مرحوم آیت عظیم الشأن سیدابوالحسن اصفهانی رضوان اللّه تعالی علیه آیتی بود در فطانت و زیركی ونمونهای بود در تدبیر، مدیر بود و مدبّر، و لباس نیابت به اندامشموزون مینمود. نمونههایی از تدبیر آن مرحوم نقل كردند، از جمله:
حكومت عراق یك رئیس شهربانی سنّی ناصبی به حلّه فرستاده بود كه شیعهها را اذیت میكرد و آسایش و راحتی را از آنها سلب نموده بود.
هر چه بزرگان حلّه به مرحوم سید مراجعه میكردند كه از مقامات حكومتی بخواهد این رئیس نظمیه را عوض كند، اعتنایی نمیكردند. و چون سببش را میپرسیدند، میگفت: این آدم را برمیدارند یك آدم بدتری میگذارند و این روش صحیحی نیست.
تا آن كه مرحوم سید به كوفه رفت به وكیلش در حلّه گفت هر طور شده این رئیس شهربانی را نزد من بیاور. او هم طی مقدماتی مردك ناصبی را كوفه خدمت مرحوم سید برد.
سید خیلی با او گرم گرفت و با خوش رویی برخورد كرد و گفت: شما خیلی زحمت میكشید من خیلی چیزها راجع به شما شنیدهام، با این همه خدمت و زحمت دولت ماهی چقدر حقوق به شما میدهد؟ گفت: فلان مقدار. مرحوم سید گفت: خیلی كم است.
رو كرد به وكیلش در حلّه و گفت: تا وقتی ایشان در حلّه هستند ماهی فلان مبلغ - بیش از حقوقی كه دولت به او میداد - به ایشان بدهید.
مطلب تمام شد، وضع عوض شد، رفاه شیعه فراهم آمد، در نماز مُهر بگذارند، علانیه و آشكار هر چه میخواهند از مظاهر تبرّی بگویند و انجام دهند.
منبع: ما سمعت صفحه 440
حكومت عراق یك رئیس شهربانی سنّی ناصبی به حلّه فرستاده بود كه شیعهها را اذیت میكرد و آسایش و راحتی را از آنها سلب نموده بود.
هر چه بزرگان حلّه به مرحوم سید مراجعه میكردند كه از مقامات حكومتی بخواهد این رئیس نظمیه را عوض كند، اعتنایی نمیكردند…
سید خیلی با او گرم گرفت و با خوش رویی برخورد كرد و گفت: شما خیلی زحمت میكشید من خیلی چیزها راجع به شما شنیدهام، با این همه خدمت و زحمت دولت ماهی چقدر حقوق به شما میدهد؟ گفت: فلان مقدار. مرحوم سید گفت: خیلی كم است.
رو كرد به وكیلش در حلّه و گفت: تا وقتی ایشان در حلّه هستند ماهی فلان مبلغ - بیش از حقوقی كه دولت به او میداد - به ایشان بدهید…