×

درباره میز رسانه دینی

هر چیزی که بتواند پیام دین را به دیگران منتقل سازد، رسانه دینی است.
موضوعات دینی مجموعه‌ای است گسترده و با شاخه‌های متنوع، چون معارف، اخلاقیات، دستورات و... که در این میز با قالبهای متنوع ارایه می‌گردد.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴
۱۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

خدایی که من می‌شناسم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۴:۳۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۶:۱۶
    • کد مطلب:22711
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 12398

جهان، آغاز و آغازگری دارد که خدا نامیده می‌شود.

خدا چیست؟

و کیست؟

و خرد درباره او چه می‌گوید؟

چرا باید او را پرستش کرد؟

او در آینه خرد تجلی می‌کند و من او را دوست دارم!

اما چگونه؟

اگر خدا دیدنی بود که خدا نبود، خودش پدیده‌ای بود که نیاز به پدید آورنده داشت.

دیدن خدا، به دیدن آثار اوست، به دیدن جهان است و شگفتی‌های جهان.

اگر بینش واقعی به جهان داشته باشیم، مسلم خدا را در ذره‌ذره جهان و در لحظه‌لحظه زمان خواهیم دید.

همه اجزاء جهان، آیت و نشانه و علامت اوست. پس مشکل از آینه بودن جهان نیست.

مشکل از بینش ما نسبت به جهان است.

برای دیدن خدا، کافی است جهان‌بینی خود را اصلاح کنیم تا او را در همه جا و در همه زمان‌ها ببینیم.

دروازه خداشناسی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۴۰۰/۰۵/۳۰-۹:۵۴:۴۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۱:۳۷
    • کد مطلب:22719
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 588

جهان، آغاز و آغازگری دارد که خدا نامیده می‌شود.

خدا چیست؟

و کیست؟

و خرد درباره او چه می‌گوید؟

چرا باید او را پرستش کرد؟

او در آینه خرد تجلی می‌کند و من او را دوست دارم!

اما چگونه؟

اگر خدا دیدنی بود که خدا نبود، خودش پدیده‌ای بود که نیاز به پدید آورنده داشت.

دیدن خدا، به دیدن آثار اوست، به دیدن جهان است و شگفتی‌های جهان.

اگر بینش واقعی به جهان داشته باشیم، مسلم خدا را در ذره‌ذره جهان و در لحظه‌لحظه زمان خواهیم دید.

همه اجزاء جهان، آیت و نشانه و علامت اوست. پس مشکل از آینه بودن جهان نیست.

مشکل از بینش ما نسبت به جهان است.

برای دیدن خدا، کافی است جهان‌بینی خود را اصلاح کنیم تا او را در همه جا و در همه زمان‌ها ببینیم.

جهان‌بینی یعنی چه؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۴:۴۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22720
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 701

«جهان‌بینی» مرکب از دو واژه «جهان» و «بینش» است.

مقصود از «بینش»، دید با چشم سر نیست، بلکه دید ادراکی است، یعنی چیزی مورد شناخت ما قرار گیرد.

واژه مرکب جهان‌بینی، به معنی شناخت جهان است، یعنی متعلق بینش و درک و شناخت ما، جهان است.

از آن جایی که جهان تقسیم بندی‌هایی دارد، به تبع آن جهان‌بینی نیز قابل طبقه بندی است.

مهم‌ترین طبقه بندی جهان، جهان مادی و غیر مادی است بر همین اساس نیز جهان‌بینی تقسیم می‌شود به جهان‌بینی مادی و جهان‌بینی غیر مادی.

حد مرز جهان مادی و تعریف آن، مورد حرف و حدیث فراوان است.

فعلا از ورود به این بحث خودداری کرده و تنها به یکی از تعاریف جهان مادی بسنده می‌کنیم و آن، هر چیزی که قابل درک با حواس پنجگانه باشد.[1]

البته در آینده روشن خواهد شد که چه اندازه این ضابطه ناقص و غیر علمی است.

پس از تعریف جهان‌بینی مادی روشن خواهد که آیا حاصل کلی جهان‌بینی مادی با جهان‌بینی غیر مادی (اعم از جهان‌بینی دینی و جهان‌بینی غیر دینی) یکسان خواهد بود، یا این که با دو برداشت از جهان‌بینی مادی و جهان‌بینی غیر مادی سر و کار داریم؟

 

[1]- جهان‌بینی مادی اصطلاحات و تعاریف دیگری نیز دارد که ورود به آنها و طرح جزئیات آنها تأثیری در این تحقیق ندارد.

مسیر جهان‌بینی از کجا می‌گذرد؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۴:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22721
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 624

درک جهان و از جمله جهان مادی، به گونه متصور است: درک کل جهان و درک اجزاء جهان.

درک کل جهان، مستقیما و بدون درک اجزاء آن ناممکن است.

لذا گام نخست در جهان‌بینی مادی، شناخت جزئیات و اجزاء و بخش‌های آن است.

در گام دوم با کنار هم قرار گرفتن شناخت جزئیات، و کلیت یافتن شناختهای جزئی و موردی، به قوانین کلی می‌رسیم.

در گام‌های بعدی قوانین کلی، کلیت بیشتری پیدا می‌کند و این سیر ادامه می‌یابد و در نهایت قوانین مادر در جهان مادی شناخته می‌شوند.

طبق آن چه گفته شد جهان‌بینی از سیر صعود شناخت جزئیات به کلیات حاصل می‌آید. یعنی با صعود از جزئیات شناخته شده، به قوانین مادر می‌رسیم.

اما احیانا ممکن است از سیر نزول شناخت کلیات به شناخت جزئیات برسیم.

توضیح این که اگر:

۱- واقعا قوانین مادر (یا قوانین میانی)، مورد شناخت قرار گیرند (نه این که مورد حدس، که نوعی ادعاست، و یا باور قرار گیرند)

۲- تثبیت یابند (یعنی کلیه تردیدهای آن برطرف گردد و به سخن دیگر مورد شناخت قرار گیرند)

۳- آن گاه قوانین جزئی تازه شناخته شده، با قوانین مادر مقایسه می‌گردد،

۴- پس از مقایسه چند حالت متصور است:

۴.1- تعارض شناختهای جدید با قوانین مادر.

در این صورت، به دلیل این که پذیرش همزمان قوانین مادر و یافته‌های جدید ممکن نیست، پس باید از یکی از این دو دست برداشت. طبق فرض که قوانین مادر مورد شناخت کامل قرار گرفته است، پس تخطئه آن ممکن نیست، در نتیجه، یافته جدید، مورد کنکاش بیشتری قرار می‌گیرد. این فرایند همچنان تکرار می‌شود تا این که آسیب شناسی کامل گردد و تعارض منتفی گردد.

4.2- در صورت عدم تعارض شناختهای جدید با محکمات و مسلمات پیشین (قوانین مادری که مورد شناخت کامل قرار گرفته است)، یافته‌های جدید به عنوان یک نظریه عملی پذیرفته می‌شود تا با ادامه تحقیقات، مورد شناخت کامل‌تری قرار گیرد و در نهایت از اعتبار قوانین مادر برخوردار گردد.

از این فرایند با تعبیر سیر نزول شناخت کلیات به شناخت جزئیات یاد می‌نماییم.

در این فرایند، از شناخت قوانین مادر، تکلیف شناخت جزئیات را معین می‌کنیم.

آن چه گفته شد روشن ساخت که جهان‌بینی در درجه نخست از مسیر صعود شناخت و دانش عبور می‌کند. پس از موفقیت در سیر صعود، نوبت به سیر نزول شناخت می‌رسد.

در نتیجه جهان‌بینی، حاصل سیر صعود شناخت جزئیات به سوی قوانین مادر است.

(اصراری به این دو تعبیر نیست لذا اگر تعبیر گویاتری از سیر صعود و نزول دانش پیدا شد همان را برمی‌گزینیم.)

معیارهای ارزش جهان‌بینی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۵:۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22722
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 650

روشن شد که اساس جهان‌بینی مادی، سیر صعودی شناخت است.

مسلم هر چه جهان‌بینی ما از حدس و گمان و ادعا دورتر باشد، به جهان‌بینی واقعی‌تری می‌رسیم.

و البته هر چه سیر صعود شناخت، دامنه بیشتری پیدا کند، به جهان‌بینی کامل‌تری می‌رسیم.

و صد البته هر چه تناقض میان اجزاء جهان‌بینی (اعم از سیر صعود و نزول) کمتر باشد، به جهان‌بینی منسجم‌تری می‌رسیم.

و هزار البته هر چه سیر صعود و نزول ما از شناختهای ثابت تشکیل شود به جهان‌بینی پایدارتری می‌رسیم.

نقطه مقابل امتیازات یاد شده برای جهان‌بینی، عبارت است از: جهان‌بینی بر اساس ادعا و حدس و باور، جهان‌بینی ناقص، جهان‌بینی متشتت و جهان‌بینی متزلزل.

از آن جایی که در ارایه جهان‌بینی‌ها، هیاهوهای فراوانی صورت پذیرفته است، لذا شایسته است در ارزش گذاری آنها، معیارهای یاد شده را، با وسواس کامل تطبیق دهیم.

آیا شما علاوه بر ملاکهای بیان شده ملاک دیگری در ارزش گذاری جهان‌بینی سراغ دارید؟

الفبای بنیادین جهان‌بینی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۵:۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22723
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 641

انسان پیوسته در مقابل اموری شناخته شده و اموری ناشناخته قرار دارد. این امری است که هیچ گونه قابل تردید نیست، مگر این که سوفسطایی باشیم در این صورت نیاز به درمان داریم تا سخن علمی. درمان چنین بیماری هم آسان است و آن یک سیلی جانانه است، تا درد تلخ سیلی، چنین بیماری را از توهم عمیق خود ساخته‌اش رها سازد.

در هر صورت این تقسیم، یعنی امور شناخته شده و امور ناشناخته، کلیدی است که دو بحث بسیار بنیادین را می‌گشاید.

امور شناخته شده از «من هستم» و «من می‌اندیشم» آغاز و به محیط اطراف توسعه و همچنان به سوی کرانه‌های جهان پیش می‌رود.

امور شناخته شده، کلید دستگاه شناخت است که اصلا شناخت چیست؟ و معلول چه چیزی است؟ و…؟

اما امور ناشناخته، مبدأ حرکت انسان به سوی شناخت آنها می‌گردد.

انسان با فعالیتهای ساده و بسیط، به سوی شناختن ناشناخته‌های حرکت می‌کند. فعالیتهای یاد شده به تدریج گسترش یافته و پیچیده‌تر می‌گردند تا ناشناخته‌های بیشتری را شناخته سازند.

مبدأ این حرکت، کنجکاوی و منتهای آن علم و دانش (و به تعبیر دقیق‌تر کشف معلومات) است.

مسیری که انسان از هنگام تولدِ کنجکاوی، تا رسیدن به دانش طی می‌کند، تحقیق نام دارد.

با درنگی شایسته در امور یاد شده، بنیادهای «شخصیت شناختی» انسان شناخته می‌گردد.

تا این جا چند امر بنیادین مطرح شد: ۱- شناخت چیست؟ ۲- تحقیق چیست؟ ۳- کنجکاوی چیست؟ ۴- دانش چیست؟

نخستین نقطه پیدایش دانش

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۱-۶:۴۵:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22724
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 595

از حرکت به سوی شناخت ناشناخته‌ها، با تعبیر تحقیق یاد می‌شود.

حقیقت تحقیق همان پژوهش، جستار و جستجو، کاوش و کندوکاو، تتبع و پی‌جویی است.

پایان و حاصل عملیات تحقیقاتی موفق نیز شناخت و دانش است.

اما مبد‌أ این حرکت چیست؟

مسلما تا پرسش متولد نشود، حرکت به سوی پاسخ آن (یا همان تحقیق) موضوع و مورد پیدا نمی‌کند.

نطفه پرسش، کنجکاوی انسان است.

به سخن دیگر تا انسان کنجکاو نباشد، پرسا و پرسشگر نخواهد نشد و تا انسان پرسا نگردد کاوشگر و محقق نخواهد شد.

پس تمام پیشرفتهای دانش، یک ریشه دارد و آن کنجکاوی است. کنجکاوی به پرسشگری می‌رسد و پرسشگری به کاوشگری، و کندوکاو موفق نیز به دانش و کشف ناشناخته‌ها.

سراغ کنجکاوی می‌رویم. کنجکاوی چیست؟

در هر لحظه ملیاردها پدیده اتفاق می‌افتد.

در میدان پدیده‌ها، هیچ اثری از کنجکاوی اشیاء بی‌جان و گیاهان نسبت به پدیده‌ها مشاهده نمی‌شود.

البته در برخی از حیوانات، کنجکاوی بسیار اندک و بسته‌ای دیده می‌شود، اما این کنجکاوی آن چنان بسته است که هرگز توسعه نمی‌یابد.

در این میدان تنها انسان است که با مشاهده پدیده‌ها کنجکاو می‌شود.

اگر کنجکاوی انسان را زیر ذره‌بین خرد بگذاریم، روشن می‌شود که حقیقت کنجکاوی این است که هر پدیده‌ای نیازمند عامل و سبب و علت است.

درک و شناخت این نیازمندی است که این پرسش را برمی‌انگیزاند که عامل این پدیده کدام است؟

این پرسش، انسان را به کندوکاو وامی‌دارد.

کندوکاو همان حفاری در میان داشته‌هاست. انسان با حفاری در میان داشته‌هایش، تلاش می‌کند عامل ناشناخته پدیده مشهود را بیابد.

عصاره تمام آن چه گذشت این است که:

جهان‌بینی، حاصل شناخت است.

شناختِ ناشناخته‌ها، حاصل کندوکاو است.

کندوکاو، حاصل کنجکاوی است.

روح کنجکاوی، «نیاز هر پدیده‌ای به عامل» است.

به سخن دیگر این رابطه منطقی، پیش از گشودن هر راهی برای شناخت جهان قرار دارد.

به سخن دیگر اگر این سیر منطقی نباشد اصلا علم کلید نمی‌خورد.

به سخن دیگر «نیاز هر پدیده‌ای به عامل» شاه کلید ورود به تمام راه‌ها است.

به سخن دیگر گزاره نیاز پدیده به عامل (و به تعبیر دقیق این شناخت عقلانی این مطلب) تازه ما را به حرکت وادار می‌کند که به سوی تحقیق برویم.

به سخن دیگر حیات عقلانی بشر دو حوزه دارد یکی بدیهیات (که خود شامل چند شاخه است) و دیگری استدلالیات.

شناخت یاد شده، سرمایه اولیه ما از حوزه بدیهیات است که فعالیت در حوزه استدلالیات را کلید می‌زند و حیات عقلانی بشر در حوزه استدلالیات را آغاز می‌کند.

ضمیمه شدن شناخت بدیهی «نیاز هر پدیده‌ای به عامل» به مشاهدات است که ستاره شناس را به پای تلسکوپ می‌نشاند زیست شناس را به پای میکروسکوپ و فیزیکدان را در آزمایشگاه و فیلسوف را در جهان اندیشه مهمان می‌کند.

پس نتیجه واقعی کنجکاوی یک قضیه عقلی یا گزاره علمی است و آن این که:

«هیچ پدیده‌ای بدون عامل نیست».

یعنی خرد ما می‌یابد و می‌شناسد که تمامی پدیده‌های نیازمند علت و سبب و عاملی است که بر ما پوشیده است.

با این شناخت، حرکت به سوی کشف آن عاملِ پوشیده‌ی پدیده، رقم می‌خورد و دستگاه تحقیق و کندوکاو گشوده می‌شود و بشر پا به جهان دانش می‌گذارد.

اگر گزاره علمی یاد شده نبود، هرگز پنجره دانش در برابر انسان گشوده نمی‌شد.

بنا بر این گزاره یاد شده (به تعبیر دقیق‌تر شناخت عقلانی یاد شده که با این گزاره بیان می‌شود) مبدأ تمامی حرکتها و تمامی راه‌های شناخت و جهان‌بینی است.

یعنی چه از راه حواس پنجگانه و چه از راه دیگری وارد جهان‌بینی شویم، سرآغاز همه راه‌ها، کنجکاوی است.

روح کنجکاوی هم «نیاز هر پدیده‌ای به عامل» است.

آن چه مهم است این که بدانیم آیا شناخت، نسبت به گزاره‌ی «هیچ پدیده‌ای بدون عامل نیست»، شناخت کامل است؟ یا شناخت ناقص؟

به سخن دیگر آیا درستی این قضیه در همه زمانها و مکانها و افراد ثابت و تغییر ناپذیر است؟

یا این که ممکن است پیشرفت علم و دانش به جایی برسد که بگوید در زمانی و یا مکانی، امکان دارد که پدیده‌ای تحقق یابد بدون این که عاملی نداشته باشد؟

به سخن دیگر آیا درستی قضیه یاد شده مطلق است یا نسبی است؟

نخستین قانون جهان‌بینی: «نیاز پدیده به سبب»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۸-۵:۳۴:۳۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۲/۲۸-۵:۳۷:۳۱
    • کد مطلب:22742
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 789

به این جمله (قضیه) توجه کنید:

در هر زمانی و در هر مکانی و هر پدیده‌ای نیازمند سبب است.

اجزاء این گزاره عبارتند از:

نهاد: پدیده

گزاره: نیازمندی به سبب

قیود: ۱- تمام زمان‌ها، ۲- تمام مکان‌ها، ۳- تمام انواع و ۴-…

پدیده چیست؟

انواع پدیده کدام است؟

جایگاه پدیده کجاست؟

سبب چیست؟

نیازمندی به سبب چیست؟

پدیده چیست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۸-۵:۳۴:۵۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22743
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1376

واژه «پدیده» در لغت (و نه اصطلاحات)، با توجه به ریشه و بن آن و کلمات هم‌خانواده (پیدا و پیدایش و پدیدار و…)، به معنی حادثه و واقعه و رویداد است.

گویاترین معادل پدیده، رویداد باشد.

رکن اصلی پدیده و رویداد، همان حدوث آن، در مقابل قِدَم است.

از آن جایی که قِدَم بی‌آغازی و ازلیت است، حدوث که مقابل آن است، می‌شود آغاز داشتن.

در دل آغاز داشتن، به وجود آمدن قرار دارد.

پس جان معنا در پدیده، همان آغاز داشتن چیزی است.

انواع پدیده

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۸-۵:۳۵:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22744
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 675

پدیده سه گونه متصور است:

پیدایش یک شیئ و یک ذات که از آن با تعبیر «ایجاد» یاد می‌کنیم.

پیدایش یک حالت شیئ از آن با تعبیر «تغییر» و دگرگونی یاد می‌کنیم.

پیدایش یک حرکت در شیئ که از آن با تعبیر «کار» یاد می‌کنیم.

قضیه «نیاز پدیده به سبب»، شامل همه انواع پدیده‌ها می‌گردد.

جایگاه پدیده‌ها در طبقه بندی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۸-۵:۳۶:۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22745
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 633

پدیده یعنی آغاز شده، لذا نقطه مقابل آن، چیزی است که آغازی نداشته باشد که از آن با تعبیر قدیم و ازلی یاد می‌شود.

با نگاه کلی به مطالب پیشین، شاهد این طبقه بندی هستیم:

۱- عدم محض

۲- هستی و وجود

۲.۱- هستی بی‌آغاز (ذات ازلی)

۲.۲- هستی با آغاز (پدیده)

2.2.1- ذات پدید آمده که از آن با تعبیر ایجاد یاد می‌کنیم.

2.2.2- حالت پدید آمده در یک ذات که از آن با تعبیر تغییر و دگرگونی یاد می‌کنیم.

2.2.3- حرکت پدید آمده در یک ذات که از آن با تعبیر کار یاد می‌کنیم.

سبب چیست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۸-۵:۳۶:۳۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22746
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 705

سبب، عاملِ پیدایش و آغازش پدیده است.

از همین رو از سبب پدیده، با تعبیراتی هم چون علت، صانع و سازنده، مؤثر،  فاعل، عامل و عملگر، آفرینشگر و آفریننده، کُنا و کننده و کنشگر یاد می‌شود.

در کنار هم گذاشتن معنی پدیده و سبب، قضیه یاد شده را این گونه تفسیر می‌کند که هر آغاز شده‌ای و هر به وجود آمده‌ای، عملگر و کنشگر و ایجاد کننده‌ای می‌طلبد.

وقتی که می‌گوییم پدیده سبب می‌خواهد به این معناست که:

پدیده مسبَّب از سببی است که بدون آن سبب، ناشدنی است.

پدیده معلول علتی است که بدون آن علت، ناشدنی است

پدیده اثر تأثیر گذاری است که بدون آن مؤثر، ناشدنی است

پدیده ساخت سازنده‌ای است که بدون آن سازنده، ناشدنی است

پدیده آفریده‌ی آفریننده‌ای است که بدون آن آفریننده، ناشدنی است

پدیده حاصل کنش کنش‌گری است که بدون آن کنش‌گر، ناشدنی است

پس از این که ارکان قضیه نیاز پدیده به سبب را شناختیم نوبت به درستی آن می‌رسد.

درستی اصل قضیه، صرف نظر از قیود آن، برای هر خردمندی مشهود و تردید ناپذیر است. (درستی فی الجمله)

اما با این همه در مرحله نخست درنگ بیشتری بر درستی اصل نیاز پدیده به سبب داریم.

در مرحله دوم سخن در درستی این قضیه با سه قید آن است. (درستی بالجمله)

در این مرحله بررسی می‌کنیم که آیا نسبیت در قضیه یاد شده راه دارد یا خیر.

پس نیاز پدیده به سبب در دو مرحله تحقیق می‌شود:

مرحله یکم بررسی اصل نیاز پدیده سبب

مرحله دوم بررسی امکان نسبیت در نیاز پدیده به سبب

مرحله۱: بررسی اصل نیاز پدیده به سبب

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۲-۹:۴۵:۴۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22803
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 606

گفتیم که پدیده در سه حوزه رخ می‌دهد: پیدایش اصل ذات پدید آمده و پیدایش دگرگونی و حالت پدید آمده و پیدایش حرکت و کار پدید آمده.

شایسته است هر یک از سه حوزه جداگانه بررسی شود.

پیش از ورود به تحقیق بایسته است به نکته مهمی اشاره شود.

طبق طبقه بندی منطقی، تحقیق در پدیده، دارای شاخه‌های زیر است:

۱) بررسی ذات پدید آمده

۲) بررسی دگرگونی پدید آمده که خود شامل چند زیرشاخه است:

2.1) دگرگونی در ناحیه افزایش و کاستی یک ویژگی و صفت

2.2) دگرگونی در پیدایش خود ویژگی‌ها و صفات

2.3) دگرگونی در افزایش و کاستی خود ذات

۳) بررسی حرکت پدید آمده که خود شامل سه زیرشاخه است:

3.1) اصل پیدایش حرکت

3.2) پیدایش حرکت نظام‌مند (برهان نظم)

3.3) پیدایش حرکت هدف‌مند (برهان تدبیر)

ترتیب شاخه یاد شده، ترتیب منطقی آن است.

اما در میان همه شاخه‌ها، درک «برهان تدبیر» از بالاترین وضوح و گسترده‌ترین فراگیری در تفهیم برخوردار است. یعنی تمامی افراد، با ضعف و شدت درکی که دارند، به آسانی و سرعت برهان تدبیر را درک می‌کنند.

اما برخی دیگر از براهین، نیاز به دقت بیشتری دارند.

هر چند در این نوشتار به لحاظ فنی، ترتیب منطقی رعایت می‌شود، اما از منظر کاربردی «برهان تدبیر» اولویت نخست و «برهان نظم»، اولویت دوم را دارد.

حوزه نخست پدیده، پیدایش ذات اشیاء

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۲-۹:۴۶:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22804
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 646

اگر در معنای خود پدیده درنگ کنیم، آشکارا می‌یابیم که قوام یک پدیده، به سبب آن است و اگر سبب را از پدیده حذف نماییم، در واقع از پدیده دست شسته و آن را کناری نهاده و موضوع دیگری را به جایش آورده‌ایم.

با درنگ شایسته در آن چه گفته شد، نیازمندی پدیده به سبب کاملا بدیهی می‌گردد.

به سخن دیگر نیازمندی پدیده به سبب، ذاتی است و نیازی به استدلال ندارد. از این رو درستی نیازمندی پدیده به سبب، آشکارتر از درستی قضایایی است که با استدلال ثابت شده است.

برای تقریب بیشتر این مطلب، از مَثَل سود می‌بریم. شوری هر ماده‌ای به نمک نسبت داده می‌شود، اما شوری خود نمک، ذاتی است و نیازی به پیدا کردن شورکننده نداریم، بلکه باید ذات نمک را بشناسیم.

بر این اساس می‌توان گفت نیاز پدیده به سبب، از مشهودات و بدیهیات عقل ماست.

اما با این همه باز هم بر این امر ذاتی و مشهود بدیهی، استدلال می‌کنیم.

گفتیم پدیده در سه حوزه مطرح است: ۱- پیدایش اصل ذات شیئی، ۲- پیدایش دگرگونی در ذات شیئی و ۳- پیدایش حرکت در ذات شیئی

مرحله نخست تحقیق را با حوزه نخست پدیده، یعنی پیدایش اصل ذات، آغاز می‌کنیم.

دلیل۱ نیازمندی پدیده به سبب: برهان خلف

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۲-۹:۴۸:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22805
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 608

طبق طبقه‌بندی که ارایه شد، نخستین نوع پدیده، پیدایش ذات چیزی است. از پیدایش ذات، با تعبیر «ایجاد» یاد می‌کنیم.

آیا ایجاد، بدون سبب و علت و عامل، شدنی است؟!

پیش از استدلال بر یک قضیه، باید نهاد (موضوع) و گزاره (محمول) آن را معین کرده و بشناسیم.

موضوع قضیه‌ی «نیاز پدیده به سبب»، خود پدیده است.

پیش از این گفتیم معنی پدیده، رویدادی است که به وجود آمده و آغازی داشته است.

به وجود آمدن و آغاز داشتن، در واقع توضیح همان «رویداد» است و نه این که قید اضافه بر رویداد باشد. یعنی در ذات پدیده، روی دادن، به وجود آمدن و آغاز داشتن افتاده است.

لازمه تفکیک ناپذیر درک و شناخت چنین ذاتی، علت‌یابی آن است.

از این رو بی‌سببی یک پدیده، به معنی دست کشیدن از نهاد و موضوع قضیه یاد شده است.

این بیان، همان برهان خلف است.

پس بی‌سبی پدیده، به برهان خلف، باطل است.

دلیل۲ نیازمندی پدیده به سبب: استقراء

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۲-۹:۴۸:۴۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22806
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 545

در همه موارد مشاهده و کشف و پژوهش، شاهد سبب داشتن پدیده‌ها هستیم. (استقراء)

البته ممکن است گفته شود که استقراء ما کامل نیست.

هر چند این اشکال درست است، اما باید توجه داشت که استقرائی که در مورد پدیده‌ها حاصل شده، بالاترین استقراء در جهان مادی است. از این رو از این استقراء به راحتی نمی‌توان گذشت.

توضیح این که یکی از روش‌های بسیار پرکاربرد در علوم تجربی، مشاهده است. مشاهدات مستمر و فراوان است که رویدادها را تفسیر می‌کند.

اگر این روش علمی را معتبر بدانیم، بالاترین مشاهدات و فراوان‌ترین آنها، مشاهده سبب برای پدیده‌هاست.

بنا بر این، حتی بر اساس جهان بینی مادی، نیاز پدیده به سبب، بالاترین درجه مشاهده و اعتبار و ارزش علمی را دارد و هیچ امر تجربه شده و مشاهده شده‌ای، در پایه و درجه نیاز پدیده به سبب، وجود ندارد.

دلیل۳ نیازمندی پدیده به سبب: دلیل تشریحی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۲۲-۹:۴۹:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۲۲-۹:۵۱:۴
    • کد مطلب:22807
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 621

مهم‌ترین دلیل نیازمندی پدیده به سبب، از تجزیه و تحلیل پدیده به دست می‌آید.

برای هر پدیده‌ای چند حالت متصور است:

۱- به وجود آمدنش، عاملی نداشته باشد

۲- عامل به وجود آمدنش، عدم محض باشد

۳- عامل به وجود آمدنش، خودش باشد

۴- عامل به وجود آمدنش، پدیده‌ای مانند خودش باشد

۵- عامل به وجود آمدنش، پدیده نباشد

اینک تک‌تک احتمالات یاد شده را بررسی می‌کنیم و روشن می‌شود که تنها احتمال معقول همان احتمال پنجم است.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما