×

درباره میز من طلبه هستم

مسیر «هویت‌یابی» از انسان شناسی آغاز و سپس به سرمنزل عقل شناسی، دین شناسی، اسلام شناسی و شیعه شناسی می‌رسد.
ادامه این سیر دقیق علمی، کامل‌ترین هویت، یعنی «هویت طلبگی» را رقم می‌زند.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
۱۰ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

تاریخچه علم اصول و فتوا

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۲-۱۹:۶:۱۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۰/۲۳-۴:۲۷:۲۱
    • کد مطلب:22584
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 10266

علم اصول، از ضرورتهای فقه و استنباط احکام الهی است و فتوا نیز ثمره استنباط.

این علم و فتوای حاصل از آن، از سوی برخی مورد تردیدهایی قرار گرفته است.

جدی‌ترین تردیدها در علم اصول، تاریخ پیدایش و تولد آن است.

اما با مطالعه تاریخ می‌توان آشکارا رد پای علم اصول را از دوران حضور و در کلمات معصومین علیهم السلام مشاهده نمود.

در واقع جوانه‌های علم اصول در قرن دوم هجری (در زمان حیات امام صادق و باقر علیهما السلام) سربرآورده، و همان جوانه‌ها در طول تاریخ استنباط، به درخت تنومندی تبدیل شده است.

رد پای علم اصول را در دو حوزه می‌توان جستجو نمود.

حوزه نخست روایات اصولی است.

و حوزه دوم کتب تألیف شده در این راستا می‌باشد.

در روایات اصولی، امامان معصوم علیهم السلام علم اصول را به شکلی به اصحاب آموخته‌اند.

تبلور این گونه روایات را می‌توان در مباحثی همچون «آموزش استنباط و پرورش مستنبِط»، «استنباطات ائمه» و «استنباطات اصحاب» جستجو نمود.

البته این مطلب هرگز به معنای آن نیست که در سایر روایات خبری از علم اصول نیست. در بحث «رد پای «اصول فقه» در روایات» نیز روایات جالبی درباره قواعد اصولی به تدریج گردآوری می‌شود.

در حوزه کتب تألیف شده در علم اصول نیز باید توجه داشت که بسیاری از منابع به دست ما نرسیده است. اما در منابع در دسترس نیز تألیف کتب اصولی اندک نیست. جالب‌ترین نکته در تألیف کتب اصولی این است که تدوین آنها از همان عصر حضور و به ویژه عصر صادقین علیهما السلام آغاز شده است.

این در مورد علم اصول. اما در مورد فتوا نیز چنین است.

البته تاریخ خود فتوا به زمان نزول قرآن برمی‌گردد و به عبارتی دیگر فتوا زودتر از علم اصول خودش را نشان داده است.

نوشتار «فتوا، مفتیان و شرایط فتوا» شاهد خوبی بر این امر است.

در ادامه با منابع باقیمانده در حوزه‌های یاد شده، یعنی ۱- تدوین روایات اصولی، ۲- تدوین کتب اصولی و ۳- تدوین رساله‌های فتوایی آشنا می‌شویم.

تدوین روایات اصولی

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۳-۴:۲۰:۴۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۰/۲۲-۱۳:۷:۱
    • کد مطلب:22585
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2598

مطالب اصولی که توسط حضرات معصومین مخصوصا امام باقر و امام صادق علیهما السلام بیان شده است بسیار است و عده‌ای از روایات مربوط به این علم در کتب روایی شیعه ذکر شده است که به اختصار و به طور مثال بعضی از این کتب ذکر می‌شود:

١- عبدالله بن جعفر حميري (قرن سوم) در قرب الإسناد.

۲ - محمد بن الحسن بن فروخ الصقار (ت ۲۹۰) در بصائر الدرجات.

۳- محمد بن يعقوب كليني رازي (ت ۳۲۸ ه) در الكافي.

4 – شیخ صدوق (ت ۳۸۱ ه) در بعضی از مصنفاتش ، مثل فقيه ، عيون، علل، خصال، و أمالي، و توحيد ..

5 - الحسن بن علي بن الحسين بن شعبة الحراني (ت قرن چهارم) در تحف العقول.

6- شیخ مفید (ت ۱۳) در اختصاص.

۷۔ محمد بن علي بن عثمان كراجكي (ت 449 ه) در كنز الفوائد.

۸- شیخ طوسی (ت 460ه) در تعدادی از كتبهایش ، مثل تهذيب.

۹ - طبرسي (ت ۵۸۸) در احتجاج

۱۰ - أحمد بن فهد الحلي (مقتضای 841) در عدة الداعي .

و

مرحوم علامه مجلسی در کتاب شریف بحار الانوار بابی را به عنوان «باب ما يمكن أن يستنبط من الآيات و الأخبار من متفرقات مسائل أصول الفقه‏» به این روایات اختصاص داده است.

مجموعه این احادیث اولین بار در قرن سیزدهم توسط سید عبدالله شبر در کتاب «اصول الاصیله» جمع آوری شد که شامل 1903 حدیث است.

در اوایل قرن چهاردهم سید محمد هاشم خوانساری 4000 از احادیث مربوط به اصول فقه را در کتاب «اصول آل الرسول» جمع آوری کرد.

