×

درباره میز من طلبه هستم

مسیر «هویت‌یابی» از انسان شناسی آغاز و سپس به سرمنزل عقل شناسی، دین شناسی، اسلام شناسی و شیعه شناسی می‌رسد.
ادامه این سیر دقیق علمی، کامل‌ترین هویت، یعنی «هویت طلبگی» را رقم می‌زند.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
۷ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

سادگی یا پیچیدگی دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۲-۲۱:۳۹:۴۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۵/۰۲-۲۱:۴۰:۴۲
    • کد مطلب:13208
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 15733

در بحث «مخاطب دین» روشن شد که کار دین، کار آفتاب و باران است، هر کس مطابق ظرفیت و لیاقتش دست پر برمی‌گردد. حالا می‌خواهد ساده ساده باشد، یا افلاطون دوران.

و روشن شد که کارایی دین از نخستین پله انسانیت آغاز شده و تا پرواز بی‌نهایت انسان ادامه دارد.

و روشن شد که انسانیت عصاره جهان آفرینش، و اصل و اساس انسانیت هم عقل است.

و روشن شد که عقل، هم شاه کلید طلایی انسانیت و هم راز مگو کارایی دین است.

و روشن شد که رابطه خرد و انبیا دو سویه است. از یک سو خرد تصدیق‌گر انبیا و از دیگر سو انبیا احیاگر خرد هستند.

و روشن شد که با دست به دست هم دادن عقل و وحی، ثمر دین به دست آمده است.

و روشن شد که آن چه در همه جا پا به پای انسان می‌آید، خرد اوست.

و روشن شد مخاطب حقیقی الهی و دستگاه دین نیز خرد است.

و روشن شد که گشودن دستگاه تشریع و دیانت برای هر فردی به اندازه خرد آن فرد است و انبیا به مقدار عقل افراد، پرده از معارف دین و احکام مبین برمی‌دارند.

بر این اساس مخاطب دین عام است و اختصاص به طبقه‌ای ندارد. صرف انسانیت یعنی قابلیت خطاب را داشتن، کافی است برای این که مخاطب دین باشی.

همچنین گفتیم بیان روان و ساده دین، یکی از معجزه‌های دین است. یعنی هر کس با هر ظرفیتی که پای این مائده آسمانی بنشیند بدون دشواری و تکلف، البته در حد ظرفیت خودش سیر و سیراب می‌شود.

روانی بیان و خطاب عام دین هم شواهد فراوانی دارد. در تاریخ اندک نیستند افرادی که با شنیدن قرآن هدایت یافته و درد جهالت و کفران را خود به مرهم قرآن شفا داده‌اند.

اما مائده آسمانی دین، بی‌انتها است. از این رو صاحبان عقول قوی، مخاطبان ویژه‌ی دین هستند.

لذا پهلوانان خردمندی، در جهانی از معرفت سیر می‌کنند که عامه مردم از آن بویی نبرده و نمی‌برند.

پس از یک سو مخاطب دین کاملا عام و بیان آن بسیار روان، اما از سوی دیگر تجلی افق‌های ناپیدای دین مختص خداوند خرد است.

این دو مرز، یعنی آغاز بهرمندی از دین از نخستین پله‌های انسانیت و ادامه آن تا افق‌های ناپیدای خداوندان خرد، از ویژگی‌های شگفت دین است.

اگر دو مرز یاد شده برای مخاطبان دین، آن چنان که شاید و باید درک شود با معجزه بزرگ دین روبرو می‌شویم.

از همین رو حفظ مرزهای دین بسیار ضروری و هر گونه دستکاری در آنها، فاجعه‌ای بس بزرگ است. پس اگر در درک مخاطب دین دچار لغزشی شویم به هلاکت خواهیم افتاد.

اما متأسفانه مخاطب دین به گونه‌های مختلفی تفسیر شده است که عملا مرزهای دین را دست خوش دستکاری کرده و فاجعه آفریده است.

در ادامه با برخی از دستکاری‌ها و انواع آن آشنا می‌شویم.

ساده پنداری دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۳-۲۱:۳۳:۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۶/۲۲-۱۸:۳۷:۲۳
    • کد مطلب:13211
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 777

گذشت دین چون آفتاب و باران است، هم باور کننده و هم رشد دهنده است، اما هر کسی را به اندازه ظرفیتش. یک دانه به درختی صد متری تبدیل می‌شود دیگری در حد یک تک برگ بیشتر رشد ندارد.

سیراب شدن از معارف دین هم این چنین است. هر تشنه‌ای به اندازه عطش و ظرفیتش سیراب می‌شود.

دین برنامه الهی برای بشریت است بشریت هم قابلیت پرواز تا بی نهایت را دارد بنا بر این دین هم باید بی‌نهایت باشد هم اوج آسمانش و هم عمق اقیانوسش و این همان ویژگی خیلی خیلی خوب دین اعجوبه اسلام کامل است.

تا این جا که مشکلی نیست و خیلی هم خوب است.

اما و صد اما اگر کسی عطش و سیرابی را منحصر کند به درجه و ظرفیت خودش و اصرار کند که عطش بیش از این معنا ندارد و سیراب شدن هم تنها در گرو همین دو لیوان آب من است، اینجاست که دیگر اختلاف و دعوا شروع می‌شود.

یکی در هزاران حوزه معرفتی، گرفتار عطش شده و یکی آن چنان در خواب جهالت و غفلت غرق شده که به زور اولیاتش را درک می‌کند و باید با فکرش خیلی ور بروی تا اندکی به هوش آید. پس از بیداری است که شاید کمی عطش را احساس کند که بله چیزهایی هم هست که او نمی‌داند.

حالا اینی که به زور باید احساس عطش کند، باید منتظر بنشیند تا کسی از بیابان بیاید و پرسشی از پیامبر صلی الله علیه و آله بکند، تا او هم متوجه یک جهل جدیدش بشود و پس از آن از بیانات پیامبر صلی الله علیه و آله استفاده کند.

این را بگذارید کنار سلمان که زمین و زمان را در نوردیده، پای اوصیای پیامبران گذشته، زانوی ادب و خدمت زده و با هزاران مشکل معرفتی، تازه پیامبر صلی الله علیه و آله را یافته است.

اولی از ایمان چه می‌فهمد تا چه رسد به این که ایمان ده درجه دارد؟! ولی سلمان تمامی ده درجه را طی کرده و به سر منزل مقصود رسیده است!

این جا ها جنگ در می‌گیرد، البته جنگ که می‌گوییم جنگ تیر و تفنگ، و شمشیر و نیزه نیست، جنگی متناسب با حوزه‌های معرفتی. یک نمونه‌اش این جریان منقول است.

عمر بن خطاب خواست سلمان را تحقیر کند، گفت سلمان ریش تو بهتر است یا دم سگ؟ سلمان پاسخ داد اگر صاحب این ریش از پل صراط گذشت ریش من و اگر نگذشت دم سگ.

عمر با پست‌ترین ادبیات دست به توهین بزرگترین صحابی زد. اما سلمان با برترین منطق، اشاره کرد که آنی که از پل صراط نمی‌گذرد، تویی. این کجا و آن کجا؟!

این گونه تقابل‌ها، ریشه در اختلاف معرفتها و ظرفیتها دارد.

ظرفیتهای کوچک غالبا مشکل ساز هستند. اگر این شد، یعنی اقیانوس منحصر شد به کاسه‌ی من، دیگر کار خراب می‌شود. این همان «مشکل کاسه و دریا» است.

«دین به این عظمت تنها از دریچه فهم من دین است و چیزی جز این نیست»، این دیگر درد سر ساز می‌شود.

وقتی تخیل این که چیزی بالاتر از فهم من نیست پیدا شد، دیگر فاجعه است.

حالا فهم من چه اندازه است آن هم که معلوم است.

از مشکل «مشکل کاسه و دریا»، می‌شود با تعبیرات مختلفی یاد کرد: تنزل معرفت، محدود سازی دین، ساده پنداری دین و…

«ساده پنداری دین»، همان دستکاری در مرز بالایی دین و انکار افق بلند دین است.

نتیجه ساده پنداری دین، مختص ساختن دین به عوام است.

از دید ساده پنداران، دانشمندان و متخصصان با حفظ عنوان دانشمندی، مخاطب دین نیستند. بلکه به عنوان یک فرد از جامعه، داخل در خطاب عمومی دین هستند. به سخن دیگر دانشمندان و خردمندان از این که مخاطب ویژه دین باشند، برکنار گذاشته می‌شوند و حذف می‌گردند.

حذف دانشمندان و متخصصان از خطاب ویژه دین، یا همان ساده پنداری، خود شاخه‌های مختلفی دارد که در آینده با آنها آشنا می‌شویم.

ساده پنداری اخباریون

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۳-۲۱:۳۵:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۵/۰۳-۲۱:۳۵:۲۶
    • کد مطلب:13212
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1557

با ریشه کلی ساده پنداری دین آشنا شدیم. اینک با نخستین شاخه آن یعنی ساده پنداری اخباریون آشنا می‌شویم.

پیش از این گفتیم:

گشودن دستگاه تشریع و دیانت برای هر فردی، به اندازه خرد آن فرد است و انبیا به مقدار عقل افراد، پرده از معارف دین و احکام مبین برمی‌دارند.

بر این اساس مخاطب دین عام است و اختصاص به طبقه‌ای ندارد. صرف انسانیت، یعنی قابلیت خطاب داشتن، کافی است برای این که مخاطب دین باشی.

همچنین بیان روان و ساده دین، یکی از معجزه‌های دین است. یعنی هر کس با هر ظرفیتی که پای این مائده آسمانی بنشیند، بدون دشواری و تکلف، البته در حد ظرفیت خودش، سیر و سیراب می‌شود.

بر این اساس پیامبر خدا صلی الله علیه و آله برای شترچرانی که در عمرش یک بار پیامبر را می‌بیند، یک جور حرف می‌زند و برای سلمان یک جور دیگر.

هر دو هم دست پر برمی‌گردند اما این کجا و آن کجا؟!

حالا بیایید اصحاب اهل بیت و حتی بزرگان آنها را ببینید: فلانی حلوا فروش، فلانی روغن فروش، فلانی بزاز و فلانی مسگر…[1]

اصلا کسی را پیدا می‌کنی که خارج از بدنه عمومی همین جامعه باشد؟!

مخاطب دین همین مردم کوچه و بازار بوده‌اند.

این جا بستر برخی از خیالات شده است.

چرا روغن فروش زمان امام صادق علیه السلام، حدیث شناس باشد اما بقال و چقال الان نه؟! مگر میکانیک و بنا و آبلیمو فروش و… چه مرگشان است؟!

اصلا دکتر دانشگاه رفته دیگر حسابش با همه فرق می‌کند. چوپان زمان پیامبر دین بفهمد و دکتر نفهمد این دیگر اصلا نمی‌شود! مگر با عقل جور در می‌آید؟!

این خیالات که بله، شاگردان ائمه هم بقال و عطار بوده‌اند. پس چرا ما فقیه نباشیم؟! موجب شده که بقال سر محله هم مدعی فقاهت شود! و…

البته و صد البته فقاهت واقعی برای تک تک افراد، جامعه آرزوی هر مسلمانی است. اما فقاهت واقعی و نه تخیل فقاهت!

اما آن چه اتفاق افتاده، فقاهت نیست، بلکه بیماریِ خطرناکی است که از ترکیب عُجب و جهالت به وجود آمده است.

برای آشنایی بیشتر با ساده پنداری دین از سوی اخباریون، به برخی از ادعاهای اخباریون توجه کنید از:

مخاطبین ائمه علیهم السلام افراد عادی جامعه بوده‌اند و ائمه علیهم السلام نیز برای همین‌ها سخن گفته‌اند و روشن است كه سخن ائمه علیهم السلام به شكلی بوده است كه اینان از آن استفاده برند و مسلما آنان نیز گفتار ائمه علیهم السلام درك كرده‌اند، بنا بر این دسترسی مستقیم به دین با مراجعه به روایات برای همگان بسیار آسان و ساده می‌باشد.

نخستین برداشت ساده پنداری دین محروم شدن از لایه­های ژرف دین است که با تنها چراغ خرد و عملیات استنباط به معنی اعم آن قابل نیل است.

علاوه بر این که با ساده پنداری، راه بسیاری از توهمات و انحرافات نیز گشوده می‌شود. از جمله:

تمامی كارهای تخصصی كه به نام دین انجام می‌شود حرام و باطل است.

حاصل ساده پنداری هم عبارت است از این که:

دین آن چنان آسان است كه هیچ نیازی به متخصص دینی متصور نیست.

بدین سان حذف تخصص دینی یا همان تز اسلام منهای روحانیت رقم می‌خورد.

با حذف تخصص دینی و تعطیل شدن تحقیقات دینی، همگان دین را در سطح درك و فهم خود تصور و تصویر خواهند نمود. بدین ترتیب برداشت و اظهار نظرهای جاهلانه رواج خواهد یافت.

این جهالت زمینه‌ی خوبی است برای حملات دشمنان دین بر مرزهای ایمان و عقیده‌ی امت.

این توضیح اندکی از ساده پنداری دین از سوی اخباریون بود.

بخش «اخباریت» از این سلسله نوشتارها برای درمان ساده پنداری اخباریون گشوده شده است و عمدتا دو هدف را دنبال می‌کند.

۱- ابطال توهمات جاهلانه همانند «منطق نص حدیث» («نص زدگی») و…  با هدف بر طرف ساختن عُجب و خود شیفتگی اخباریون.

۲- آشنا ساختن با مباحث مهمی همچون «استنباط» و… با هدف بر طرف ساختن جهالت آنان.

انشاء الله مباحث مهمی دیگری هم همچون سابقه تخصص در زمان حضور ائمه علیهم السلام برای تکمیل این مجموعه ضمیمه خواهد شد.

ساده پنداری اخباریون به دلیل ویژگی‌های آن خطرناک‌ترین فاجعه دینی است که در نوشتاری مستقل توضیح داده خواهد شد.

 

[1]- عناوینی چون شحام، دهان، بیاع القصب، نخاس، حذاء، خزاز، صایغ، حناط، شحام، قماط، مکاری، زیات، کاتب و… در اصحاب ائمه فراوان دیده می‌شود.

سایر موارد ساده پنداری دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۵-۲۲:۹:۱۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۵/۰۶-۱۱:۲۷:۴۰
    • کد مطلب:13216
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 602

همان گونه که اشاره شد ساده پنداری دین شاخه‌های گوناگونی دارد.

در اینجا به فهرستی از دیگر شاخه‌ها اشاره می‌کنیم تا انشاء الله به تدریج آنها را بسط دهیم.

 

۱- فلسفه قدیم، دین را ضرورت عوام می‌داند ولی دانشمندان را بی‌نیاز از وحی می‌بیند.

فلسفه اسلامی به صراحت به این مطلب اعتراف نمی‌کند. حتی تلاش می‌کند پای منابع دینی را هم به میان بکشد.

اما چند نکته وجود دارد که اثبات می‌کند فلسفه کاری به دین ندارد.

نخست این که غالبا (اگر نگوییم همیشه) منابع دینی به عنوان استشهاد ذکر می‌شود و نه دلیل.

دوم این که در بسیاری که از موارد که منابع دینی با فلسفه مساعد نیست، دست تأویل و توجیه باز می‌شود.

سوم هم این پرسش است که آیا ماهیت فلسفه با اسلامی بودن آن یا هر چیزی از این قبیل قابل جمع است یا خیر؟[1]

در نهایت آن چه مهم است تصریح برخی از فلاسفه به این مطلب است که دین برای عوام آمده است و خواص از پیامبران بی‌نیاز هستند.

 

۲- فلسفه جدید هم به نوعی خود را از دین بی‌نیاز می‌پندارد.

البته در تعبیر فلسفه جدید مسامحه است. چرا که مقصود از این گروه، مجموعه‌ای از فلسفه جدید و روشنفکری و سکولاریسم (حتی نسخه دینی آن) است.

بدبینانه‌ترین شکل آن، تضاد فلسفه با دین (و عقل با وحی) است.

خوشبینانه‌ترین شکل آن، انحصار دین به حوزه اخلاقیات و احکام است.

بستر این گونه ساده پنداری غالبا مجامع علمی و دانشگاهی است.

همچنین «مدعیان اسلام شناسی، که می‌پندارند منابع دینی را می‌فهمند»، در این گروه شمارش می‌شوند.

 

۳- نسخه دیگر ساده پنداری دینی در حوزه قرآن است.

برخی از مفسرین می‌پندارند که تفسیر قرآن به قرآن، برای هدایت کافی است و نیازی به مفسر معصوم وحی نیست.

این نظریه، در نقطه مقابل «عدم حجیت قرآن به شکل مطلق» است.

باید توجه داشت که موضوع سخن این است که آیا تفسیر قرآن به قرآن شرط لازم هدایت است یا کافی؟

کسانی که تفسیر قرآن به قرآن را شرط کافی هدایت می‌پندارند در این گروه جای می‌گیرند.

 

۴- نسخه دیگری از ساده پنداری دین در مجموعه دلسوزان غیرتمند و دانشگاهیان متدین دیده می‌شود. افراد یا گروه‌هایی به حسب نیاز و ضرورت، دست به تحقیقات دینی زده و احیانا نتایج بسیار خوبی هم گرفته‌اند. نتایج مثبت حاصله در برخی از ابعاد، ممکن است این تخیل را ایجاد کند که نیازی به سیر حوزوی وجود ندارد و یا اگر نیازی هم وجود دارد در حد حل مشکل تقلید از رساله‌های عملیه است و…

متأسفانه آسیبهای این گونه ساده پنداری اندک هم نیست و مصادیق و شواهد بسیاری هم دارد.

 

5- بدترین نسخه ساده پنداری دین در حوزه‌های علمیه است.

برخی (و نه تمام) اشکالاتی که به حوزه‌های سنتی شده است از قبیل تورم اصول و… مصداق این ساده پنداری است.

ساده پنداری در درون حوزه‌های علمیه، لایه‌های متفاوتی دارد.

احیانا کار این ساده پنداری به جایی می‌رسد که برخی اطلاعیه چاپ می‌کنند «درس آیة الله فلان، با اجتهاد تضمینی در چند سال امتحان کنید…» و…

اگر ادعاهای برخی متخصص نماها را هم بیفزایید که دیگر واویلا!

نفوذ ساده پنداری به ساحت حوزه‌های علمیه، خطرناک‌ترین فاجعه است که انشاء الله در این سلسله نوشتار توضیح داده خواهد شد.

اگر عنایات امام زمان علیه السلام شامل حال شود، فهرست کلی سیر علمی و منطقیِ فقاهت و درایت و… در ادامه همین سلسله نوشتارها بیان خواهد. بیان علمی نیازهای فقه به معنای خاص (احکام) یا عام آن (معرفت دینی)، بستر بسیاری از پندارهای فهرست شده را می‌خشکاند.

علاوه بر این، مطالعه بخش بعدی نوشتار، یعنی «دشوار پنداری مطلق دین» کمک زیادی به روشن شدن بطلان «ساده پنداری دین» می‌کند.

[1]- این پرسش در مورد اسلامی کردن دانشگاه‌های هم مطرح است.

دشوار پنداری مطلق دین (غموض و إعضال کامل)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۷-۱۰:۱۳:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:13219
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 553

گذشت که بهرمندی از دین از نخستین پله‌های انسانیت آغاز می‌شود و تا بلندترین افق‌های اولوا الالباب ادامه می‌یابد. این ویژگی، معجزه شگفت دین است.

پیش از این با ساده پنداری دین هم آشنا شدیم.

«ساده پنداری دین»، انکار افق بلند دین است و نتیجه آن، عوامانه ساختن دین است. بر این اساس، دین خطابی ویژه به دانشمندان و متخصصین ندارد.

بنا بر این ساده پنداری دین، به معنی حذف دانشمندان از خطاب ویژه دین است.

نقطه مقابل این دیدگاه، دشوار پنداری مطلق دین است.

در ساده پنداری دین، عملا جایگاه ویژه‌ای برای دانشمندان و متخصصان تعریف نمی‌شود.

در دیدگاه دشوار پنداری مطلق، کاملا به عکس است و عملا جایگاهی برای عموم مردم در نظر گرفته نمی‌شود.

این، به معنای اختصاص خطاب دین به دانشمندان و متخصصین و حذف عوام از دایره مخاطبان دین است.

دشوار پنداری مطلق دین شاخه‌های متفاوتی دارد.

عدم حجیت قرآن به شکل مطلق، یکی از شاخه‌های دشوار پنداری مطلق دین است.

بر اساس عدم حجیت قرآن، ادعا می‌شود تنها و تنها ائمه هدا علیهم السلام مخاطب به خطابات قرآنی هستند. از این رو فهم قرآن منحصر به آن بزرگواران است و سایر افراد نمی‌توانند به قرآن مراجعه و یا احتجاج کنند.

تجزیه و تحلیل دشوار پنداری مطلق دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۷-۱۰:۳۰:۴۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۵/۰۷-۱۰:۳۰:۴۰
    • کد مطلب:13220
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2675

برای تجزیه و تحلیل دشوار پنداری مطلق دین، باید نخست ریشه‌های آن را شناخت و سپس در هر یک از ریشه‌ها، درنگی جداگانه داشت.

ریشه نخست دشوار پنداری دین برخی از مطالبی است که پیش از این گذشت. توجه کنید:

مبدأ دین، آفریدگار همه جهانها و جهانیان است. واسطه ابلاغ آن نیز برترین انسانها هستند. هدف آن نیز به کمال رساندن قافله اشرف موجودات در همه ابعاد آن می‌باشد.

لازمه چنین اتفاق بزرگی این است که دین در کمال دقت و جامعیت و… باشد.

در علوم بشری هر اندازه دانشی جامع و فراگیر باشد به همان اندازه هم عمیق و دست نیافتنی می‌گردد. این ویژگی است که تخصص‌ها و فوق تخصص‌ها را آفریده و بهرمند شدن مستقیم عموم جامعه را از چنین دانشهایی دشوار می‌کند.

آیا مخاطب دین، همانند علوم پیچیده بشری، تنها متخصصان هستند و درک نظام علمی دین از توان عامه مردم خارج است یا چنین نیست و همگان از سفره دین بهرمند می‌گردند؟

اگر از عظمت مبدأ دین بگذریم و از سرمنزل بی‌کران آن هم صرف نظر کنیم و تنها نگاهی به مخاطب دین یعنی انسان بیفکنیم، اندکی با پیچیدگی دین آشنا می‌شویم.

در مباحث پیشین گذشت که انسان ماکت و نمونه کل نظام آفرینش است، آن هم نمونه‌ای که سازنده آن بخواهد تمامی ويژگی‌های واقعی جهان آفرینش را به تمام و کمال در انسان به نمایش بگذارد. این تنها نگاهی اجمالی به یک بُعد انسان است. اگر کسی تمامی ابعاد انسان را بشناسد، چها می‌شود؟!

در هر صورت درنگ در دین چه از جهت مبدأ و چه از جهت مخاطب و چه از جهت مقصد، همگی عظمت فوق العاده نظام دینی را اثبات می‌کند.

اقتضای اولیه عظمت فوق العاده نظام دین، پیچیدگی فوق العاده است و نتیجه آن نیز، دور شدن دین از سطح درک عوام و عدم دسترسی عموم به محتوای دین است.

 

ریشه دوم دشوار پنداری مطلق دین، برخی از منابع وحیانی است که اشاره به پیچیدگی و دشواری دین در دو حوزه ثقل اکبر و ثقل اصغر دارد.

 

نخستین حوزه اعضال و پیچیدگی، قرآن است. به نمونه اندکی از منابع این مطلب توجه کنید.

فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه‏

امام باقر علیه السلام به قتاده فرمود: وای بر ای قتاده همانا قرآن را کسی می‌شناسد که به او خطاب شده است.

يَا جَابِرُ لَيْسَ شَيْ‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآن‏

ای جابر چیزی دورتر (و بلند مرتبه‌تر) از عقول مردان از تفسیر قرآن نیست.

عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیه‌السلام فِی رِسَالَةٍ فَأَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنِ الْقُرْآنِ فَذَلِكَ أَیضاً مِنْ خَطَرَاتِكَ الْمُتَفَاوِتَةِ الْمُخْتَلِفَةِ لانَّ الْقُرْآنَ لَیسَ عَلَی مَا ذَكَرْتَ وَ كُلُّ مَا سَمِعْتَ فَمَعْنَاهُ (عَلَی‌) غَیرِ مَا ذَهَبْتَ إِلَیهِ وَ إِنَّمَا الْقُرْآنُ أَمْثَالٌ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ دُونَ غَیرِهِمْ وَ لِقَوْمٍ یتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ هُمُ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ یعْرِفُونَهُ وَ أَمَّا غَیرُهُمْ فَمَا أَشَدَّ إِشْكَالَهُ عَلَیهِمْ وَ أَبْعَدَهُ مِنْ مَذَاهِبِ قُلُوبِهِمْ وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‌الله‌علیه‌وآله إِنَّهُ لَیسَ شَی‏ءٌ أَبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ وَ فِی ذَلِكَ تَحَیرَ الْخَلائِقُ أَجْمَعُونَ إِلا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ بِتَعْمِیتِهِ فِی ذَلِكَ أَنْ ینْتَهُوا إِلَی بَابِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ أَنْ یعْبُدُوهُ وَ ینْتَهُوا فِی قَوْلِهِ إِلَی طَاعَةِ الْقُوَّامِ بِكِتَابِهِ وَ النَّاطِقِینَ عَنْ أَمْرِهِ وَ أَنْ یسْتَنْبِطُوا مَا احْتَاجُوا إِلَیهِ مِنْ ذَلِكَ عَنْهُمْ لا عَنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ قَالَ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الامْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ فَأَمَّا غَيْرُهُمْ فَلَيْسَ يعْلَمُ ذَلِكَ أَبَداً وَ لَا يُوجَدُ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَا يَسْتَقِيمُ أَنْ يَكُونَ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ وُلَاةَ الْأَمْرِ إِذاً لَا يَجِدُونَ مَنْ يَأْتَمِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَا مَنْ يُبَلِّغُونَهُ أَمْرَ اللَّهِ وَ نَهْيَهُ فَجَعَلَ اللَّهُ الْوُلَاةَ خَوَاصَّ لِيَقْتَدِيَ بِهِمْ مَنْ لَمْ يَخْصُصْهُمْ بِذَلِكَ فَافْهَمْ ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِيَّاكَ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ بِرَأْيِكَ فَإِنَّ النَّاسَ غَيْرُ مُشْتَرِكِينَ فِي عِلْمِهِ كَاشْتِرَاكِهِمْ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَا قَادِرِينَ عَلَيْهِ وَ لَا عَلَى تَأْوِيلِهِ إِلَّا مِنْ حَدِّهِ وَ بَابِهِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ… وسائل‌الشیعة/ج27/ص191/ب13/ح33569

امام صادق علیه‌السلام در رساله‌ای چنین نوشتند:… اما درباره‌ی آن چه از قرآن پرسیدی، پس این امر نیز از خطورات قلبی توست كه (با حقیقت آن) تفاوت و اختلاف دارد؛ چرا كه قرآن آن چنان كه یاد كردی نیست و معانی هر چه از قرآن شنیدی با آن چه تو تصور كردی متفاوت است.

و جز این نیست كه قرآن مَثَلهایی است تنها برای اقوام (خاصی) كه به آن دانا هستند نه برای دیگران، و (علم قرآن) برای كسانی است كه آن چنان كه باید و شاید قرآن را تلاوت می‌كنند و آنان كسانی هستند كه به آن ایمان دارند و قرآن را می‌شناسند.

اما نسبت به دیگران پس اعضال و پیچیدگی قرآن بر آنان بسیار است و فاصله‌ی قرآن با محدوده‌ی عقلهایشان بسیار است و از این رو است كه پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله فرموده است تفسیر قرآن برای قلوب مردانِ علم، در دورترین نقطه‌ی دستیابی قرار دارد و در قرآن است كه همگی خلایق ـ‌به جز آنان كه خدا خواسته است‌ـ سرگردان شده‌اند.

همانا خداوند قرآن را به این جهت معما گونه نازل كرده است كه مردم برای فهم آن نیازمند ابواب خدا و راه او باشند و خدا را (با پذیرفتن و سرسپردگی نسبت به ابواب الهی) عبادت كنند و در گفته‌ی خدا به فرمانبرداری از نگهدارندگان قرآن و گویندگان از امر خدا مراجعه نمایند و بدین جهت قران را معما گونه نازل فرمود كه هر آن چه مردم بدان نیازمند هستند، از نگهدارندگان قرآن استنباط نمایند و نه از نفس خود.

سپس حضرت فرمودند و اگر آن امر را به رسول و اولوا الامر از آنان ارجاع می‌دادند، البته كسانی از آنان كه آن را استنباط و استخراج می‌نمایند، آن امر را می‌دانستند.

اما غیر اینان پس هرگز نمی‌دانند و این علم نزد آنان پیدا نمی‌شود.

و به تحقیق می‌دانی که نمی‌شود خلایق همگی ولات امر باشند، (اگر چنین شود) در این هنگام ولات امر، کسانی که فرمان امامان را انجام دهند و امامان امر و نهی خدا را به آنان برسانند، نمی‌یابند. از این رو خداوند ولات، را خواص (مردم) قرار داد تا دیگران که خداوند آنان را مخصوص این مقام نگردانیده، به ولات امر اقتدا کنند. پس این مطلب را بفهم ان شاء الله و بپرهیز از این که قرآن را به رأی خودت تلاوت کنی. پس به راستی که مردم در علم قرآن با ولات امر اشتراک ندارند، همان گونه که در غیر آن اشتراک دارند، و قدرت بر درک علم قرآن و تأویل آن را ندارند، مگر از حد آن و در آن که خداوند قرار داده…

 

حوزه دوم اعضال و پیچیدگی کلام معصومین است.

در برخی از منابع سخن از احادیث صعب و مستصعب به میان آمده است که تنها نبی مرسل ملک مقرب و مؤمن ممتحن صلاحیت تحمل آنها را دارند:

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ أَوْ مَدِینَةٌ حَصِینَةٌ فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُنَا وَ جَاءَ مَهْدِینَا كَانَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَتِنَا أَجْرَى مِنْ لَیثٍ وَ أَمْضَى مِنْ سِنَانٍ یطَأُ عَدُوَّنَا بِرِجْلَیهِ وَ یضْرِبُهُ بِكَفَّیهِ وَ ذَلِكَ عِنْدَ نُزُولِ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ فَرَجِهِ عَلَى الْعِبَادِ.

امام باقر علیه السلام فرمود: حدیث ما صعب و مستصعب است کسی (توانایی درک و) تحمل آن را ندارد مگر فرشته مقرب و پیامبر مرسل و مؤمن امتحان شده یا شهر مستحکم. پس زمانی که امر ما اتفاق بیفتد و مهدی ما آید، هر مردی از شیعیان ما (شجاع‌تر و) جرأت‌دارتر از شیر و برنده‌تر از نیزه است (به شکلی که) دشمن ما را با پایش لگدمال می‌کند و با دستش می‌زند و این هنگام نزول رحمت خدا و گشایش او بر بندگان است. (این از جهت قوای روحی و بدنی شیعیان در زمان ظهور. اما از جهت قوای معرفتی شیعیان در زمان ظهور، حدیث بعدی آن را توضیح می‌دهد.)

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ.

زمانی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان می‌گذارد. پس خداوند به دست حضرت، عقول آنها را جمع و حلم آنها را کامل می‌کند.

احادیث صعب و مستصعب در روایات متعددی آمده است و ما به همین اندازه بسنده می‌کنیم.

 

در برخی از منابع از اعضال موضوعات خاصی چون «قدر» سخن به میان آمده است:

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوهُ.

امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ از قدر فرمود: راه تاریکی است پس این راه را نپیمایید و دریای عمیقی است پس وارد آن نشوید و راز خداوند است پس خود را (بی‌خود) به زحمت نیندازید.

منابع وحیانی که به اعضال و پیچیدگی دین اشاره دارد هم بسیار متنوع و هم فراوان است. از این رو به عناوین یاد شده بسنده می‌کنیم.

آن چه مهم است درایت آنهاست.

پیش فرض‌های حل غموض دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۸-۲۲:۲۱:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:13227
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 640

در آغاز این توجه اکید ضروری است که لازمه عظمت نظام علمی دین، اعضال و پیچیدگی عمیق دین است. در این مطلب حرف و حدیثی نیست. آن چه مورد بحث است این است که آیا این اعضال به شکلی است که عموم مردم از دایره خطاب وحی خارج هستند؟ یا خیر، هر کسی به اندازه ظرفیتش مخاطب وحی است؟

بنا بر این در صدد این نیستیم که اصل اعضال و پیچیدگی دین را انکار کنیم. انکار این مطلب انکار خورشید است.

بلکه هدف این است که روشن سازیم دین در نهایت عظمت علمی، اولا خطابات متناسب با همگان فراوان دارد و ثانیا ممکن است یک خطاب دین ظاهری برای عموم و باطنی (بلکه باطنها و…) برای خواص داشته باشد.

مرحوم آیة الله العظمی الحکیم قدس الله روحه در کتاب حقایق الاصول جریانی را نقل می‌فرماید که برای روشن شدن این مطلب سودمند است:

بعضی از بزرگان -که تأییدات خداوندی برایش ادامه داشته باشد-، نقل کرد که وی همراه با جمعی از بزرگان (و علمای نجف) از جمله سید اسماعیل صدر -رحمة الله علیه- و حاجی نوری صاحب مستدرک -رحمة الله علیه- و سید حسن صدر -که خداوند سایه‌اش را مستدام بدارد- در منزل آخوند ملا فتح علی -قدس سره- حاضر شدند.

آخوند ملا فتح علی این آیه قرآن را خواند: و اعلموا أن فيكم رَسولَ اللَّهِ لو يُطيعكم في كثير مِن الأمر لعنتم و لكن اللَّه حبب إليكم الإيمان... سپس شروع به تفسیر این جمله از آیه نمود که حبب الیکم الایمان…

پس از بیان طولانی برای آیه تفسیر جدیدی کرد که پیش از این، این تفسیر را از وی نشنیده بودند. از وی توضیح خواستند (پس توضیح کافی و شافی ایشان و بدیهی شدن مطلب) جمع حاضر تعجب کردند که چرا پیش از بیان ایشان، به این معنا(ی روشن) پی نبرده‌اند.

این جمع (از بزرگان نجف) روز دوم نیز نزد ملا فتح علی حاضر شدند. ایشان همان آیه را به معنای دیگری تفسیر نمود. دوباره از ایشان توضیح خواستند و (پس از توضیح کافی ایشان) از این که پیش از بیان ایشان به این معنای جدید پی نبرده بودند، شگفت زده شدند.

روز سوم همین جریان تکرار شد و پیوسته بر همین منوال هر روز که حاضر می‌شدند معنای جدیدی برای آیه مطرح می‌کرد.

این مسئله تا نزدیک به سی روز تکرار شد و ملا فتح علی، هر روز معنای جدیدی را مطرح می‌کرد و این جمع از علماء از ایشان توضیح می‌خواستند (و ایشان با توضیحش حضار را شگفت زده می‌ٔکرد که چرا تا کنون متوجه این معنای واضح نشده‌اند.)[1]

با حفظ این مطالب، سخن در این است که علاوه بر این که وحی، مطالب بلند بی‌نهایتی دارد، آیا عوام هم در حد ظرفیت عقلانی خودشان مخاطب دین هستند یا خیر؟

 

[1]- حقائق الأصول، ج‏1، ص: 95

اعجاز خطاب عام و بیان روان در اوج دشواری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۰۸-۲۲:۲۱:۵۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:13228
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1484

اما ریشه نخست برای دشوار پنداری مطلق دین، نظام علمی بلند دین بود که توضیح آن گذشت.

اگر نوشتار «مخاطب دین کیست؟» آن چنان که شاید و باید مورد تأمل قرار گیرد، روشن خواهد شد که ویژگی آفتابی و بارانی دین، همچنین روانی و سلاست بیان، از اعجازهای علمی دین است. بر اساس این معجزه بزرگ، هر کس با هر ظرفیتی که بر مائده آسمانی دین نشیند، به مقتضای پایه و درجه عقلانی‌اش از این نعمت الهی متنعم خواهد شد.

در هر صورت اعجاز دین این است که با این که:

رسول خدا هرگز به حقیقت و نهایت عقلش با بندگان سخن نگفته است. (نهایت اعضال و غموض دین)

اما در عین حال امر الهی و سیاست انبیا بر این بوده است که:

ما گروه پیامبران دستور یافته‌ایم که به اندازه عقول مردم با مردم سخن بگوییم.[1]

ما گروه پیامبران برانگیخته شده‌ایم که مطابق خرد مردم با مردم سخن بگوییم.[2] (خطاب دین به عموم مردم اما متناسب با درجه و پایه عقلانیت آنها)

این اعجاز دین، راز خطاب عام پیامبران الهی به تمامی افراد بشر است.

نتیجه این است که دین در نهایت غموض و لایه‌های عمیق آن، لایه‌های روی آن، متناسب با عامه مردم است. از این رو دین هم در نهایت دشواری و پیچیدگی است و هم بسیار روان و آسان، هم مخاطبان ویژه‌ای دارد که افراد عادی در خم یک کوچه آن وامانده‌اند و هم تمامی مردم مخاطب دین هستند. بنا بر این حذف عوام از خطاب دین جا ندارد و باطل است.

آن چه مورد اشکال است، اعضال و پیچیدگی دین به شکل مطلق است. یعنی دین به گونه‌ای باشد که هرگز هیچ لایه‌ای از آن در دسترس عموم نباشد.

 

[1]- عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَا كَلَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْعِبَادَ بِكُنْهِ عَقْلِهِ قَطُّ وَ قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكَلِّمَ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ‏.

[2]- بُعِثْنَا مَعَاشِرَ الْأَنْبِيَاءِ نُخَاطِبُ النَّاسَ عَلَى قَدْرِ عُقُولِهِمْ‏.

حل روایات غموض و إعضال مطلق دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۱۰-۱۹:۲۹:۳۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:13229
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 695

اما راجع به اعضال قرآن، خود قرآن پاسخ آن را داده است.

در جای جای قرآن، دعوت به تعقل و تدبر در قرآن است. با توجه به این که خطاب به تعقل و تدبر مختص مؤمنان نیست، روشن می‌شود که قرآن فی الجمله قابل درک برای مردم هست. و الا معنی ندارد که خداوند کفار را هم به تعقل فرا بخواند.

گذشته از این که خود قرآن سخن از محکمات و متشابهات به میان آورده و تکلیف همگان نسبت به محکمات، علاوه بر ایمان، عمل به آنهاست. اگر همگان مخاطب محکمات قرآن نباشند، چگونه عمل به محکمات قرآن بر همگان واجب است؟!

در روایات فراوانی هم به ظاهر و باطن قرآن اشاره رفته است. معنای ظاهر آنی است دیده می‌شود و قابل درک است.

فَإِذَا الْتَبَسَتْ عَلَیكُمُ الْفِتَنُ كَقِطَعِ اللَّیلِ الْمُظْلِمِ فَعَلَیكُمْ بِالْقُرْآنِ فَإِنَّهُ شَافِعٌ مُشَفَّعٌ وَ مَاحِلٌ مُصَدَّقٌ وَ مَنْ جَعَلَهُ أَمَامَهُ قَادَهُ إِلَى الْجَنَّةِ وَ مَنْ جَعَلَهُ خَلْفَهُ سَاقَهُ إِلَى النَّارِ وَ هُوَ الدَّلِیلُ یدُلُّ عَلَى خَیرِ سَبِیلٍ وَ هُوَ كِتَابٌ فِیهِ تَفْصِیلٌ وَ بَیانٌ وَ تَحْصِیلٌ وَ هُوَ الْفَصْلُ لَیسَ بِالْهَزْلِ وَ لَهُ ظَهْرٌ وَ بَطْنٌ فَظَاهِرُهُ حُكْمٌ وَ بَاطِنُهُ عِلْمٌ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَهُ نُجُومٌ وَ عَلَى نُجُومِهِ نُجُومٌ لَا تُحْصَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تُبْلَى غَرَائِبُهُ…

پس زمانی که فتنه‌ها هم چون پاره‌های شب تاریک (حق را) بر شما پوشاند و مشتبه کرد، بر شما باد به قرآن که قرآن شفاعت کننده‌ای است که شفاعتش پذیرفته می‌شود و خصمی است که شکایتش تصدیق می‌شود و کسی که قرآن را پیشاپیش خود قرار دهد او را به سوی بهشت می‌کشاند و کسی که قرآن را پشت سرش قرار دهد او را به سوی دوزخ روان سازد و قرآن دلیلی است که بر بهترین راه راهنمایی می‌کند و او کتابی است که تفصیل و بیان (همه حقایق) و تحصیل است و او فصل (بین حق و باطل است) و بازیچه نیست و برای قرآن ظاهری است و باطنی، پس ظاهر قرآن حکم است و باطنش علم، ظاهرش بسیار دل انگیز و باطنش ژرف. برای قرآن آیاتی است و بر آیاتش آیات (دیگری)[1] شگفتی‌هایش شمارش شدنی و ناشناخته‌هایش کهنه شدنی نیست…

إِنَّ الْقُرْآنَ ظَاهِرُهُ أَنِیقٌ وَ بَاطِنُهُ عَمِیقٌ لَا تَفْنَى عَجَائِبُهُ وَ لَا تَنْقَضِی غَرَائِبُهُ وَ لَا تُكْشَفُ الظُّلُمَاتُ إِلَّا بِه‏

به راستی که ظاهر قرآن بسیار دل انگیز و باطنش ژرف است، شگفتی‌هایش تمام شدنی نیست و اسرارش تمام شدنی نیست (و ناشناخته‌هایش  از بین نمی‌رود) و تاریکی‌ها جز با قرآن روشن نمی‌گردد…

در برخی از احادیث طبقه بندی شگفتی از مطالب قرآن دارد. در این طبقه بندی به سهم عوام از فهم قرآن هم اشاره رفته است. توجه کنید:

قَالَ الْحُسَيْنُ بْنُ عَلِيٍّ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِمَا كِتَابُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى أَرْبَعَةِ أَشْيَاءَ عَلَى الْعِبَارَةِ وَ الْإِشَارَةِ وَ اللَّطَائِفِ وَ الْحَقَائِقِ فَالْعِبَارَةُ لِلْعَوَامِّ وَ الْإِشَارَةُ لِلْخَوَاصِّ وَ اللَّطَائِفُ لِلْأَوْلِيَاءِ وَ الْحَقَائِقُ لِلْأَنْبِيَاءِ.

کتاب خداوند عز و جل بر چهار چیز (روش بیانی بنا نهاده شده) است: بر عبارت (و بیان عادی) و اشاره و لطایف و حقایق. پس عبارت برای عوام و اشاره برای خواص و لطایف برای اولیاء و حقایق برای انبیاء (بیان شده است.)

اما حل احادیث صعب و مستصعب، در خود همین احادیث آمده است. این احادیث چند دسته هستند.

دسته اول احادیثی است که دستور می‌دهد اگر قلوب شما احادیث صعب و مستصعب را شناخت و در مقابل پذیرش آن ملایم شد، این گونه احادیث را بپذیرید و اگر قلبتان آنها را انکار کرد و از آن مشمئز شد، این گونه احادیث را به خود ما واگذار نمایید (یعنی لازم نیست آنها بپذیرید اما حق رد آن را هم ندارید.)[2]

دسته دوم احادیثی که در رابطه با نقل این گونه احادیث برای دیگران است. به این بیان که اشاره مختصری به احادیث صعب و مستصعب برای دیگران بکنید. اگر مخاطب قابلیت معرفت و آمادگی پذیرش داشت بر آن بیفزایید و اگر انکار کرد دست نگه دارید.[3]

دسته سوم احادیثی است که بیان می‌کند احادیث صعب و مستصعب در زمان ظهور امام زمان علیه السلام قابل نقل و درک می‌شود.[4]

دشوار پنداری مطلق دین، به معنای این است که هیچ کسی جز عده خاصی (امامان معصوم علیه السلام و یا علماء خاص) به دین دسترسی ندارد و تمامی دین برای احدی قابل نیست مگر به وساطت این گروه خاص.

با درنگ در آن چه گذشت بطلان این مطلب هم روشن شد.

بنا بر این به این نتیجه می‌رسیم که دین لایه‌های متفاوتی دارد. برخی از لایه‌ها برای همگان قابل درک است و برخی برای افرادی قابل درک است که توانایی عقلانی و ظرفیت درک آن را داشته باشند.

 

[1]- این معنا متخذ از مرآة العقول است.

[2]- عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِنَّ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یؤْمِنُ بِهِ إِلَّا نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَمَا عَرَفَتْ قُلُوبُكُمْ فَخُذُوهُ وَ مَا أَنْكَرَتْ قُلُوبُكُمْ فَرُدُّوهُ إِلَینَا.

عَنْ جَابِرٍ قَالَ قَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یؤْمِنُ بِهِ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ فَمَا وَرَدَ عَلَیكُمْ مِنْ حَدِیثِ آلِ مُحَمَّدٍ فَلَانَتْ لَهُ قُلُوبُكُمْ وَ عَرَفْتُمُوهُ فَاقْبَلُوهُ وَ مَا اشْمَأَزَّتْ مِنْهُ قُلُوبُكُمْ وَ أَنْكَرْتُمُوهُ فَرُدُّوهُ إِلَى اللَّهِ وَ إِلَى الرَّسُولِ وَ إِلَى الْعَالِمِ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ وَ إِنَّمَا الْهَالِكُ أَنْ یحَدَّثَ أَحَدُكُمْ بِشَی‏ءٍ مِنْهُ لَا یحْتَمِلُهُ فَیقُولَ وَ اللَّهِ مَا كَانَ هَذَا ثَلَاثاً.

[3]- عَنْ أَمِیرِ الْمُؤْمِنِینَ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ إِنْ حَدِیثَنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ خَشِنٌ مَخْشُوشٌ فَانْبِذُوا إِلَى النَّاسِ نَبْذاً فَمَنْ عَرَفَ فَزِیدُوهُ وَ مَنْ أَنْكَرَ فَأَمْسِكُوا ِّ

[4]- عَنْ أَبِی الْجَارُودِ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ سَمِعْتُهُ یقُولُ إِنَّ حَدِیثَ آلِ مُحَمَّدٍ صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ ثَقِیلٌ مُقَنَّعٌ أَجْرَدُ ذَكْوَانُ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ عَبْدٌ امْتَحَنَ اللَّهُ قَلْبَهُ لِلْإِیمَانِ أَوْ مَدِینَةٌ حَصِینَةٌ فَإِذَا قَامَ قَائِمُنَا نَطَقَ وَ صَدَّقَهُ الْقُرْآنُ.

ساده پنداری و دشوار پنداری، دو آسیب دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۰۵/۱۲-۲۲:۳۴:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۵/۱۲-۲۲:۳۳:۵۶
    • کد مطلب:13245
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2398

روشن شد که ساده پنداری نسخه‌های متنوعی دارد و هر کدام از آنها نیز شامل درجات و پله‌های متعددی می‌گردد.

از این رو در کشکول ساده پنداری دین، همه چیز پیدا می‌شود، از فقیه کوچه و بازاری، تا اسلام شناس دانشگاهی و تا آخوندهایی که درس نخوانده فتوا می‌دهند.

پینه ساده پنداری آن چنان بر پینه دوز گشاد آمده است که حتی مخالفین اسلام در برخی از مناظرات به آن اعتراض داشتند که:

«نمی‌شود درکافی شاپ نشست و ویسکی زد و اسلام را تفسیر کرد!»

اگر فهم تمام دین واقعا ساده است پس چرا از اسلام شناسی عرق‌خورها جلوگیری کنیم؟!

و اگر این گونه تفسیر دین اشکال دارد، چرا فقاهت کوچه بازاری و اسلام شناسی دانشگاهی را می‌پذیریم؟! ریشه تمامی اینها که همان ساده پنداری است!

همچنین روشن شد که إعضال و غموض مطلق دین هم اگر در تمامی حوزه‌های دین ادعا شود، غیر عقلانی و بر خلاف منابع وحیانی است.

آسیبهای غموض مطلق دین، به ویژه در دوران تلخ و تاریک غیبت، متعدد و فاجعه بار است از جمله این که:

مبنای غموض مطلق دین، عملا مستلزم إعراض عمده مردم از دین و تعطیلی آن می‌شود.

گذشته از این که بستری است برای ادعای وساطت میان خلق و خالق از سوی فرصت طلبان. روشن است که مبنای غموض مطلق دین، بهانه خوبی است برای توجیه سرسپردگی کور و تعبد مطلق دیگران نسبت مدعیان دورغین.

این همان چیزی است که در سیر و سلوکهای عارف نمایان‌های عرفانهای قدیم و جدید، از آن سود جسته و خلایق را تحمیق کرده‌اند. حاصل این تحمیق هم احیانا تا آن جا پیش می‌رود که دین و ایمان و شرافت و ناموس، همه و همه بر باد می‌رود و دنیا و آخرت سرسپردگان تباه می‌گردد.

آن چه گذشت درد دلی در بسته و اشاره‌ای دردمندانه است به برخی از آسیبهای بزرگ و گرفتاری‌های تلخی که اسلام به آن دچار شده است.

پایان مقاله «سادگی یا پیچیدگی دین»

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما