چهار مطلب در بخش نکتهها منتشر شده است با عناوین:
قصاص، عدالت و رحمت
قصاص زخم دل
فاجعهبارترین آتش سوزی
مظلومیت فاطمه زهرا و دشواری اجرای عدالت
مطالب یاد شده به شکل پیوسته، محتوایی مناسب سخنرانی به مناسبت فاطمیه میباشد.
برای سهولت کاربران همان مطالب در ذیل عرضه میشود.
۱- قصاص، عدالت و رحمت
عدالت را همه دوست دارند و آن را میستایند.
اصلا کسی بخواهد ظلمی را توجیه کند احساس ننگ میکند.
چیزی که این وسط یکی کمی میلنگد، قصه یک بام و دو هواست.
یعنی اگر به ما ظلم بشود عدالت خیلی برای برجسته میشود. اما اگر ما به دیگران ظلم کنیم دنبال یک سوراخی میگردیم تا کارمان را توجیه کنیم.
ظلم انواعی دارد.
ظلم مالی که روشن است. کسی اگر مال ما را غصب کند تا نگیریم دست از سرش برنمیداریم. پس تنها به قصاص مالی فکر میکنیم.
اما ظلم به حق دیگران و تجاوز به حق خلایق یک کمی دقیق است، یعنی درک همه مواردش برای همه آسان نیست.
ظلم به حق و حقیقت دیگر پیچیده است، ولی فوق العاده مهم است. برای همین هم میگذاریم برای بعد.
ظلم جانی هم معرِّف حضور همه هست. اگر کسی به ما سیلی بزند چه احساسی داریم؟ اگر کسی با چاقو خطی روی صورتمان بکشد چه حالی داریم؟
معلوم است دیگر، یک وقتی طرف نادانی کرده و حالا پشیمان است و در صدد دلجویی است، در این جور مواقع لذت عفو، خودش عالمی دارد. اما باز هم حق قصاص را برای خودمان محفوظ میداریم. اصلا ذات و روح عفو و گذشت، این است که حقی از من رفته که اختیارش هم به دست من است، اما من خودم به آقایی و بزرگواری خودم از حقم صرف نظر میکنم.
حالا اگر کسی قمه کشی کرده و طرف را لت و پار کرده و دو قورت و نیمش هم باقی است، اینجا جای گذشت دیگر نیست. اینجا قصاص خودش را خیلی برجسته نشان میدهد.
بیاییم سر این که کسی، کسی را به ظلم و ستم بکشد، اینجا چی؟
اگر مظلوم ما باشیم که معلوم است دیگر دمی از عدالت زبانمان خاموش نمیشود.
اما در مورد ظلم به دیگران که میشود، اما و اگر درست میکنیم که بله اعدام بد است، خشونت، خشونت میآورد و…
این همان یک بام و دو هواست.
اگر عدالت طلاست، یکی از بزرگترین قطعات آن قصاص جان است. اگر هم قصاص برایمان مشکل دارد، معلوم میشود با عدالت مشکل داریم.
این نگاه به قصاص، از زاویه عدالت بود.
اما قصاص یک زاویه مهم دیگری هم دارد.
زاویه مهمتر قصاص بازدارندگی آن است.
یعنی خود قصاص موجب میشود که حرمتها جانها بیشتر نگه داشته شود.
خود قصاص خدمت به انسانیت است.
خود قصاص پشتوانه جان آدمهاست.
خود قصاص…
اصلا خود قصاص ضامن حیات جامعه است!
وَ لَكُمْ فِي اَلْقِصٰاصِ حَيٰاةٌ يٰا أُولِي اَلْأَلْبٰابِ لَعَلَّكُمْ تَتَّقُونَ ﴿البقرة، 179﴾
ای خردمندان، برای شما در قصاص (ضمانت و بقاء) حیات است تا مگر (از کشتن یکدیگر) بپرهیزید.
اگر دستگاه قصاص درست و حسابی راه بیفتد، جرم و جنایت تعطیل میشود و حرمت انسانها بیشتر و بهتر نگه داشته میشود.
آری قصاص، هم عدالت است و هم بازدارنده و هم ضامن حیات!
این مطلب عقلی است، یعنی حساب دو دو تا چهار تا دارد، یعنی کاری به هیچ دین و مذهبی ندارد.
حالا بوق کرنا دست کسانی است که خودشان ملیونها جنایت میکنند و بعدش هم انسان دوست میشوند و فریاد حقوق بشرشان گوشها را کر کرده است. بماند…
۲- قصاص زخم دل
قصاص یک امر عقلی است یعنی به مقداری که به دیگران ضرر بزنی، تو بدهکار و دیگران طلبکار میشوند.
حالا به بقیه آثار مثبتش هم کاری ندارم.
قصاص انواع دارد. یکی از آنها قصاص جراحت و زخم است. اگر کسی عمدا کسی را مجروح کند، بدهکار میشود.
زخم خورده، طبق شرایطی که معین شده میتواند ببخشد، یا این که معادل مالی (دیه) آن را بگیرد، یا این که دقیقا همان زخم را بر ستمگر وارد سازد.
قصاص همین آخری است، یعنی معادل زخمی که خوردهای، ستمگر را زخمی کنی. کجا زخمی شده، چقدر زخمی شده و…
معلوم هم هست که زخم چشم با زخم انگشت فرق دارد.
معلوم هم هست که زخم سطحی با زخم عمیق فرق دارد.
معلوم هم هست زخمی که زود التیام پیدا میکند تا زخمی که التیام پیدا نمیکند فرق دارد.
معلوم هم هست که…
فعلا کاری به شرط و شروط فقهی قصاص زخم ندارم. تنها به جنبه عقلی آن کار دارم.
گفتم که قصاص هر عضوی با عضو دیگر فرق میکند. این که معلوم است.
اما هیچ فکر کردید که دل هم زخمی میشود؟! دل هم مجروح میشود؟!
سریعترین اسلحه برای زخمی کردن دل هم دم دست است، همین زبان بی صاحب!
یک کلمه، تنها یک کلمه کوچک، چها که با دل نمیکند!
گاهی زخمش یک عمر هم التیام نمییابد!
حالا این زخم زبان من و تو را اگر بخواهند طبق همان قانون عقلی قصاص کنند، چه باید بکنند؟!
باید یک زخمی به اندازه همان زخم زبان من و تو، با همان طول و عرض، با همان عمق، با همان خوش خیمی با بدخیمی، دقیقا مثل همان زخم، بر دل من و تو خنجر بزنند تا قصاص بشود.
البته معلوم هم هست که زخم زبان انواعی دارد.
یکی از زخم زبانها مسخره کردن است!
یکی از زخم زبانها دروغ بستن است!
یکی از زخم زبانها تهمت زدن است!
یکی از زخم زبانها غیبت کردن است!
یکی از زخم زبانها تحقیر است!
یکی از زخم زبانها آبروریزی است!
یکی از زخم زبانها…!
اوه چه خبر است؟!
ما با دل خلایق چها کردهایم؟!
اگر پای قصاص به میان بیاید…!!!
۳- فاجعهبارترین آتش سوزی
یک چوب کبریت است، روشنش میکنی و بعد چند بوته گندم را آتش میزنی.
آتش شعله میگیرد و باد هم شعلهاش را به چپ و راست میکشاند. در عرض چند دقیقه مزرعهای در دامن آتش میسوزد.
و سپس با فاصلهای اندک، از صدها هزار هکتار کشتزار، خاکستری بیش بر جا نمیماند.
اصلا جز تو، چه کسی میتواند مسئول این آتش سوزی بزرگ باشد؟!
داد و هوار میکنی که من فقط یک چوب کبریت را آتش زدم!
اما خردمندان داد و هوارت را به ریشخند میگیرند و منصفان از بی انصافیت تعجب میکنند.
هیچ کس تردید ندارد که ضامن هستی و باید از عهده خسارت برآیی.
البته اگر این کار عامدانه هم باشد، علاوه بر ضامن بودن، از منظر کیفری هم مجرم هستی و باید سزای کارت را ببینی.
دژخیم گفت آتش بیاورید…
آتش بیاورید تا…
آتش بیاورید تا خانه را به آتش بکشم…
خانه را به آتش بکشم، نه در خانه را!
خانه را هم با هر کس و هر چه در اوست، به آتش بکشم، نه فقط در و دیوارش را!
به او گفتند در این خانه فاطمه است!
در این خانه حسن و حسین، نور چشمان پیامبر هستند!
در این خانه تمام آثار بر جا مانده از رسول خداست!
(از علی دیگر نمیشود حرف زد، چون حکم قتلش امضا شده.)
آتش بیار معرکه پاسخ داد باشد، باشد باز هم به آتش میکشم!
…
این آتش با قلب علی چها کرد، بماند!
این آتش چها به سر حسن و حسینِ علی آورد، بماند!
این آتش چگونه شرر به جان پیامبر انداخت، بماند!
این آتش چطور هنوز هم زبانه میکشد و دودش همه عالم را پر کرده، بماند!
این آتش چگونه همه عالم و آدم را به خاکستر نشاند، بماند!
…
اما همه گفتهاند و همه هم نوشتهاند، هم دوست و هم دشمن که…
اذیت فاطمه…
اذیت فاطمه، اذیت خداست…
اذیت خداست!!!
۴- مظلومیت فاطمه زهرا سلام الله علیها و دشواری اجرای عدالت
گفتیم «قصاص، عدالت و رحمت» است. اما «قصاص زخم دل» بسیار متفاوت است.
پردهای از عمق فاجعهی پرپر شدن فاطمه زهرا سلام الله علیها را در «فاجعهبارترین آتش سوزی» دیدیم.
حالا بیاییم سر عدالت در فاجعه قتل فاطمه سلام الله علیها.
اگر تنها انسانهای تاریخ اسلام را بشماریم، این فاجعه، چند ملیون قلب را جریحه دار کرده؟!
اگر تمامی انسانهای تاریخ را که از این مصیبت خبردار شدهاند، بیفزاییم، با این مصیبت، چند ملیارد دل شکسته شده؟!
اگر فرشتگان الهی را هم اضافه کنیم…
اگر همه موجودات عالم را دارای شعوری متناسب با خودشان بدانیم…
اگر…
آن گاه با اندکی از عمق جنایت آن دژخیم دوزخی که فاطمه سلام الله علیها را به قتل رساند، آشنا میشویم.
آن گاه اندکی میفهمیم که این فاجعه چه بر سر عالم و آدم آورده است!
حالا چه بر سر امیرالمؤمنین آمده، آن را دیگر خدا میداند و بس!
تازه او هم خطاب به پیامبر گفت فاطمه از من پنهان کرد، تو او را سؤال پیچ کن!
مگر زخم تک تک این دلها التیام یافتنی است؟!
آیا این جنایت قصاص شدنی است؟!
در این حادثه سیاه تاریخ، چگونه میتوان عدالت را اجرا کرد؟!
آری هنگامی که فرزندش مهدی ظهور کند و قاتلین مادرش را زنده گرداند و هر مؤمنی آن دو را به قتل رساند باز دوباره زنده گرداند و مؤمنی بعدی و…
شاید التیامی اتفاق افتد آن هم در قد و قواره دنیا!
و شاید قصاصی محقق شود البته در حد و اندازه دنیا!
البته شاید!
آخر این یک جنایت متفاوت است!
اما عدالت حقیقی هرگز شدنی نیست!
اصلا برای این جنایت کیفری، جز جاودانگی در اعماق دوزخ میتوان یافت؟![1]
[1]- نظیر این مطلب درباره سید الشهداء علیه السلام آمده است:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ قَالَ نَزَلَتْ فِي الْحُسَيْنِ ع لَوْ قُتِلَ أَهْلُ الْأَرْضِ بِهِ مَا كَانَ سَرَفاً.
عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ رَجُلٍ قَالَ: سَأَلْتُ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع فِي قَوْلِهِ تَعَالَى- وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ إِنَّهُ كانَ مَنْصُوراً قَالَ ذَلِكَ قَائِمُ آلِ مُحَمَّدٍ يَخْرُجُ فَيَقْتُلُ بِدَمِ الْحُسَيْنِ ع فَلَوْ قَتَلَ أَهْلَ الْأَرْضِ لَمْ يَكُنْ مُسْرِفاً وَ قَوْلُهُ فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ لَمْ يَكُنْ لِيَصْنَعَ شَيْئاً يَكُونُ سَرَفاً ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَقْتُلُ وَ اللَّهِ ذَرَارِيَّ قَتَلَةِ الْحُسَيْنِ ع بِفَعَالِ آبَائِهَا.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: سَأَلْتُهُ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ وَ مَنْ قُتِلَ مَظْلُوماً فَقَدْ جَعَلْنا لِوَلِيِّهِ سُلْطاناً فَلا يُسْرِفْ فِي الْقَتْلِ قَالَ نَزَلَتْ فِي الْحُسَيْنِ ع لَوْ قَتَلَ وَلِيُّهُ أَهْلَ الْأَرْضِ بِهِ مَا كَانَ مُسْرِفاً وَ وَلِيُّهُ الْقَائِمُ ع.