و اخیرا در جلد اول کتاب جامع احادیث شیعه جمع آوری شده است.

با استفاده از مقدمه اجود التقریرات تحقیق و نشر موسسه صاحب الامر

تدوین کتب اصولی

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۳-۴:۲۰:۴۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۰/۲۳-۴:۲۹:۲۷
    • کد مطلب:22586
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2756

قرن دوم

آنچه ائمه در این باب از قواعد تعلیم فرموده‌ بودند توسط برخی شاگردانشان جمع آوری و در کتابها و رساله‌های مستقلی تألیف شد.

در قرن دوم متکلم و اصولی بزرگ هشام بن حکم کوفی شیبانی (ت ۱۷۹ ه)، در کتاب «الفاظ و مباحثها» این مطالب را گردآوری کرد.

ایشان از بهترین شاگردان امام صادق و از خواص امام کاظم علیهما السلام بود.

ابن ندیم در فهرست می‌گوید کتاب الفاظ او معروف است.[1] نجاشی و شیخ در رجالشان از این کتاب نام برده‌اند.[2]

 

قرن سوم

1. یونس بن عبد الرحمن، (ت ۲۰۸ ه). کتاب «اختلاف الحديث و مسائله»[3]

این بزرگوار امام صادق را دیده است ولی از او روایتی ندارد اما از امام کاظم نقل فرموده و وکیل امام رضا بوده است.

2. أبو سهل إسماعيل بن علي بن إسحاق نوبختي بغدادي ، که إمام عسكري را ملاقات کرد و در شهادت ایشان حاضر بود.

ایشان کتاب‌هایی در علم اصول دارد:

الف: «إبطال القياس»[4]

ب: «الخصوص والعموم»[5]

ج: «نقض اجتهاد الرأي على الراوندي»[6]

3. أبو محمد حسن بن موسى نوبختي بغدادي. از کتابهای ایشان در اصول به این دو کتاب اشاره شده است:

الف. «كتاب الخصوص و العموم»[7]

ب. «کتاب في خبر الواحد و العمل به»[8]

 

قرن چهارم

1. ابن جنيد ، محمد بن أحمد اسكافي معاصر كليني (ت ۳۲۸ ه) و علي بن بابویه والد شيخ صدوق (ت ۳۲۹ ه).

به گفته نجاشی ایشان كتاب أصولي دارد به نام «کشف التمويه و الإلباس على إغمار الشيعة في أمر القياس»[9] و سيد صدر در کتاب «تأسیس الشيعة» به عنوان «کشف التمويه و الالتباس في إبطال القياس» از این کتاب نام می‌برد.[10]

2. أبو منصور صرام نيشابوري ، کسی که شیخ طوسی و شیخ محمد بن قولویه (ت ۳۶۷ ه) از او روایت کرده‌اند.

ایشان دو کتاب اصولی دارد:

الف. «بيان الدين»[11]

ب. «إبطال القياس»[12]

3. أبو حسن محمد بن أحمد بن داود بن علي بن الحسن (ت ۳۹۸ ه)

نجاشی فرموده ایشان به ابن داود شناحته می‌شود و شیخ طائفه و شیخ و فقیه قمی‌ها در زمان خودش بوده است و یکی از تألیفاتش «کتاب مسائل الحديثين المختلفين» است.[13]

 

قرن پنجم

1. شيخ مفيد ، (ت ۱۳ ه) کتاب‌های اصولی ایشان که نجاشی در رجالش از آن‌ها نام می‌برد[14] به این شرح است:

الف. «التذكرة بأصول الفقه» محمد بن علی بن عثمان کراجکی از او این کتاب را روایت فرموده و مختصرش را در كتابش «کنز الفوائد» آورده است. این کتاب مختصر مشتمل بر همه مباحث اصول است.[15]

ب. «كتاب القياس»[16] یا «إبطال القياس»[17]

ج. «مسألة في القياس»[18]

د. «مسألة في الإجماع»[19]

ر. «النقض علي ابن الجنيد في اجتهاد الرأي».

2. سيد مرتضى (ت 436 ه). کتاب‌های اصولی ایشان که شیخ طوسی در فهرست[20] آورده به این شرح است:

الف. «إبطال القياس» یا «مسألة في إبطال القياس»[21]

ب. «الذريعة إلى أصول الشريعة» این کتاب مشهورترین کتاب اصولی ایشان است بلکه از کتب مشهور شیعه است. مدت زیادی و تا قبل از تألیف کتاب «معارج الاصول» محقق حلی، این کتاب مرجع طلاب در علم اصول بوده است و بر این کتاب شروحی نوشته شده است.[22]

ج. «مسائل الخلاف»[23] نجاشي در رجالش به عنوان «كتاب الخلاف في أصول الفقه» از  این کتاب یاد کرده است.[24]

د. «مسائل مفردات في أصول الفقه»[25]

3. أبو يعلى حمزة ملقب به سلار بن عبد العزيز (ت 448 ه). كتاب «التقریب».

نجاشي در رجال در ترجمه‌ی سيد مرتضى[26] و شيخ منتجب الدين در فهرست[27] و ابن شهر آشوب در معالم[28] از این کتاب نام برده‌اند.

4. شيخ طوسي (ت 460ه):

الف. «عدة الأصول». كتاب جامعی است برای همه مباحث علم أصول.[29]

ب. «مسألة في العمل بخبر الواحد»[30] سيد صدر از این کتاب با نام «مسألة حجية خبر الواحد»[31] و شيخ تهراني در جای دیگری از ذریعه به عنوان «حجية الأخبار»[32] یاد کرده است.

 

قرن ششم و هفتم

1. قطب راوندي، (ت ۵۷۳ ه) شرح بر «الذريعة » به نام «المستقصى في شرح الذريعة»[33]

2. سيد كمال الدين مرعشي ، أستاد شيخ منتجب الدين (ت بعد ۵۸۵ ه) «شرح الذريعة».[34]

3. سديد الدين محمود بن على بن حسن حمصي رازي ، از مشايخ شيخ منتجب الدين (ت بعد ۵۸۰ ه) و ابن إدريس الحلى (ت ۵۹۸ه) «المصادر»[35].

4. شيخ حسن بن أبي جعفر نيشابوري ، معاصر ابن شهر آشوب (ت ۵۸۸ ه) كتاب «المختصر في الأصول»[36].

5. أبو جعفر محمد بن أبي القاسم علي بن محمد بن على طبری آملي ، شاگرد شيخ أبي علي طوسي ، و أستاد قطب راوندي و شيخ منتجب الدين، کتاب «شرح مسائل الذريعة»[37].

6. برهان الدين أبو الحرث محمد بن أبي الخير علي بن أبي سليمان ظفر الحمداني ، کتاب «عين الأصول»[38].

7. محقق حلي، (ت 176 ه):

الف. «معارج الأصول» یا «نهج المعارج»[39].

ب. «نهج الوصول إلى معرفة الأصول»[40].

8. فتح الله بن علوان القپائي الدورقي ، کتاب «نظام الفصول في شرح نهج الوصول»[41].

 

قرن هشتم و نهم

1. علامه حلي (ت ۷۲۹ه)

الف. «تهذیب طريق الوصول إلى علم الأصول» از ین کتاب تعبیر می‌شود به «تهذيب الأصول» یا «تهذيب الوصول».[42]

ب. «غاية الوصول و إيضاح السبل فی شرح منتهى السؤل و الأمل في علمي الأصول و الجدل» ابن الحاجب[43]

ج. «مبادئ الوصول إلى علم الأصول»[44]

د. «منتهى الوصول إلى علمى الكلام و الأصول»[45].

ذ. «النكت البديعة في تحرير الذريعة»[46]

ر. «نهاية الوصول إلى علم الأصول»[47]

ز. «نهج الوصول إلى علم الأصول»[48]

2. سيد مجد الدین عباد بن أحمد بن إسماعيل الحسيني ، معاصر علامه حلي ، کتاب «توضيح الوصول في شرح تهذيب الأصول».[49]

3. سيد عميد الدين عبد المطلب ابن السيد مجد الدين الأعرج الحسيني (ت ۷۵4ه) خواهر زاده علامه حلي:

الف. «شرح مبادئ الوصول إلى علم الأصول»[50]

ب. «شرح تهذیب طريق الوصول إلى علم الأصول»[51]

4. سيد ضياء الدين عبد الله ابن سيد مجد الدين أعرج حسيني، خواهر زاده دیگر علامه حلی، کتاب شرح تهذیب طريق الوصول إلى علم الأصول به نام «منية اللبيب في شرح التهذيب»[52]

5. فخر المحققين فرزند علامه حلي (ت ۷۷۱ ه) کتاب «غاية السؤل في شرح تهذيب الأصول»[53]

6. شيخ علي بن حسن حائري، کتاب «حاشية تهذیب طریق الوصول إلى علم الأصول»[54]

7. شيخ محمد بن علی بن محمد گرگاني غروي ، شاگرد علامه حلي کتاب «غاية البادئ في شرح المبادئ»[55]

8. شيخ علي بن الحسن بن على إمامي ، شاگرد علامه حلي، کتاب «خلاصة الأصول في شرح مبادئ الوصول»[56]

9. شهيد أول محمد بن مکی جزینی (ت ۷۸۹ ه) کتاب «جامع البين في فوائد الشرحين»[57]

10. ابن أبي جمهور أحسائي، محمد بن علي بن إبراهيم ، کتاب «حاشية على تهذیب طريق الوصول إلى علم الأصول»[58]

 

قرن دهم

1. سيد جمال الدين بن عبدالله بن محمد بن حسن حسيني گرگاني «شرح تهذيب الأصول»[59]

2. محقق كركي ، علي بن الحسين بن عبد العالي (ت ۹۶۰)

ایشان از بزرگان علماء اصولی هستند که علی رغم این که کتاب اصولی ندارند اما کتاب‌هایشان پر است از مسائل اصولی. از جمله:

الف. بحث در این که رفع وجوب بقاء جواز است یا خیر در رساله‌ی نماز جمعه[60]

ب. تعارض بین ظاهر و اصل در رسله جواب های شیخ حسین بن مفلح صیمری[61]

ج. بحث اجماع و راه شناخت آن در رساله‌ی طریق استنباط احکام[62]

د. مسأله تقليد ميت در رساله فتاوای محقق كركي[63] و شرح الألفية[64] و حاشية الشرائع[65]

3. مولى كمال الدين حسين بن خواجه شرف الدين عبد الحق أردبيلي معروف به «الالهي» (ت ۹۰۰ ه) کتاب «شرح تهذيب الأصول».[66]

4. سيد صفي الدين محمد ابن سيد جمال الدين حسيني استرابادي ، شاگرد محقق كرکی و راوي از او، کتاب «شرح تهذيب الأصول».[67]

5. شهيد الثاني، زين الدين بن على العاملي (ت 165 ه):

الف:«حجية الإجماع»[68]

ب. «تمهيد القواعد الأصولية و العربية».[69]

 

قرن یازدهم

1. شيخ جمال الدين أبو منصور الحسن فرزند شهيد ثانی (ت ۱۰۱۱ ه)  کتاب «معالم الأصول» مقدمه أصولي برای كتاب فقهیش «معالم الدين».[70]

2. شهيد قاضي السيد نور الله شوشتري (ت ۱۰۱۹ ه) کتاب «حاشية تهذیب طريق الوصول إلى علم الأصول»[71]

3. أمير سيد فيض الله فرزند سید عبد القاهر حسینی تفرشی (ت ۱۰۲۰ ه) کتاب «أصول الفقه.[72]

4. شيخ بهائي محمد بن حسين (ت ۱۰۳۰ ه) کتاب «زبدة الأصول»[73]

5. شيخ محمد نوه‌ی شهيد ثانی (ت ۱۰۳۰ ه) کتاب «حاشية تهذيب طريق الوصول إلى علم الأصول»[74]

6. فاضل توني ملا عبدالله (۱۰۷۱ ه) کتاب «الوافية في أصول الفقه»[75]

7. مولى أحمد فرزند مولى خليل غازي (ت ۱۰۸۳ ه) کتاب «الحاشية على الحاشية الخليلية»[76]

8. مولى خليل قزويني (ت ۱۰۸۹ ه) کتاب «الحاشية الخليلية» بر «عدة الأصول» شيخ طوسي[77]

9. مولى محدث محمد طاهر بن محمد حسين قمي شيرازي (ت ۱۰۹۸ ه) کتاب «أصول الفقه»[78]

10. شيخ محمد بن محمد بن حسين حر عاملي (ت ۱۰۹۸ ه) کتاب «أصول الفقه»[79]

 

قرن دوازدهم

در این قرن به جهت وسعت یافتن اخباری گری اصولیون کمتری تألیف کتاب کردند. من جمله:

1. مولى محمد بن عبد الفتاح تنكابني سراب (ت ۱۱۲۶ ه):

الف. «حجية الإجماع و خبر الواحد»[80]

ب. «عدم جواز خرق الإجماع المركب و إحداث قول ثالث»[81]

2. بهاء الدين محمد بن محمد باقر حسيني سبزواري (ت حدود ۱۱۶۰ ه) کتاب «حاشية على أصول المعالم»[82]

3. سيد محمد ابن سيد عبد الكريم بروجردي اصفهانی (ت قبل ۱۱۹۸ ه) رساله‌ی «الأمر و مباحثه»[83]

4. سيد حسين بن أبي القاسم جعفر كبير بن الحسين الموسوي الخوانساري (ت ۱۱۹۱ ه) کتاب «حجية الإجماع»[84]

 

قرن سیزدهم

در این قرن علم اصول توسعه‌ی زیادی یافت و به کمل علمی رسید و این به جهت آن بود که شوکت اخباریین شکسته شد و اصولیین به رهبری وحید بهبهانی بر آنان غالب شدند.

عده‌ی زیادی از بزرگان شروع به تألیف رساله‌ها و کتاب‌های اصولی نمودند. تهراني در ذریعه تعدادی زیادی از این کتاب‌ها را نام برده است. فقط 17 کتاب به عنوان «اصول فقه» تألیف شده است.[85]

ذکر همه‌ی این کتاب‌ها در این مختصر ممکن نیست به همین جهت به طور مثال به چند نمونه بسنده می‌شود:

1. وحيد بهبهاني آقا محمد باقر (ت ۱۲۰6 ه) «الاجتهاد والتقليد».[86]

2. سيد محمد مهدي ابن سيد مرتضى طباطبائي بحر العلوم (ت ۱۲۱۲ ه):

الف. «اجتماع الأمر و النهي».[87]

ب. «أصالة البراءة»[88]

3. شيخ جعفر بن خضر جناجی كاشف الغطاء (ت ۱۲۲۸ ه)، «غاية المأمول في علم الأصول»[89]

4. ميرزا أبو القاسم بن حسن شفتي قمي (ت ۱۲۳۱ ه):

الف: «القوانين المحكمة في الأصول»[90]

ب. «حاشية تهذیب طريق الوصول إلى علم الأصول»[91]

5. شيخ محمد تقي بن محمد رحيم اصفهاني (ت ۱۲۶۸ ه) «هداية المسترشدين في شرح معالم الدين»[92]

6. شيخ محمد حسین بن محمد رحيم اصفهاني (ت ۱۲۵۰۰ ه) «الفصول الغروية في الأصول الفقهية»[93]

7. سيد محمد مهدي ابن أمير سيد علي طباطبائي حائري (ت ۱۲۹۰ ه) رساله‌ی «المشترك»[94]

8. شيخ محمد إبراهيم بن محمد حسن خراساني اصفهاني (ت ۱۲۹۱ ه) «إشارات الأصول»[95]

9. ملا محمد تقي بن حسين علي هروي اصفهاني حائري (ت 1263 ه) «نتایج الافکار»[96]

10. شیخ مرتضی انصاری (ت 1281ه) «فرائد الاصول». بر این کتاب 80 حاشیه ذکر شده است[97].

 

قرن چهاردهم

بزرگانی که در این قرن تألیف کتاب اصولی کرده‌اند معروف تر از آن هستند که نیاز به ذکر باشد.

 

با استفاده از مقدمه اجود التقریرات تحقیق و نشر مؤسسه‌ی صاحب الامر

 

[1] ـ فهرست 224

[2] ـ رجال نجاشی 443/1164 فهرست 175/761

[3] ـ فهرست : 181/۷۸۹. رجال نجاشی : 446ـ447/1208، الذريعة ۱: 361/1896

[4] ـ فهرست: 225، الذريعة ۱: 69/343

[5] ـ رجال نجاشی : 68/ ۳۲ . فهرست : 12/36

[6] ـ فهرست : ۲۲۵ ، رجال نجاشی: 32/68 ذریعه 24: 285/1460

[7] ـ تأسیس الشیعه لعلوم الاسلام: 311 ذریعه 7: 176/910

[8] ـ رجال نجاشی 63/148 ذریعه 7: 139/765 به اسم کتاب خبر واحد و 6: 270/1466 به اسم حجیة الاخبار

[9] ـ رجال نجاشی: 387/1407

[10] ـ تأسيس الشيعة لعلوم الإسلام ۳۱۲، الذريعة ۱۸: 24/4۹۳

[11] ـ تأسيس الشيعة العلوم الاسلام : ۳۱۲، الذريعة 3: 181/643

[12] ـ فهرست 190/852 ذریعه 1: 69/342

[13] ـ رجال نجاشی: 384/1045 فهرست: 136/592 ذریعه: 20: 344/3319

[14] ـ رجال نجاشی 369/1067

[15] ـ ذریعه 2: 209/814 و 4: 25/81 و 20: 186/2510

[16] ـ ذریعه 17: 220و221

[17] ـ ذریعه 1: 70/346

[18] ـ ذریعه 20: 391/3609

[19] ـ ذریعه 24:287/1471

[20] ـ فهرست: 98ـ100/421

[21] - ذریعه 1: 70/345

[22] - ذریعه 10: 26/130

[23] ـ ذریعه 20: 245/3331

[24] ـ رجال نجاشی 271/708

[25] ـ ذریعه 20: 368/3453

[26] ـ رجال نجاشی 271/708

[27] - فهرست 84

[28] - معالم العلماء 46

[29] - ذریعه 6: 78 و 15: 227/1488

[30] ـ ذریعه 20: 390/3604

[31] ـ تأسیس الشیعة لعلوم الاسلام 313

[32] - ذریعه 6: 270/1468

[33] ـ فهرشت 87 و ذریعه 13: 277و 21: 13/3703

[34] ـ فهرست: 160 و ذریعه 13: 278/1012 طبقات اعلام الشیعه 298

[35] ـ فهرست 164 ذریعه 21: 95/4101 طبقات اعلام الشیعه 295

[36] ـ معالم العلماء 38 ذریعه 20: 173/2457 طبقات اعلام الشیعه 55

[37] ـ فهرست 164 ذریعه 13: 278 و 14: 64/1756 و طبقات اعلام الشیعه 242 و 278

[38] ـ فهرست 161 ذریعه 15: 367/2318 طبقات اعلام الشیعه 274

[39] ـ ذریعه 21: 180/4503 و 24: 425

[40] ـ ذریعه 24: 426/2228

[41] ـ ذریعه 24: 193/1008

[42] - ذریعه 4: 511 ـ 512 مکتبه علامه حلی 109

[43] - ذریعه 16: 24 کتبه علامه حلی 43

[44] - ذریعه 19: 43/229 مکتبه علامه حلی 169

[45] ـ ذریعه 23: 15/7848 مکتبه علامه حلی 197

[46] - ذریعه 24: 303/1586

[47] ـ ذریعه 24: 408 ـ 409 مکتبه علامه حلی 209

[48] ـ ذریعه 24: 426/2227 مکتبه علامه حلی 217

[49] - امل الامل 2: 141 ذریعه 4: 499/2235 و 13: 168

[50] - ذریعه 14: 53

[51] - ذریعه 13: 168/571

[52] ـ ذریعه 13: 168 و 23: 207/8653

[53] ـ ذریعه 16: 13/50

[54] ـ ذریعه 6: 55/275

[55] ـ ذریعه 16: 10/40

[56] ـ ذریعه 7: 213/1036

[57] - ذریعه 13: 170/575

[58] ـ ذریعه 6: 55/277

[59] - کشف الحجب 330 ذریعه 13: 166/565

[60] ـ رسايل محقق کرکی1: 140 ـ 142

[61] ـ رسائل محقق کرکی 2: 236ـ 238

[62] ـ رسائل محقق کرکی 3: 48

[63] ـ رسائل محقق کرکی 2: 252 ـ 254

[64] ـ رسائل محقق کرکی 3: 176 ـ 177

[65] ـ حاشیة الشرایع مخطوط صفحه 163

[66] ـ ذریعه 13: 167/567

[67] ـ ذریعه 13: 169/574

[68] ـ ذریعه 6: 268/1458

[69] ـ ذریعه 4: 433ـ 434/1923

[70] ـ ذریعه 21: 198/4593

[71] ـ ذریعه 6: 55/278

[72] ـ أمل الامل 2: 218 ذریعه 2: 208/808

[73] ـ ذریعه 12: 19/115

[74] ـ ذریعه 6: 55/276

[75] ـ ذریعه 25: 17/83

[76] ـ ذریعه 6: 78/403

[77] ـ ذریعه 6: 78

[78] ـ ذریعه 2: 205

[79] ـ ذریعه 2: 209/813

[80] ـ ذریعه 6: 269/1464

[81] ـ ذریعه 15: 236/1537

[82] ـ ذریعه 6: 209/1169

[83] ـ ذریعه 11: 712

[84] ـ ذریعه 6: 267/1457

[85] ـ ذریعه 2: 201

[86] ـ ذریعه 1: 270/1419

[87] ـ ذریعه 1: 269/1411

[88] ـ ذریعه 2: 116/65

[89] ـ ذریعه 16: 16/63

[90] ـ ذریعه 17: 202/1081

[91] ـ ذریعه 6: 54/273

[92] ـ ذریعه 25: 195/228

[93] ـ ذریعه 16: 241/959

[94] ـ ذریعه 21: 39/3854

[95] ـ ذریعه 2: 97/383

[96] ـ ذریعه 24: 43/212

[97] ـ ذریعه 6: 152 ـ 162

تدوین رساله های فتوایی

  • نویسنده:ایلیا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۱۱/۲۱-۶:۶:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۱۱/۲۰-۲۱:۵۶:۵۶
    • کد مطلب:21717
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 5051

یکی از اتهامات بی اساس از سوی نو اخباریون، بدعت بودن رساله‌های عملیه مراجع و فقهاء مذهب است.

آنچه به وضوح از بررسی تاریخ فقه شیعه و مطالعه کتب اصحاب امامیه دیده می‌شود این است که نوشتن رساله در میان فقهاء و حتی بعضی از محدثین رواج داشته و نه تنها بدعت نیست بلکه سنتی دیرینه بوده است.

اولین کتب احکام نوشته شده توسط اصحاب و فقهاء، کتب روایاتی است که از ائمه تلقی شده است. در این کتب علاوه بر متن روایت آنچنان که از دو لب مبارک امام شنیده شده، اسناد روایات هم ذکر شده است. از مهمترین و معروفترین این دسته، کتب اربعه است که از اصول اربعة مأة گردآوری گردیده است.

«رساله‌های قرن چهارم هجری»

عمل کردن به احکام عملی با مطالعه کتب روایی ـ که در آن‌ها روایات با ذکر اسناد آن و بدون ذکر فتوا نقل شده ـ برای عموم کاری مشکل و ملال آور است.

در مرحله‌ی اول آنچه عموم و مراجعین با آن سر و کاری ندارند، سند احادیث است. کسی که برای عمل کردن به وظیفه‌ی شرعی در پیش آمدی خاص به کتب روایی مراجعه می‌کند، توجهی به سند احادیث ندارد. زیرا علاوه بر این که دسترسی آسان و سریع به وظیفه شرعی را مختل می‌کند، باعث طولانی شده کتب احکام و ازدیاد حجم آن می‌شود.

به همین جهت اولین اصلاحی که در کتب احکام صورت گرفته، حذف اسانید روایات و بسنده کردن به متن روایات برای بیان فتوا بوده است.

این امر اولین بار در قرن چهارم توسط فقهاء عصر غیبت و کسانی همچون شیخ صدوق رحمة الله علیه انجام شده است.

صدوق ابتدای کتاب فتوایی خود مقنع می‌نویسد:

«سپس کتابی تألیف کردم و نام آن را مقنع گذاردم… و اسانید آن را حذف کردم که جابجایی آن آسان شود و حفظ کردن آن سخت و برای خواننده ملال آور نباشد. چون (اسناد) آنچه در این کتاب بیان نمودم در کتب مشایخ ما موجود است…»[1]

«رساله‌های قرن پنجم»

از آنجایی که در بین روایات، عام و خاص، محکم و متشابه و متعارض وجود دارد، نقل خود روایات به تنهایی بدون ذکر فتوا، برای عوام محتاج به استنباط حکم شرعی توسط عوام و عدم سکون و آرامش نفس نسبت به وظیفه است. به همین جهت این تغییر در قرن پنجم بیشتر شد. کتب احکامی که در این قرن تألیف شده است دو دسته هستند:

دسته نخست کتبی که برای نوفقیهان به جهت تعلیم روش استنباط نوشته شده که به آن کتب فقهی استدلالی گفته می‌شود. در این کتب نه تنها فتوا، بلکه روش استنباط احکام و مستندات آن ذکر شده است.

دسته دوم کتبی که برای مراجعه و مطالعه عموم مردم و به جهت دانستن وظیفه و عمل کردن به آن نوشته شده است که به آن کتب فتوایی گفته می‌شود. در این کتب نه تنها خبری از اسناد نیست، بلکه خود روایات هم ذکر نشده است و فقط به ذکر فتوای نویسنده بسنده شده است.

از معروفترین این کتب می‌توان به کتب فتوایی شیخ مفید، سید مرتضی، ابوالصلاح حلبی، سلّار، شیخ طوسی، و ابن براج اشاره کرد.

در قرن‌های بعد کتب فتوایی فراوانی مستقلا یا به صورت سؤال و جواب به زبان عربی و فارسی و گاهی به زبان شعر نوشته شده است. در این کتب، فتوای نویسنده غالبا بدون ذکر روایت و دلیل فتوا ذکر شده است.

آنچه بیشتر مورد توجه است رساله‌هایی است که توسط محدثین مثل علامه‌ی مجلسی و محدث کبیر شیخ عباس قمی[2] رضوان الله علیهما نوشته شده که جماعت نواخباری آنان از خود می‌دانند و اقوال آن‌ها مورد توجه اخباریون است.

در ادامه فهرستی از معروف‌ترین رساله‌های فتوایی فقهاء و محدثین شیعه ارایه می‌گردد.

رساله‌های عملیه قرن چهارم

1. المقنع‌؛ فتوايی‌؛ شیخ صدوق دوم محمد بن علی بن بابویه

2. الهداية في الأصول و الفروع؛ فتوايی‌‌؛ شیخ صدوق دوم

رساله‌های عملیه قرن پنجم

3. أحکام النساء‌؛ فتوايی‌؛ شیخ مفید

4. العويص؛ فتوايی‌؛ شیخ مفید‌

5. الإشراف في عامة فرائض أهل الإسلام‌؛ فتوايی‌‌؛ شیخ مفید

6. المسائل الطوسية؛ فتوايی‌‌؛ شیخ مفید.

7. المقنعة؛ فتوايی‌‌؛ شیخ مفید

8. جمل العلم و العمل‌؛ فتوايی‌‌؛ سید مرتضی

9. الکافي في الفقه‌؛ فتوايی‌؛ حلبی ابو الصلاح

10. المراسم العلوية و الأحکام النبوية في الفقه الإمامي‌؛ فتوايی‌؛ سلار

11. الاقتصاد الهادي إلی طريق الرشاد‌؛ فتوايی‌؛ شیخ طوسی

12. الجمل و العقود في العبادات‌؛ فتوايی‌؛ شیخ طوسی

13. النهاية في مجرد الفقه و الفتاوی‌؛ فتوايی‌؛ شیخ طوسی

14. المهذب‌؛ فتوايی‌؛ قاضی ابن براج

رساله‌های علمیه قرن ششم

15. الوسيلة إلی نيل الفضيلة‌؛ فتوايی‌؛ طوسی، محمد بن علی بن حمزه‌

16. سؤال و جواب فقهی‌؛ فتوايی‌؛ قطب الدين راوندی؛ فارسی

17. إشارة السبق إلی معرفة الحق‌؛ فتوايی‌؛ حلبی‌

18. إصباح الشيعة بمصباح الشريعة‌؛ فتوايی‌؛ قطب الدين کیدری

19. جواهر الفرائض‌؛ فتوايی‌؛ خواجه نصير الدين‌ طوسی

20. شرائع الإسلام في مسائل الحلال و الحرام‌؛ فتوايی‌‍؛ حلی، نجم الدين، جعفر بن حسن‌

21. المختصر النافع في فقه الإمامية‌؛ فتوايی‌‌؛ حلی، نجم الدين، جعفر بن حسن‌

22. الجامع للشرائع‌؛ فتوايی‌؛ حلی، يحيی بن سعيد‌

رساله‌های عملیه قرن هشتم

23. الجوهرة في نظم التبصرة‌؛ حلی؛ حسن بن علی بن داود‌ (شعر)

24. إرشاد الأذهان إلی أحکام الإيمان‌. فتوايی‌. علامه حلی

25. تبصرة المتعلمين في أحکام الدين‌؛ فتوایی؛ علامه حلی

26. تحرير الأحکام الشرعية علی مذهب الإمامية؛ فتوايی‌؛ علامه حلی

27. تلخيص المرام في معرفة الأحکام‌؛ فتوايی‌؛ علامه حلی

28. قواعد الأحکام في معرفة الحلال و الحرام‌؛ فتوايی‌؛ علامه حلی

29. الرسالة الفخرية في معرفة النية‌؛ فتوايی‌؛ حلی، فخر المحققين

30. الألفية في فقه الصلاة اليومية‌؛ فتوايی‌ شهيد اول؛ محمد بن مکی‌ عاملی‌

31. اللمعة الدمشقية في فقه الإمامية؛‌ فتوايی‌؛ شهيد اول، محمد بن مکی‌ عاملی‌

رساله‌های علمیه قرن نهم

32. الرسائل العشر‌؛ حلی، جمال الدين‌؛ فتوایی[3]

33. الدر المنضود في معرفة صيغ النيات و الإيقاعات و العقود. فتوايی‌؛ فقعانی

34. المسائل الفقهية؛ فتوايی‌؛ فقعانی

رساله‌های عملیه قرن دهم

35. حاشية شرائع الإسلام؛ فتوایی عاملی، شهيد ثانی، زين الدين بن علی

رساله‌های عملیه قرن یازدهم به بعد به جهت کثرت رساله‌ها از این تاریخ به بعد فقط به مهمترین عناوین اشاره می‌شود.

36. يک دوره فقه کامل فارسی؛ مجلسی اول، محمد تقی؛ فتوايی؛ فارسی

37. بيست و پنج رساله فارسی؛ مجلسی دوم، محمد باقر بن محمد تقی؛ فتوايی؛ فارسی[4]

38. حدود و قصاص و ديات؛ مجلسی دوم، محمد باقر بن محمد تقی؛ فتوايی؛ فارسی

39. رساله رضاعيه و حد کر، کافور حنوط، فرسخ و صاع؛ مجلسی دوم، محمد باقر بن محمد تقی؛ فتوايی؛ فارسی

40. الغاية القصوی في ترجمة العروة الوثقی؛ محدث قمی، شيخ عباس؛ فتوايی؛ فارسی

با تتبع اندکی که ارایه گردید روشن شد که رساله‌های عملیه علاوه بر این که یک نیاز ضروری برای جامعه شیعه است، قرنها در میان فقهاء و محدثین شیعه رواج نیز داشته است.

در نتیجه این ادعای اخباریون که «رساله نویسی در سیره سلف صالح سابقه نداشته است»، سخنی بدون علم و یا مغرضانه است.

 

[1]- ثمَّ إني صنفت كتابي هذا، و سميته كتاب المقنع لقنوع من يقرأه بما فيه، و حذفت الأسانيد منه لئلا يثقل حمله، و لا يصعب حفظه، و لا يمل قارئه، إذ كان ما أبينه فيه في الكتب الأصولية موجودا مبينا عن المشايخ العلماء الفقهاء الثقات رحمهم الله.

[2]- شیخ عباس قمی در کتاب القایة القصوی می‌فرماید: چنين گويد اين فقير بی بضاعت، عباس القمي ختم الله له بالحسنی و السعادة: مدتها بود در خاطرم خطور می‌کرد که چقدر شايسته و لازم بود که برای مکلفين فراهم شود يک رساله‌ی جامعی که مشتمل باشد بر کثرت فروع و مهماتِ مسائل و مغنی باشد ايشان را در مقام حاجت از جمع آوردن اسفار و رسائل و اگر چه رساله‌های عمليه بسيار لکن در بين آنها نمی‌ديدم رساله‌ای را که از هر جهت جامع و برای کافه‌ی مقلدين نافع باشد مگر در اين ايام که برخوردم به رساله‌ی شريفه‌ی عروة الوثقی فيما تعم به البلوی که از قلم درر بار حضرت حجت الاسلام و آيت الله فی الانام مبين الحلال و الحرام و فقيه اهل البيت عليهم السلام سيدنا الاعظم و ملاذنا المعظم ابو المکارم مولانا السيد محمد کاظم الطباطبائي ادام الله ظله العالی بيرون آمده ديدم. الحق همان کتاب است که هميشه ديدار آن را متمنی و طالب و زيارت مثل آن را شائق و راغب بودم چه آن رساله‌ای است سهل التناول و مرغوب در نهايت جودت تأليف و حسن اسلوب. جامع جميع رسائل و حاوی کافه‌ی مسائل و کافل انواع فروع فقهيه بل ناسخ رساله‌های عمليه، لقد اجاد من قال فيها و فی مؤلفها: «فقيه بيت الوحي ما خاب فی عروة الوثقی من استمسکا - فان اهل البيت ادری بما  فی البيت من احکامه مدرکا» و لکن چون آن کتاب شريف به عربی بود و فارسی زبانان را از آن بهره نبود به خاطرم رسيد که آن را به فارسی ترجمه کنم تا نفعش عام و ذخيره‌ی اين مجرم کثير الآثام گردد. پس نصرت و توفيق خود را از حق تعالی خواستم و به نگارش ترجمه‌ی آن پرداختم. و ناميدم آن را بالغاية القصوی في ترجمة عروة الوثقی. و مرتب گردانيدم آن را بر يک مقدمه و پنج کتاب. و الله الموفق للصواب. الغاية القصوی في ترجمة العروة الوثقی، ج‌1، ص: 5

[3]- بعضی از رساله‌های این کتاب فقهی و برخی اعتقادی است.

[4]- برخی از رساله‌های این کتاب فقهی و برخی اعتقادی است.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما