×

درباره میز در پرتو خرد

چه اندازه به خرد خویش بها داده‌ایم؟!
آیا زندگی ما تبلور جریان عقلانیت ماست؟! یا با «منطق دلم می‌خواهد» کلید می‌خورد و با شعار «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شود» جریان می‌یابد؟!
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
چهارشنبه ۲۰ فروردین ۱۴۰۴
۱۰ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

بسترهای آزادی و جبر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۱۰-۷:۰:۱۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۹/۰۷-۱۰:۳۵:۱۶
    • کد مطلب:22362
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 38771

جبر به معانی متعدد به کار رفته است.

جبر به معنای زور، عنف، فشار، قهر، اکراه، ناچاری، اضطرار، الزام، ناگریزی و ناخواسته، آمده است.

همچنین جبر به معنای تلافی، تاوان، جریمه، خسارت، عوضی، غرامت و کفاره نیز آمده است.

این واژه عربی است و ریشه آن «نفوذ قدرت» است.

نفوذ قدرت، مصادیق متنوعی همچون «جبر آشکار» و «جبر پنهان» دارد.

جبر آشکار نیز به «جبر مستقیم» و «جبر باواسطه» تقسیم می‌گردد.

جبر آشکار مستقیم، نفوذ قدرتی است که اصلا جایی برای اراده باقی نمی‌گذارد. مانند این که گردن کسی را بگیرید و او را کشان کشان همراه خود ببرید. در این شاخه از نفوذ قدرت، اراده تکوینی بر فردی یا شیئی آن چنان تحمیل می‌شود که اراده در مقهور کاملا منتفی می‌گردد.

جبر آشکار باواسطه، در مواردی است که نفوذ قدرت به شکلی از تهدید آشکار می‌شود. این تهدید به گونه‌ای است که طرف به ناچار آن چه بدان رغبت و میل ندارد، اراده می‌کند. مانند این که بر روی شخصی اسلحه بکشید و تهدیدش کنید که اگر همراه ما نیایی تو را می‌کشیم.

روشن است که در جبر مستقیم، هیچ اثری از اراده در طرف مقهور نیست.

اما در جبر باواسطه، طرف واقعا به اراده خود کاری را انجام می‌دهد، اما اراده‌ای که هرگز مورد رغبت و میل نیست، بلکه با تهدید از او سر می‌زند.

بنا بر این همه موارد جبر، پای امری «ناخواسته» به میان می‌آید.

اما در جبر مستقیم، نفی «خواست» همراه با نفی اراده مقهور است و در جبر باواسطه نفی «خواست» همراه با اراده است، اما میل و رغبت مقهور، منتفی است.

نزدیک‌ترین واژه به جبر آشکار مستقیم، واژه «اضطرار» است.

نزدیک‌ترین واژه به جبر آشکار باواسطه، در زبان عربی واژه «اکراه» و در زبان فارسی واژه «واداشت» است.

البته هر اکراهی دو لایه دارد:

لایه نخست اکراه،  تحمیل قانون، برنامه و یا کار خاصی بر اراده مقهور است و در نهایت از خود مقهور، اراده انجام کار ناخواسته سرمی‌زند.

لایه دوم اکراه، همان جبر مستقیم است. در مثال پیشین کشتن فرد تهدید شده، لایه دوم اکراه است. البته روشن است که با سرباز زدن از جبر باواسطه و عملی شدن تهدید، لایه دوم اکراه محقق می‌شود که مصداق اضطرار است.

از این رو می‌توان گفت جبر مستقیم پشتوانه جبر باواسطه است.

البته دامنه اکراه گسترده‌تر از جبر باواسطه است. همانند جایی که از ترس مرگ، داروی بسیار تلخ خورده می‌شود. این مورد مسلما مصداق اکراه است، اما جبری از خارج صورت نگرفته است.

همین معنای گسترده از اکراه، مورد نظر این نوشتار است.

از جبر آشکار که بگذریم نوبت به جبر پنهان می‌رسد.

جبر پنهان مصادیق متنوعی است که مباحث آن فوق العاده مهم است. در لابلای همین نوشتار به جبر پنهان اشاره‌ای خواهیم داشت.

نقطه مقابل جبر، اراده مطابق با میل و رغبت است که از آن با تعبیر «اختیار» و «آزادی» یاد می‌کنند.

در ادامه با انواع جبر آشنا می‌شویم و به رابطه خرد با نظام جبری می‌پردازیم و به این پرسش‌ها پاسخ خواهیم داد که:

آیا از سوی خرد نظام جبری به شکل مطلق مردود است؟

آیا از سوی خرد نظام جبری به شکل مطلق پذیرفته شده است؟

یا این که تنها برخی از نظام‌های جبری مورد تأیید خرد قرار دارد؟

پیش از پاسخ به پرسشهای یاد شده، شایسته است نظام‌های جبری را طبقه بندی نماییم.

از جبر آشکار آغاز می‌کنیم.

حوزه‌های جبر تکوینی در انواع نظام‌ها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۱۴-۱۰:۰:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22366
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 729

جبر آشکار مستقیم یا اضطرار، همان جبر تکوینی است که حوزه‌های متفاوتی دارد.

پیش از هر چیزی لازم است با انواع جبر تکوینی آشنا شویم.

نظام جبری میان اشیاء (حوزه جبر1)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۱۴-۱۰:۰:۵۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22367
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 684

آهن‌ربا آهن را می‌رباید.

خورشید می‌تابد و زمین روشن می‌شود.

در این میان نه آهن‌ربا از خود اراده‌ای درباره ربایش آهن دارد و نه آهن در جذب شدنش تصمیمی می‌گیرد.

همچنین نه خورشید از خود اراده‌ای درباره روشن کردن زمین دارد و نه زمین در روشن شدنش تصمیمی می‌گیرد.

این نظام، یک جبر مطلق است یعنی در این رابطه هیچ اثری از اراده دیده نمی‌شود.

البته اگر این نظام جبری را در نظام مادرش در نظر بگیریم، ممکن است نتیجه متفاوت باشد. زیرا ممکن است گفته شود:

۱- این نظام جبری از دل یک تصادف در آمده است.

۲- این نظام جبری از دل یک نظام جبری بزرگتر به نام علت و معلول درآمده است. (مبنای اصالة الوجود)

۳- این نظام جبری از دل یک نظام هوشمند و یک اراده قاهر درآمده است. (آفرینش)

اما در این مرحله از نظام مادری که خورشید و زمین در دل آن قرار دارند، چشم پوشی می‌کنیم.

نظام جبری میان انسان و سایر موجودات (حوزه جبر2)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۱۴-۱۰:۰:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22368
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 654

میان انسان‌ها و سایر موجودات، نظام جبری گسترده‌ای حاکم است که در ادامه به شاخه‌های آن اشاره می‌کنیم.

ویژگی تمامی این شاخه‌ها این است که تنها در یک طرف، یعنی انسان، اراده وجود دارد.

استفاده انسان از اشیاء

بارش باران و جاری شدن رود، همانند تابش خورشید و گرمایش زمین، یک مصداق دیگر از نظام جبری مطلق است.

اما در این میان سر و کله انسان پیدا می‌شود و با ساختن سد در مسیر رودخانه، جلو جریان آب را می‌گیرد.

انسان با اراده خود از حرکت آب جلوگیری می‌کند. سد سازی انسان ارادی است، اما متوقف شدن آب در پشت سد جبری است.

در اینجا این پرسش زنده می‌شود که:

آیا طبیعت حق بقاء دارد یا ندارد؟

آیا انسان حق طبیعت را نقض می‌کند؟

مباحث حفظ محیط زیست و جلوگیری از مصرف بی‌رویه آب و… از مصادیق این پرسش است.

گیاه خواری

انسان از گیاهان برای تغذیه و پوشاک خودش استفاده می‌کند و این سلسله که یک طرفش اراده است و طرف دیگرش جبر مطلق، همچنان ادامه پیدا می‌کند، البته با این تفاوت که گیاه جاندار است.

جاندار بودن گیاه این پرسش را مطرح می‌کند که:

آیا گیاه جاندار حق حیات دارد یا ندارد؟

آیا انسان حق گیاهان را نقض می‌کند؟

گوشت خواری

انسان از حیوانات نیز برای تغذیه و پوشاک خودش استفاده می‌کند، باز هم یک طرف اراده انسان است، اما طرف دیگرش جبر مطلق نیست، بلکه اراده آهویی است که با شکار انسان مقهور شده است.

سرتاسر تنازع بقاء، پر است از اراده قاهر و اراده مقهور. این هم نوعی جبر است، البته در طرف اراده مقهور.

با توجه به تکامل حیات حیوانات نسبت به حیات گیاهان، پرسش پیشین پر رنگ‌تر می‌شود که:

آیا حیوان ارادی حق حیات دارد یا ندارد؟

آیا انسان حق حیوانات را نقض می‌کند؟

نظام جبری درون انسانی (حوزه جبر3)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۹/۱۴-۱۰:۱:۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22369
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 666

انسانی انسان دیگری را می‌کشد. باز هم نظام جبری برقرار است. اما در دو طرف قضیه، اراده وجود دارد.

چیزی که هست یک اراده‌ی مسئولیت پذیر، مقهور اراده‌ی مسئولیت پذیر دیگری شده است.

به سخن دیگر پای اراده در دو طرف به میان آمده است.

روشن است که اجبار انسان نسبت به اشیاء و گیاهان و حیوانات، با اجبار انسان نسبت به انسانی دیگر متفاوت است.

موقعیت و جایگاه انسان نسبت به اشیاء و گیاهان و حیوانات، موقعیت برتر است، از این رو اجبار انسان نسبت به اشیاء‌ و گیاهان و حیوانات، اجبار مساوی نسبت به مساوی نیست.

اما جایگاه انسان با انسان، مساوی است. بنا بر این با اجبار مساوی به مساوی روبرو هستیم.

اینجاست که پرسش پیشین بسیار برجسته می‌شود که:

آیا انسان حق آزادی دارد؟

آیا انسان حق آزادی دیگران را نقض می‌کند؟

همان گونه که گذشت در جبر میان انسان و سایر موجودات (حوزه ۲ جبر) و جبر انسان بر انسان (حوزه ۳ جبر)، اراده وجود دارد. اراده بستر قانون پذیری و قانون گذاری است که اثرات مهمی از خود به جا می‌گذارد. در آینده با این اثرات آشنا می‌شوید.

حوزه‌های جبر قانونی (اکراه) در انواع نظام‌ها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۳-۱۰:۵:۱۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۰/۰۳-۱۰:۷:۴۱
    • کد مطلب:22468
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 608

اینک با حوزه‌های متفاوت جبر باواسطه یا همان اکراه آشنا می‌شویم.

روشن است که میان آهن و آهنربا، قانونی تکوینی هست. حقیقت این قانون تکوینی، همان نظام جبری حاکم بین این دو است.

اما قانون‌مندی، به معنای پذیرش قانون، در آهن و آهنربا معقول نیست.

به سخن دیگر چینش «باید و نبایدها» در آهن و آهنربا معقول نیست. به تبع آن، مسئولیتی هم میان این دو در کار نیست.

روشن است که در حوزه اشیاء بی‌اختیار، نظام جبر تکوینی حاکم است و در حیوانات بی‌اراده، باید و نباید معقول نیست.[1]

اما اگر پای اراده و اختیار به میان آید، مسئله عوض می‌شود و نتیجه فرق می‌کند. زیرا باید و نباید در مورد هر موجود مختاری، از جمله انسان، ممکن و محقق است.

در نتیجه به دلیل وجود اختیار، در حوزه رابطه انسان با سایر موجودات و رابطه انسانها با یکدیگر، همچنان که نظام جبری تکوینی ممکن است، قانون‌مندی نیز ممکن است.

بنا بر این می‌توان گفت امکان قانون‌مندی، بستر نظام قانونی است.

اکراه، رابطه تنگاتنگی با نظام قانونی دارد. از این رو با شناخت انواع نظام قانونی، حوزه‌های مختلف اکراه نیز شناخته می‌شود.

اینک نگاهی دوباره به تفاوتهای حوزه‌های جبری مستقیم می‌افکنیم تا بیابیم نظام قانونی در کجا ممکن است.

گفتیم که در سرتاسر جهان، جبر دیده می‌شود، از تابش آفتاب بگیر تا تناز ع بقاء، همگی جبر است. در تغذیه انسان از حیوانات و گیاهان هم جبر است.

اما یک تفاوت ظریف در این میان وجود دارد و آن این که:

نظام قانونی نسبت به خود اشیاء و گیاهان متصور نیست. چون در گیاهان اراده‌ای در کار نیست تا بتوان آن را قانون‌مند ساخت.

نظام قانونی نسبت به حیوانات نیز متصور نیست. زیرا هر چند اراده ناقصی در حیوانات وجود دارد. اما حیات حیوانی، بر مدار غریزه می‌چرخد و نه اراده. از این رو نمی‌توان گرگ را قانون‌مند کرد که تنها به اندازه نیازت گوسفندان را شکار کن. روشن است که حیوان مسئولیت پذیر نیست.

اما نسبت به انسان، نظام قانونی جا دارد و بلکه شایسته و بایسته است.

به سخن دیگر در حوزه جبر میان اشیاء و گیاهان، اصلا اراده‌ای وجود ندارد.

سنگی که از روی کوه می‌غلتد و هر چه سر راهش قرار گیرد خراب می‌کند و گیاهی که سنگ را می‌شکافد، هیچ کدام مسئولیتی ندارند.

در حوزه جبر میان حیوانات نیز اراده قاهر، مسئولیتی ندارد. هیچ پلنگی به خاطر شکار کردنش سرزنش نمی‌شود و مسئولیتی متوجه او نیست.

اما در حوزه جبر انسان، اراده قاهر مسئولیت دارد و انسان مثلا در مورد شکار آهوی آبستن سرزنش می‌شود.

لازمه نظام قانونی، مسئولیت در مقابل قانون است.

پیش از این پرسشهایی را مطرح کرده بودیم که عبارت بودند از:

آیا طبیعت حق بقاء دارد یا ندارد؟

آیا گیاه جاندار حق حیات دارد یا ندارد؟

آیا حیوان ارادی حق حیات دارد یا ندارد؟

آیا انسان حق آزادی دارد؟

با توجه به ویژگی‌های یاد شده انسان، روشن می‌شود که مخاطب پرسشهای پیشین، تنها انسان است و اشیاء و گیاهان و حیوانات مورد این پرسش قرار نمی‌گیرند.

بنا بر این، پرسش پیشین، در حوزه‌های مختلف جبر به این شکل تکامل پیدا می‌کند که:

آیا انسان حق دارد هر گونه تصرفی در جهان داشته باشد؟

آیا انسان حق دارد حیات موجودی دیگری را بگیرد؟

آیا انسان حق دارد آزادی انسان دیگری را بگیرد؟

پرسشهای یاد شده تنها بر اساس مسئولیت در نظام قانونی متصور است. نظام قانونی نیز منحصر به انسان است.

نتیجه این گردید که در جبر اشیاء و گیاهان و حیوانات، مسئولیتی متصور نیست. ولی در جبر انسانی مسئولیت متصور است.

مسلما انسان موجودی اجتماعی است. هر جامعه‌ای که فاقد قانون باشد، گرفتار هرج و مرج شده و نابود می‌شود. بنا بر این لازمه بقاء جامعه انسانی وجود قانون است.

از این رو در درجه نخست شایسته است بر قانونی که بر انسان حاکم می‌گردد متمرکز شویم و بدانیم چه نظامی بر اساس چه قانونی شکل می‌گیرد.

در درجه دوم نیز بررسی شود که درجه مسئولیت پذیری در هر نظامی چه اندازه است.

 

[1]ـ همان گونه که گذشت حیوان اگر چه دارای اراده است اما کارهای او ناشی از غریزه است و نه اراده از این ملحق به اشیاء می‌شود.

جبر در نظام جنگلی بر اساس قانون استبداد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۳-۱۰:۱۴:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22469
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 715

نخستین پایه نظام جبری، زور و قدرت است. کسی که قدرت بیشتری دارد، می‌تواند اراده خودش را بر اراده دیگران تحمیل نماید.

نمونه آشکار نظام جبری، نظام جنگل است. هر حیوانی که قدرت بیشتری داشته باشد، دیگر حیوانات مقهور اراده او هستند.

البته به دلیل این که حرکت حیوانات، بیشتر ناشی از غریزه است و نه خرد، حیوانات به نوعی معذور هستند و مورد سرزنش قرار نمی‌گیرند.

اما نظام جبری جنگلی در مورد انسان، بسیار متفاوت است. زورگویی کور انسان، به دلیل خردمندی‌اش، هیچ گونه عذری را برنمی‌تابد.

زورگویی ناشی از غریزه در حیوانات، با زورگویی ناشی از اراده در انسان بسیار متفاوت است.

زیرا زورگویی حیوانات، محدود به اقتضای غریزه آنهاست و غریزه آنها نیز متکی به حکمتی است که خداوند در مورد غریزه آنها إعمال کرده است. غریزه حکیمانه‌ای که خداوند در حیوانات آفریده، محدود است.

اما زورگویی انسان، ناشی از خودپرستیِ نامحدود اوست و از این رو هیچ مرزی را بر نمی‌تابد و در مقابل هیچ مفسده‌ای متوقف نمی‌گردد.

جبر در نظام جنگلی حیوانات، به نوعی حکمت الهی را به نمایش می‌گذارد.[1]

اما جبر در نظام جنگلی انسانها، مرز تمامی فسادها را در می‌نوردد و نظام شیطانی را بنیاد می‌نهد.

جبر در نظام جنگلی، شاخه‌ای از جبر مستقیم و عریان است که ریشه در هواپرستی و منطق «دلم می‌خواهد» دارد و حاصل آن نیز افساد نامحدود است.

از این رو می‌توان گفت نظام شیطانی نظامی است که:

مبدأ آن هواپرستی است

در بیشتر موارد با جبر مستقیم و عریان تحقق می‌یابد

و نتیجه آن افساد است.

با توجه به آن چه در محدودیت غرایز حیوانات گذشت، می‌توان گفت نظام شیطانی، همان نظام جنگلی انسانهاست که اما بسیار پست‌تر و خطرناک‌تر از نظام حیوانات جنگلی است.

نظام جنگلی با قانون استبداد اداره می‌شود.

استبداد همان گونه که از اسمش نیز پیداست، قانونی است که بر اساس زور قدرتمندان بر گرده ناتوانان سوار شده است.

ناگفته پیداست که چنین قانونی از خودکامگی مطلق سرچشمه می‌گیرد و نظام جنگلی را برپا می‌کند.

حاصل قوانین در نظام جنگلی نیز اکراهی فراگیر در جامعه است. از این رو نظام استبدادی آشکارترین حوزه اکراه است.

 

[1]ـ برای توضیح این مطلب کافی اندکی با اکوسیستم آشنا شویم تا شگفتی‌های حکیمانه الهی را در طبیعت بشناسیم.

جبر در نظام انسانی غریزه‌محور بر اساس قانون «دلم می‌خواهد»

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۰۳-۱۰:۲۳:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22470
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 616

شناخت تطبیقی جبر در نظام انسانی، به تعریف انسان وابسته است.

انسان دو گونه ممکن است تعریف شود:

انسان غریزه‌محور که سکّان‌دار اراده‌اش احساسات اوست.

انسان خردمحور که سکّان‌دار اراده‌اش خرد اوست.

بر همین اساس جبر در نظام انسانی نیز دو گونه تصویر می‌گردد.

نظام انسانی غریزه‌محور، بر پایه غرایز و احساسات شکل می‌گیرد و بر منطق «دلم می‌خواهد» استوار است.

از این رو نظام انسانی غریزه‌محور، شباهت فراوانی به نظام جنگلی دارد.

اما به مقتضای استخدام خرد در ارضاء غرایز، چهارچوبهایی برای نظام جامعه تعریف می‌گردد.

مهم‌ترین چهارچوب نظام انسانی غریزه‌محور، تعیین مرز آزادی برای جلوگیری از هرج و مرج است.

توضیح این که هدف انسان غریزه‌محور، ارضاء و اشباع غرایز و هوسهای اوست. این مسئله در نظام انسانی غریزه محور پذیرفته شده است.

اما هنگامی که ارضاء و اشباع غرایز فردی، با ارضاء و اشباع غرایز افراد دیگر تداخل پیدا کند، جامعه دچار چالش و ناپایداری می‌شود.

برای حفظ پایداری جامعه، پای قانون به میان می‌آید.

«قانون مادر» در نظام انسانی غریزه‌محور، منطق «دلم می‌خواهد» است بنا بر این انسان مطلقا آزاد است.

تداخل آزادی مطلق افراد، منشأ ناپایداری اجتماعی می‌شود. از این رو تنها تبصره قانون مادر، عدم تداخل آزادی افراد است. لذا تنها مرز ممنوعه آزادی انسان، تجاوز به حریم خصوصی دیگران است. بدین شکل قانون طبقه دوم متولد می‌شود و آن «احترام به حریم خصوصی دیگران» است.

تفصیل این مباحث را در بحث «کدام انسان؟» از «پروژه خود گم‌شده» ببینید.

این تبصره هرگز به معنای دست کشیدن از منطق «دلم می‌خواهد» نیست. بلکه به دلیل پایداری بیشتر نظام «دلم می‌خواهد» است.

در یک کلام می‌توان گفت نظام انسانی غریزه‌محور، دقیقا همان نظام شیطانی است که با نقاب خردورزی استتار شده است.

روشن شد که نظام انسانی غریزه‌محور، دو حوزه متفاوت دارد:

حوزه نخست نظام انسانی غریزه‌محور، حریم شخصی اوست.

در دید ظاهری انسان غریزه‌‌محور در حریم خصوصی‌اش کاملا آزاد است.

اما با توجه به بنیاد انسان غریزه‌محور که منطق «دلم می‌خواهد» است، چنین انسانی حقیقتا آزاد نیست بلکه اسیر غرایز است و جز به ارضاء آن نمی‌اندیشد.

از این رو روح آزادی در حریم شخصی، همان اسارت در بند غرایز است که نوعی از جبر پنهان است.

حوزه دوم نظام انسانی غریزه محور، مرز عدم تجاوز به حریم خصوصی دیگران است.

مسلما احترام به حریم خصوصی دیگران، با منطق «دلم می‌خواهد» در تضاد کامل قرار دارد. بنا بر این پذیرفتن قانون احترام به حریم خصوصی دیگران، به شکل کلی (همچنین تک‌تک مصادیق آن)، دقیقا یک مصداق اکراه است. پیش از این گذشت که اکراه همان جبر باواسطه است.

لذا محدودیت آزادی به مرز عدم تجاوز به آزادی دیگران نیز نوعی دیگر از جبر است. روشن است که منطق «دلم می‌خواهد»، هیچ تمایلی به پذیرش قانون ندارد و تنها از سر ناچاری و با اکراه، قانون را می‌پذیرد.

این، یکی از حوزه‌های اکراه است که در مقابل حفظ آزادی شخصی دیگران تعریف می‌شود.

پس انسان در نظام انسان غریزه‌محور، با دو جبر احاطه شده است: ۱- اسارت در بند غرایز با پوشش آزادی نامحدود فردی (جبر پنهان)، ۲- اکراه نسبت به پذیرش قانون در حوزه آزادی اجتماعی (جبر آشکار باواسطه).

نکته مهمی که شایسته است به آن اشاره نماییم این است که هر چند به حسب ظاهر این اکراه از سوی همه افراد جامعه پذیرفته شده، اما در واقع چنین نیست. بلکه حاصل نهایی نظام انسانی غریزه‌محور، تأمین امنیت برای صاحبان قدرت و ثروت است و نه امنیت تک‌تک آحاد جامعه.

در واقع پشت پرده شعار آزادی، تنها آزادی صاحبان قدرت قرار دارد و پشت پرده قانون نیز تنها محدودیت افراد تحت سلطه است. البته این محدودیت با ادبیات شیک بزک شده، تا تحمیق افراد تحت سلطه استتار شود.

با درنگ شایسته در مطلب یاد شده روشن می‌شود که در نظام انسان غریزه‌محور، آزادی حقیقی و واقعی وجود ندارد.

توضیح بیشتر این مطالب بسیار مهم را در بحث «جایگاه و ارزش منطق دلم می‌خواهد» از «پروژه خود گم‌شده» و نیز در بحث «عقلانیت آزادی» ببینید.

جبر در نظام انسانی خردمحور بر اساس قانون عقلانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۱۳-۵:۳۹:۴۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22471
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 632

نظام انسانی خردمحور، بر پایه «خرد» شکل می‌گیرد و با «شناخت» پشتیبانی می‌شود.

از شناخت عقلانی و توانایی بر اجراء و إعمال آن، اراده و «اختیار» حقیقی انسان متولد می‌شود. حاصل اختیار نیز «مسئولیت» در برابر خرد است. تفصیل این مباحث در بحث «آزادی مصونیت آفرین است یا مسئولیت آفرین» از «عقلانیت آزادی» مطرح شده است.

همان گونه که اشاره شد با به میان آمدن پای اراده، پای مسئولیت انسان نیز به شکلی به میان می‌آید.

زیرا اراده‌ی ناشی از شناخت، اختیار را می‌آفریند. ذات اختیار، مستلزم مسئولیت پذیری است.

توضیح این که شناخت، هنر خرد است. لازمه شناخت واقعی، پیاده سازی آثار شناخت در حوزه عمل است.

بنا بر این در رتبه نخست، خرد، اشیاء را به ما نشان می‌دهد و جایگاه آنها را تعریف می‌کند. از این مرحله با تعبیر عقل نظری یاد می‌شود.

مرحله دوم، بار کردن آثار شناخت اشیاء است و آن حرکت انسان بر اساس شناخت اشیاء است.

وقتی من شناختم این ماده سمّ کشنده است، لازمه این شناخت این است که هرگز چنین ماده‌ای را نخورم.

بدین سان در مرتبه پس از شناخت، حرکت بجا و نابجا شکل می‌گیرد. از این مرحله با تعبیر عقل عملی یاد می‌شود.

پس عقل عملی، همان حرکت انسان در حوزه عمل است که بر اساس شناخت اشیاء صورت می‌پذیرد. شناخت واقعی اشیاء، حرکت بجا و حرکت نابجای عاقل را ممکن می‌سازد.

لذا قانون‌مندی عقلانی در واقع، تعریف و شناخت حرکتهای بجا و نابجا در پرتو خرد است.

شناخت حرکتهای بجا و حرکتهای نابجا، مجموعه بایدها و نبایدهای خردورزانه[1] را تشکیل می‌دهد و مجموعه بایدها و نبایدهای خردورزانه، نظام قانونی عقلانی را تشکیل می‌دهد.

بدین سان انسان با نخستین گام قانون‌مندی عقلانی، حرکت به سوی کمال را آغاز و نظام قانونی عقلانی را بنا می‌نهد.

البته با توجه به این که انسان خردمحور، خالی از غرایز و شهوات نیست، باز هم نظام انسانی خردمحور خالی از چالش نیست.

زیرا در بیشتر موارد غرایز با خردورزی در تضاد است و ترک تمایلات انسانی، مطابق میل و خواسته انسان نیست. بنا بر این إعمال خردورزی در این گونه موارد خالی از اکراه نیست.

البته پذیرفتن چنین اکراهی، برای رسیدن به مصالح واقعی و پرهیز از مفاسد است.

از این منظر انسان خردمحور نیز دچار نوعی از جبر باواسطه می‌گردد.

در هر صورت حرکت عقلانی بر خلاف غرایز، یک حوزه از اکراه است که در نظام انسانی تصویر می‌گردد.

مطلب یاد شده لایه نخست آزادی انسان خردمحور است.

اما با شناخت لایه‌های عمیق‌تر روشن می‌شود که انسان خردمحور نیز در نظام انسانی به دنبال رسیدن به منافع و پرهیز از زیان خود است و این با آزادی خالص سازگار نیست. زیرا چنین انسانی پیوسته به دنبال مصالح واقعی عقلانی خویش کشیده می‌شود.

به سخن دیگر انسان مطلقا، منفعت محور است، با این تفاوت که انسان غریزه‌محور منفعتش را در اشباع غرایز می‌بیند، اما انسان خردمحور، منفعتش را در کمال و بقاء می‌بیند. هر دوی اینها نوعی جبر باواسطه است، اما این جبر، در منفعت طلبی، پنهان‌تر است.

منفعت طلبی در لباس اشباع غرایز هلاک کننده است، اما منفعت طلبی در لباس مصالح، تضمین کنند بقاء است.

اما اگر خردمحوری کاملا (تأکید می‌کنم کاملا) غالب گردد، دستگاه دیگری گشوده می‌شود. چرا که انسان خردمحور از اسارت غرایز رها می‌گردد و نخستین گام به سوی آزادی خالص را برمی‌دارد. در نتیجه انسان خردمحور، با تکامل تدریجی خرد، از جبر باواسطه رها می‌شود.[2]

طرح زهد (رهایی از خواسته‌های نفسانی)، یک حرکت عقلانی برای آزاد سازی انسان از این اکراه است.

در هر صورت حرکت به سوی کمال انسانی، با قانون‌مندی عقلانی یا همان نظام انسانی آغاز می‌شود.

با توجه به رابطه تنگاتنگ انسانیت با خرد، قانون‌مندی خردورزانه، پایه نظام انسانی است. پس نظام انسانی با جبر قانونی عقلانی بر پا می‌شود.

هر جبر قانونی (جبر باواسطه) با جبر تکوینی (جبر مستقیم) پشتیبانی می‌شود. جبر قانونی در نظام انسانی نیز با جبر تکوینی پشتیبانی می‌شود.

این امر ریشه تقسیم جبر به جبر عقلانی و جبر غیر عقلانی است.

بر همین اساس در نظام انسانی علاوه بر جبر قانونی (جبر باواسطه)، جبر تکوینی نیز مصادیق فراوانی دارد که شایسته است اشاره‌ای به آن داشته باشیم.

با درنگ در این موارد به ضابطه کلی جبر و اکراه خردورزانه و جبر و اکراه غیر عقلانی نزدیک می‌شویم.

 

[1]- در این گونه تعبیرات تسامح آشکاری وجود دارد و آن این است که از منظر خرد تنها روشنگری قابل طرح است و بایدها و نبایدها ناشی از اراده خردورزانه خود انسان است. اما در واقع امر قانونی در کار نیست. به سخن دیگر کار خرد درک است و نه حکم و قانون.

[2]ـ با اوج این تکامل در نظام ولایی آشنا خواهیم شد.

مصادیق جبر عقلانی در نظام انسانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۱۳-۵:۴۲:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22531
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 652

نظام انسانی از جبرهای متنوعی پر شده است.

با گردآوری مصادیق جبر در نظام انسانی، روشن می‌شود که جبر همیشه و همه جا منفی نیست و در بسیاری از موارد خردورزانه است.

در ادامه با برخی از این موارد آشنا می‌شویم.

جبر عقلانی در معالجه

همه ما شاهد جبر مستقیم و باواسطه کودکانمان بوده‌ایم. رایج‌‌ترین آن در مورد معالجه کودک است که دارو و درمان را نمی‌پذیرد. هر چند این فرایند با تشویق و ترغیب آغاز می‌شود و اما در بیشتر موارد به اکراه و در نهایت به اجبار مستقیم کشیده می‌شود.

جبر عقلانی در آموزش و پرورش

یکی دیگر از موارد جبر عقلانی، جبر کودکان در حوزه آموزش و تربیت آنهاست. در این حوزه نیز شاهد جبران مستقیم و باواسطه هستیم.

جبر عقلانی در قرنطینه بیماری‌های خطرناک

قرنطینه بیماری‌های خطرناک دامی و انسانی، مصداق دیگری است که غالبا با جبر مستقیم و آشکار عملی می‌شود. بیشتر افراد هرگز تن به چنین قرنطینه‌ای نمی‌دهند و چه بسا عذر موجه هم داشته باشند. اما قرنطینه امری است که از سوی همه خردورزان پذیرفته شده است.

یکی از آشکارترین نمونه‌ها در این زمینه نابودی اجباری طیور در شیوع بیماری‌های فراگیر (اپدمی) است. هر از چند گاهی اخباری از دست در رسانه‌ها شنیده می‌شود. مسلما این گونه جبرها خسارتهای مالی فراوانی با صاحبان آن می‌زند اما با این همه از سوی همه خردمندان پذیرفته شده است.

جبر عقلانی در قوانین و مقررات

قوانین در بسیاری از حوزه‌ها، بر خلاف جهت میولات افراد است و مسلما اگر افراد آزاد باشند، حتی در مورد خردورزانه‌ترین قوانین، بیش از 99 درصد مردم آنها را رعایت نمی‌کنند.

قوانین، حکمت پیشگیرانه و کنترل کننده دارد، از همین منظر نیز رعایت آنها مصداق جبر باواسطه و اکراه است.

اما مسلما پشتوانه اجرایی قوانین جریمه‌های مالی و حقوقی و کیفری است که در صورت تخلف إعمال می‌شود. تردیدی نیست که چنین جریمه‌هایی مصداق جبر مستقیم و عریان است.

با مطالعه در نظام انسانی شاهد هستیم که انواع جبر زندگی انسان را پر کرده است.

 

جبر در نظام انسانی پیشرفته

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۱۳-۵:۴۳:۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22532
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 733

قوانین در بسیاری از حوزه‌ها، بر خلاف جهت میولات افراد است و مسلما اگر افراد آزاد باشند، حتی در مورد خردورزانه‌ترین قوانین، بیش از 99 درصد مردم آنها را رعایت نمی‌کنند.

قوانین، حکمت پیشگیرانه و کنترل کننده دارد، از همین منظر نیز رعایت آنها مصداق جبر باواسطه و اکراه است.

اما مسلما پشتوانه اجرایی قوانین جریمه‌های مالی و حقوقی و کیفری است که در صورت تخلف إعمال می‌شود. تردیدی نیست که چنین جریمه‌هایی مصداق جبر مستقیم و عریان است.

با مطالعه در نظام انسانی شاهد هستیم که انواع جبر زندگی انسان را پر کرده است.

جبر در نظام انسانی پیشرفته

نظام انسانی دو لایه دارد: نظام انسانی ابتدایی و نظام انسانی پیشرفته.

آن چه گذشت در رابطه با نظام انسانی ابتدایی بود. برای آشنایی با «نظام انسانی پیشرفته» به همین سرفصل در مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» مراجعه نمایید.

البته از جهت جریان جبر باواسطه و اکراه، تفاوتی میان نظام انسانی ابتدایی و پیشترفته وجود ندارد. از این رو نیاز به توضیح بیشتر ندارد.

جبر در نظام هوشمند و اراده قاهر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۷-۹:۲۵:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22533
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 670

در لابلای نوشتار به نظام‌های متعدد و متنوعی اشاره کردیم.

مسلما این نظام‌ها جزئی از نظام کل جهان است. لازمه نگرش محققانه این است که تمامی نظام‌ها در نظام جهانی و مادر دیده شوند.

ضرورت تعریف نظام مادر در بحث جبر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۷-۹:۲۵:۲۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22534
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 650

مقصود از نظام مادر، نظامی است که تمامی نظامهای متنوع در دل آن جای دارند و به شکلی از آن تبعیت می‌کنند.

پیش از این گذشت که اگر نظام جبری موجود را در نظام مادرش در نظر بگیریم، ممکن است با نتیجه‌های متفاوتی روبرو شویم. زیرا ممکن است گفته شود:

۱- این نظام جبری از دل یک تصادف در آمده است.

۲- این نظام جبری از دل یک نظام جبری بزرگتر به نام علت و معلول درآمده است. (مبنای اصالة الوجود و…)

۳- این نظام جبری از دل یک نظام هوشمند و یک اراده قاهر درآمده است. (آفرینش)

مسلما نظامی که از دل یک تصادف برآمده باشد، فاقد پایداری لازم است. زیرا تصادف یاد شده هر آن و لحظه‌ای ممکن است سر برآورد و شکلی دیگر از نظام را رقم زند و یا این که شکلی از بی‌نظمی را محقق سازد و نظام را از بیخ و بن برکند.

همچنین نظام علّی مطلق نیز فاقد اراده حقیقی است.

از این رو پیدا کردن جایگاه اراده در چنین نظامی یا اصلا ممکن نیست و یا این که با چالش بزرگی روبروست.

اما در نظام مادر هوشمند که از آن با «نظام آفرینش» یاد می‌شود، اراده کاملا تعریف شده است و جایگاه آن نیز به عنوان مبدأ ایجاد تمامی آفرینش تعریف شده است. بنا بر این اراده قاهر خالق، برترین جایگاه را در نظام آفرینش دارد.

به دلیل این که برخی از لایه‌های نظام مادر هوشمند، ارتباط تنگاتنگی با جبر دارد، بایسته است نگاهی گذار به این لایه‌ها بیفکنیم.

اما بررسی شایسته نظام مادر، مجالی گسترده و مستقل می‌طلبد.

مباحث نظام هوشمند از دو شاخه اصلی تشکیل می‌شود: حوزه خالق و حوزه مخلوقین.

در ادامه با حوزه‌های فرعی جبر در نظام مادر هوشمند آشنا می‌شویم.

جبر تکوینی در حوزه خالق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۷-۹:۲۵:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22535
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 628

بر اساس اصول اولیه نظام آفرینش، خالق جهان، قدرت مطلق است. یعنی قدرتی است که هیچ محدودیتی در آن راه ندارد. لازمه این مطلب دو امر است:

۱- هیچ قدرتی خارج از ذات خالق وجود ندارد که خالق از آن متأثر گردد. بنا بر این اراده الهی، همیشه قاهر است و او فعال ما یشاء است.

پس جبر تکوینی نسبت به خالق از سوی دیگران محال است.

۲- تمامی اشیاء تحت جبر خالق متعال قرار دارند و تمامی امور مقهور این اراده هستند.

در نتیجه جبر تکوینی خالق نسبت به مخلوق نیز قطعی و مسلم است.

عصاره سخن در جبر تکوینی این است که اراده الهی یکه تاز عرصه وجود است.

پس جبر در ناحیه خالق، ذاتی اوست. زیرا طبق اصول اولیه، او تنها اراده قاهر است.[1]

روشن شد که قدرت مطلق، هیچ گونه عجز و ناتوانی را برنمی‌تابد.

اما با این همه مسلما خداوند سنگی نمی‌آفریند که نتواند آن را بردارد، یا این که خداوند نمی‌تواند خدایی مانند خودش را بیافریند.

این گونه محدودیتها، در واقع محدودیت در ناحیه فاعل نیست. چون فاعل، مصداق قدرت مطلق است.

بلکه محدودیت در ناحیه قابل است.

یعنی سنگی که خداوند نتواند آن را بردارد، چنین سنگی متصور نیست. از این جهت متعلق قدرت قرار نمی‌گیرد.

همچنین در آفریدن خدایی مانند خودش، صورت مسئله نادرست است. زیرا لازمه آفرینش، حدوث است و لازمه خدایی، ازلیت، و ازلی بودن با حدوث در تضاد است. علاوه بر این لازمه مخلوقیت، مملوکیت و فقر ذاتی است و لازمه خدایی، مالکیت و غنای ذاتی است و…. پس علت عدم خلق چنین چیزی، این است که اصل صورت مسئله، متناقض است و تحقق تناقض محال است. نه این قدرت خداوند محدود باشد.

تمامی این گونه موارد، در یک کلمه خلاصه می‌شود و آن عدم قابلیت ذاتی شیء برای تعلق قدرت به آن است.

از جبر تکوینی که بگذریم نوبت به جبر قانونی می‌رسد.

 

[1]- صفت جبار در ذات اقدس الهی شاهد بر این امر است. به برخی از کاربردهای این صفت در مورد خداوند توجه کنید:

أَيْ سَيِّدَ السَّادَةِ أَيْ إِلَهَ الْآلِهَةِ أَيْ جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ أَيْ مَلِكَ الدُّنْيَا وَ الْآخِرَةِ أَيْ رَبَّ الْأَرْبَابِ أَيْ مَلِكَ الْمُلُوكِ

وَ أَنْتَ جَبَّارُ مَنْ فِي السَّمَاءِ وَ جَبَّارُ مَنْ فِي الْأَرْضِ وَ لَا جَبَّارَ فِيهِمَا غَيْرُك‏

يَا رَبَّ الْأَرْبَابِ وَ يَا مَلِكَ الْمُلُوكِ وَ يَا سَيِّدَ السَّادَاتِ وَ يَا جَبَّارَ الْجَبَابِرَةِ وَ يَا إِلَهَ الْآلِهَة

أَنْتَ إِلَهُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ خَالِقُهُ وَ جَبَّارُ كُلِّ مَخْلُوق‏

وَ سُبْحَانَهُ مِنْ كَبِيرٍ مَا أَجْبَرَهُ وَ سُبْحَانَهُ مِنْ جَبَّارٍ مَا أَدْيَنَهُ وَ سُبْحَانَهُ مِنْ دَيَّانٍ مَا أَقْضَاهُ

يَا اللَّهُ الْجَبَّارُ الْمُتَجَبِّر

وَ جَبَّارٌ لَا يَظْلِم‏

وَ جَبَّارٌ لَا يُقَاوَمُ

تَوَكَّلْتُ عَلَى الْجَبَّارِ الَّذِي لَا يَقْهَرُهُ أَحَد

جَبَّارَ مَنْ فِي السَّمَاوَاتِ وَ الْأَرْضِ- لَا جَبَّارَ فِيهِمَا غَيْرُك‏

جبر قانونی در حوزه خالق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۰/۲۷-۹:۲۵:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22536
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 666

با توجه به آن چه در قدرت مطلق الهی گفته شد، معنا ندارد که اراده الهی را بر اساس امر دیگر، محکوم به درستی و یا نادرستی نماییم و یا این که برای خالق حقی اثبات کرده و حق دیگری را نفی کنیم.

اثبات حق بر خالق، به شکل مطلق منتفی است.

اما همان قدرت مطلق، عین علم مطلق نیز هست و نتیجه آن، نفی بازیچه و عبث و ظلم از ساحت کردگار است.

به سخن دیگر از یک سو ظلم و ستم، در ناحیه اراده خالق موضوعی ندارد. زیرا تنها ناتوان، نیازمند ظلم است (انما یحتاج الی الظلم الضعیف).

از سوی دیگر اقتضای ذات اقدس الهی، حرکت حکیمانه است که عبث و بازیچه را نفی می‌کند.

نتیجه این شد که نفی ظلم و عبث منشأ ذاتی دارد، نه این که از ناحیه امری جز ذات باشد.

بنا بر این، پرسش‌های پیشین، در این حوزه اصلا موضوع ندارد. زیرا به دلیل این که خداوند مالک همه چیز است:

مسلما خداوند حق دارد موجودی را بیافریند یا نیافریند.

مسلما خداوند حق دارد به موجودی حیات دهد یا حیات آن را بگیرد.

مسلما خداوند حق دارد به انسان آزادی دهد (اختیار فی الجمله) یا آزادی انسان را بگیرد.

مسلما خداوند حق دارد هر گونه تصرفی در جهان داشته باشد.

تمام این امور مسلم، یک ریشه دارد و آن هم این که:

خداوند مالک مطلق ذات اشیاء و حیات جانداران و اراده‌ی انسان‌هاست.

با درک درست مالکیت مطلق، این مسایل حل شده است.

اما این پرسشها جا دارد که:

چرا خداوند ظلم نمی‌کند؟

حکمت الهی در دستگاه آفرینش چیست؟

روشن شد که در جبر انسانی، مسئولیت متصور است و انسان مورد بازخواست قرار می‌گیرد.

ولی جبر خداوند بر اساس مالکیت ذاتی اوست و مسئولیتی برای خداوند در مقابل مخلوقش متصور نیست. اما پرسش از حکمت در همه افعال خداوند متصور است.

پس اراده ذاتی مطلق، نمی‌تواند هیچ محدودیتی و مسئولیتی، از ناحیه خارج از ذات خودش داشته باشد. تنها مرز اراده ذاتی مطلق، عدم ظلم و عبث نبودن است.

به توضیح کوتاهی که گذشت روشن شد که این مرز در حقیقت محدودیت نیست، بلکه لازمه ذات اقدس الهی است.

در بحث قدرت خداوند گفتیم که قدرت مطلق، هیچ گونه عجز و ناتوانی را برنمی‌تابد.

محدودیتهای مطرح شده، در واقع محدودیت در ناحیه فاعل نیست. چون فاعل، مصداق قدرت مطلق است.

بلکه محدودیتها از ناحیه عدم قابلیت ذاتی شیء برای تعلق قدرت به آن است.

همین رابطه نسبت به سر زدن ظلم و نیز کار بیهوده از خداوند وجود دارد.

از این رو هر چند به مقتضای اراده قاهره الهی، هیچ امری ناممکن نیست. اما امر غیر حکیمانه، قابلیت تعلق اراده الهی را ندارد و به سخن دیگر شایسته و به جا نیست که اراده خداوند به ظلم و عبث تعلق بگیرد.

البته عدم قابلیت در این موارد، عدم قابلیت ذاتی نیست. زیرا واقعا خداوند قدرت بر ظلم و عبث دارد. اما به دلیل حکمت ذاتی خداوند، چنین کاری از خداوند سر نمی‌زند. از این رو عدم قابلیت تحقق ظلم از خداوند، عدم قابلیت بالعرض است. یعنی با توجه به حکمت خداوند، سر زدن چنین کاری از حکیم محال است.

مثال عرفی عدم قابلیت عرضی، خوردن مدفوع توسط انسان عاقل است. با پوزش از این مثال، اگر انسانی واقعا عاقل و هوشیار باشد، هرگز دهان به مدفوع آلوده نمی‌کند. این کار نه از جهت این است که او نمی‌تواند مدفوع را بخورد، بلکه از جهت این است که انسان عاقل حاضر نیست چنین کاری را انجام دهد.

با این بیان، برهانی شد که قانون‌مندی در مورد اراده خالق معنایی ندارد، بلکه نسبت به او:

لا يُسْئَلُ‏ عَمَّا يَفْعَلُ وَ هُمْ يُسْئَلُونَ (انبیاء 23)

در آنچه [خدا] انجام مى‏دهد چون و چرا راه ندارد، و[لى‏] آنان [=انسانها] سؤال خواهند شد.

وَ لكِنَّ اللَّهَ يَفْعَلُ‏ ما يُريدُ (بقره 253)

ولى خداوند آنچه را مى‏خواهد انجام مى‏دهد.

قالَ كَذلِكَ اللَّهُ يَفْعَلُ‏ ما يَشاءُ (آل عمران 40)

گفت:« [كار پروردگار] چنين است. خدا هر چه بخواهد مى‏كند.»

وَ يَفْعَلُ‏ اللَّهُ ما يَشاءُ (ابراهیم27)

و خدا هر چه بخواهد انجام مى‏دهد.

با این همه اما ذات او اقتضا می‌کند که دست به برخی از کارها نزند. به سخن دیگر ذات او برتر از این است که برخی از کارها را انجام دهد و او پاک و منزه و بریئ از ظلم و عبث است.

تمامی بایدها و نبایدها در مورد ذات اقدس الهی از قبیل است.

بنا بر این، قضیه «خداوند نباید ظلم کند» نادرست است. قضیه درست آن این گونه است که «خداوند هرگز ظلم نمی‌کند» و «خداوند از ظلم و عبث منزه است».

نتیجه این شد که تعبیر قانون‌مندی خداوند، تعبیر مسامحی است و مقصود پاکی ذاتی او از امور و کارهای ناشایسته است.

جبر تکوینی در حوزه میان خالق و مخلوق (حوزه جبر۴)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۰۵-۵:۹:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22537
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 674

با توجه به اصول اولیه نظام هوشمند، تردیدی نیست در این که اصل خلقت بر اساس جبر تحقق یافته است.

مخلوق قبل از تحقق آن، عدم محض است بنا بر این چیزی نیست که بگوییم آیا آفرینش او به اراده خودش بوده یا به اراده خالقش.

در نتیجه مسلما اصل خلق به اراده خالق بوده و در نظام «کن فیکون» جای دارد.

پس از خلق، تفویض (رها شدن مخلوق از طرف خالق و حرکت ذاتی مخلوق) نیز محال است.

موضوع بحث مهم «جبر و تفویض» دقیقا همین حوزه است که در جای خودش مطرح می‌شود.

بنا بر این جبر الهی تکوینی سرتاسر زندگی بشر را مسخر کرده است. از اصل آفرینش وحدوث گرفته تا تمامی ویژگی‌های آن همگی مصداق جبر الهی تکوینی است و در بقاء نیز جبر به صورت بسیار گسترده‌ای جاری و ساری است.

تنها نقطه استثناء، بحث تملیک اراده به مخلوقین است که در این مورد جبر منتفی است.

جبر قانونی در حوزه میان خالق و مخلوق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۰۵-۵:۹:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22538
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 658

خداوند، اختیار محدودی را به بعضی از مخلوقین همچون انسان تملیک کرده است. این امر از مباحث چالشی بسیار مهمی است که آثار فوق العاده‌ای در همه ابعاد جهان می‌گذارد.

در جای خود مستدل خواهد شد که آن چه در این حوزه وجود دارد، امری است بین دو امر جبر و تفویض.

یعنی از یک سو اثبات می‌شود که تفویض مطلقا محال است.

و از سوی دیگر با توجه به نظام تشریع و تکلیف، جبر مطلق نفی می‌شود و اختیار فی الجمله اثبات می‌گردد.

پیش از این گذشت که اراده و اختیار، بستر قانون است.

و روشن شد که آغاز کمال انسانی، با قانون‌مندی عقلانی رقم می‌خورد.

اما خرد، محدود است. لازمه محدودیت خرد، این است که تکامل عقلانی انسان، در نظام قانونی عقلانی نیز محدود باشد.

بنا بر این تکامل نهایی انسان، در گرو برنامه‌ای فراعقلی است که محدودیت خرد را نداشته باشد. پس محدودیت خرد، نیاز به برنامه‌ای برای تکامل انسان را تعریف می‌کند.

از سوی دیگر رحمانیت خالق، ایجاب می‌کند که خالق انسان چنین برنامه‌ای را به انسان ارایه دهد.

برنامه تکامل رحمانی انسان، مجموعه‌ای از بایدها و نبایدهایی است که از راه وحی به انسان رسیده است.

ریشه اصلی این بایدها و نبایدها، همان شناخت خداوند نسبت به مصالح و مفاسد واقعی انسان است.

این مصالح و مفاسد، در قالب بایدها و نبایدها بیان می‌شود.

مجموعه بایدها و نبایدهای تعریف شده از سوی خداوند، دین را تشکیل می‌دهد.

تبشیر (وعده نسبت به پاداش انجام مصالح) و انذار (وعید نسبت به کیفر انجام مفاسد)، پشتیبان تحقق خارجی دین و ضمانت اجراء دین است.

حسابرسی روز قیامت و پاداش نیکوکار و کیفر بدکار، مرحله پایانی نظام تشریع است.

بر این اساس با اثبات اختیار برای انسان، حوزه قانون و تشریع الهی متولد می‌شود.

دستگاه تشریع الهی شامل ارکان زیر است:

  1. بعثت رسل برای ابلاغ قانون (بیان بایدها و نبایدها)
  2. بعثت رسل برای انذار و تبشیر (تحریک به فرمانبرداری)
  3. حسابرسی و قیامت (اجرای عدالت)
  4. پاداش در بهشت و دوزخ (جبر تکوینی پشتوانه جبر قانونی)

جبر در حوزه مخلوقین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۰۵-۵:۹:۱۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22539
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 639

جبر میان مخلوقین، هم ممکن است و هم واقع شده است. از این رو اصل جبر در این حوزه تردید ناپذیر است.

مباحثی که در سرفصلهای «حوزه‌های جبر تکوینی و جبر قانونی» گذشت در این راستا بود. از این رو تکرار نمی‌کنیم.

جبر تکوینی پشتوانه جبر قانونی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۰۵-۵:۹:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22540
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 612

کاملا آشکار است که دوام حیات اجتماعی بدون قانون ناشدنی است.

هر قانونی مصداق جبر باواسطه است. به سخن دیگر قانون، همان اکراه شهروندان به ضوابط مقررات خاص است.

قانون (جبر باواسطه)، نیازمند پشتوانه‌ای است که اجرای آن را تضمین نماید. پشتوانه عمده اجرای قوانین، جبر مستقیم است.

جریمه‌های مالی، زندان، محدودیتها، گرفتن امتیازات و… از جبرهای مستقیم در جوامع کنونی است.

بر اساس نوع قوانینی که در جامعه حاکم می‌شود و نیز نوع پشتوانه‌های آن (جبرهای مستقیم)، تنوع نظام‌های اجتماعی نیز متولد می‌گردد.

با مطالعه جوامع کنونی از منظر نوع قوانین و پشتوانه‌های آن، می‌یابیم که در عمده موارد، نظام حیوانی اصلاحی حاکم است. توضیح این مطلب را در سرفصل«نظام حیوانی بر اساس سیاست چماق و هویج» از مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» ببینید.

پشتوانه اجرایی قوانین عقلانی، همانند سایر قوانین، جبر مستقیم است که در این نوشتار به برخی از مصادیق آن اشاره کردیم.

قوانین الهی نیز از این مسئله مستثنا نیستند.

دلیل این امر فراگیر هم کاملا روشن است. زیرا اگر قانون مطابق میل همه افراد باشد که نیازی به جعل آن نبود. خود افراد خود خواسته اقدام به آن می‌کنند. پس پای قانون وقتی به میان می‌آید که مردم تمایلی به نظم‌های قانونی ندارند.

در چنین شرایطی اگر قانون با جبر مستقیم پشتیبانی نشود هرگز ضمانت اجرایی نخواهد داشت.

پس اصل جبر مستقیم یک ضرورت برای جوامع می‌باشد.

مگر این که دست از زندگی اجتماعی برداریم و یا این که فقدان قانون و هرج و مرج اجتماعی را بپذیریم و یا این که قانون بدون پشتوانه اجرایی را قبول کنیم که نتیجه حالت سوم نیز هرج و مرج اجتماعی است.

نتیجه این گردید که حیات اجتماعی به قانون گره خورده است و جبر مستقیم، برای پشتیبانی قانون نیز ضروری است.

البته نوع قانون و نوع جبر مستقیمی که پشتوانه قانون است، قابل بررسی است که آیا عقلانی است یا خیر. این مسئله خارج از موضوع این فصل است.

انواع جبر و اکراه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۰-۲۰:۸:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۱/۱۰-۲۰:۸:۱۰
    • کد مطلب:22613
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 657

در بخشهای پیشین با حوزه‌های متفاوت جبر و اکراه آشنا شدیم.

در این بخش جبرهای مطرح شده را طبقه بندی کلی می‌نماییم.

در نگاه کلی طبقات جبر عبارتند از: جبر شیطانی، جبر عقلانی و جبر رحمانی.

اما هر یک از این طبقات شاخه‌هایی دارند که در ادامه به توضیح آن می‌پردازیم.

جبر شیطانی آشکار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۰-۲۰:۸:۵۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22614
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 658

جبر شیطانی، جبری است که نه تنها منافع انسان را تأمین نمی‌کند، بلکه سرانجام آن هلاکت و نابودی انسان است.

جبر شیطانی به دو گروه جبر شیطانی آشکار و جبر شیطانی پنهان طبقه بندی می‌شود.

جبر تکوینی ناشی از زورگویی کور، یکی از مصادیق جبر تکوینی مستقیم است که با تعبیر نظام جنگلی از آن یاد می‌کنیم.

نظام استبدادی نیز همان نظام جنگلی است با این تفاوت که بر اساس قانون ظالمانه و مستبدانه یعنی اکراه و جبر باواسطه اراده می‌شود.

به سخن دیگر نظام استبدادی همان نظام جنگلی است که با پوشش جبر قانونی برپا می‌شود.

در این دو نظام، نه خبری از عقلانیت است و نه اثری از رحمانیت. از این رو مجموعه چنین نظامهایی را در جبر شیطانی طبقه بندی می‌شود.

البته نظام جنگلی و نظام مستبدانه، مصداق آشکار جبر شیطانی است.

اما مصادیق پنهان جبر شیطانی بسیار گسترده و شگفت و حتی وحشتناک است.

جبر شیطانی پنهانِ هوس

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۰-۲۰:۹:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22615
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 669

غرایز و احساسات، کششی درونی است که انسان را به سوی برخی از امور جذب می‌کند.

اگر غرایز در مقابل خرد قد علم کند و سکّان‌دار اراده او گردد، انسان خواه ناخواه از خردورزی دور می‌گردد.

و اگر برای همیشه سکّان‌داری اراده به غرایز سپرده شود، شخصیت «انسان غریزه‌محور» رقم می‌خورد. در این صورت شاهد انسانی هستیم که جز در امواج هوس حرکت نمی‌کند و جز هوای خود را نمی‌پرستد.

حقیقت هواپرستی و هوس‌کاری، اسارتی سخت است که با ظاهر آزادی بزک شده است.

سرفصل «آزادی انسان بر اساس غریزه‌محوری» از مقاله «عقلانیت آزادی» توضیح بیشتری در این زمینه ارایه می‌کند که مراجعه به آن بایسته است. در این سرفصل گفتیم:

انسانی که خود خواسته خودش را به امواج احساسات سپرده است، همانند همان کشتی است که با داشتن موتور برای رسیدن به هدف و با داشتن لنگر برای دستخوش امواج نشدن، موتور را خاموش و لنگرها از خود جدا کرده است و با هر موجی و هر بادی این طرف و آن طرف می‌رود.

همچنین برای تکمیل مطلب می‌توانید به «چند سر فصل از برداشتهای انسان غریزه محور» از «الفبای انسانیت» مراجعه کنید.

در هر صورت اگر درنگی شایسته بر غریزه شناسی صورت پذیرد، روشن خواهد شد که هر چند اشباع هوا و هوس، اختیاری می‌نماید، اما حقیقت آن اسارت محض است. از این رو یکی از مصادیق بسیار مهم جبر شیطانی پنهان به شمار می‌آید.

جبر شیطانی رسانه‌ای در هویت سازی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۰-۲۰:۱۰:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22616
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 640

هویت یابی یکی از ضروریات هر انسانی است.

اما هویت یابی با هویت سازی کاملا متفاوت است. چرا که هویت یابی حقیقتا توسط خود فرد محقق می‌شود، در حالی که هویت سازی توسط رسانه‌ها عملی می‌گردد.

هویت سازی، جبری است که به صورت اختیار عرضه می‌شود.

در بحث «از هویت یابی تا هویت سازی» این چنین آمده است:

جهان نو از شما مي‌خواهد که انتخاب بکنيد و چنان فضا را براي شما تنگ و پيچيده مي‌کند که شما از انتخاب کردن ناگزير مي‌شويد؛ يعني مجبوريد که انتخاب بکنيد.

يکي از ويژه‌گي‌هاي جهان مدرن اين موقعيت متناقض و پارادوکسيکال‌اش است؛

يعني از يک طرف به من مي‌گويند انتخاب کن، اين بسيار خوب است و اين با عزت نفس من و با هويت انتخاب‌گر انساني من مي‌خواند؛

ولي از سوي ديگر بر اساس يک رفتار و منش و مکانيسم خاص اين انتخاب بر من تحميل مي‌شود؛

در اين جا اختيار و جبر با هم مجتمع در يک مفهوم مي‌شود و مي‌شود پارادوکسيکال. قضيه خيلي پيچيده است.

یکی از مصادیق جبر شیطانی پنهان، هویت سازی توسط رسانه‌هاست.

برای توضیح بیشتر به سرفصلهای زیر مراجعه کنید:

 از هویت یابی تا هویت سازی

بازی امپراطور رسانه‌ای با عناصر هویت

جبر شیطانی پنهانِ قدرت نرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۶-۱۷:۱:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22617
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 653

«قدرت نرم» از مباحث بسیار مهم و به روز و مورد ابتلا دوران کنونی است.

احینا از این بحث با تعبیر «جنگ نرم» نیز از آن یاد می‌شود.

هدف از «قدرت نرم» مهندسی خواست و اندیشه جوامع بشری است و حاصل آن عبارت است از این که جامعه آن را بخواهد که ما برای او تعریف کرده‌ایم.

«هویت سازی» تنها یکی از مهمترین ابزار «قدرت نرم» است.

دامنه «قدرت نرم»، گستردگی فوق العاده‌ای دارد. هدف از طرح آن در این نوشتار تنها اشاره‌ای کوتاه برای نکته‌سنجان است که یکی از مصادیق بسیار مهم جبر شیطانی پنهان، «قدرت نرم» است.

جبر شیطانی پنهان در دستکاری ژنتیکی حیوانات و انسانها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۶-۱۷:۱:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22618
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 594

در دوران معاصر تحقیقات ژنتیکی پیشرفتهای محیر العقولی کرده است.

بخشی از این پیشرفتها در حوزه کپی ژنتیکی و بالاتر از آن جایگزینی ژنتیکی است.

این علوم کاربرهای فراوانی در درمان بیماری‌ها، اصلاح نژاد و… دارد.

اما بخشی از تحقیقات در این زمینه که کاملا پنهان است در رابطه با طراحی انسان‌های سفارشی است. دولتها برای فرار از پیامدهای این بخش از تحقیقات، آن را به شرکتهای خصوصی سپرده‌اند.

مسايل اندکی که از این تحقیقات به بیرون درز کرده است، دانشمندان آزاد اندیش را به سختی نگران کرده و آنان را به وحشت انداخته است.

دستکاری ژنتیکی، به دلیل اهدافی که دنبال می‌کند در دایره جبر تکوینی شیطانی پنهان طبقه بندی می‌شود.

هر یک از سرفصلهای جبر شیطانی، تحقیقی مستقل می‌طلبد. از این رو در اینجا به اشاره‌ای کوتاه بسنده می‌کنیم.

با جبر شیطانی آشنا شدیم. مناط جبر شیطانی خیانت و زیان به انسان و انسانیت است.

جبر عقلانی باواسطه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۶-۱۷:۱:۳۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22619
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 679

جبر عقلانی، جبری است که خرد آن را پشتیبانی می‌کند.

جبر خردورزانه هم شامل جبر مستقیم می‌شود و هم جبر باواسطه.

جبر عقلانی باواسطه یعنی اکراه، ناشی از تقابل خرد و غرایز است.

در بسیاری از موارد هوا و هوس، در نقطه مقابل خرد قرار می‌گیرد.

انسان خردمند به دلیل وجود غرایز، تمایل به اشباع میولاتش دارد، اما به دلیل روشنگری خردش، از غرایزی که موجب هلاکت او می‌شود صرف نظر می‌کند.

به سخن دیگر با اکراه خود خواسته، پا روی غرایزش گذاشته در راه خردورزی گام برمی‌دارد.

تمامی قوانین خردورزانه مصداق جبر عقلانی باواسطه هستند.

جبر عقلانی مستقیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۱۶-۱۷:۱:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22620
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 700

جبر عقلانی مستقیم همان جبر تکوینی اصلاحی است.

در سرفصل «جبر در نظام انسانی خردمحور» برخی از مصادیق جبر تکوینی عقلانی را آوردیم. اما مسلما دامنه این جبر بسیار گسترده‌تر از این مصادیق است.

با جبر عقلانی آشنا شدیم. مناط جبر عقلانی رسیدن به کمال انسانی (کسب سود واقعی و پرهیز از زیان واقعی یعنی رعایت مصالح و مفاسد حقیقی) در حوزه پرتو خرد (جهان عقلی) است.

جبر رحمانی باواسطه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۱-۸:۱۹:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22621
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 641

جبر رحمانی، جبری است که از ناحیه قوانین الهی آمده است.

جبر رحمانی همانند جبر عقلانی هم شامل جبر مستقیم می‌شود و هم جبر باواسطه.

مصداق آشکار جبر باواسطه در نظام رحمانی ایمانی، ترک شهوات و معاصی از ترس دوزخ است. همچنین ترک شهوات به خاطر رسیدن به بهشت نیز از مصادیق جبر باواسطه است.

البته ممکن است با تقویت ایمان، آن چنان نعمتهای بهشتی جلوه‌گری نماید و دل برباید که عمل به قوانین الهی بدون هیچ اکراهی باشد.

اما در نظام آزادگان دیگر هیچ غباری از از جبر و اکراه وجود ندارد.

جبر رحمانی مستقیم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۱-۸:۱۹:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22622
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 632

احکامی همچون جهاد و درجات بالای امر به معروف و نهی از منکر و نیز حدود و تعزیرات الهی مصداق جبر مستقیم هستند.

با جبر رحمانی آشنا شدیم. مناط جبر رحمانی رسیدن به کمال انسانی (کسب سود واقعی و پرهیز از زیان واقعی یعنی رعایت مصالح و مفاسد حقیقی) در حوزه جهان فراعقلی است.

ریشه جبر در قانون الهی محبت است.

پس اختیار و آزادی کجاست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۱-۸:۱۹:۲۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22634
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 631

پیش نیاز بحث اختیار (همانند بحث جبر)، تعریف نظام مادر است. درباره نظام مادر گفتیم که این احتمالات وجود دارد:

۱- نظامی که از دل یک تصادف در آمده است.

۲- نظامی که از دل علت و معلول درآمده است.

۳- نظامی که از دل مبدأ هوشمند و اراده قاهر و انتخاب آزاد درآمده است. (آفرینش)

مسلما در نظام تصادفی، نه اراده‌ای در کار است و نه جبری.

در نظام علت و معلول، جبر مطلق حاکم است و اصلا از اختیار و اراده حقیقی خبری نیست.

اما در نظام هوشمند که از آن با «نظام آفرینش» یاد می‌شود، اراده کاملا تعریف شده است و جایگاه آن نیز به عنوان مبدأ ایجاد تمامی آفرینش، تعریف شده است. بنا بر این اراده قاهر خالق، برترین جایگاه را در نظام آفرینش دارد.

بر اساس دو احتمال نخست (تصادف و علت و معلول) جایی برای اختیار حقیقی وجود ندارد. از این رو تحقیق را با نظام هوشمند ادامه می‌دهیم.

خداوند تنها مصداق ولایت تکوینی ذاتی مطلق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۱-۸:۱۹:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22635
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 604

طبق اصول اولیه نظام آفرینش، اراده الهی یکه تاز عرصه وجود است و هیچ قدرتی در مقابل ذات اقدس الهی وجود ندارد.

در قرآن این چنین آمده است:

وَ هُوَ الْقاهِرُ فَوْقَ عِبادِهِ (انعام 18 و 61)

و اوست كه بر بندگان خويش چيره است

ریشه این چیرگی نیز یک امر است و آن این که او آفریننده همه چیز است. توجه کنید:

قُلْ مَنْ رَبُّ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ قُلِ اللَّهُ قُلْ أَ فَاتَّخَذْتُمْ مِنْ دُونِهِ أَوْلِياءَ لا يَمْلِكُونَ لِأَنْفُسِهِمْ نَفْعاً وَ لا ضَرًّا قُلْ هَلْ يَسْتَوِي الْأَعْمی‏ وَ الْبَصيرُ أَمْ هَلْ تَسْتَوِي الظُّلُماتُ وَ النُّورُ أَمْ جَعَلُوا لِلَّهِ شُرَكاءَ خَلَقُوا كَخَلْقِهِ فَتَشابَهَ الْخَلْقُ عَلَيْهِمْ قُلِ اللَّهُ خالِقُ كُلِّ شَيْ‏ءٍ وَ هُوَ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (رعد 16)

بگو: «پروردگار آسمانها و زمين كيست؟» بگو: «خدا!» بگو: «پس آيا جز او سرپرستانی گرفته‏ايد كه اختيار سود و زيان خود را ندارند؟» بگو: «آيا نابينا و بينا يكسانند؟ يا تاريكيها و روشنايی برابرند؟ يا برای خدا شريكانی پنداشته‏اند كه مانند آفرينش او آفريده‏اند و در نتيجه، [اين دو] آفرينش بر آنان مشتبه شده است؟» بگو: «خدا آفريننده هر چيزی است، و اوست يگانه قهار.»

چون خداوند آفریننده یکتاست، قهار یکتا نیز هست.

علاوه بر آیه پیشین آیات دیگری نیز بر یکتایی قهر او گواه است.[1]

روی دوم چیرگی و قهر مطلق ذات اقدس الهی، اختیار و آزادی مطلق خداوند است و یکتایی در قهاریت و آزادی مطلق دو روی یک سکه هستند.

لازمه یکتایی در قهاریت و آزادی مطلق در حوزه خالق، جبر مطلق و فراگیر در حوزه مخلوق است.

به اراده قهار مطلق، انسان غرق شده در جبر مطلق و فراگیر، استثنا شده است و خداوند اختیار محدودی را به انسان تملیک کرده است.

از این می‌توان گفت خداوند «معدن اختیار» است و اراده انسان «جزیره اختیار»ی است که جبر از همه سو آن را فراگرفته است.

نکته بسیار جالب و مهمی که شایسته است به آن اشاره کنیم این است که این جزیره اختیار، هرگز به شکل مطلق به انسان واگذار نشده است. بلکه علاوه بر تملیک اختیار در آغاز (نیاز حدوثی)، این تملیک لحظه به لحظه و آن به آن باید ادامه یابد (نیاز بقائی). بنا بر این از یک سو حقیقتا جبری در کار نیست و از سوی دیگر از تفویض و واگذاری نیز اثری نیست.

پس انسان از یک سو با «جبر فراگیر» احاطه شده و از سوی دیگر «اختیار تکوینی» بسیار محدودی به او تملیک شده است.

همین اختیار محدود انسان، اثرات شگرف و شگفتی هم بر خود انسان و هم محیط پیرامونی او می‌گذارد.

این امر باعث گشوده شدن دو حوزه از مباحث است:

حوزه برونی اختیار انسان (شامل مباحث محدوده و آثار اختیار انسان بر سایر موجودات)

حوزه درونی اختیار انسان (شامل مباحث ماهیت اختیار و آثار آن در خود انسان)

برای آشنایی با این دو حوزه با ما همراه باشید.

 

[1]ـ يا صاحِبَيِ السِّجْنِ أَ أَرْبابٌ مُتَفَرِّقُونَ خَيْرٌ أَمِ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (یوسف 39)

يَوْمَ تُبَدَّلُ الْأَرْضُ غَيْرَ الْأَرْضِ وَ السَّماواتُ وَ بَرَزُوا لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (ابراهیم 48)

قُلْ إِنَّما أَنَا مُنْذِرٌ وَ ما مِنْ إِلهٍ إِلاَّ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (ص 65)

لَوْ أَرادَ اللَّهُ أَنْ يَتَّخِذَ وَلَداً لاَصْطَفی‏ مِمَّا يَخْلُقُ ما يَشاءُ سُبْحانَهُ هُوَ اللَّهُ الْواحِدُ الْقَهَّارُ (زمر 4)

يَوْمَ هُمْ بارِزُونَ لا يَخْفی‏ عَلَی اللَّهِ مِنْهُمْ شَيْ‏ءٌ لِمَنِ الْمُلْكُ الْيَوْمَ لِلَّهِ الْواحِدِ الْقَهَّارِ (غافر 16)

تولد ولایت تکوینی انسان از اختیار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۱-۸:۱۹:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22636
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 617

آشکارترین اثر اختیار، تأثیر اراده انسان بر محیط پیرامونی اوست.

به سخن دیگر خداوند با عطای اختیار به انسان، در واقع موجودات دیگر را، البته در حد اختیاری که به انسان داده، برای انسان تسخیر می‌کند.

با مسخر شدن موجودات، انسان می‌تواند در حد اختیارش، در آنها تصرف کند و به سود خودش از آنها بهره‌مند گردد.

علاوه بر این که مسخر بودن موجودات در مقابل انسان کاملا وجدانی است، آیات بسیاری در قرآن نیز به این امر اشاره می‌کند.[1]

لازمه اختیار، نفوذ اراده انسان در سایر موجودات است. از این امر با تعبیر «ولایت تکوینی» انسان بر موجودات می‌توان یاد کرد.

همان گونه که تأکید کردیم این ولایت تکوینی (بخوانید تصرفات ارادی انسان، یا مسخر شدن موجودات) تنها در محدوده اختیاری است که خداوند به انسان تملیک کرده است.

البته محدود ولایت تکوینی (بخوانید اندازه اختیار انسان) اولیاء الهی با سایر مردم متفاوت است و دایره تسخیر موجودات برای اولیاء الهی گسترده است.

در قرآن به برخی از مصادیق ولایت تکوینی اولیاء الهی، مانند حضرت داود و حضرت سلیمان و آصف بن برخیا اشاره شده است.[2]

ولایت تکوینی اولیاء الهی بر حسب درجه قرب آنها تقویت می‌یابد و تا آنجا گسترش می‌یابد که همچون محمد و آل محمد علیهم السلام دارای ولایت تکوینی مطلق می‌گردند.

جان سخن این است که همچنان که خداوند بالذات، قهار و جبار است، می‌تواند با تملیک اختیار به انسان، جبار کوچکی بیافریند که قهر و جبروتش تملیکی است نه ذاتی. قهاریت و جباریت اعطایی، بر حسب درجات اولیاء الهی می‌تواند توسعه پیدا کند و تا آن جا پیش رود که به ولایت تکوینی مطلق معصومین بر تمامی کائنات بینجامد.

 

[1]ـ اللَّهُ الَّذي خَلَقَ السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ وَ أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَأَخْرَجَ بِهِ مِنَ الثَّمَراتِ رِزْقاً لَكُمْ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْفُلْكَ لِتَجْرِيَ فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الْأَنْهارَ وَ سَخَّرَ لَكُمُ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ دائِبَيْنِ وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ (ابراهیم32و33)

وَ سَخَّرَ لَكُمُ اللَّيْلَ وَ النَّهارَ وَ الشَّمْسَ وَ الْقَمَرَ وَ النُّجُومُ مُسَخَّراتٌ بِأَمْرِهِ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ وَ هُوَ الَّذي سَخَّرَ الْبَحْرَ لِتَأْكُلُوا مِنْهُ لَحْماً طَرِيًّا وَ تَسْتَخْرِجُوا مِنْهُ حِلْيَةً تَلْبَسُونَها وَ تَرَی الْفُلْكَ مَواخِرَ فيهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (نحل۱۲و14)

وَ الْبُدْنَ جَعَلْناها لَكُمْ مِنْ شَعائِرِ اللَّهِ لَكُمْ فيها خَيْرٌ فَاذْكُرُوا اسْمَ اللَّهِ عَلَيْها صَوافَّ فَإِذا وَجَبَتْ جُنُوبُها فَكُلُوا مِنْها وَ أَطْعِمُوا الْقانِعَ وَ الْمُعْتَرَّ كَذلِكَ سَخَّرْناها لَكُمْ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (36) لَنْ يَنالَ اللَّهَ لُحُومُها وَ لا دِماؤُها وَ لكِنْ يَنالُهُ التَّقْوی‏ مِنْكُمْ كَذلِكَ سَخَّرَها لَكُمْ لِتُكَبِّرُوا اللَّهَ عَلی‏ ما هَداكُمْ وَ بَشِّرِ الْمُحْسِنينَ (37) أَ لَمْ تَرَ أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي الْأَرْضِ وَ الْفُلْكَ تَجْري فِي الْبَحْرِ بِأَمْرِهِ وَ يُمْسِكُ السَّماءَ أَنْ تَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ إِلاَّ بِإِذْنِهِ إِنَّ اللَّهَ بِالنَّاسِ لَرَؤُفٌ رَحيمٌ (حج65)

أَ لَمْ تَرَوْا أَنَّ اللَّهَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ وَ أَسْبَغَ عَلَيْكُمْ نِعَمَهُ ظاهِرَةً وَ باطِنَةً وَ مِنَ النَّاسِ مَنْ يُجادِلُ فِي اللَّهِ بِغَيْرِ عِلْمٍ وَ لا هُدی وَ لا كِتابٍ مُنيرٍ (لقمان20)

لِتَسْتَوُوا عَلی‏ ظُهُورِهِ ثُمَّ تَذْكُرُوا نِعْمَةَ رَبِّكُمْ إِذَا اسْتَوَيْتُمْ عَلَيْهِ وَ تَقُولُوا سُبْحانَ الَّذي سَخَّرَ لَنا هذا وَ ما كُنَّا لَهُ مُقْرِنينَ (زخرف13)

اللَّهُ الَّذي سَخَّرَ لَكُمُ الْبَحْرَ لِتَجْرِيَ الْفُلْكُ فيهِ بِأَمْرِهِ وَ لِتَبْتَغُوا مِنْ فَضْلِهِ وَ لَعَلَّكُمْ تَشْكُرُونَ (12) وَ سَخَّرَ لَكُمْ ما فِي السَّماواتِ وَ ما فِي الْأَرْضِ جَميعاً مِنْهُ إِنَّ في‏ ذلِكَ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُونَ (جاثیه13)

[2]ـ فَفَهَّمْناها سُلَيْمانَ وَ كُلاًّ آتَيْنا حُكْماً وَ عِلْماً وَ سَخَّرْنا مَعَ داوُدَ الْجِبالَ يُسَبِّحْنَ وَ الطَّيْرَ وَ كُنَّا فاعِلينَ (انبیاء79)

إِنَّا سَخَّرْنَا الْجِبالَ مَعَهُ يُسَبِّحْنَ بِالْعَشِيِّ وَ الْإِشْراقِ (18) فَسَخَّرْنا لَهُ الرِّيحَ تَجْري بِأَمْرِهِ رُخاءً حَيْثُ أَصابَ (ص36)

قالَ الَّذي عِنْدَهُ عِلْمٌ مِنَ الْكِتابِ أَنَا آتيكَ بِهِ قَبْلَ أَنْ يَرْتَدَّ إِلَيْكَ طَرْفُكَ فَلَمَّا رَآهُ مُسْتَقِرًّا عِنْدَهُ قالَ هذا مِنْ فَضْلِ رَبِّي لِيَبْلُوَني‏ أَ أَشْكُرُ أَمْ أَكْفُرُ وَ مَنْ شَكَرَ فَإِنَّما يَشْكُرُ لِنَفْسِهِ وَ مَنْ كَفَرَ فَإِنَّ رَبِّي غَنِيٌّ كَريمٌ (نمل40)

برداشت سرنوشت‌ساز انسان از اختیار

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۹-۱۵:۶:۳۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22650
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 617

روشن شد که خداوند با تملیک اختیار به انسان، به او ولایت تکوینی عطا فرموده است. همچنان که درجه اختیار تملیک شده متفاوت است، ولایت تکوینی انسان بر سایر موجودات نیز متفاوت می‌گردد.

اختیار و ولایت تکوینی عطا شده به انسان، فرصت طلایی برای انسان است تا به سوی قله‌های کمال حرکت کند. آن چه مهم است این است که دانسته شود:

آیا انسان فرصت طلایی اختیار را غنیمت شمرده یا آن را هدر داده است؟

برای پاسخ به این پرسش باید دید انسان سکّان‌ اراده‌اش را به که می‌سپارد.

تولد اسارت از اختیار (جبر در نظام انسان غریزه‌محور)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۹-۱۵:۶:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22651
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 646

انسان موجودی دو بعدی است، از یک سو خداوند به او خرد عطا نموده و از سوی دیگر غرایزی در نهادش قرار داده است.

در بسیاری از موارد غرایز و خرد سرنوشت متضادی پیدا می‌کنند.

از این رو جنگی سخت میان خرد و غرایز در سکّان‌‌داری اراده درمی‌گیرد.

اگر انسان سکّان اراده‌اش را به غرایز بسپرد، با «انسان غریزه‌محور» روبرو می‌شویم.

حقیقت انسان غریزه‌محور چیزی جز اسارت هوا و در بند هوس نیست. حاصل این اسارت نیز به خدمت گرفتن، ولایت تکوینی عطا شده برای اشباع غرایز است.

از این می‌توان گفت برداشت انسان غریزه‌محور از اختیار و ولایت تکوینی چیزی جز اسارت و بندگی هوس نیست.

با به کارگیری اراده برای ارضاء غرایز، فرصت طلایی انسان به هدر رفته و ضایع می‌شود.

حاصل این امر انحطاط و سقوط انسانیت که پشت پرده آن جبر شیطانی پنهان است.

تولد آزادی از جبر (جبر در نظام انسان خردمحور)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۹-۱۵:۶:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22652
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 603

اگر انسان سکّان اراده‌اش را به خرد بسپرد، با «انسان خردمحور» روبرو می‌شویم.

حقیقت انسان خردمحور، رعایت مصالح و مفاسد واقعی انسان است. حاصل این سیاست آزادی از اسارت هوس و به خدمت گرفتن ولایت تکوینی عطا شده در راه تکامل انسانی است.

از این می‌توان گفت برداشت انسان خردمحور از اختیار و ولایت تکوینی، حرکت به سوی کمال است و این آغاز اوج انسانیت و ورود به نظام انسانی است.

سرفصل بعد ادامه حرکت انسان را نشان می‌دهد.

اوج آزادی در پرتو جبر رحمانی (جبر در انسان خدامحور)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۹-۱۵:۶:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22653
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 615

انسان خردمحور با توسعه خردمندی خویش، می‌یابد که برای ادامه کمال انسانیش نیازمند امداد وحیانی است.

با درک نیاز به وحی، انسان خردمحور متحول گشته و به انسان خدامحور ارتقاء می‌یابد.

گام نخست انسان خدامحور، ورود به نظام رحمانی ایمانی است که اساس آن بهره‌مندی از مصالح و مفاسد فراعقلی است.

توضیح نظام رحمانی در نوشتار «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» ارایه شده است.

اما گام نهایی انسان خدامحور، ورود به نظام رحمانی ولایی است.

در این گام، انسان آزادی حقیقی را تجربه می‌کند.

برای توضیح این مطلب با ما همراه باشید.

تنها آزادی حقیقی، حاصل جبر رحمانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۱/۲۹-۱۵:۷:۳۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۲/۰۹-۱۱:۲:۴۷
    • کد مطلب:22683
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 705

بخش‌های پیشین نوشتار روشن ساخت که جبر مستقیم و جبر باوساطه بر سرتاسر جهان حاکم است.

چه نظام هوشمند را بپذیریم و چه نپذیریم، این واقعیت قابل انکار نیست.

پرسشی که مطرح می‌شود این است که:

پس آزادی کجاست؟ آیا کشتی انسانی می‌تواند در ساحل آزادی حقیقی پهلو بگیرد؟ آیا نظامی هست که انسان حقیقتا آزاد شود و در آن خبری از جبر نباشد؟

این کوچکترین پاسخ تمامی پرسش‌های یاد شده را در نظام الهی یافته است و ادعا می‌کند که قانون الهی، تنها راه رهایی انسان است و اوج عبودیت نیز نخستین گام آزادی است.

ناگفته پیداست که این ادعا دقیقا بر خلاف ذهنیت اکثریت جامعه است، حتی متدینین هم که تعبد کامل به دین دارند، چنین پنداری ندارند.

اما به یاری خداوند روشن خواهد شد که این امر بزرگترین شاهد بر مظلومیت دین و ناشناختگی قوانین الهی است. برای درک این مهم با ما همراه باشید.

در این نوشتار با جبر تکوینی (جبر مستقیم) و جبر قانونی (جبر باواسطه) آشنا شدیم. دانستیم تمامی قوانین، از جمله قوانین الهی، بستر اکراه و جبر باواسطه است.

مسلما این مطلب (یعنی رابطه قانون با اکراه) با ادعای ما (آزادی انسان در نظام الهی) در تناقض آشکار است.

اما ثمره قانون الهی بر حسب نظامی که انسان قابلیت پذیرش آن را دارد، بروز و تجلی پیدا می‌کند.

این مطالب در سرفصل «نظام اسلامی، آن چه همه خوبان دارند» از نوشتار «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» توضیح داده شده است.

از این رو پیش نیاز این تحقیق مراجعه به نوشتار یاد شده است.

در آن نوشتار تحقیق شده است که نظام اسلام چند پله دارد:

نظام رحمانی ولایی برای آزادگان که موتور حرکت آنها محبت است.

نظام رحمانی ایمانی برای کاسب‌کاران و بردگان که موتور حرکت آنها تعبد به سخن صادق مصدق و ایمان به بهشت و دوزخ است.

در پله سوم و چهارم نظام انسانی ابتدایی و پیشرفته گشوده شده است. موتور حرکت در این نظام درک عقلانی است.

پله پنجم در رابطه با انسانهایی است که پشت به خرد خود کرده و خود خواسته و آگاهانه دچار مفسده می‌گردند.

نظام امر به معروف و نهی از منکر و نیز نظام حدود و تعزیرات برای چنین افرادی گشوده شده است. ویژگی این نظام همان چماق و هویج حاضر است. نظام چماق و هویج حاضر نظام حیوانی را ایجاد می‌کند.

اگر نظام چماق و هویج حاضر، انگیزه برای اصلاح افراد ایجاد کرد، باز هم نظام اصلاحی نسبت به افراد برپاست.

اما اگر با امر به معروف و نهی از منکر، افرادی نظام اصلاحی را برنتافتند، نوبت به مراحل شدیدتر می‌رسد و آن اجبار سرکشان و طاغیان به تسلیم در مقابل حق است. این بخش از احکام اسلامی بسیار شبیه به نظام جبری و ماشینی است که پله ششم نظام اسلامی را تشکیل می‌‌دهد.

مراتب شدید امر به معروف و نهی از منکر و نیز اجرای حدود و جهاد در پله ششم نظام اسلامی قرار دارند.

با توضیحی که داده شد روشن شد که نظام اسلامی نظام مادری است که همه نظامها را در خود جای داده است.

در ادامه نظام‌های یاد شده را بر قانون الهی تطبیق می‌دهیم.

از نقطه صفر آزادی، یعنی نظام جبری آغاز می‌کنیم.

نظام جبری در قانون الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۰۶-۵:۵۸:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22661
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 731

از مباحث پیشن روشن شد که جبر تکوینی (جبر آشکار مستقیم)‌ به دو طبقه جبر عقلایی و جبر زورگویانه تقسیم می‌شود.

شاهد بر جبر عقلانی مصادیق بسیار فراوانی است که از سوی همگان پذیرفته شده است. به برخی از این مصادیق، در نظام انسانی خردمحور اشاره کردیم.

یکی از مصادیق آشکاری که در دوران کنونی همه کس و همه جا آن را پذیرفته‌اند، زندانی کردن مجرمین است.

البته باید بر این نکته تأکید شود که در اسلام نظام جبری اصلاحی، آخرین گزینه در سلسله نظام‌های اصلاحی است.

افرادی که ۱- با موتور محبت حرکت نمی‌کنند، ۲- ایمان به پاداش و جزا قیامت هم ندارند، ۳- خود خواسته انسانیت و جوانمردی را هم زیر پا گذاشته‌اند، چنین افرادی هم به خود ستم کرده و هم به جامعه‌ای که در آن زندگی می‌کنند، صدمه می‌زنند.

چنین افرادی تنها به خود زیان نمی‌رسانند، بلکه هم افراد بسیار دیگری را زیانکار کرده و هم سلامت جامعه را در خطر می‌اندازند.

مسلما رها کردن چنین افرادی به حال خود، خردورزانه نیست.

اینجاست که نظام جبری اصلاحی ضرورت پیدا می‌کند.

با تجزیه و تحلیل بنیاد جبر اصلاحی می‌یابیم که:

ریشه جبر به لحاظ خود فرد، محبت به اوست و به لحاظ دیگران، جلوگیری از ستم به دیگران است و به لحاظ جامعه جلوگیری از هرج و مرج است.

جبر اصلاحی از این جهت به رکن دوم آزادی یعنی قانون بسیار نزدیک است.

توضیح این که در تعریف آزادی مصطلح (یعنی آزادی بر مبنای انسان غریزه‌محور) گفته شده است که همه افراد آزاد هستند (آزادی در حریم خصوصی) تا هنگامی که آزادی دیگران را مخدوش نکنند (قانون‌مداری در حریم اجتماعی).

قانون مادر در آزادی مصطلح، از همین نقطه سرچشمه می‌گیرد.

بنا بر این آزادی از دو رکن تشکیل می‌یابد: یکی آزادی فردی و دیگر حرکت بر اساس قانون نسبت به آزادی اجتماعی.

رکن دوم یعنی حرکت قانونمدارانه، روی دوم جبر اصلاحی است.

زیرا هر قانونی آن گاه ضمانت اجرایی دارد که جبر، عدم تخلف آن قانون را ضمانت کند.

مثلا اگر جریمه‌های مالی یا زندان برای مجرمین تعریف نشود، هیچ گاه قانون ضمانت اجرایی پیدا نمی‌کند.

در هر صورت نظام جبری اصلاحی، مصداق آشکار عدم آزادی است، اما این گونه عدم آزادی، از خردورزی متولد می‌شود.

ناگفته پیداست که نظام جبری، نقطه مقابل آزادی است.

همان گونه که اشاره کردیم نظام جبری، هم خردورزانه و عادلانه دارد و هم مستبدانه و ظالمانه.

نظام جبری خردورزانه همان نظام جبری اصلاحی است که پشتوانه قانون عقلانی است.

همه نظام‌ها اعم از نظام‌های حیوانی و انسانی نیز با نظام جبری پشتیبانی می‌شوند.

در اسلام و قانون الهی نیز احکامی همچون جهاد مراحل نهایی امر به معروف و نهی از منکر و حدود الهی همچون سنگسار، قطع دست و…، در نظام جبری اصلاحی طبقه بندی می‌شوند.

پیش از این گفتیم در اسلام نظام جبری اصلاحی به عنوان آخرین گزینه در نظر گرفته شده است.

نظام حیوانی در قانون الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۰۶-۵:۵۹:۲۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22662
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 692

در سرفصل پیشین گفتیم که جبر تکوینی پشتوانه قانون است.

مسلما چنین جبری متضاد با آزادی است.

اینک سراغ خود قانون می‌رویم تا ببینیم قانون چه رابطه‌ای با آزادی دارد.

در بسیاری از جوامع، برای قانون‌مندی شهروندان مشوقات و تنبیهاتی در نظر می‌گیرند.

مثلا کسانی که مالیات خود را به موقع بپردازند از چند درصد تخفیف برخوردار می‌شوند و کسانی که در پرداخت مالیات خود تأخیر داشته باشند چند درصد بر مالیات آن افزوده می‌گردد.

یا این که رانندگانی که سابقه تخلف نداشته باشند این چنین و آن چنان تشویق می‌شوند و رانندگانی که تخلفات گسترده داشته باشند وسیله نقلیه آنان توقیف می‌گردد.

نظامات کنونی جوامع انسانی از تشویقات و تنبیهات قانونی پر است.

هدف از این تشویقات و تنبیهات این است که شهروندان با مشاهده پاداش نقد قانون‌مندی، به رعایت قانون تشویق شوند و با مشاهده تنبیهات فوری تخلف، از قانون از تخلف پرهیز کنند.

حقیقت مدیریتهای این گونه، همان منطق چماق و هویج است که از آن با تعبیر نظام حیوانی یاد می‌کنیم.

البته مقصود از نظام حیوانی در این نوشتار همان نظام حیوانی اصلاحی است.

برای توضیح بیشتر این مطلب به سرفصل «نظام حیوانی بر اساس سیاست چماق و هویج» از مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» مراجعه کنید.

نظام حیوانی اصلاحی، یک نقطه مشترک با نظام انسانی و نظام ایمانی دارد. زیرا در همه این نظامات یاد شده، مصلحت و مفسده، موتور حرکت است. در نظام انسانی مصلحت عقلی و در نظام ایمانی مصلحت فراعقلی، آدمی را به حرکت وامی‌دارد.

در نظام حیوانی نیز چنین است. اما با یک تفاوت اساسی .

آن تفاوت اساسی این است که تربیت در نظام حیوانی، بر اساس مصالح و مفاسد نقد و حاضر است. یعنی اگر چماق بر سر حیوان نباشد، نمی‌ترسد و اگر یونجه در کف چوپان نباشد، حیوان به سوی مقصد حرکت نمی‌کند. بنا بر این نظام حیوانی نیز بر مصلحت و مفسده استوار است، اما مفسده و مصلحت کاملا نقد. از این رو از آن به تعبیر چماق و هویج حاضر یاد می‌کنیم.

هر جامعه انسانی که با شیوه مدیر ناظر و چماق و هویج حاضر اداره شود، دارای نظامی حیوانی اصلاحی است.

در نظام حیوانی، نقش جبر مستقیم و جبر باواسطه کاملا آشکار است.

چرا که با قوانین تشویقی و تنبیهی، افراد از خواسته‌های خود صرف نظر کرده و تن به قانون می‌دهند. این امر مصداق اکراه است که جبر باواسطه است.

در صورت تخلف جریمه‌های اجرایی همچون زندان به میان می‌آید که مصداق جبر مستقیم است.

در نظام حیوانی برای تأثیر سریع، تشویقاتی به کار گرفته می‌شود که مطابق خواسته‌ها و غرایز افراد باشد. همچنین تنبیهاتی در نظر گرفته می‌شود که در نقطه مقابل خواسته‌ها و غرایز افراد قرار دارد.

به سخن دیگر تشویقات و تنبیهات بر اساس امیال و احساسات افراد تنظیم می‌شود.

مسلما اگر غرایز یاد شده در افراد وجود نداشته باشد، تشویقات و تنبیهات فاقد هر گونه اثرگذاری است.

به سخن دیگر پایه همه قوانین در نظام حیوانی، غرایز و احساسات انسان‌هاست.

با درنگ در حقیقت غرایز و احساسات روشن می‌شود که در جوامع حیوانی، در هر دو لایه قانون، خبری از آزادی نیست.

چون لایه نخست، مشوقات و تنبیهاتی است که بر اساس غرایز افراد تعریف شده است.

انسانها در چنین جوامعی اسیر غرایز خود هستند. به خاطر همین اسارت نیز تن به قوانینی می‌دهند که چنین مشوقات و تنبیهاتی داشته باشند.

رعایت قانون مشوقانه تنها بر اساس اسارت غرایز رقم می‌خورد و عدم تخلف از قانون تنبیهی نیز مصداق اکراه و جبر باواسطه است.

پس از آزادی حقیقی خبری نیست.

نظام حیوانی در همه دورانها از جمله دوران کنونی، مصادیق فراوانی داشته و دارد. از این رو نیاز به بیان مصداق نیست.

در نظام اسلامی نیز مراحل نخست امر به معروف و نهی از منکر، از مصادیق نظام حیوانی اصلاحی شمرده می‌شوند.

نظام انسانی در قانون الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۰۶-۵:۵۹:۴۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۲/۰۹-۱۱:۷:۱۷
    • کد مطلب:22663
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 701

موتور حرکت در نظام انسانی، مصالح و مفاسدی است که توسط خرد درک شده است.

با تبلور خردورزی، انسان به جایی می‌رسد که بر حسب انسانیتش، ضرورت ارتکاب خوبی‌ها را درک کرده و از ارتکاب خلاف درک عقلانی، شرم و حیا می‌کند.

توضیح این که انسانیت انسان، مساوی است با خردورزی او. به سخن دیگر خردورزی انسان، در واقع انسانیت او را رقم می‌زند. هر چه خرد تکامل پیدا کند انسانیت (مروت) نیز ترقی می‌کند تا آن جا که به جوانمردی (فتوت) می‌رسد.

انسان خردمند تکامل یافته، از بیرون رفتن از مرز انسانیت (مروت) و جوانمردی (فتوت) شرم می‌کند.

منابع وحیانی درباره مروت و فتوت در اسلام، همان نظام انسانی پیشرفته را بنیاد می‌نهد.

چه در نظام انسانی ابتدایی (انسانیت بدون وحی) و چه در نظام انسانی پیشرفته (انسانیت تقویت شده با وحی)، در بیشتر موارد خردورزی (بخوانید انسانیت و جوانمردی) در مقابل هوس قرار می‌گیرد.

زیرا انسان علاوه بر خرد، دارای غریزه و احساسات نیز هست. همین غرایز و احساسات است که خردورزی انسان را دچار چالش می‌کند

از همین رو نظام انسانی نیز بر اکراه خود خواسته استوار است. چرا که حرکت خردورزانه در تضاد با هوا و هوس نفسانی قرار دارد.

با توجه به وجود اکراه یعنی جبر باواسطه، حتی در نظام انسانی نیز آزادی به معنای واقعی آن وجود ندارد.

نظام رحمانی ایمانی در قانون الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۰۹-۱۱:۷:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۲/۰۹-۱۱:۸:۵۶
    • کد مطلب:22684
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 635

گذشت که انسان دارای دو بعد خرد و غریزه است. بر همین اساس نیز در نظام انسانی گفتیم که پذیرفتن قوانین عقلانی همراه با جبر باواسطه و اکراه است. زیرا خرد او را به سوی مصالح واقعی می‌کشاند که انسان آن را درک می‌کند. این امر در بیشتر مواقع بر خلاف میل نفسانی بشر است.

این مسئله در نظام رحمانی ایمانی نیز ادامه می‌یابد، با این تفاوت که انسان در نظام رحمانی ایمانی به دنبال مصالح واقعی فراعقلی حرکت می‌کند.

بنا بر این با درنگ شایسته روشن می‌شود که دست کشیدن از هوا و هوس، چه در نظام انسانی و چه در نظام رحمانی ایمانی، خالی از اکراه نیست.

چرا که در نظام رحمانی ایمانی، به خاطر رسیدن به بهشت (در عبادت کاسب‌کاران) یا ترس از دوزخ (در عبادت بردگان)، از هوا و هوس چشم پوشی می‌شود و مصالح واقعی بر غرایز مقدم می‌گردد. بنا بر این نوعی، اکراه خود خواسته وجود دارد.

توضیح اکراه خود خواسته این است که انسان، غرایز و میولات نفسانی دارد.

ناگفته پیداست که اشباع غرایز، در دنیا مطلوب بشر است. اما به گفته صادق مصدق، اگر غرایز در دنیا کنترل (و نه سرکوب) شود، به شکل نامحدودی در آخرت اشباع می‌شود. وقتی انسان در مقابل دو گونه از اشباع غرایز قرار می‌گیرد، اشباع نامحدود آن را برمی‌گزیند.

پشتوانه این انتخاب، همان ایمان به سخن صادق مصدق است.

با این همه هنوز هم تمایل به اشباع غرایز در دسترس در دنیا وجود دارد. به سخن دیگر نظام رحمانی ایمانی نیز متکی بر حرکت بر خلاف خواسته نفسانی است. از همین جهت مصداق اکراه است، اما اکراهی خود خواسته که با پشتوانه انتخاب آخرت بر اساس ایمان به سخن صادق مصدق است.

با توجه به وجود اکراه یعنی جبر باواسطه، حتی در نظام رحمانی نیز آزادی حقیقی وجود ندارد.

توضیح بیشتر «نظام رحمانی ایمانی» را در مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» ببینید.

نظام رحمانی ولایی در قانون الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۰۹-۱۱:۱۰:۲۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22685
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 692

نظام رحمانی ولایی با موتور محبت حرکت می‌کند. محبتی که ریشه در معرفتی عمیق دارد.

هر چند در ادبیات رایج در این مقوله سخن از اسارت انسان در کمند محبت به میان می‌آید، اما با درنگ شایسته در ریشه معرفتی محبت الهی در نظام رحمانی ولایی، آشکار می‌شود که چنین محبتی اوج رهایی و آزادی انسان است.

در این نظام، انسان بر اساس معرفتی که پیدا کرده است، خود خواسته به مقام فناء ارادی (و نه فناء ذاتی) می‌رسد. جز او چیزی نمی‌بیند و و جز خواسته او چیزی نمی‌خواهد.

در همه نظام‌های اصلاحی پای جبر باواسطه به میان می‌آید. اما جبری عقلانی و خردورزانه که مصداق اکراه است.

منتفی شدن اکراه به شکل مطلق، تنها زمانی محقق می‌شود که انسان پا در نظام رحمانی ولایی بگذارد. در این مرحله حوزه اکراه پایان یافته و آزادی کامل بر اساس معرفت و محبت آغاز می‌شود.

به سخن دیگر حرکت در نظام رحمانی ولایی، حرکتی است مشتاقانه. به دلیل این که این اشتیاق ریشه در معرفت حقیقی دارد، به درجه‌ای از خلوص می‌رسد که در آن هرگز اثری از اکراه وجود ندارد.

از این رو نظام رحمانی ولایی تنها مصداق آزادی حقیقی در گسترده‌ترین ابعاد آن است.

توضیح بیشتر «نظام رحمانی ولایی» را در مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» ببینید.

اوج عبودیت، نخستین گام آزادی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۱۵-۱۰:۲۵:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22709
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 701

در سرفصل «نظام اسلامی، آن چه همه خوبان دارند» از مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» این چنین گذشت:

نظام اسلامی نظام مادری است که همه نظامها را در خود جای داده است…

در نظام اسلامی مادر، اصولا جایگاه اجبار و قهر و غلبه، (بخوانید نظام جبری و ماشینی) آخرین گزینه‌ای است که برای اصلاح افراد به کار برده می‌شود.

بسیار جای تأسف است که در معرفی اسلام…

نظام رحمانی ولایی آن نادیده انگاشته می‌شود…

نظام رحمانی ایمانی آن نادیده انگاشته می‌شود…

نظام انسانی پیشرفته و ابتدایی نادیده انگاشته می‌شود…

حتی نظام حیوانی برای طبقات سرکش نیز نادیده انگاشته می‌شود…

و تنها…

روی نظام جبری، که آن هم به شکل کاملا محدودی إعمال و إجراء می‌شود، انگشت گذاشته می‌شود.

انگشت گذاشتن دشمن بر این گونه موارد، لازمه دشمنی دشمن است.

اما تمرکز دوستان بر این گونه موارد، نشان نادانی عمیق آنها به آب حیات اسلام و درّ نایاب معارف الهی است.

نتیجه این شد که اسلام در بردارنده تمامی نظامهای ارادی اصلاحی است. علاوه بر آن اسلام به عنوان آخرین گزینه، از نظام جبری نیز به شکلی کاملا محدود و قرنطینه برای حرکت اصلاحی نیز سود جسته است.

اما با توجه به قانون کلی «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض» (دین به جز دوستی و دشمنی نیست)، نخستین نظام و برترین حرکت و مقدس‌ترین کمال انسان، همان نظام رحمانی ولایی است.

و سایر نظام‌ها، نظام‌های فرعی است که اسلام به لحاظ قصور و تقصیر افراد جامعه از آن بهره گرفته است.

بنا بر این علت تنوع نظامهای فرعی، تفاوت و قابلیت افراد و نیز درجه رشد آنها در کمال است.

از این رو برای فراگیر ساختن حرکت اصلاحی نسبت به همه طبقات جامعه، پس از نظام رحمانی ولایی، تمامی نظامهای رحمانی و انسانی و حیوانی، به عنوان زیر نظام و نظام فرعی در نظام اسلامی جمع است.

سخن آخر این که «آن چه همه خوبان دارند، اسلام همه را با هم دارد» و این از شگفت‌ترین شگفتی‌های ناشناخته نظام اسلامی است…

تردیدی نیست که اگر نظام اسلامی آن چنان که باید و شاید شناخته و شناسانده شود، دل از همگان می‌رباید و همگان را انگشت به دهان می‌نماید.

هزاران افسوس که درّ نایاب نظام اسلامی، به نادانی ما آلوده گردیده و در هاله‌ای از زشتی‌های ساخته و پرداخته ما ارایه شده است.

اگر بر این گناه، خون بگرییم و اگر از اعماق جان استغفار نماییم در مقابل این کاستی باز هم کم است.

در آغاز این بخش این پرسش را مطرح کردیم که:

آزادی کجاست؟ آیا کشتی انسانی می‌تواند در ساحل آزادی حقیقی پهلو بگیرد؟ آیا نظامی هست که انسان حقیقتا آزاد شود و در آن خبری از جبر نباشد؟

این بخش از نوشتار روشن ساخت که:

قانون الهی، تنها راه رهایی انسان است و اوج عبودیت نیز نخستین گام آزادی است!

قانون الهی تنها نظام غیر جبری است!

هدف نظام قانونی الهی، آزادی حقیقی انسان است!

آن گاه انسان آزاد می‌شود که خدا را فرمان برد و تسلیم دین او گردد!

با تسلیم دین شدن به اوج معرفتی می‌رسد که نظام ولایی را درک می‌کند!

درک نظام ولایی، همان چشیدن آزادی است!

آری آزادی حقیقی در اسلام کامل نهفته است!

جان برادر! مشکل از اسلام نیست، مشکل از مسلمانی ماست که در آن همه چیز پیدا می‌شود، جز شناخت واقعی اسلام.

امتیازات نظام الهی در حوزه آزادی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۱۵-۱۰:۲۶:۴۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۱۲/۱۵-۱۰:۲۹:۳۰
    • کد مطلب:22710
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 861

مطلوب‌ترین نظام بشری، نظام انسانی است که با قانون عقلانی اراده می‌شود. از این رو پیشرفته‌ترین نظام‌های جهانی، مدعی نظام انسانی با قوانین عقلانی هستند.

اما دو نکته مهم در اینجا وجود دارد:

نکته نخست این که با اندک آشنایی با جهان سیاست و درنگ بر تاریخ گذشته و معاصر، می‌توان به راحتی رد پای نظام شیطانی پنهان و آشکار را در پشت ادعاهای نظام انسانی پیدا نمود.

نکته دوم هم این که با اندک آشنایی با مبانی اندیشه‌ای حاکم بر جهان، می‌توان آشکارا دید که قوانین به ظاهر عقلانی جوامع کنونی، بر اساس انسان غریزه‌محور تعریف شده‌اند.

اما با توجه به این که انسان غریزه‌محور در نقطه مقابل انسان خردمحور قرار دارد، عقلانیت نظامات موجود به شدت مورد تردید قرار می‌گیرد. به دنباله این امر، انسانی بودن نظامهای موجود نیز متزلزل می‌گردد.

و با درنگ شایسته روشن می‌شود که نظام‌های موجود، بیشتر نظام شیطانی هستند که با پوشش عقلانیت و انسانیت بزک شده‌اند.

با توجه به دو نکته یاد شده، پیدا کردن نظام انسانی خالص و قانون عقلانی محض در جهان معاصر ناشدنی می‌نماید. این مطلب بدین معناست که ممکن است لایه‌هایی از عقلانیت را در برخی موارد جست، اما عقلانیت کل قوانین یک جامعه مورد تردید جدی است.

به هر حال با چشم پوشی از وضعیت موجود، از منظر علمی، مطلوب‌ترین نظام بشری، نظام انسانی با پشتوانه قوانین عقلانی است.

قوانین عقلانی، مصالح و مفاسد بشر را در حیطه خرد تضمین می‌کند.

پشتوانه اجرایی قوانین عقلانی، همانند سایر قوانین، جبر مستقیم است که در این نوشتار به برخی از مصادیق آن اشاره کردیم.

هدف این بخش از نوشتار این است که امتیازات نظام رحمانی از نظام انسانی را باز شناسیم.

قانون الهی، امتیازات فراوانی دارد که بر اساس آن بهترین نظام را برپا می‌کند.

در ادامه با برخی از این امتیازات آشنا می‌شویم.

۱) نظام رحمانی جامع‌ترین نظامها

از مهم‌ترین امتیازات نظام رحمانی، جامعیت آن است. یعنی تمامی نظامهای اصلاحی در این نظام جمع است. به سخن دیگر نظام رحمانی، برای هر طبقه از انسان‌ها، نظام متناسب با آنها ارایه کرده است.

توضیح این مطلب را «نظام اسلامی، آن چه همه خوبان دارند» از نوشتار «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» ببینید.

۲) تثبیت و ارتقاء انسانیت، هدف نظام رحمانی

نظام انسانی، همان نظام متکی بر قوانین عقلانی است.

اما یکی از اهداف وحی، پرورش و تقویت خرد است. از این رو در نظام رحمانی، نظام انسانیِ ابتدایی به نظام انسانیِ پیشرفته ارتقاء می‌یابد.

برای آشنایی با «نظام انسانی پیشرفته» به همین سرفصل در مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» مراجعه نمایید.

۳) سودرسانی، حاصل نخستین نظام رحمانی

نظام رحمانی و نظام انسانی، هر دو در تأمین مصالح انسان و احتراز از مفاسد انسان، مشترک هستند.

از این منظر، تنها تفاوتِ دو نظام یاد شده در این است که نظام انسانی مصالح و مفاسد انسان را فقط در حیطه پرتو خرد (جهان عقلی) می‌بیند، ولی نظام رحمانی مصالح و مفاسد انسان در فراتر از پرتو خرد (جهان فراعقلی) نیز ملاحظه می‌کند.

از این رو رعایت مصالح و مفاسد بشر، در نظام رحمانی در گسترده‌ترین شکل و جامع‌ترین صورت تحقق می‌یابد.

توضیح «نظام رحمانی ایمانی» را در مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» ببینید.

۴) محبت، بنیاد اصلی نظام رحمانی

در نوشتار پیش روی شما اشاره کردیم که اوج نظام رحمانی، نظام رحمانی ولایی است. بنیاد اصلی نظام رحمانی ولایی، بر خالص‌ترین و پاک‌ترین و برترین محبتها استوار است.

توضیح «نظام رحمانی ولایی» را در مقاله «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» ببینید.

۵) آزادی حقیقی در انحصار نظام رحمانی

برای رسیدن به آزادی حقیقی، بایست تمامی جبرها منتفی را کرد.

اگر ۱- جبر تکوینی در کار نباشد، ۲- از جبر غرایز خبری نباشد، ۳- هیچ گونه اکراهی، حتی اکراه عقلانی و اکراه رحمانی وجود نداشته باشد، آن گاه تمامی جبرها منتفی گردیده و آزادی حقیقی رقم می‌خرد.

در بحث «تنها آزادی حقیقی، حاصل جبر رحمانی» گذشت که آزادی حقیقی تنها در نظام رحمانی ولایی ممکن است.

۶) نظام جبری، آخرین گزینه نظام رحمانی

همان گونه که بارها اشاره کردیم، در هر نظامی جبر مستقیم پشتوانه قانون و جبر باواسطه است.

در نظام رحمانی نیز چنین است.

اما اصولا نظام جبری و ماشینی، آخرین گزینه‌ای است که در نظام رحمانی برای اصلاح افراد، آن هم به شکل کاملا محدود و مشروط به کار برده می‌شود.

به دلیل اهمیت این بحث، سرفصل مستقلی برای آن می‌گشاییم.

امتیازات نظام الهی در حوزه جبر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۳-۷:۱۳:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22726
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 618

مقاله «بسترهای آزادی و جبر» روشن شاخت که جبر یک واقعیت فراگیر در همه زمانها و مکانهاست، اما تنها برخی از مصادیق آن عقلانی است.

همچنین گفتیم پشتوانه تمامی نظام‌های قانونی، نیز نظام جبری است.

اما هدف این بخش از نوشتار، آشنایی با ویژگی‌های نظام جبری رحمانی است.

نظام جبری آخرین گزینه دین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۳-۷:۱۵:۱۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22727
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 675

بقاء همه نظام‌ها، متکی بر جبر قانونی و جبر تکوینی است. در بیشتر نظام‌ها هم، در همان پله‌های آغازین پای جبر مستقیم و تکوینی به میان می‌آید.

اما نوشتار «نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام» و «بسترهای آزادی و جبر»، به خوبی روشن ساخت که نظام جبری آخرین گزینه دین است.

در دین، جایی که از محبت کاری برنیاید، بشارت به بهشت و انذار از دوزخ هم کارا نباشد، روشنگری عقل نیز اصلاح کننده نباشد، امتیاز و ارعاب قانونی مؤثر واقع نشود و…، آن گاه نوبت به اصلاح قهری و نظام جبری می‌رسد.

به سخن دیگر اگر فردی قابلیت اصلاح با هیچ امری نداشته باشد و هیچ گونه نظامی برای تکامل فرد کارا نباشد، آن گاه جبر اصلاحی ضرورت پیدا می‌کند.

آخرین گزینه بودن نظام جبری در اسلام، نشان از این دارد که در میان همه نظامات، نظام اسلامی رحمانی‌ترین نظامها است.

محدودیت جبر در نظام اسلامی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۱۲/۲۳-۷:۱۷:۳۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22728
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 636

اهداف تعریف شده برای نظام‌های بشری، بسیار محدود است و ظرف تحقق آن تنها و تنها منحصر به دنیا است.

بر اساس همین ویژگی هم، نقطه قوت یک نظام بشری در این است که هر فردی که خارج از نظام حرکت کنند، قانون کاملا بر او منطبق می‌شود به شکل قطعی مورد جبرهای تکوینی قرار می‌گیرد.

اما اهداف نظام الهی آن چنان گسترده است که دنیا گنجایش تحقق تمامی آن اهداف را ندارد. از این رو تحقق بسیاری از اهداف بلند آن، به جهان آخرت موکول گردیده است.

از جمله آنها نیل به درجات بلند کمال انسانی است که بدون کسب قابلیتهای ویژه قابل نیل نیست. لذا بشر در دنیا، مورد امتحاناتی قرار می‌گیرد تا قابلیت آنها احراز گردد.

بر اساس همین ویژگی هم، نقطه قوت نظام الهی این است که دنیا محل آزمایش است و نه برداشت نهایی.

از این رو تا آخرین لحظه زندگی، فرصتهای فراوانی به انسان داده می‌شود و به صرف تخلف، مورد مؤاخذه قرار نمی‌گیرد.

به سخن دیگر اختیاری به انسان تملیک شده است تا آزموده شود. اما آزمایش او، هم از تنوع فراوانی برخوردار است و هم دامنه آن بر تمامی عمر او گسترده است. این آزمون تمام عمر انسان را فراگرفته است، اما برداشت و پاداش نهایی در جهان آخرت محقق می‌شود.

در تمامی نظامهای بشری، به دلیل این که اهداف آنها محدود به همین دنیاست از این رو به صرف تخلف، در همین دنیا، قانون مجازات و نظام جبری کاملا و صد در صد بر متخلف منطبق می‌گردد.

اما در نظام الهی، به دلیل توسعه اهداف آن به صرف تخلف، قانون مجازات به شکل بسیار محدودی بر متخلف منطبق می‌گردد.

در حوزه پاداش و کیفر، انطباق کامل جبر الهی بر متخلف در بهشت و دوزخ، در جهان آخرت محقق می‌شود.

اما پاداش و کیفر در دنیا، تنها محدود به دو مورد است:

مورد نخست مکافات قهریِ خوب و بد در همین دنیاست که خارج از بحث نظام است.

مورد دوم نیز محدود به اجراء حدود، امر به معروف و نهی از منکر، جهاد و… است.

البته مؤکدا باید توجه داشت که امور یاد شده نیز تنها بر اساس ضرورت عقلانی نظام است و نه به معنای انطباق کامل پاداش و کیفر.

نتیجه این است که به دلیل این که در نظام الهی، فرصت بیشتری برای پاداش و کیفر در آخرت وجود دارد، از جبر حداقلی استفاده می‌شود، اما نظامهای بشری مبتنی بر انحصار فرصت عقوبت در دنیاست، لذا تمام جبر تعریف شده در قانون را در همین دنیا اجرا می‌کنند.

از این رو دامنه جبر در نظام جبری بشری، از دامنه جبر در نظام جبری رحمانی، بسیار گسترده‌تر است.

به سخن دیگر در نظام بشری، هنگامی که پای جبر قانونی و جبر تکوینی به میان آید، کاملا از اختیار بشر جلوگیری می‌شود.

اما در نظام الهی به دلیل این که تمامی لحظات عمر، مصداق امتحان است، اختیار تعریف شده انسان تا آخرین لحظه حیات ادامه دارد.

ممنوعیت تجسس در اثبات جرم در نظام الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۰۳-۱۱:۳۶:۵۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22748
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 682

در نظام‌های بشری هر گونه تخلفی جرم شمرده می‌شود و به تبع آن مورد مؤاخذه قرار می‌گیرد.

بر همین اساس تلاش می‌شود تمامی جرمها، حتی جرمهای کاملا پنهان، به اثبات برسد و مجرم به سزای کارش برسد.

اما در نظام الهی، تجسس حرام است و نظام جبری الهی تنها زمانی فعال می‌شود که جرم در ملأ عام و آشکارا ارتکاب شود.

گشوده بودن راه بازگشت در نظام الهی (توبه)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۰۳-۱۱:۳۷:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22749
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 627

در نظام‌های بشری هر جرم اثبات شده‌ای مجازات می‌شود، حتی اگر مجرم توبه کرده باشد.

اما در نظام الهی تنها جرمهایی مجازات دارد که مجرم پیش از اثبات آن، توبه نکرده باشد.

البته روشن است که توبه از هر جرمی متناسب با آن جرم است. از این رو توبه از دزدی مال مردم، در صورتی محقق می‌شود که مال مردم به آنها رد شود.

خدشه ناپذیر بودن مستند جرم در نظام الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۰۳-۱۱:۳۸:۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22750
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 674

تفاوت دیگر جبر رحمانی با جبر بشری ریشه در یک قانون کلی در اجراء حدود دارد و آن این است که هر جرمی که موجب حد است، می‌بایست آن چنان کامل و شفاف احراز گردد که اندک شبهه‌ای بر آن ننشیند.

از این قانون کلی با این تعبیر یاد می‌شود:

«الْحُدُودَ تُدْرَأُ بِالشُّبُهَات‏»

به سبب (اندک) شبهه(ای در اثبات جرم، از) حدود (الهی و کیفرهای دنیایی) جلوگیری می‌شود.

این قانون کلی، یکی از مسلمات بدیهی فقه اسلام است.

تقریبا به همین عبارت نیز از پیامبر اکرم صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیه السلام روایت وارد شده است:

قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص‏ ادْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبُهَاتِ

عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع أَنَّهُ قَالَ: ادْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبُهَات‏

این قانون مسلم، شواهد بسیار فراوانی نیز در روایات دارد. توجه شما را به چند مورد جلب می‌کنم.

عَنْ جَدِّهِ عَلِيِّ بْنِ الْحُسَيْنِ‏ أَنَّ عَلِيّاً ع قَضَی فِي رَجُلٍ‏ أَصَابُوهُ‏ مَعَ‏ امْرَأَةٍ فَقَالَ هِيَ امْرَأَتِي تَزَوَّجْتُهَا فَسُئِلَتِ الْمَرْأَةُ فَسَكَتَتْ فَأَوْمَی إِلَيْهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ قُولِي نَعَمْ وَ أَوْمَی إِلَيْهَا بَعْضُ الْقَوْمِ أَنْ قُولِي لَا فَقَالَتْ نَعَمْ فَدَرَأَ عَنْهَا أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ الْحَدَّ وَ عَزَلَ عَنْهُ امْرَأَتَهُ حَتَّی يَجِي‏ءَ بِالْبَيِّنَةِ أَنَّهَا امْرَأَتُهُ.

در یکی از قضاوتهای امیرالمؤمنین علیه السلام این چنین آمده است:

مردی را با زنی (در وضعیت نامناسب) گرفتند، مرد گفت این زن من است، با او ازدواج کرده‌ام. از زن (درباره درستی سخن مرد) پرسیده شده، زن سکوت کرد. بعضی به او اشاره کردند که بگو آری و بعضی به او اشاره کردند که بگو نه. زن گفت آری (با او ازدواج کرده‌ام)، پس امیرالمؤمنین علیه السلام از جریان حد زنا بر آن زن جلوگیری کرد. اما آن زن را از آن مرد جدا کرد تا این که دو شاهد عادل بیاورد که این زن همسر اوست.

مرحوم صدوق در مقنع می‌فرماید:

وَ إِنْ أُخِذَتِ امْرَأَةٌ مَعَ رَجُلٍ قَدْ فَجَرَ بِهَا فَقَالَتِ الْمَرْأَةُ اسْتَكْرَهَنِي فَإِنَّهُ يُدْرَأُ عَنْهَا الْحَدُّ لِأَنَّهَا قَدْ وَقَعَتْ شُبْهَةٌ. وَ قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع ادْرَءُوا الْحُدُودَ بِالشُّبُهَاتِ.

اگر زنی با مردی دستگیر شد که با آن زن زنا کرده بود و زن ادعا نمود که آن مرد او را اکراه کرده است. حد از آن زن دفع می‌شود. زیرا (به صرف ادعای زن به این که اکراه شده) شبهه‌ای (در جرم) اتفاق افتاده است. و امیرالمؤمنین علیه السلام می‌فرماید حدود را با شبهات دفع کنید (و از اجراء آن جلوگیری نمایید.)

قانون کلی جلوگیری از اجراء حد به اندک شبهه، در سرتاسر احکام الهی دیده می‌شود.

روح این قانون (و سایر قوانین مشابه)[1] در واقع این است که تا جای ممکن از اثبات جرم جلوگیری شود.

قانون «تدرأ الحدود» عقلانیت و رحمت اسلام را بیشتر از پیش آشکار می‌کند.

 

[1]ـ مانند این که حد زنا مشروط به رؤیت کالمیل فی المکحلة باشد و مانند این که باید چهار نفر بر چنین رؤیتی شهادت دهند و مانند این که تا جای ممکن از اقرار خود خواسته جلوگیری می‌شود و….

ممنوعیت تهمت در اثبات جرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۰۳-۱۱:۴۱:۳۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22751
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 698

تهمت این است که گناه نکرده را به شخصی نسبت دهیم. این جرم یکی از گناهان بزرگ شمرده می‌شود.

منابع حرمت تهمت بسیار فراوان است. از این رو نیاز به تفصیل ندارد.

ممنوعیت غیبت در اثبات جرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۰۳-۱۱:۴۲:۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22752
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 760

غیبت بیان عیب پوشیده مؤمن برای دیگران است.

غیبت یکی از محرمات بزرگ در اسلام است.

منابع حرمت تهمت بسیار فراوان است. از این رو نیاز به تفصیل ندارد.

ممنوعیت شایعه در اثبات جرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۰۳-۱۱:۴۲:۴۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22753
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 702

یکی از احکام مسلم اسلام حرمت شایعه سازی است.

قرآن درباره شایعه این گونه سخن می‌گوید:

إِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ أَنْ تَشيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَليمٌ فِي الدُّنْيا وَ الْآخِرَةِ وَ اللَّهُ يَعْلَمُ وَ أَنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ (19نور)

كسانی كه دوست دارند كه زشتكاری در ميان آنان كه ايمان آورده‌اند، شيوع پيدا كند، برای آنان در دنيا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود، و خدا[ست كه‏] می‌داند و شما نمی‌دانيد.

شایعه سازی همچنان که از نامش پیداست، ساختن یک شایعه است، و ظهور این کلمه، در شایع ساختن اخبار نادرست است.

پله بالاتر از شایعه سازی هم که شایعه درست باشد، حرام است.

و آن این است که جرمی با وسایط معتبر ثابت شده باشد، اما شخص مربوطه (یا همان مجرم احتمالی) آن را تکذیب کند، در این صورت نه تنها پخش خبر جرم ممنوع است، بلکه باید تکذیب آن را پذیرفت.

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ الْفُضَيْلِ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الْأَوَّلِ ع قَالَ: قُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ الرَّجُلُ مِنْ إِخْوَانِي يَبْلُغُنِي عَنْهُ الشَّيْ‏ءُ الَّذِي أَكْرَهُهُ فَأَسْأَلُهُ عَنْ ذَلِكَ فَيُنْكِرُ ذَلِكَ وَ قَدْ أَخْبَرَنِي عَنْهُ قَوْمٌ ثِقَاتٌ فَقَالَ لِي يَا مُحَمَّدُ كَذِّبْ سَمْعَكَ وَ بَصَرَكَ عَنْ أَخِيكَ فَإِنْ شَهِدَ عِنْدَكَ خَمْسُونَ قَسَامَةً وَ قَالَ لَكَ قَوْلًا فَصَدِّقْهُ وَ كَذِّبْهُمْ لَا تُذِيعَنَّ عَلَيْهِ شَيْئاً تَشِينُهُ بِهِ وَ تَهْدِمُ بِهِ مُرُوءَتَهُ- فَتَكُونَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِي كِتَابِهِ- إِنَّ الَّذِينَ يُحِبُّونَ‏ أَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةُ فِي الَّذِينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ أَلِيمٌ.

محمد بن فضیل می‌گوید به امام کاظم علیه السلام گفتم فدای شما گردم درباره مردی از برادرانم چیزهایی به من می‌رسد که ناخوشآیند من است پس من از او در این باره سؤال می‌کنم (که آیا تو چنین کاری کرده‌ای؟) اما او انکار می‌کند. در حالی که مردمان مورد اعتماد از کار او به من خبر داده‌اند. (در این صورت چه بکنم؟ خبر معتمدین را بپذیرم یا تکذیب شخص مورد نظر را؟)

حضرت فرمود ای محمد چشم و گوشت را نسبت به آن چه از برادرت به تو می‌رسد تکذیب کن. (تا آنجا که) اگر پنجاه نفر نزد تو سوگند خوردند (که برادرت چنین کرده) و برادرت سخن دیگری بگوید، برادرت را تصدیق کن و آن پنجاه نفر را تکذیب نما.

هرگز چیزی که موجب عیب برادرت می‌شود بر علیه او افشا مکن و شخصیت او را مشکن (که اگر چنین کنی) از کسانی خواهی بود که خداوند درباره آنها در کتابش فرموده است:

«كسانی كه دوست دارند كه زشتكاری در ميان آنان كه ايمان آورده‌اند، شيوع پيدا كند، برای آنان عذابی پر درد خواهد بود».

پله بالاتر از حرمت شایعه سازی و تکذیب خبر افراد مورد اعتماد هم هست و آن این است که اگر جرمی مستقیما برای خود ما ثابت شده باشد، باز هم پخش خبر آن در جامعه ممنوع است.

اهمیت این حکم به درجه‌ای است که چند نفر از معصومین علیهم السلام بر آن تأکید کرده‌اند. توجه کنید:

عَنْ أَمِيرِ الْمُؤْمِنِينَ ع عَنِ النَّبِيِّ ص قَالَ: مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْ أُذُنَاهُ مِمَّنْ يَشِينُهُ وَ يَهْدِمُ مُرُوءَتَهُ فَهُوَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَی فِيهِمْ- إِنَ‏ الَّذِينَ‏ يُحِبُّونَ‏ أَنْ‏ تَشِيعَ‏ الْفاحِشَةُ فِي‏ الَّذِينَ‏ آمَنُوا لَهُمْ‏ عَذابٌ‏ أَلِيمٌ‏ الْأَلِيمُ الْوَيْلُ الطَّوِيلُ.

امیرالمؤمنین علیه السلام گفت پیامبر صلی الله علیه و آله فرموده است: کسی که درباره مؤمنی آن چه که دو چشمش دیده و دو گوشش شنیده که موجب عیب مؤمن می‌گردد و شخصیت او را نابود می‌کند، بگوید، پس از کسانی است که خداوند تعالی درباره آنان فرموده: «كسانی كه دوست دارند كه زشتكاری در ميان آنان كه ايمان آورده‌اند، شيوع پيدا كند، برای آنان در دنيا و آخرت عذابی پر درد خواهد بود». (معنای) الیم غم (یا هلاکت یا مشقت و عذاب) طولانی است.

عَنْ هِشَامٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ‏ مَنْ قَالَ فِي مُؤْمِنٍ مَا رَأَتْ عَيْنَاهُ- وَ مَا سَمِعَتْ أُذُنَاهُ كَانَ مِنَ الَّذِينَ قَالَ اللَّهُ فِيهِمْ «إِنَ‏ الَّذِينَ‏ يُحِبُّونَ‏ أَنْ‏ تَشِيعَ‏ الْفاحِشَةُ- فِي‏ الَّذِينَ‏ آمَنُوا- لَهُمْ‏ عَذابٌ‏ أَلِيمٌ‏ فِي‏ الدُّنْيا وَ الْآخِرَة

مُحَمَّدُ بْنُ حُمْرَانَ عَنِ الصَّادِقِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ: مَنْ قَالَ فِي أَخِيهِ الْمُؤْمِنِ مَا رَأَتْهُ عَيْنَاهُ وَ سَمِعَتْهُ أُذُنَاهُ فَهُوَ مِمَّنْ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ- إِنَ‏ الَّذِينَ‏ يُحِبُّونَ‏ أَنْ‏ تَشِيعَ‏ الْفاحِشَةُ فِي‏ الَّذِينَ‏ آمَنُوا لَهُمْ‏ عَذابٌ‏ أَلِيمٌ‏ فِي‏ الدُّنْيا وَ الْآخِرَة

ممنوعیت اقرار گرفتن در اثبات جرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۱-۶:۳۴:۱۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22772
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 655

یکی از راه‌های اثبات جرم، اقرار گرفتن از مجرم است.

در اسلام اقرار گرفتن، هم جرم است و هم در اثبات جرم معتبر نیست.

ممنوعیت اقرار خود خواسته در اثبات جرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۱-۶:۳۴:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22773
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 662

اقرار خود خواسته مسلما در همه محاکم قضایی معتبر است.

در اسلام نیز با این که اقرار خود خواسته مجرم معتبر است، اما نه تنها مجرم به اقرار جرم تشویق نمی‌شود، بلکه به شکل‌های گوناگونی از اقرار انصراف داده می‌شود.

به سخن دیگر اساس بر این است که جرمهای پنهان، با توبه پنهانی درمان شود، نه این نزد حاکم اثبات گردد و کیفر و حد آن اجراء گردد.

در منابع وحی نمونه‌های بسیار جالبی در این زمینه وجود دارد که آوردن برخی از آنها مناسب است.

غلام سیاهی بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد و گفت ای امیرالمؤمنین من دزدی کرده‌ام مرا (با اجراء حد سرقت) پاک فرما.

حضرت فرمود شاید دزدی تو از پناهگاه و مأمنی نبوده است (تا شرایط اجراء حد وجود داشته باشد) و سپس سرش از او به سوی دیگری چرخاند (تا صحبتش را ادامه ندهد).

غلام گفت ای امیرالمؤمنین من از مأمن دزدی کرده‌ام (و شرط اجراء حد موجود است) پس مرا (با اجراء حد) پاک ساز.

حضرت فرمود شاید ارزش مالی که دزدیده‌ای به نصاب (و اندازه‌ای که موجب حد می‌شود) نبوده است و سپس سرش از او به سوی دیگری چرخاند (تا صحبتش را ادامه ندهد).

غلام گفت ای امیرالمؤمنین به اندازه نصاب دزدی کرده‌ام.

هنگامی که سه بار اقرار کرد امیرالمؤمنین (ناچار شد حد را جاری کند و) دستش را برید.

غلام دست بریده را برداشت و رفت و در مسیرش می‌گفت امیرالمؤمنین امام متقین و پیشوای پیشانی سفیدان و امیر دین و آقای وصیین دست مرا قطع کرد و همین گونه حضرت را می‌ستود.

امام حسن و امام حسین علیهما السلام با او روبرو شدند و این سخنان را از او شنیدند. سپس بر پدرشان وارد شدند و گفتند غلام سیاهی را دیدیم که در راه تو را ستایش می‌کرد.

امیرالمؤمنین کسی را فرستاد تا او را نزدش بازگرداند پس (از بازگشت) به او گفت من دست راست تو را قطع کرده‌ام با این حال تو مرا می‌ستایی؟!

غلام گفت ای امیرالمؤمنین تو مرا پاک ساختی (و تقصیری نکرده‌ای) و(لی بدان) محبت تو با گوشت و خون و استخوانم مخلوط شده. پس اگر مرا تکه تکه کنی، هرگز دوستی تو از دلم من بیرون نرود.

حضرت برای او دعا کرد و دست بریده را جای قبلیش گذاشت پس (به قدرت الهی) دست همانند گذشته صحیح و سالم گردید.[1]

 

[1]ـ مَا رُوِی أَنَّ أَسْوَداً دَخَلَ عَلَی عَلِی بْنِ أَبِی طَالِبٍ ع فَقَالَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنِّی سَرَقْتُ فَطَهِّرْنِی فَقَالَ لَعَلَّكَ سَرَقْتَ مِنْ غَیرِ حِرْزٍ وَ نَحَّی رَأْسَهُ عَنْهُ فَقَالَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ سَرَقْتُ مِنَ الْحِرْزِ فَطَهِّرْنِی فَقَالَ ع لَعَلَّكَ سَرَقْتَ غَیرَ نِصَابٍ وَ نَحَّی رَأْسَهُ عَنْهُ فَقَالَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ سَرَقْتُ نِصَاباً فَلَمَّا أَقَرَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَطَعَهُ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فَأَخَذَ الْمَقْطُوعَ وَ ذَهَبَ وَ جَعَلَ یقُولُ فِی الطَّرِیقِ قَطَعَنِی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِینَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِینَ وَ یعْسُوبُ الدِّینِ وَ سَیدُ الْوَصِیینَ وَ جَعَلَ یمْدَحُهُ فَسَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَینُ ع وَ قَدِ اسْتَقْبَلَاهُ فَدَخَلَا عَلَی أَبِیهِمَا ع وَ قَالا رَأَینَا أَسْوَداً یمْدَحُكَ فِی الطَّرِیقِ فَبَعَثَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع مَنْ أَعَادَهُ إِلَی حَضْرَتِهِ فَقَالَ ع لَهُ قَطَعْتُ یمِینَكَ وَ أَنْتَ تَمْدَحُنِی فَقَالَ یا أَمِیرَ الْمُؤْمِنِینَ إِنَّكَ طَهَّرْتَنِی وَ إِنَّ حُبَّكَ قَدْ خَالَطَ لَحْمِی وَ دَمِی وَ عَظْمِی فَلَوْ قَطَعْتَنِی إِرْباً إِرْباً لَمَا ذَهَبَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبِی‏ فَدَعَا ع لَهُ وَ وَضَعَ الْمَقْطُوعَ إِلَی مَوْضِعِهِ فَصَحَّ وَ صَلَحَ كَمَا كَان‏

شرایط سختگیرانه شهادت برای اثبات جرم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۱-۶:۳۵:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22774
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 658

با همه این که تلاش اسلام این است که برخی از جرمها به محکمه و قاضی کشانده نشود، اما به دلایل مختلف همانند اختلاف دو نفر، این اتفاق می‌افتد.

یکی از ابزار مهم قضاوت برای اثبات جرم، شهادت است.

اسلام آن چنان شهادت را محدود کرده است که نشود به راحتی جرمی را اثبات نمود. از جمله شرایط شهادت عبارت است:

۱) عدالت (که در تعریف آن و شدت سختگیری در آن حرف و حدیث بسیار است)

۲) تعدد شاهد

۳) عدم تعارض شهادت عادل با شهادت عادل دیگری

۴) هشدار شدید در مورد شهادت به ناحق که خود جرمی بزرگ است

۵) هشدار در مورد شهادت ناقص که احیانا موجب کیفر دیدن خود شاهد می‌گردد

۶)…

مجموع قوانین و شرایط شهادت به گونه‌ای است که از سویی راه برای اثبات حق مشروع گشوده شده است، اما با سختگیری‌های دقیق، تلاش شده است که از اثبات جرم تا جای ممکن جلوگیری گردد.

تکمیل این بحث را در نوشتاری با عنوان «اصرار اسلام بر کتمان جرم و گناه» می‌توانید ببینید.

اسلام تجسم بیشترین آزادی حقیقی و کمترین جبر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۸/۰۱/۱۱-۶:۳۶:۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۸/۰۱/۱۱-۶:۵۲:۵۱
    • کد مطلب:22775
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 624

برای نتیجه گیری از نوشتار پیش روی شما شایسته است مروری دوباره بر سرفصلهای آن بیفکنیم و به ویژه بر دو سرفصل «امتیازات نظام الهی در حوزه آزادی» و «ویژگی‌های نظام جبری رحمانی» درنگی عمیق‌تر داشته باشیم.

پس از درنگ بر مباحث یاد شده خواهیم دید:

هر چند به دلایل سیاسی، آزادی انسان در بوق و کرنا پیچیده است و با زر ورق‌های فراوانی آراسته شده است، اما واقعیت این است که سرتاسر وجود پر از جبر تکوینی و بی‌واسطه است.

علاوه بر این که هر نظام اجتماعی نیز نیازمند جبر قانونی و با واسطه است و تکیه گاه نهایی نظام قانونی نیز جبر تکوینی است.

جبر تکوینی، قابل طبقه بندی به جبر عقلانی و جبر غیر عقلانی است.

بدترین جبر غیر عقلانی، ۱ـ جبر شیطانی پنهان در اسارت هوس است و ۲ـ جبر شیطانی پنهان در هویت سازی رسانه‌ای است.

با نگاه موشکافانه، به راحتی می‌توان دید که در پس همه شعارهایی که داده می‌شود، آزادی حقیقی انسان کیمیایی است که بسیار به ندرت یافت می‌شود.

تنها آزادی حقیقی مطلق، آزادی ذاتی خداوند است.

اما انسان نیز با ترقی در پله‌های کمال انسانی و اوج در عبودیت خداوند، طعم آزادی حقیقی را می‌تواند بچشد.

تنها کسانی که از تمامی قافله‌های ترقی عقب افتاده‌اند، نظام جبری، آن هم به عنوان آخرین گزینه و بسیار محدود و با شرایط پیچیده، اجراء می‌شود.

از این رو به جرأت می‌توان گفت بیشترین آزادی واقعی و کمترین جبر عقلانی تنها در اسلام مجسم می‌گردد.

آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما