۱- خطبه
استغفر الله الذی لا اله الا هو ذا الجلال و الاکرام بدیع السماوات و الارض و اسئله ان یصلی علی محمد و آله و ان یتوب علینا
صلی الله علیک یا ابا عبدالله و علی جدک و ابیک و امک و اخیک و ذریتک و بنیک و علی المستشهدین فی نصرتک ما خاب من تمسک بکم و امن من لجأ الیکم یا لیتنا کنا معکم فنفوز فوزا عظیما
۲- یاد امام زمان
من مهدیم در دست، تیغ انتقامم
مادر به قبر مخفیت بادا سلامم
ای قلب مجروحم کباب از غربت تو
باریده اشکم قرن ها بر تربت تو
شب تا سحر ها سوختم از سوز داغت
بودم چراغ قبر بی شمع و چراغت
عمری برایت گریه همچون ابر کردم
هم سوختم هم ساختم هم صبر کردم
دیروز رو گرداند، امت یکسر از تو
امروز باشد مهدی ات تنها تر از تو
مادر دلم خون است از بندم رها کن
دستی برآور بر ظهور من دعا کن
یا با ظهورم انتقامت را بگیرم
یا در کنار قبر پنهانت بمیرم
مادر شنیدم بارها قاتل تو را کشت
ای یار تنهای علی آخر چرا کشت
۳- حرص در آیهای از قرآن (حرص ناپسند)
اوصاف انسانهاى نا شايسته و شایسته: (= حرص بد و خوب)
سوره المعارج ِنَّ الْإِنْسانَ خُلِقَ هَلُوعاً (19) إِذا مَسَّهُ الشَّرُّ جَزُوعاً (20) وَ إِذا مَسَّهُ الْخَيْرُ مَنُوعاً (21)
انسان بسیار آزمند و حريص و كم طاقت آفريده شده.
هنگامى كه بدى(= فقر) به او رسد بسیار بيتابى مىكند.
و هنگامى كه خوبى(= غنی) به او رسد شدیدا از ديگران دريغ مىدارد
۴- حرص در روایات
کلمات ائمه هدی در حرص:
قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع أُصُولُ الْكُفْرِ ثَلَاثَةٌ الْحِرْصُ وَ الِاسْتِكْبَارُ وَ الْحَسَدُ فَأَمَّا الْحِرْصُ فَإِنَّ آدَمَ ع حِينَ نُهِيَ عَنِ الشَّجَرَةِ حَمَلَهُ الْحِرْصُ عَلَى أَنْ أَكَلَ مِنْهَا وَ أَمَّا الِاسْتِكْبَارُ فَإِبْلِيسُ حَيْثُ أُمِرَ بِالسُّجُودِ لآِدَمَ فَأَبَى وَ أَمَّا الْحَسَدُ فَابْنَا آدَمَ حَيْثُ قَتَلَ أَحَدُهُمَا صَاحِبَه[1]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ عَلَامَاتِ الشَّقَاءِ جُمُودُ الْعَيْنِ وَ قَسْوَةُ الْقَلْبِ وَ شِدَّةُ الْحِرْصِ فِي طَلَبِ الدُّنْيَا وَ الْإِصْرَارُ عَلَى الذَّنْبِ.[2]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا فَتَحَ اللَّهُ عَلَى عَبْدٍ بَاباً مِنْ أَمْرِ الدُّنْيَا إِلَّا فَتَحَ اللَّهُ عَلَيْهِ مِنَ الْحِرْصِ مِثْلَهُ.[3]
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ لَا تُشَاوِرَنَّ جَبَاناً فَإِنَّهُ يُضَيِّقُ عَلَيْكَ الْمَخْرَجَ وَ لَا تُشَاوِرَنَّ الْبَخِيلَ فَإِنَّهُ يَقْصُرُ بِكَ عَنْ غَايَتِكَ وَ لَا تُشَاوِرَنَّ حَرِيصاً فَإِنَّهُ يُزَيِّنُ لَكَ شَرَهاً وَ اعْلَمْ يَا عَلِيُّ أَنَّ الْجُبْنَ وَ الْبُخْلَ وَ الْحِرْصَ غَرِيزَةٌ وَاحِدَةٌ يَجْمَعُهَا سُوءُ الظَّنِّ.[4]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع مَثَلُ الْحَرِيصِ عَلَى الدُّنْيَا مَثَلُ دُودَةِ الْقَزِّ كُلَّمَا ازْدَادَتْ مِنَ الْقَزِّ عَلَى نَفْسِهَا لَفّاً كَانَ أَبْعَدَ لَهَا مِنَ الْخُرُوجِ حَتَّى تَمُوتَ غَمّا...[5]
امام باقر (علیه السلام) در نكوهش حرص و طمع مىفرمايد: حريص به دنيا، چون كرم ابريشم است؛ هر چه بيشتر به دور خود تار مىپيچد، راه خلاص او مشكلتر مىشود تا از غصه بميرد.
