در سال 1287 ناصرالدین شاه به عنوان سلطنت به عتبات عالیات میرود. او بارها میخواست به عتبات برود، ولی عثمانیها نمیخواستند که با عنوان سلطنت بیاید، بلکه میگفتند به صورت عادی بیاید.
تا اینکه میرزا حسین سپهسالار، سفیر ایران در عراق، مدتی در آنجا میماند و محبت حاکم عثمانی را جلب میکند و سرانجام آنها با سفر ناصرالدین شاه موافقت میکنند.
یکی از اموری که در این سفر اتفاق افتاد، تغییر اذان کربلا و نجف به صورت اذان شیعی بود.
وقتی ناصرالدین شاه صدای اذان مطابق اهل سنت میشنود، دستور میدهد که اذان شیعه را بگویند و از آن به بعد در این دو شهر مطابق مذهب شیعه اذان گفته میشود.
در آن سفر یک بار ناصرالدین شاه (در هنگام اذان ظهر) در حرم امام حسین بود. اتفاقا فاضل اردکانی هم در حرم حضور داشت.
شاه خطاب میکند که اقامه جماعت کنند تا ما هم با ایشان نماز بخوانیم.
فاضل که بی اعتنا به دنیا و مافیها بود، میگوید: وضو ندارم.
ایشان به این مسائل اهمیت نمیداد که شاه است، یا بگوید که صبر کن تا بروم وضو بگیرم[1].
[1] جرعهای از دریا ج ۲ ص ۳۴۷
در سال 1287 ناصرالدین شاه به عنوان سلطنت به عتبات عالیات میرود. او بارها میخواست به عتبات برود، ولی عثمانیها نمیخواستند که با عنوان سلطنت بیاید، بلکه میگفتند به صورت عادی بیاید.
تا اینکه میرزا حسین سپهسالار، سفیر ایران در عراق، مدتی در آنجا میماند و محبت حاکم عثمانی را جلب میکند و سرانجام آنها با سفر ناصرالدین شاه موافقت میکنند.
یکی از اموری که در این سفر اتفاق افتاد، تغییر اذان کربلا و نجف به صورت اذان شیعی بود.
وقتی ناصرالدین شاه صدای اذان مطابق اهل سنت میشنود، دستور میدهد که اذان شیعه را بگویند و از آن به بعد در این دو شهر مطابق مذهب شیعه اذان گفته میشود.
در آن سفر یک بار ناصرالدین شاه (در هنگام اذان ظهر) در حرم امام حسین بود. اتفاقا فاضل اردکانی هم در حرم حضور داشت.
شاه خطاب میکند که اقامه جماعت کنند تا ما هم با ایشان نماز بخوانیم.
فاضل که بی اعتنا به دنیا و مافیها بود، میگوید: وضو ندارم.
ایشان به این مسائل اهمیت نمیداد که شاه است، یا بگوید که صبر کن تا بروم وضو بگیرم .