×

درباره میز رسانه دینی

هر چیزی که بتواند پیام دین را به دیگران منتقل سازد، رسانه دینی است.
موضوعات دینی مجموعه‌ای است گسترده و با شاخه‌های متنوع، چون معارف، اخلاقیات، دستورات و... که در این میز با قالبهای متنوع ارایه می‌گردد.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
۲۵ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

جز ذکر توأم نیست ثنایی و دعایی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۴/۰۱/۲۲-۹:۲۳:۲۱
    • تاریخ اصلاح:۱۴۰۴/۰۱/۰۸-۱۲:۱۷:۱۵
    • کد مطلب:25141
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 56

جز ذکر توأم نیست ثنایی و دعایی

بی حال و هوای تو چه حالی؟ چه هوایی؟

بی زخم تو محروم بود سینه ز مرهم

گر درد نبخشی، چه طبیبی؟ چه دوایی؟

بگذار که چون گرد به خاکت بنشینم

تا بر سر [و] پایم بگذاری، کف پایی

از مرتبه و قدر و جلالش نشود کم

گر پادشهی چشم گشاید، به گدایی

عمری گذراندیم و دریغا که ندیدیم

روزی که ز ما سر نزند، جرم و خطایی

از گوشِ کرِ خود، گله داریم وگر نه

هر لحظه به ما از تو رسیده است، صلایی

مرغان هوا، خلق زمین، ماهی دریا

هر یک به زبانی ز تو گویند ثنایی

ایمن شده از روز مکافات و نگفتیم

هر لحظه‌ی این عمر بود روز جزایی

افسوس که در کوی تو بودیم و نبودیم

از پرتو حسنت، نگرفتیم ضیایی

از زلف تو تحصیل نکردیم عبیری

وز رنگ تو بر دل نگرفتیم جلایی

"میثم"، نتوان چید گل از باغ ولایت

تا دست نیاری به سوی خار بلایی

منبع: کانال رضیع الحسین غلامرضا سازگار  میثم

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما