روز یکی از ملاکین قوچان به نام آقا رضا کفاش به من گفت:
باغی دارم میخواهم به شما تقدیم کنم. سهم مبارک امام علیه السلام هم نیست که شما احتیاط کنید. به اندازه کافی به بچهها هم دادهام، از حق آنها هم نیست. از هیچ جهت جای نگرانی و احتیاط نیست.
فکری کردم و با خود گفتم من به این جا آمدهام تا این که چند نفری را هدایت کنم، حال اگر دنبال مادیات بروم با هدف من منافات دارد.
لذا به او گفتم: به یک معنا تمام قوچان متعلق به ماست، شما لازم نیست آن زمینها را به اسم ما بکنید، دست خودتان باشد مثل این که دست من است.
به این بیان گفتم که ایشان از رد درخواستش ناراحت نشود.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
منبع: دانش حوزه
حاج شیخ ذبیح الله قوچانی:
وقتی که از نجف اشرف به قوچان آمدم پس از چند روز یکی از ملاکین قوچان به نام آقا رضا کفاش به من گفت:
باغی دارم میخواهم به شما تقدیم کنم. سهم مبارک امام علیه السلام هم نیست که شما احتیاط کنید. به اندازه کافی به بچهها هم دادهام، از حق آنها هم نیست. از هیچ جهت جای نگرانی و احتیاط نیست.
فکری کردم و با خود گفتم من به این جا آمدهام تا این که چند نفری را هدایت کنم، حال اگر دنبال مادیات بروم با هدف من منافات دارد.
لذا به او گفتم: به یک معنا تمام قوچان متعلق به ماست، شما لازم نیست آن زمینها را به اسم ما بکنید، دست خودتان باشد مثل این که دست من است.
به این بیان گفتم که ایشان از رد درخواستش ناراحت نشود.
«روزنهای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی، مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی
منبع: دانش...