مرجعیت دینی، از مباحث زندهای است که در مرکز نظریات گوناگونی قرار گرفته و حوزههای متفاوتی دست به تفسیرهای مثبت یا منفی زدهاند.
بیگمان پرداختن به این بحث، بدون تجزیه و تحلیل دو واژهی «مرجعیت» و «دین» امکان پذیر نیست و ناگفته پیداست که هر یک از این دو واژه نیز از منظر «عقلانی» و «دینی» قابل تأملی جداگانه است.
بر این اساس پرداختن به این بحث، آن چنان که باید و شاید مجالی گسترده میطلبد.
پیش از هر چیزی اشاره به یک نکته ضروری است:
پرداختن به مرجعیت دینی بدون شناخت «دین» امکان ندارد.
تعاریفی که برای «دین» شده است، شامل مجموعهی گستردهای از تعاریف متفاوت است که احیانا هر کدام فضایی بیگانه از دیگری دارند.
بدون تردید هر دینی قابل دفاع عقلانی نیست؛ «دین» مورد نظر در این نوشتار ـیعنی دینی که قابل دفاع عقلانی استـ تنها اسلام حقیقی متبلور در شیعه (فرقه ناجیه) است که در حوزههای علمی شیعی به حیات خود ادامه میدهد. اسلام شیعی بر سه بنیاد اساسی بنا شده است: 1ـ عقل 2ـ وحی 3ـ مفسر معصوم وحی. این ویژگی منحصر به فرد است که امکان دفاع عقلانی از اسلام کامل را میسر مینماید و بدین گونه آن را از سایر ادیان جدا میکند.
توضیح این امر در نوشتاری با عنوان «کدامین دین؟!» از همین پروژه آمده است.
اما واژهی کلیدی دوم یعنی «مرجعیت» نیز باید مورد کنکاش قرار گیرد.
آیا تا کنون از خود پرسیدهایم: 1ـ جایگاه عقلانی مرجعیت بدون هیچ توصیفی، چیست؟ 2ـ مرجعیت دینی با عقلانیت به شکل عام چه رابطهای دارد؟
3- رابطهی مرجعیت دینی با مشروعیت الهی آن (با توجه به ویژگیِ دینی آن) چگونه است؟
بخش «عقلانیت مرجعیت دینی» تلاش می کند به دو پرسش نخست پاسخ دهد. پاسخ پرسش سوم نیز در «جایگاه مرجعیت در دین کامل» تقدیم میشود.
مرجعيت دينی، از مباحث زندهای است که در مرکز نظريات گوناگونی قرار گرفته و حوزههای متفاوتی نسبت به آن دست به تفسيرهای مثبت یا منفی زدهاند.
اما در بسياری از موارد در اين بحث با دو خلأ عمده روبرو هستيم.
کاستی نخست، تنگ کردن دايره بحث مرجعيت، به مرجعيت فقيه است.
اين در حالی است که مرجعيت دينی دارای چهار حلقه است (خداوند، پيامبر صلی الله عليه و آله، امامان معصوم عليهم السلام و فقهاء) . روشن است که اين حلقهها هر يک در طول ديگری قرار دارد و هر کدام نيز دارای ضوابط و معيارهای ويژهای است. از اين رو سرايت ضوابط هر حوزهای به ساير حوزهها، نه تنها خردمندانه و علمی نيست، بلکه فاجعههای تلخی را به بار میآورد.
کاستی دوم نيز گذشتن از مباحث زير بنايی و نديده گرفتن اصول موضوعه بحث مرجعيت دينی است.
انشاء الله در اين بخش درنگی خواهيم داشت در اين بحث البته با دو شاخهی متفاوت:
1ـ مرجعيت دينی در حوزه خرد با عنوان عقلانيت مرجعيت دينی
2ـ مرجعيت دينی در حوزه شريعت با عنوان جايگاه مرجعيت در دين کامل