در این نوشتار با یک حدیث دیگر و کلی نکات درایتی آن با شما هستیم.
عمار ساباطی گفت به امام صادق علیه السلام گفتم که ابوامیه یوسف بن ثابت از شما نقل کرده است که واقعا شما چنین فرمودهاید که: با ایمان (هیچ) عمل (بد و هیچ گناهی به شخص) زیان نمیرساند و با کفر (نیز هیچ) عمل (خوبی به شخص) سودی نمیرساند. (این مطلب که درست نیست!)
امام علیه السلام فرمود: ابوامیه از تفسیر این مطلب از من نپرسید. (لذا به خاطر نفهمیدن مقصود من به خطا رفتی) همانا به این سخن قصد کردم که:
کسی که امام از آل محمد را بشناسد و ولایت او را بپذیرید، سپس آن چه از عمل خیر (و طاعت خداوند) بخواهد انجام دهد، آن عمل خیر از او پذیرفته میشود و چندین برابر برای او (نوشته) میشود، پس به کارهای خیر با معرفت امام سود میبرد. این است آن چه که من از این سخن قصد کردهام.
و نیز هنگامی که بندگان، ولایت امام ستمکاری را که از جانب خداوند تعالی نیست بپذیرند، خداوند کارهای نیکی که (چنین) بندگانی انجام میدهند، نمیپذیرد.
عبدالله بن یعفور (که در مجلس حاضر بود) به امام عرض کرد آیا خداوند تعالی (در قرآن) نگفته است که:
هر كس نيكی آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند؟! (نمل 89)
پس چگونه عمل صالح از کسانی که ولایت امامان ستمکار را داشته باشند، پذیرفته نمیشود؟!
امام صادق علیه السلام به او فرمود: آیا میدانی که حسنه و کار نیکی که خداوند در این آیه قصد کرده چیست؟ (به خدا سوگند که) این حسنه شناخت امام و فرمانبرداری از اوست و (دلیلش هم این آیه است که) واقعا که خداوند عز و جل (در قرآن) فرموده است:
و هر كس سیئه و بدی به ميان آورَد، به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند. آيا جز آنچه میكرديد سزا داده میشويد؟ (نمل ۹۰)
و همانا خداوند از سیئه و کار بد، اراده کرده است انکار امامی را که از جانب خداوند تعالی است.
سپس امام صادق علیه السلام فرمود: کسی که روز قیامت همراه با ولایت امام ستمگری که از جانب خدا نیست بیاید و منکر حق ما و ولایت ما نزد خداوند حاضر شود، خداوند تعالی در روز قیامت او را به رو در آتش سرنگون سازد.[1]
نکات حدیث:
۱) امام علیه السلام مطلبی را فرموده است که مورد برداشت نادرست برخی از اصحاب قرار گرفته است.
۲) با تفسیر امام این برداشت نادرست مرتفع میگردد.
۳) تفسیر امام مورد اشکال یکی دیگر از اصحاب امام قرار میگیرد.
۴) مستند اشکال این صحابی، یک آیه قرآن است.
۵) امام با استناد به یک آیه دیگر از قرآن اشکال مطرح شده را رد میفرماید.
درایت روایت:
راوی، عمل با ایمان را مطلق پنداشته و آن را شامل گناه نیز کرده است.
امام، عمل با ایمان را مقید به عمل خیر فرموده است.
به این ترتیب اشکال راوی مرتفع میگردد.
اما در نقطه مقابل، امام، حسنهی بدون ایمان را فاقد شایستگی پذیرش میداند.
عبدالله بن یعفور با استناد به اطلاق آیهی:
مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ (هر كس نيكی به ميان آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند؟!)
بر تقیید حسنه به ایمان، اشکال میکند.
امام با استناد به آیهی: وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ (و هر كس سیئه و بدی به ميان آورَد، به رو در آتش [دوزخ] سرنگون شوند. آيا جز آنچه میكرديد سزا داده میشويد؟)
امام علیه السلام، اطلاق حسنه در آیه یاد شده را، معارض با آیه دیگر قرآن قرار میدهد و اطلاق حسنه را باطل میکند.
پیش از توضیح شایسته است ابتدا بررسی شود آیا روایت مطرح شد:
اولا صرفا بیانگر امر تعبدی است یا غرض امام تعقل مطلب از سوی پرسشگر بوده است؟
ثانیا بر فرض تعقلی بودن روایت آیا امام به صرف ادعا بسنده است یا این که بر مدعای خودش استدلال کرده است؟
به نظر میرسد که روایت ناظر به شاخه سوم است. یعنی یک با بیان استدلال پاسخ پرسشگر را داده است. بر این اساس استدلال امام باید فهمیده شود.
اما توضیح این استدلال و استنباط امام این است که:
خداوند در آیه ۹۰ سوره نمل، مرتکب سیئه را شایسته دوزخ میداند.
بالاترین سیئه، پس از شرک و انکار پیامبر، ولایت امام جائر است که منصب الهی امامت را غصب کرده است.
لذا چنین شخصی قطعا جهنمی است.
اگر حسنه در آیه ۸۹ سوره نمل اطلاق داشته باشد و هر حسنهی خُرد و کوچکی را بگیرد، آیه ۹۰ مبتلا به تخصیص اکثر میگردد و سخن خداوند را غیر حکیمانه میکند.
این امر، موجب میشود که اطلاق حسنه در آیه ۸۹ ساقط گردد.
البته این مطلب تفصیل بیشتری میطلبد. از جمله این که رابطه آیه حسنه با آیه سیئه چیست؟ این دو موضوع بیگانه از هم هستند یا این که هر یک اطلاق دارد و دیگر اطلاق آن را تقیید میزند؟ و در صورت اطلاق چند اطلاق در حسنه متصور است؟ پرداختن به این امور خارج از مجال این نوشتار است.
این روایت شریف شامل امور زیر است:
۱) استنباط امام علیه السلام
۲) اهتمام حضرت به تربیت مستنبط
۳) تطبیق برخی از قواعد اصول فقه
[1]- عَنِ السَّابَاطِيِّ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع إِنَّ أَبَا أُمَيَّةَ يُوسُفَ بْنَ ثَابِتٍ حَدَّثَ عَنْكَ أَنَّكَ قُلْتَ لَا يَضُرُّ مَعَ الْإِيمَانِ عَمَلٌ وَ لَا يَنْفَعُ مَعَ الْكُفْرِ عَمَلٌ
فَقَالَ إِنَّهُ لَمْ يَسْأَلْنِي أَبُو أُمَيَّةَ عَنْ تَفْسِيرِهَا إِنَّمَا عَنَيْتُ بِهَذَا أَنَّهُ:
مَنْ عَرَفَ الْإِمَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ يَتَوَلَّاهُ ثُمَّ عَمِلَ لِنَفْسِهِ بِمَا شَاءَ مِنْ عَمَلِ الْخَيْرِ قُبِلَ مِنْهُ ذَلِكَ وَ ضُوعِفَ لَهُ أَضْعَافاً كَثِيرَةً فَانْتَفَعَ بِأَعْمَالِ الْخَيْرِ مَعَ الْمَعْرِفَةِ فَهَذَا مَا عَنَيْتُ بِذَلِكَ
وَ كَذَلِكَ لَا يَقْبَلُ اللَّهُ مِنَ الْعِبَادِ الْأَعْمَالَ الصَّالِحَةَ الَّتِي يَعْمَلُونَهَا إِذَا تَوَلَّوُا الْإِمَامَ الْجَائِرَ الَّذِي لَيْسَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی
فَقَالَ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ أَبِي يَعْفُورٍ أَ لَيْسَ اللَّهُ تَعَالَی قَالَ مَنْ جاءَ بِالْحَسَنَةِ فَلَهُ خَيْرٌ مِنْها وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ فَكَيْفَ لَا يَنْفَعُ الْعَمَلُ الصَّالِحُ مِمَّنْ تَوَلَّی أَئِمَّةَ الْجَوْرِ
فَقَالَ لَهُ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع وَ هَلْ تَدْرِي مَا الْحَسَنَةُ الَّتِي عَنَاهَا اللَّهُ تَعَالَی فِي هَذِهِ الْآيَةِ هِيَ مَعْرِفَةُ الْإِمَامِ وَ طَاعَتُهُ وَ قَدْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَ:
وَ مَنْ جاءَ بِالسَّيِّئَةِ فَكُبَّتْ وُجُوهُهُمْ فِي النَّارِ هَلْ تُجْزَوْنَ إِلَّا ما كُنْتُمْ تَعْمَلُونَ وَ إِنَّمَا أَرَادَ بِالسَّيِّئَةِ إِنْكَارَ الْإِمَامِ الَّذِي هُوَ مِنَ اللَّهِ تَعَالَی
ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَنْ جَاءَ يَوْمَ الْقِيَامَةِ بِوَلَايَةِ إِمَامٍ جَائِرٍ لَيْسَ مِنَ اللَّهِ وَ جَاءَهُ مُنْكِراً لِحَقِّنَا جَاحِداً لِوَلَايَتِنَا أَكَبَّهُ اللَّهُ تَعَالَی يَوْمَ الْقِيَامَةِ فِي النَّارِ. بحار الأنوار ج27، ص: ۱۷۰
در این نوشتار با یک حدیث دیگر و کلی نکات درایتی آن با شما هستیم.
عمار ساباطی گفت به امام صادق علیه السلام گفتم که ابوامیه یوسف بن ثابت از شما نقل کرده است که واقعا شما چنین فرمودهاید که: با ایمان (هیچ) عمل (بد و هیچ گناهی به شخص) زیان نمیرساند و با کفر (نیز هیچ) عمل (خوبی به شخص) سودی نمیرساند. (این مطلب که درست نیست!)
امام علیه السلام فرمود: ابوامیه از تفسیر این مطلب از من نپرسید. (لذا به خاطر نفهمیدن مقصود من به خطا رفتی) همانا به این سخن قصد کردم که:
کسی که امام از آل محمد را بشناسد و ولایت او را بپذیرید، سپس آن چه از عمل خیر (و طاعت خداوند) بخواهد انجام دهد، آن عمل خیر از او پذیرفته میشود و چندین برابر برای او (نوشته) میشود، پس به کارهای خیر با معرفت امام سود میبرد. این است آن چه که من از این سخن قصد کردهام.
و نیز هنگامی که بندگان، ولایت امام ستمکاری را که از جانب خداوند تعالی نیست بپذیرند، خداوند کارهای نیکی که (چنین) بندگانی انجام میدهند، نمیپذیرد.
عبدالله بن یعفور (که در مجلس حاضر بود) به امام عرض کرد آیا خداوند تعالی (در قرآن) نگفته است که:
هر كس نيكی آورد، پاداشی بهتر از آن خواهد داشت، و آنان از هراس آن روز ايمنند؟! (نمل 89)
پس چگونه عمل صالح از کسانی که ولایت امامان ستمکار را داشته...