کارهای ثابتش خواه در شهر یا در هر روستا که میرفت این بود که نماز صبح و نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را در مسجد به جماعت که او امام بود، با تأنی خضوع و خشوع و قرائت صحیح واضح و آشکار، بی آنکه در قرائت ادای عربها را در آورد، میخواند و پس از هر سه نوبت نماز، مدت یک ساعت تمام به منبر میرفت.
قسمت اول منبر، بیان چند مسئله از مسائل دینی بود.
قسمت دوم موعظه.
قسمت سوم روضه و غالبا به سبب شدت احتیاط از روی کتاب میخواند.
و هر گاه خودش صحبت میکرد با همان لهجه محلی صحبت میکرد و هر کلمه را چنان واضح میگفت که هر فرد عامی بفهمد. مثلا کلمه «تب» به زبان میآورد بعد میگفت: یعنی «تو» چون ممکن بود یک نفر روستایی نفهمد که «تب» یعنی چه؟…
پس از آنها خودش به منبر میٰرفت و میخواست که موعظه و مسائل یک سال را در یک شب به آنها بگوید.
لهذا فروان موعظه میکرد و یکی یکی از موارد جزئی زندگی را که خودش به همهی آنها وارد بود به عنوان مثال ذکر میکرد و مردم را از حساب الهی و جواب روز قیامت میترسانید.
و مسائل دینی را که بیشتر مورد حاجت و ابتلای آنها بود برای مرد و زن میگفت.
و روضه فراوان میخواند و خودش بیش از همه میگریست.
پس یا الله میگفت و منبر را ختم میکرد.
و چون از منبر پایین میآمد مردم ده یکی یکی، هر کدام مطلب و سؤالی داشتند مدت زیادی او را همچنان سرپا نگه داشته مطالب خود را میگفتند و همه را میشنید و جواب میگفت و هیچ علامتی از خستگی و ملال در او دیده نمیشد.
فضیلتهای فراموش شده صفحه 108 و 116
«برگ سبز» تحفه درویش
کارهای ثابتش خواه در شهر یا در هر روستا که میرفت این بود که نماز صبح و نماز ظهر و عصر و نماز مغرب و عشا را در مسجد به جماعت که او امام بود، با تأنی خضوع و خشوع و قرائت صحیح واضح و آشکار، بی آنکه در قرائت ادای عربها را در آورد، میخواند و پس از هر سه نوبت نماز، مدت یک ساعت تمام به منبر میرفت.
قسمت اول منبر، بیان چند مسئله از مسائل دینی بود.
قسمت دوم موعظه.
قسمت سوم روضه و غالبا به سبب شدت احتیاط از روی کتاب میخواند...