×

درباره میز رسانه دینی

هر چیزی که بتواند پیام دین را به دیگران منتقل سازد، رسانه دینی است.
موضوعات دینی مجموعه‌ای است گسترده و با شاخه‌های متنوع، چون معارف، اخلاقیات، دستورات و... که در این میز با قالبهای متنوع ارایه می‌گردد.
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

او که از غصه‌ی ایتام دو چشم تر داشت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۶/۰۳/۲۳-۱۸:۲۷:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:19275
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1360

او که از غصه‌ی ایتام دو چشم تر داشت

آخرین کیسه‌ی نان و رطبش را برداشت

و به هر خانه که جا داشت یتیمی، در زد

به مسلمان و مسیحی و یهودی سر زد

لب ایتام پر از ذکر پدر جان شده بود

باز هم مرکب بازی یتیمان شده بود

سخنش بوی خداحافظی آخر داشت

شوق دیدار رخ فاطمه را در سر داشت

با دل غمزده لبخند به دنیا زد و رفت

حیف شد... مثل نسیم سحری آمد و رفت

بگذر از چشم تر و بغض گلوگیر علی

بگذر از قصه‌ی نان و نمک و شیر علی

گرچه ارکان هدی گشته دگرگون امشب *

بگذر از غصه‌ی محراب پر از خون امشب

بگذر از تیزی تیغ و غم شقّ القمرش

بگذر از روضه‌ی آلوده به زهر و اثرش

آه... این تیغ که از زهر سراسر تر بود

دردش از درد لگد بر تنِ در کمتر بود

گرچه یک عمر علی داغ به دل داشت،‌ ولی

بگذر از داغ کتک خوردن ناموس علی

روضه‌ی فاطمه خود عالم دیگر دارد

مجلس ما به دل امشب غم دیگر دارد

ناله اش خون به دل اهل جهان خواهد کرد

اگر از کوفه بپرسید بیان خواهد کرد

او یکی بود و برایش بدلی نیست که نیست

ای یتیمان! پدری مثل علی نیست که نیست

او که صد لشکر کفر از سخنش می‌لرزید

آه... با آه یتیمی بدنش می‌لرزید

آری از دید ِ علی بچه نوازش دارد

زندگی وقف یتیمان شود ارزش دارد

او که بوده غم ایتام جهان تاب و تبش

زنده ماندند یتیمان همه از نان شبش

کاش در شام یتیمان خودش را می‌دید

نوه‌ی فاطمه و جان خودش را می‌دید

در نبودش، عوض ِدادن ِ مرهم به یتیم

شد عبادت زدن سیلی محکم به یتیم!

دختری که وسط هلهله ها جا خورده

سیلی سرخ، سپیدی رخش را برده

کاش می‌دید علی، دسته گلش پرپر شد

دختری در وسط معرکه بی‌یاور شد

پدرش رفت... عمو رفت... برادر هم رفت

تا که تنهاتر و تنهاتر و تنهاتر شد

دست سنگین کسی آمد و بر صورت خورد

گوشواره سبب گریه‌ی انگشتر شد

صحبت از بردن و غارت شدنش نیست، ولی

دل ما شعله ور از سوختن معجر شد

منبع: کانال رضیع الحسین حامد تجری

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما