در مباحث گذشته قالبهای متصور در انذار نافرین و حذر قاعدین را جداگانه شناختیم. اینک زمان آن فرا رسیده است که صور و قالبهای انذار و حذر را ترکیب نماییم تا حلقههای مفقوده و شکافهای علمی آن آشکار گردد.
صور ترکیبی انذار و حذر که پیش از این توضیح داده شد عبارتند از:
۱- انذار بر اساس تفقه در حوزه هدایت تکوینی و حذر قاعدین از هدایت تکوینی نافرین
در این صورت تفاوتی میان حوزه احکام و اعتقادات نیست.
همچنین تفاوتی میان تفقه نافرین و قاعدین وجود ندارد.
۲- انذار بر اساس تفقه در حوزه هدایت تشریعی و حذر قاعدین از هدایت تشریعی نافرین با طریق قطعی
در این صورت تفاوتی میان حوزه احکام و اعتقادات نیست.
همچنین تفاوتی میان تفقه نافرین و قاعدین وجود ندارد.
۳- انذار بر اساس تفقه در حوزه هدایت تشریعی و حذر قاعدین از هدایت تشریعی نافرین با طریق غیر قطعی
روشن است که طریق غیر قطعی به حسب حکم اولیه، فاقد اعتبار است. اما اگر دلیلی وجود داشته باشد که اعتبار طریق غیر قطعی را نزد شارع یا عقلاء اثبات کند، در آن صورت راه جدیدی گشوده میشود که آثار ویژه خود را داراست.
مسلما به مقتضای ادله مناسب، اعتبار طریق غیر قطعی، دارای شرایط ویژهای است که با فقدان آنها طریق غیر قطعی قطعا نامعتبر خواهد بود.
بحث اعتبار طریق غیر قطعی، از مباحث پردامنه و مهمی است که با عنوان «حجیت خبر ثقه» شناخته میشود.
یکی از مباحث داخلی حجیت خبر ثقه، بحث انحصار اعتبار آن به حوزه احکام یا اعمیت آن است.
در این صورت ثمر بخشی انذار نافرین برای قاعدین در گرو حل دو بحث حجیت خبر واحد است و حجیت خبر واحد در حوزه اعتقادات است.
۴- انذار بر اساس افتاء و حذر قاعدین از افتاء نافرین
همچنان که گذشت افتاء نافرین بر اساس تفقه، مصداق إخبار به علم است و هیچ اشکالی در آن وجود ندارد.
اما مسئلهای که باید حل شود دلیل اعتبار فتوای نافرین برای قاعدین است.
از این بحث با عنوان «حجیت فتوا» یاد میشود. حجیت فتوا روی دوم سکه بحث جواز تقلید است.
حاصل آن چه گذشت این شد که صور حذر قاعدین از انذار نافرین دارای سه حلقه مفقوده است:
۱- حجیت خبر واحد در حوزه احکام
۲- حجیت خبر واحد در حوزه عقاید
۳- حجیت فتوا و جواز تقلید
پیش از پرداختن به حلقههای مفقوده یاد شده، باید ببینیم آیا آیه نفر تمامی صور انذار و حذر را پوشش میدهد یا خیر؟
برای تجزیه و تحلیل حذر دوباره به آیه برمیگردیم.
وَ ما کانَ الْمُؤْمِنُونَ لِینْفِرُوا کافَّةً فَلَوْ لا نَفَرَ مِنْ کلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طائِفَةٌ لِیتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِینْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذا رَجَعُوا إِلَیهِمْ لَعَلَّهُمْ یحْذَرُونَ (التوبه 122)
و شدنی نیست که مؤمنان همگی (با هم) کوچ کنند. پس چرا از هر جمعیت (و طبقهای) از مؤمنان، دستهای (نمیٔشتابند و) کوچ نمیکنند تا (اولا با دریافت دین) در دین آگاهی یابند و (ثانیا) قوم خود را –وقتی به سوی آنان بازگشتند- بیم دهند. باشد که آنان پرهیز کنند.
در این آیه، «نفر» موضوع تفقه قرار گرفته و «تفقه» نیز موضوع «انذار».
موضوعیت نفر برای تفقه و موضوعیت تفقه برای انذار روشن است.
امر سوم «حذر» است. موضوع حذر چیست؟
در مورد آیه، دو حذر قابل تصور است: یکی حذر خود نافرین و دیگری حذر قاعدین.
پیداست که حذر نافرین، لازمه ضروری تفقه خود آنهاست. از این رو نیازی به تصریح به آن نیست و در آیه هم به وضوح آن واگذار شده است.
اما «حذر قاعدین»، به حسب ظاهر آیه، موضوع آن، همان انذار نافرین است. یعنی تمام آن چه که در حذر قاعدین دخالت دارد، انذار نافرین است و بس. چیز دیگری در کار نیست.
اگر بتوانیم ترتب مستقیم حذر قاعدین از خود انذار نافرین را تصویر نماییم، خالی از حلقه مفقوده و مطابق سیاق آیه است.
اما اگر ترتب حذر قاعدین بر تفقه خود آنها باشد (مانند حذر نافرین از تفقه خود نافرین)، دیگر حذر قاعدین ناشی از انذار نافرین نیست، بلکه ناشی از تفقه خود قاعدین است. از این رو پای حلقه مفقوده به میان میآید.
در نتیجه با این حلقههای روبرو میشویم:
حلقه ۱، فقاهت نافرین است.
حلقه ۲، تفقه قاعدین توسط نافرین است.
حلقه ۳، حذر قاعدین بر اساس تفقه خود آنهاست.
حلقه نخست در آیه ذکر شده است.
از حلقه دوم اثری در آیه نیست.
حلقه سوم هم خالی از مشکل نیست و آن ترتب حذر قاعدین بر انذار نافرین است و نه ترتب حذر بر تفقه خود قاعدین. اطلاق انذار نافرین بر تعلیم قاعدین توسط نافرین هم محل نظر است.
در هر صورت ابهام در جایگاه انذار نافرین باید بر طرف شود.
لغویت ذکر انذار نافرین، شایسته کلام خداوند نیست و محال است.
بنا بر این باید پای حلقه مفقوده دیگری به میان آید که در آن جایگاهی برای انذار تعریف شده باشد.
اگر بخواهیم انذار را دخالت دهیم حلقههای مفقوده این چنین میشود:
حلقه ۱، فقاهت نافرین است.
حلقه ۲، انذار قاعدین توسط نافرین است برای این که قاعدین به سوی تفقه بشتابند. (تشویق قاعدین به تفقه)
حلقه ۳، تفقه قاعدین توسط نافرین است.
حلقه 4، حذر قاعدین بر اساس تفقه خود آنهاست.
اشکالات این ترتیب هم روشن است.
اولا از حلقه دوم و سوم اثری در آیه نفر دیده نمیشود و گنجاندن همه این حلقهها در آیه بسیار دشوار است.
ثانیا همچنان که در ناحیه نافرین، تفقه به عنوان هدف اصلی نخست، مطرح شده و حذر خود نافرین بر اساس تفقه حاصله، به وضوح آن رها شده است، باید در ناحیه قاعدین هم تفقه به عنوان هدف اصلی، بیان میشد و حذر قاعدین بر اساس تفقه خودشان به وضوح گذاشته میشد.از این رو باید به جای «لعلهم یحذرون» مثلا میفرمود «لعلهم یفقهون». همچنان که در آیات دیگری این چنین فرموده:
انْظُرْ كَيْفَ نُصَرِّفُ الْآياتِ لَعَلَّهُمْ يَفْقَهُونَ (65)
بَلْ هُوَ الْحَقُّ مِنْ رَبِّكَ لِتُنْذِرَ قَوْماً ما أَتاهُمْ مِنْ نَذيرٍ مِنْ قَبْلِكَ لَعَلَّهُمْ يَهْتَدُونَ (3)
كَذلِكَ يُبَيِّنُ اللَّهُ لَكُمْ آياتِهِ لَعَلَّكُمْ تَهْتَدُونَ (103)
در حالی که در آیه، موضوع حذر قاعدین، خود انذار نافرین است و نه تفقه خود قاعدین.
بنا بر این، در ترتیب دوم هم حلقه «حذر قاعدین بر اساس تفقه خود آنها» خالی از مشکل نیست.
نتیجه این اشکالات این است که باید راهی برای اثبات احتمال نخست پیدا کنیم. پیش از این گفتیم:
«حذر قاعدین»، به حسب ظاهر آیه، موضوع آن، همان انذار نافرین است. یعنی تمام آن چه که در حذر قاعدین دخالت دارد، انذار نافرین است و بس. چیز دیگری در کار نیست.
اگر بتوانیم ترتب مستقیم حذر قاعدین از خود انذار نافرین را تصویر نماییم، خالی از حلقه مفقوده و مطابق سیاق آیه است.
توضیح این مطلب به این گونه است که در زمینه انتقال دستاورد نافرین به قاعدین با احتمالات زیر روبرو هستیم:
۱- نافرین، خود تفقهی را که پس از نفر و هجرت به آن دست یافتهاند (حاصل مرحله ششم از مراحل نافرین)، از طریق خبر قطعی (یعنی خبر متواتر یا محفوف به قرائن قطعیه) یا از طریق خبر ثقه و معتمد مردم، در اختیار مردم دیار قرار دهند.
۲- نافرین نتیجه نهایی تفقهی را که پس از نفر و هجرت به آن دست یافتهاند (حاصل مرحله هفتم از مراحل نافرین)، از طریق خبر قطعی (یعنی خبر متواتر یا محفوف به قرائن قطعیه) یا از طریق خبر ثقه و معتمد مردم، در اختیار مردم دیار قرار دهند. مثلا گفته شود فلانی امام است یا نماز این چنین است، بدون این که برهان آن ذکر شود.
ببینیم آیه شامل کدامیک از حالات یاد شده میگردد.
اگر نافرین خود برهان به دست آمده (حاصل مرحله ششم از مراحل نافرین) را در اختیار قاعدین قرار دهند، قاعدین نیز فقیه شده و خود به حجت تفصیلی دست پیدا میکنند. در نتیجه حذر قاعدین بر تفقه خودشان مترتب میگردد و نه بر انذار نافرین.
اما اگر نافرین نتیجه نهایی برهانی را که پس از نفر و هجرت به آن دست یافتهاند (حاصل مرحله هفتم از مراحل نافرین) را در اختیار قاعدین قرار دهند، قاعدین تفقه پیدا نمیکنند. در نتیجه حذر قاعدین بر خود انذار نافرین مترتب میشود.
در این صورت در واقع انذار نافرین با بیان این که مثلا «فلانی امام زمان است» صورت میپذیرد.
نتیجه مباحث یاد شده این است اگر کاری که نافرین برای قاعدین میکنند، همان بیان نتیجه نهایی تفقه باشد، این مطلب هم مطابق با ظهور و سیاق آیه است و هم با روایات وارده در مصداق دوم آیه نفر بسیار سازگار است.
پیش از این، صور انذار و حذر را این گونه برشمردیم:
انذار بر اساس تفقه در حوزه هدایت تکوینی و حذر قاعدین از هدایت تکوینی نافرین
انذار بر اساس تفقه در حوزه هدایت تشریعی و حذر قاعدین از هدایت تشریعی نافرین با طریق قطعی
انذار بر اساس تفقه در حوزه هدایت تشریعی و حذر قاعدین از هدایت تشریعی نافرین با طریق غیر قطعی
انذار بر اساس افتاء و حذر قاعدین از افتاء نافرین
با درنگ شایسته در رابطه میان انذار و حذر، روشن شد که ظهور آیه در «انذار بر اساس افتاء و حذر قاعدین از افتاء نافرین» است.
حذر قاعدین از افتاء نافرین، مصداق تقلید اخص است.[1]
چرا که از یک سو ضابطه تقلید در این مورد تطبیق میکند و از سوی دیگر ظهور آیه در لزوم حذر قاعدین از افتاء نافرین است.
بر فرض این که تنزل کنیم و ظهور آیه نفر را منحصر در حذر قاعدین از افتاء نافرین ندانیم، و اطلاق آیه نسبت به انواع چهارگانه حذر قاعدین را بذیریم، اما باز هم ظهور آیه در ناحیه افتاء میچربد. زیرا:
اولا ظهور آیه نفر در حذر قاعدین از افتاء نافرین قویتر از سایر حذرهای قاعدین است.
ثانیا در اکثر موارد، حذر قاعدین از افتاء نافرین است.
بنا بر این بر فرض تنزل آیه نفر به اطلاقش، وجوب حذر قاعدین از افتاء نافرین را میگیرد و وظیفه قاعدین را بیان میکند.
[1]- مصداق تقلید اعم روایاتی است که مستقیما یا با واسطه از معصوم شنیده شده اما محتوای آن تعبدی است.
در این آیه، «نفر» موضوع تفقه قرار گرفته و «تفقه» نیز موضوع «انذار».
موضوعیت نفر برای تفقه و موضوعیت تفقه برای انذار روشن است.
امر سوم «حذر» است. موضوع حذر چیست؟
در مورد آیه، دو حذر قابل تصور است: یکی حذر خود نافرین و دیگری حذر قاعدین.
پیداست که حذر نافرین، لازمه ضروری تفقه خود آنهاست. از این رو نیازی به تصریح به آن نیست و در آیه هم به وضوح آن واگذار شده است.
اما «حذر قاعدین»، به حسب ظاهر آیه، موضوع آن، همان انذار نافرین است. یعنی تمام آن چه که در حذر قاعدین دخالت دارد، انذار نافرین است و بس. چیز دیگری در کار نیست.
اگر بتوانیم ترتب مستقیم حذر قاعدین از خود انذار نافرین را تصویر نماییم، خالی از حلقه مفقوده و مطابق سیاق آیه است.
اما اگر ترتب حذر قاعدین بر تفقه خود آنها باشد (مانند حذر نافرین از تفقه خود نافرین)، دیگر حذر قاعدین ناشی از انذار نافرین نیست، بلکه ناشی از تفقه خود قاعدین است. از این رو پای حلقه مفقوده به میان میآید.
در نتیجه با این حلقههای روبرو میشویم:
حلقه ۱، فقاهت نافرین است.
حلقه ۲، تفقه قاعدین توسط نافرین است.
حلقه ۳، حذر قاعدین بر اساس تفقه خود آنهاست.
حلقه نخست در آیه ذکر شده است.
از حلقه دوم اثری در آیه نیست.
حلقه سوم هم خالی از مشکل نیست و آن ترتب حذر قاعدین بر انذار نافرین است و نه ترتب حذر بر تفقه خود قاعدین. اطلاق انذار نافرین بر تعلیم قاعدین توسط نافرین هم محل نظر است.
در هر صورت ابهام در جایگاه انذار نافرین باید بر طرف شود…