امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب روحی فداه، تک و یگانه است، کسی قابل مقایسه با او نیست، نه در ذاتش، نه در صفاتش و نه در افعالش.
فعلا کاری به ذات علی و صفات علی نداریم. میآییم سر افعالش.
یکی از کارهای امیرالمؤمنین علیه السلام ضربت شمشیری است که در جنگ خندق بر «عمر بن عبد ود» فرود آورد.
همگان از شناخت ارزش کار علی علیه السلام ناتوان هستند و تنها کسی که میتواند ارزش کار علی علیه السلام را بیان کند خدای اوست و رسولش.
این ضربت آن چنان ارزشمند است که پیامبر صلی الله علیه و آله بهایی برای آن تعیین ننمود. بلکه تنها به اشاراتی مجمل آن را توصیف نمود.
یکی از این اشارات این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است که فرمود:
ضربة على يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين
این مطلب، تواتر معنوی دارد و به زبانهای گوناگونی از آن حضرت نقل شده است.
همان گونه که گفتیم ضربت علی علیه السلام قابل قیمت گذاری نیست، به همین دلیل هم تنها به برتری این عمل از عبادت خلایق بسنده شده است.
البته معرفت و شناخت این برتری نیز کار دشواری است.
لذا تلاش میکنیم در چند گام مهم از گوشهای از آن پرده برداری کنیم:
ویژگیهای تاریخی حادثه
- اتحاد همه کفار خارج از مدینه و خیانت یهودیان داخل مدینه (خطر گسترده داخلی و خارجی)
- لشگر ده هزار نفری کفار در مقابل سه هزار مسلمان
- اضطراب شدید منافقین و مرعوب ساختن مؤمنان توسط منافقین
- قرار گرفتن شجاعترین جنگجوی کفار در مقابل مسلمانان
- ترس و وحشت فراگیر همه مسلمانان
- غربت و تنهایی پیامبر صلی الله علیه و آله[1]
- پیش بینی قطعی غلبه کفر و نابودی کامل اسلام
- اگر عمرو بن عبدود زنده میماند چیزی از اسلام باقی نمیماند
- علی علیه السلام تنها داوطلب نجات اسلام[2]
- بقاء اسلام ارمغان ضربت علی علیه السلام
درایت سخن پیامبر
اینک به درایت این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله مینشینیم که فرمود:
ضربة على يوم الخندق أفضل من عبادة الثقلين
نخست باید توجه داشت که این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله نه ناظر به ارزش ذاتی علی است و نه ناظر به ارزش صفاتی علی، بلکه تنها ناظر به ارزش افعال علی است.
در این جمله از میان همه کارهای علی علیه السلام، تنها به نقش او در جنگ خندق بسنده شده و از میان کارهای علی علیه السلام در جنگ خندق نیز تنها یک ضربت علی علیه السلام مورد ارزش سنجی پیامبر صلی الله علیه و آله قرار گرفته است.
پیامبر صلی الله علیه و آله در یک کفه از ترازو، تنها یک ضربت علی علیه السلام در روز خندق را گذاشته است و در کفه دوم ترازو عبادت تمامی جن و انس.
عبادت، غرض آفرینش است.
ثقلین هم نماد تمامی کسانی است که شایستگی تکامل بینهایت در پرتو تکلیف را دارند.
حاصل اعلای عبادت مکلفین از جن و انس، ربودن گوی سبقت از تمامی آسمانیان و زمینان است.
پیامبر صلی الله علیه و آله برای بیان ارزش ضربت علی علیه السلام، تنها جوهرهی ارزشمند خلقت در دایره اعمال را، مطرح کرده است. پیامبر صلی الله علیه و آله این جوهره ارزشمند را، از جمیع خلایق گردآوری کرده و در کفه دوم قرار داده است.
حاصل شگفت این مقایسه هم محیر العقول است و آن سنگینی کفه ضربت علی علیه السلام است.
البته این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله، تنها سنگینی کفه ضربت علی علیه السلام را بیان میکند، اما مقیاس واقعی برتری چیست و چه مقدار است، همچنان به اجمال گذاشته شده است.
تجزیه و تحلیل
در شناخت ضربت علی علیه السلام در روز خندق، همین بس که اگر ضربت علیه السلام علی نبود اسلامی هم نبود.
نبود اسلام هم به معنی محرومیت تمامی خلایق از سفره رحمت الهی و غایت کمال انسانی، و عقیم شده غرض الهی از آفرینش است.
البته ارزش هر کاری به ویژگیهای کمّی و کیفی آن ارتباط دارد.
شناخت ویژگیهای کمّی ضربت علی علیه السلام اصلا آسان نیست.
اما شناخت ارزش کیفی ضربت علی بسیار دشوارتر است.
یک کلید حل این مسئلهی دشوار، روایات الاعمال بالنیات است.
برای این مطلب به بحث زیر در سایت مراجعه شود:
هسته و مغز عمل (الاعمال بالنیات ۱)
ریشه هر عملی، حب و بغض است.[3] و ریشه حب و بغض نیز معرفت است.
بر همین اساس شناخت ارزش نیت، در گرو معرفت است.
و صد البته تحقق معرفت در گرو عقل است.
از این رو معیار نهایی ارزشگذاری هر کاری، درجه و پایهی عقل مکلف است.[4]
از این رو برای شناخت ارزش کیفی هر عملی، باید عقل انجام دهنده کار را معیار قرار داد.
تنها کسی که بویی از درجه عقل علی علیه السلام برده باشد، میتواند ارزش کیفی اعمال علی علیه السلام را بشناسد.
آیا عقل علی علیه السلام با میزان ما قابل سنجش است؟!
لذا شناخت کیفی ضربت علی علیه السلام در روز خندق ناشدنی و محال میگردد.
روشن شد که سخن پیامبر صلی الله علیه و آله نه تنها مبالغه آمیز نیست، بلکه در دل آن به ناتوانی بشر در شناخت علی علیه السلام اشاره شده است. بنا بر این، تنها توصیف ممکن و واقعی از ارزش ضربت علی علیه السلام این است که:
ضربت علی علیه السلام در روز خندق برتر از عبادت تمامی مکلفین است.
روی دوم این سکه نیز عبارت است از این که در میان همه عبادتها و اطاعاتها و بندگیهایی که از مکلفین سر زده و میزند، ضربت علی علیه السلام در روز خندق، تک و یگانه است.
با این کنکاش، مرتفعترین قلهی عبادت و اطاعت خداوند کشف گردید.
اینک نوبت به کشف نقطه مقابل آن یعنی شناخت اوج عصیان و طغیان بشر میرسد.
در روز خندق تمام ایمان و اسلام، در مقابل تمام کفر قرار گرفت.
در کجای تاریخ، تمام کفر در مقابل تمام ایمان ایستاد؟
در روز خندق جز علی علیه السلام هیچ کس یارای قیام در مقابل تمام کفر را نداشت.
در کدام روز تنها یک نفر یارای قیام در مقابل تمام ایمان را داشت؟
در روز خندق کفار با دلی پر غیظ بازگشتند و پیامبر صلی الله علیه و آله از خوشحالی سر به سجده شکر گذاشت.[5]
چه زمانی اهل ایمان با دلی پر غیظ بازگشتند و پیامبر صلی الله علیه و آله داغدار گردید؟
ضربت علی علیه السلام در روز خندق، کار کفر را یکسره کرد.
کدام ضربت کفر، کار اسلام و ایمان را یکسره ساخت؟
از تمام ایمان آغاز میکنیم.
پیامبر صلی الله علیه و آله خود اصل و اساس اسلام و مظهر تام ایمان بود و برای دیگران نیکوترین اسوه و الگو. علی علیه السلام نیز پیشمرگ آن حضرت.
پیامبر صلی الله علیه و آله که رخ از جهان فروبست، قطب اسلام و مظهر ایمان و اسوه هدایت، علی علیه السلام بود و فاطمه سلام الله علیها هم پیشمرگش.
در نقطه مقابل، قله کفر، کسی بود که نابودی اسلام را برنامه ریزی کرد و علنا تهدید نمود و با تمام قساوت تهدیدش را عملی ساخت.[6]
به ذات عمر کاری نداریم و صفاتش هم به کنار.
میآییم سر افعالش، آن هم افعال یک روزش، روز هجوم.
از میان همه جنایات روز هجوم، تنها یک ضربتش را پیش میکشیم و آن: سیلی عمر بر صورت فاطمه سلام الله علیها است.
در روز خندق تمام اسلام و ایمان در مقابل تمام کفر و شرک قرار گرفت.[7]
در روز هجوم هم تمام کفر و شرک در مقابل تمام اسلام و ایمان قرار گرفت
در روز خندق نعرههای ظالمانه عمر بن عبدود بی پاسخ ماند
در روز هجوم فریادهای مظلومانه فاطمه سلام الله علیها
در روز خندق تنها علی علیه السلام بود که پا به میدان گذاشت و اسلام و ایمان را یاری کرد
در روز هجوم هم تنها عمر بود که پا به پیش گذاشت و شیطان و کفر را یاری کرد
در روز خندق اگر عمرو بن عبدود زنده میماند اسلام نابود میشد
در روز هجوم اگر فاطمه زنده میماند، حق علی غصب نمیشد و کفر و نفاق نابود میشد
اما در روز خندق وقتی خواهر عمر بن عبدود جنازه برادرش را دید، خوشحال شد که قاتل برادرش جوانمرد بوده است
ولی افسوس و هزار افسوس که در روز هجوم هر چه بود نامردی بود و نامردی
کمّیت و کیفیت سیلی عمر در تاریخ جسته و گریخته نقل شده است.[8]
اما یک نکته در کیفیت آن مهم است که در تاریخ بارها و بارها بر آن تأکید شده است و آن کینه و حسادت بیانتهای عمر به امیرالمؤمنین علیه السلام بود.
بر اساس الاعمال بالنیات باید سیلی عمر را با شدت کینه و بغضش قیمت گذاری کرد.
چه کسی از عمق بغض و کینه عمر آگاه است؟!
آیا گناه اولین و آخرین به پای گناه عمر در سیلی بر فاطمه میرسد؟!
اگر:
ضربت علی علیه السلام روز خندق برتر از عبادت ثقلین است.
در نقطه مقابل، سیلی عمر بر فاطمه سلام الله علیها است. بنا بر این به برهان تعادل معکوس:
ضربت عمر در روز هجوم بالاتر از گناه عالمیان است!
برتری گناه عمر از گناه همه عالمیان برهانی است. اما عظمت واقعی این جنایت را فقط خدا میداند و بس.
منبع: این مطلب نفیس از یکی از فضلاء بزرگوار استفاده شده است.
[1]- و قال: «ربّ لا تذرني فردا، اللّهم احفظه من بين يديه و من خلفه و عن يمينه و عن شماله و من فوق رأسه و من تحت قدميه»
[2]- فقال عمرو هل من مبارز فقال علي أنا فقال له النبي ص إنه عمرو فسكت و نادى عمرو هل من مبارز فقال علي أنا له يا رسول الله فقال إنه عمرو فسكت و نادى عمرو ثالثا فقال علي أنا له يا رسول الله فقال إنه عمرو و كل ذلك يقوم علي فيأمره النبي بالثبات انتظارا لحركة غيره من المسلمين- و كأن على رءوسهم الطير لخوفهم من عمرو. و طال نداء عمرو و هو يطلب المبارزة و تتابع قيام أمير المؤمنين ع فلما لم يقدم أحد من الصحابة
[3]- هل الدین الا الحب و البغض
[4]- به چند روایت در این زمینه توجه کنید:
وَ فِي الْكَافِي عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّ الثَّوَابَ عَلَى قَدْرِ الْعَقْلِ
عَنْهُ ص أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا يُدْرَكُ الْخَيْرُ كُلُّهُ بِالْعَقْلِ وَ لَا دِينَ لِمَنْ لَا عَقْلَ لَهُ وَ أَثْنَى قَوْمٌ بِحَضْرَتِهِ عَلَى رَجُلٍ حَتَّى ذَكَرُوا جَمِيعَ خِصَالِ الْخَيْرِ فَقَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص كَيْفَ عَقْلُ الرَّجُلِ فَقَالُوا يَا رَسُولَ اللَّهِ نُخْبِرُكَ عَنْهُ بِاجْتِهَادِهِ فِي الْعِبَادَةِ وَ أَصْنَافِ الْخَيْرِ تَسْأَلُنَا عَنْ عَقْلِهِ فَقَالَ ص إِنَّ الْأَحْمَقَ يُصِيبُ بِحُمْقِهِ أَعْظَمَ مِنْ فُجُورِ الْفَاجِرِ وَ إِنَّمَا يَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِي الدَّرَجَاتِ وَ يَنَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ. مستدركالوسائل 11 209 8- 12763- 23
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَعَبَّدَ رَجُلٌ فِي صَوْمَعَةٍ فَمَطَرَتِ السَّمَاءُ وَ أَعْشَبَتِ الْأَرْضُ فَرَأَى حِمَاراً يَرْعَى فَقَالَ يَا رَبِّ لَوْ كَانَ لَكَ حِمَارٌ لَرَعَيْتُهُ مَعَ حِمَارِي فَبَلَغَ ذَلِكَ نَبِيّاً مِنْ بَنِي إِسْرَائِيلَ فَأَرَادَ أَنْ يَدْعُوَ عَلَيْهِ فَأَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ إِنَّمَا أُجَازِي الْعِبَادَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ. بحارالأنوار 61 195
وَ عَنِ النَّبِيِّ ص إِنَّمَا يَرْتَفِعُ الْعِبَادُ غَداً فِي الدَّرَجَاتِ وَ يَنَالُونَ الزُّلْفَى مِنْ رَبِّهِمْ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ. بحارالأنوار 66 155
قال النبي ص يا علي إذا تقرب العباد إلى خالقهم بالبر فتقرب إليه بالعقل تسبقهم إنا معاشر الأنبياء نكلم الناس على قدر عقولهم. مشكاةالأنوار 251
[5]- وَ رَدَّ اللَّهُ الَّذينَ كَفَرُوا بِغَيْظِهِمْ لَمْ يَنالُوا خَيْراً وَ كَفَى اللَّهُ الْمُؤْمِنينَ الْقِتالَ وَ كانَ اللَّهُ قَوِيًّا عَزيزاً (احزاب25)
و سر النبي ص سرورا عظيما لما سمع صوت أمير المؤمنين ع بالتكبير و كبر و سجد لله تعالى شكرا
[6]- فَبَعَثَ إِلَيْهِمْ عُمَرَ بْنَ الْخَطَّابِ فَجَاءَ فَنَادَاهُمْ وَ هُمْ فِي دَارِ عَلِيٍّ ع فَأَبَوْا أَنْ يَخْرُجُوا فَدَعَا عُمَرُ بِالْحَطَبِ فَقَالَ وَ الَّذِي نَفْسُ عُمَرَ بِيَدِهِ لَتَخْرُجُنَّ أَوْ لَأُحْرِقَنَّهَا عَلَيْكُمْ عَلَى مَنْ فِيهَا فَقِيلَ لَهُ يَا أَبَا حَفْصٍ إِنَّ فِيهَا فَاطِمَةَ فَقَالَ وَ إِنْ.
[7]- بَرَزَ الْإِسْلَامُ كُلُّهُ إِلَى الْكُفْرِ كُلِّه (برز الإيمان كلّه إلى الشرك كلّه)
[8]- از جمله:
فَقُلْتُ: إِنْ لَمْ يَخْرُجْ جِئْتُ بِالْحَطَبِ الْجَزْلِ وَ أَضْرَمْتُهَا نَاراً عَلَى أَهْلِ هَذَا الْبَيْتِ وَ أُحْرِقُ مَنْ فِيهِ، أَوْ يُقَادَ عَلِيٌّ إِلَى الْبَيْعَةِ، وَ أَخَذْتُ سَوْطَ قُنْفُذٍ فَضَرَبْتُ وَ قُلْتُ لِخَالِدِ بْنِ الْوَلِيدِ: أَنْتَ وَ رِجَالُنَا هَلُمُّوا فِي جَمْعِ الْحَطَبِ، فَقُلْتُ: إِنِّي مُضْرِمُهَا. فَقَالَتْ: يَا عَدُوَّ اللَّهِ وَ عَدُوَّ رَسُولِهِ وَ عَدُوَّ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ، فَضَرَبَتْ فَاطِمَةُ يَدَيْهَا مِنَ الْبَابِ تَمْنَعُنِي مِنْ فَتْحِهِ فَرُمْتُهُ فَتَصَعَّبَ عَلَيَّ فَضَرَبْتُ كَفَّيْهَا بِالسَّوْطِ فَأَلَّمَهَا، فَسَمِعْتُ لَهَا زَفِيراً وَ بُكَاءً، فَكِدْتُ أَنْ أَلِينَ وَ أَنْقَلِبَ عَنِ الْبَابِ فَذَكَرْتُ أَحْقَادَ عَلِيٍّ وَ وُلُوعَهُ فِي دِمَاءِ صَنَادِيدِ الْعَرَبِ، وَ كَيْدَ مُحَمَّدٍ وَ سِحْرَهُ، فَرَكَلْتُ الْبَابَ وَ قَدْ أَلْصَقَتْ أَحْشَاءَهَا بِالْبَابِ تَتْرُسُهُ، وَ سَمِعْتُهَا وَ قَدْ صَرَخَتْ صَرْخَةً حَسِبْتُهَا قَدْ جَعَلَتْ أَعْلَى الْمَدِينَةِ أَسْفَلَهَا، وَ قَالَتْ: يَا أَبَتَاهْ! يَا رَسُولَ اللَّهِ! هَكَذَا كَانَ يُفْعَلُ بِحَبِيبَتِكَ وَ ابْنَتِكَ، آهِ يَا فِضَّةُ! إِلَيْكِ فَخُذِينِي فَقَدْ وَ اللَّهِ قُتِلَ مَا فِي أَحْشَائِي مِنْ حَمْلٍ، وَ سَمِعْتُهَا تَمْخَضُ وَ هِيَ مُسْتَنِدَةٌ إِلَى الْجِدَارِ، فَدَفَعْتُ الْبَابَ وَ دَخَلْتُ فَأَقْبَلَتْ إِلَيَّ بِوَجْهٍ أَغْشَى بَصَرِي، فَصَفَقْتُ صَفْقَةً عَلَى خَدَّيْهَا مِنْ ظَاهِرِ الْخِمَارِ فَانْقَطَعَ قُرْطُهَا وَ تَنَاثَرَتْ إِلَى الْأَرْضِ، وَ خَرَجَ عَلِيٌّ، فَلَمَّا أَحْسَسْتُ بِهِ أَسْرَعْتُ إِلَى خَارِجِ الدَّارِ وَ قُلْتُ لِخَالِدٍ وَ قُنْفُذٍ وَ مَنْ مَعَهُمَا: نَجَوْتُ مِنْ أَمْرٍ عَظِيمٍ.
در روز خندق تمام ایمان و اسلام، در مقابل تمام کفر قرار گرفت.
در کجای تاریخ، تمام کفر در مقابل تمام ایمان ایستاد؟
در روز خندق جز علی علیه السلام هیچ کس یارای قیام در مقابل تمام کفر را نداشت.
در کدام روز تنها یک نفر یارای قیام در مقابل تمام ایمان را داشت؟
در روز خندق کفار با دلی پر غیظ بازگشتند و پیامبر صلی الله علیه و آله از خوشحالی سر به سجده شکر گذاشت.
چه زمانی اهل ایمان با دلی پر غیظ بازگشتند و پیامبر صلی الله علیه و آله داغدار گردید؟
ضربت علی علیه السلام در روز خندق، کار کفر را یکسره کرد.
کدام ضربت کفر، کار اسلام و ایمان را یکسره ساخت؟…
به ذات عمر کاری نداریم و صفاتش هم به کنار.
میآییم سر افعالش، آن هم افعال یک روزش، روز هجوم.
از میان همه جنایات روز هجوم، تنها یک ضربتش را پیش میکشیم و آن: سیلی عمر بر صورت فاطمه سلام الله علیها است.
در روز خندق تمام اسلام و ایمان در مقابل تمام کفر و شرک قرار گرفت.
در روز هجوم هم تمام کفر و شرک در مقابل تمام اسلام و ایمان قرار گرفت
در روز خندق نعرههای ظالمانه عمر بن عبدود بی پاسخ ماند
در روز هجوم فریادهای مظلومانه فاطمه سلام الله علیها
در روز خندق تنها علی علیه السلام بود که پا به میدان گذاشت و اسلام و ایمان را یاری کرد
در روز هجوم هم تنها عمر بود که پا به پیش گذاشت و شیطان و کفر را یاری کرد
در روز خندق اگر عمرو بن عبدود زنده میماند اسلام نابود میشد
در روز هجوم اگر فاطمه زنده میماند، حق علی غصب نمیشد و کفر و نفاق نابود میشد
اما در روز خندق وقتی خواهر عمر بن عبدود جنازه برادرش را دید، خوشحال شد که قاتل برادرش جوانمرد بوده است
ولی افسوس و هزار افسوس که در روز هجوم هر چه بود نامردی بود و نامردی