×

درباره میز رسانه دینی

هر چیزی که بتواند پیام دین را به دیگران منتقل سازد، رسانه دینی است.
موضوعات دینی مجموعه‌ای است گسترده و با شاخه‌های متنوع، چون معارف، اخلاقیات، دستورات و... که در این میز با قالبهای متنوع ارایه می‌گردد.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شنبه ۴ اردیبهشت ۱۴۰۴
۲۵ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

غربالِ «ابتلا و بلا در حرم»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۲۸-۲۰:۳۳:۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۱۲/۲۸-۲۰:۳۴:۳۰
    • کد مطلب:23334
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 21704

بسیاری از آسیب‌ها وجود دارند، لکن منتظر شرایطی هستند که نمود پیدا کنند…

یک حادثه ممکن است دملهایی پنهان فراوانی را در حوزه معرفت، یا احکام، یا مدیریت و یا… آشکار سازد.

ضد عفونی و تعطیلی حرم‌های مطهر معصومین علیهم السلام، یک مصداق بسیار آشکار برای این مسئله است…

سلامت روحی نیز از این قاعده مستنثا نیست. لذا ممکن است یک حادثه در جامعه، آسیبهای پنهان اعتقادی را آشکار کند.

پیداست که اگر برخورد مناسبی، صورت نپذیرد، جامعه دچار غربال شود و خواه ناخواه سره از ناسره جدا گردد.

روایات آخر الزمان سخن از غربالهای سخت، پیچیده و متنوعی داده، آن چنان که هیچ آفت و آسیبی پنهان نماند مگر بستر آشکار شدن آن فراهم آید و در نتیجه مؤمنین واقعی از دیگران جدا گردد.

بحث «ابتلا و بلا در حرم» یکی از این دست امور است که جامعه را در چند حوزه، دچار چالش کرده است و به تبع آن افراد جامعه، از چند منظر غربال شده‌اند.

این مسئله عده‌ای را در حوزه معرفت غربال کرده است و عده‌ای را در دانش احکام و عده‌ای را در حوزه مدیریت و عده‌ای دیگر را در….

اما تلخ‌تر از همه اینها غربالی است که در حوزه تقوا و انصاف رخ داد…

دمل‌هایی که سر باز می‌کند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۱۲/۲۸-۲۰:۳۳:۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۲:۳۵:۳۰
    • کد مطلب:23333
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 672

سلامت، ظاهری دارد و باطنی. ظاهرِ سلامت که روشن است، وقتی که نشانی از بیماری و… نبود، فرد ظاهرا سالم است.

اما بیماری در بسیاری از موارد، نشانه‌های بسیار ظریف و یا ضعیفی دارد که قابل تشخیص عادی نیست و یا اصلا نشانه‌ای ندارد. در این صورت هر چند فرد از منظر ظاهر سالم است، اما این سلامت ظاهر دلیل بر سلامت واقعی نیست.

هنگامی دملی مشاهده می‌شود، این مشاهده، دلیل بر این نیست که پیدایش آن نیز در همین لحظه بوده، بلکه ممکن است آغاز آن، پیشتر از این باشد و یا حتی زمینه و بستر آن، سابقه دیرینی داشته باشد.

آسیب ساختمان موریانه‌ای ، احیانا تا لحظه‌ای که مشرف به انهدام می‌شود، چندان نمودی ندارد، اما آسیب واقعی ساختمان موریانه‌ای، مدتها از چشم ما پنهان بوده است.

بسیاری از آسیب‌ها وجود دارند، لکن منتظر شرایطی هستند که نمود پیدا کنند.

ناگفته پیداست که این مسئله منحصر به سلامت جسم نیست، بلکه با شدت بیشتری در سلامت روح نیز جاری و ساری است.

یک حادثه ممکن است دملهایی پنهان فراوانی را در حوزه معرفت، یا احکام، یا مدیریت و یا… آشکار سازد.

ضد عفونی و تعطیلی حرم‌های مطهر معصومین علیهم السلام، یک مصداق بسیار آشکار برای این مسئله است.

سر باز کردن دمل در سلامت جسم، موجب آگاهی از وضعیت جسمانی می‌شود و ما را برای علاج آن هوشیار و فعال می‌کند.

روشن است که هوشیار نشدن و یا فعال نشدن برای درمان، ممکن است به آسیب‌های بزرگتر و حتی منجر به مرگ گردد.

حتی در بعضی از شرایط ممکن است سر باز کردن برخی از دملها، آن چنان دیر صورت پذیرد که دیگر برای علاج آن فرصتی باقی نمانده باشد و کاری از دست کسی ساخته نباشد. در این صورت خاصیت سر باز کردن تنها غربال افراد سالم از ناسالم است.

سلامت روحی نیز از این قاعده مستنثا نیست. لذا ممکن است یک حادثه در جامعه، آسیبهای پنهان اعتقادی را آشکار کند.

پیداست که اگر برخورد مناسبی، صورت نپذیرد، جامعه دچار غربال شود و خواه ناخواه سره از ناسره جدا گردد.

روایات آخر الزمان سخن از غربالهای سخت، پیچیده و متنوعی داده، آن چنان که هیچ آفت و آسیبی پنهان نماند مگر بستر آشکار شدن آن فراهم آید و در نتیجه مؤمنین واقعی از دیگران جدا گردد.

بحث «ابتلا و بلا در حرم» یکی از این دست امور است که جامعه را در چند حوزه، دچار چالش کرده است و به تبع آن افراد جامعه، از چند منظر غربال شده‌اند.

این مسئله عده‌ای را در حوزه معرفت غربال کرده است و عده‌ای را در دانش احکام و عده‌ای را در حوزه مدیریت و عده‌ای دیگر را در….

اما تلخ‌تر از همه اینها غربالی است که در حوزه تقوا و انصاف رخ داد.

حاصل همه این چالش‌ها، آینه‌ای است از وضعیت وخیم سلامت جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنیم و غربالی سخت برای مؤمنین که قرن‌ها پیش معصومین هشدار آن را داده بودند.

به حول و قوه الهی و در حد بضاعت ناچیز، نگاهی به این چالش‌ها و غربال‌ها می‌افکنیم.

با ما همراه باشید.

غربال معرفتی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۰۲-۱۰:۴۹:۳۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۲:۳۷:۴۶
    • کد مطلب:23335
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 775

معرفت به دین، ریشه در فطرت دارد، اما نقش فوق العاده تعلم از صاحبان معرفت و برهانی ساختن آن نیز انکار ناپذیر است.

به تبع محیطی که افراد در آن زندگی می‌کنند و اشخاصی که با آن معاشرت می‌نمایند، ممکن است بنیاد معرفتی به تدریج تقویت شده و گسترش یابد.

و نیز ممکن است در گردونه تقلید و تبعیت کور قرار گیرد و هیچ تکاملی پیدا نکند.

و نیز ممکن است دچار شبهاتی گردند و به شکل پنهانی بنیاد معرفتی آنان اندک اندک متزلزل گردد.

آگاهی از حال معرفت افراد جامعه، در گرو حوادثی است که وضعیت‌های پنهان را آشکار سازد.

طرح بحث «ابتلا و بلا در حرم» ضرورت بازنگری به بنیادهای معرفتی را آشکار می‌سازد.

با صرف نظر از بنیادهای معرفتی و با صرف نظر از ایمان خردورزانه، تاریخ و تجربه، آینه روشنی از تجلی قدرت و رحمت و کرامت الهی در حرم‌های معصومین علیهم السلام است.

و باز تاریخ و تجربه شواهدی را ثبت کرده که شفا و استجابت و پناه در حرم اتفاق نیفتاده است.

تحلیل این مسئله ریشه در مباحث مهمی همچون حکمت و… دارد که خود مجالی مستقل می‌طلبد. اما برای خالی نبودن عریضه، توجه شما را به جريانی از مرحوم شيخ حسن‌‌علی نخودكی جلب می‌کنم.

شبی آن مرحوم نزديك بست بالاخيابان عبور می‌‌كرده كسی می‌‌رسد خيره‌‌خيره نگاهی به ايشان می‌‌كند و می‌‌گويد: نگاهت كردم ديدم بدت نمی‌‌آيد اگر عيبی داری بگويم و نصيحتت كنم. ايشان هم در جواب می‌‌گويد: آری. آن شخص به مرحوم شيخ می‌‌گويد: اين چه بساطی است كه راه انداختی و در مقابل حضرت رضا عليه‌‌السلام دكان باز كردی؟ هر كس می‌‌آيد مشهد، می‌‌گويد برويم حاج شيخ حسن‌‌علی را ببينيم؛ و هر كس مراجعه می‌‌كند انجيری، كشمشی می‌‌دهی، خوب می‌‌شود. حال آن كه حضرت رضا عليه‌‌السلام از هزار، يكی كمتر و بيشتر، شفا می‌‌دهند. تو چون از مصالح و مفاسد با خبر نيستی تند تند از آنچه داری استفاده می‌‌كنی و موجبات برطرف شدن مشكلات و بيماری‌‌ها و كسالت‌‌ها را فراهم می‌‌آوری. زحمتی كشيده‌‌ای چيزی به تو داده‌‌اند، اين چنين نبايد از آن استفاده كنی. علاوه كه، تو داری از سرمايه می‌‌خوری. هر چه اين جا برداری از آنجا كم می‌‌شود. در واقع با اين كارها به خودت ضرر می‌‌زنی و از آخرتت كم می‌‌گذاری. اين جا [و در اين دنيا] صاحب نام و نشان و عنوان شده‌‌ای.

مرحوم شيخ به فكر فرو می‌‌رود و می‌‌گويد: راست می‌‌گويی حالا چه كنم؟ بساطی پهن شده، نمی‌‌شود همين طور جمع كرد. چه كنم؟ راه چاره چيست؟

می‌‌گويد: از مشهد برو بيرون تا كمتر در دسترس باشی. لذا ايشان هم به نخودك كه آن موقع خارج شهر مشهد نزديك خواجه ربيع بوده می‌‌رود. (جامعه در حرم ص787)

همان گونه که اشاره رفت تاریخ و تجربه، آینه روشنی از تجلی قدرت و رحمت و کرامت الهی در حرم معصومین علیهم السلام است.

آن چه مهم است درک این مطلب است که:

آیا شفا ندادن و مانند آن، تعارضی با بنیاد معرفتی ما درباره معصومین علیهم السلام دارد یا خیر؟

این مهم را در چند سرفصل پیگری می‌کنیم:

آیا دفع بلا نکردنِ امام، با قدرت مطلقه امام تنافی دارد؟

آیا دفع بلا نکردنِ امام، با پاکی مطلق امام تنافی دارد؟

آیا دفع بلا نکردنِ امام، با علم مطلق امام تنافی دارد؟

آیا دفع بلا نکردنِ امام، با رحمت مطلقه امام تنافی دارد؟

آیا دفع بلا نکردنِ امام…

غربال معرفت ۱: قدرت مطلقه امام و بلاهای دفع نشده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۰۲-۱۰:۵۶:۳۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۲:۵۳:۵
    • کد مطلب:23336
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 575

طبق اصول اولیه (که در جای خودش ثابت و برهانی است) قدرت ذاتی خداوند، مطلق و نامحدود است.

و طبق اصول اولیه، معصومین علیهم السلام مظهر صفات الهی و از جمله قدرت نامحدود خداوند هستند، با این تبصره حیاتی که قدرت معصومین، اعطائی و تملیکی است و نه ذاتی.

البته باید توجه داشت که مقامات باطنی معصومین علیهم السلام با این که کاملا علمی و برهانی است، اما درک آن خارج از پرتو محدود خرد ماست. پس از آن می‌گذریم.

به حسب مقامات ظاهری نیز معصومین قدرت محیر العقولی دارند. از این رو درک مقامات ظاهری آن حضرات نیز آن چنان که باید و شاید کار هر کسی نیست.

با این توضیح که بشر، قابلیتهای فراوانی دارد که عمده آنها به فعلیت نرسیده است.

برخی از این توانایی، به وسیله ریاضتهایی که مرتاضان می‌کشند ظاهر می‌شود. از جمله هستند مرتاضانی که با نگاه چشم به قطار می‌توانند چند صد تن فلز به همراه قدرت لوکوموتیو را متوقف سازند.

این گونه قدرتها حتی از مرتاض کافر بت‌پرست هم، ممکن است و واقع هم شده است.

حال اگر بشری به مبدأ الهی متصل شود، قدرت ظاهری او به کجا می‌رسد، تنها خدا می‌داند.

در هر صورت طبق اصول اولیه، معصومین علیهم السلام حتی در مقامات ظاهری‌شان هم از قدرت محیر العقولی برخوردار هستند.

طبق اصول اولیه، خداوند دعا را مستجاب می‌کند.

و طبق اصول اولیه، معصومین توانایی حل تمامی مشاکل را دارا هستند.

اما همان گونه که استجابت نکردن خداوند دلیل بر ناتوانی او نیست، همان گونه نیز شفا ندادن امامان دلیل بر عدم قدرت آنها نمی‌باشد.

توضیح این که خداوند وعده قطعی داده است که اگر مرا بخوانید پاسخ شما را خواهم داد. اما بسیار پیش می‌آید که دعای ما مستجاب نمی‌شود. البته عدم استجابت دعا، دلایلی دارد که در مجال خودش بیان شده است. لذا مستجاب نشدن دعا هرگز به معنای این نیست که خداوند قدرت بر استجابت ندارد و یا این که به وعده خودش وفا نکرده است.

همین مطلب در مورد معصومین علیهم السلام نیز صادق است.

بنا بر این با صرف نظر از مقامات باطنی معصومین، تردیدی در توانایی‌های آنان در مقام ظاهر هم وجود ندارد، خواه شفایی در کار باشد و خواه نباشد.

ریشه همه این امور هم روشن است.

چرا که تقرب ارواح معصومین به ذات مقدس الهی، سبب شده که خداوند قدرت الهی به آنان عطا نماید.

همین گونه اتصال ابدان معصومین به ارواح آنها نیز سبب شده که در مقام ظاهر نیز حامل قدرت الهی گردند.

این رشته همچنان ادامه دارد.

خاکی که بدن آنها در آن نهفته است نیز بر اثر تقرب با بدن اولیاء الهی شفابخش می‌گردد.

بر همین ملاک، ضریحی که بر آن خاک نهاده می‌شود، صاحب اثر می‌گردد.

و نیز خاکی که بر سر و صورت زائر آنها می‌نشیند، معجزه می‌کند.

و…

تمامی مسائل یاد شده، برهانی و مستند است، اما در اینجا با تکیه بر اصول اولیه از مستندات آنها چشم پوشیدیم و تنها به یک نکته برای نکته‌سنجان اشاره می‌کنیم.

قرآن در جریان حضرت یعقوب و یوسف این چنین می‌گوید:

فَلَمَّا أَنْ جاءَ الْبَشيرُ أَلْقاهُ عَلى‏ وَجْهِهِ فَارْتَدَّ بَصيراً قالَ أَ لَمْ أَقُلْ لَكُمْ إِنِّي أَعْلَمُ مِنَ اللَّهِ ما لا تَعْلَمُون‏ (يوسف: 96)

پس چون مژده‏رسان آمد، آن [پيراهن‏] را بر چهره او انداخت، پس بينا گرديد. گفت: «آيا به شما نگفتم كه بى‏شك من از [عنايت‏] خدا چيزهايى مى‏دانم كه شما نمى‏دانيد؟»

در ذیل این آیه این چنین آمده است:

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ قَالَ أَخْبِرْنِي مَا كَانَ قَمِيصُ يُوسُفَ قُلْتُ لَا أَدْرِي- قَالَ إِنَّ إِبْرَاهِيمَ لَمَّا أُوقِدَتْ لَهُ النَّارُ- أَتَاهُ جَبْرَئِيلُ‏ بِثَوْبٍ مِنْ ثِيَابِ الْجَنَّةِ فَأَلْبَسَهُ إِيَّاهُ فَلَمْ يُصِبْهُ مَعَهُ حَرٌّ وَ لَا بَرْدٌ، فَلَمَّا حَضَرَ إِبْرَاهِيمَ الْمَوْتُ جَعَلَهُ فِي تَمِيمَةٍ- وَ عَلَّقَهُ عَلَى إِسْحَاقَ وَ عَلَّقَهُ إِسْحَاقُ عَلَى يَعْقُوبَ فَلَمَّا وُلِدَ لِيَعْقُوبَ يُوسُفُ عَلَّقَهُ عَلَيْهِ- فَكَانَ فِي عُنُقِهِ حَتَّى كَانَ مِنْ أَمْرِهِ مَا كَانَ- فَلَمَّا أَخْرَجَ يُوسُفُ الْقَمِيصَ مِنَ التَّمِيمَةِ- وَجَدَ يَعْقُوبُ رِيحَهُ وَ هُوَ قَوْلُهُ إِنِّي لَأَجِدُ رِيحَ يُوسُفَ لَوْ لا أَنْ تُفَنِّدُونِ وَ هُوَ ذَلِكَ الْقَمِيصُ الَّذِي أُنْزِلَ مِنَ الْجَنَّةِ قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ فَإِلَى مَنْ صَارَ ذَلِكَ الْقَمِيصُ فَقَالَ إِلَى أَهْلِهِ- ثُمَّ قَالَ كُلُّ نَبِيٍّ وَرِثَ عِلْماً أَوْ غَيْرَهُ- فَقَدِ انْتَهَى إِلَى مُحَمَّدٍ ع وَ كَانَ يَعْقُوبُ بِفِلَسْطِينَ وَ فَصَلَتِ الْعِيرُ مِنْ مِصْرَ فَوَجَدَ يَعْقُوبُ رِيحَهُ- وَ هُوَ مِنْ ذَلِكَ الْقَمِيصِ الَّذِي أُخْرِجَ مِنَ الْجَنَّةِ وَ نَحْنُ وَرَثَتُهُ.

در اینجا پرسش مهمی مطرح می‌شود و آن این که:

معصومین علیهم السلام در طول حیاتشان، و قبور و حرم‌های مطهر آنان پس از شهادتشان، شاهد حوادث تلخ و دشواری بوده است. این حوادث با قدرت مطلقه آنان چگونه ممکن است؟!

حوادثی که معصومین به آن دچار شده‌اند دو گونه است:

بخشی از حوادث ناشی از اراده ستمکاران بوده است.

بخش دیگری از حوادث خارج از اراده افراد بوده است.

انشاء الله در سرفصل «غربال معرفت ۲: پاکی مطلق امام و بلاهای دفع نشده» به حوادث بخش دوم می‌پردازیم.

اما حوادث بخش اول، نمونه‌های بی‌شماری دارد.

بدیهی‌ترین آنها زخمی شدن در جنگها و حتی شهادت آن حضرات به دست دشمنان است.

یک طرف، قدرت مطلقه معصومین است که از محکمات دین برای اهل تحقیق است.

یک طرف، صدمات جسمی وارده بر بدن‌های آنان به دست دشمنان است که از مسلمات تاریخی است.

این معضله چگونه حل می‌گردد؟!

این معضله پیچیده، منحصر به معصومین نیست بلکه در رتبه پیش از آن در مورد خداوند متعال نیز جاری می‌شود.

با این توضیح که:

خداوند مالک و قادر و عالم مطلق است. چگونه نمرودها و فرعون‌ها، توانایی بدترین سرکشی‌ها و طغیان‌ها و اهانتها را در مقابل ذات اقدس الهی دارا بودند؟!

اگر بگوییم قدرت خداوند مقهور نمرودها و فرعون‌ها گردیده، لازمه‌اش ناتوانی خداوند است. این امر باطل آشکاری است که هرگز قابل التزام نیست.

و اگر بگوییم توانایی نمرودها و فرعون‌ها از آنِ خداست و خداوند این توانایی را به آنها تملیک کرده است، باید قدرت خداوند حاکم بر آنها باشد و آنان قادر بر تمرد و سرکشی نباشند.

پس تمرد و سرکشی نمرودها و فرعون‌ها چگونه و چرا؟!

حل این معضله در بحث امر بین امرین (نفی جبر و نفی تفویض) به شکل مبسوط داده شده است.

مختصر آن عبارت است از این که قدرت خداوند، همچنان حاکم بر سرکشان بوده و هست و خواهد بود و هر آن و لحظه که اراده کند می‌تواند از آنان سلب کند.

اما مصلحت آزمایش و…، اقتضا می‌کند حتی در اموری که مورد خواست و پسند خداوند نیست، خداوند به آنها اجازه تصرف و استفاده از قدرت تملیکی بدهد.

بنا بر این در سرکشی نمرودها و فرعون‌ها:

۱) سرکشی و تمرد آنان به قدرتی است که خداوند به آنها تملیک کرده است.

۲) اختیار این قدرت لحظه به لحظه در دست خداست و هر آن که اراده کند از آنان سلب می‌کند.

۳) سرکشی متمردان خلاف خواست و خلاف رضا و پسند خداست.

۴) خداوند به آنها اجازه استفاده از قدرت تملیک شده را می‌دهد.

۵) اجازه خداوند بر اساس مصلحت و تدبیر او از قبیل آزمایش است.

با این اشارات، معضله یاد شده در مورد خداوند کاملا حل می‌گردد.

همین حل در مورد شهادت معصومین توسط دشمنان نیز دقیقا جاری و ساری است.

این راه حل، تنها معضله شهادت معصومین را حل نمی‌کند، بلکه حلال سایر معضلات هم هست.

از جمله مبتلا شدن معصومین به سحر و جادوی دشمنان.

از جمله مبتلا شدن معصومین به چشم زخم.

از جمله مبتلا شدن معصومین به تصرفات شیاطین در رؤیا و دیدن خوابهای هراسناک.

از جمله تأثیر سعد و نحس ایام در معصومین.

(تمامی عناوین اشاره شده در منابع موجود است.)

با درنگ شایسته در آن چه گفته شد حوادث تلخی که قبور و حرم‌های اهل بیت دچار آن شده، کاملا قابل تعقل و درک می‌گردد.

در نتیجه با این که خاک پای زوار آنان خاموش کننده آتش جهنم است، اما بر اساس مصلحت الهی ممکن در حرم آنان نیز شفا نگیریم و حتی در حرم دچار ابتلا و بلا شویم.

عصاره این بخش این شد که «ابتلا و بلا در حرم» نه تنها قدرت الهی معصومین را نفی نمی‌کند بلکه با اثر شفابخشی غبار پای زائر آنها نیز منافات ندارد.

اگر کسی توانایی درک امور یاد شده را نداشته باشد، تنها در مورد «ابتلا و بلا در حرم» به مشکل برنمی‌خورد، بلکه نسبت به خود ذات اقدس الهی نیز دچار مشکل می‌شود، چرا که بارها و بارها کعبه مورد تهاجم قرار گرفته است، اما خداوند، تنها در موارد نادری همچون جریان ابرهه از کعبه دفاع کرده است. ولی در عمده موارد، دفاعی از کعبه نکرده و کعبه به شدت آسیب دیده است.

آیا می‌توان گفت چون کعبه به دست کفار آسیب دیده است، پس خداوند ناتوان است؟!!!

روی سخن کسانی هستند که به خدا ایمان آورده‌اند. اما در رابطه با کسانی که ایمان نیاورده‌اند سخن دیگری باید گفت.

بر همین اساس نیز اگر اصول اولیه اسلام کامل، با برهان و دلیل حل شود، در «ابتلا و بلا در حرم» نیز دچار مشکلی نمی‌شویم.

آری، کسی که در حوزه معرفت کوتاهی کرده، خواه ناخواه در این گونه موارد دچار مشکل می‌گردد.

چنین افرادی اگر در صدد جبران تقصیر خود در حوزه معرفت نیفتند، و همچنان بر طبل جهل خود بکوبند، غربال شده و در آزمون آخر الزمان مردود می‌گردند.

غربال معرفت 2: پاکی مطلق امام و بلاهای دفع نشده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۰۲-۱۰:۵۸:۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۲:۵۹:۲۷
    • کد مطلب:23337
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 592

طبق اصول اولیه (که در جای خودش ثابت و برهانی است) ذات خداوند، طیّب و طاهر (پاک) است و مطهِّر خلایق (پاکی آفرین). این دو صفت خداوند همانند سایر صفاتش مطلق و نامحدود است.

و طبق اصول اولیه، معصومین علیهم السلام مظهر صفات الهی و از جمله پاکی و پاکی آفرینی نامحدود خداوند هستند، با این تبصره حیاتی که پاکی معصومین، اعطائی و تملیکی است و نه ذاتی.

همان گونه که بارها تأکید کردیم مقامات باطنی معصومین علیهم السلام با این که کاملا علمی و برهانی است، اما درک آن خارج از پرتو محدود خرد ماست. پس از آن می‌گذریم.

به حسب مقامات ظاهری نیز معصومین، خود پاک هستند و پاکی آفرین برای دیگران. گستره و ابعاد این صفات نیز همچون سایر صفات آنها، حتی از منظر مقامات ظاهری محیر العقول است. از این رو درک مقامات ظاهری آن حضرات از این ابعاد نیز کار هر کسی نیست.

آیه تطهیر تنها یکی از مستندات فراوان این مسئله است.

از شگفتی‌های این آیه نفی تمامی ناپاکی‌ها (لِيُذْهِبَ عَنْكُمُ الرِّجْسَ) و تأکید بر پاکی‌ها (يُطَهِّرَكُمْ تَطْهيرا) است که حاصل آن، نفی تمامی ابعاد ناپاکی و اثبات تمامی ابعاد پاکی است.

درک این ویژگی، به ما کمک می‌کند تا با اندکی از عظمت پاکی آفرینی (مطهِّریت) معصومین نسبت به دیگران، آشنا شویم.

یک پرده از این عظمت شگفت و شگرف، این جمله در زیارت اصحاب امام حسین علیه السلام است:

طِبْتُمْ وَ طَابَتِ الْأَرْضُ الَّتِي فِيهَا دُفِنْتُم‏…

زمینی که اصحاب حسین بن علی علیه السلام در آن دفن شده‌اند، پاک گردیده است. سبب پاکی این زمین، پاکی آفرینی خود اصحاب حضرت است. پاکی آفرینی اصحاب معلول پاکی خود آنان است. پاکی اصحاب، حاصل یاری جسمانی اباعبدالله الحسین علیه السلام است.

اما پاکی روح مقدس سید الشهداء سلام الله علیه دیگر از حوصله درک خلایق بیرون است. تنها خدا عالم است که آن جا چه خبر است!

اگر اثر دفن جسم یاران امام حسین علیه السلام، این گونه است، اثر دفن بدن خود حضرت بر خاک قبر چه خواهد بود؟!

اثر خاک قبر حضرت بر ضریح مطهر چه خواهد بود؟!

این سلسله همچنان ادامه پیدا می‌کند، از رواق می‌گذرد به در و دیوار حرم می‌رسد و می‌گذرد و به خاک سرزمین کربلا می‌رسد و…

تا آنجا می‌رسد که سجده بر تربت امام حسین علیه السلام این چنین عالم خلقت را متحول می‌سازد:

قَالَ الصَّادِقُ عَلَيْهِ السَّلَامُ: السُّجُودُ عَلَى طِينِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يُنَوِّرُ إِلَى الْأَرَضِينَ السَّبْعَة

سجده بر خاک قبر حسین بن علی، (از محل سجده) تا زمین‌های هفتگانه را روشن می‌کند.

ثُمَّ قَالَ عَلَيْهِ السَّلَامُ: إِنَّ السُّجُودَ عَلَى تُرْبَةِ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَلَيْهِ السَّلَامُ يَخْرِقْ الْحُجُبَ السَّبْعَ.

واقعا که سجده بر خاک ابی عبدالله علیه السلام حجب هفتگانه را پاره می‌کند (و از آنها می‌گذرد)

در هر صورت آیه تطهیر تنها یکی از مستندات پاکی معصومین علیهم السلام است.

یکی دیگر از مستندات پاکی معصومین، بحث طینت (سرشت) است که از مباحث بسیار مهم و پیچیده و کارا و بنیادین است.

و مستندات فراوان دیگر…

در هر صورت پاکی و پاکی آفرینی معصومین، واقعیتی مسلم و تردید ناپذیر است که درک اعماق آن شدنی نیست.

پیش از این پرسش مهمی را مطرح کردیم و آن این که:

معصومین علیهم السلام در طول حیاتشان، و قبور و حرم‌های مطهر آنان پس از شهادتشان، شاهد حوادث بسیار ظالمانه و تلخ بوده است. این حوادث با قدرت مطلقه آنان چگونه ممکن است؟!

باید توجه داشت حوادثی که معصومین به آن دچار شده‌اند دو گونه است:

بخشی از حوادث ناشی از اراده ستمکاران بوده است.

بخش دیگری از حوادث، خارج از اراده افراد بوده است.

در سرفصل «غربال معرفت ۱: قدرت مطلقه امام و بلاهای دفع نشده» به حوادث بخش اول پرداختیم.

ویژگی حوادث بخش دوم، یعنی ارادی نبودن سبب و علت، به معنای اثر تکوینی اشیاء بر ذات معصومین یا قبور مطهر آن حضرات است.

اما با درنگ شایسته روشن می‌شود حوادث بخش اول و دوم هر دو، دو روی یک سکه هستند.

توضیح آن این است که فعل ارادی دو تفسیر دارد:

تفسیر نخست این که اثر، به نفس اراده محقق می‌شود. مانند «إِذا قَضى‏ أَمْراً فَإِنَّما يَقُولُ لَهُ كُنْ فَيَكُون» و یا توقف قطار با اراده مرتاض هندی.

تفسیر دوم فعل ارادی این است که تحقق اثر، نیازمند کاربرد و تسخیر ابراز است. مانند قتل.

در قتل با چاقو، از قوانین فیزیکی استفاده می‌کنیم. یعنی نیرو (توسط دست) بر سطح بسیار محدودی (به مقدار تیزی چاقو) متمرکز می‌شود و بر نیروی پیوستگی سلول‌های فرد غلبه پیدا می‌کند.

در قتل با تفنگ نیز چند قانون فیزیک به کار گرفته می‌شود.

در قتل با سم نیز از قوانین شیمی و… استفاده می‌شود.

حوادث ارادی ظالمانه‌ای که معصومین دچار آن شده‌اند، اگر نگوییم همه آنها، مسلما غالب قریب به اتفاق آنها از قسم دوم هستند.

شاهد آن، امتحان افکنده شدن ابراهیم در آتش و امتحان ذبح اسماعیل است. در یکی، از قوانین فیزیکی جاری در آتش استفاده شد و در دیگری، از قوانین فیزیکی در تمرکز انرژی بر سطح. البته در این موارد قوانین یاد شده، هیچ کدام مؤثر نیفتاد.

بنا بر این به نظر دقیق، اثر تیزی شمشیر و اثر سم از منظر غیر ارادی نیز قابل بررسی است، افعال ارادی همچون بریده نشدن گلوی اسماعیل و… نیز می‌تواند در بخش دوم جای گیرد.

اگر از این منظر بنگریم تمامی و یا عمده حوادث ظالمانه‌ای که معصومین به آن دچار شده‌اند، به دلیل استفاده از قوانین طبیعی است که به نحوی تابع تأثیر و تأثرات غیر ارادی است.

این امر در شهادت معصومین به سم، دیگر بسیار آشکار است.

اما منظر دومی هم هست که تنها به محتمل بودن آن اشاره می‌کنیم و در اینجا هرگز در صدد اثبات یا نفی آن نیستیم.

توضیح این که یکی از اموری که قطعا جزو حوادث غیر اختیاری است، بیماری ناخواسته است که بر اثر ویروس‌ها و میکروب‌ها و… انسان به آن دچار می‌شود.

درباره امتحانات حضرت ایوب، گفته شده است که ایشان در اوج عافیت بسیار شاکر بودند. شیطان به خدا اعتراض کرد که شکر ایوب ارزشی ندارد، چون در رفاه کامل زندگی می‌کند. خداوند برای اثبات مقام حضرت ایوب و ابطال ادعای شیطان، شیطان را بر او مسلط کرد و شد آن چه شد.

اگر به امتحانات ایوب مراجعه کنیم خواهیم دید که بیشتر آنها، مانند سیل، مرگ و میر فرزندان، بیماری خود حضرت و…، در گروه افعال غیر اختیاری قرار دارد. این در حالی است که به تصریح روایات، منشأ تمام ابتلائات ایوب پیامبر، تصرفات شیطان بوده است.

همچنین روایاتی که بیانگر این است که هر قطره باران را فرشته‌ای فرود می‌آورد و رعایت نکردن برخی از آداب و اصول بهداشتی، موجب تسلط شیطان می‌شود و….

یک تفسیر از این دست روایات این است که در دوران صدور این گونه احادیث، به دلیل سطح پایین اطلاعات مردم، امکان طرح میکروب و… نبود، از این رو معصومین به ناچار این ادبیات را به کار بردند.

احتمال دوم هم این است که واقعا پشت هر سببیت تکوینی، اراده‌ای نهفته باشد.

تأیید احتمال دوم جریانی است که مرحوم محدث نوری در دار السلام نقل می‌کند و نقل به مضمون آن این که:

شخصی در خواب می‌بیند کسی ماری در دست گرفته، برای تفریح خودش، با نزدیک کردن مار به این شخص او را می‌ترساند. چند با به او می‌گوید شوخی نکن، ممکن است مار نیش بزند. ولی او اعتنایی نمی‌کند و بالاخره مار نیش می‌زند و جایش متورم می‌شود و…

از خواب بیدار می‌شود، همان روز، بدون این که کسی را ببیند، همان نقطه به همان کیفیتی که در خواب دیده بود، می‌سوزد و متورم می‌شود و… بدون این که در ظاهر امر کسی و ماری در کار باشد.

میرزای نوری پس از نقل این خواب می‌فرماید در این خواب اسراری نهفته است.

مقصود ایشان این است که ممکن است اموری که به ظاهر غیر ارادی باشد، ولی در واقع ناشی از اراده‌ای باشند که از ما پنهان است.

این احتمال منظر جدیدی در تأثیر و تأثرات تکوینی می‌گشاید.

بر اساس این منظر، همه امور تکوینی به ظاهر غیر ارادی، یا حداقل برخی از آنها، ریشه در اراده‌های پنهان از ما دارد و حتی بیماری‌های ناخواسته نیز ممکن است ناشی از اراده باشد.

در هر صورت ممکن است گفته شود که ابتلائات معصومین، چه ارادی آنها و چه غیر ارادی آنها، هر دو گونه دو روی یک سکه هستند.

اما با این همه ما امور ارادی را در «غربال معرفت ۱» مطرح کردیم و امور غیر ارادی را در غربال معرفت ۲» جداگانه بررسی می‌کنیم تا شبهه‌ای باقی نماند.

به بحث پاکی مطلق معصومین در همه ابعاد بازمی‌گردیم.

اگر بر پاکی مطلق، جمود به خرج دهیم، پرسش‌های فراوانی را باید پاسخ دهیم.

پاکی مطلق، با خالی کردن شکمبه شتر بر سر پیامبر صلی الله علیه و آله چگونه جمع می‌شود؟!

پاکی مطلق، با ریختن شراب در تشتی که سر آقا اباعبدالله الحسین علیه السلام در آن بود چگونه جمع می‌شود؟!

کسانی که بر پاکی مطلق جمود می‌کنند، آیا پاکی مطلق را با اهانتها و دشنام‌های عِرضی به معصومین در تعارض نمی‌بینند؟!

موارد فراوانی است که در رابطه آنها با پاکی مطلق، باید درنگی بسیار جدی نمود.

از جمله مواردی که باید مورد درنگ قرار گیرد بیمار شدن معصومین است.

با توجه به این که همه یا بسیاری از بیماری‌ها ناشی از آلودگی است، جای طرح این پرسش وجود دارد که:

بیماری معصومین علیهم السلام در طول حیاتشان و یا آلودگی قبور و حرم‌های مطهر آنان پس از شهادتشان، با طهارت مطلق آنان چگونه ممکن است؟

به سخن دیگر یکی از حوادث غیر ارادی در زمان حیات معصومین، بیمار شدن آن حضرات است.

یکی از حوادث غیر ارادی پس شهادت معصومین، آلودگی‌های میکروبی حرم آنهاست که ممکن است بر سلامت افراد اثر گذارد.

حوادث غیر ارادی یاد شده، با پاکی مطلق و پاکی آفرینی مطلق معصومین، چگونه ممکن است؟!

پیش از این به مقامات باطنی و ظاهری معصومین اشاره کردیم.

از منظر مقامات باطنی آن حضرات که بنگریم، راه پیدا کردن هر گونه آلودگی به حریم کبریاء آنها، ناشدنی است. پس از آن می‌گذریم. (همانند محال بودن تحریف حقیقت قرآن.)

اما از منظر مقامات ظاهری، هر چه در «غربال معرفت ۱: قدرت مطلقه امام و بلاهای دفع نشده» گفته شد در اینجا هم جاری می‌شود.

در هر صورت پاسخ کلی در این زمینه عبارت است از این که:

هر چند پاکی مطلق معصومین از همه ابعاد، برای اهلش از محکمات دین است، ولی این امر هیچ تنافی ندارد که در مقامات ظاهری، خودشان دچار بیماری شوند و یا سم بر بدن آنها تأثیر گذارد. این امر به اولویت در مورد قبور مطهر آنان نیز جاری می‌شود.

این مطلب، تبصره‌های بسیار مهمی دارد که در همین نوشتار خواهد آمد.

عصاره این بخش این شد که «ابتلا و بلا در حرم»، هرگز تنافی با پاکی مطلق معصومین ندارد.

همچنان که بارها تکرار کردیم، اگر کسی توانایی درک امور یاد شده را نداشته باشد، تنها در مورد «ابتلا و بلا در حرم» به مشکل برنمی‌خورد، بلکه نسبت به خود معصومین نیز دچار مشکل می‌شود، چرا که اولیاء بیمار می‌شدند و با سم به شهادت می‌رسیدند.

روی سخن کسانی هستند که اصول اولیه را طی کرده‌اند. اما در رابطه با کسانی که هنوز در اولیات گیر هستند سخن دیگری باید گفت.

بر همین اساس نیز اگر اصول اولیه اسلام کامل، با برهان و دلیل حل شود، در «ابتلا و بلا در حرم» نیز دچار مشکلی نمی‌شویم.

آری، کسی که در حوزه معرفت کوتاهی کرده، خواه ناخواه در این گونه موارد دچار مشکل می‌گردد.

چنین افرادی اگر در صدد جبران تقصیر خود در حوزه معرفت نیفتند، و همچنان بر طبل جهل خود بکوبند، غربال شده و در آزمون آخر الزمان مردود می‌گردند.

غربال معرفت 3: علم مطلق امام و بلاهای دفع نشده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۰۲-۱۰:۵۹:۲۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۳:۴:۲
    • کد مطلب:23338
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 637

طبق اصول اولیه (که در جای خودش ثابت و برهانی است) علم ذاتی خداوند، مطلق و نامحدود است.