۵- آیا ترک حرص به معنای ترک دنیاست؟ (جواب شبهه)
اما اشتباه نشود این که می گوئیم حرص بر دنیا طلبی ناپسند است به این معنی نیست که از کسب رزق حلال کناره گیری کنیم یا کسی را که به کسب و کار مشغول است مذمت کنیم ائمه سلام الله علیهم به این امر مشغول بودن:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ عُذَافِرٍ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: دَفَعَ إِلَيَّ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع سَبْعَمِائَةِ دِينَارٍ وَ قَالَ يَا عُذَافِرُ اصْرِفْهَا فِي شَيْءٍ أَمَّا عَلَى ذَاكَ مَا بِي شَرَهٌ وَ لَكِنْ أَحْبَبْتُ أَنْ يَرَانِيَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مُتَعَرِّضاً لِفَوَائِدِهِ قَالَ عُذَافِرٌ فَرَبِحْتُ فِيهَا مِائَةَ دِينَارٍ فَقُلْتُ لَهُ فِي الطَّوَافِ جُعِلْتُ فِدَاكَ قَدْ رَزَقَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ فِيهَا مِائَةَ دِينَارٍ فَقَالَ أَثْبِتْهَا فِي رَأْسِ مَالِي.[6]
ما باید اسوه خودمان را ائمه هدی قرار دهیم که از این صفات رذیله بدور بودن و ما را به اعتدال سفارش میکردن:
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِي عُمَيْرٍ قَالَ: مَا سَمِعْتُ وَ لَا اسْتَفَدْتُ مِنْ هِشَامِ بْنِ الْحَكَمِ فِي طُولِ صُحْبَتِي لَهُ شَيْئاً أَحْسَنَ مِنْ هَذَا الْكَلَامِ فِي عِصْمَةِ الْإِمَامِ فَإِنِّي سَأَلْتُهُ يَوْماً عَنِ الْإِمَامِ أَ هُوَ مَعْصُومٌ فَقَالَ نَعَمْ فَقُلْتُ فَمَا صِفَةُ الْعِصْمَةِ فِيهِ وَ بِأَيِّ شَيْءٍ يُعْرَفُ فَقَالَ إِنَّ جَمِيعَ الذُّنُوبِ لَهَا أَرْبَعَةُ أَوْجُهٍ لَا خَامِسَ لَهَا الْحِرْصُ وَ الْحَسَدُ وَ الْغَضَبُ وَ الشَّهْوَةُ فَهَذِهِ مَنْفِيَّةٌ عَنْهُ لَا يَجُوزُ أَنْ يَكُونَ حَرِيصاً عَلَى هَذِهِ الدُّنْيَا وَ هِيَ تَحْتَ خَاتَمِهِ لِأَنَّهُ خَازِنُ الْمُسْلِمِينَ فَعَلَى مَا ذَا يَحْرِص…[7]
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: جَاءَ إِلَيْهِ رَجُلٌ فَقَالَ لَهُ بِأَبِي أَنْتَ وَ أُمِّي عِظْنِي مَوْعِظَةً فَقَالَ ع إِنْ كَانَ اللَّهُ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قَدْ تَكَفَّلَ بِالرِّزْقِ فَاهْتِمَامُكَ لِمَا ذَا وَ إِنْ كَانَ الرِّزْقُ مَقْسُوماً فَالْحِرْصُ لِمَا ذَا...[8]
۶- حکایتی درباره حرص
دورى از حرص: حرص، بيمارى خطرناكى است كه دين و دنياى انسان را از بين مىبرد و مفاسد ديگرى چون بخل و حسد را در او، ريشه دار مىكند. او را بىدليل به دنبال دنيا مىكشد و در جمعآورى مال از راه حلال و حرام حريص مىكند.
سعدى مىگويد: شنيدم بازرگانى صد و پنجاه شتر بار داشت و چهل غلام خدمتكار كه شهر به شهر حركت مىكرد براى تجارت. يك شب در جزيره كيش مرا به حجره خود دعوت كرد. به حجرهاش رفتم. از آغاز شب تا صبح آرامش نداشت. مكرّر پريشان گويى مىكرد و مىگفت: فلان انبارم در تاكستان است و فلان كالايم در هندوستان. اين قباله و سند فلان زمين مىباشد و فلان چيز در گرو فلان جنس است. فلان كس ضامن فلان وام است. در آن انديشهام كه به اسكندريه بروم كه هواى خوش دارد ولى درياى مديترانه طوفانى است.
اى سعدى! سفر ديگرى در پيش دارم، اگر آن را انجام دهم باقيمانده عمر گوشه نشين گردم و ديگر به سفر نروم. پرسيدم آن كدام سفر است كه بعد از آن ترك سفر مىكنى و گوشهنشين مىشوى؟ در پاسخ گفت: مىخواهم گوگرد ايرانى را به چين ببرم كه شنيدهام اين كالا در چين بهاى گران دارد و از چين كاسه چينى بخرم و به روم ببرم و در روم حرير نيك رومى بخرم و به هند ببرم و در هند فولاد هندى بخرم و به شهر حلب (سوريه) ببرم و در آنجا شيشه و آينه حلبى بخرم و به يمن ببرم و از آنجا لباس يمانى بخرم و به پارس (ايران) بياورم. بعد از آن تجارت را ترك كنم ودر دكانى بنشينم. او اينگونه انديشههاى ديوانهوار را آنقدر به زبان آورد كه خسته شد و ديگر تاب گفتار نداشت و در پايان گفت: اى سعدى تو هم سخنى از آنچه ديدهاى و شنيدهاى بگو، گفتم: آن را خبر دارى كه در دورترين جا از سرزمين هور (ميان هرات و غزنه) بازرگان قافله سالارى از پشت مركب بر زمين افتاد. يكى گفت: چشم تنگ دنياپرست حريص را تنها دو چيز پر مىكند، يا قناعت يا خاك گور.[9] مرض حرص موجب مىشود كه انسان در خريد و فروشهايش حقوق خدا و مردم را رعايت نكند. در آن صورت نه تنها «الكاسب حبيب الله» درباره او صدق نمىكند بلكه شيطان دوست او مىشود، هرچند به ظاهر از خدا و دين مايه بگذارد.
اينجا سؤالی که مطرح مىشود این است كه اگر خداوند انسان را براى سعادت و كمال آفريده چگونه در طبيعت او شر و بدى قرار داده است و بعلاوه او را مذمت می کند؟
با این که صریحا در سوره تین میفرماید: لَقَدْ خَلَقْنَا الْإِنْسانَ فِي أَحْسَنِ تَقْوِيمٍ:" ما انسان را به بهترين صورت آفريديم".
بیانش این است كه خداوند نيروها و غرائز و صفاتى در انسان آفريده است كه اينها بالقوه وسيله تكامل محسوب مىشوند، اما هنگامى كه همين صفات در مسير انحرافى قرار گيرد، و از آن سوء استفاده شود، مايه بدبختى و فساد خواهد بود.
فى المثل همين حرص نيرويى است كه به انسان اجازه نمىدهد به زودى از تلاش و كوشش بازايستد، و با رسيدن به نعمتى سير شود، اين يك عطش سوزان است كه بر وجود انسان مسلط است، اگر اين صفت در مسير تحصيل علم و دانش به كار افتد، و انسان تشنه خوبی ها و یا علم باشد، مسلما مايه كمال او است، اما اگر آن در مسير ماديات به كار افتد مايه بدبختى و بخل مىگردد. [10]
در همین راستا شعری است منسوب به حضرت سید الشهداء سلام الله علیه:
فَان تَكُن الدُّنْيا تعَدُّ نفَيسَه
فَانَّ ثَوابِ الله اعْلا وَ انْبَلُ
وَ انْ تَكُن الامْوالُ لِلتَّرْكِ جَمْعُها
فَما بالُ مَتْروكِ بِهِ الْمَرْءُ يَبْخَلُ
وَ انْ تَكُن الارزاقُ قِسْماً مُقَسماً
فَقِلِّهُ حِرْص الْمَرْءِ فِى الْكَسْبِ اجْمَلُ
وَ انْ تَكُن الْابْدانُ لِلْمَوْتِ انْشِاءت
فَقَتْلُ امرىء بالسَّيْفِ فى الله افضلُ
عَلَيْكُمْ سَلامُا لله يا الَ احْمَدَ
فَانِّى ارانى عَنْكُمُ سَوْفُ ارْحَلُ
ترجمه
زندگى اين جهان گرچه از نظر عدهاى نفيس و پربهاست ولى خانه پاداش و جزا بالاتر و پربهاتر است.
و اگر جمعآورى مال و ثروت براى ايناست كه بايد يكروز از آن دست برداشت پس مرد نبايد براى چنين ثروتى بخل ورزد.
و اگر روزيها مقدر و تقسيم شده است پس مرد در كسب ثروت هرچه كم آزتر باشد بهتر است.
و اگر اين بدنها براى مرگ آفريده شده است پس كشته شدن مرد در راه خدا چه بهتر.
درود بر شما اى خاندان پيامبر! كه من به اين زودى از ميان شما خواهم رفت.)
۷- حرص پسندیده
اما حرص خوب و پسندیده:
سوره التوبة لَقَدْ جاءَكُمْ رَسُولٌ مِنْ أَنْفُسِكُمْ عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ (128)
رسولى از خود شما به سويتان آمد كه رنجهاى شما بر او سخت است، و اصرار به هدايت شما دارد و نسبت به مؤمنان رئوف و مهربان است.
این آیه شریفه به چهار قسمت از صفات ممتاز پيامبر ص كه در تحريك عواطف مردم و جلب احساساتشان اثر عميق دارد اشاره مىكند.
نخست مىگويد:" هر گونه ناراحتى و زيان و ضررى به شما برسد براى او سخت ناراحت كننده است (عَزِيزٌ عَلَيْهِ ما عَنِتُّمْ).ما عنتکم ای ماصعب علیکم ای یشق علیکم و یضرکم و یؤذیکم
يعنى او نه تنها از ناراحتى شما خشنود نمىشود، بلكه بى تفاوت هم نخواهد بود، او به شدت از رنجهاى شما رنج مىبرد، و اگر اصرار بر هدايت شما و جنگهاى طاقتفرساى پر زحمت دارد، آن هم براى نجات شما، براى رهائيتان از چنگال ظلم و گناه و بدبختى است.
ديگر اينكه" او سخت به هدايت شما علاقمند است"، (حَرِيصٌ عَلَيْكُمْ).
سپس به سومين و چهارمين صفت اشاره كرده، مىگويد" او نسبت به مؤمنان رءوف و رحيم است" (بِالْمُؤْمِنِينَ رَؤُفٌ رَحِيمٌ).
قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص مَنْ رَزَقَهُ اللَّهُ حُبَّ الْأَئِمَّةِ مِنْ أَهْلِ بَيْتِي فَقَدْ أَصَابَ خَيْرَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ فَلَا يَشُكَّنَّ أَحَدٌ أَنَّهُ فِي الْجَنَّةِ فَإِنَّ فِي حُبِّ أَهْلِ بَيْتِي عشرون [عِشْرِينَ] خَصْلَةً عَشْرٌ مِنْهَا فِي الدُّنْيَا وَ عَشْرٌ مِنْهَا فِي الْآخِرَةِ أَمَّا الَّتِي فِي الدُّنْيَا فَالزُّهْدُ وَ الْحِرْصُ عَلَى الْعَمَلِ...[11]
۸- ذکر مصیبت
این پیامبر مهربانی اینهمه حرص برای مردم زدن و اینهمه محبت و مودت به اهل بیت را به مسلمین سفارش فرمودن با این سفارشات بعد از شهادتشان می بینیم که با تنها دخترشان چه کردن آمد در خانه که آتش بزند باوگفتن در خانه فاطمه است خبیث گفت و ان
این اصل ظلم بود که به کربلا هم رسید و قتی اسب با زین واژگون سید الشهداء از قتلگاه برگشت هاشمیات به مقتل الحسین روانه شدن زینب کبری فرمود:
قالت له: «أأنت أخي؟ أأنت ابن أمّي؟ أأنت ابن والدي؟ أأنت حمانا؟ أأنت رجانا؟» ثمّ التفتت نحو المدينة، و هي تخاطب جدّها رسول اللّه صلى اللّه عليه و آله و سلم، و تقول:«يا جدّاه! يا رسول اللّه! هذا حسينك بالعراء، مرمّل بالدّماء، مسلوب العمامة و الرّداء، محزوز الرّأس من القفا»، ثمّ انحنت عليه تقبّله، و وضعت يدها تحت جثمانه الشّريف، ثمّ رفعته نحو السّماء، و هي تقول:«أللّهمّ تقبّل منّا هذا القربان»
قرآن سوره سوره زهرا حسین من
اوراق پاره پاره به صحرا حسین من
این غم مرا کشد، که سرت را بریده اند
لب تشنه در میان دو دریا حسین من
مگذار قاتلت ببرد سوی کوفه ام
زیرا که مانده جان من همینجا حسین من
مگذار تا تو باشی و ما را کنار تو
نامحرمان کنند تماشا حسین من
قرآن من چرا اثر سم اسب هاست
بر روی آیه های تو پیدا حسین من
ماگریه می کنیم و لی بیشتر به گوش
آید صدایی گریه زهرا حسین من
عباس کو که خولی و شمر و سنان شدند
با کعب نیزه همسفر ما، حسین من
ای کاش زودتر ز تو من کشته می شدم
بعد از تو خاک بر سر دنیا حسین من
[1]- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص289
[2]- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص290
[3]- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص319
[5]- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج2 ؛ ص316
[6]- الكافي (ط - الإسلامية) ؛ ج5 ؛ ص77
[9] ( 1). حكايتهاى گلستان، ص 166.
[10]- در ملكوت حج ؛ ؛ ص128
[11]- الخصال ؛ ج2 ؛ ص515