ناگفته پیداست که انسان ملیونها بلکه ملیاردها ویژگی دارد.
مسلما رنگ پوست و بسیاری دیگر از ویژگیهای انسان، دخالتی در کرامت انسانیاش ندارد. پس برای شناخت کرامت انسانی، بایسته است آن ویژگی را پیدا کرد که در این باره نقش دارد.
مهمترین ویژگی انسان در درجه نخست، ارادی بودن اوست، البته ارادهی پویا و دورنگر و برنامهریز.
این قیود را آوردم که تا هیچ توهمی در ویژه بودن این ويژگیها برای انسان باقی نماند، چون اگر در حیوانات ارادهای هم باشد غریزی است و محدود و….
مقصود از ارادی بودن انسان هم این است که حقیقتا میتواند کاری را بکند و یا ترک کند (البته در حوزه اختیارش).
اگر کسی جبری مسلک باشد که اصلا جای این حرف و حدیثها نیست و با او باید به روشی دیگر سخن گفت. سخن با کسی است که واقعا انسان را با اراده و مختار مییابد.
این از ویژگی درجه اول انسان.
ویژگی درجه دوم انسان هم دو بعدی بودن انسان است: بعد خرد از یک سو و بعد غرایز و احساسات و عشق و… از سوی دیگر.
تمامی حرکتهای انسان، از یکی از دو بعد یاد شده سرچشمه میگیرد.
این هم از ویژگی درجه دوم انسان.
حالا این دو ویژگی را با هم جمع میزنیم.
حاصل جمع این دو ویژگی، یک پرسش بسیار بسیار اساسی است و آن این که:
سکّاندار اراده انسان کدامیک از این دو است؟
مسلما در برخی از موارد، سکّاندار اراده انسان، خرد اوست و در برخی دیگر، غرایز و احساساتش. این که پرسش ندارد!
مقصود از سکّاندار اراده انسان، سکّاندار اصلی و بنیادین و تأثیرگذار است که شاکله اصلی شخصیت فرد را تشکیل میدهد.
خواه ناخواه باید یکی را برگزینیم و در نتیجه با دو گونه انسان روبرو میشویم:
انسانی که سکّاندار ارادهاش خرد اوست.
انسانی که سکّاندار ارادهاش غرایز اوست.
آیا تعریف انسان شامل هر دوی اینها میشود یا این که اختصاص به یکی از این دو دارد؟
به سخن دیگر آیا تعریف انسان این است که:
انسان موجودی است ارادی، خواه سکّاندار ارادهاش خرد باشد خواه غریزه.
انسان موجودی است ارادی، که سکّاندار ارادهاش خرد باشد.
انسان موجودی است ارادی، که سکّاندار ارادهاش غریزه باشد.
ریشه تمامی علوم انسانی و بسیاری از مسایل بنیادین و تأثیرگذار، دقیقا اینجاست.
یعنی تا اینجا حل و فصل نگردد، ورود به شاخهها منطقی نیست.
یعنی بحث آزادی انسان، هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از آزادی کدام انسان است.
یعنی بحث تساوی حقوق بشر، هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از تساوی کدام بشر است.
یعنی…
یعنی تمامی مباحث فردی و اجتماعی، روانشناسی و جامعه شناسی، حقوقی و قانونی و… همه و همه هنگامی قابل طرح است که بدانیم سخن از کدام انسان است.
البته و صد البته شناخت کرامت انسانی هم به تعریف انسان بستگی دارد.
پس حاصل جمع دو ویژگیِ ۱- ارادی بودن انسان و ۲- دو بعدی بودن انسان، یک دو راهی بسیار بسیار جدی و اساسی است و آن این که ۳- سخن از کدام انسان است؟ انسان خردمحور؟ یا انسان غریزهمحور؟
یادمان هم نرود که فعلا در فضای عقلانی محض و فرادینی گپ میزنیم و اصلا کاری به دین نداریم.
سر این دو راهی، راهی که بشر تا کنون رفته، از راهی اسلام رفته جدا میگردد.
امام صادق علیه السلام میفرماید:
خرد، اساس انسانیت است.
پس اسلام نظریه انسان خردمحور را برگزیده است و غرب و شرق نظریه انسان غریزهمحور را.
این را هم بگویم که در مرحله فرادینی، اگر به آیه و حدیثی استشهاد میشود، تنها به عنوان شاهد از منظر عقلانی آن است، نه منظر تعبدی آن.
مدعا در سه لایهی نخستین انسانیت تمام شد:
انسان موجودی ارادی است.
انسان دارای دو بعد خرد و احساسات است.
باید از میان انسان خردمحور و انسان غریزهمحور یکی را برگزید.
حالا برای این که رابطه این دو امر (یعنی اراده و سکّانداری اراده توسط غرایز یا احساسات) با انسانیت روشن شود، آنها را به شکل معکوس بررسی میکنیم. یعنی یکی یکی از انسان حذفشان میکنیم تا ببینیم کدامیک در انسانیت انسان دخالت دارد و کدام دخالت ندارد.
اگر اراده را از انسان حذف کنیم، اصلا جایی برای انسانیت باقی نمیماند تا از کرامت او سخن بگوییم!
انسان منهای اراده، میشود ماشین. ماشین را دیگران میسازند و دیگران هم راهش میبرند.
بنا بر جبر، یک ماشین میشود انسان و یک ماشین میشود الاغ. اما ماشین انسان خیلی پیشرفتهتر از ماشین الاغ است.
انسان منهای اراده، انسانیتش کجا بود که سخن از کرامتش بزنیم؟!
در بحث «الفبای انسانیت» هم روشن شد که با سکّانداری اراده توسط غرایز، فاتحه انسانیت خوانده میشود.
میماند سکّانداری اراده توسط خرد. یعنی همان تعریف انسان به خردمحوری.
حالا خرد را از انسان حذفش کنید، چه فرقی میان انسان و حیوان باقی میماند؟!
توضیح بیشتر این مطلب در ادامه نوشتار خواهد آمد.
روشن شد که اصل انسانیت و کرامت انسانی به خرد گره خورده است.
پس شناختیم که اساس و بنیاد کرامت انسانی خرد است.
مهمترین ویژگی انسان در درجه نخست، ارادی بودن اوست، البته ارادهی پویا و دورنگر و برنامهریز…
ویژگی درجه دوم انسان هم دو بعدی بودن انسان است: بعد خرد از یک سو و بعد غرایز و احساسات و عشق و… از سوی دیگر…
حاصل جمع دو ویژگیِ ۱- ارادی بودن انسان و ۲- دو بعدی بودن انسان، یک دو راهی بسیار بسیار جدی و اساسی است و آن این که ۳- سخن از کدام انسان است؟ انسان خردمحور؟ یا انسان غریزهمحور؟…
روشن شد که اصل انسانیت و کرامت انسانی به خرد گره خورده است.
پس شناختیم که اساس و بنیاد کرامت انسانی خرد است.