و طبق اصول اولیه، معصومین علیهم السلام مظهر صفات الهی و از جمله علم نامحدود خداوند هستند، با این تبصره حیاتی که علم معصومین، اعطائی و تملیکی است و نه ذاتی.

همچنان که گذشت:

مقامات باطنی معصومین علیهم السلام با این که کاملا علمی و برهانی است، اما درک آن خارج از پرتو محدود خرد ماست. پس از آن می‌گذریم.

به حسب مقامات ظاهری نیز معصومین قدرت محیر العقولی دارند. از این رو درک مقامات ظاهری آن حضرات نیز کار هر کسی نیست.

بنا بر این با صرف نظر از مقامات باطنی معصومین، تردیدی در توانای‌های آنان در مقام ظاهر هم وجود ندارد، خواه شفایی در کار باشد و خواه نباشد.

ریشه همه این امور هم روشن است.

چرا که تقرب ارواح معصومین به ذات مقدس الهی، سبب شده که خداوند علم الهی به آنان عطا نماید.

همین گونه اتصال ابدان معصومین به ارواح آنها نیز سبب شده که در مقام ظاهر نیز حامل علم الهی گردند.

تمامی مسائل یاد شده، برهانی و مستند است، اما در اینجا با تکیه بر اصول اولیه از مستندات آنها چشم پوشیدیم…

حکمت امتحان و آزمایش اقتضا می‌کند خداوند در عین حالی که به ظلم ستمکاران داناست و عین حالی که بر جلوگیری ستمکاران توانا، اما هیچ اقدامی نکند.

به سخن دیگر حکمت الهی موجب شده است که خداوند موقتا به علمش ترتیب اثر ندهد.

در مورد معصومین علیهم السلام نیز این امر البته به شکل دیگری صادق است.

معصومین دارای علم ما کان و ما یکون و ما هو کائن و شگفت‌تر از همه ما لا یکون هستند. برای توضیح اندکی در این باره «پشتوانه‌‌های علمی ائمه علیهم السلام» و «محدَّث (به فتح دال) یا محدِّث (به كسر دال)؟» مراجعه نمایید.

آن چه در نوشتار حاضر مهم است این قانون کلی است که رفتار معصومین بر اساس علم ظاهری بوده است.

تعبیر زیبا و گویایی که از استاد بزرگمان که خداوند حفظش کند، استفاده کردیم این بود که اگر سنگ از پیش روی پیامبر صلی  الله علیه و آله بیاید آن حضرت با دست جلو سنگ را می‌گیرد و خودش را حفظ می‌کند اما اگر سنگ از پشت سر پیامبر صلی الله علیه و آله بیاید آن حضرت مکلف نیست که خودش را حفظ کند.

به سخن دیگر معصومین در عین حالی که از علم مطلق برخوردار هستند اما استفاده از علم الهی در زندگی روزمره آنان استثنایی است و تنها بر اساس حکمت در موارد محدودی إعمال شده است.

بر همین اساس با علم به نقشه ابن ملجم تکلیف الهی امیرالمؤمنین علیه السلام رفتن به مسجد بوده است.

و بر همین اساس با علم به خیانت کوفیان تکلیف الهی امام حسین علیه السلام حرکت به سوی کوفه بوده است.

و بر همین اساس نیز با علم به مسموم بودن غذا تکلیف الهی معصومین خوردن سم بوده است.

شبهاتی از این دست که اگر معصومین را دانای به سم بدانیم مصداق خودکشی است و حرام، با اندک آشنایی با معارف بسیار کودکانه می‌نماید.

عصاره این بخش این شد که «ابتلا و بلا در حرم» هرگز تنافی با علم الهی معصومین ندارد.

همچنان که پیش از این گفتیم اگر کسی توانایی درک امور یاد شده را نداشته باشد، تنها در مورد «ابتلا و بلا در حرم» به مشکل برنمی‌خورد، بلکه نسبت به خود ذات اقدس الهی نیز دچار مشکل می‌شود، چرا که بارها و بارها فتنه‌های بزرگی (همچون گوساله سامری و غصب خلافت مولا علی و هزاران هزار فتنه دیگر) رخ داده است، اما خداوند با وجود این که پیشاپیش از آن آگاه بوده است و از آن خبر داده، اما برای پیشگیری از وقوع آن تدبیری نکرده است.

آیا می‌توان گفت چون خداوند برای پیشگیری از وقوع این گونه فتنه‌ها تدبیری نکرده، پس خداوند نادان است؟!!!

روی سخن کسانی هستند که به خدا ایمان آورده‌اند. اما در رابطه با کسانی که ایمان نیاورده‌اند سخن دیگری باید گفت.

بر همین اساس نیز اگر اصول اولیه اسلام کامل، با برهان و دلیل حل شود، در «ابتلا و بلا در حرم» نیز دچار مشکلی نمی‌شویم.

آری، کسی که در حوزه معرفت کوتاهی کرده، خواه ناخواه در این گونه موارد دچار مشکل می‌گردد.

چنین افرادی اگر در صدد جبران تقصیر خود در حوزه معرفت نیفتند، و همچنان بر طبل جهل خود بکوبند، غربال شده و در آزمون آخر الزمان مردود می‌گردند.

غربال معرفت 4: سلامت و امان مطلق امام و بلاهای دفع نشده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۰۲-۱۱:۰:۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۳:۷:۴۲
    • کد مطلب:23342
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 615

طبق اصول اولیه (که در جای خودش ثابت و برهانی است) ذات خداوند سلام است و سلامت‌بخش دیگران. همچنین یکی از اسماء الهی مؤمن به معنای امان آفرین است. این دو صفت خداوند همانند سایر صفاتش مطلق و نامحدود است.

و طبق اصول اولیه، معصومین علیهم السلام مظهر صفات الهی و از جمله سلامت بخشی و امان آفرینیِ نامحدود خداوند هستند، با این تبصره حیاتی که سلامت بخشی و امان آفرینی معصومین، اعطائی و تملیکی است و نه ذاتی.

همان گونه که بارها تأکید کردیم مقامات باطنی معصومین علیهم السلام با این که کاملا علمی و برهانی است، اما درک آن خارج از پرتو محدود خرد ماست. پس از آن می‌گذریم.

به حسب مقامات ظاهری نیز معصومین خود سلام و امان هستند و برای دیگران سلامت بخش و امان آفرین. گستره و ابعاد این صفات نیز همچون سایر صفات آنها، حتی از منظر مقامات ظاهری محیر العقول است. از این رو درک مقامات ظاهری آن حضرات از این ابعاد نیز کار هر کسی نیست.

این مطلب برهانی آن چنان در منابع وحی تکرار شده که اگر به تواتر لفظی نرسد قطعا تواتر معنوی دارد. لذا از اشاره به مستندات آن چشم پوشی می‌کنیم.

اصل سلامت و امنیت در سایه معصومین امری مسلم و قطعی است.

سخن در معنا و مصداق سلامت و امنیت است.

سلامت و امنیت در حوزه آخرت و نیز سلامت امنیت در حوزه هدایت، توسط معصومین، امری تردید ناپذیر است.

اما سلامت و امنیت در حوزه دنیا و امور دنیوی نیازمند درنگ شایسته است.

از یک سو به برهان قطعی و منابع مسلم، ثابت است که معصومین منبع سلامتی و امنیت در همه ابعاد آفرینش هستند. از سوی دیگر خود آنان به شدت در معرض کشتار و آزار قرار گرفته‌اند. جمع میان این دو چگونه ممکن است؟

به سخن دیگر کامل‌ترین مظهر سلامت و امنیت الهی، چگونه خود مبتلاترین خلایق به انواع بلا است؟

در منابع وحی پاسخ‌های متعددی به این پرسش داده شده است.

از جمله پاسخ‌ها این که اعتلای درجات قرب معصومین، در گرو ابتلائات سخت و دشوار است.

از جمله پاسخ‌ها روایت زیر است:

فَأَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ- سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ أَيْنَ ذَلِكَ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ أَحْسَبُهُ مَا بَيْنَ مَكَّةَ وَ الْمَدِينَةِ فَالْتَفَتَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع إِلَى أَصْحَابِهِ فَقَالَ تَعْلَمُونَ أَنَّ النَّاسَ يُقْطَعُ عَلَيْهِمْ بَيْنَ الْمَدِينَةِ وَ مَكَّةَ فَتُؤْخَذُ أَمْوَالُهُمْ وَ لَا يُؤْمَنُونَ عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ يُقْتَلُونَ قَالُوا نَعَمْ قَالَ فَسَكَتَ أَبُو حَنِيفَةَ فَقَالَ يَا أَبَا حَنِيفَةَ أَخْبِرْنِي عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً أَيْنَ ذَلِكَ مِنَ الْأَرْضِ قَالَ الْكَعْبَةُ قَالَ أَ فَتَعْلَمُ أَنَّ الْحَجَّاجَ بْنَ يُوسُفَ حِينَ وَضَعَ الْمَنْجَنِيقَ عَلَى ابْنِ الزُّبَيْرِ فِي الْكَعْبَةِ فَقَتَلَهُ كَانَ آمِناً فِيهَا… ٍ فَقَالَ أَبُو بَكْرٍ الْحَضْرَمِيُّ جُعِلْتُ فِدَاكَ الْجَوَابُ فِي الْمَسْأَلَتَيْنِ الْأُولَيَيْنِ فَقَالَ يَا أَبَا بَكْرٍ سِيرُوا فِيها لَيالِيَ وَ أَيَّاماً آمِنِينَ فَقَالَ مَعَ قَائِمِنَا أَهْلَ الْبَيْتِ وَ أَمَّا قَوْلُهُ وَ مَنْ دَخَلَهُ كانَ آمِناً فَمَنْ بَايَعَهُ وَ دَخَلَ مَعَهُ وَ مَسَحَ عَلَى يَدِهِ وَ دَخَلَ فِي عَقْدِ أَصْحَابِهِ كَانَ آمِناً.

اما پاسخ کلی در این زمینه عبارت است از این که:

هر چند اندک نیست مواردی که معصومین اعجازهای محیر العقولی در سلامت بخشی و امنیت آفرینی داشته‌اند، اما به مقتضای حکمت، سنت الهی در دنیا بر این قرار گرفته است که معصومین قدرت و علم الهی خود را به کار نبرند.

این سنت الهی تنها در معصومین جاری نیست، بلکه خود خداوند نیز بر اساس حکمت آزمایش و امتحان، با بندگان خویش چنین رفتاری دارد.

تمامی طغیان‌های نمرودها و فرعون‌ها در طول تاریخ، همگی با این تفسیر قابل تعقل و پذیرش عقلانی است.

بر همین میزان تمامی ابتلائاتی که معصومین در دوران حضور داشته، و یا قبور و حرم‌های آنان پس شهادتشان شاهد آن بوده، همگی بر این تفسیر قابل تعقل و پذیرش عقلانی است.

عصاره این بخش این شد که «ابتلا و بلا در حرم» هرگز تنافی با «الْكَهْفِ الْحَصِينِ وَ غِيَاثِ الْمُضْطَرِّينَ وَ مَلْجَإِ الْهَارِبِينَ وَ مَنْجَا الْخَائِفِينَ وَ عِصْمَةِ الْمُعْتَصِمِينَ» بودنِ معصومین ندارد.

همچنان که بارها تکرار کردیم اگر کسی توانایی درک امور یاد شده را نداشته باشد، تنها در مورد «ابتلا و بلا در حرم» به مشکل برنمی‌خورد، بلکه نسبت به خود ذات اقدس الهی نیز دچار مشکل می‌شود، چرا که اولیاء او بلاکش‌ترین خلایق بوده و هستند.

آیا می‌توان گفت چون خداوند برای حمایت از اولیائش تدبیری نکرده، پس خداوند سلام و مؤمن نیست؟!!!

روی سخن کسانی هستند که به خدا ایمان آورده‌اند. اما در رابطه با کسانی که ایمان نیاورده‌اند سخن دیگری باید گفت.

بر همین اساس نیز اگر اصول اولیه اسلام کامل، با برهان و دلیل حل شود، در «ابتلا و بلا در حرم» نیز دچار مشکلی نمی‌شویم.

آری، کسی که در حوزه معرفت کوتاهی کرده، خواه ناخواه در این گونه موارد دچار مشکل می‌گردد.

چنین افرادی اگر در صدد جبران تقصیر خود در حوزه معرفت نیفتند، و همچنان بر طبل جهل خود بکوبند، غربال شده و در آزمون آخر الزمان مردود می‌گردند.

غربال معرفت 5: ثمر معرفت (نقش معصومین در حیات روزمره)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۲۷-۶:۲۹:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23376
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 571

در مباحث گذشته گفتیم بر اساس اصول اولیه، معصومین علیهم السلام مظهر قدرت، پاکی، علم و امان مطلق خداوندی هستند. از سوی دیگر شاهد هستیم که آن حضرات به انواع ابتلائات گرفتار شده‌اند.

ممکن است گفته شود وقتی خود آن حضرات این چنین بودند، مقامات یاد شده برای دیگران چه ثمر عملی دارد؟!

روی دوم این سخن این است که با این همه استثنائات وارده، از قدرت و علم و امان و طهارت مطلقه چه باقی می‌ماند؟!

توضیح توهم این است که ابتلائات خود معصومین در تضاد با مقامات مطرح شده است. نتیجه نخست این تضاد این این است که مقاماتی که برای آنها مطرح شده، واقعیت ندارد. نتیجه دوم هم این که دیگران نباید انتظار داشته باشند معصومین مشکلاتشان را حل و فصل نمایند.

این توهم یکی دیگر از غربال‌های معرفتی است که ممکن است به تردید در مقامات معصومین بینجامد. از این رو بررسی آن شایسته و بایسته است.

با بررسی اندکی روشن می‌شود که اصل این سخن ناشی از ناآگاهی از تاریخ است. چرا که تا جایی که حکمت اجازه می‌داده، هزاران هزار بار ثمرات مقامات معصومین در تاریخ ثبت شده است.

اما با این همه شایسته است با بسط بیشتری به این مسئله بپردازیم.

از نقش معصومین در حوزه‌های مختلف آغاز می‌کنیم.

۱) نقش معصومین در امور آخرتی

عالم آخرت، آخرین برگ بی‌پایان حیات انسان است. عظمت عالم آخرت، در مقابل عمر بسیار محدود دنیا، آن چنان است که دنیا در مقابل آخرت، چیزی شبیه صفر است. لذا عالم آخرت هرگز قابل مقایسه با عالم دنیا نیست.

در واقع عالم آخرت، همان جهانی است که قرار است مقام واقعی معصومین در آن آشکار شود.

نقش آخرتی معصومین کامل و تمام است و هیچ استثنایی در آن متصور نیست.

۲) نقش معصومین در امور معنوی و هدایتی در عالم دنیا

آشنایی با مباحث امام شناسی روشن می‌سازد که نقش امام در عالم تکوین، از جمله در عالم دنیا، تا چه اندازه گسترده است.

انسان در عالم دنیا، دارای دو بعد مادی و معنوی است.

بعد معنوی انسان، بسیار گسترده‌تر، عمیق‌تر، اثرگذارتر و پایدارتر از بعد مادی اوست.

نقش نخست انبیاء و اوصیاء در دنیا، هدایت است که یکی از شؤون معنوی انسان است.

نقش معصومین در هدایت معنوی هیچ محدودیتی ندارد و بر طبق حکمت، کامل و تمام جاری و ساری است.

۳) نقش معصومین در بنبستهای طبیعی

ابتلائاتی که انسان در عالم دنیا دارد، مختلف است برخی از بلاها واقع شده و فرصت علاج و تدارک آن گذشته است. همچون زلزله‌ای که شهری را ویران ساخته است، یا بیماری لاعلاجی که هیچ راه درمان برای او نیست.

برخی از بلایا هست که امکان علاج و تدارک دارد، اما تدارک آن خارج از توانایی فرد است. مثلا فرد دچار بیماری که هزینه آن خارج از توانایی‌های اوست.

در این بنبستها، نقش توسل به معصومین مطرح است، تردیدی نیست که آنان قدرت علاج و تدارک هر مشکلی را دارا هستند، اما دخالت آنان در این گونه موارد بر اساس مصلحت و حکمت است.

حداقل ثمری که معرفت به معصومین در این حوزه دارد، این است که انسان در اوج مشکلات هیچ گاه ناامید نمی‌شود و هرگز از پانمی‌نشیند و زمینگیر نمی‌گردد.

این امید، کاملا عقلانی است و ضامن و پشتوانه آن نیز ناشدنی‌های بسیاری است که به عنایات معصومین شدنی شده است.

معجزاتی که در تاریخ ثبت شده است بهترین گواه بر شکسته شدن بنبستها توسط معصومین است.

یکی از غربال‌های معرفتی این است که با توجه به موارد متعدد «ابتلا و بلا در حرم» و نیز توسلاتی که به ظاهر نتیجه نداشته است و…، چگونه سخن از قدرت و امان مطلق آنان به میان می‌آید؟!

اما تا کنون روشن شد که معصومین در عالم آخرت به شکل مطلق و در عالم دنیا در امور معنوی و هدایتی و نیز بنبستهای طبیعی، نقشی منحصر به فرد دارند و احدی در آن شریک نیست.

علاوه بر این در عالم دنیا در غیر بنبستهای مادی نیز به شکل موازی و همزمان می‌توان از اسباب مادی و شفاعت معصومین بهره برد.

۴) نقش معصومین در موارد جریان اسباب طبیعی

تنها صورت باقی مانده، صورتی است که ابتلا ما راه حل طبیعی داشته باشد، اما میان اسباب مادی و اسباب معنوی تعارض باشد.

در این صورت اگر اسباب مادی مقدم شود، به حسب ظاهر نقش معصومین استثناء می‌خورد. (قید به حسب ظاهر برای این است که تأثیر اسباب ظاهری نیز به اذن آنهاست.)

این استثناء منحصر، به حکیمانه بودن اطلاق قدرت و علم و… معصومین، صدمه‌ای نمی‌زند. (به اصطلاح فنی تخصیص اکثر مستهجن در ادله اثبات کننده لازم نمی‌آید) بنا بر این مسئله استثائات بر قدرت و علم و… حل شده است.

با توضیحی که داده شد می‌توان از این غربال نیز به سلامت گذشت.

مسئله‌ای که باید حل شود این است که انسان احیانا دچار بلایایی می‌شود که به حسب ظاهر بنبست نیست و امکان علاج و تدارک عادی آن وجود دارد.

نقش معصومین در گونه موارد چگونه است؟

«غربال معرفت ۶» به این مهم می‌پردازد.

غربال معرفت 6: در تعارض میان اسباب طبیعی و اسباب معنوی چه باید کرد؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۰۷-۱۴:۵۳:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23379
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 519

برخی از ابتلائات راه حل طبیعی دارد و علاج و تدارک آن از طریق اسباب عادی ممکن است.

در این گونه موارد تردیدی نیست که به موازات رعایت سلسله اسباب طبیعی، فرد مبتلا می‌توان به معصومین متوسل گردد و معصومین نیز بر اساس حکمت شفاعت نمایند. لذا سودمندی همزمان از سلسله اسباب مادی و اسباب معنوی ممکن و میسر است.

مثلا در بیماری، هم سراغ پزشک می‌رویم و هم از اسباب معنوی کمک می‌جوییم.

اما سخن در دو مسئله هست:

۱) آیا بسنده کردن به اسباب معنوی و رها کردن اسباب طبیعی و سنتهای عادی شایسته است؟

در فرض مطرح شده، یعنی جایی که امکان بهره‌مندی از اسباب مادی و معنوی همزمان وجود دارد، رها کردن اسباب طبیعی، خلاف سنت الهی و خلاف تکلیف دینی است. بنا بر این اگر در بیماری تنها از خدا شفا بطلبیم و سراغ پزشک نرویم، نادرست است.

این مسئله ساده است لذا سراغ مسئله دوم می‌رویم.

۲) آیا بسنده کردن به اسباب طبیعی و رها کردن اسباب معنوی شایسته است؟

در دل این پرسش، چند پرسش دیگر جای دارد که:

آیا مراعات اسباب طبیعی و سنتهای اولیه، استثناء بردار هست یا خیر؟

۳) اگر مراعات اسباب طبیعی، قابل استثناء نیست، نقش اسباب معنوی و به خصوص نقش معصومین در این میان چه می‌شود؟

۴) و اگر بگوییم سنتهای طبیعی استثناء بردار است و با اتکا به نقش معصومین می‌توان با سنتهای طبیعی مخالفت کرد، مستند این استثناء چیست و موارد آن کجاست؟

توضیح این که بر حسب ادله قطعی «امن من لجأ الیکم»، آیا امان بودن معصومین، حتی در صورت تعارض با سنتهای طبیعی موضوع دارد یا خیر؟ آیا می‌توان با تکیه بر امان بودن اهل بیت، بر خلاف سنتهای عادی و اسباب طبیعی حرکت کنیم؟

آن چه مهم است بحث تعارض میان اسباب عادی و اسباب معنوی است.

حل مسئله نیازمند چند گام است.

اولا از لابلای سخن روشن شد که سخن از نقش معصومین به عنوان یک مصداق روشن از اسباب معنوی است. بنا بر این مشکل باید در سطح گسترده‌تری حل شود. آثار ادعیه و احراز و اعمال و…، همه اینها در این بحث شریک هستند.

ثانیا اسباب معنوی یعنی چه؟

ثالثا کارایی اسباب معنوی چگونه است؟

در ادامه به این امور می‌پردازیم.

اسباب معنوی یعنی چه؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۰۷-۱۴:۵۴:۱۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23380
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 544

سخن به اینجا رسید که آیا می‌توان با اتکاء به اسباب معنوی سنتهای طبیعی را شکست یا خیر؟

برای حل این مسئله باید اسباب معنوی را شناخت.

در تفسیر سنتهای ثانوی دو احتمال وجود دارد: یکی سنتهای طبیعی پنهان و دیگری تفضلات الهی.

اسباب معنوی به معنی اسباب طبیعی پنهان

مسلما تمامی سلسله اسباب طبیعی کشف نشده‌اند و در نتیجه شناخته شده نیستند.

مثلا برخی از عقیق‌ها خواص شگفتی دارند. از یکی از کسانی که در این رشته تخصص داشت شنیدم که برخی از عقیق‌ها در بریدگی‌ها مانع جریان خون می‌شوند و اضافه کرد که کسی چنین عقیقی داشت و برای آزمایش به اتاق عمل برد و همه مشاهده کردند که هیچ خونی از بیمار جاری نشد.

نمونه جالبتر آن، جریان استسقاء زمان امام حسن عسگری است که عالم مسیحی استخوان پیامبری را در کف دست می‌گذاشت و رو به آسمان می‌گرفت، بلافاصله باران جاری می‌شد. حضرت فرمودند بارش باران به خاطر دعای اسقف نیست، بلکه خاصیت استخوان نبی این چنین است… بحار الأنوار ج‏50، ص: 271

همچنین خاکی که سامری از جای پای مرکب جبرئیل برداشت و در گوساله ریخت و گوساله مو در آورد و به صدا در آمد و….

سلسله اسبابی که تا کنون کشف نشده‌اند دو دسته‌اند:

سلسله اسبابی که پس از کشف، امکان تجزیه و تحلیل تجربی دارند.

سلسله اسبابی که پس از کشف، امکان تجزیه و تحلیل تجربی ندارند. بلکه با علومی غیر تجربی تجزیه و تحلیل می‌گردند.

مقصود از اسباب معنوی گروه دوم هستند، مانند خاصیت استخوان پیامبر در بارش باران که پیش از این به آن اشاره رفت.

اسباب معنوی به معنی سنتهای ثانویه

اراده خداوند بر این قرار گرفته است که جهان بر محور اسباب بچرخد. سنتهای طبیعی، همان سلسله اسبابی است که سلسله جنبانش خداوند است.

اما با این همه تردیدی نیست که خداوند، خارج از سنتهای طبیعی، تفضلات فراوانی به بندگانش داشته و دارد و با شکستن سنتهای طبیعی، بندگانش را از خطرات مسلم و قطعی نجات داده است. مرده را زنده ساخت، آتش را بر ابراهیم سرد کرد، بریدن را از چاقوی برّان گرفت و…

اما برخی از تفضلات الهی تکرار می‌شود و این تکرار آن چنان پیوسته است، تبدیل به سنتی نو، خارج از سنتهای طبیعی می‌شود.

همانند مراسم آتش در روز عاشورا، در این مراسم آتش بر خلاف تمامی سنتهای طبیعی نمی‌سوزاند.

هر چند سنت اولیه و طبیعی آتش، سوزاندان است، اما به تفضل الهی، سنت ثانویه‌ای بر پا شده است که آتش در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام نمی‌سوزاند.

این گونه تفضلات الهی که تکرار پذیر هستند تفسیر دوم اسباب معنوی است.

مخالفت با سنتهای طبیعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۰۷-۱۴:۵۹:۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۲/۰۷-۱۴:۵۸:۲۸
    • کد مطلب:23381
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 612

پیش از این گذشت که:

سخن در دو مسئله است:

۱) بسنده کردن به اسباب معنوی و رها کردن اسباب طبیعی و سنتهای عادی.

در فرض مطرح شده، یعنی جایی که امکان بهره‌مندی از اسباب مادی و معنوی وجود دارد، رها کردن اسباب طبیعی، خلاف سنت الهی و خلاف تکلیف دینی ماست. بنا بر این اگر در بیماری تنها از خدا شفا بطلبیم و سراغ پزشک نرویم نادرست است.

۲) بسنده کردن به اسباب طبیعی و رها کردن اسباب معنوی

در نگاه نخستین این پرسش مطرح می‌شود که:

آیا مراعات اسباب طبیعی و سنتهای اولیه، استثناء بردار هست یا خیر؟

اگر بگوییم مراعات اسباب طبیعی قابل استثناء نیست، نقش اسباب معنوی و به خصوص نقش معصومین در این میان چه می‌شود؟

و اگر بگوییم سنتهای طبیعی استثناء بردار است و با اتکا به نقش معصومین می‌توان با سنتهای طبیعی مخالفت کرد، مستند این استثناء چیست و موارد آن کجاست؟

با توجه به این مطالب سراغ اسباب معنوی می‌رویم.

اسباب معنوی اگر به معنای سلسله اسبابی باشند که امکان تجزیه و تحلیل تجربی ندارند، نیازمند درنگ شایسته است.

هر جا اسباب معنوی به این معنا احراز گردید، قطعا به آن ترتیب اثر داده می‌شود.

وجود چنین سلسله اسبابی در حرم معصومین، امری کاملا محتمل است. اما به دلیل پنهان بودن آنها از ما، نمی‌توانیم از آنها سود بریم و به دلیل ناشناخته بودن آنها نمی‌توان از تأثیر آنها بر مثلا عوامل منفی پزشکی در حرم معصومین سخن گفت.

بر این اساس در مورد عوامل منفی پزشکی تفاوتی میان حرم و غیر حرم دیده نمی‌شود. پس ضد عفونی حرم و سایر مسائل مربوطه با اتکاء به سلسله اسباب پنهان قابل نفی نیست.

همان گونه که گذشت برخی از تفضلات الهی تکرار می‌شود و این تکرار آن چنان پیوسته است، تبدیل به سنتی نو، خارج از سنتهای طبیعی می‌شود.

همانند مراسم آتش در روز عاشورا، در این مراسم آتش بر خلاف تمامی سنتهای طبیعی نمی‌سوزاند.

به دو نمونه جالب از مراسم آتش توجه کنید:

نخستین تجربه من از مراسم آتش عاشورا

داستان عجیب در آتش رفتن هندیها در روز عاشورا

نسوزاندن آتش در این موارد از اسباب معنوی شمرده می‌شود.

از این دسته از اسباب معنوی با تعبیر سنتهای ثانویه یاد می‌کنیم.

سنتهای ثانویه، حتی اگر متضاد با سنتهای طبیعی باشد نیز می‌تواند در معاش بشر نقشی داشته باشد.

توضیح این که در موردی که مقتضای سنتهای اولیه طبیعی، خطر قطعی است، اگر سنت ثانویه الهی به اثبات برسد، می‌توان با تکیه بر سنتهای ثانویه الهی و بر خلاف سنتهای اولیه طبیعی، برنامه‌ریزی نمود و به سنتهای اولیه طبیعی اعتنایی نکرد.

ممکن است سلامت کلی در مراسم اربعین و…، از این دسته باشد. اما به دلیل حاشیه‌هایی که دارد از توضیح بیشتر صرف نظر می‌کنیم.

البته بدیهی است که اسباب معنوی به هر معنایی که باشد باید احراز شود و به صرف حدس و گمان نمی‌توان بر اساس آن برنامه‌ریزی نمود.

نقش معصومین علیهم السلام در امور روزمره با این ضابطه تفسیر می‌گردد. مثلا اگر احراز شود که خاک قبر معصوم تأثیر تکوینی دارد (همچنان که در مورد تربت امام حسین علیه السلام ثابت شده است) و یا احراز شود که تفضل الهی در موردی پیوسته تکرار می‌شود (همچنان که در مراسم آتش عاشورا ثابت شده است) در این صورت مخالفت با اسباب طبیعی امری معقول است.

و اگر چنین احرازی نشد در این صورت همچنان سلسله اسباب طبیعی رعایت می‌شود.

البته باید توجه داشت که عدم احراز هرگز به معنای منتفی بودن اسباب معنوی نیست، بلکه ممکن است اسباب معنوی وجود داشته باشد، اما به دلیل ناآگاهی، به اسباب معنوی ترتیب اثر نمی‌دهیم.

برداشت نادرست و سوء‌استفاده از اسباب معنوی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۰۷-۱۴:۵۹:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23382
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 559

اصل اسباب معنوی و سنتهای ثانویه، امری انکار ناپذیر است. اما مصادیق آن باید احراز گردد.

پس از احراز مصداقی، دیگر جای تردیدی برای مخالفت با اسباب طبیعی باقی نمی‌ماند.

البته مخالفت با اسباب طبیعی باید به دقت تفسیر شود تا برداشت نادرستی پیدا نکند.

در این راستا چند تبصره ضروری است.

تبصره نخست این که، یکی از اسباب معنوی تربت مقدس امام حسین علیه السلام است. این امر علاوه بر تجربه گسترده، مستندات روایی نیز دارد. در مستندات روایی به شرایط تأثیر تربت تصریح شده است. پیداست که اگر کسی شرایط آن را رعایت نکند، نباید منتظر تأثیر آن باشد. اسباب معنوی شرایط بسیار ظریفی دارد که توجه به آن و رعایتشان بسیار مهم است.

تبصره دوم توجه به موردِ تأثیرِ اسباب معنوی است. تردیدی در شفادهی ترتب، طبق شرایط بیان شده نیست.

اما شفادهی ترتب هرگز به معنای این نیست که تو آزادی به سلامتی‌ات آتش بزنی!

شفادهی تربت به این معناست که اگر خارج از اراده و اختیار خودت، دچار بیماری شدی، تربت شفا دهنده است.

یکی از اسباب معنوی که توسط میزبانان زائرین اربعین احراز شده است، برکت مال آنهاست. نگارنده علاوه بر سیره خدام زائرین، از بسیاری از آنها در این باره پرسیده‌ام و آنها با قاطعیت از این تجربه سخن گفته‌اند.

اما برکت مال خدام زائرین، هرگز به معنای این نیست که تو آزادی بمالت آتش بزنی!

این مسئله در اثرات معنوی گریه بر امام حسین علیه السلام نیز جاری است. تردیدی نیست که گریه بر امام حسین علیه السلام، پاک کننده گناهان است. اما امر به معنای این نیست که تو آزادی گناه کنی. بلکه به معنای این است که اگر خطا کردی و لغزیدی ناامید نباش در رحمت باز است.

بالاتر از همه این موارد، پاک کنندگی توبه است. این مسئله از ضروریات دین است. اما پاک کنندگی توبه هرگز به معنای این نیست که چون در توبه باز است تو آزادی گناه کنی. بلکه به معنای این است که اگر لغزیدی و سقوط کردی ناامید نشو که راه جبران باز است.

و…

از منظر عرفی نیز چنین است، ساختن درمانگاه و بیمارستان، هرگز به معنای این نیست که تو آزادی خودت را بیمار کنی، بلکه به معنای این است که اگر به هر دلیلی بیمار شدی راه درمان وجود دارد.

مثالهای یاد شده به خوبی روشن می‌سازد که اثبات اسباب معنوی هرگز به معنای سد شکنی مطلق نسبت به اسباب طبیعی نیست.

لذا باید مواظب بود که از اسباب معنوی برداشت نادرست نشود و اسباب معنوی مورد سوء ‌استفاده نگردد.

غربال معرفت 7: چرایی تخلف اسباب معنوی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۱:۵۹:۵۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۱:۵۹:۵۰
    • کد مطلب:23387
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 581

در نگاه نخستین وجود «ابتلا و بلا در حرم» با مقامات محیر العقول معصومین متضاد شمرده می‌شود.

چگونه ممکن است در حرمِ کسی که مظهر قدرت و علم و پاکی و رحمت مطلق خداوند است، گرفتار و مبتلا به بلا شویم؟!

پیش از این روشن شد که معصومین روشن‌ترین مصداق اسباب معنوی هستند. در قرآن نیز چنین آمده است:

يا أَيُّهَا الَّذينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسيلَةَ وَ جاهِدُوا في‏ سَبيلِهِ لَعَلَّكُمْ تُفْلِحُون‏ (المائدة :  35)

و در روایات نیز آمده است:

عَنْ سَلْمَانَ الْفَارِسِيِّ عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع فِي قَوْلِ اللَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى قُلْ كَفى‏ بِاللَّهِ شَهِيداً بَيْنِي وَ بَيْنَكُمْ وَ مَنْ عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتابِ فَقَالَ أَنَا هُوَ الَّذِي عِنْدَهُ عِلْمُ الْكِتَابِ وَ قَدْ صَدَّقَهُ اللَّهُ وَ أَعْطَاهُ الْوَسِيلَةَ فِي الْوَصِيَّةِ وَ لَا يُخْلِي أُمَّتَهُ ص مِنْ وَسِيلَتِهِ إِلَيْهِ وَ إِلَى اللَّهِ فَقَالَ يا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ‏ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ

هُمُ الْعُرْوَةُ الْوُثْقَى وَ هُمُ الْوَسِيلَةُ إِلَى اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ ابْتَغُوا إِلَيْهِ الْوَسِيلَةَ  أَنَا وَسِيلَتُه‏

اما به جز معصومین وسائل معنوی دیگری هم وجود دارد. از جمله:

نِعْمَ الْوَسِيلَةُ الِاسْتِغْفَار

مشکل تخلف تنها «ابتلا و بلا در حرم» نیست. بلکه این مشکل در تمامی اسباب معنوی جاری است. لذا این مشکل را باید در سطح بالاتری حل کرد. از جمله آثار ادعیه و احراز و اعمال و…، همه اینها در مشکله یاد شده شریک هستند.

توضیح این که برای آیات قرآن و برخی از ادعیه و احراز و اعمال، آثار شگفتی ذکر شده است که ما آن آثار را مشاهده نمی‌کنیم.

نماز معراج مؤمن است، اما نماز خواندم ولی به معراج نرفتم.

آیة الکرسی برای حفظ از بلایا چنین است و چنان، اما من قرائت کردم، ولی بلا بر طرف نشد.

روزه چنین است و چنان، اما من روزه گرفتم و چنین وچنان نشد.

اگر کسی این حرز را همراه داشته دیگر از همه چیز مصون است و غمی از بلا ندارد، اما من با این حرز همچنان گرفتارم.

خواندن فلان دعا رد خور ندارد، اما من خواندم و دعایم مستجاب نشد.

و…

در همین سیاق زیارت امام حسین علیه السلام چنین آثار شگفتی دارد، اما من به زیارت رفتم و در زیارت دستم شکست!

و…

از این دست نمونه‌ها بسیار است.

موارد یاد شده نشان می‌دهد که مشکل جهل ما منحصر به «ابتلا و بلا در حرم» نیست، بلکه گستره جهل بسیار گسترده‌تر است.

آیا معنای این روایات را درست نفهمیده‌ایم؟!

یا شرایط آن را رعایت نمی‌کنیم؟!

و یا…؟!

اشکال کار کجاست؟!

تفسیر نادرست روایات، داشتن قدرت ملازم إعمال آن نیست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۲:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23388
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 573

سخن از این به میان آمد که چرا اسباب معنوی تخلف می‌کنند؟

از جمله «ابتلا و بلا در حرم» چرا؟

پاسخ اجمالی این پرسش این است که مشکل ما در سطحی نگری در روایات و عدم درایت آنهاست.

سلسله جنبان همه اسباب مادی و معنوی، خداوند متعال است. آیا خداوند همیشه و همه جا قدرتش را به کار می‌گیرد؟! یا این که در برخی مواقع به دلایلی إعمال قدرت نمی‌کند؟!

بدیهی است که خداوند بر اساس حکمتش همیشه و همه جا إعمال قدرت نمی‌کند.

در همه اسباب معنوی و به خصوص مقامات معصومین نیز همین امر جاری و ساری است.

این که داشتن قدرت را مساوی و ملازم با إعمال آن قرار دهیم، ناشی از تفسیر نادرست روایات است.

توضیح بیشتر این مسئله را در «بخش۱: غربال معرفتی» ببینید.

ناآگاهی از شرایط و موانع اسباب معنوی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۲:۵۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23389
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 566

ثأثیر اسباب مادی در گرو تحقق شرایط آن است. تا اکسیژنی در نباشد آتش نمی‌سوزاند. و…

اسباب معنوی نیز چنین است. ثأثیر اسباب معنوی در گرو تحقق شرایط و برطرف شدن موانع است.

اتفاقا شرایط تأثیر اسباب معنوی و نیز موانع آن، از دقت و ظرافت بیشتری برخوردار است.

در اسباب مادی، ایمان شرط نیست و گناه نیز مانع نیست. اما در بسیاری از اسباب معنوی، ایمان شرط است و گناه مانع است.

اطلاع نداشتن و یا رعایت نکردن شرایط و موانع اسباب معنوی، یکی از علل اصلی عدم تأثیر اسباب معنوی است.

نظام هوشمند در اسباب معنوی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۲:۵۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23390
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 602

تداخل اسباب مادی به دلیل قابل رؤیت بودن آنها، به راحتی قابل درک است.

اگر من دارویی را همراه با غذای نامناسب مصرف کنم، هرگز انتظار درمان ندارم. چون هم اثر دارو و هم اثر غذا برایم ملموس است.

در اسباب معنوی نیز تداخل اسباب‌های متنوع و متضاد، نه تنها ممکن و واقع است، بلکه دامنه آن بسیار گسترده‌تر و پیچیده‌تر است.

اما در اسباب معنوی، به دلیل این که ملموس نیستند، از تداخلات اسباب معنوی چندان آگاه نیستیم.

لذا در اسباب معنوی بر خلاف اسباب مادی، همیشه انتظار داریم که مؤثر واقع شوند.

در حالی که اسباب معنوی، به دلیل این که تابع نظام هوشمند بسیار ظریف، گسترده و پیچیده‌ای هستند، بیشتر از اسباب معنوی دچار تداخل می‌شوند.

یک لقمه حرام، یا یک کلمه غیبت، یا یک نیت سوء، یا یک دل شکستن و یا…، ممکن است مانع بزرگی برای ثأثیر اسباب معنوی باشند.

روشن شد که در اسباب معنوی، تمامی تداخلات ملاحظه می‌شود و نتیجه‌ای که به دست می‌آید، سرجمع حاصل همه اسباب است و نه حاصل یک سبب خاص.

نظام اراده‌مند در اسباب معنوی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۲:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23391
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 573

تدبیر اسباب مادی، بیشتر متکی بر حکمت است. در حالی که اسباب معنوی بیشتر متکی بر منّت و رحمت است.

آتش می‌سوزاند، چه به سود باشد و چه به زیان.

اما دعا اگر به زیان دعا کننده باشد مستجاب نمی‌شود.

ساعت بر اساس تدبیر سازنده، طبق سلسله اسباب طبیعی کار می‌کند. تفاوتی هم نمی‌کند که نتیجه کارش چه باشد.

اما اسباب معنوی بیشتر تابع نظام تفضل و رحمت هستند. رحمت اقتضا می‌کند که در تک‌تک اثرات اسباب معنوی خیر و صلاح فرد رعایت شود.

به سخن دیگر حاصل اسباب معنوی، پیوسته ناشی از اراده قاهری است که تحقق رحمت را تضمین می‌کند.

البته اراده‌مند بودن اسباب معنوی، منوط به تفضل نیست و دامنه آن فراتر از رحمت است. لذا تأثیر اسباب معنوی در مورد دشمنان خداوند نیز اراده‌مند است.

مثلا برخی از گناهان سبب برخی آثار معنوی باشد که با توبه برطرف شود، ممکن است به خاطر یک دل شکستن، فرصت توبه از فرد گرفته شود.

نفش اراده الهی در ترتب و عدم ترتب آثار اسباب معنوی، یکی از اموری است که غالبا در نظر گرفته نمی‌شود. ممکن است بسیاری از موارد تخلف اسباب معنوی، ریشه در این امر داشته باشد.

اگر نظام اراده‌مند تفضل، در کنار معارف بلند دیگری همچون بداء دیده شود، قضیه بسیار عمیق‌تر خواهد شد و روشن خواهد شد که اساس همه سلسله اسباب‌ها به ویژه اسباب معنوی بر اراده الهی نهاده شده است.

احراز نادرست سنتهای ثانویه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۲:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23392
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 595

پیش از این گذشت که یکی از تفسیرهای اسباب معنوی، سنتهای ثانویه الهی است.

همچنین گفتیم اسباب معنوی به هر معنایی که باشد، باید به درستی احراز شود و به صرف حدس و گمان نمی‌توان بر اساس آن برنامه‌ریزی نمود.

ممکن است در احراز سنت ثانویه‌ای، خطا پیش آید. در چنین صورتی به حسب واقع اسباب معنوی در کار نیست تا تخلف تحقق پیدا کند.

اما فرد احراز کننده به حسب ظاهر، شاهد تخلف اسباب معنوی می‌گردد.

تا کنون روشن شد که تخلف اسباب معنوی دلایل متعددی دارد. ناآگاهی از دلایل تخلف اسباب معنوی یکی از غربال‌های معرفتی است.

حاصل غربال معرفت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۳:۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۲/۱۱-۱۲:۲:۳۵
    • کد مطلب:23343
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 674

در مباحث گذشته گفتیم بر اساس اصول اولیه، معصومین علیهم السلام دارای قدرت مطلق، پاکی مطلق، علم مطلق و امان مطلق هستند.

از سوی دیگر شاهد هستیم که آن حضرات به انواع ابتلائات گرفتار شده‌اند.

گروهی در جمع میان این دو امر گرفتار شده‌اند.

برخی نتوانسته‌اند معضله یاد شده را حل کنند و لذا به انکار مقامات معصومین دست یاخته‌اند.

در نقطه مقابل برخی دیگر ابتلائات غیر ارادی از قبیل آلودگی‌ها را با پاکی مطلق معصومین و شؤون آنها در تضاد دیده‌اند و در نتیجه آن منکر اموری از جمله «ابتلا و بلا در حرم» شده‌اند.

مباحث پیشین روشن ساخت که از منظر معرفتی، ابتلائات معصومین با قدرت و پاکی و علم و امان مطلق آنان هیچ گونه تضادی ندارد.

به اولویت، «ابتلا و بلا در حرم» نیز نمی‌تواند با مقامات یاد شده معصومین تضادی داشته باشد.

لذا انکار مقامات بلند معصومین در بحث «ابتلا و بلا در حرم» را، مصداق غربال‌های تلخ معرفتی در آخر الزمان شمردیم.

جا دارد از برخی مبلغین به تلخی گلایه نماییم که:

چرا مقامات معصومین به گونه‌ای تبیین شود که جامعه دچار تناقض کاذب گردد و در غربال معرفتی سقوط کنند؟!

همچنین روشن شد که در چه مواردی امکان تخلف از اسباب طبیعی با اتکاء به اسباب معنوی وجود دارد.

سخن کوتاهی هم در دلایل تخلف اسباب معنوی بیان گردید.

و اما پرسش‌های باقیمانده در پایان این بخش:

معجزات محیر العقول و فراوانی، آن هم در حوزه‌های متنوع از معصومین ثابت شده که برای هیچ محقق منصفی قابل انکار نیست. بسیاری از این معجزات نمود آشکار سلامت بخشی و امان آفرینی معصومین است.

با فراوانی این معجزات چگونه می‌توان «ابتلا و بلا در حرم» را پذیرفت؟!

چرا که پذیرش «ابتلا و بلا در حرم» ما را مقابل چند امر قرار می‌دهد:

۱) با مستندات علمی سلامت بخشی و امان آفرینی معصومین چه کنیم؟

۲) با معجزات عملی معصومین در حوزه سلامت بخشی و امان آفرینی چه کنیم؟

۳) آیا پذیرش «ابتلا و بلا در حرم» با سیره عملی بزرگان فقاهت سازگار است؟

برای پاسخ این پرسش‌ها در بخش بعدی با ما همراه باشید.

غربال عقلانیت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۳:۲۲:۵۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23351
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 765

یکی از مسائلی که کمتر به آن توجه می‌شود تفکیک شناخت و باور است.

از باور با تعبیرات مختلفی همچون عقیده، اعتقاد، ایمان و… یاد می‌شود. شاید گویاترین تعبیر همان پذیرش باشد پذیرش قلبی همان باور است.

البته اگر باور در حوزه سخنان دیگران باشد از آن با تعبیر تقلید یاد می‌شود به سخن دیگر تقلید یکی از مصادیق مهم و شایع باور است.

پس از تعریف باور شایسته است به چند نکته توجه شود:

نکته نخست این که متأسفانه واژه ایمان که همان باور است بیشتر در حوزه دین به کار برده می‌شود. در حالی که باور اختصاص به حوزه خاصی ندارد و در همه ابعاد زندگی جریان دارد. از جمله در حوزه دانش کاربرد باور بسیار گسترده و فراوان است.

نکته دوم هم این که کاربرد و کارایی باور حتی در زندگی بسیار بیشتر از کاربرد و کارایی عمل و خرد است.

یکی گواه آن مبحث رسانه‌هاست که هنر آنها مهندسی باورهای اجتماعی است.

گواه دیگر آن مجامع علمی است. هنگامی که بحث علمی مطرح می‌شود چه در حوزه دانشگاهی و چه غیر آن، عمده مباحث به این جا پایان می‌یابد که فلان استاد و فلان محقق چنین گفته است. این همان تقلید است که خود نوعی باور است. اما تقلیدی است که پشت چند اصطلاح دهن پر کن پنهان شده و با چند استدلال بدرقه شده که بررسی مستقل و بدون پیش فرضی نداشته است.

البته دو نکته یاد شده به معنای این نیست که تمامی باورهای ما چنین است چه بسا باورهایی که دقیقا خود آنها مورد شناخت قرار گرفته است (اجتماع شناخت و باور) و چه بسا باورهایی که متکی بر عقلانیت است (رجوع به خبره).

پس از این مقدمه سراغ «ابتلا و بلا در حرم» می‌رویم.

غربال عقلانیت ۱: ریسک پذیری دلبخواهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۰-۲۳:۲۳:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23352
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 598

در نگاه نخستین به نظر می‌رسد که در هر اقدامی شایسته است درجه خطر و ریسک به صفر برسد. چرا که در این صورت به شکل کاملا تضمین شده به هدف مطلوب می‌رسیم.

اما در روش خردمندان چنین نیست. این مطلب را به زبان بسیار ساده (البته با پوزش عمیق از متخصصان) توضیح می‌دهیم.

در نگاه کلی هر توسعه‌ای در حوزه اقتصاد با سه حالت روبروست: توسعه اقتصادی بدون ریسک (امنیت صد درصد) توسعه اقتصادی با ریسک صد درصدی (امنیت صفر درصد) و توسعه اقتصادی با درجه‌ای معقول از ریسک.

ناگفته پیداست که توسعه اقتصادی با ریسک صد درصدی هرگز معقول نیست و هیچ عاقلی به آن اقدام نمی‌کند. چرا که چنین اقدامی همان آتش زدن به مال است.

همچنین پیداست توسعه اقتصادی بدون ریسک، یعنی با امنیت کامل اگر در دسترس باشد مطلوب همگان است.

اما با توجه به شرایط بازار، کمتر چنین شرایطی تحقق پیدا می‌کند. گذشته از این که لازمه این امر، محدود سازی فعالیتهای اقتصادی و رکود سرمایه است.

از آن جایی که رکود سرمایه خود زیان بزرگی است، سیاست سومی مطرح می‌شود و آن این که درجه‌ای از ریسک پذیرفته شود تا سرمایه را از رکود در آورد و به سودآوری برسد. البته به شرطی که سود کلی بر زیان ناشی از ریسک پذیری بچربد.

این مثال یک نمونه ساده و ناقص با بیان غیر تخصصی بود برای توجیه ریسک پذیری.

ریسک پذیری در روانشناسی نیز به عنوان یک صفت مثبت مطرح شده است.

البته در مجال خودش مطرح شده که ریسک پذیری (صفت) با ریسک و عدم قطعیت (شرایط محیطی) و مهارت ریسک کردن (اقدام) متفاوت است.

در هر صورت صفت ریسک پذیری در حوزه‌های متفاوت و متعدد مطرح است.

از جمله آنها ریسک پذیری در حوزه بهداشت است.

پیداست که عدم رعایت مطلق بهداشت به معنی تهور است و صفتی منفی است.

اما عدم ریسک پذیری به شکل مطلق نیز زندگی را کاملا فلج می‌کند و موجب می‌شود فرد هیچ لذتی از زندگی نبرد.

لذا درجه‌ای از ریسک پذیری، معقول، پسندیده و امری رایج است.

پس از این مقدمه به سراغ اصل مطلب می‌رویم.

زندگی اجتماعی ما پر از ریسک است.

با توجه به حوادث رانندگی، هیچ سفری خالی از ریسک نیست.

با توجه به مضرات تلفن همراه، استفاده از تلفن همراه خالی از ریسک نیست.

با توجه به آثار جانبی داروها، استفاده از دارو خالی از ریسک نیست.

با توجه به عوارض شوینده‌ها و… ما پیوسته در حال ریسک هستیم.

با توجه به وضعیت ناسالم هوا، سفرهای درون شهری پر از ریسک است.

با توجه به وضعیت فست فودها، به خصوص کالباس و سوسیس، زندگی ما از ریسک بالایی برخوردار است.

تماشای تلویزیون برای کودکان ریسک بالایی دارد.

اعتیاد به اینترنت و به خصوص بازی‌های اینترنتی ریسک بالایی دارد.

فروپاشی خانواده ریسک بالایی دارد.

به این لیست بیفزایید: شکر، روغن، نوشابه، افزودنی‌های محافظت کننده، رنگ‌های خوراکی و…

اگر اندکی در زندگی فردی و اجتماعی درنگ کنیم، آشکارا می‌یابیم اساس زندگی ما بر ریسک گذاشته شده است.

پرسشی که مطرح است این است که ریسک «ابتلا و بلا در حرم»، چه تفاوتی دارد با صدها و یا شاید هزاران ریسک دیگری که زندگی ما از آنها پر است؟!

این همان مصداق «تبعیض در عقلانیت» است که به زبان عامیانه با تعیبر یک بام و دو هوا از آن یاد می‌شود.

آیا حساسیت درباره «ابتلا و بلا در حرم» با حساسیت در سایر موارد یکسان است؟!

چرا هر جا دلمان بخواهد ریسک پذیر می‌شویم و هر جا نخواهد عقلانیتمان گل می‌کند؟!

ریسک پذیری دلبخواهی یکی از مصادیق سقوط از غربال عقلانیت است.

اما مسئله بالاتری ریسک در «ابتلا و بلا در حرم»، در ادامه بررسی می‌شود.

غربال عقلانیت ۲: ابهام در درجه ریسک

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۳-۲۲:۲۹:۱۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23353
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 583

روشن شد که ریسک پذیری دلبخواهی، فاقد عقلانیت است.

اما چه ویژگی‌هایی موجب می‌شود که برخی از ریسکها را بپذیریم و برخی را نه.

یکی از ویژگی‌هایی که در پذیریش ریسک، اثرگذار است آشکاری و پنهانی ریسک است.

یکی از ویژگی‌هایی که در پذیریش ریسک، اثرگذار است تأثیر سریع و تدریجی ریسک است.

یکی از ویژگی‌هایی که در پذیریش ریسک، اثرگذار است عوارض جانبی ریسک است.

یکی از ویژگی‌هایی که در پذیریش ریسک، اثرگذار است درجه ریسک است.

یکی از ویژگی‌هایی که در پذیریش ریسک، اثرگذار است…

پیش از هر چیزی باید به چند نکته توجه داشت:

ریسک روانی و ریسک واقعی باید از یکدیگر جدا شود.

آرامش متخصص بیماری های عفونی، که نه تست داده است و نه حاضر است در آینده تست بدهد، حتی در مواقع عادی هم از ماسک استفاده نمی‌کند، قابل مقایسه با رفتار برخی دیگر نیست.

البته بحث کاهش امنیت روانی (اضطراب و استرس) و نقش رسانه‌ها در این باره امری است که باید جداگانه بررسی شود.

همچنین در هر بحرانی ممکن است سوء مدیریت قوز بالای قوز شود، نباید مباحث علمی، قربانی بی‌عرضگی‌های مدیریتی شود.

همچنین از منظر ضرر و زیان، تفاوتی میان ریسک خاموش و ریسک آشکار نیست و چه بسا ریسکهای خاموش به دلیل عدم رعایت ضوابط، به مراتب خطرناکتر باشند.

همچنین سرعت ظهور آثار و نیز تدریجی بودن آن تأثیری در ریسک پذیری ندارد.

ابعاد تأثیر حادثه‌ای خطرناک مانند بیماری واگیر، بسیار متنوع و متعدد است. از مرگ بیمار گرفته تا اثرات اقتصادی، اجتماعی، روانی، سیاسی و…، همه را شامل می‌شود.

نتیجه گیری شفاف، در گرو این است که در آغاز، هر یک از ابعاد یاد شده به تنهایی و مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.

ممکن است گفته شود درجه ریسک «ابتلا و بلا در حرم» بالاتر از سایر موارد ریسک پذیری است!

لذا ابتدا ادعای بالاتر بودن ریسک یاد شده را مورد تجزیه و تحلیل همه جانبه قرار می‌دهیم و آمار مرگ و میر ناشی از آن را به تنهایی زیر ذره‌بین قرار می‌دهیم.

البته در این موضوع عقده گشایی‌های فراوانی شده که فعلا به آنها کاری نداریم و آنها را به سرفصل «غربال انصاف» موکول می‌نماییم.

به تناسب موقعیت کنونی شاهد گزارش‌های فراوانی درباره کرونا هستیم. بیشتر این گزارش‌ها مشابه یکدیگر هستند. به یکی از این گزارش‌ها توجه کنید:

پژوهشی که در چین درباره این بیماری انجام شده و طی آن پرونده ۴۴ هزار بیمار بررسی شده، نشان می‌دهد که بیش از ۸۰ درصد بیماران نشانه‌های خفیفی از بیماری داشتند، در حالی که سالمندان، مبتلایان به بیماری‌های زمینه‌ای و کادر پزشکی بیشتر در معرض خطر بوده‌اند.

طبق داده‌های مرکز کنترل و پشگیری از بیماری‌های چین (سی‌سی‌دی‌سی)، ۴/۷ درصد از موارد بیماری حاد بوده است.

محققان بر این باورند که در هر هزار مورد ابتلا به این بیماری،‌ بین پنج تا ۴۰ مورد به مرگ منجر می شود. بهترین تخمین ۹ نفر در هر هزار نفر یا یک درصد است. مدیر سازمان بهداشت جهانی بتازگی گفت که در سطح جهانی، حدود ۳/۴ درصد از مبتلایان به کووید ۱۹ می‌میرند.

علت پایینتر بودن تخمین محققان از میزان مرگ بیماری،‌ این است که همه موارد بیماری گزارش نمی‌شوند.

احتمال مرگ به چندین عامل بستگی دارد از جمله سن،‌ جنسیت، وضعیت عمومی سلامت و امکانات بهداشت و درمان در محلی که در آن زندگی می‌کنید.

البته نباید از نظر دور داشت که تخمین میزان مرگ و میر بیماری مشکل است،‌ زیرا بسیاری از موارد غیرحاد از بیماری گزارش نمی‌شوند. افزون بر این،‌ رسیدن بیمار به مرحله بهبود یا مرگ زمانبر است،‌ پس اگر همه موارد بیماری را در نظر بگیریم که هنوز دوره آنها کامل نشده،‌ میزان مرگ را کمتر از حد واقعی برآورد خواهیم کرد.

در این گزارش با تأکید بر این که «بسیاری از موارد غیرحاد از بیماری گزارش نمی‌شوند» و «اگر همه موارد بیماری را در نظر بگیریم»، نتیجه گرفته است «میزان مرگ را کمتر از حد واقعی برآورد خواهیم کرد».

اینک به موضوع بحث یعنی «ابتلا و بلا در حرم» باز می‌گردیم.

اگر گروه‌هایی که به زیارت نمی‌روند جدا شوند…

و اگر گروه‌های ریسک پذیر زائرین جدا شوند…

و اگر تدابیر بهداشتی مناسب برای زائرین کم ریسک اندیشیده شود…

و اگر…

در یک جمله اگر همه عوامل جانبی ریسک، تفکیک و مدیریت شوند…

آمار واقعی «ابتلا و بلا در حرم» چند درصد است؟!

مسلما آمار حاصله، درجه ریسک متفاوتی را نشان می‌دهد، چه درجه ریسک خود زائرین و چه درجه ریسک در کل جامعه به لحاظ معاشرتی که زائرین با دیگران دارند، این درجه ریسک با تصوری که برای مردم ایجاد شده بسیار متفاوت خواهد بود.

چه مستنداتی وجود دارد که اثبات کند «ابتلا و بلا در حرم» ریسک سازی مضاعف نشده و ریسک آن کاملا واقعی است؟!

اگر ریسک واقعی «ابتلا و بلا در حرم» روشن شود تصمیم عقلایی برای ریسک پذیر بودن یا نبودن زیارت نیز آسان خواهد بود.

توضیح بیشتر این امر در سرفصل «جانبداری علم و مسئولین» خواهد آمد. اما با تنزل از همه اینها می‌توان گفت که حداقل در این مورد افکار عمومی به درستی إقناع نشده است.

چه خوب است کسانی که به صراحت اعلام کرده‌اند: ضریح شفا نمی‌دهد، امام رضا علیه السلام نیز در داخل ضریح نیست، مقام حضرت هم در دعا کردن و استجابت خداوند خلاصه می‌شود و…، چه خوب است این بزرگواران زحمتی هم می‌کشیدند با استناد به آمار علمی درجه ریسک خصوص زیارت را شفاف می‌ساختند!

روشن است که علاوه بر ریسک پذیری دلبخواهی، ریسک سازی دلبخواهی هم فاقد عقلانیت است.

ریسک سازی دلبخواهی یکی از مصادیق سقوط از غربال عقلانیت است.

لذا برطرف ساختن ابهام از درجه واقعی ریسک در این گونه موارد ضروری است.

آن چه مهم است این است که آیا این درجه از ریسک واقعی، قابل پذیرش هست یا خیر؟

غربال عقلانیت 3: خیانت ناآگانه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۳-۲۲:۳۸:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23354
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 512

گذشت که ابعاد تأثیر حادثه‌ای مانند بیماری واگیر، بسیار متنوع و متعدد است. از مرگ بیمار گرفته تا اثرات اقتصادی، اجتماعی، روانی، سیاسی و…، همه را شامل می‌شود. نتیجه گیری شفاف، در گرو این است که در آغاز، هر یک از ابعاد یاد شده به تنهایی و مستقلا مورد بررسی قرار گیرد.

اما نتیجه گیری نهایی نیازمند در نظر گرفتن همه ابعاد قضیه است.

در این سرفصل چند بُعد از «ابتلا و بلا در حرم» (و نه همه ابعاد) را کنار هم می‌بینیم.

بستن حرم‌ها ابعاد متفاوتی پیدا کرد:

تضعیف روحی مردم

تضعیف اعتقادی

تمسخر دشمنان شرق و غرب به خصوص وهابیت

و…

فعلا کاری به این ابعاد نداریم.

از بعد پزشکی، متخصصین بارها و بارها تأکید کردند که برخی بیماری‌ها با سیستم ایمنی بدن کار دارند. به سخن دیگر خاکریز اولی که عامل بیماری باید بشکند، سیستم ایمنی بدن است.

نخستین دشمن سیستم ایمنی بدن، اضطراب و استرس است.

یکی از عوامل مهمی که ضد اضطراب است، داشتن تکیه‌گاه در بحرانهاست. طبق اعتقادات شیعه (که فعلا کاری به درستی و نادرستی آن نداریم) امام معصوم، بالاترین تکیه‌گاه است. هر چند این اعتقاد و احساس، همه جایی و همه زمانی است، اما اوج آن هنگام تشرف به حرم است. در نتیجه تشرف به حرم، خود بزرگترین تقویت کننده سیستم ایمنی بدن است.

با توجه به آن چه گفته شد حتی از منظر مادی محض هم که بنگریم، (البته با پیش فرض اعتقادات شیعه) بستن حرم مستلزم این است که مردم بیشتر در معرض خطر قرار گیرند.

اما از بعد روانشناسی:

در اخبار آمده است در برخی از کشورها هتل‌هایی وجود دارد که تمامی شرایط برای یک دل سیر گریه کردن کاربر فراهم شده است از فیلمها و داستان‌ها و آهنگهای غم انگیز گرفته تا رنگ و دکوراسیون اتاق، همگی به شکلی چیده شده است که طرف بتواند یک دل سیری گریه کند و فشار استرس‌هایش را با گریه تخلیه نماید.

همچنین انجمن‌هایی به وجود آمده است که افراد با هدف تخلیه روانی در آن شرکت می‌کنند. در جلسات این انجمن‌ها از همه ترفندهای ممکن برای گریاندن اعضا استفاده می‌کنند.

خبرهای یاد شده مربوط به کشورهای صنعتی و غیر اسلامی مانند چین است.

از منظر روانشناسی هم که به حرم بنگریم، حرم مکانی است برای درد دل کردن، گریستن و تخلیه همه بارهای روانی که در هیچ جای دیگر نمی‌شود خالی کرد، آن هم بدون هیچ هزینه و با امنیت کامل از این که تخیله روانی او مورد هیچ سوء استفاده‌ای قرار نمی‌گیرد.

یکی از عوامل مهمی که ضد اضطراب است، تخلیه روانی است. طبق سنتهای شیعه (که فعلا کاری به درستی و نادرستی آن نداریم) حرم مطمئن‌ترین مکان امن برای تخلیه روانی است. تخلیه روانی یکی از بهترین روش‌ها برای کم کردن استرس و اضطراب است. در نتیجه تشرف به حرم خود بزرگترین تقویت کننده سیستم ایمنی بدن است.

با توجه به آن چه گفته شد، حتی از منظر مادی محض هم که بنگریم، (البته با پیش فرض اعتقادات شیعه) بستن حرم مستلزم این است که مردم بیشتر در معرض خطر قرار گیرند.

اما از منظر سوم، بدبینانه‌ترین نگرش به مسئله زیارت و اعتقادات شیعه، این است که زائر با خود تلقینی، به آرامش دست می‌یابد و آرامش در حرم هیچ علتی جز تلقین ندارد (که قطعا چنین نیست).

از این منظر هم بستن حرم به معنای این است، بستر تلقین مثبت را از مردم بگیریم، بدون این که جایگزین دیگری به آنها ارایه کرده باشیم.

البته ناگفته پیداست که مطالب گفته شده هرگز و هرگز به معنای رعایت نکردن اصول و قواعد کنترل کننده بحران نیست.

هدف از این مباحث این است که در تصمیم گیری کلان، شایسته و بایسته است این امور نیز مورد توجه قرار گیرد.

در پایان این سرفصل شایسته است اشاره کنم در شرایطی که کم و بیش، در شرق و غرب زمزمه توبه و دعا و بازگشت به سوی خدا مطرح شده است و صحنه‌های جالب و بسیار رقت‌بار گزارش می‌شود، بستن حرم، آن هم به شکلی که انجام گرفت، اگر نگوییم کاملا نابخردانه بود، مسلما بی‌سلیقگی محض شمرده می‌شود.

در هر صورت بستن حرم تلاش معکوسی بود که به جای آرام بخشی مردم انجام شد.

عصاره سخن این است که بستن حرم مستلزم این است که در اوج نیاز و در اوج ناامیدی و در اوج بحران، تکیه گاه مردم را از آنها بگیریم. این امر یکی از مصادیق سقوط از غربال عقلانیت است.

غربال عقلانیت ۴: حرکت بر خلاف سنتهای طبیعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۳-۲۲:۳۸:۴۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۹/۰۱/۱۳-۲۲:۳۸:۹
    • کد مطلب:23355
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 558

پیش از این گفتیم در برخی از موارد ریسک پذیری لازمه خردمندی است. اشاره‌ای هم به صفت مثبت ریسک پذیری از منظر کلی روانشناسی داشتیم. ریسک پذری در اقتصاد را هم به عنوان یک مصداق توضیح دادیم.

از دیگر موارد ریسک پذیری خردمندانه، جنگهایی است که اهداف عقلایی دارد. جانبازی برای حفظ جان و ناموس و…، با همه ریسک بالای آن، مورد پذیرش همه عقلاء است.

حکم جهاد در اسلام، با صرف نظر از کم و کیفش، یکی از مصادیق ریسک پذیری عقلایی است.

از منظر عقلاء که بگذریم در دین نیز ریسک پذیری مصداق دارد. از جمله:

وجوب دفاع از امام معصوم، حتی در صورتی که جان انسان به خطر افتد،

تعطیل نشدن حج، حتی در شرایط بحرانی و خطر جانی،

زیارت امام حسین علیه السلام، حتی با خطر جانی،

امر امام به خطر کردن، مانند دستور امام به هارون مکی برای رفتن در آتش،

و…

البته امور یاد شده، همگی نیازمند اثبات قطعی با دلیل شرعی است که از مجال بحث ما خارج است.

اما موارد دیگری در دین مطرح شده که از منظر عقلایی ریسک پذیری شمرده می‌شود، اما با در نظر گرفتن اصول اولیه دین، ریسک پذیری واقعی نیست.

توضیح این که:

اراده خداوند بر این قرار گرفته است که جهان بر محور اسباب بچرخد. سنتهای طبیعی، همان سلسله اسبابی است که سلسله جنبانش خداوند است.

اما با این همه تردیدی نیست که خداوند، خارج از سنتهای طبیعی، تفضلات فراوانی به بندگانش داشته و دارد و با شکستن سنتهای طبیعی، بندگانش را از خطرات مسلم و قطعی نجات داده است. مرده را زنده ساخت، آتش را بر ابراهیم سرد کرد، بریدن را از چاقوی برّان گرفت و…

اسباب طبیعی، نقش مهمی در معاش همگان دارد، تمامی برنامه‌ها بر اساس سنتهای طبیعی ریخته می‌شود و….

آیا تفضلات الهی نیز می‌تواند در معاش بشر نقشی داشته باشد و می‌شود بر اساس آن برنامه‌ریزی نمود؟

اگر خداوند به فضل و رحمتش در مورد خطری از خطرهای طبیعی، وعده سلامت دهد و امنیت را تضمین کند، مسلما در این گونه موارد از منظر معرفت دینی و ایمان، ریسکی در کار نیست. چرا که خلف وعده از خداوند، محال بالعرض است.

قصه عبور بنی اسرائیل از رود نیل از این قبیل است.

فَلَمَّا تَرَاءَا ﭐلْجَمْعَانِ قَالَ أَصْحَابُ مُوسَىٰ إِنَّا لَمُدْرَکُونَ ﴿61/26﴾ قَالَ کَلَّا إِنَّ مَعِی رَبِّی سَیهْدِینِ ﴿62/26﴾

چون تفضل الهی وعده به نجات بود، باید به آن ترتیب اثر داد و بدون ترس از غرق شدن وارد نیل شد.

در این مورد اسباب طبیعی مقهور اراده الهی شده است.

قاعده کلی این است که در مواردی که به حسب سنتهای اولیه طبیعی، ریسک حتمی وجود دارد، اما به محض این که به تفضل الهی، وعده امنیت تحقق یافت، دیگر مصداق ریسک نیست و اقدام در آن مورد ریسک پذیری شمرده نمی‌شود.

پیداست که این قاعده در صورتی است که وعده الهی به شکل قطعی ثابت شود.

یکی دیگر از مواردی که ریسک مبتنی بر سنتهای اولیه طبیعی منتفی می‌گردد، سنتهای ثانویه الهی است.

توضیح این که برخی از تفضلات الهی تکرار می‌شود و این تکرار آن چنان پیوسته است، تبدیل به سنتی نو، خارج از سنتهای طبیعی می‌شود.

همانند مراسم آتش در روز عاشورا، در این مراسم آتش بر خلاف تمامی سنتهای طبیعی نمی‌سوزاند.

به دو نمونه جالب از مراسم آتش توجه کنید:

نخستین تجربه من از مراسم آتش عاشورا

سالها سفر تبلیغی به بلوچستان داشتم، با تلخی‌ها و شیرینی‌هایش.

در یکی از این سفرها سید طلبه‌ای هندی با ما همسفر شده بوده که اوضاع بلوچستان را از نزدیک ببیند.

در اتوبوس از فرصت استفاده کردم و از او پرسیدم مطالب زیادی از مراسم آتش رفتن هندی‌ها در ایام عاشورا نقل شده است. می‌خواهم از آن چه خودت شاهد بودی برایم نقل کنی.

نخست گفت همه هندی‌ها مراسم آتش را ندارند، تنها برخی از طایفه‌ها چنین برنامه‌ای دارند.

بعد هم ادامه داد که سالی من به یکی از روستاها برای تبلیغ رفتم که از قضا آنها نیز مراسم آتش داشتند.

از چند روز قبل مسیری را حفر کردند و بعد چوب مخصوصی را در آن آتش زدند که آتش فوق العاده‌ای داشت. بعد از سوختن چوبها، مسیر حفر شده پر از ذغال گداخته شد که عمق ذغالها حدود یک وجب بود.

من خودم سابقه‌ی رفتن در آتش نداشتم و از رسومات این روستا هم بی‌خبر بودم.

صبح عاشورا با کمی تأخیر رفتم، دیدم همه اهالی منتظر من هستند. اولش که خودم را کنار کشیدم، اما معلوم شد همه به احترام من سید طلبه، منتظر هستند که من اولین نفر باشم و مراسم را افتتاح کنم.

هر ترفندی زدم که وارد آتش نشوم نشد که نشد.

وقتی ناچار شدم تصمیم گرفتم من هم داخل آتش بروم آخرش کارم به بیمارستان می‌کشد.

به ناچار به طرف گودی آتش راه افتادم، با دلهره تمام قدم اول را گذاشتم، آتش را کاملا حس کردم، اما پایم را نسوزاند، در حالی که هرم شدید آتش بدنم را اذیتم می‌کرد.

تا غوزک پایم در ذغالهای گداخته فرو رفته بود. چند قدم برداشتم دلهره‌ام دیگر ریخته بود.

آهسته آهسته قدم برمی‌داشتم به حدی که مردم اعتراض کردند که تندتر حرکت کنم تا همه وارد آتش شوند.

این نخستین تجربه من از مراسم آتش عاشورا است.

http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=13832-14899-

داستان عجیب در آتش رفتن هندیها در روز عاشورا

یکی از سالها که هندیها به کربلا آمدند تا روز عاشورا در آتش روند، زمینی حدود سه برابر صحن حضرت معصومه علیها السلام [را] آماده کردند و از اوایل محرم مشغول تهیه‌ی هیزم و چوبها... شدند.

دو روز پیش از عاشورا آنها را آتش زدند. چون چوبهایی بود که تا به صورت آتش درآید طول می‌کشد.

محلی به طول سی متر و عرض هشت متر آتش آماده و به حدی شعله‌ی او و داغی آتش زیاد بود که در حدود صد متری که بعضی از آقایان نشسته بودند، گرمی آتش به آنها اثر می‌کرد و بادبزن به جلو صورتشان قرار می‌دادند که کمتر اذیت شوند. علماء هم در یک جای بلندتری نشسته بودند.

چون روز عاشوراء شد و آماده برای رفتن در آتش شدند یکی از آنها که پیرمردی بود، جای بلندی ایستاد و چنین اظهار داشت: که ای مردم نگویید ما ساحریم…! اگر ما فردا در این آتش رویم پودر می‌شویم!

خلاصه اینکه اینها دور آتش می‌رفتند و سینه می‌زدند و یا حسین می‌گفتند.

یک مرتبه دیدیم که آنها وارد آتش شدند. به طوری برای ما شگفت‌آور بود که حال من دگرگون شد.

شخصی به نام شیخ عبدالزهرا خطیب که اولین واعظ کربلا بود و بسیار مخلص، که کویتیها به او گفته بودند هر چه در کربلا به شما پول می‌دهند، ما پنجاه مقابل آن به شما می‌دهیم که به کویت بیائید و ده روز برای ما منبر روید، گفته بود اگر یک ملیون مقابل هم بدهید من از اینجا بیرون نمی‌روم.

خلاصه این که او [را] هم دیدیم وارد آتش شد و هیچ ناراحتی برایش پیش نیامد و همینطور آقای سید محمد صالح شهرستانی، برادر همین آقای شهرستانی هر چه خواستند جلوی او را بگیرند نشد و ایشان هم وارد آتش شدند. البته چند نفر دیگر هم وارد شدند، اما ما آنها را نمی‌شناختیم.

البته یکی از افرادی که وارد آتش شد، به مجرد ورود در آن دادش بلند شد سوختم سوختم، او را بیرون آوردند و خیلی بدنش سوخته بود که تا چند روز در بیمارستان بستری شد.

گفته بود من به قصد این که امتحان کنم رفتم. به خلاف دیگران که با عشق امام حسین علیه السلام رفته بودند.

البته بسیاری از جوانهایی که شاهد این قضیه بودند و به نماز اهمیت نمی‌دادند نماز خوان شده و به مسیر سعادت رفتند. (شرح زندگانی حضرت آیة الله مؤسس و... ص 334)

http://aashtee.org/page/Section.aspx?n=13832-13801-

هر چند سنت اولیه و طبیعی آتش، سوزاندان است، اما به تفضل الهی، سنت ثانویه‌ای بر پا شده است که آتش در مراسم عزاداری امام حسین علیه السلام نمی‌سوزاند.

این گونه سنتهای ثانویه، حتی اگر متضاد با سنتهای طبیعی باشد نیز می‌تواند در معاش بشر نقشی داشته باشد.

توضیح این که در موردی که مقتضای سنتهای اولیه طبیعی، خطر قطعی است، اگر سنت ثانویه الهی به اثبات برسد، می‌توان با تکیه بر سنتهای ثانویه الهی و بر خلاف سنتهای اولیه طبیعی، برنامه‌ریزی نمود و به سنتهای اولیه طبیعی اعتنایی نکرد.

ممکن است سلامت کلی در مراسم اربعین، از این دسته باشد. اما به دلیل حاشیه‌هایی که دارد از توضیح بیشتر صرف نظر می‌کنیم.

اینک به بحث «ابتلا و بلا در حرم» باز می‌گردیم.

هیچ تردیدی نیست که علاوه بر صاحب حرم، خود حرم نیز منبع کرامتها و معجزات شگفتی بوده است و از جمله بیماری‌های بی‌علاجی را علاج کرده است. معجزاتی مسلم و قطعی که با هیچ قانون علمی قابل تفسیر نیست.[1]

در این امور، تردیدی نیست. آن چه شایسته درنگ است این است که آیا تفضلات الهی در حرم، تفضلاتی است که ما از کم و کیفِ زمان وقوع آن خبر نداریم و یا این که تکرار آن به گونه‌ای بوده که تبدیل به سنت ثانویه الهی شده است.

اگر سنت ثانوی الهی در مورد «ابتلا و بلا در حرم» احراز گردد، این سنت حاکم بر سنتهای طبیعی می‌گردد و می‌شود معاش را بر طبق آن و بر خلاف سنتهای اولیه و طبیعی تنظیم نمود.

این دیگر امری مصداقی است که ممکن است احراز آن برای افراد متفاوت باشد.

کسی که چنین احرازی کرده است از مخالفت با سنتهای اولیه طبیعی، هراسی ندارد و می‌تواند آنها را بشکند و به سنتهای ثانویه الهی تکیه کند. همچنان که در مراسم آتش عاشورا چنین است.

اما کسی که اصلا چنین احرازی نداشته باشد و یا دچار تردید باشد و برای آزمایش و امتحان اقدام کند، نمی‌توان او را از سنتهای اولیه طبیعی در امان دانست. همچنان که در در مراسم آتش عاشورا بدان اشاره رفت.

البته در این صورت نیز نمی‌توانیم تفضلات الهی را انکار نماییم و سنتهای اولیه طبیعی را حاکم مطلق بدانیم، چه بسا مواردی که سنتهای قطعی طبیعی در حرم آن چنان شکسته شده است که هیچ علمی، توانایی تفسیر آن را پیدا نکرده است.

آن چه صورت دوم را متمایز می‌سازد، عدم تنظیم معاش و برنامه‌ریزی بر اساس سنتهای ثانویه است و نه انکار تفضلات الهی در حرم.

اصل شفای چشم آیة الله بروجردی با گل عزاداران حسینی، از امور قطعی مسلم است. البته در برخی از جزئیات تفاوتهایی در نقلها وجود دارد که آن هم قابل حل است از جمله این که شفای هر یک از چشمها در یک قضیه جداگانه اتفاق افتاده باشد.

در هر صورت به دلیل نقل‌های متعدد، آن هم به صراحت بزرگان معاصر، اصل جریان صد درصد واقع شده است و آن این که ایشان گل عزاداران (چه گل لای پای انگشتان زوار امام حسین علیه السلام در عراق و چه گل بدن عزاداران بروجردی) را به چشم بیمار خویش کشیده و علاوه بر این که شفا یافته تا سن نود سالگی نیز بیمه شده است.

گل پای زوار، به حسب سنتهای اولیه طبیعی، برای حساس‌ترین عضو که چشم خطرناک است.

از این رو بنده و امثال بنده، چنین اقدامی نمی‌کنیم.

اما برای فقیه مسلمی مانند آیة الله بروجردی، سنت ثانویه الهی احراز شده و بر خلاف سنتهای اولیه طبیعی چنین گلی شفابخش گردیده است.

عصاره سخن این شد که:

۱) سنتهای اولیه و طبیعی که در مورد آن سنت ثانویه الهی وجود ندارد، در این صورت سنتهای اولیه همچنان حاکم است و باید معاش را بر طبق آن تنظیم کرد.

روایاتی که شفا را در مراجعه به پزشک بیان کرده از این قبیل است.

2) سنتهای اولیه و طبیعی که در مورد آن، سنت ثانویه الهی احراز شده است، در این مورد سنتهای ثانویه حاکم است و معاش بر طبق آن تنظیم می‌گردد، هر چند در تضاد با سنتهای اولیه طبیعی باشد.

روایاتی که شفا را در تربت امام حسین علیه السلام بیان کرده از این قبیل است.

مراسم آتش عاشور نیز از همین دسته است.

3) سنتهای اولیه و طبیعی که احراز سنت ثانویه الهی در مورد آن، برای همگان ثابت نشده است.

در این گونه موارد اگر سنت ثانویه برای کسی ثابت شود، سنت ثانویه حاکم است و معاش بر طبق آن تنظیم می‌گردد.

اما اگر سنت ثانویه برای کسی ثابت نشود، سنت اولیه همچنان حاکم است و معاش بر طبق آن تنظیم می‌گردد.

شفای چشم آیة الله بروجردی با گل عزاداران، در این دسته قرار می‌گیرد، یعنی برای آیة الله بروجردی سنت ثانویه احراز شده بود و ایشان بر اساس آن عمل کردند. اما کسانی که سنت ثانویه برایشان احراز نشده، همچنان به سنتهای اولیه طبیعی پایبند هستند.

«ابتلا و بلا در حرم»، نیز از همین قبیل است، یعنی متأثر از یک بحث مصداقی است و آن این که آیا سنت ثانویه الهی در مورد حرم احراز شده است یا خیر؟

کسی که چنین سنت ثانوی را احراز کرده باشد، در مخالفت با سنتهای اولیه طبیعی هرگز نباید مورد توبیخ دیگران قرار گیرد.

بنا بر این انکار شفا در حرم به شکل مطلق، حتی در صورتی که سنت ثانویه احراز نشده باشد، و یا اعتراض به عدم رعایت سنتهای اولیه طبیعی، در صورت اثبات سنتهای ثانویه الهی، یکی از غربالهای پیچیده علمی است که محل لغزش بسیاری شده است.

 

[1]- برای مترفع ساختن استبعاد تأثیر حرم شایسته است به جریان تشریف پیرمردی مشهدی مراجعه کرد. امام زمان علیه السلام به این شخص گلی هدیه می‌دهند. دستی که این گل را از حضرت گرفته بود شفابخش بیماران شده بود.

حاصل غربال عقلانیت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۱/۱۳-۲۲:۳۸:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23356
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 715

مباحث این بخش روشن ساخت که ریسک پذیری دلبخواهی، یعنی هر جا با مذاق ما خوش آید ریسک پذیر باشیم و هر جا خوش نیاید، احتیاط کنیم، این امر، خلاف عقلانیت است. پس نمی‌توان بدون تعریف ضابطه‌ای مستند، نسبت به برخی از موارد ریسک پذیر بود و نسبت به برخی دیگر خیر. یک بام و دو هوا همه بد است.

علاوه، باید درجه ریسک مشخص شود تا تصمیم گرفته شود اینجا جای ریسک پذیری است یا خیر. با مبهم بودن رجه ریسک، نمی‌توان داوری خردمندانه داشت. پس از تعیین دقیق ریسک، نوبت می‌رسد به این که آیا ریسک پذیری در چنین موردی عقلایی است یا خیر؟

و بر فرض این که ریسک واقعی با درجه بالایی هم احراز گردد، باید جوانب مختلف دیگر قضایا نیز مورد ملاحظه قرار گیرد. چه بسا ریسک مهمی در یک بعد خاص، هنگامی که با سایر ابعاد ملاحظه شود از اهمیت آن کاسته شود و حتی ریسک پذیری ضرورت پیدا کند.

پس از طی تمامی مراحل یاد شده، نوبت به بررسی این می‌رسد که در این مورد خاص، سنت ثانویه الهی اثبات شده است یا خیر؟ به محض اثبات سنت ثانویه الهی، ریسک در مخالفت با سنتهای اولیه طبیعی، از اساس منتفی می‌گردد.

نتیجه امور یاد شده در مورد ریسک «ابتلا و بلا در حرم» این می‌شود که:

۱) آیا در تمامی ریسکهای مشابه، احتیاط می‌کنیم یا تنها در مسئله «ابتلا و بلا در حرم» عقلانیت ما گل می‌کند؟

۲) درجه واقعی ریسک «ابتلا و بلا در حرم» چقدر است؟ آیا این درجه از ریسک مصداق ریسک پذیری معقول است یا خیر؟

۳) اگر درجه ریسک بالا باشد اما احتیاط نسبت به «ابتلا و بلا در حرم» نتیجه معکوس دهد، از قبیل ایجاد اضطراب و ناامیدی و… که خود موجب تضعیف سیستم دفاعی بدن در مقابل بلایایی همچون برخی از بیماری‌ها باشد، تصمیم گیری در این صورت نیازمند درنگ عمیقی است.

۴) با فرض تحقق همه شرایط یاد شده، اگر سنت ثانویه الهی در مورد «ابتلا و بلا در حرم» اثبات شود، اساسا ریسک منتفی می‌گردد و تدابیر احتیاطی غیر عقلانی می‌شود.

البته فقره چهارم امری است که باید احراز شود، طبعا در صورت عدم احراز باید به اصول یاد شده در پیش عمل نمود.

نکته نهایی که بسیار بسیار مهم است این است که احراز و عدم احراز سنت ثانویه، باید بر اساس مستندات متناسب با موضوع باشد.

لذا به شکل سلیقه‌ای و… نمی‌توان ادعا کرد که سنت ثانویه وجود دارد یا خیر.

در نتیجه کسانی که معرفت یا ایمانشان کاستی دارد، نمی‌توانند معیار تشخیص اثبات و یا نفی سنت ثانویه باشند.

حاصل عدم توجه کافی به امور یاد شده در این بخش، موجب سقوط در غربال عقلانی می‌گردد.

در اینجا بحث «ابتلا و بلا در حرم» از دریجه عقلانیت پایان می‌دهیم و در ادامه این بحث را از دریچه حکم شرعی می‌نگریم.

غربال فقهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۸:۳۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23394
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 593

بحث «ابتلا و بلا در حرم» از دو منظر معرفتی و عقلانیتی طرح شد و با غربال‌های این دو حوزه آشنا شدیم.

اینک زمان آن فرا رسیده است که به این بحث از منظر فقهی و حکم شرعی بنگریم و با غربالهای آن آشنا شویم.

در عنوان غربال، مردودیت و سقوط نهفته است.

غربال فقهی به معنی این نیست که فقیه جامع الشرایط گرفتار این غربال می‌شود.

چرا که فقیه اگر جامع الشرایط (علم و تقوا) باشد، معنی ندارد دچار غربال شود.

و اگر فقیه شرط تقوا را نداشته باشد، دچار غربال می‌شود اما صلاحیت تقلید ندارد.

بلکه مقصود از غربال فقهی این است که اگر غیر فقیه، در صدد نگرش فقهی برآید، دچار غربال می‌شود.

در ادامه با غربال‌هایی که غیر فقیه دچار می‌شود، آشنا می‌شویم.

۱: غربال‌های غیر علمی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۹:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23395
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 565

اصل اظهار نظر غیر فقیه در احکام شرعی، نخستین غربال خطرناک و شایع است. اما متأسفانه این غربال، با غربال‌های غیر علمی دیگری همراه می‌شود. از جمله:

طرح مسائل در هاله‌ای از ابهام و بدون شفافیت موضوع و حکم.

اظهار نظر فله‌ای همزمان در چند حوزه و شاخه و مخلوط کردن مسائل مختلف با یکدیگر.

غلبه فضای احساسی بر فضای علمی، اعم از احساسات متدینین و غیر متدینین.

و…

امور یاد شده همه و همه غربال‌های غیر علمی است که عموم مردم دچار آن شده و در آن مردود می‌گردند.

2: غربال‌های علمی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۱۱:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23396
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 561

هنگامی که سخن از حکم شرعی به میان می‌آید، خواه ناخواه از یک سو با فتوای فقیه سر و کار داریم و از سوی دیگر با مردمی که وظیفه آنها تبعیت و عمل به فتوای فقیه است.

در حوزه فتوا، بایستی مسیری با ضوابط علمی خاص خودش طی شود تا حجت شرعی برای بیان حکم کلی نزد فقیه اقامه گردد.

در حوزه تقلید نیز بایستی موضوع حکم و مورد فتوا، برای مکلف احراز گردد تا فتوای مربوطه امتثال گردد.

لذا گفته می‌شود که احراز موضوع و مصداق بر عهده مکلف است و نه فقیه. البته این نتیجه به شکل مطلق محل کلام است و بعید نیست که تشخیص برخی از موضوعات پیچیده نیز از عهده مکلف برنیاید. فعلا این جهت در این نوشتار مورد نظر نیست.

آن چه مهم است مسیر و ضوابطی است که در فتوا نسبت به «ابتلا و بلا در حرم» لازم است شناخته شود.

البته در اینجا معمایی وجود دارد و آن این که اگر بررسی کننده، خود فقیه است از مسیر و ضوابط فتوا، به خوبی آگاه است و نیازی به شناساندن بنده و امثال بنده ندارد.

و اگر بررسی کننده، غیر فقیه است، اصل شناخت غیر فقیه آن چنان ناقص است که چه بسا از منظر علمیِ فقیه، فاقد ارزش باشد. شناساندن غیر فقیه به کسی همانند خودش چه اثر و چه ارزشی دارد.

با این همه، مسلما آشنایی اجمالی با مسیر و ضوابط فتوا، بسیاری از شبهاتی که مکلف دچار آن می‌شود مرتفع می‌سازد. از این رو گشودن این بحث برای مکلفین خالی از فایده نیست.

از کلیاتی در زمینه فتوا آغاز می‌کنیم.

غربال 2.1: شناخت بستر مسائل فقهی۱

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۱۳:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23397
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 579

پیش از این از غربال‌های معرفتی سخن گفتیم.

سرایت غربال‌های معرفتی به حوزه احکام، خود یکی از غربالهای فقهی است..

مثلا یکی از بسترهای مسائل فقهی مورد بحث، این مسئله معرفتی است:

همچنان که حرم اهل بیت علیهم السلام به خون آغشته می‌شود و نیاز به تطهیر دارد و همچنان که کثیف می‌شود و نیاز به نظافت دارد، آیا دچار آلودگی‌های میکروبی قارچی و ویروسی و… می‌گردد یا خیر؟

اگر حاصل تحقیق محققی این شد که محال است خود حرم، دچار آلودگی شود، بحث دیگری پیش می‌آید که آیا آلودگی زائران در حرم همچنان فعال باقی می‌ماند و موجب بیماری دیگران می‌شود یا خیر؟

بر فرض امکان میکروبی شدن حرم و یا امکان سرایت آلودگی‌های پزشکی زائران به یکدیگر، آن گاه قابل طرح است که زیارت این چنین جایز است یا خیر؟ و…

اما بر فرض مصونیت حرم و زائر در موارد یاد شده، دیگر موضوعی برای فروع فقهی مورد نظر باقی نمی‌ماند.

طرح اشکالات فقهی در این فرض یکی از غربال‌های فقهی است.

غربال 2.2: شناخت بستر مسائل فقهی۲

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۱۴:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23398
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 566

پیش از این از غربال‌های عقلانی سخن گفتیم.

سرایت غربال‌های عقلانی به حوزه احکام، خود یکی از غربالهای فقهی است.

مثلا اگر طبق سنتهای اولیه طبیعی، عملی ریسک بالایی داشت جای بحث فقهی هست که آیا این عمل جایز است یا خیر؟

ولی اگر سنتهای ثانویه الهی در موردی ثابت شود، خواه ناخواه مسئله ریسک پذیری از اساس منتفی می‌گردد و نوبت به بحث فقهی نمی‌رسد.

طرح اشکالات فقهی در این فرض یکی از غربال‌های فقهی است.

غربال 2.3: گم کردن راه احراز حکم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۴۲:۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23399
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 549

منشأ بسیاری از احکام الهی، مصالح و مفاسد واقعی است.

مقصود این نیست که مصالح و مفاسد واقعی، همه جا و منحصرا، تمام مناط حکم است، بلکه مقصود، اصل دخل مصالح و مفاسد در احکام است، اعم از این که مصالح و مفاسد واقعی، علت حکم باشد یا حکمت، و اعم از این که تمام موضوع باشد یا جزء موضوع.

از این رو برای شمول همه اقسام می‌توان گفت بسیاری از احکام الهی، ناظر به مصالح و مفاسد واقعی است.

البته آن چه گفته شد به این معنا نیست که تمامی احکام ناشی از مصالح و مفاسد واقعی هستند، بلکه امکان دارد حکمی به انگیزه‌هایی همچون امتحان، تشریع شود که فاقد مصالح و مفاسد واقعی باشد، اما این که چنین حکمی مصداق دارد یا خیر، و مصادیق آن چه اندازه است، خارج از این مجال است.

اما نسبت به احکامی که منشأ آنها مصالح و مفاسد است؛

۱) بخش بزرگی از مصالح و مفاسد واقعیِ دخیل در احکام، بر ما پوشیده است. این موارد مورد بحث نیست.

۲) بخشی از مصالح و مفاسد واقعیِ دخیل در احکام، ولو به برکت بیانات معصومین، بر ما پوشیده نیست.

مثلا ما علم داریم که عمل خارجی زنا، در حکم رجم، دخل دارد و نوشیدن شراب، در حکم تازیانه، نقش دارد و…

چه درصدی از احکام در بخش دوم قرار دارند، یعنی مصالح و مفاسد واقعیِ مرتبط با آن، مورد علم فقیه قرار می‌گیرد، اثری در غرض نوشتار ندارد. به سخن دیگر، علم فی الجمله به دخل مصالح و مفاسد واقعی در احکام، برای هدف نوشتار کافی نیست و این بحث متوقف بر علم بالجمله نیست.

مصالح و مفاسد واقعی تا هنگامی که از طرف فقیه یا مکلف احراز نشده باشد، اثر عملی در فتوا و در امتثال نخواهد داشت. این همانی است که در مواردی از آن (و نه همه موارد) با تعبیر تنجز و عدم تنجز حکم یاد می‌شود.

بنا بر این علاوه بر وجود خود مصالح و مفاسد در عالم واقع (مقام ثبوت)، احراز آن هم لازم است (مقام اثبات).

در این جا این پرسش قابل طرح است که آیا احراز از هر راهی که باشد در احکام الهی مؤثر است یا احراز مشروط به شرایطی است؟

با علم به دخالت زنای خارجی در حکم، اما اجرای حد زنا، در گرو احراز آن توسط چهار شاهد عادل است.

با علم به دخالت نوشیدن شراب در حکم، اما اجرای حد شرابخواری، در گرو احراز آن توسط دو شاهد عادل است.

و…

این موارد مربوط به امتثال است.

در مرحله فتوا نیز چنین است. یعنی اگر علم واقعی به ثبوت مناطات پیدا نماییم، اما طریق علم، از نظر شارع معتبر نباشد، حکم فعلی و منجز نمی‌گردد.

در ادامه شاخه‌های مختلف آن را بررسی می‌کنیم.

الف) احراز حکم از طریق علم غیب

معصومین علیهم السلام به عطا و تملیک الهی، عالم به پیدا و پنهان جهان هستند. پرسشی که قابل طرح است این است که:

آیا علم غیب آنها، معیار حکم است یا خیر؟

یک مصداق آشکار برای این پرسش، خوردن سم است. امام به علم امامتش از مسموم بودن غذا آگاه است. آیا این علم موجب می‌شود که حکم حرمت هلاک نفس زنده شود یا خیر؟

درنگ در منابع وحی نشان می‌دهد که معصومین در حوزه احکام، به علم غیب خود ترتیب اثر نداده‌اند. به سخن دیگر هیچ گاه حکم شرعی خود را از طریق علم غیب احراز نکرده‌اند.

البته روشن است که این سخن از منظر کلی به قضیه است، اما به حسب موارد و مصالحی که خود آنها بهتر آگاه هستند، ممکن است در مواردی به علم غیب‌شان در حوزه احکام شرعی ترتیب اثر داده باشند. این موارد استثنایی مورد نظر نوشتار نیست.

به تعبیر زیبای استاد بزرگ ما آیة الله العظمی وحید خراسانی که خداوند حفظشان نماید، اگر سنگ از روبروی پیامبر صلی الله علیه و آله بیاید، آن حضرت با دست، از اصابت سنگ جلوگیری کرده و جانش را حفظ می‌کند، اما اگر سنگ از پشت سر بیاید آن حضرت تکلیفی ندارد که از اصابت سنگ جلوگیری کند و اقدامی برای حفظ خود نماید.

پس احراز حکم شرعی از راه علم غیب معتبر نیست.

ب) احراز حکم از طریق علوم غریبه

علومی وجود دارد که با آموزش آن، بعضی از امور کشف می‌شود. از این علوم به علوم غریبه تعبیر می‌کنند.

این علوم بر خلاف علم غیب که اعطایی است، کاملا آموختنی است، اما آموختن آن برای همگام میسر نیست.

در جای خودش ثابت شده است که چنین علومی نیز معیار احراز حکم شرعی نیست.

ج) احراز حکم از طریق رؤیای صادقه

اصل رؤیای صادقه امری مسلم و تردید ناپذیر است و بارها تجربه شده است.

با صرف نظر از مباحث مصداقی آن، آیا رؤیایی که صادقه بودن آن احراز شده باشد، می‌تواند معیار حکم الهی قرار گیرد یا خیر؟

این مسئله هم در جای خودش ثابت شده است که رؤیای صادقه نیز معیار احراز حکم شرعی نیست.

د) احراز حکم از طریق مبانی معارفی

معارف الهی که در لابلای قرآن و احادیث بیان شده است، ثأثیر شگفت و شگرفی در بنیادهای کلامی و اعتقادی دارد.

ممکن است (تأکید می‌کنم ممکن است) برخی از مباحث معارفی، در حوزه احراز احکام شرعی تأثیر گذار باشد. آیا چنین احرازی می‌تواند معیار احکام شرعی قرار گیرد یا خیر؟

برای تقریب مسئله، به بحث جواز سجده برای غیر خداوند اشاره می‌کنیم.

ممکن است از برخی از مباحث معارفی استفاده شود که با شرایطی، سجده بر غیر خداوند منعی ندارد، آیا چنین مباحث معارفی، برای حکم به جواز سجده بر غیر خداوند متعبر است یا خیر؟

مؤکدا عرض می‌کنم که مثال یاد شده، با صرف نظر از درستی آن است و تنها برای تقریب بحث است و ممکن است طرح آن از اساس نادرست باشد.

همچنین بر اساس بحث طینت و نیز آیه تطهیر، معصومین از هر گونه پلیدی پاک هستند. آیا طهارت مطلقه معصومین، با تمامی احکام حدثی و خبثی (اعم از احکام وجوبی و استحبابی غسل و وضو و…) تنافی دارد یا خیر؟!

توضیح این که اگر در حد محکمات، علم به طهارت مطلقه معصومین ثبوتا و در عالم واقع پیدا کردیم،

این قاعده محکم، در تعارض با ادله خاصه وجوب غسل و وضو بر معصومین قرار می‌گیرد. در فرض تعارض، آیا ادله وجوب غسل ساقط می‌شود یا برای وجوب غسل وجه دیگری پیدا می‌کنیم؟!

همچنین این قاعده محکم، در تنافی با ادله عامه وجوب غسل و وضو بر همه مکلفین و از جمله معصومین، قرار می‌گیرد. آیا می‌توانیم برای مرتفع ساختن تنافی، عموم دلیل غسل و وضو را تخصیص بزنیم؟! و بگوییم چنین احکامی بر آنها واجب نیست و تنها به عناوین ثانویه (مانند عدم سهل انگاری بقیه مکلفین) به آن عمل می‌کنند؟!

مشکله در احکام وجوبیه خلاصه نمی‌شود، بلکه شامل احکام استحبابی هم می‌شود. مثل غسل و وضوی مستحبی. آیا هیچ غسل و وضویی بر معصومین مستحب نیست؟!

ممکن است گفته شود اگر استحباب وضو و غسل برای معصومین حل شود، همان ملاک غسل و وضو مستحب، هر چه که می‌خواهد باشد، همان ملاک در امثال غسل جنابت معصومین نیز جاری می‌شود.

پیداست که مقصود از این مباحث هرگز تعیین تکلیف فقیه برای معصومین نیست، بلکه این بحث مقدمه‌ای بر این که اگر مقامات ثبوتی آنان در تکالیف سایر مردم، دخل داشت چه باید کرد؟

به عنوان نمونه آیا طهارت ثبوتی معصومین علیهم السلام، با وجود عوامل بیماری در حرم آنها تنافی دارد یا خیر؟

اگر میان طهارت مطلقه معصومین و وجود عوامل بیماری در حرم آنان به میکروب تنافی باشد، اموری همچون ضد عفونی حرم یا امکان سرایت بیماری در حرم و…، از اساس باطل است.

اما اگر میان طهارت مطلقه معصومین و عوامل بیماری در حرم آنان به میکروب تنافی نباشد، اموری همچون ضد عفونی حرم یا امکان سرایت بیماری در حرم و…، مشکلی ندارد.

در نگاه کلی این بحث دو شاخه دارد:

شاخه نخست این است که آیا مباحث معارفی یاد شده به درستی درک شده است یا خیر؟

در سرفصل «غربال معرفت» چند بحث مصداقی در این رابطه مطرح شد. از جمله گذشت که با درک درست از طهارت مطلقه، موضوعی برای تنافی باقی نمی‌ماند و….

اگر تنافی مترفع شود که مسئله حل می‌شود. اما اگر تنافی مرتفع نشود نوبت به شاخه دوم بحث می‌رسد و آن این که:

آیا خود معصومین، در عمل به چنین لوازمی ملتزم شده‌اند یا خیر؟

با فرض تنافی یاد شده و با فرض التزام معصومین به احکام حدثی و خبثی، دچار معضله می‌شویم و باید آن را حل نماییم.

اظهار نظر در هر دو شاخه بدون علم و آگاهی لازم، قول به غیر علم است و روایات فتوای به غیر علم شامل آن می‌شود.

اگر کسی در شاخه نخست مستندات کافی هم داشته باشد، شاخه دوم نیز باید مستند شود تا بتوان نتیجه لازم را برداشت نمود.

پیداست که تحقیق در معارف، خارج از اصول فقه است و خود موضوعی مستقل است.

اما تحقیق در این که آیا لوازم معارف الهی، می‌تواند مستند حکم شرعی قرار گیرد، این دیگر از مسائل علم اصول فقه است.

عدم احراز حکم شرعی از راه علم غیب، عدم احراز حکم شرعی از راه علوم غربیه و عدم احراز حکم شرعی از راه رؤیای صادقه، که پیش از این گذشت، همگی در اصول فقه بحث شده و قطعا هم جای طرح آن، اصول فقه است.

بحث احراز حکم شرعی از راه معارف نیز قطعا یک مسئله اصولی است، باید در اصول فقه بررسی شود و نتیجه علمی هر چه باشد پذیرفته شود.

اگر در سیره و کلام معصومین علیهم السلام مستندی باشد که در موردی، لوازم مسائل معارفی را در حوزه احکام اجراء کرده‌اند، حکمش روشن است. به همان اندازه‌ای که دلیل خاص اقامه شده، روی چشم ما جا دارد.

اما اگر بخواهیم به عنوان یک قاعده، همه جا لوازم معارف را در فقه إعمال کنیم نیازمند دلیل و برهان هستیم.

از منظر معرفت و برهان، نه نجاست ظاهری خون امام، چیزی از مقام امام می‌کاهد و نه طهارت ظاهری خون امام، چیزی به مقام امام می‌افزاید.

اما اگر منظر احساسات به میان آید ممکن است سخنانی گفته شود که مصداق قول به غیر علم باشد و ممکن است فتاوی صادر شود که مخالف صریح قرآن و روایات و سیره معصومین علیهم السلام باشد.

مطالب یاد شده ضرورت تفکیک میان مقامات باطنی و مقامات ظاهری معصومین را آشکار می‌کند. در زیارات به اختلاف مقامات معصومین اشارات بسیار رفته است. از جمله:

فَصَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْكُمْ وَ عَلَى أَرْوَاحِكُمْ وَ عَلَى أَجْسَادِكُمْ، وَ عَلَى شَاهِدِكُمْ وَ غَائِبِكُمْ، وَ ظَاهِرِكُمْ‏ وَ بَاطِنِكُمْ‏.

يَا مَوْلَايَ آمَنْتُ بِسِرِّكُمْ وَ عَلَانِيَتِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ‏ وَ بَاطِنِكُمْ‏ وَ أَوَّلِكُمْ‏ وَ آخِرِكُم‏

مُؤْمِنٌ بِسِرِّكُمْ وَ جَهْرِكُمْ وَ ظَاهِرِكُمْ‏ وَ بَاطِنِكُم‏

ممکن است گفته شود خلط مقامات ظاهری و باطنی معصومین و به تبع آن خلط احکام ظاهری و باطنی آنان یکی از غربال‌های بزرگ است.

دستگاه فقه، یک دستگاه بیشتر نیست و آن، بازگشت همه امور (چه با واسطه و چه بی‌واسطه) به علم است.

گشودن دستگاه فقهی جدید، به نام فقه ولایی، در عرض دستگاه فقه اهل بیت علیهم السلام، آن هم بدون مستندات برهانی، خود نشان از ناآگاهی دارد!

بر این اساس صیغه جدید «فقه ولایی»، در واقع دستگاهی است که در مقابل قول به علم و فتوای به علم و عمل به علم ساخته شده است.

ه) احراز حکم تنها از طریق علم عادی

گذشت که:

احراز حکم، شرط ضروری فتواست.

علم غیب، علوم غریبه و رؤیای صادقه در احراز حکم معتبر نیست.

مبانی معارفی نیز مباحثی دارد که باید حل شود.

نتیجه تمامی مطالب این می‌شود که معیار احراز حکم تنها و تنها، علمِ از طریق عادی است.

دخالت دادن غیر علم عادی در احکام و فقه، بدون اقامه برهان و دلیل، یکی از غربال‌های فقهی است که باید از آن پرهیز نمود.

غربال 2.4: دم تفکیک فروعات قابل طرح۱ (منظر ریسک و…)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۴۵:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23400
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 574

روشن شد تمام اشکال این است که طهارت مطلق در عالم ثبوت، با وجود عوامل بیماری در حرم، متضاد است و لذا پذیرفتن عوامل بیماری در حرم به طهارت مطلقه معصومین خلل وارد می‌سازد.

مباحث «غربال 2.3: گم کردن راه احراز حکم» این تضاد را حل نمود و اشکال از اساس مرتفع شد.

اما ممکن است مباحث یاد شده، قابل درک همگان نباشد و یا این که از نظر بعضی از محققین مخدوش باشد، لذا در صورت تنزل از مطالب یاد شده راه دیگری را طی می‌کنیم.

نخست توضیح تضاد مطرح شده:

در یک طرف ادله قطعی طهارت مطلقه معصوم وجود دارد.

در یک طرف ادله عامه وجوب حفظ نفس یا حرمت اضرار به غیر وجود دارد.

اگر عوامل بیماری در حرم مصداق داشته باشد، خواه ناخواه ادله وجوب حفظ نفس زنده می‌شود و مباحثی همچون ضدعفونی کردن حرم مطرح می‌شود.

اما عوامل بیماری به دلیل تنافی با طهارت مطلقه معصومین، از اساس منتفی است و لذا هرگز ادله وجوب حفظ نفس زنده نمی‌شود.

این بیان نقض‌های بیشماری دارد. از جمله:

به قطع و یقین کسی که بر خدا توکل کند خداوند کفایتش می‌کند. روی دوم سکه «علم به کفایت»، امکان حج رفتن است، بدون این که در معاش روزمره‌اش درمانده شود. این همان مناط استطاعت است. آیا با این گونه استطاعت، حج واجب می‌شود؟!

به قطع و یقین خداوند حافظ است. آیا با علم به حفاظت خداوند، خوردن سم حرام جایز می‌شود؟!

خداوند فرموده است ادعونی استجب لکم، آیا با علم به استجابت خدا می‌توان دست از تلاش کشید و به دعا بسنده کرد؟!

نظام احکام بر سلسله اسباب عادی نهاده شده است. از این رو:

با علم به رزاقیت خداوند، کسب و کار برای تأمین زندگی واجب است.

با علم به این که العلم نور یقذفه الله…، تفقه و آموختن واجب است.

با علم به قدرت خداوند، اگر بر بام بی حفاظ بخوابد و اتفاقی برایش بیفتد، کسی جز خودش را نباید سرزنش کند.

و…

در همه این موارد تکلیف شرعی وجود دارد.

آیا میان رزاقیت خداوند و حافظ بودن او و…، از یک سو و وجوب کسب و تعلم و رعایت موازین از سوی دیگر، تنافی نیست؟!

تنافی در موارد یاد شده هر گونه حل شود، همان گونه در بحث طهارت معصومین و وجوب حفظ نفس حل می‌گردد.

اگر کسی نتوانست تنافی یاد شده را حل نماید، هرگز نمی‌تواند روایات مربوطه به احکام آنها را انکار کند، بلکه وظیفه تعبد به روایات کسب و کار و تعبد به روایات حفظ نفس و… است.

بر همین اساس گفته می‌شود با این که ائمه طاهر و مطهر هستند، اما باید دید که آیا مکلف تکلیف به اجتناب از عوامل بیماری در حرم آنان دارد یا خیر؟

ادله عامه وجوب حفظ نفس و حرمت اضرار به غیر، برای اثبات تکلیف به اجتناب، کافی است.

همان گونه که با علم به طهارت مطلقه امام، به اقتضای روایات عامه‌ی وارده در اجتناب از خون، اجتناب از خون امام نیز به حسب تکلیف واجب است.

البته اگر دلیل خاصی باشد که ادله عامه را تخصیص بزند، آن گاه به دلیل وجود تخصیص حکم عوض می‌شود.

اما اگر تخصیصی در کار نباشد، اثبات طهارت مطلق، حتی با ترتب تمام آثار ثبوتی طهارت در عالم تکوین، با تکلیف مکلف به پرهیز در عالم تشریع هیچ تنافی ندارد.

عدم تفکیک میان احکام عالم تکوین (مقامات ثبوتی معصومین) و احکام عالم تشریع (تکلیف ظاهری) یکی از غربال‌های فقهی است.

غربال 2.5: عدم تفکیک فروعات قابل طرح۱ (منظر ریسک و…)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۵۱:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23401
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 589

پیش از این گفتیم که اظهار نظر فله‌ای در فقه یکی از غربال‌هاست. یکی از مصادیق اظهار نظر فله‌ای، عدم تفکیک موضوعات و فروع فقهی است.

برای درک اهمیت این مطلب، مراجعه به روایت امام جواد علیه السلام و پرسش‌های یحیی بن اکثم سودمند است.

از این رو ابتدا باید دید در رابطه با «ابتلا و بلا در حرم» چند فرع فقهی قابل طرح وجود دارد.

توجه شما را به برخی از فروع این بحث جلب می‌کنم.

الف) فروع فقهی زیارت از منظر درجه ریسک:

۱- زیارت با ریسک عادی (همانند زیارت با احتمال خطر بیماری و…)

۲- زیارت با ریسک بالا (همانند حج، زیارت در ایام اربعین، زیارت در عاشورا و…)

۳- زیارت با ریسک بحرانی

زیارت در ریسک عادی و بالا، با وجود این که احتمال ضرر وجود دارد و تبعا جای دفع ضرر محتمل است، اما سیره متشرعه و فتاوی فقهاء بر ریسک پذیری و عدم اعتناء به خطرات احتمالی (و اشتراط ضرر معتد به) است. بنا بر این بر ریسک بحرانی متمرکز می‌شویم.

ب) فروع فقهی از منظر رعایت اصول بهداشتی:

1.1- زائر سالم باشد و اصول بهداشتی را کاملا رعایت نماید.

1.2- زائر سالم باشد ولی اصول بهداشتی را رعایت ننماید.

1.3- زائر سلامتش مشکوک باشد و تمامی اصول بهداشتی برای عدم سرایت را رعایت نماید.

1.4- زائر سلامتش مشکوک باشد ولی اصول بهداشتی عدم سرایت را رعایت ننماید.

1.5- زائر بیمار باشد و تمامی اصول بهداشتی برای عدم سرایت را رعایت نماید.

1.6- زائر بیمار باشد ولی اصول بهداشتی عدم سرایت را رعایت ننماید.

حکم سه شاخه‌ای که تمام اصول بهداشتی رعایت می‌شوند، روشن است. زیارت در این فروض خالی از اشکال است.

اما زائر سالمی که اصول بهداشتی را رعایت نمی‌کند، موضوع حکم وجوب حفظ نفس است.

ولی زائر مشکوک یا بیمار، موضوع حکم دیگری است و آن حکم حرمت اضرار به غیر است.

خلط میان احکام یاد شده یکی از غربال‌های فقهی است.

غربال 2.6: عدم تفکیک فروعات قابل طرح۲ (منظر کاستی‌های متولیان)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۵۳:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23402
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 561

به بحث «ابتلا و بلا در حرم» از منظر متولیان نیز می‌توان نگریست.

در موارد ریسک بحرانی، آسان‌ترین کار خط زدن صورت مسئله است و آن این که حرم را تعطیل و زائر از زیارت منع شود.

آیا متولیان حق چنین کاری را دارند؟

مثلا در مورد زائرانی که اصول بهداشتی را رعایت نمی‌کنند:

اگر متولیان برای عدم سرایت بیماری، تدابیری نیندیشیده و یا به وظائف خودشان عمل نکنند، مقصر نشان دادن زیارت و زائر، یکی از غربال‌هایی است که خیانت متولیان را آشکار می‌کند. در این صورت متولیان نمی‌توانند از زیارت جلوگیری نمایند.

اما اگر متولیان برای عدم سرایت بیماری تدابیری اندیشیده و به وظائف خودشان عمل کنند، در این صورت باید دید با تدابیر متولیان مشکله حل می‌شود یا این که همچنان لاینحل باقی می‌ماند.

اگر با تدابیر متولیان مشکله حل شود، در این صورت علی رغم مقصر بودن زائر، اما به دلیل تدابیر سودمند متولیان، خطری پیش نمی‌آید و ریسکی در کار نیست. در این صورت موضوعی برای ممنوعیت زیارت پیدا نمی‌شود.

و اگر حتی با تدابیر متولیان مشکله همچنان پابرجا باشد، آیا متولیان حق جلوگیری از زیارت زائرین را دارند؟

این جا دیگر فرع فقهی دیگری زنده می‌شود با شاخه‌های پیشین متفاوت است و خود چند صورت پیدا می‌کند.

یک صورت این که تدابیر جایگزین وجود داشته باشد. مثل این که عبور و مرور در تمام شهر إعمال شود، خواه ناخواه بدون تعطیلی حرم، مشکله برطرف می‌گردد.

صورت دوم این است که تدابیر جایگزین وجود نداشته باشد و محذور جانبی برای بستن حرم پیش نیاید.

صورت سوم این که است که تدابیر جایگزین وجود نداشته باشد، اما محذوراتی دیگر متولد شود.

اگر کسی حکم به جواز بستن حرم دهد، آیا این حکم در تمامی صور درست است یا خیر؟

همچنان که گفتیم عدم تفکیک فروع یکی از غربال‌های بزرگ فقهی شمرده می‌شود.

غربال 2.7: مبالغه در نقش فقیه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۹/۰۲/۱۶-۱۲:۵۵:۳۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:23403
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 846

نقش نخست فقیه، فتوا یعنی بیان حکم شرعی به شکل کلی است. اما احراز موضوع حکم مربوط به عهده مکلف است. هر چند در موضوعات پیچیده هم نظر برخی از فقهاء، تقلید مکلف از فقیه است. بنا بر این:

۱) در بیشتر موارد تطبیق حکم بر مصادیق، تکلیف فقیه نیست.

۲) احیانا احساسات جامعه از کانون‌های متضادی متأثر می‌شود، چه بسا اظهار نظر در مصادیق، به جای این که مشکلی را حل کند و بر مشکلات بیفزاید و اختلاف و تشتت بیشتری ایجاد کند.

۳) هنگامی که جامعه، به هر دلیلی پذیرش مناسبی ندارد، اظهار نظر در موضوعات و تطبیق احکام، بی‌نتیجه است.

۴) با توجه به گرایشات متولیان و عدم حرف شنوی آنها، اظهار نظر در موضوعات و تطبیق احکام، تنها موجب وهن مرجعیت است.

از احکام مسلم اسلام، حرمت ربا است، از ضروریات دین وجوب حجاب است و…

با این که بارها و بارها تذکر داده شده است، نه تنها شاهد تغییر مثبت نبودیم بلکه…

آن چه گفته شد از منظر بیان حکم بود.

اما اظهار نظر از منظر نهی از منکر و ارشاد جاهل و… هر کدام شرایطی دارند که در فرض تحقق آن شرایط، واجب می‌شوند. مسلما فقیه واقعی به این شرایط، آگاه‌تر و نسبت به عمل به آن متعهدتر است.

بالا بردن سطح توقعات غیر منطقی مردم از فقیه، در واقع از غربال‌های خطرناک و شایع است.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما