×

درباره میز من طلبه هستم

مسیر «هویت‌یابی» از انسان شناسی آغاز و سپس به سرمنزل عقل شناسی، دین شناسی، اسلام شناسی و شیعه شناسی می‌رسد.
ادامه این سیر دقیق علمی، کامل‌ترین هویت، یعنی «هویت طلبگی» را رقم می‌زند.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

افسانه‌های مرجعیت و «فرار از ریاست»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۲۱-۱۵:۵۴:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۹/۲۱-۱۷:۳۲:۳۰
    • کد مطلب:18754
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 31190

نفس آدمی، پیوسته هوای ریاست و شهرت را در سر می‌پروراند و چه بسا پشت پرده‌ی عمده‌ی تلاشهایش چیزی جز دستیابی به این دو امر نیست.

ریاست طلبی و شهرت جویی رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند، هر چند شهرت تنها در ریاست خلاصه نمی‌گردد.

البته ریاست یافتن همیشه با مسئولیتهای ویژه‌ای هم همراه می‌شود و از همین رو مفاسد ریاست طلبی خطرناکتر و گسترده‌تر است.

از یک سو ریاست و مسئولیت یافتن نااهلان، فاجعه‌بارتر از آن است که بشود توصیف نمود.

از سوی دیگر سپردن ریاست و مسئولیت به شایستگان نیز، ضرورتی است عقلانی و شرعی.

کنار هم قرار گرفتن این دو نگاه، موجب شده که علماء بیدار و هشیار تا جای ممکن از ریاست و مرجعیت فرار کرده و میدان را به دیگر شایستگان واگذارند و مسئولیت را به دیگران بسپارند.

داستانهای فرار علماء از مرجعیت و ریاست هم افسانه‌هایی است که زمانی بسیار واقعیت داشت!

ناگفته پیداست که اگر چنین بزرگانی ناچار به پذیرفتن مرجعیت می‌‌گردیدند، افسانه‌هایی از بی هوایی با خود و یک دلگی با دیگران را رقم می‌زدند.

اما اکنون… 

فرار فاضل اردکانی از مرجعیت

  • نویسنده:محمدرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۱۳-۱۴:۵۹:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18740
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

وقتی که حاج آقا روح الله خاتمی‌به قم آمده بود، به دیدن او رفتیم. مرحوم حاج آقا مرتضی حائری و حاج شیخ محمد علی صدوقی هم حضور داشتند. ایشان در دیدار دو قضیه نقل کرد که یکی از آنها مربوط به فاضل اردکانی است.
مرحوم آقای خاتمی‌از آقا شیخ محمد یزدی از پدرش حاج محمد جعفر که وکیل میرزای شیرازی در کربلا بود، نقل کرد:
میرزا شیرازی نامه‌ای به حاج محمد جعفر می‌نویسد که نزد فاضل اردکانی برو و به ایشان بگو که امور کربلا را خودت قبول کن. دیگر لازم نیست وجوهات و استفتائات شهر کربلا را برای من بفرستند.
حاج محمد جعفر می‌گوید: نزد فاضل اردکانی رفتم و سلام میرزا را رساندم و گفتم: از ناحیۀ میرزا این پیغام را آورده‌ام.
فاضل اردکانی در پاسخ گفت: دیناری از وجوهات را قبول نمی‌کنم، پاسخ استفتائات را هم نمی‌دهم، رساله هم نمی‌نویسم.
مگر فلانی که رساله نوشت، کار خوبی کرد؟!
مرجعیت میرزا بس است. میرزا زحمت مرجعیت را از دوش ما برداشته است .

میرزای شیرازی و واگذاری زعامت

  • نویسنده:محمدرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۰۴-۱۶:۱۵:۵۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۱۱/۰۸-۱۷:۱۲:۱۴
    • کد مطلب:18733
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

زین العابدین گلپایگانی معاصر میرزای شیرازی بود. او حجة الاسلام گلپایگان و خیلی معتبر و عالم درجه اول بود.
می‌گویند میرزای شیرازی به او تلگراف زده بود که به نجف بیاید و زعامت را به عهده بگیرد. ایشان در طبقه بر میرزا تقدم داشت. او در سال 1289 وفات کرد.

وقتی پذیرش ریاست برای خدا باشد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۲۸-۹:۳۷:۴۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۰۹-۱۳:۵۴:۳۲
    • کد مطلب:16029
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

و از شیخ محسن خنفر روایت شده که گفته است شیخ حسین نجف در روز غدیر در نجف مجلسی عام ترتیب می‌داد و مردم از زائرین و اهالی نجف بر او وارد می‌شدند و اموالی را تقدیم می‌نمودند تا این که مال فراوانی نزد وی جمع شد.
و من در آن روز به دیدارشان رفته بودم.
و از جمله کسانی که به دیدار وی رفته بودند شیخ بزرگ شیخ جعفر صاحب کشف الغطا بود که منتظر ماند تا این که آمد و رفت مردم قطع شد. سپس به آن پول‌ها نزدیک شد و آنها را در ردای خود جمع نمود، بدون این که از شیخ حسین اجازه‌ای بگیرد و یا توقفی کند و پس از آن از آن جا رفت.
و نیز گفته است گاهی شیخ جعفر به خانه شیخ حسین وارد می‌شد و کلید صندوقی را که پول در آن بود برمی‌داشت و پول را می‌برد و شیخ حسین در این مورد هیچ سوالی را مطرح نمی‌نمود...

درجه اخلاص فاضل اردکانی

  • نویسنده:محمدرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۹/۰۴-۱۶:۱۶:۳۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۹/۲۱-۱۶:۱۰:۹
    • کد مطلب:18734
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مرحوم حاج شیخ مرتضی اردکانی (صاحب حاشیه بر مکاسب) از مرحوم حاج میرزا علی آقا شیرازی نقل کرد:
من خردسال بودم که با پدرم به کربلا رفتیم. در کربلا فاضل اردکانی نماز می‌خواند.
گویا ایام زیارتی بود و میرزای شیرازی هم در کربلا بود و در صف نماز فاضل شرکت کرد.
فاضل آمد و وقتی دید که جمعیت فوق العاده زیاد است، برگشت. وقت نماز شد و فاضل نیامد.
میرزای شیرازی به پدر میرزا علی آقا می‌گوید: یکی دنبال فاضل برود و بگوید که بیاید تا وقت نماز نگذرد.
وقتی می‌روند و به فاضل می‌گویند، فاضل می‌گوید: میرزا که هست، نماز را بخواند. می‌گویند: میرزا منتظر شماست.
خلاصه فاضل نمی‌آید و می‌گوید: ممکن است در نفسم خلجانی شده باشد.

شیخ مرتضی حائری زیر بار سنگین رساله نرفت

  • نویسنده:برگ سبز
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۳/۲۱-۲:۵۸:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:14393
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بعد از فوت آقای خوانساری تجار تهران خدمت آقای حایری (ره) آمده تقاضا نمودند رساله‌ای بدهید می‌خواهیم مقلد شما باشیم. ما هم تعهد می‌کنیم که به اندازه‌ی مکفی شهریه خدمت شما برسانیم. در جواب فرموده بودند من بیش از این تحمل بار سنگین ندارم و قبول نکردند.[1] «برگ سبز» تحفه درویش [1]- شرح زندگانی حضرت آیة الله مؤسس و... ص...

هنگامی میرزای شیرازی نیاز به موعظه دارد

  • نویسنده:محمدرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۱۲/۲۰-۶:۵۵:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18836
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

از یکی آقایان اخوان مرعشی شنیدم:
موقعی که مرجعیت میرزای شیرازی عظمت پیدا کرد و تقریبا منحصر به فرد شد، در جلسه‌ای که سلام و صلوات زیاد بود، بعد از رفتن افراد، آخوند ملا فتحعلی می‌آمد و میرزا را موعظه می‌کرد تا سم دنیوی این سلام و صلوات ها گرفته شود.

هنگامی هواپرستی در کار نباشد

  • نویسنده:محمدرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۱۸-۱۲:۳۴:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18837
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بین اصحاب حاج شیخ حسن مامقانی و فاضل شربیانی خیلی تضاد بود.شخصی مسأله‌گوی مرحوم مامقانی بود...
در همان اوقات به علتی شاید به جهت بی تقوایی، مرحوم مامقانی او را جواب می‌کند...

حاج آقا رضا همدانی رساله‌اش را جمع کرد

  • نویسنده:محمدرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۱/۲۷-۱۹:۵:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18838
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

این قضیه معروف است و گمان می‌کنم آشیخ آقا بزرگ هم نوشته است:
آقای احمدی میانجی از آقای آمیرزا لطفعلی زنوزی (اخوی زادۀ آمیرزا رضی تبریزی و از علمای موجه، من ایشان را دیده بودم)، نقل کرد که او گفت:
حاج آقا رضا همدانی اواخر عمر دچار نسیان شده بود، لذا دستور داد رساله‌اش را جمع کنند و گفته بود: تقلید از من جایز نیست و باید از دیگران تقلید کنید.
آقای احمدی میانجی از آمیرزا لطفعلی نقل می‌کرد: منزل حاج آقا رضا، دریچه‌ای به بیرون داشت. وقتی در می‌زدند و رساله می‌خواستند، ایشان از آن دریچه سر بیرون می‌کرد و می‌فرمود: آن حاج آقا رضا، دیگر نیست.

تعریف فاضل شربیانی از رقیبش آشیخ حسن مامقانی

  • نویسنده:محمدرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۲/۰۴-۲۱:۷:۲۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۶/۰۲/۰۴-۲۱:۵:۵۱
    • کد مطلب:18839
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آشیخ حسن مامقانی و فاضل شربیانی هر دو مرجع ترکها و معاصر بودند.

اعیان و اشراف و شاه از فاضل تقلید می‌کردند؛ مثلا مظفر الدین شاه مقلد وی بود، ولی تودۀ مردم مقلد مامقانی بودند...

تامین مخفیانه شهریه آیة الله رفیعی توسط آیة الله خوانساری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۴/۰۱-۱۱:۵۱:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:19307
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

وقتی مرحوم آیت اللّه‌ سید ابوالحسن رفیعی قزوینی تهران آمدند، درس و شهریه شروع كردند ولی بعد از چند ماه نتوانستند شهریه‌شان را ادامه دهند. خود مرحوم آیة اللّه‌ حاج سید احمد خوانساری پیش مقسّم ایشان رفته بودند و گفته بودند هر ماه برود و مقدار شهریه‌ای كه ایشان پرداخت می‌كند را از جایی بگیرد به طوری كه خود آقای رفیعی با خبر نشود. بعد از فوت ایشان مقسّم جریان را نقل كرده بود. منبع: ما سمعت صفحه...

زحمت کشیدیم تا خودمان را از زبانها بیندازیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۴/۰۴-۹:۲۵:۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23008
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

یک وقتی آقایی از عراق به ایران آمده بود خیلی زحمت می‌کشید که خودش را مطرح کند. برای تبلیغ از خودش در مشهد اعلامیه و عکس به در و دیوار زده بود. وقتی این جریان به گوش مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی رسیده بود فرموده بود: اینها تلاش می‌کنند برای شهرت، اما ما بر عکس اینها، بیشتر از اینها زحمت کشیدیم تا خودمان را از زبانها بیندازیم. «روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی منبع: دانش...

از زیرکی انزوا اختیار کرد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۴/۰۴-۹:۲۷:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23009
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

حاج شیخ محمد تقی عندلیبی سبزواری:(از همدوره های حاج شیخ ذبیح الله قوچانی در دوران تحصیل در مشهد مقدس و نجف اشرف و کربلای معلی) مرحوم حاج شیخ ذبیح الله از نظر علمی خیلی خوب بود بعد انزوا اختیار کرد. بسیار وارسته عاقل و فهمیده بود. یک تنبهات خیلی خوب داشت. [بسیار زیرک بود.] «روزنه‌ای به عبودیت فقیهانه» خاطراتی از عالم ربانی مرحوم حاج شیخ ذبیح الله قوچانی منبع: دانش...

زهد شیخ انصاری

  • نویسنده:احمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۵/۱۵-۱۷:۵۲:۱۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۵/۱۵-۱۷:۵۱:۰
    • کد مطلب:22481
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مرحوم شیخ محمد حسن صاحب جواهر الکلام متوفی در سنه ۱۲۶۶ وقتی که از دنیا رحلت کرد. علماء ‌آن عصر مرحوم شیخ مرتضی انصاری را برای تقلید معین کردند. شیخ فرمود: سعید العلماء مازندرانی اعلم از من بود باید به او مراجعه شود. چون شیخ در حوزه درس شریف العلماء مازندرانی متوی در ۲۴ ذی القعده سال ۱۲۴۶ با سعید العلماء‌ شریک درس بوده و چون سعید العلماء بعد از درس تقریر ثانی می‏نموده و گاهی شیخ هم پای تقریر او می‏نشسته، لذا کاملا مقامات علمیه او را می‏دانست. به دین وجه او را به اعلمیت معرفی کرد. لذا از نجف قاصدی خدمت سعید العلما فرستاده، خواستار تکلیف شدند. سعید العلما فرمود: من اگر چه در آن عصر بر شیخ مقدم بودم لکن اشتغال شیخ در نجف و ابتلاء من در مازندران رتبه ما را عکس سابق نموده؛ حالا شیخ حائز مقام اعلمیت است. پس از تصریح وی به اعلمیت شیخ او به نجاة العباد حاشیه زده اظهار فتوی نمود. از این معلوم می‏شود که تصدی او بر افتاء از باب انجام وظیفه بوده نه به داعی طلب جاه و حب ریاست لذا مقام زهد و پرهیز او مقبول و مسلم عموم بوده؛ حتی از والی بغداد یا یکی دیگر از مامورین مهم دولت عثمانی که از اهل تسنن بوده نقل کردند که در باب شیخ گفته بود «ان زهده کزهد سیدنا عمر» یعنی زهدش مانند زهد آقای ما عمر است. غرض زهدش مسلم بین الفریقین بوده منتهی آن ها زهد او را تشبیه به زهد عمر کرده‏اند و این ها به زهد علی علیه السلام. ...

حواله دادن مرجعیت به دیگری

  • نویسنده:عبد الرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۷/۰۴-۱۷:۳۰:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23551
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شخصی که از حاج مرتضی بهبانی شنیده بود برای من تعریف کرد و گفت: پس از درگذشت حضرت آیت الله العظمی سید حسین بروجردی، از آیة الله آسید عبد الهادی پرسیدم: امر می‌فرمایید از چه کسی تقلید کنم؟ گفت: از سید محمود شاهرودی تقلید کن. حاج مرتضی بهبهانی گفت سپس سراغ آیة الله آسید محمود شاهرودی رفتم و از او پرسیدم که از چه کسی تقلید نمایم؟ گفت: از سید عبد الهادی شیرازی. منبع: کتاب داستان‌هایی از نجف اشرف، صفحه‌ی 75 با اندکی...

آیة الله سید یوسف حکیم مرجعیت را نپذیرفت

  • نویسنده:عبد الرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۸/۱۱-۶:۱۴:۱۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23581
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آیة الله سید یوسف حکیم فرزند بزرگ آیة الله حکیم و از علمای بزرگ بود. وی، بسیار با ورع و با زهد و تقوا بود. پس از فوت پدرش آیة الله سید محسن حکیم، عشایر عرب برای تسلیت به شکل دسته‌های عزاداری به نجف آمدند و شعار می‌دادند: سید یوسف تو را تقلید نمودیم. علیرغم اینکه وی شایستگی داشت که مورد تقلید قرار گیرد. اما به جهت ورع و احتیاط این امر را نپذیرفت. خداوند او را به رحمت واسعه اش، رحمت کند و بهشت گسترده‌اش را نصیب وی فرماید. منبع: کتاب داستان‌هایی از نجف اشرف، صفحه‌ی 97 با اندکی...

من اعلم بودم اما اینک شیخ انصاری اعلم است

  • نویسنده:عبد الرضا
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۸/۱۱-۶:۱۹:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23582
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

هنگامی که مردم از شیخ مرتضی انصاری تقلید نمودند، از آنان پوزش خواسته گفت: همدرس من (محمد سعید مازندرانی) اعلم از من است و او اینک در ایران به سر می‌برد و واجب است که به وی رجوع شود زیرا که تقلید از آن اعلم است. شیخ مازندرانی از این مطلب با خبر شد و به وی نوشت: هر چند که هنگام خارج شدن از عراق از تو اعلمتر بودم، ولی تو بحث و تدریس را ادامه دادی و من ترک نموده‌ام، پس تو اینک از من اعلمتر هستی. در آن هنگام شیخ انصاری تقلید را پذیرفت. شیخ آقا بزرگ در شرح حال مازندرانی می‌گوید: علامه انصاری با وجود وی، در فتوا تأمل می‌نمود. شخصی به وی نامه نوشت و او را از رأی انصاری آگاه ساخت. وی پاسخ داد: من هنگام تحصیل از شیخ اعلمتر بودم ولی این امر را در ایران ادامه ندادم، در حالی که شیخ تاکنون در تحصیل کوشش می‌کند، پس او از من اعلم تر می‌باشد و تقلید از او متعین است. منبع: کتاب داستان‌هایی از نجف اشرف، صفحه‌ی 97 با اندکی...

آیة الله خوانساری مخفیانه شهریه رقیب را تأمین کرد!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۱۰/۰۸-۶:۵۳:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23609
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

استاد بزرگوار موسوی تهرانی که سال‌ها پیش بهانه ماندنم در حوزه شد و حالا هم مفتخرم که «هرکه ببیند مرا آورد تو را به خیال» تعریف می‌فرمود که: زمانی که آیت الله خوانساری تهران تشریف داشتند آقایی که تمایل داشت مرجع درست کند خدمت یکی از بزرگان رسید و برای علم کردن او در مقابل آسید احمد مدام در گوشش خواند که تهران طلبه زیاد دارد و شما هم که علمیتتان محرز است و… بیایید تهران درس خارج شروع کنید و…. ایشان هم فرموده بود: این کار مقدماتی نیاز دارد و من‌جمله وقتی شاگردان جمع می‌شوند باید شهریه داد و…. طرف هم گفته بود: این‌که مشکلی نیست. من با تعدادی از بازاریان صحبت کرده‌ام و آنها این کار را تقبل کرده‌اند. آقا هم آمد و درس و بحث را شروع کرد. بعد از 2 ـ 3 ماه طرف‌های بازاری از ادامه کار اظهار عجز کرده و گفتند: ما بیش از این دیگر وجوهات بدهکار نبوده‌ایم و پرداخت این پول در توانمان نیست. استاد موسوی می‌فرمودند: طرف تعریف می‌کرد: آیت الله خوانساری من را خواستند و معلوم شد از اول در جریان تمام ماجرا بوده‌اند. فرمودند: شنیده‌ام پرداخت شهریه آقای… به مشکل خورده؟ عرض کردم: بله. فرمودند: از این ماه شهریه ایشان را من بر عهده می‌گیرم و تا زنده‌ام به کسی ـ و مخصوصاً خود ایشان ـ ابراز نفرمایید. خیلی مرد بوده! ...

هنگامی که فرار از مرجعیت لازم می‌شود

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۱/۰۵-۶:۵۵:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23685
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

بعد از میرزای شیرازی مرجعیت با اصحاب سامرا بود. مرحوم آخوند و آسید محمد کاظم بعدا مرجعیت پیدا کردند، حتی از آقای حاج آقا رضا صدر شنیدم که آقای آسید محمد کاظم و آقای آخوند به سامرا آمده بودند که آسید اسماعیل صدر برای آنها شهریه‌ای مقرر کند. چون پیشتر مرحوم میرزای شیرازی آنها را اداره می‌کرد. با این که آسید اسماعیل و آمیرزا محمد تقی دو عالم وارسته و بی‌اعتنا به شؤون دنیا بودند، بین اصحاب آسید اسماعیل و آمیرزا محمد تقی خیلی نزاع بود. آن دو بزرگوار وقتی می‌بینند که میان اصحاب اختلاف شده است، خودشان کنار می‌روند و آسید اسماعیل به کربلا می‌رود تا در این حوادث نباشد. وقتی آن دو کنار می‌روند مرجعیت به نجف منتقل می‌شود. آمیرزا محمد تقی هم بعدا به کربلا می‌رود. جرعه‌ای از دریا ج۲ صفحه...

از سامرا فرار کرد تا مرجع نشود

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۴/۱۲-۱۱:۲۵:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23843
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

[مرحوم سید مرتضی کشمیری] وقتی در سامرا خدمت مرحوم میرزای شیرازی بودند. مرحوم آسید اسماعیل صدر كه هم‌بحث ورفیق ایشان بوده به ایشان می‌گوید: خبر خوشی برای شما دارم؟می‌گویند چه خبری؟ می‌گوید: میرزا می‌خواهد دخترش را به شما بدهد. مرحوم جدمان [سید مرتضی کشمیری] فوراً كتاب‌هایشان را جمع می‌كنند و به نجف می‌آیند. وقتی از ایشان جهتش را سؤال می‌كنند، می‌گویند: خوفا لشهرة، ترس از این كه بعد از میرزا [به عنوام مرجع] مطرح شوم.[1] [1]- ما سمعت صفحه...

راضی نیستم یک نفر را به تقلید من برگردانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۰۵/۲۹-۵:۲۲:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24028
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مرحوم حاج محمد حسین احسن نقل می‌کردند: در بروجرد بعد از نمازِ آیت الله بروجردی، از رساله آیت الله آقا سید ابوالحسن اصفهانی برای مردم مسأله می‌گفتم، ایشان هم در محراب، بین دو نماز نشسته بودند. یک روز وقتی یک مسأله را گفتم، در ضمنِ سخنانم، فتوای آیت الله بروجردی را نیز نقل کردم. آقا از محراب برگشتند و حرف مرا قیچی کردند و فرمودند: آقای حاج محمد حسین! امروز علمدارِ شیعه، آیت الله اصفهانی است، حسین بروجردی را رها کن، تفرقه در امت نیانداز! وقتی حاشیه بر عروة الوققی آیت الله سید محمد کاظم یزدی پخش شد، یکی از علمای تبریز به آقای بروجردی نوشت: برای من ثابت شده، شما اعلم هستید، می‌خواهم آذربایجان را از تقلید دیگران به شما برگردانم! ایشان نوشتند: راضی نیستم یک نفر را به تقلید من برگردانی، امروز مرجع شیعه آیت الله اصفهانی است، راضی نیستم! حقیقتی پنهان ج1...

مرجعیت شیعه خواستنی نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۰/۱۳-۵:۲۰:۴۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24486
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مرحوم پدرم [آقا محیی مامقانی] از مرحوم آیت الله حکیم نقل می‌کردند که مرجعیت شیعه خواستنی نیست، خیلی سخت و مسئولیت دارد و من خیلی سختی کشیدم و ناگهان دو قطره اشک از چشمان ایشان پشت شیشه عینک‌شان پرید. ما سمعت ج۲...

وقتی تنها خدا در کار باشد!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۰/۱۳-۵:۲۰:۳۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24489
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

مرحوم حاج آقای والد از آشیخ محمدعلی کرمانی و او هم از آسید عباس آیة الله‌زاده فشارکی (متولد1300ق) (پسر آسید محمد فشارکی نقل می‌کرد: وقتی میرزای شیرازی وفات کرد، پدرم مرا نزد آمیرزا محمدتقی شیرازی فرستاد که بپرسم شما خودتان را اعلم می‌دانید یا من را؟ اگر خودتان را اعلم می‌دانید، من به خانواده بگویم به شما رجوع کنند و اگر من را اعلم می‌دانید، شما ارجاع بدهید. گفت: نزد میرزا محمدتقی رفتم و از وی پرسیدم. گفت: من نمی‌دانم. هر چه نظر آقا باشد، شما طبق آن عمل کنید. نزد پدرم آمدم و مطلب میرزا را منتقل کردم. پدرم گفت: از ایشان بپرس که دقت نظر را ملاک اعلمیت می‌دانید یا فهم عرفی را؟ اگر دقت نظر معیار باشد، او اعلم است. اگر فهم عرفی باشد، من. گفت: رفتم پرسیدم. میرزا محمدتقی گفت: این هم مورد تردید است. هر کدام نظر ایشان باشد. باز این را منتقل کردم. پدرم گفت: من قبلا میرزا را بر خود مقدم می‌دانستم و الان دلیلی بر تقدم من بر او نیست. بنا بر این شما از او تقلید کنید. جرعه‌ای از دریا ج۴...

