بحث تحریف انجیل دامنهای بسیار گسترده دارد که در این مجال نمیگنجد.
اما برای تتمیم نوشتار شایسته است چند نمونه از تحریفات انجیل ذکر شود.
منبع متون زیر نرم افزار مژده مخصوص کتاب مقدس، ترجمه قدیم است.
گوساله ساختن هارون برای بنی اسرائیل
هارون بدیشان گفت: «گوشوارههای طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بیرون کرده، نزد من بیاورید.» 3 پس تمامی قومْ گوشوارههای زرین را که در گوشهای ایشان بود بیرون کرده، نزد هارون آوردند. 4 و آنها را از دست ایشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد، و از آن گوساله ریخته شده ساخت، و ایشان گفتند: «ای اسرائیل این خدایان تو میباشند، که تو را از زمین مصر بیرون آوردند.» 5 و چون هارون این را بدید، مذبحی پیش آن بنا کرد و هارون ندا درداده، گفت: «فردا عید یهوه میباشد.» 6 و بامدادان برخاسته، قربانیهای سوختنی گذرانیدند، و هدایای سلامتی آوردند، و قوم برای خوردن و نوشیدن نشستند، و بجهت لعب برپا شدند.
زناکاری دختران لوط با لوط پیامبر
و دختر بزرگ به کوچک گفت: «پدر ما پیر شده و مردی بر روی زمین نیست که برحسب عادت کل جهان، به ما در آید. 32 بیا تا پدر خود را شراب بنوشانیم، و با او همبستر شویم، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.» 33 پس در همان شب، پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر بزرگ آمده با پدر خویش همخواب شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. 34 و واقع شد که روز دیگر، بزرگ به کوچک گفت: «اینک دوش با پدرم همخواب شدم، امشب نیز او را شراب بنوشانیم، و تو بیا و با وی همخواب شو، تا نسلی از پدر خود نگاه داریم.» 35 آن شب نیز پدر خود را شراب نوشانیدند، و دختر کوچک همخواب وی شد، و او از خوابیدن و برخاستن وی آگاه نشد. 36 پس هر دو دختر لوط از پدر خود حامله شدند. 37 و آن بزرگ، پسری زاییده، او را موآب نام نهاد، و او تا امروز پدر موآبیان است. 38 و کوچک نیز پسری بزاد، و او را بنعَمّی نام نهاد. وی تا بحال پدر بنیعمون است.
زناکاری داود با زن اوریا
و واقع شد در وقت عصر که داود از بسترش برخاسته، بر پشتبام خانه پادشاه گردش کرد و از پشت بام زنی را دید که خویشتن را شستشو میکند؛ و آن زن بسیار نیکومنظر بود. 3 پس داود فرستاده، درباره زن استفسار نمود و او را گفتند که «آیا این بَتْشَبَع، دختر اَلِیعام، زن اُوریای حِتِّی نیست؟» 4 و داود قاصدان فرستاده، او را گرفت و او نزد وی آمده، داود با او همبستر شد و او از نجاست خود طاهر شده، به خانه خود برگشت. 5 و آن زن حامله شد و فرستاده، داود را مخبر ساخت و گفت که «من حامله هستم.» 6 پس داود نزد یوآب فرستاد که اوریای حتّی را نزد من بفرست و یوآب، اُوریا را نزد داود فرستاد. 7 و چون اوریا نزد وی رسید، داود از سلامتی یوآب و از سلامتی قوم و از سلامتی جنگ پرسید. 8 و داود به اوریا گفت: «به خانهات برو و پایهای خود را بشو.» پس اوریا از خانه پادشاه بیرون رفت و از عقبش، خوانی از پادشاه فرستاده شد. 9 اما اُوریا نزد در خانه پادشاه با سایر بندگان آقایش خوابیده، به خانه خود نرفت. 10 و داود را خبر داده، گفتند که «اوریا به خانه خود نرفته است.» پس داود به اوریا گفت: «آیا تو از سفر نیامدهای؟ پس چرا به خانه خود نرفتهای؟» 11 اوریا به داود عرض کرد که «تابوت و اسرائیل و یهودا در خیمهها ساکنند و آقایم، یوآب، و بندگان آقایم بر روی بیابان خیمهنشینند. و آیا من به خانه خود بروم تا اکل و شرب بنمایم و با زن خود بخوابم؟ به حیات تو و به حیات جان تو قَسَم که این کار را نخواهم کرد.» 12 و داود به اوریاگفت: «امروز نیز اینجا باش و فردا تو را روانه میکنم.» پس اوریا آن روز و فردایش را در اورشلیم ماند. 13 و داود او را دعوت نمود که در حضورش خورد و نوشید و او را مست کرد، و وقت شام بیرون رفته، بر بسترش با بندگان آقایش خوابید و به خانه خود نرفت. 14 و بامدادان داود مکتوبی برای یوآب نوشته، به دست اوریا فرستاد. 15 و در مکتوب به این مضمون نوشت که «اوریا را در مقدمه جنگِ سخت بگذارید، و از عقبش پس بروید تا زده شده، بمیرد.» 16 و چون یوآب شهر را محاصره میکرد، اوریا را در مکانی که میدانست که مردان شجاع در آنجا میباشند، گذاشت. 17 و مردان شهر بیرون آمده، با یوآب جنگ کردند و بعضی از قوم، از بندگان داود، افتادند و اُوریای حَتِّی نیز بمرد. 18 پس یوآب فرستاده، داود را از جمیع وقایع جنگ خبر داد. 19 و قاصد را امر فرموده، گفت: «چون از تمامی وقایع جنگ به پادشاه خبر داده باشی، 20 اگر خشم پادشاه افروخته شود و تو را گوید چرا برای جنگ به شهر نزدیک شدید، آیا نمیدانستید که از سر حصار، تیر خواهند انداخت؟ 21 کیست که اَبیمَلَک بن یرُبُوشت را کُشت؟ آیا زنی سنگ بالایین آسیایی را از روی حصار بر او نینداخت که در تاباص مرد؟ پس چرا به حصار نزدیک شدید؟ آنگاه بگو که بندهات، اوریای حِتِّی نیز مرده است.» 22 پس قاصد روانه شده، آمد و داود را از هر آنچه یوآب او را پیغام داده بود، مخبر ساخت. 23 و قاصد به داود گفت که «مردان بر ما غالب شده، در عقب ما به صحرا بیرون آمدند، و ما برایشان تا دهنه دروازه تاختیم. 24 و تیراندازان بر بندگان تو از روی حصار تیر انداختند، و بعضی از بندگان پادشاه مردند و بنده تو اوریای حِتِّی نیز مرده است.» 25 داود به قاصد گفت: «به یوآب چنین بگو: این واقعه در نظر تو بد نیاید زیرا که شمشیر، این و آن را بی تفاوت هلاک میکند. پس در مقاتله با شهر به سختی کوشیده، آن را منهدم بساز. پس او را خاطر جمعی بده.» 26 و چون زن اوریا شنید که شوهرش اوریا مرده است، برای شوهر خود ماتم گرفت. 27 و چون ایام ماتم گذشت، داود فرستاده، او را به خانه خود آورد و او زن وی شد، و برایش پسری زایید. اما کاری که داود کرده بود، در نظر خداوند ناپسند آمد.
قتلعامهای عجیب و غریب
چون به شهری نزدیک آیی تا با آن جنگ نمایی، آن را برای صلح ندا بکن. 11 و اگر تو را جواب صلح بدهد، و دروازهها را برای تو بگشاید، آنگاه تمامی قومی که در آن یافت شوند، به تو جزیه دهند و تو را خدمت نمایند. 12 و اگر با تو صلح نکرده، با تو جنگ نمایند، پس آن را محاصره کن. 13 و چون یهُوَه، خدایت، آن را به دست تو بسپارد، جمیع ذکورانش را به دم شمشیر بکش. 14 لیکن زنان و اطفال و بهایم و آنچه در شهر باشد، یعنی تمامی غنیمتش را برای خود به تاراج ببر، و غنایم دشمنان خود را که یهُوَه خدایت به تو دهد، بخور. 15 به همه شهرهایی که از تو بسیار دورند که از شهرهای این امتها نباشند، چنین رفتار نما. 16 اما از شهرهای این امتهایی که یهُوَه، خدایت، تو را به ملکیت میدهد، هیچ ذینفس را زنده مگذار. 17 بلکه ایشان را، یعنی حتیان و اموریان و کنعانیان و فَرِزّیان و حِوّیان و یبوسیان را، چنانکه یهُوَه، خدایت، تو را امر فرموده است، بالکل هلاک ساز.
آنگاه سیحون با تمامی قوم خود به مقابله ما برای جنگ کردن در یاهَص بیرون آمدند. 33 و یهُوَه خدای ما او را به دست ما تسلیم نموده، او را با پسرانش و جمیع قومش زدیم. 34 و تمامی شهرهای او را در آنوقت گرفته، مردان و زنان و اطفال هر شهر را هلاک کردیم که یکی را باقی نگذاشتیم. 35 لیکن بهایم را با غنیمت شهرهایی که گرفته بودیم، برای خود به غارت بردیم. 36 از عروعیر که برکناره وادی اَرْنون است، و شهری که در وادی است، تا جِلْعاد قریهای نبود که به ما ممتنع باشد، یهُوَه خدای ما همه را به ما تسلیم نمود. 37 لیکن به زمین بنیعّمون و به تمامی کناره وادی یبُّوق و شهرهای کوهستان، و به هر جایی که یهُوَه خدای ما نهی فرموده بود، نزدیک نشدیم.
و بنیاسرائیل زنان مدیان و اطفال ایشان را به اسیری بردند، و جمیع بهایم و جمیع مواشی ایشان و همه املاک ایشان را غارت کردند. 10 و تمامی شهرها و مساکن و قلعههای ایشان را به آتش سوزانیدند. 11 و تمامی غنیمت و جمیع غارت را از انسان و بهایم گرفتند. 12 و اسیران و غارت و غنیمت را نزد موسی و العازار کاهن و جماعت بنیاسرائیل در لشکرگاه در عَرَبات موآب، که نزد اردن در مقابل اریحاست، آوردند. 13 و موسی و العازار کاهن و تمامی سروران جماعت بیرون از لشکرگاه به استقبال ایشان آمدند. 14 و موسی بر روسای لشکر یعنی سرداران هزارهها و سرداران صدْها که از خدمت جنگ باز آمده بودند، غضبناک شد. 15 و موسی به ایشان گفت: «آیا همه زنان را زنده نگاه داشتید؟ 16 اینک اینانند که برحسب مشورت بلعام، بنیاسرائیل را واداشتند تا در امر فغور به خداوند خیانت ورزیدند و در جماعت خداوند وبا عارض شد. 17 پس الان هر ذکوری از اطفال را بکشید، و هر زنی را که مرد را شناخته، با او همبستر شده باشد، بکشید. 18 و از زنان هر دختری را که مرد را نشناخته، و با او همبستر نشده برای خود زنده نگاه دارید. 19 و شما هفت روز بیرون از لشکرگاه خیمه زنید، و هر که شخصی را کشته و هر که کشتهای را لمس نموده باشد از شما و اسیران شما در روز سوم و در روز هفتم، خود را تطهیر نماید. 20 و هر جامه و هر ظرف چرمی و هر چه از پشم بز ساخته شده باشد و هر ظرف چوبین را تطهیر نمایید.»
پس یهُوَه، خدای ما، عوج ملک باشان را نیز و تمامی قومش را به دست ما تسلیم نموده، او را به حدی شکست دادیم که احدی از برای وی باقی نماند. 4 و در آنوقت همه شهرهایش را گرفتیم، و شهری نماند که از ایشان نگرفتیم، یعنی شصت شهر و تمامی مرزبوم اَرْجوب که مملکت عوج در باشان بود. 5 جمیع اینها شهرهای حصاردار با دیوارهای بلند و دروازهها و پشتبندها بود، سوای قُرای بیحصارِ بسیار کثیر. 6 و آنها را بالکلّ هلاک کردیم، چنانکه با سیحون، ملک حَشبون کرده بودیم؛ هر شهر را با مردان و زنان و اطفال هلاک ساختیم. 7 و تمامی بهایم و غنیمت شهرها را برای خود به غارت بردیم.
آنگاه قوم صدا زدند و کَرِنّاها را نواختند. و چون قوم آواز کَرِنّا را شنیدند و قوم به آواز بلند صدا زدند، حصار شهر به زمین افتاد. و قوم یعنی هر کس پیش روی خود به شهر برآمد و شهر را گرفتند. 21 و هر آنچه در شهر بود از مرد و زن و جوان و پیر و حتی گاو و گوسفند و الاغ را به دم شمشیر هلاک کردند.
آیا کوچکترین خرافهای از این دست قرآن پیدا میشود؟!
این گونه تحریف انجیل را به خوبی به خاطر بسپارید تا بتوانید با تحریفات مورد ادعای قائلین به تحریف قرآن مقایسه کنید. مقایسهای که هرگز امکان ندارد و فاصله میان تحریف انجیل و تحریف مورد ادعای قرآن از زمین تا آسمان است.
بحث تحریف انجیل دامنهای بسیار گسترده دارد که در این مجال نمیگنجد.
اما برای تتمیم نوشتار شایسته است چند نمونه از تحریفات انجیل ذکر شود.
منبع متون زیر نرم افزار مژده مخصوص کتاب مقدس، ترجمه قدیم است.
گوساله ساختن هارون برای بنی اسرائیل
هارون بدیشان گفت: «گوشوارههای طلا را که در گوش زنان و پسران و دختران شماست، بیرون کرده، نزد من بیاورید.» 3 پس تمامی قومْ گوشوارههای زرین را که در گوشهای ایشان بود بیرون کرده، نزد هارون آوردند. 4 و آنها را از دست ایشان گرفته، آن را با قلم نقش کرد، و از آن گوساله ریخته شده ساخت، و ایشان گفتند: «ای اسرائیل این خدایان تو میباشند، که تو را از زمین مصر بیرون آوردند.» 5 و چون هارون این را بدید، مذبحی پیش آن بنا کرد و هارون ندا درداده، گفت: «فردا عید یهوه میباشد.» 6 و بامدادان برخاسته، قربانیهای سوختنی گذرانیدند، و هدایای سلامتی آوردند، و قوم برای خوردن و نوشیدن نشستند، و بجهت لعب برپا شدند.
زناکاری دختران لوط با لوط پیامبر
...