هنگامی که مشروطه به پا شد، مرحوم ملا محمد کاظم خراسانی که در کار مشروطه وارد شده بود، در جمله احکامی که برای همهٔ شاگردانش که علمای ولایات ایران بودند صادر کرده بود، حکمی هم به مرحوم حاج شیخ علی اکبر در تربت نوشته بود و به موجب آن دستور، مرحوم حاج شیخ علی اکبر رئیس انجمن شهر تربت گردیده بود.
و چون میخواستند برای هر یک از هفت بلوک تربت که دارای نایبالحکومه بود انجمن محلی تأسیس کنند، برای ریاست انجمن محلی بلوک زاوه یا جلگه زاوه، پدر مرا در نظر گرفته بودند.
مرحوم پدرم میگفت: که از طرف انجمن شهر نامهای برای من آوردند که ریاست آن انجمن را قبول کنم. من از آورنده یا آورندگان نامه پرسیدم که انجمن چیست و مشروطه یعنی چه و میخواهند چکار بکنند؟
او یا آنها به من جواب دادند که آقایان علما در نجف چون دیدهاند که دولتی باید باشد و مالیات و سرباز باید گرفته شود تا نظم مملکت برقرار باشد و حکامی و اداراتی و قوانینی باید در کار باشد.
برای اینکه این کارها موافق با احکام شرع انجام بگیرد و برای مردم متدین اشکالی نباشد، در مراجعه به ادارات یا دادن مالیات یا رفتن به سربازی و امثال اینها، تصمیم گرفتهاند که در همهٔ ایالات و ولایات انجمنهایی از مردم صالح آن محل تشکیل شود و آنها نمایندگانی به تهران بفرستند که عادل و محل وثوق باشند و مجتهدان جامع الشرایطی نیز در میان آنها باشند تا هر قانونی که آن نمایندگان تصویب بکنند و آن مجتهدان تصدیق بکنند که موافق با احکام شرع است امور دولتی موافق با آن قوانین مجری گردد.
مرحوم حاج آخوند میگفت: اینها را که شنیدم با خود گفتم: این همان آرزویی است که هر مسلمان متدین دارد. چه بهتر از این.
پس از آن پرسیدم: اعضای انجمن شهر کیانند؟
اول نام حاج شیخ علی اکبر را بردند. دیدم او آدم خوبی است. پس از آن دیگری را نام بردند. او هم آدم خوبی بود. سومی را نیز میشناختم خوب بود.
اما چهارمی یا پنجمی بود که وقتی نامش را بردند من او را میشناختم که آدم خوبی نبود.
به فکر فرو رفتم و با خود گفتم: اگر مقصود این است که آنها میگویند این آدم در این میان چه میکند؟ آیا وجود او نیز منشأ اثری هست یا نیست؟ اگر نیست چرا او را جزو جمع آوردهاند و اگر هست در جایی که که این آدم باشد من میدانم که در آنجا کار خوبی انجام نمیگیرد. از این رو دعوت آنها را رد کردم و آنچه اصرار کردند نپذیرفتم.[1]
«برگ سبز» تحفه درویش
[1]- فضیلتهای فراموش شده صفحه 170
هنگامی که مشروطه به پا شد، مرحوم ملا محمد کاظم خراسانی که در کار مشروطه وارد شده بود، در جمله احکامی که برای همهٔ شاگردانش که علمای ولایات ایران بودند صادر کرده بود، حکمی هم به مرحوم حاج شیخ علی اکبر در تربت نوشته بود و به موجب آن دستور، مرحوم حاج شیخ علی اکبر رئیس انجمن شهر تربت گردیده بود.
و چون میخواستند برای هر یک از هفت بلوک تربت که دارای نایبالحکومه بود انجمن محلی تأسیس کنند، برای ریاست انجمن محلی بلوک زاوه یا جلگه زاوه، پدر مرا در نظر گرفته بودند.
مرحوم پدرم میگفت: که از طرف انجمن شهر نامهای برای من آوردند که ریاست آن انجمن را قبول کنم. من از آورنده یا آورندگان نامه پرسیدم که انجمن چیست و مشروطه یعنی چه و میخواهند چکار بکنند؟
او یا آنها به من جواب دادند که آقایان علما در نجف چون دیدهاند که دولتی باید باشد و مالیات و سرباز باید گرفته شود تا نظم مملکت برقرار باشد و حکامی و اداراتی و قوانینی باید در کار باشد.
برای اینکه این کارها موافق با احکام شرع انجام بگیرد و برای مردم متدین اشکالی نباشد، در مراجعه به ادارات یا دادن مالیات یا رفتن به سربازی و امثال اینها، تصمیم گرفتهاند که در همهٔ ایالات و ولایات انجمنهایی از مردم صالح آن محل تشکیل شود و آنها نمایندگانی به تهران بفرستند که عادل و محل وثوق باشند و مجتهدان جامع الشرایطی نیز در میان آنها باشند تا هر قانونی که آن نمایندگان تصویب بکنند و آن مجتهدان تصدیق بکنند که موافق با احکام شرع است امور دولتی موافق با آن قوانین مجری گردد.
...