وقتی که آشیخ ابولقاسم کبیر رساله‌اش را جمع کرد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۱/۱۰/۱۳-۵:۲۰:۳۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24491
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

آشیخ ابوالقاسم کبیر از نوادر و از موجهین درجه اول علمای قم و مورد ارادت عوام و خواص بود. ظاهرا حاج آقا حسین قمی که در تعریف اشخاص سخت‌گیر بود، گفته‌اند: بی‌هواترین شخصی که دیدم ایشان بود. مرحوم حاج شیخ ابوالقاسم قمی واقعا تربیت شده دینی و عالمی بی‌هوا بود و فقط جنبه‌های الهی را در نظر داشت. وی از شاگران مرحوم آخوند و در قم رئیس بود. شنیدم رساله‌اش در حال چاپ بود که وقتی آقای حاج شیخ [عبدالکریم حائری] وارد قم شد و دیده بود که ایشان بر خودش مقدم است، رساله‌اش را جمع و در درس حاج شیخ شرکت کرد. بعدا آقای حاج شیخ از ایشان و سایر آقایان قم خواهش می‌کند که در درسش شرکت نکنند. جرعه‌ای از دریا ج۴...

بنویسید از تقلید من عدول کنند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۴/۱۶-۹:۱۷:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:24936
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

سید حسین ترک از مراجع تقلید بود. بیشتر مقلدان وی در آذربایجان و قفقاز بودند. عمرش طولانی شد و در اواخر عمر بیمار شد و بیماریش به درازا کشید. متوجه شد که دیگر ادله احکام شرعی را بیاد نمی‌آورد، شاگردان برجسته‌اش را خواست تا او را بیازمایند و آنان چنین کردند. شاگردان شیخ حسن مامقانی به وی گفتند: حدستان درست است، اینک شما دیگر مجتهد نیستید. گفت: به مناطق مختلف بنویسید تا از تقلید من عدول کنند. منبع: کتاب داستان‌هایی از نجف اشرف، صفحه 226 با...

میرزا حبیب الله رشتی اعجوبه زهد و علم

  • نویسنده:عبد الرضا
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۳/۰۹/۱۲-۱۹:۱۰:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:25046
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع

شیخ میرزا حبیب الله رشتی از بزرگان فقها و مدرسان شیعه بوده است. شیخ آقا بزرگ طهرانی می‌گوید: در نهایت ورع و تقوا و زهد نسبت به حطام دنیا بود. نفسی سلیم و نیتی پاک داشت و بسیار بی‌تکلف بود. بطور کامل از ریاست دوری گزید و نپذیرفت کسی از وی تقلید کند زیرا که در فتوا و شدت احتیاط در آن بسیار تورع می نمود. وجوه مالی بر عهده نگرفت و آنها را از کسی نپذیرفت. هزینه زندگیش، هنگام حیات پدرش، از سوی او می‌رسید و پس از وفاتش برادرانش او را برای تقسیم اموال و املاک فراوان، دعوت نمودند و هنگامی که جدال و دعای آنان را برای ان اموال مشاهده کرد ، از آنان روی گردانید و به سوی نجف مراجعت نمود و از استحقاق خود، صرفنظر کرد و وسیله معاش وی به مدت هفت سال قطع شد و در این مدت آنچه را که خود و خوانواده‌اش داشت، به فروش رسانید و هرچه را که قادر بود، قرض گرفت تا آنجا که بعضی روزها از خرید آب، عاجز می‌ماند... و اما عبادتش، گفته‌اند که از زمان رسیدنش به سن تکلیف، هیچگاه هنگام طلوع فجر، در خواب نبوده و فرایض پدرش را سه بار قضا نموده بود. و سید حسن صدر گفته است: بسیار با احتیاط بود و دائم العباده، بر سنتهای شرع مواظبت داشت و بسیار نماز می‌خواند و خاموشی می‌گزید، دائماً و حتی در سفر، در حال عبادت بود. در همه عمر و حتی در اوقات خارج شدن به سوی درس، به عبادت اشتغال داشت، درجه والایی از زهد داشته پیوسته به حال طهارت بود. صدها تن از علما، از محضر وی فارغ التحصیل شدند و در زمان او تدریس کسی از وی شاملتر نبوده، تدریسی عام داشت که اصناف علما را در بر می‌گرفت. در سال 1312 در نجف اشرف وفات یافت، خدایش بیامرزد. ...
  • نظر خوانندگان
علی اصغر۱۳۹۹/۰۱/۱۵-۰:۵۸:۴۷
واقعا عالمان گذشته جواهر بودند جواهر
پاسخ‌ها
علی۱۳۹۹/۰۸/۲۸-۱۰:۱۳:۲۸
بالاخره با قاطعیت هم رد کردن نظر مردم درست به نظر نمی رسد
  • نظر شما