نفس آدمی، پیوسته هوای ریاست و شهرت را در سر میپروراند و چه بسا پشت پردهی عمدهی تلاشهایش چیزی جز دستیابی به این دو امر نیست.
ریاست طلبی و شهرت جویی رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند، هر چند شهرت تنها در ریاست خلاصه نمیگردد.
البته ریاست یافتن همیشه با مسئولیتهای ویژهای هم همراه میشود و از همین رو مفاسد ریاست طلبی خطرناکتر و گستردهتر است.
از یک سو ریاست و مسئولیت یافتن نااهلان، فاجعهبارتر از آن است که بشود توصیف نمود.
از سوی دیگر سپردن ریاست و مسئولیت به شایستگان نیز، ضرورتی است عقلانی و شرعی.
کنار هم قرار گرفتن این دو نگاه، موجب شده که علماء بیدار و هشیار تا جای ممکن از ریاست و مرجعیت فرار کرده و میدان را به دیگر شایستگان واگذارند و مسئولیت را به دیگران بسپارند.
داستانهای فرار علماء از مرجعیت و ریاست هم افسانههایی است که زمانی بسیار واقعیت داشت!
ناگفته پیداست که اگر چنین بزرگانی ناچار به پذیرفتن مرجعیت میگردیدند، افسانههایی از بی هوایی با خود و یک دلگی با دیگران را رقم میزدند.
اما اکنون…
هر نفسی هوای ریاست و شهرت را در سر میپروراند و چه بسا پشت پردهی عمدهی تلاشها نیز چیزی جز دستیابی به این دو امر نیست.
ریاست طلبی و شهرت جویی رابطه تنگاتنگی با یکدیگر دارند، هر چند شهرت تنها در ریاست خلاصه نمیگردد.
البته همیشه ریاست یافتن با مسئولیتهای ویژهای هم همراه میشود و از همین رو مفاسد ریاست طلبی خطرناکتر و گستردهتر است.
از یک سو ریاست و مسئولیت یافتن نااهلان، فاجعهبارتر از آن است که بشود توصیف نمود.
از سوی دیگر سپردن ریاست و مسئولیت به شایستگان نیز، ضرورتی است عقلانی و شرعی.
کنار هم قرار گرفتن این دو نگاه، موجب شده است که علماء بیدار و هشیار تا جایی که ممکن باشد خود از ریاست و مرجعیت فرار کرده و میدان را برای دیگر شایستگانی خالی نموده و مسئولیت را به دیگران واگذار نمایند…