در زمان مامقانی شخصی به نام شیخ ابراهیم بود که ابتدا قاری قرآن بود و کم کم خودش را به زی طلبهها در آورد.
او در حوزۀ نجف این پیشنهاد را مطرح کرد که باید وجوه شرعی یک جا جمع شود. او پی گیری کرد و پیشنهاد خود را در بین علما جا انداخت.
وی پیشنهاد کرد برای محقق شدن این امر دروس تعطیل شود تا علما تسلیم شوند.
قبل از درس شیخ حسن مامقانی، مرحوم حاج میرزا حسین خلیلی (عالم بزرگ نجف) درس میگفت. حاج میرزا حسین بالای منبر تدریس بود که آن شخص آمد و گفت که آقا چرا درس میگویید؟ و از ایشان خواست که درس را تعطیل کند. حاج میرزا حسین که آدم آرامیبود، درس را ادامه نداد و از منبر پایین آمد.
خبر تعطیلی درس حاج میرزا حسین خلیلی، به شیخ حسن مامقانی رسید.
وقتی آن شخص نزد شیخ حسن آمد و پیشنهاد را مطرح کرد، شیخ حسن یک سیلی در گوش آن شخص زد و گفت: برو گم شو!
چون شیخ حسن این کار را کرده بود، کسی نمیتوانست چیزی بگوید. البته بزرگان و صلحا به این سیلی زدن معترض بودند و میگفتند که به آن شخص ظلم شده است، ولی چون شیخ حسن این کار را انجام داده بود، کسی نمیتوانست چیزی بگوید.
به علت مخالفت شیخ حسن مامقانی پیشنهاد آن شخص عملی نشد. آن شخص هم نتوانست در نجف بماند.
بعدا معلوم شد که آن شخص از شیاطین و حقه باز بود و در زی طلبگی قصد داشت در حوزه نجف نفوذ کند و به حوزه ضربه بزند و این اقدام مامقانی خطری را از حوزه نجف دفع کرد.[1]
[1]- جرعهای از دریا ج 2 ص 396
در زمان مامقانی شخصی به نام شیخ ابراهیم بود که ابتدا قاری قرآن بود و کم کم خودش را به زی طلبهها در آورد.
او در حوزۀ نجف این پیشنهاد را مطرح کرد که باید وجوه شرعی یک جا جمع شود. او پی گیری کرد و پیشنهاد خود را در بین علما جا انداخت.
وی پیشنهاد کرد برای محقق شدن این امر دروس تعطیل شود تا علما تسلیم شوند.
قبل از درس شیخ حسن مامقانی، مرحوم حاج میرزا حسین خلیلی (عالم بزرگ نجف) درس میگفت. حاج میرزا حسین بالای منبر تدریس بود که آن شخص آمد و گفت که آقا چرا درس میگویید؟ و از ایشان خواست که درس را تعطیل کند. حاج میرزا حسین که آدم آرامیبود، درس را ادامه نداد و از منبر پایین آمد.
خبر تعطیلی درس حاج میرزا حسین خلیلی، به شیخ حسن مامقانی رسید.
وقتی آن شخص نزد شیخ حسن آمد و پیشنهاد را مطرح کرد، شیخ حسن یک سیلی در گوش آن شخص زد و گفت: برو گم شو!
چون شیخ حسن این کار را کرده بود، کسی نمیتوانست چیزی بگوید. البته بزرگان و صلحا به این سیلی زدن معترض بودند و میگفتند که به آن شخص ظلم شده است، ولی چون شیخ حسن این کار را انجام داده بود، کسی نمیتوانست چیزی بگوید.
به علت مخالفت شیخ حسن مامقانی پیشنهاد آن شخص عملی نشد. آن شخص هم نتوانست در نجف بماند.
بعدا معلوم شد که آن شخص از شیاطین و حقه باز بود و در زی طلبگی قصد داشت در حوزه نجف نفوذ کند و به حوزه ضربه بزند و این اقدام مامقانی خطری را از حوزه نجف دفع کرد.