برای تجزیه و تحلیل دشوار پنداری مطلق دین، باید نخست ریشههای آن را شناخت و سپس در هر یک از ریشهها، درنگی جداگانه داشت.
ریشه نخست دشوار پنداری دین برخی از مطالبی است که پیش از این گذشت. توجه کنید:
مبدأ دین، آفریدگار همه جهانها و جهانیان است. واسطه ابلاغ آن نیز برترین انسانها هستند. هدف آن نیز به کمال رساندن قافله اشرف موجودات در همه ابعاد آن میباشد.
لازمه چنین اتفاق بزرگی این است که دین در کمال دقت و جامعیت و… باشد.
در علوم بشری هر اندازه دانشی جامع و فراگیر باشد به همان اندازه هم عمیق و دست نیافتنی میگردد. این ویژگی است که تخصصها و فوق تخصصها را آفریده و بهرمند شدن مستقیم عموم جامعه را از چنین دانشهایی دشوار میکند.
آیا مخاطب دین، همانند علوم پیچیده بشری، تنها متخصصان هستند و درک نظام علمی دین از توان عامه مردم خارج است یا چنین نیست و همگان از سفره دین بهرمند میگردند؟
اگر از عظمت مبدأ دین بگذریم و از سرمنزل بیکران آن هم صرف نظر کنیم و تنها نگاهی به مخاطب دین یعنی انسان بیفکنیم، اندکی با پیچیدگی دین آشنا میشویم.
در مباحث پیشین گذشت که انسان ماکت و نمونه کل نظام آفرینش است، آن هم نمونهای که سازنده آن بخواهد تمامی ويژگیهای واقعی جهان آفرینش را به تمام و کمال در انسان به نمایش بگذارد. این تنها نگاهی اجمالی به یک بُعد انسان است. اگر کسی تمامی ابعاد انسان را بشناسد، چها میشود؟!
در هر صورت درنگ در دین چه از جهت مبدأ و چه از جهت مخاطب و چه از جهت مقصد، همگی عظمت فوق العاده نظام دینی را اثبات میکند.
اقتضای اولیه عظمت فوق العاده نظام دین، پیچیدگی فوق العاده است و نتیجه آن نیز، دور شدن دین از سطح درک عوام و عدم دسترسی عموم به محتوای دین است.
ریشه دوم دشوار پنداری مطلق دین، برخی از منابع وحیانی است که اشاره به پیچیدگی و دشواری دین در دو حوزه ثقل اکبر و ثقل اصغر دارد.
نخستین حوزه اعضال و پیچیدگی، قرآن است. به نمونه اندکی از منابع این مطلب توجه کنید.
فَقَالَ أَبُو جَعْفَرٍ ع وَيْحَكَ يَا قَتَادَةُ إِنَّمَا يَعْرِفُ الْقُرْآنَ مَنْ خُوطِبَ بِه
امام باقر علیه السلام به قتاده فرمود: وای بر ای قتاده همانا قرآن را کسی میشناسد که به او خطاب شده است.
يَا جَابِرُ لَيْسَ شَيْءٌ أَبْعَدَ مِنْ عُقُولِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِيرِ الْقُرْآن
ای جابر چیزی دورتر (و بلند مرتبهتر) از عقول مردان از تفسیر قرآن نیست.
عَنِ الْمُعَلَّی بْنِ خُنَیسٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ علیهالسلام فِی رِسَالَةٍ فَأَمَّا مَا سَأَلْتَ عَنِ الْقُرْآنِ فَذَلِكَ أَیضاً مِنْ خَطَرَاتِكَ الْمُتَفَاوِتَةِ الْمُخْتَلِفَةِ لانَّ الْقُرْآنَ لَیسَ عَلَی مَا ذَكَرْتَ وَ كُلُّ مَا سَمِعْتَ فَمَعْنَاهُ (عَلَی) غَیرِ مَا ذَهَبْتَ إِلَیهِ وَ إِنَّمَا الْقُرْآنُ أَمْثَالٌ لِقَوْمٍ یعْلَمُونَ دُونَ غَیرِهِمْ وَ لِقَوْمٍ یتْلُونَهُ حَقَّ تِلاوَتِهِ وَ هُمُ الَّذِینَ یؤْمِنُونَ بِهِ وَ یعْرِفُونَهُ وَ أَمَّا غَیرُهُمْ فَمَا أَشَدَّ إِشْكَالَهُ عَلَیهِمْ وَ أَبْعَدَهُ مِنْ مَذَاهِبِ قُلُوبِهِمْ وَ لِذَلِكَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلیاللهعلیهوآله إِنَّهُ لَیسَ شَیءٌ أَبْعَدَ مِنْ قُلُوبِ الرِّجَالِ مِنْ تَفْسِیرِ الْقُرْآنِ وَ فِی ذَلِكَ تَحَیرَ الْخَلائِقُ أَجْمَعُونَ إِلا مَنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِنَّمَا أَرَادَ اللَّهُ بِتَعْمِیتِهِ فِی ذَلِكَ أَنْ ینْتَهُوا إِلَی بَابِهِ وَ صِرَاطِهِ وَ أَنْ یعْبُدُوهُ وَ ینْتَهُوا فِی قَوْلِهِ إِلَی طَاعَةِ الْقُوَّامِ بِكِتَابِهِ وَ النَّاطِقِینَ عَنْ أَمْرِهِ وَ أَنْ یسْتَنْبِطُوا مَا احْتَاجُوا إِلَیهِ مِنْ ذَلِكَ عَنْهُمْ لا عَنْ أَنْفُسِهِمْ ثُمَّ قَالَ وَ لَوْ رَدُّوهُ إِلَی الرَّسُولِ وَ إِلی أُولِی الامْرِ مِنْهُمْ لَعَلِمَهُ الَّذِینَ یسْتَنْبِطُونَهُ مِنْهُمْ فَأَمَّا غَيْرُهُمْ فَلَيْسَ يعْلَمُ ذَلِكَ أَبَداً وَ لَا يُوجَدُ وَ قَدْ عَلِمْتُ أَنَّهُ لَا يَسْتَقِيمُ أَنْ يَكُونَ الْخَلْقُ كُلُّهُمْ وُلَاةَ الْأَمْرِ إِذاً لَا يَجِدُونَ مَنْ يَأْتَمِرُونَ عَلَيْهِ وَ لَا مَنْ يُبَلِّغُونَهُ أَمْرَ اللَّهِ وَ نَهْيَهُ فَجَعَلَ اللَّهُ الْوُلَاةَ خَوَاصَّ لِيَقْتَدِيَ بِهِمْ مَنْ لَمْ يَخْصُصْهُمْ بِذَلِكَ فَافْهَمْ ذَلِكَ إِنْ شَاءَ اللَّهُ وَ إِيَّاكَ وَ تِلَاوَةَ الْقُرْآنِ بِرَأْيِكَ فَإِنَّ النَّاسَ غَيْرُ مُشْتَرِكِينَ فِي عِلْمِهِ كَاشْتِرَاكِهِمْ فِيمَا سِوَاهُ مِنَ الْأُمُورِ وَ لَا قَادِرِينَ عَلَيْهِ وَ لَا عَلَى تَأْوِيلِهِ إِلَّا مِنْ حَدِّهِ وَ بَابِهِ الَّذِي جَعَلَهُ اللَّهُ لَهُ… وسائلالشیعة/ج27/ص191/ب13/ح33569
امام صادق علیهالسلام در رسالهای چنین نوشتند:… اما دربارهی آن چه از قرآن پرسیدی، پس این امر نیز از خطورات قلبی توست كه (با حقیقت آن) تفاوت و اختلاف دارد؛ چرا كه قرآن آن چنان كه یاد كردی نیست و معانی هر چه از قرآن شنیدی با آن چه تو تصور كردی متفاوت است.
و جز این نیست كه قرآن مَثَلهایی است تنها برای اقوام (خاصی) كه به آن دانا هستند نه برای دیگران، و (علم قرآن) برای كسانی است كه آن چنان كه باید و شاید قرآن را تلاوت میكنند و آنان كسانی هستند كه به آن ایمان دارند و قرآن را میشناسند.
اما نسبت به دیگران پس اعضال و پیچیدگی قرآن بر آنان بسیار است و فاصلهی قرآن با محدودهی عقلهایشان بسیار است و از این رو است كه پیامبر صلیاللهعلیهوآله فرموده است تفسیر قرآن برای قلوب مردانِ علم، در دورترین نقطهی دستیابی قرار دارد و در قرآن است كه همگی خلایق ـبه جز آنان كه خدا خواسته استـ سرگردان شدهاند.
همانا خداوند قرآن را به این جهت معما گونه نازل كرده است كه مردم برای فهم آن نیازمند ابواب خدا و راه او باشند و خدا را (با پذیرفتن و سرسپردگی نسبت به ابواب الهی) عبادت كنند و در گفتهی خدا به فرمانبرداری از نگهدارندگان قرآن و گویندگان از امر خدا مراجعه نمایند و بدین جهت قران را معما گونه نازل فرمود كه هر آن چه مردم بدان نیازمند هستند، از نگهدارندگان قرآن استنباط نمایند و نه از نفس خود.
سپس حضرت فرمودند و اگر آن امر را به رسول و اولوا الامر از آنان ارجاع میدادند، البته كسانی از آنان كه آن را استنباط و استخراج مینمایند، آن امر را میدانستند.
اما غیر اینان پس هرگز نمیدانند و این علم نزد آنان پیدا نمیشود.
و به تحقیق میدانی که نمیشود خلایق همگی ولات امر باشند، (اگر چنین شود) در این هنگام ولات امر، کسانی که فرمان امامان را انجام دهند و امامان امر و نهی خدا را به آنان برسانند، نمییابند. از این رو خداوند ولات، را خواص (مردم) قرار داد تا دیگران که خداوند آنان را مخصوص این مقام نگردانیده، به ولات امر اقتدا کنند. پس این مطلب را بفهم ان شاء الله و بپرهیز از این که قرآن را به رأی خودت تلاوت کنی. پس به راستی که مردم در علم قرآن با ولات امر اشتراک ندارند، همان گونه که در غیر آن اشتراک دارند، و قدرت بر درک علم قرآن و تأویل آن را ندارند، مگر از حد آن و در آن که خداوند قرار داده…
حوزه دوم اعضال و پیچیدگی کلام معصومین است.
در برخی از منابع سخن از احادیث صعب و مستصعب به میان آمده است که تنها نبی مرسل ملک مقرب و مؤمن ممتحن صلاحیت تحمل آنها را دارند:
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: حَدِیثُنَا صَعْبٌ مُسْتَصْعَبٌ لَا یحْتَمِلُهُ إِلَّا مَلَكٌ مُقَرَّبٌ أَوْ نَبِی مُرْسَلٌ أَوْ مُؤْمِنٌ مُمْتَحَنٌ أَوْ مَدِینَةٌ حَصِینَةٌ فَإِذَا وَقَعَ أَمْرُنَا وَ جَاءَ مَهْدِینَا كَانَ الرَّجُلُ مِنْ شِیعَتِنَا أَجْرَى مِنْ لَیثٍ وَ أَمْضَى مِنْ سِنَانٍ یطَأُ عَدُوَّنَا بِرِجْلَیهِ وَ یضْرِبُهُ بِكَفَّیهِ وَ ذَلِكَ عِنْدَ نُزُولِ رَحْمَةِ اللَّهِ وَ فَرَجِهِ عَلَى الْعِبَادِ.
امام باقر علیه السلام فرمود: حدیث ما صعب و مستصعب است کسی (توانایی درک و) تحمل آن را ندارد مگر فرشته مقرب و پیامبر مرسل و مؤمن امتحان شده یا شهر مستحکم. پس زمانی که امر ما اتفاق بیفتد و مهدی ما آید، هر مردی از شیعیان ما (شجاعتر و) جرأتدارتر از شیر و برندهتر از نیزه است (به شکلی که) دشمن ما را با پایش لگدمال میکند و با دستش میزند و این هنگام نزول رحمت خدا و گشایش او بر بندگان است. (این از جهت قوای روحی و بدنی شیعیان در زمان ظهور. اما از جهت قوای معرفتی شیعیان در زمان ظهور، حدیث بعدی آن را توضیح میدهد.)
عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ: إِذَا قَامَ قَائِمُنَا وَضَعَ اللَّهُ یدَهُ عَلَى رُءُوسِ الْعِبَادِ فَجَمَعَ بِهَا عُقُولَهُمْ وَ كَمَلَتْ بِهِ أَحْلَامُهُمْ.
زمانی که قائم ما قیام کند، دستش را بر سر بندگان میگذارد. پس خداوند به دست حضرت، عقول آنها را جمع و حلم آنها را کامل میکند.
احادیث صعب و مستصعب در روایات متعددی آمده است و ما به همین اندازه بسنده میکنیم.
در برخی از منابع از اعضال موضوعات خاصی چون «قدر» سخن به میان آمده است:
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ قَدْ سُئِلَ عَنِ الْقَدَرِ فَقَالَ طَرِيقٌ مُظْلِمٌ فَلَا تَسْلُكُوهُ وَ بَحْرٌ عَمِيقٌ فَلَا تَلِجُوهُ وَ سِرُّ اللَّهِ فَلَا تَتَكَلَّفُوهُ.
امیرالمؤمنین علیه السلام در پاسخ از قدر فرمود: راه تاریکی است پس این راه را نپیمایید و دریای عمیقی است پس وارد آن نشوید و راز خداوند است پس خود را (بیخود) به زحمت نیندازید.
منابع وحیانی که به اعضال و پیچیدگی دین اشاره دارد هم بسیار متنوع و هم فراوان است. از این رو به عناوین یاد شده بسنده میکنیم.
آن چه مهم است درایت آنهاست.
برای تجزیه و تحلیل دشوار پنداری مطلق دین، باید نخست ریشههای آن را شناخت و سپس در هر یک از ریشهها، درنگی جداگانه داشت.
ریشه نخست دشوار پنداری دین این است که درنگ در دین چه از جهت مبدأ و چه از جهت مخاطب و چه از جهت مقصد، همگی عظمت فوق العاده نظام دینی را اثبات میکند.
اقتضای اولیه عظمت فوق العاده نظام دین، پیچیدگی فوق العاده است و نتیجه آن نیز، دور شدن دین از سطح درک عوام و عدم دسترسی عموم به محتوای دین است.
ریشه دوم دشوار پنداری مطلق دین، برخی از منابع وحیانی است که اشاره به پیچیدگی و دشواری دین در دو حوزه ثقل اکبر و ثقل اصغر دارد.
نخستین حوزه اعضال و پیچیدگی، قرآن است…
حوزه دوم اعضال و پیچیدگی کلام معصومین است.
در برخی از منابع سخن از احادیث صعب و مستصعب به میان آمده است که تنها نبی مرسل ملک مقرب و مؤمن ممتحن صلاحیت تحمل آنها را دارند…
در برخی از منابع از اعضال موضوعات خاصی چون «قدر» سخن به میان آمده است…
منابع وحیانی که به اعضال و پیچیدگی دین اشاره دارد هم بسیار متنوع و هم فراوان است. از این رو به عناوین یاد شده بسنده میکنیم.
آن چه مهم است درایت آنهاست.