مرحوم شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام متوفی در سنه ۱۲۶۶ وقتی که از دنیا رحلت کرد.
علماء آن عصر مرحوم شیخ مرتضی انصاری را برای تقلید معین کردند.
شیخ فرمود: سعید العلماء مازندرانی اعلم از من بود باید به او مراجعه شود.
چون شیخ در حوزه درس شریف العلماء مازندرانی متوی در ۲۴ ذی القعده سال ۱۲۴۶ با سعید العلماء شریک درس بوده و چون سعید العلماء بعد از درس تقریر ثانی مینموده و گاهی شیخ هم پای تقریر او مینشسته، لذا کاملا مقامات علمیه او را میدانست. به دین وجه او را به اعلمیت معرفی کرد.
لذا از نجف قاصدی خدمت سعید العلما فرستاده، خواستار تکلیف شدند.
سعید العلما فرمود: من اگر چه در آن عصر بر شیخ مقدم بودم لکن اشتغال شیخ در نجف و ابتلاء من در مازندران رتبه ما را عکس سابق نموده؛ حالا شیخ حائز مقام اعلمیت است.
پس از تصریح وی به اعلمیت شیخ او به نجاة العباد حاشیه زده اظهار فتوی نمود.
از این معلوم میشود که تصدی او بر افتاء از باب انجام وظیفه بوده نه به داعی طلب جاه و حب ریاست لذا مقام زهد و پرهیز او مقبول و مسلم عموم بوده؛
حتی از والی بغداد یا یکی دیگر از مامورین مهم دولت عثمانی که از اهل تسنن بوده نقل کردند که در باب شیخ گفته بود «ان زهده کزهد سیدنا عمر» یعنی زهدش مانند زهد آقای ما عمر است. غرض زهدش مسلم بین الفریقین بوده منتهی آن ها زهد او را تشبیه به زهد عمر کردهاند و این ها به زهد علی علیه السلام.
زندگانی او مثل زندگانی فقراء بوده با این که بیست هزار تومان بلکه بیشتر هر سال وجه به دستش میآمد (بیست هزار تومان آن زمان معادل نیم میلیون تومان این زمان ما (مولف) است) حتی میگویند دو دختر از او مانده بود آنها متمکن از عقد مجلس ترحیم برای او نشدند در صورتی که او اگر بر تعلیمات خود اجرت و حق العمل میگرفت از ثروتمندان مهم میشد.
منبع: الکلام یجر الکلام با اندکی تصرف ج ۱ ص ۱۲۰
مرحوم شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام متوفی در سنه ۱۲۶۶ وقتی که از دنیا رحلت کرد.
علماء آن عصر مرحوم شیخ مرتضی انصاری را برای تقلید معین کردند.
شیخ فرمود: سعید العلماء مازندرانی اعلم از من بود باید به او مراجعه شود.
چون شیخ در حوزه درس شریف العلماء مازندرانی متوی در ۲۴ ذی القعده سال ۱۲۴۶ با سعید العلماء شریک درس بوده و چون سعید العلماء بعد از درس تقریر ثانی مینموده و گاهی شیخ هم پای تقریر او مینشسته، لذا کاملا مقامات علمیه او را میدانست. به دین وجه او را به اعلمیت معرفی کرد.
لذا از نجف قاصدی خدمت سعید العلما فرستاده، خواستار تکلیف شدند.
سعید العلما فرمود: من اگر چه در آن عصر بر شیخ مقدم بودم لکن اشتغال شیخ در نجف و ابتلاء من در مازندران رتبه ما را عکس سابق نموده؛ حالا شیخ حائز مقام اعلمیت است.
پس از تصریح وی به اعلمیت شیخ او به نجاة العباد حاشیه زده اظهار فتوی نمود.
از این معلوم میشود که تصدی او بر افتاء از باب انجام وظیفه بوده نه به داعی طلب جاه و حب ریاست لذا مقام زهد و پرهیز او مقبول و مسلم عموم بوده؛
حتی از والی بغداد یا یکی دیگر از مامورین مهم دولت عثمانی که از اهل تسنن بوده نقل کردند که در باب شیخ گفته بود «ان زهده کزهد سیدنا عمر» یعنی زهدش مانند زهد آقای ما عمر است. غرض زهدش مسلم بین الفریقین بوده منتهی آن ها زهد او را تشبیه به زهد عمر کردهاند و این ها به زهد علی علیه السلام.
...