×

درباره میز من طلبه هستم

مسیر «هویت‌یابی» از انسان شناسی آغاز و سپس به سرمنزل عقل شناسی، دین شناسی، اسلام شناسی و شیعه شناسی می‌رسد.
ادامه این سیر دقیق علمی، کامل‌ترین هویت، یعنی «هویت طلبگی» را رقم می‌زند.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

سخنرانی فاطمیه(عظمت‌مصیبت‌فاطمه زهرا س)

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۴-۱۹:۵۱:۳۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15918
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2515

تذکر: آنچه در این نوشتار ارائه شده ساختار و فهرست یک سخنرانی است و پر واضح است که همه آن در یک جلسه قابل ارائه نیست؛ لذا با توجه به تعداد و زمان مجالس و اهمیت مطالب، از این ساختار گزینش شود.

منشأ غم و شادی

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۴-۱۹:۳۱:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15925
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 145

حزن و اندوه و شادی و سرور ناشی از محبت و بغض است. محبت و بغض ناشی از معرفت است.

هر چه معرفت نسبت به چیزی بیشتر باشد شدت محبت و بغض نسبت به آن چیز بیشتر می‌شود و هر چه شدت محبت و بغض بیشتر شود شدت اندوه و سرور بیشتر است.

لذا کودک نسبت به یک حیوان درنده فقط ظاهر آن را می‌بیند و معرفتی که نسبت به آن دارد فقط زیبایی او است لذا نسبت به آن نه تنها احتراز نمی‌کند بلکه به طرف او کشیده می‌شود. هر چه شناخت او نسبت به این حیوان بیشتر شود نتیجه آن احتراز و احتیاط او از این حیوان است.

اگر معرفت معرفت الهی بشد نتیجتا محبت و بغض متولد از آن الهی است و حزن و سرور ناشی از آن برای خدا است و اگر این معرفت معرفت شیطانی باشد طبعا محبت و بغض متولد از آن شیطانی و حزن و سروری که به دنبال آن مي‌آید شیطانی است.

شاید از این جهت باشد که امام صادق علیه السلام می‌فرماید:

نفس و آه کسی که به خاطر ظلم به ما اندوهگین است تسبیح و حزن او عبادت است.[1]

چون اندوه مؤمن نسبت به ظلمی که به اهل بیت شده است، ناشی از محبت او است و محبت او ناشی از مقدار معرفت او به اهل بیت است و چون معرفت به اهل بیت در طول معرفت الهیه است، این اندوهی که ناشی از آن شده است، تسبیح و عبادت است.

این مطلب آن قدر مهم است که امام صادق علیه السلام در ادامه می‌فرماید:

باید این حدیث را با طلا نوشت.

پس آنچه مهم است جهت‌دهی به غم و شادی است که از راه جهت دهی به حب و بغض به دست می‌آید و حب و بغض ناشی از معرفت است. پس باید به خدا و آنچه او دستور داده به بشناسیم، معرفت پیدا کنیم. این معرفت چگونه به دست می‌آید؟

راه‌های رسیدن به شناخت

معرفت الهی از دو راه به دست می‌آید:

یک راه معرفتی است که به اکتساب به دست می‌آید و باید زحمت کشید و از راه درست معرفت به خوبی‌ها و بدی‌ها پیدا کرد.

یک راه معرفتی است که خدا خودش به بنده‌اش لطف می‌کند و به او عطا می‌فرماید. این معرفت به استاد دیدن حاصل نمی‌شود. چه بسا کسی به این معرفت می‌رسد که اصلا استادی ندیده است.

این راه جز با پاکی دل به دست نمی‌آید. چنان که قرآن می‌فرماید: لا یمسه الا المطهرون.

این معرفت فقط به اهل بیت داده شده است و هر کسی که سنخیتی از نظر عملی و روحی پیدا کند، به او به مقدار ظرفیت و پاکی درونش عطا می‌شود که قابل قیاس با معرفت اکتسابی نیست.

به عنوان نمونه گوشه کوچکی از این عنایت در عصر ما به کربلایی کاظم ساروقی شد که با اینکه بی‌سواد بود، یک شبه حافظ قرآن شد و معرفتی که به قرآن داشت، آن قدر بود که آیات و کلمات قرآن را در یک کتاب عربی می‌توانست تشخیص دهد. این عنایت بر اثر تقوایی که داشت به او شده است که معروف و مشهور است.

این معرفت به خط قرآن است که این گونه است معرفت به معانی و بطون قرآن چگونه خواهد بود؟!

اما با اینکه این معرفت اکتسابی قابل قیاس به معرفت اعطایی و لدنی نیست، از اهمیت بالایی برخوردار است که قرآن و روایات بارها به آن سفارش شده است.

آن قدر معرفت اکتسابی مهم است که امام باقر در حدیث شریفی می‌فرماید:

مَنْ لَمْ يَعْرِفْ سُوءَ مَا أُوتِيَ إِلَيْنَا مِنْ ظُلْمِنَا وَ ذَهَابِ حَقِّنَا وَ مَا نُكِبْنَا بِهِ فَهُوَ شَرِيكُ مَنْ أَبَى إِلَيْنَا فِيمَا وَلَّيْنَاهُ.[2]

لذا اهمیت فاطمیه و شناخت و معرفت به مصائب حضرت صدیقه‌ی طاهره روشن می‌شود و به دنبال این معرفت است که حزن ما نسبت به مصائب حضرت بیشتر و بیشتر می‌شود.

 

[1]ـ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: نَفَسُ الْمَهْمُومِ لِظُلْمِنَا تَسْبِيحٌ وَ هَمُّهُ لَنَا عِبَادَةٌ وَ كِتْمَانُ سِرِّنَا جِهَادٌ فِي سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع يَجِبُ أَنْ يُكْتَبَ هَذَا الْحَدِيثُ بِالذَّهَبِ. (الأمالي للمفيد/ص338/مجلس40/ح3)

[2]ـ ثواب الأعمال و عقاب الأعمال/ص208/عقاب الناصب و الجاحد لأمير المؤمنين

شناخت عظمت ظلم به اهل بیت

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۴-۱۹:۳۱:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15920
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1503

برای شناخت ظلم به اهل بیت مراحلی باید طی شود و تا این مراحل طی نشود ظلم شناخته نمی‌شود؛ به خاطر همین عدم شناخت ظلم است که بعضی فریاد افراط در عزاداری‌ها سرمی‌دهند و احزان اهل بیت را زیاده‌روی می‌شمارند.

مرحله اول: شناخت ظالم و مظلوم

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۴-۱۹:۳۵:۴۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15926
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 139

هر چه مقام ظلم بالاتر و رتبه ظالم پست‌تر باشد قبح و زشتی ظلم هم بیشتر می‌شود.

مظلوم حضرت صدیقه است؛ او کسی است که:

  • پیامبر در ازدواج او از خودش سلب اختیار کرده و می‌فرماید: این ازدواج به دست من نیست و به دست خدا بوده است.[1]
  • او کسی که خدا صداق ازدواج او را ربع مسکون و بهشت و جهنم قرار داده است.[2]
  • فاطمه زهرا سلام الله علیها کسی است که باب علم النبی امیر المؤمنین از عظمت علمی او از نزد او به قهقری برمی‌گردد و نزد پیامبر می‌‌رود و پیامبر از خلقت نورانیه او می‌گوید.[3]
  • فاطمه کسی که باب علم النبی امی المؤمنین علیه السلام کاتب گفتگوی او با جبرئیل است.[4]
  • صدیقه کبری سلام الله علیها کسی است که بهشتیان که نور مطلقند و از هر ظمتی بری هستند آن قدر با مقام او فاصله دارند که قصر با عظمت او را مانند ستاره‌ای می‌بینند.[5]
  • او کسی که ملکوتیان از آسمان او را در هنگام عبادت مانند ستاره‌ای درخشان می‌بینند.[6]
  • او کسی است که معیار غضب خدا غضب او است.
  • او کسی است که محبت او در صد موطن از مواطن قیامت کار گشا است.[7]
  • او کسی است که قدرت استجابت دعای او ستون‌های مسجد پیامبر را از جا کند. [8]
  • او کسی است که اگر نبود جهان هستی خلق نمی‌شد.[9]
  • او حجت بر امامان معصوم است.[10]
  • او کسی است که خلائق قدرت شناخت و معرفت او را اصلا ندارند.[11]

در مقابل ظالم در نهایت پستی از حیث حسب و نسب و در نهایت نادانی از حیث دانش و نهایت جبن و ترس به طوری که گزارش نشده است که یک نفر به دست او در جنگی کشته شود.

 

[1]ـ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ عَلِيِّ بْنِ مُوسَى الرِّضَا عَنْ أَبِيهِ عَنْ آبَائِهِ عَنْ عَلِيٍّ ع قَالَ: قَالَ لِي رَسُولُ اللَّهِ ص يَا عَلِيُّ لَقَدْ عَاتَبَتْنِي رِجَالٌ مِنْ قُرَيْشٍ فِي أَمْرِ فَاطِمَةَ وَ قَالُوا خَطَبْنَاهَا إِلَيْكَ فَمَنَعْتَنَا وَ تَزَوَّجْتَ عَلِيّاً فَقُلْتُ لَهُمْ وَ اللَّهِ مَا أَنَا مَنَعْتُكُمْ وَ زَوَّجْتُهُ بَلِ اللَّهُ تَعَالَى مَنَعَكُمْ وَ زَوَّجَهُ فَهَبَطَ عَلَيَّ جَبْرَئِيلُ ع فَقَالَ يَا مُحَمَّدُ إِنَّ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ يَقُولُ لَوْ لَمْ أَخْلُقْ عَلِيّاً ع لَمَا كَانَ لِفَاطِمَةَ ابْنَتِكَ كُفْوٌ عَلَى وَجْهِ الْأَرْضِ آدَمُ فَمَنْ دُونَهُ.( عيون أخبار الرضا عليه السلام/ج‏1/ص225/ب21/ح3)

[2]ـ وَ بِهَذَا الْإِسْنَادِ، عَنِ الْحُسَيْنِ، عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ، وَ أَبِي بَصِيرٍ، عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (عَلَيْهِ السَّلَامُ)، قَالَ: إِنَّ اللَّهَ (تَعَالَى) أَمْهَرَ فَاطِمَةَ (عَلَيْهَا السَّلَامُ) رُبُعَ الدُّنْيَا، فَرُبُعُهَا لَهَا، وَ أَمْهَرَهَا الْجَنَّةَ وَ النَّارَ، تُدْخِلُ أَعْدَاءَهَا النَّارَ، وَ تُدْخِلُ أَوْلِيَاءَهَا الْجَنَّةَ، وَ هِيَ الصِّدِّيقَةُ الْكُبْرَى، وَ عَلَى مَعْرِفَتِهَا دَارَتِ الْقُرُونُ الْأُوَلُ. (الأمالي للطوسي/ص668/مجلس36/ح1399-6)

أقول: المراد برفعها الربع الذي يسكنه أهلها و هو الربع المعمور منها فتكون الأرض المعمورة كلّها لفاطمة عليها السّلام فمن سكن الأرض من غير شيعتها سكن في المكان المغصوب، و نكح و صلّى و صام في الأرض المغصوبة كما نطقت به الأخبار. (رياض الأبرار في مناقب الأئمة الأطهار/ج‏1/ص49/ب2)

[3]ـ حَدَّثَنِي سَلْمَانُ قَالَ حَدَّثَنِي عَمَّارٌ وَ قَالَ أُخْبِرُكَ عَجَباً قُلْتُ حَدِّثْنِي يَا عَمَّارُ قَالَ نَعَمْ شَهِدْتُ عَلِيَّ بْنَ أَبِي طَالِبٍ ع وَ قَدْ وَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ ع فَلَمَّا أَبْصَرَتْ بِهِ نَادَتْ ادْنُ لِأُحَدِّثَكَ بِمَا كَانَ وَ بِمَا هُوَ كَائِنٌ وَ بِمَا لَمْ يَكُنْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ حِينَ تَقُومُ السَّاعَةُ قَالَ عَمَّارٌ فَرَأَيْتُ أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع يَرْجِعُ الْقَهْقَرَى فَرَجَعْتُ بِرُجُوعِهِ إِذْ دَخَلَ عَلَى النَّبِيِّ ص فَقَالَ لَهُ ادْنُ يَا أَبَا الْحَسَنِ فَدَنَا فَلَمَّا اطْمَأَنَّ بِهِ الْمَجْلِسُ قَالَ لَهُ تُحَدِّثُنِي أَمْ أُحَدِّثُكَ قَالَ الْحَدِيثُ مِنْكَ أَحْسَنُ يَا رَسُولَ اللَّهِ فَقَالَ كَأَنِّي بِكَ وَ قَدْ دَخَلْتَ عَلَى فَاطِمَةَ وَ قَالَتْ لَكَ كَيْتَ وَ كَيْتَ فَرَجَعْتَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع نُورُ فَاطِمَةَ مِنْ نُورِنَا فَقَالَ ع أَ وَ لَا تَعْلَمُ فَسَجَدَ عَلِيٌّ شُكْراً لِلَّهِ تَعَالَى قَالَ عَمَّارٌ فَخَرَجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ خَرَجْتُ بِخُرُوجِهِ فَوَلَجَ عَلَى فَاطِمَةَ ع وَ وَلَجْتُ مَعَهُ فَقَالَتْ كَأَنَّكَ رَجَعْتَ إِلَى أَبِي ص فَأَخْبَرْتَهُ بِمَا قُلْتُهُ لَكَ قَالَ كَانَ كَذَلِكِ يَا فَاطِمَةُ فَقَالَتْ اعْلَمْ يَا أَبَا الْحَسَنِ أَنَّ اللَّهَ تَعَالَى خَلَقَ نُورِي وَ كَانَ يُسَبِّحُ اللَّهَ جَلَّ جَلَالُهُ ثُمَّ أَوْدَعَهُ شَجَرَةً مِنْ شَجَرِ الْجَنَّةِ فَأَضَاءَتْ فَلَمَّا دَخَلَ أَبِي الْجَنَّةَ أَوْحَى اللَّهُ تَعَالَى إِلَيْهِ إِلْهَاماً أَنِ اقْتَطِفِ الثَّمَرَةَ مِنْ تِلْكَ الشَّجَرَةِ وَ أَدِرْهَا فِي لَهَوَاتِكَ فَفَعَلَ فَأَوْدَعَنِي اللَّهُ سُبْحَانَهُ صُلْبَ أَبِي ص ثُمَّ أَوْدَعَنِي خَدِيجَةَ بِنْتَ خُوَيْلِدٍ فَوَضَعَتْنِي وَ أَنَا مِنْ ذَلِكَ النُّورِ أَعْلَمُ مَا كَانَ وَ مَا يَكُونُ وَ مَا لَمْ يَكُنْ يَا أَبَا الْحَسَنِ الْمُؤْمِنُ يَنْظُرُ بِنُورِ اللَّهِ تَعَالَى. (بحار الأنوار(ط-بيروت)/ج‏43/ص8/ب1/ح11)

[4]ـ مُحَمَّدُ بْنُ يَحْيَى عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدٍ عَنِ ابْنِ مَحْبُوبٍ عَنِ ابْنِ رِئَابٍ عَنْ أَبِي عُبَيْدَةَ قَالَ: سَأَلَ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ الْجَفْرِ فَقَالَ هُوَ جِلْدُ ثَوْرٍ مَمْلُوءٌ عِلْماً قَالَ لَهُ فَالْجَامِعَةُ قَالَ تِلْكَ صَحِيفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِي عَرْضِ الْأَدِيمِ مِثْلُ فَخِذِ الْفَالِجِ فِيهَا كُلُّ مَا يَحْتَاجُ النَّاسُ إِلَيْهِ وَ لَيْسَ مِنْ قَضِيَّةٍ إِلَّا وَ هِيَ فِيهَا حَتَّى أَرْشُ الْخَدْشِ قَالَ فَمُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع قَالَ فَسَكَتَ طَوِيلًا ثُمَّ قَالَ إِنَّكُمْ لَتَبْحَثُونَ عَمَّا تُرِيدُونَ وَ عَمَّا لَا تُرِيدُونَ إِنَّ فَاطِمَةَ مَكَثَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص خَمْسَةً وَ سَبْعِينَ يَوْماً وَ كَانَ دَخَلَهَا حُزْنٌ شَدِيدٌ عَلَى أَبِيهَا وَ كَانَ جَبْرَئِيلُ ع يَأْتِيهَا فَيُحْسِنُ عَزَاءَهَا عَلَى أَبِيهَا وَ يُطَيِّبُ نَفْسَهَا وَ يُخْبِرُهَا عَنْ أَبِيهَا وَ مَكَانِهِ وَ يُخْبِرُهَا بِمَا يَكُونُ بَعْدَهَا فِي ذُرِّيَّتِهَا وَ كَانَ عَلِيٌّ ع يَكْتُبُ ذَلِكَ فَهَذَا مُصْحَفُ فَاطِمَةَ ع. (الكافي(ط-الإسلامية)/ج‏1/ص241/باب فيه ذكر الصحيفة و الجفر و الجامعة و مصحف فاطمة/ح5)

[5]ـ الْحَسَنُ بْنُ يَزِيدَ قَالَ: قُلْتُ لِأَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع لِمَ سُمِّيَتْ فَاطِمَةُ الزَّهْرَاءَ قَالَ لِأَنَّ لَهَا فِي الْجَنَّةِ قُبَّةً مِنْ يَاقُوتٍ حَمْرَاءَ ارْتِفَاعُهَا فِي الْهَوَاءِ مَسِيرَةُ سَنَةٍ مُعَلَّقَةً بِقُدْرَةِ الْجَبَّارِ لَا عِلَاقَةَ لَهَا مِنْ فَوْقِهَا فَتُمْسِكَهَا وَ لَا دِعَامَةَ لَهَا مِنْ تَحْتِهَا فَتَلْزَمَهَا لَهَا مِائَةُ أَلْفِ بَابٍ عَلَى كُلِّ بَابٍ أَلْفٌ مِنَ الْمَلَائِكَةِ يَرَاهَا أَهْلُ الْجَنَّةِ كَمَا يَرَى أَحَدُكُمُ الْكَوْكَبَ الدُّرِّيَّ الزَّاهِرَ فِي أُفُقِ السَّمَاءِ فَيَقُولُونَ هَذِهِ الزَّهْرَاءُ لَفَاطِمَةُ ع. (بحار الأنوار(ط-بيروت)/ج‏43/ص16/ب2)

[6]ـ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ إِبْرَاهِيمَ بْنِ إِسْحَاقَ الطَّالَقَانِيُّ رَحِمَهُ اللَّهُ قَالَ حَدَّثَنَا عَبْدُ الْعَزِيزِ بْنُ يَحْيَى الْجَلُودِيُّ قَالَ حَدَّثَنَا مُحَمَّدُ بْنُ زَكَرِيَّا الْجَوْهَرِيُّ عَنْ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ عُمَارَةَ عَنْ أَبِيهِ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ فَاطِمَةَ لِمَ سُمِّيَتْ زَهْرَاءَ فَقَالَ لِأَنَّهَا كَانَتْ إِذَا قَامَتْ فِي مِحْرَابِهَا زَهَرَ نُورُهَا لِأَهْلِ السَّمَاءِ كَمَا يَزْهَرُ نُورُ الْكَوَاكِبِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ. (معاني الأخبار/ص64/باب معاني أسماء محمد و علي و فاطمة و الحسن و الحسين و الأئمة/ح15)

[7]ـ وَ عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ ره قَالَ قَالَ النَّبِيُّ ص يَا سَلْمَانُ مَنْ أَحَبَّ فَاطِمَةَ فَهُوَ فِي الْجَنَّةِ مَعِي وَ مَنْ أَبْغَضَهَا فَهُوَ فِي النَّارِ يَا سَلْمَانُ حُبُّ فَاطِمَةَ يَنْفَعُ فِي مِائَةٍ مِنَ الْمَوَاطِنِ أَيْسَرُ تِلْكَ الْمَوَاطِنِ الْمَوْتُ وَ الْقَبْرُ وَ الْمِيزَانُ وَ الْحَشْرُ وَ الصِّرَاطُ وَ الْمُحَاسَبَةُ فَمَنْ رَضِيَتْ عَنْهُ ابْنَتِي رَضِيتُ عَنْهُ وَ مَنْ رَضِيتُ عَنْهُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ وَ مَنْ غَضِبَتْ عَلَيْهِ فَاطِمَةُ غَضِبْتُ عَلَيْهِ وَ مَنْ غَضِبْتُ عَلَيْهِ غَضَبَ اللَّهُ عَلَيْهِ وَ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُهَا وَ يَظْلِمُ بَعْلَهَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ عَلِيّاً ع وَ وَيْلٌ لِمَنْ يَظْلِمُ ذُرِّيَّتَهَا وَ شِيعَتَهَا. (إرشاد القلوب إلى الصواب(للديلمي)/ج‏2/ص294)

[8]ـ رُوِيَ عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ: لَمَّا اسْتُخْرِجَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ مِنْ مَنْزِلِهِ خَرَجَتْ فَاطِمَةُ ع فَمَا بَقِيَتْ هَاشِمِيَّةٌ إِلَّا خَرَجَتْ مَعَهَا حَتَّى انْتَهَتْ قَرِيباً مِنَ الْقَبْرِ فَقَالَتْ خَلُّوا عَنِ ابْنِ عَمِّي فَوَ الَّذِي بَعَثَ مُحَمَّداً بِالْحَقِّ لَئِنْ لَمْ تُخَلُّوا عَنْهُ لَأَنْشُرَنَّ شَعْرِي وَ لَأَضَعَنَّ قَمِيصَ رَسُولِ اللَّهِ ص عَلَى رَأْسِي وَ لَأَصْرُخَنَّ إِلَى اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى فَمَا نَاقَةُ صَالِحٍ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنِّي وَ لَا الْفَصِيلُ بِأَكْرَمَ عَلَى اللَّهِ مِنْ وُلْدِي قَالَ سَلْمَانُ رَضِيَ اللَّهُ عَنْهُ كُنْتُ قَرِيباً مِنْهَا فَرَأَيْتُ وَ اللَّهِ أَسَاسَ حِيطَانِ الْمَسْجِدِ مَسْجِدِ رَسُولِ اللَّهِ ص تَقَلَّعَتْ مِنْ أَسْفَلِهَا حَتَّى لَوْ أَرَادَ رَجُلٌ أَنْ يَنْفُذَ مِنْ تَحْتِهَا نَفَذَ فَدَنَوْتُ مِنْهَا فَقُلْتُ يَا سَيِّدَتِي وَ مَوْلَاتِي إِنَّ اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى بَعَثَ أَبَاكِ رَحْمَةً فَلَا تَكُونِي نَقِمَةً فَرَجَعَتْ وَ رَجَعْتِ الْحِيطَانُ حَتَّى سَطَعَتِ الْغَبَرَةُ مِنْ أَسْفَلِهَا فَدَخَلَتْ فِي خَيَاشِيمِنَا. (بحار الأنوار(ط-بيروت)/ج‏28/ص206/ب4/ح5)

[9]ـ يا أحمد! لو لاك لما خلقت الأفلاك‏ و لو لا عليّ‏ لما خلقتك و لو لا فاطمة لما خلقتكما.(عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال-مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد/ج‏11/ص44، مستدرك سفينة البحار/ج3/ص334)

[10]ـ نحن حجج اللّه على خلقه، و جدّتنا فاطمة حجة اللّه علينا. (عوالم العلوم و المعارف والأحوال من الآيات و الأخبار و الأقوال - مستدرك سيدة النساء إلى الإمام الجواد/ج‏/ص1029)

[11]ـ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَّهُ قَالَ: إِنَّا أَنْزَلْناهُ فِي لَيْلَةِ الْقَدْرِ اللَّيْلَةُ فَاطِمَةُ وَ الْقَدْرُ اللَّهُ فَمَنْ عَرَفَ فَاطِمَةَ حَقَّ مَعْرِفَتِهَا فَقَدْ أَدْرَكَ لَيْلَةَ الْقَدْرِ وَ إِنَّمَا سُمِّيَتْ فَاطِمَةَ لِأَنَّ الْخَلْقَ فُطِمُوا عَنْ مَعْرِفَتِهَا.( بحار الأنوار(ط-بيروت)/ج‏43/ص65/ب3/ح58)

مرحله دوم: شناخت ظلم

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۴-۱۹:۳۵:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15927
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 180

ظلم انواعی دارد که خارج از این چهار نوع نیست:

  • ظلم مالی
  • ظلم بدنی
  • ظلم به اعتبار و شخصیت
  • ظلم به اهداف و آرمان‌ها

حضرت صدیقه از سه جهت مظلوم واقع شد. غصب فدک و ارث و خمس حضرت از نوع اول و مصیبتها و جراحاتی که به حضرت وارد شد از نوع دوم است که پر واضح است و در منابع روایات و گزارش‌های فراوانی برای این دو نوع وجود دارد.

ظلم به اعتبار و شخصیت

تکذیب حضرت صدیقه و امیر المؤمنین و حسنین و ام ایمن و فضه و انکار تمام فضائل امیر المؤمنین و حضرت زهرا ظلم بزرگ دیگری بود که در این میان شد.

به عنوان نمونه امیر المؤمنین در جواب تهدید به قتل برای بیعت فرمودند: بنده خدا و برادر رسول خدا را می‌کشید. عمر گفت: بنده خدا بله اما برادر رسول خدا نه.[1] حتی به کمترین فضیلت امیرالمؤمنین راضی نشدند!

ظلم به اهداف و آرمان‌ها

آنچه بسیار مهم است ظلمی است که از نوع سوم به حضرت شده است.

هدف از آفرینش خلقت چیست؟ هدف آن است که در آیه کریمه‌ی «و ما خلقت الإنس و الجن إلا لیعبدون»[2] بیان شده است.

وسیله‌ای که خداوند متعال بر نیل به این هدف قرار داده است چیست؟ وسیله هم آن است که در زیارت جامعه می‌خوانیم:

ابتدای خلقت، آنان انوار بودند که جایگاهشان عرش الهی بود و خداوند بر سر بشر منت گذاشت ونان آن آنان را در این کره‌ی خاکی قرار داد.[3]

بعد از اینکه در دسترس بشر قرار گرفتند، کمال دنیوی را به برکت آنان به بشر داد از نزول باران که ابتدایی ترین نعمت الهی برای حیات بشر است تا سکون و آرامش زمین و آسمان و تا رفع هموم و برطرف کردن گرفتاری‌ها[4] که جامع همه‌ی این خصوصیات در این روایت است:

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ (عَلَيْهِ السَّلَامُ): لَوْ بَقِيَتِ الْأَرْضُ يَوْماً وَاحِداً بِلَا إِمَامٍ مِنَّا لَسَاخَتِ‏ الْأَرْضُ‏ بِأَهْلِهَا، وَ لَعَذَّبَهُمُ اللَّهُ‏ بِأَشَدِّ عَذَابِهِ، وَ ذَلِكَ أَنَّ اللَّهَ جَعَلَنَا حُجَّةً فِي أَرْضِهِ وَ أَمَاناً فِي الْأَرْضِ لِأَهْلِ الْأَرْضِ، لَنْ يَزَالُوا بِأَمَانٍ مِنْ أَنْ تَسِيخَ بِهِمْ الْأَرْضُ مَا دُمْنَا بَيْنَ أَظْهُرِهِمْ، فَإِذَا أَرَادَ اللَّهُ أَنْ يُهْلِكَهُمْ، ثُمَّ لَا يُمْهِلَهُمْ، وَ لَا يُنْظِرَهُمْ، ذَهَبَ بِنَا مِنْ بَيْنِهِمْ، ثُمَّ يَفْعَلُ اللَّهُ (تَعَالَى) بِهِمْ مَا يَشَاءُ.[5]

کمال معنوی بشر فردی و اجتماعی را نیز به دست آنان سپرد.[6]

در انتها نیز نجات بشر به اراده و شفاعت آنان است.[7]

این چشم‌اندازی است که در کتب روایی، احادیث فراوانی دال بر آن است.

آیا این چشم انداز به ثمر رسید؟ آیا آنچه هدف خلقت بود، محقق شد؟

جواب آن را صدیقه‌ی طاهره در عیادت زنان مدینه داده است:

وَ تَاللَّهِ لَوْ مَالُوا عَنِ الْمَحَجَّةِ اللَّائِحَةِ وَ زَالُوا عَنْ قَبُولِ الْحُجَّةِ الْوَاضِحَةِ لَرَدَّهُمْ إِلَيْهَا وَ حَمَلَهُمْ عَلَيْهَا وَ لَسَارَ بِهِمْ سَيْراً سُجُحاً[8] لَا يَكْلُمُ[9] حشاشه‏ [خِشَاشُهُ‏][10] وَ لَا يَكِلُّ سَائِرُهُ‏[11] وَ لَا يَمَلُّ رَاكِبُهُ وَ لَأَوْرَدَهُمْ مَنْهَلًا نَمِيراً[12] صَافِياً رَوِيّاً تَطْفَحُ ضَفَّتَاهُ[13] وَ لَا يَتَرَنَّقُ جَانِبَاهُ[14] وَ لَأَصْدَرَهُمْ بِطَاناً[15] وَ نَصَحَ لَهُمْ سِرّاً وَ إِعْلَانا[16]

اگر این ظلم محقق نمی‌شد، حتی بشر به کمال مادی و دنیوی هم می‌رسید کما این که امیرالمؤمنین می‌فرماید:

اگر مردم بعد از پیامبر از من تبعیت می‌کردند از نعمتهای الهی آنچه بالای سرشان است و آنچه زیر پایشان است فراوان می‌خوردند.[17]

این اهداف و آرمان‌ها را خدا برای حضرت صدیقه طاهره و اهل بیت علیهم السلام قرار داده است. ظلمی که به آن شد این است که مانع رسیدن آنان به این اهداف شدند.

اندک تأملی کافی است که اجمالا سعه این ظلم و غصب حقوق روشن شود.

 

[1]ـ فَقَالَ عُمَرُ دَعْ [عَنْكَ‏] هَذَا يَا عَلِيُّ فَوَ اللَّهِ إِنْ لَمْ تُبَايِعْ لَنَقْتُلَنَّكَ فَقَالَ عَلِيٌّ ع إِذاً وَ اللَّهِ أَكُونُ عَبْدَ اللَّهِ وَ أَخَا رَسُولِ اللَّهِ الْمَقْتُولَ فَقَالَ [عُمَرُ] أَمَّا عَبْدُ اللَّهِ الْمَقْتُولُ فَنَعَمْ وَ أَمَّا أَخُو رَسُولِ اللَّهِ (كتاب سليم بن قيس الهلالي/ج‏2/ص866/ح48)

[2]ـ ذاریات/56

[3]ـ خَلَقَكُمُ اللَّهُ أَنْوَاراً فَجَعَلَكُمْ بِعَرْشِهِ مُحْدِقِينَ حَتَّى مَنَّ عَلَيْنَا بِكُمْ فَجَعَلَكُمْ‏ فِي بُيُوتٍ أَذِنَ اللَّهُ أَنْ تُرْفَعَ وَ يُذْكَرَ فِيهَا اسْمُهُ‏.

[4]ـ وَ بِكُمْ‏ يُنَزِّلُ الْغَيْثَ وَ بِكُمْ‏ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَى الْأَرْضِ‏ إِلَّا بِإِذْنِهِ وَ بِكُمْ يُنَفِّسُ الْهَمَّ وَ يَكْشِفُ الضُّرَّ

[5]ـ دلائل الإمامة(ط-الحديثة)/ص436/معرفة أن الله لا يخلي الأرض من حجة/ح07-11

[6]ـ وَ جَعَلَ صَلَوَاتِنَا عَلَيْكُمْ وَ مَا خَصَّنَا بِهِ‏ مِنْ وَلَايَتِكُمْ طِيباً لِخَلْقِنَا وَ طَهَارَةً لِأَنْفُسِنَا وَ تَزْكِيَةً لَنَا وَ كَفَّارَةً لِذُنُوبِنَا… بِكُمْ يُسْلَكُ إِلَى الرِّضْوَانِ وَ عَلَى مَنْ جَحَدَ وَلَايَتَكُمْ غَضَبُ الرَّحْمَنِ… إِنْ ذُكِرَ الْخَيْرُ كُنْتُمْ أَوَّلَهُ وَ أَصْلَهُ وَ فَرْعَهُ وَ مَعْدِنَهُ وَ مَأْوَاهُ وَ مُنْتَهَاهُ …وَ بِكُمْ أَخْرَجَنَا اللَّهُ مِنَ الذُّلِّ وَ فَرَّجَ عَنَّا غَمَرَاتِ الْكُرُوبِ وَ أَنْقَذَنَا مِنْ شَفَا جُرُفِ الْهَلَكَاتِ وَ مِنَ النَّارِ بِأَبِي أَنْتُمْ وَ أُمِّي وَ نَفْسِي بِمُوَالاتِكُمْ عَلَّمَنَا اللَّهُ مَعَالِمَ دِينِنَا وَ أَصْلَحَ مَا كَانَ فَسَدَ مِنْ دُنْيَانَا وَ بِمُوَالاتِكُمْ تَمَّتِ الْكَلِمَةُ وَ عَظُمَتِ النِّعْمَةُ وَ ائْتَلَفَتِ الْفُرْقَةُ…

[7]ـ وَ بِمُوَالاتِكُمْ تُقْبَلُ الطَّاعَةُ الْمُفْتَرَضَةُ وَ لَكُمُ الْمَوَدَّةُ الْوَاجِبَةُ وَ الدَّرَجَاتُ الرَّفِيعَةُ وَ الْمَقَامُ الْمَحْمُودُ وَ الْمَقَامُ الْمَعْلُومُ عِنْدَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ الْجَاهُ الْعَظِيمُ وَ الشَّأْنُ الْكَبِيرُ وَ الشَّفَاعَةُ الْمَقْبُولَةُ.

[8]ـ سهلا.

[9]ـ لا یجرح

[10]ـ آنچه برای رام شدن شتر در بینی او می‌کنند.

[11]ـ لا يتعب.

[12]ـ سرچشمه گوارا

[13]ـ نهری که لبریز از آب است.

[14]ـ گل آلود و کد نیست.

[15]ـ سیرابشان می‌کرد.

[16]ـ الإحتجاج على أهل اللجاج للطبرسي/ج‏1/ص108

[17]ـ وَ لَوْ أَنَّ الْأُمَّةَ مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ اتَّبَعُونِي وَ أَطَاعُونِي لَأَكَلُوا مِنْ فَوْقِهِمْ وَ مِنْ تَحْتِ أَرْجُلِهِمْ رَغَداً إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ. (كتاب سليم بن قيس الهلالي/ج‏2/ص658/ح11)

مرحله‌ی سوم: شناخت عظمت ظلم از زبان معصوم

  • نویسنده:محمد
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۴-۱۹:۳۵:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15928
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 161

با اندکی تأمل در دو مرحله‌ی قبل در میابیم که درک ما از عظمت حضرت صدیقه بسیار ناچیز است و حتی نه مقدار ظلم را می‌توانیم درک کنیم و عمق آن را و البته این به خاطر عدم سعه وجودی ما است؛ چون اقیانوسی را نمی‌توان استکانی جای داد.

لذا بعد از درک اجمالی عظمت باید به کلام معصوم مراجعه کرد، کلام کسی که هم مظلوم را می‌شناسد و هم کم و کیف ظلم را می‌داند.

برای نمونه به مواردی اشاره می‌کنیم:

مقایسه ظلم به حضرت صدیقه با کربلا

حادثه تلخ کربلا به قدری عظیم است که در روایات فراوان آمده است که تمام موجودات تحت تأثیر آن گریه کرده‌اند و هیچ حادثه‌ای تلخ‌تر از آن نه واقع شده است و نه تا قیام قیامت واقع می‌شود.

عظمت این مصیبت آن قدر است که رسول خدا خون سید الشهدا در شیشه‌ای قرار می‌دهد[1] و این خون را بر پایه‌های عرش می‌گذارند و بر اثر آن تا قیام قیامت آن پایه‌های عرش می‌لرزد.[2]

با این حال امام صادق در حدیثی برای مفضل شرح می‌دهند که چگونه هنگام ظهور انتقام اهل بیت گرفته می‌شود، تا می‌رسد به مصیبت سید الشهدا و کیفیت رجعت سید الشهدا و گریه‌ها و ضجه‌ها را بیان می‌کند و خود حضرت گریه‌ی طولانی می‌کنند.

 آنگاه مفضل می‌گوید:

روز قصاص شما بزرگ‌تر از روز محنت و گرفتاری شما است.

امام در جواب او می‌فرماید:

هیچ روزی مثل روز محنت و مصیبت ما در کربلا نیست اگرچه روز سقیفه و آتش زدن خانه امیر المؤمنین و فاطمه و حسنین و قتل محسن با لگد بزرگ‌تر و تلخ‌تر است.[3]

مویه‌های امیر المؤمنین در مصیبت حضرت صدیقه

صبر امیرالمؤمنین در گرفتاری‌ها و مصائب پر واضح است و در هیچ موطنی دیده نشده که شکایتی کند؛ بلکه به همه مشکلات می‌خندید و می‌فرمود: این در راه خدا کم است.

با این حال مویه‌هایی از امیر المؤمنین در مصیبت حضرت صدیقه‌ی طاهره نقل شده است که نمونه‌ی آن به شرح ذیل است:

  • هنگام دفن دختر رسول خدا فرمودند:

اگر نبود که غاصبین غلبه دارند،  بر سر قبر فاطمه ماندگار می‌شدم و اعتکاف می‌کرم و مانند زنی که بچه‌اش مرده بر این مصیبت بزرگ فریاد می‌کشیدم.[4]

  • هنگام شهادت حضرت صدیقه فرمود:

انا لله و انا الیه راجعون از مصیبتی که فجیع‌تر و تلخ‌تر و سخت‌تر و نارحت‌کننده‌تر از آن نیست. به خدا قسم این مصیبتی است که عزایی ندارد و محنتی است که بعد از آن محنت سخت‌تری وجود ندارد.[5]

  • هنگام شهادت حضرت صدیقه آرزوی مرگ می‌کند و می‌فرماید:

کاش همراه نفس‌هایم جانم بیرون بیاید.[6]

  • هنگام دفن خطاب به رسول خدا می‌فرماید:

در مصیبت دختر تو صبرم تمام شد و شبم بی‌پایان و حزنم سرمدی.[7]

کیفیت انتقام

انتقام هر ظلمی متناسب با همان ظلم است و به هیچ وجه نباید قصاص بزرگ‌تر از جنایت باشد.

کیفیت انتقام حضرت صدیقه گویا عظمت ظلمی است که به آن حضرت شده است. فقط به یک روایت اشاره می‌کنیم.

در روایتی طولانی امام صادق علیه السلام ماجراهای ظهور و بعد از آن را برای مفضل شرح می‌دهد، تا می‌رسد به این که حضرت آن دو خبیث را از قبر بیرون می‌آورد و از آنان اعتراف می‌گیرد و بدن آنان را آتش می‌زند.

کلام که به این جا می‌رسد مفضل سؤال می‌کند:

آیا این آخر عذاب آن‌ها است؟

امام صادق در جواب می‌فرماید:

هیهات اینان در حضور پیامبر و امیر المؤمنین و حضرت صدیقه و ائمه هر روز هزار مرتبه کشته می‌شوند.[8]

 

[1]ـ عَنْ عَمَّارٍ أَنَّ ابْنَ عَبَّاسٍ رَأَى النَّبِيَّ ص فِي مَنَامِهِ يَوْماً بِنِصْفِ النَّهَارِ وَ هُوَ أَشْعَثُ أَغْبَرُ فِي يَدِهِ قَارُورَةٌ فِيهَا دَمٌ فَقَالَ يَا رَسُولَ اللَّهِ مَا هَذَا الدَّمُ قَالَ دَمُ الْحُسَيْنِ لَمْ أَزَلْ أَلْتَقِطُهُ مُنْذُ الْيَوْمِ فَأُحْصِي ذَلِكَ الْيَوْمُ فَوُجِدَ أَنَّهُ قُتِلَ فِي ذَلِكَ الْيَوْم‏.‌(بحار الأنوار بيروت/ج‏45/ص231/ب42//ح3)

[2]ـ أَشْهَدُ أَنَّ دَمَكَ سَكَنَ فِي الْخُلْدِ وَ اقْشَعَرَّتْ لَهُ أَظِلَّةُ الْعَرْشِ وَ بَكَى لَهُ جَمِيعُ الْخَلَائِقِ وَ بَكَتْ لَهُ السَّمَاوَاتُ السَّبْعُ وَ الْأَرَضُونَ السَّبْعُ وَ مَا فِيهِنَّ وَ مَا بَيْنَهُنَّ وَ مَنْ يَتَقَلَّبُ فِي الْجَنَّةِ وَ النَّارِ مِنْ خَلْقِ رَبِّنَا وَ مَا يُرَى وَ مَا لَا يُرَى.(بحار الأنوار بيروت/ج‏98/ج152/ب18/ح3)

[3]ـ ثُمَّ يَقُومُ الْحُسَيْنُ (عَلَيْهِ السَّلَامُ) مُخَضَّباً بِدِمَائِهِ فَيُقْبِلُ فِي اثْنَيْ عَشَرَ أَلْفَ صِدِّيقٍ كُلُّهُمْ شُهَدَاءُ وَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ مِنْ ذُرِّيَّةِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ مِنْ شِيعَتِهِمْ وَ مَوَالِيهِمْ وَ أَنْصَارِهِمْ وَ كُلُّهُمْ مُضَرَّجُونَ بِدِمَائِهِمْ فَإِذَا رَآهُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَبَكَتْ أَهْلُ السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ وَ مَنْ عَلَيْهَا وَ يَقِفُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ الْحَسَنُ عَنْ يَمِينِهِ وَ فَاطِمَةُ عَنْ شِمَالِهِ وَ يُقْبِلُ الْحُسَيْنُ وَ يَضُمُّهُ رَسُولُ اللَّهِ إِلَى صَدْرِهِ وَ يَقُولُ يَا حُسَيْنُ فَدَيْتُكَ قَرَّتْ عَيْنَاكَ وَ عَيْنَايَ فِيكَ وَ عَنْ يَمِينِ الْحُسَيْنِ حَمْزَةُ بْنُ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ عَنْ شِمَالِهِ جَعْفَرُ بْنُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَمَامَهُ أَبُو عُبَيْدَةَ بْنُ الْحَارِثِ بْنِ عَبْدِ الْمُطَّلِبِ وَ يَأْتِي مُحَسِّنٌ مُخَضَّباً بِدَمِهِ تَحْمِلُهُ خَدِيجَةُ ابْنَةُ خُوَيْلِدٍ وَ فَاطِمَةُ ابْنَةُ أَسَدٍ وَ هُمَا جَدَّتَاهُ وَ جُمَانَةُ عَمَّتُهُ ابْنَةُ أَبِي طَالِبٍ وَ أَسْمَاءُ ابْنَةُ عُمَيْسٍ صَارِخَاتٍ وَ أَيْدِيهِنَّ عَلَى خُدُودِهِنَّ وَ نَوَاصِيهِنَّ مُنْتَشِرَةٌ وَ الْمَلَائِكَةُ تَسْتُرُهُنَّ بِأَجْنِحَتِهَا وَ أُمُّهُ فَاطِمَةُ تَصِيحُ وَ تَقُولُ هَذَا يَوْمُكُمْ الَّذِي كُنْتُمْ بِهِ تُوعَدُونَ وَ جَبْرَائِيلُ يَصِيحُ وَ يَقُولُ: مَظْلُومٌ فَانْتَصِرْ فَيَأْخُذُ رَسُولُ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) محسن [مُحَسِّناً] عَلَى يَدِهِ وَ يَرْفَعُهُ إِلَى السَّمَاءِ وَ هُوَ يَقُولُ إِلَهِي صَبَرْنَا فِي الدُّنْيَا احْتِسَاباً وَ هَذَا الْيَوْمَ: تَجِدُ كُلُّ نَفْسٍ ما عَمِلَتْ مِنْ خَيْرٍ مُحْضَراً وَ ما عَمِلَتْ مِنْ سُوءٍ تَوَدُّ لَوْ أَنَّ بَيْنَها وَ بَيْنَهُ أَمَداً بَعِيداً قَالَ: ثُمَّ بَكَى الصَّادِقُ وَ قَالَ: يَا مُفَضَّلُ لَوْ قُلْتُ عَيْناً بَكَتْ مَا فِي الدُّمُوعِ مِنْ ثَوَابٍ وَ إِنَّمَا نَرْجُو إِنْ بَكَيْنَا الدِّمَاءَ أَنْ ثَابَ بِهِ فَبَكَى الْمُفَضَّلُ طَوِيلًا، ثُمَّ قَالَ يَا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ إِنَّ يَوْمَكُمْ فِي الْقِصَاصِ لَأَعْظَمُ مِنْ يَوْمِ مِحْنَتِكُمْ فَقَالَ لَهُ الصَّادِقُ: وَ لَا كَيَوْمِ مِحْنَتِنَا بِكَرْبَلَا وَ إِنْ كَانَ كَيَوْمِ السَّقِيفَةِ وَ إِحْرَاقِ الْبَابِ عَلَى أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةَ وَ الْحَسَنِ وَ الْحُسَيْنِ وَ زَيْنَبَ وَ أُمِّ كُلْثُومٍ وَ فِضَّةَ وَ قَتْلِ مُحَسِّنٍ بِالرَّفْسَةِ لَأَعْظَمُ وَ أَمَرُّ لِأَنَّهُ أَصْلُ يَوْمِ الْفِرَاشِ. (الهداية الكبرى/ص417/ب14، بحارالانوار/ج53/ص23)

[4]ـ وَ لَوْ لَا غَلَبَةُ الْمُسْتَوْلِينَ لَجَعَلْتُ الْمُقَامَ وَ اللَّبْثَ لِزَاماً مَعْكُوفاً وَ لَأَعْوَلْتُ إِعْوَالَ الثَّكْلَى عَلَى جَلِيلِ الرَّزِيَّةِ. (الكافي الإسلامية/ج‏1/ص459/باب مولد الزهراء فاطمة/ح3)

[5]ـ وَ قَدْ عَظُمَتْ وَفَاتُكِ وَ فَقْدُكِ فَإِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ مِنْ مُصِيبَةٍ مَا أَفْجَعَهَا وَ آلَمَهَا وَ أَمَضَّهَا وَ أَحْزَنَهَا هَذِهِ وَ اللَّهِ مُصِيبَةٌ لَا عَزَاءَ لَهَا وَ رَزِيَّةٌ لَا خَلَفَ لَهَا. (بحار الأنوار بيروت/ج‏43/ص191/ب7/ح20)

[6]ـ وَ ذَكَرَ الْحَاكِمُ أَنَّ فَاطِمَةَ لَمَّا مَاتَتْ أَنْشَأَ عَلِيٌّ ع‏

نَفْسِـي عَلَى زَفَرَاتِهـَا مَحْبُوسَـةٌ         يَا لَيْتَهَا خَرَجَتْ مَعَ الزَّفَرَاتِ‏

لَا خَيْرَ بَعْدَكَ فِي الْحَيَاةِ وَ إِنَّمَا          أَبْكِي مَخَافَةَ أَنْ تَطُولَ حَيَاتِي‏ (بحار الأنوار بيروت/ج‏43/ص213/ب7)

[7]ـ السَّلَامُ عَلَيْكَ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنِّي وَ عَنِ ابْنَتِكَ النَّازِلَةِ فِي جِوَارِكَ وَ السَّرِيعَةِ اللَّحَاقِ بِكَ قَلَّ يَا رَسُولَ اللَّهِ عَنْ صَفِيَّتِكَ صَبْرِي وَ رَقَّ عَنْهَا تَجَلُّدِي إِلَّا أَنَّ فِي التَّأَسِّي لِي بِعَظِيمِ فُرْقَتِكَ وَ فَادِحِ مُصِيبَتِكَ مَوْضِعَ تَعَزٍّ فَلَقَدْ وَسَّدْتُكَ فِي مَلْحُودَةِ قَبْرِكَ وَ فَاضَتْ بَيْنَ نَحْرِي وَ صَدْرِي نَفْسُكَ فَ إِنَّا لِلَّهِ وَ إِنَّا إِلَيْهِ راجِعُونَ فَلَقَدِ اسْتُرْجِعَتِ الْوَدِيعَةُ وَ أُخِذَتِ الرَّهِينَةُ أَمَّا حُزْنِي فَسَرْمَدٌ وَ أَمَّا لَيْلِي فَمُسَهَّدٌ إِلَى أَنْ يَخْتَارَ اللَّهُ لِي دَارَكَ الَّتِي أَنْتَ بِهَا مُقِيمٌ وَ سَتُنَبِّئُكَ ابْنَتُكَ بِتَضَافُرِ أُمَّتِكَ عَلَى هَضْمِهَا فَأَحْفِهَا السُّؤَالَ وَ اسْتَخْبِرْهَا الْحَالَ هَذَا وَ لَمْ يَطُلِ الْعَهْدُ وَ لَمْ يَخْلُ مِنْكَ الذِّكْرُ وَ السَّلَامُ عَلَيْكُمَا سَلَامَ مُوَدِّعٍ لَا قَالٍ وَ لَا سَئِمٍ فَإِنْ أَنْصَرِفْ فَلَا عَنْ مَلَالَةٍ وَ إِنْ أُقِمْ فَلَا عَنْ سُوءِ ظَنٍّ بِمَا وَعَدَ اللَّهُ الصَّابِرِينَ.(نهج‏البلاغة/خطبه202)

[8]ـ قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا سَيِّدِي مَا هُوَ ذَلِكَ قَالَ يَرِدُ قَبْرَ جَدِّهِ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ يَقُولُ يَا مَعَاشِرَ الْخَلَائِقِ هَذَا قَبْرُ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) فَيَقُولُونَ نَعَمْ يَا مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ فَيَقُولُ مَنْ مَعَهُ فِي الْقَبْرِ فَيَقُولُونَ ضَجِيعَاهُ وَ صَاحِبَاهُ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ فَيَقُولُ وَ هُوَ أَعْلَمُ بِهِمْ مِنَ الْخَلْقِ جَمِيعاً وَ مَنْ أَبُو بَكْرٍ وَ عُمَرُ وَ كَيْفَ دُفِنَا مِنْ دُونِ كُلِّ الْخَلْقِ مَعَ جَدِّي رَسُولِ اللَّهِ فَعَسَى الْمَدْفُونُ غَيْرَهُمَا فَيَقُولُونَ يَا مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ مَا هَاهُنَا غَيْرُهُمَا وَ إِنَّمَا دُفِنَا لِأَنَّهُمَا خَلِيفَتَاهُ وَ أَبَوَا زَوْجَتَيْهِ فَيَقُولُ لِلْخَلْقِ بَعْدَ ثَلَاثَةِ أَيَّامٍ أَخْرِجُوهُمَا فَيُخْرَجَا غَضَّيْنِ طَرِيَّيْنِ لَمْ تَتَغَيَّرْ خِلْقَتُهُمَا وَ لَمْ تُشْحَبْ أَلْوَانُهُمَا فَيَقُولُ هَلْ فِيكُمْ رَجُلٌ يَعْرِفُهُمَا فَيَقُولُونَ نَعْرِفُهُمَا بِالصِّفَةِ وَ نُشَبِّهُهُمْ لِأَنْ لَيْسَ هُنَا غَيْرُهُمْ فَيَقُولُ هَلْ فِيكُمْ أَحَدٌ يَقُولُ غَيْرَ هَذَا وَ يَشُكُّ فِيهِمَا فَيَقُولُونَ لَا فَيُؤَخِّرُ إِخْرَاجَهُمَا ثَلَاثَةَ أَيَّامٍ ثُمَّ يَنْتَشِرُ الْخَبَرُ فِي النَّاسِ فَيَفْتَتِنُ مَنْ وَالاهُمَا بِذَلِكَ الْحَدِيثِ وَ يَجْتَمِعُ النَّاسُ وَ يَحْضُرُ الْمَهْدِيُّ وَ يَكْشِفُ الْجِدَارَ عَنِ الْقَبْرَيْنِ وَ يَقُولُ لِلنُّقَبَاءِ ابْحَثُوا عَنْهُمَا وَ انْبِشُوهُمَا فَيَبْحَثُونَ بِأَيْدِيهِمْ إِلَى أَنْ يَصِلُوا إِلَيْهِمَا فَيُخْرِجَاهُمَا قَالَ كَهَيْئَتِهِمَا فِي الدُّنْيَا فَتُكْشَفُ عَنْهُمَا أَكْفَانُهُمَا وَ يَأْمُرُ بِرَفْعِهِمَا عَلَى دَوْحَةٍ يَابِسَةٍ نَاخِرَةٍ وَ يُصَلَّبَانِ عَلَيْهَا فَتَحْيَى الشَّجَرَةُ وَ تَنْبُعُ وَ تُورِقُ وَ يَطُولُ فَرْعُهَا فَيَقُولُ الْمُرْتَابُونَ مِنْ أَهْلِ شِيعَتِهِمَا هَذَا وَ اللَّهِ الشَّرَفُ الْعَظِيمُ الْبَاذِخُ حَقّاً وَ لَقَدْ فُزْنَا بِمَحَبَّتِهِمَا وَ يَخْسَرُ مَنْ أَخْفَى فِي نَفْسِهِ مِقْيَاسَ حَبَّةٍ مِنْ مَحَبَّتِهِمَا فَيَحْضُرُونَهُمَا وَ يَرَوْنَهُمَا وَ يَفْتَتِنُونَ بِهِمَا وَ يُنَادِي مُنَادِي الْمَهْدِيِّ كُلُّ مَنْ أَحَبَّ صَاحِبَيْ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ ضَجِيعَيْهِ فَلْيَنْفَرِدْ فَيَجْتَازُ الْخَلْقُ حِزْبَيْنِ مُوَالٍ لَهُمَا وَ مُتَبَرِّئٌ مِنْهُمَا فَيَعْرِضُ الْمَهْدِيُّ عَلَيْهِمُ الْبَرَاءَةَ مِنْهُمَا فَيَقُولُونَ يَا مَهْدِيَّ آلِ مُحَمَّدٍ نَحْنُ لَا نَتَبَرَّأُ مِنْهُمَا وَ لَمْ نَعْلَمْ أَنَّ لَهُمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ عِنْدَكَ هَذِهِ الْمَنْزِلَةَ وَ هَذَا الَّذِي قَدْ بَدَا لَنَا مِنْ فَضْلِهِمَا نَتَبَرَّأُ السَّاعَةَ مِنْهُمَا وَ قَدْ رَأَيْنَا مِنْهُمَا مَا رَأَيْنَا فِي هَذَا الْوَقْتِ مِنْ طَرَاوَتِهِمَا وَ غَضَاضَتِهِمَا وَ حَيَاةِ هَذِهِ الشَّجَرَةِ بِهِمَا بَلَى وَ اللَّهِ نَتَبَرَّأُ مِنْكَ لِنَبْشِكَ لَهُمَا وَ صَلْبِكَ إِيَّاهُمَا فَيَأْمُرُ رِيحاً سَوْدَاءَ فَتَهُبُّ عَلَيْهِمْ فَتَجْعَلُهُمْ كَأَعْجَازِ نَخْلٍ خَاوِيَةٍ ثُمَّ يَأْمُرُ بِإِنْزَالِهِمَا فَيُنْزَلَانِ إِلَيْهِ فَيُحْيَيَانِ وَ يَأْمُرُ الْخَلَائِقَ بِالاجْتِمَاعِ ثُمَّ يَقُصُّ عَلَيْهِمْ قَصَصَ أَفْعَالِهِمَا فِي كُلِّ كُورٍ وَ دُورٍ حَتَّى يَقُصَ عَلَيْهِمْ قَتْلَ هَابِيلَ بْنِ آدَمَ وَ جَمْعَ النَّارِ لِإِبْرَاهِيمَ وَ طَرْحَ يُوسُفَ فِي الْجُبِّ وَ حَبْسَ يُونُسَ بِبَطْنِ الْحُوتِ وَ قَتْلَ يَحْيَى وَ صَلْبَ عِيسَى وَ حَرْقَ جِرجِيسَ وَ دَانِيَالَ وَ ضَرْبَ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ وَ إِشْعَالَ النَّارِ عَلَى بَابِ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ وَ سَمَّ الْحَسَنِ وَ ضَرْبَ الصِّدِّيقَةِ فَاطِمَةَ بِسَوْطِ قُنْفُذٍ وَ رَفْسَهُ فِي بَطْنِهَا وَ إِسْقَاطَهَا مُحَسِّناً وَ قَتْلَ الْحُسَيْنِ وَ ذَبْحَ أَطْفَالِهِ وَ بَنِي عَمِّهِ وَ أَنْصَارِهِ وَ سَبْيَ ذَرَارِيِّ رَسُولِ اللَّهِ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ) وَ إِهْرَاقَ دِمَاءِ آلِ الرَّسُولِ وَ دَمِ كُلِّ مُؤْمِنٍ وَ مُؤْمِنَةٍ وَ نِكَاحَ كُلِّ فَرْجٍ حَرَامٍ وَ أَكْلَ كُلِّ سُحْتٍ وَ فَاحِشَةٍ وَ إِثْمٍ وَ ظُلْمٍ وَ جَوْرٍ مِنْ عَهْدِ آدَمَ إِلَى وَقْتِ قَائِمِنَا، كُلَّهُ يَعُدُّهُ عَلَيْهِمْ وَ يُلْزِمُهُمْ إِيَّاهُ فَيَعْتَرِفَانِ بِهِ ثُمَّ يَأْمُرُ بِهِمَا فَيُقْتَصُّ مِنْهُمَا فِي ذَلِكَ الْوَقْتِ بِمَظَالِمِ مَنْ حَضَرَ ثُمَّ يُصَلِّبُهُمَا عَلَى الشَّجَرَةِ وَ يَأْمُرُ نَاراً تَخْرُجُ مِنَ الْأَرْضِ تُحْرِقُهُمَا ثُمَّ يَأْمُرُ رِيحاً تَنْسِفُهُمَا فِي الْيَمِّ نَسْفاً قَالَ الْمُفَضَّلُ: يَا سَيِّدِي وَ ذَلِكَ هُوَ آخِرُ عَذَابِهِمْ قَالَ هَيْهَاتَ يَا مُفَضَّلُ وَ اللَّهِ لَيُرَدَّانِ وَ يَحْضُرُ السَّيِّدُ مُحَمَّدٌ الْأَكْبَرُ رَسُولُ اللَّهِ وَ الصِّدِّيقُ الْأَعْظَمُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ فَاطِمَةُ وَ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ وَ الْأَئِمَّةُ إِمَامٌ بَعْدَ إِمَامٍ وَ كُلُّ مَنْ مَحَضَ الْإِيمَانَ مَحْضاً وَ مَحَضَ الْكُفْرَ مَحْضاً وَ لَيَقْتَصَّنَّ مِنْهُمْ بِجَمِيعِ الْمَظَالِمِ حَتَّى إِنَّهُمَا لَيُقْتَلَانِ كُلَّ يَوْمٍ أَلْفَ قَتْلَةٍ وَ يُرَدَّانِ إِلَى مَا شَاءَ اللَّهُ مِنْ عَذَابِهِمَا (الهداية الكبرى/ص401، بحارالانوار/ج53/ص12)

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما