پیش از این گفتیم در برخی از موارد ریسک پذیری لازمه خردمندی است. اشارهای هم به صفت مثبت ریسک پذیری از منظر کلی روانشناسی داشتیم. ریسک پذری در اقتصاد را هم به عنوان یک مصداق توضیح دادیم.
از دیگر موارد ریسک پذیری خردمندانه، جنگهایی است که اهداف عقلایی دارد. جانبازی برای حفظ جان و ناموس و…، با همه ریسک بالای آن، مورد پذیرش همه عقلاء است.
حکم جهاد در اسلام، با صرف نظر از کم و کیفش، یکی از مصادیق ریسک پذیری عقلایی است.
از منظر عقلاء که بگذریم در دین نیز ریسک پذیری مصداق دارد. از جمله:
وجوب دفاع از امام معصوم، حتی در صورتی که جان انسان به خطر افتد،
تعطیل نشدن حج، حتی در شرایط بحرانی و خطر جانی،
زیارت امام حسین علیه السلام، حتی با خطر جانی،
امر امام به خطر کردن، مانند دستور امام به هارون مکی برای رفتن در آتش،
و…
البته امور یاد شده، همگی نیازمند اثبات قطعی با دلیل شرعی است که از مجال بحث ما خارج است.
اما موارد دیگری در دین مطرح شده که از منظر عقلایی ریسک پذیری شمرده میشود، اما با در نظر گرفتن اصول اولیه دین، ریسک پذیری واقعی نیست.
توضیح این که:
اراده خداوند بر این قرار گرفته است که جهان بر محور اسباب بچرخد. سنتهای طبیعی، همان سلسله اسبابی است که سلسله جنبانش خداوند است.
اما با این همه تردیدی نیست که خداوند، خارج از سنتهای طبیعی، تفضلات فراوانی به بندگانش داشته و دارد و با شکستن سنتهای طبیعی، بندگانش را از خطرات مسلم و قطعی نجات داده است. مرده را زنده ساخت، آتش را بر ابراهیم سرد کرد، بریدن را از چاقوی برّان گرفت و…
اسباب طبیعی، نقش مهمی در معاش همگان دارد، تمامی برنامهها بر اساس سنتهای طبیعی ریخته میشود و….
آیا تفضلات الهی نیز میتواند در معاش بشر نقشی داشته باشد و میشود بر اساس آن برنامهریزی نمود؟
اگر خداوند به فضل و رحمتش در مورد خطری از خطرهای طبیعی، وعده سلامت دهد و امنیت را تضمین کند، مسلما در این گونه موارد از منظر معرفت دینی و ایمان، ریسکی در کار نیست. چرا که خلف وعده از خداوند، محال بالعرض است.
قصه عبور بنی اسرائیل از رود نیل از این قبیل است.
فَلَمَّا تَرَاءَا ﭐلْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ ﴿61/26﴾ قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیهْدِینِ ﴿62/26﴾
چون تفضل الهی وعده به نجات بود، باید به آن ترتیب اثر داد و بدون ترس از غرق شدن وارد نیل شد.
در این مورد اسباب طبیعی مقهور اراده الهی شده است.
قاعده کلی این است که در مواردی که به حسب سنتهای اولیه طبیعی، ریسک حتمی وجود دارد، اما به محض این که به تفضل الهی، وعده امنیت تحقق یافت، دیگر مصداق ریسک نیست و اقدام در آن مورد ریسک پذیری شمرده نمیشود.
پیداست که این قاعده در صورتی است که وعده الهی به شکل قطعی ثابت شود.
یکی دیگر از مواردی که ریسک مبتنی بر سنتهای اولیه طبیعی منتفی میگردد، سنتهای ثانویه الهی است.
توضیح این که برخی از تفضلات الهی تکرار میشود و این تکرار آن چنان پیوسته است، تبدیل به سنتی نو، خارج از سنتهای طبیعی میشود.
همانند مراسم آتش در روز عاشورا، در این مراسم آتش بر خلاف تمامی سنتهای طبیعی نمیسوزاند.
به دو نمونه جالب از مراسم آتش توجه کنید:
نخستین تجربه من از مراسم آتش عاشورا
سالها سفر تبلیغی به بلوچستان داشتم، با تلخیها و شیرینیهایش.
در یکی از این سفرها سید طلبهای هندی با ما همسفر شده بوده که اوضاع بلوچستان را از نزدیک ببیند.
در اتوبوس از فرصت استفاده کردم و از او پرسیدم مطالب زیادی از مراسم آتش رفتن هندیها در ایام عاشورا نقل شده است. میخواهم از آن چه خودت شاهد بودی برایم نقل کنی.
نخست گفت همه هندیها مراسم آتش را ندارند، تنها برخی از طایفهها چنین برنامهای دارند.
بعد هم ادامه داد که سالی من به یکی از روستاها برای تبلیغ رفتم که از قضا آنها نیز مراسم آتش داشتند.
از چند روز قبل مسیری را حفر کردند و بعد چوب مخصوصی را در آن آتش زدند که آتش فوق العادهای داشت. بعد از سوختن چوبها، مسیر حفر شده پر از ذغال گداخته شد که عمق ذغالها حدود یک وجب بود.
من خودم سابقهی رفتن در آتش نداشتم و از رسومات این روستا هم بیخبر بودم.
صبح عاشورا با کمی تأخیر رفتم، دیدم همه اهالی منتظر من هستند. اولش که خودم را کنار کشیدم، اما معلوم شد همه به احترام من سید طلبه، منتظر هستند که من اولین نفر باشم و مراسم را افتتاح کنم.
هر ترفندی زدم که وارد آتش نشوم نشد که نشد.
وقتی ناچار شدم تصمیم گرفتم من هم داخل آتش بروم آخرش کارم به بیمارستان میکشد.
به ناچار به طرف گودی آتش راه افتادم، با دلهره تمام قدم اول را گذاشتم، آتش را کاملا حس کردم، اما پایم را نسوزاند، در حالی که هرم شدید آتش بدنم را اذیتم میکرد.
تا غوزک پایم در ذغالهای گداخته فرو رفته بود. چند قدم برداشتم دلهرهام دیگر ریخته بود.
آهسته آهسته قدم برمیداشتم به حدی که مردم اعتراض کردند که تندتر حرکت کنم تا همه وارد آتش شوند.
این نخستین تجربه من از مراسم آتش عاشورا است.
http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=13832-14899-
داستان عجیب در آتش رفتن هندیها در روز عاشورا
یکی از سالها که هندیها به کربلا آمدند تا روز عاشورا در آتش روند، زمینی حدود سه برابر صحن حضرت معصومه علیها السلام [را] آماده کردند و از اوایل محرم مشغول تهیهی هیزم و چوبها... شدند.
دو روز پیش از عاشورا آنها را آتش زدند. چون چوبهایی بود که تا به صورت آتش درآید طول میکشد.
محلی به طول سی متر و عرض هشت متر آتش آماده و به حدی شعلهی او و داغی آتش زیاد بود که در حدود صد متری که بعضی از آقایان نشسته بودند، گرمی آتش به آنها اثر میکرد و بادبزن به جلو صورتشان قرار میدادند که کمتر اذیت شوند. علماء هم در یک جای بلندتری نشسته بودند.
چون روز عاشوراء شد و آماده برای رفتن در آتش شدند یکی از آنها که پیرمردی بود، جای بلندی ایستاد و چنین اظهار داشت: که ای مردم نگویید ما ساحریم…! اگر ما فردا در این آتش رویم پودر میشویم!
خلاصه اینکه اینها دور آتش میرفتند و سینه میزدند و یا حسین میگفتند.
یک مرتبه دیدیم که آنها وارد آتش شدند. به طوری برای ما شگفتآور بود که حال من دگرگون شد.
شخصی به نام شیخ عبدالزهرا خطیب که اولین واعظ کربلا بود و بسیار مخلص، که کویتیها به او گفته بودند هر چه در کربلا به شما پول میدهند، ما پنجاه مقابل آن به شما میدهیم که به کویت بیائید و ده روز برای ما منبر روید، گفته بود اگر یک ملیون مقابل هم بدهید من از اینجا بیرون نمیروم.
خلاصه این که او [را] هم دیدیم وارد آتش شد و هیچ ناراحتی برایش پیش نیامد و همینطور آقای سید محمد صالح شهرستانی، برادر همین آقای شهرستانی هر چه خواستند جلوی او را بگیرند نشد و ایشان هم وارد آتش شدند. البته چند نفر دیگر هم وارد شدند، اما ما آنها را نمیشناختیم.
البته یکی از افرادی که وارد آتش شد، به مجرد ورود در آن دادش بلند شد سوختم سوختم، او را بیرون آوردند و خیلی بدنش سوخته بود که تا چند روز در بیمارستان بستری شد.
گفته بود من به قصد این که امتحان کنم رفتم. به خلاف دیگران که با عشق امام حسین علیه السلام رفته بودند.
البته بسیاری از جوانهایی که شاهد این قضیه بودند و به نماز اهمیت نمیدادند نماز خوان شده و به مسیر سعادت رفتند. (شرح زندگانی حضرت آیة الله مؤسس و... ص 334)
http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=13832-13801-
هر چند سنت اولیه و طبیعی آتش، سوزاندان است، اما به تفضل الهی، سنت ثانویهای بر پا شده است که آتش در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام نمیسوزاند.
این گونه سنتهای ثانویه، حتی اگر متضاد با سنتهای طبیعی باشد نیز میتواند در معاش بشر نقشی داشته باشد.
توضیح این که در موردی که مقتضای سنتهای اولیه طبیعی، خطر قطعی است، اگر سنت ثانویه الهی به اثبات برسد، میتوان با تکیه بر سنتهای ثانویه الهی و بر خلاف سنتهای اولیه طبیعی، برنامهریزی نمود و به سنتهای اولیه طبیعی اعتنایی نکرد.
ممکن است سلامت کلی در مراسم اربعین، از این دسته باشد. اما به دلیل حاشیههایی که دارد از توضیح بیشتر صرف نظر میکنیم.
اینک به بحث «ابتلا و بلا در حرم» باز میگردیم.
هیچ تردیدی نیست که علاوه بر صاحب حرم، خود حرم نیز منبع کرامتها و معجزات شگفتی بوده است و از جمله بیماریهای بیعلاجی را علاج کرده است. معجزاتی مسلم و قطعی که با هیچ قانون علمی قابل تفسیر نیست.[1]
در این امور، تردیدی نیست. آن چه شایسته درنگ است این است که آیا تفضلات الهی در حرم، تفضلاتی است که ما از کم و کیفِ زمان وقوع آن خبر نداریم و یا این که تکرار آن به گونهای بوده که تبدیل به سنت ثانویه الهی شده است.
اگر سنت ثانوی الهی در مورد «ابتلا و بلا در حرم» احراز گردد، این سنت حاکم بر سنتهای طبیعی میگردد و میشود معاش را بر طبق آن و بر خلاف سنتهای اولیه و طبیعی تنظیم نمود.
این دیگر امری مصداقی است که ممکن است احراز آن برای افراد متفاوت باشد.
کسی که چنین احرازی کرده است از مخالفت با سنتهای اولیه طبیعی، هراسی ندارد و میتواند آنها را بشکند و به سنتهای ثانویه الهی تکیه کند. همچنان که در مراسم آتش عاشورا چنین است.
اما کسی که اصلا چنین احرازی نداشته باشد و یا دچار تردید باشد و برای آزمایش و امتحان اقدام کند، نمیتوان او را از سنتهای اولیه طبیعی در امان دانست. همچنان که در در مراسم آتش عاشورا بدان اشاره رفت.
البته در این صورت نیز نمیتوانیم تفضلات الهی را انکار نماییم و سنتهای اولیه طبیعی را حاکم مطلق بدانیم، چه بسا مواردی که سنتهای قطعی طبیعی در حرم آن چنان شکسته شده است که هیچ علمی، توانایی تفسیر آن را پیدا نکرده است.
آن چه صورت دوم را متمایز میسازد، عدم تنظیم معاش و برنامهریزی بر اساس سنتهای ثانویه است و نه انکار تفضلات الهی در حرم.
اصل شفای چشم آیة الله بروجردی با گل عزاداران حسینی، از امور قطعی مسلم است. البته در برخی از جزئیات تفاوتهایی در نقلها وجود دارد که آن هم قابل حل است از جمله این که شفای هر یک از چشمها در یک قضیه جداگانه اتفاق افتاده باشد.
در هر صورت به دلیل نقلهای متعدد، آن هم به صراحت بزرگان معاصر، اصل جریان صد درصد واقع شده است و آن این که ایشان گل عزاداران (چه گل لای پای انگشتان زوار امام حسین علیه السلام در عراق و چه گل بدن عزاداران بروجردی) را به چشم بیمار خویش کشیده و علاوه بر این که شفا یافته تا سن نود سالگی نیز بیمه شده است.
گل پای زوار، به حسب سنتهای اولیه طبیعی، برای حساسترین عضو که چشم خطرناک است.
از این رو بنده و امثال بنده، چنین اقدامی نمیکنیم.
اما برای فقیه مسلمی مانند آیة الله بروجردی، سنت ثانویه الهی احراز شده و بر خلاف سنتهای اولیه طبیعی چنین گلی شفابخش گردیده است.
عصاره سخن این شد که:
۱) سنتهای اولیه و طبیعی که در مورد آن سنت ثانویه الهی وجود ندارد، در این صورت سنتهای اولیه همچنان حاکم است و باید معاش را بر طبق آن تنظیم کرد.
روایاتی که شفا را در مراجعه به پزشک بیان کرده از این قبیل است.
2) سنتهای اولیه و طبیعی که در مورد آن، سنت ثانویه الهی احراز شده است، در این مورد سنتهای ثانویه حاکم است و معاش بر طبق آن تنظیم میگردد، هر چند در تضاد با سنتهای اولیه طبیعی باشد.
روایاتی که شفا را در تربت امام حسین علیه السلام بیان کرده از این قبیل است.
مراسم آتش عاشور نیز از همین دسته است.
3) سنتهای اولیه و طبیعی که احراز سنت ثانویه الهی در مورد آن، برای همگان ثابت نشده است.
در این گونه موارد اگر سنت ثانویه برای کسی ثابت شود، سنت ثانویه حاکم است و معاش بر طبق آن تنظیم میگردد.
اما اگر سنت ثانویه برای کسی ثابت نشود، سنت اولیه همچنان حاکم است و معاش بر طبق آن تنظیم میگردد.
شفای چشم آیة الله بروجردی با گل عزاداران، در این دسته قرار میگیرد، یعنی برای آیة الله بروجردی سنت ثانویه احراز شده بود و ایشان بر اساس آن عمل کردند. اما کسانی که سنت ثانویه برایشان احراز نشده، همچنان به سنتهای اولیه طبیعی پایبند هستند.
«ابتلا و بلا در حرم»، نیز از همین قبیل است، یعنی متأثر از یک بحث مصداقی است و آن این که آیا سنت ثانویه الهی در مورد حرم احراز شده است یا خیر؟
کسی که چنین سنت ثانوی را احراز کرده باشد، در مخالفت با سنتهای اولیه طبیعی هرگز نباید مورد توبیخ دیگران قرار گیرد.
بنا بر این انکار شفا در حرم به شکل مطلق، حتی در صورتی که سنت ثانویه احراز نشده باشد، و یا اعتراض به عدم رعایت سنتهای اولیه طبیعی، در صورت اثبات سنتهای ثانویه الهی، یکی از غربالهای پیچیده علمی است که محل لغزش بسیاری شده است.
[1]- برای مترفع ساختن استبعاد تأثیر حرم شایسته است به جریان تشریف پیرمردی مشهدی مراجعه کرد. امام زمان علیه السلام به این شخص گلی هدیه میدهند. دستی که این گل را از حضرت گرفته بود شفابخش بیماران شده بود.
پیش از این گفتیم در برخی از موارد ریسک پذیری لازمه خردمندی است. اشارهای هم به صفت مثبت ریسک پذیری از منظر کلی روانشناسی داشتیم. ریسک پذری در اقتصاد را هم به عنوان یک مصداق توضیح دادیم.
از دیگر موارد ریسک پذیری خردمندانه، جنگهایی است که اهداف عقلایی دارد. جانبازی برای حفظ جان و ناموس و…، با همه ریسک بالای آن، مورد پذیرش همه عقلاء است.
حکم جهاد در اسلام، با صرف نظر از کم و کیفش، یکی از مصادیق ریسک پذیری عقلایی است.
از منظر عقلاء که بگذریم در دین نیز ریسک پذیری مصداق دارد. از جمله:
وجوب دفاع از امام معصوم، حتی در صورتی که جان انسان به خطر افتد،
تعطیل نشدن حج، حتی در شرایط بحرانی و خطر جانی،
زیارت امام حسین علیه السلام، حتی با خطر جانی،
امر امام به خطر کردن، مانند دستور امام به هارون مکی برای رفتن در آتش،
و…
البته امور یاد شده، همگی نیازمند اثبات قطعی با دلیل شرعی است که از مجال بحث ما خارج است.
اما موارد دیگری در دین مطرح شده که از منظر عقلایی ریسک پذیری شمرده میشود، اما با در نظر گرفتن اصول اولیه دین، ریسک پذیری واقعی نیست.
توضیح این که:
اراده خداوند بر این قرار گرفته است که جهان بر محور اسباب بچرخد. سنتهای طبیعی، همان سلسله اسبابی است که سلسله جنبانش خداوند است.
اما با این همه تردیدی نیست که خداوند، خارج از سنتهای طبیعی، تفضلات فراوانی به بندگانش داشته و دارد و با شکستن سنتهای...