بعض تلامذه محترم آقای خوئی حفظه الله در شب یکشنبه 9/5/1439، 7/11/1396 فرمودند:
خدا رحمت کند آقای خوئی را، با این که سنشان کم نبود، وقتی شروع کردن به تحقیقات رجالی، شبانه روز خیلی زحمت میکشیدند. وقتی ما رفته بودیم نجف، سال 1381 هجری قمری، در آن تاریخ میدیدیم ایشان ورقههایی به محققین میدادند که روی افراد سلسله سند روایات تحقیق کنند و مشخصات و آمار آنها را از روایات استخراج نمایند تا بتوانند طبقات رجالی آنها را برای معجم الرجال آماده نمایند.
یک عده از طلبهها زحمت میکشیدند اینها را استخراج کرده و نوشته مرتب شده را خدمت آقای خوئی میبردند. بعضی افراد این نوشتجات را بررسی کرده و به آقای خوئی عرضه میکردند. به این ترتیب تحقیقات رجالی تنظیم میشد.
یکی از قصههایی که شاید از چند نفر شنیدهام، اما آن سندی که الان یادم هست، مرحوم سید محمد تقی پسر آقای خوئی بود. خدا رحمت کند ایشان را که از فضلا بود. ایشان میگفت که آقای خوئی یک شبی به فضلای حاضر در جلسه گفتند دلم میخواهد ببینم این اسم (نام یکی از روات را بردند) در چند سند کتاب تهذیب آماده است که از راوی معین دیگر نقل کرده است.
یکی از افرادی که آنجا حاضر بودند، آشیخ علی اصغر احمدی از فضلای به نام نجف بود. در فقه و در اصول و در رجال مرد حسابی بود. ولی خیلی ساده میپوشید. ایشان هر جا میشنید مجلس روضه است به سرعت حاضر میشد و همیشه یا مشغول دعا بود یا ذکر، آدم عجیبی بود، خیلی خوش أخلاق بود. الآن هم بعضی پسرهایش زنده هستند. خیلی مرد خوش حافظه و خوش استعداد بود.
ایشان ظاهرا فردا شبش آمد خدمت آقای خوئی گفت بله من از اول تهذیب تمام ده جلد را تا آخر نگاه کردم، این آقای روای از فلان راوی فقط یک مورد روایت دارد.
آقای خوئی گفتند بله، بله، درست است. زود از آن گذشتند و اهمیت ندادند.
آشیخ علی اصغر احمدی اعتراض میکند که آقا من این همه زحمت کشیدم و ساعتها کار کردم، تمام سندها را یکی یکی نگاه کردم، آن وقت شما به چند بله بله گفتن از آن میگذرید!
آقای خوئی فرمود آقای احمدی شما کارت بیشتر است یا کار من؟ مسؤلیت شما بیشتر است یا مسؤلیت من؟ خب من هم از اول تهذیب تا آخر تهذیب را بررسی کردم و این یک سندی که شما پیدا کردید، من هم پیدا کردم.
ظاهرا آقای خوئی هم با کهولت سن و آن همه اشتغالات همان یک شبه بررسی کامل کرده بود. خدا همهشان را رحمت کند.
بعض تلامذه محترم آقای خوئی حفظه الله در شب یکشنبه 9/5/1439، 7/11/1396 فرمودند:
خدا رحمت کند آقای خوئی را، با این که سنشان کم نبود، وقتی شروع کردن به تحقیقات رجالی، شبانه روز خیلی زحمت میکشیدند. وقتی ما رفته بودیم نجف، سال 1381 هجری قمری، در آن تاریخ میدیدیم ایشان ورقههایی به محققین میدادند که روی افراد سلسله سند روایات تحقیق کنند و مشخصات و آمار آنها را از روایات استخراج نمایند تا بتوانند طبقات رجالی آنها را برای معجم الرجال آماده نمایند.
یک عده از طلبهها زحمت میکشیدند اینها را استخراج کرده و نوشته مرتب شده را خدمت آقای خوئی میبردند. بعضی افراد این نوشتجات را بررسی کرده و به آقای خوئی عرضه میکردند. به این ترتیب تحقیقات رجالی تنظیم میشد.
یکی از قصههایی که شاید از چند نفر شنیدهام، اما آن سندی که الان یادم هست، مرحوم سید محمد تقی پسر آقای خوئی بود. خدا رحمت کند ایشان را که از فضلا بود. ایشان میگفت که آقای خوئی یک شبی به فضلای حاضر در جلسه گفتند دلم میخواهد ببینم این اسم (نام یکی از روات را بردند) در چند سند کتاب تهذیب آماده است که از راوی معین دیگر نقل کرده است.
یکی از افرادی که آنجا حاضر بودند، آشیخ علی اصغر احمدی از فضلای به نام نجف بود. در فقه و در اصول و در رجال مرد حسابی بود. ولی خیلی ساده میپوشید. ایشان هر جا میشنید مجلس روضه است به سرعت حاضر میشد و همیشه یا مشغول دعا بود یا ذکر، آدم عجیبی بود، خیلی خوش أخلاق بود. الآن هم بعضی پسرهایش زنده هستند. خیلی مرد خوش حافظه و خوش استعداد...