انسان موجودی ارادی است که دارای دو بعد احساس و خرد است. در این موجود دو بعدی، آن چه مهم است این است که سکان اراده انسان در کجاست؟ خرد؟ یا احساس؟
اگر خرد سکاندار اراده شود، با انسان «خردمحور» روبرو هستیم و اگر احساس سکاندار اراده شود، با انسان «غریزهمحور».
دستگاه انسان خردمحور با انسان غریزهمحور، بسیار متفاوت است و آثار آن هم متفاوتتر.
احساسِ در عرض خرد (و نه احساس در طول خرد) همیشه سر جنگ با خرد دارد. هر کدام از این دو، به هر درجهای که توانمند شود، دیگری به همان درجه ناتوان میگردد.
این مسائل از مباحث بنیادین علوم انسانی است.
بخشی از این مباحث را میتوانید در حلقهی یکم از «پروژه خود گمشده»، «الفبای انسانیت» به تفصیل ببینید.
پس از این اشاره بسیار کوتاه به این پیش نیاز مهم، به سراغ برابری مرد و زن میرویم.
تفاوت ساختار روانی و جسمی مردان و زنان، از مباحث مهم روانشناسی و زیست شناسی است.
از میان همه مسایل مطرح شده، تنها به یک شاهد بسنده میکنیم.
کتاب بسیار معروفی به نام «مردان مریخی و زنان ونوسی» در عرصه مشاوره به حل مشکلات خانوادگی نوشته شده است. ترجمه فارسی این کتاب در میان فارسی زبانان کاملا جا افتاده است و از همین رو دهها بار به زبان فارسی تجدید چاپ شده است.
اگر بخواهیم این کتاب را چکیده کنیم، عبارت است از این که:
زنان از کره احساسی ونوس آمدهاند و مردان از کره منطقی مریخ.
لذا هیچ کدام از مردان و زنان زبان دیگری را متوجه نمیشوند. از این رو نمیتوانند با یکدیگر به درستی ارتباط برقرار نمایند. این امر موجب درگیری میان زن و شوهر میگردد.
راه حل ارایه شده توسط این نویسنده هم این است که:
مرد با زبان زن (زبان احساس) آشنا شود تا بتواند با او رابطه برقرار نماید. پس از آن مرد به زن اجازه دهد احساساتش را بیان کند.
زن نیز با زبان مرد (زبان منطق) آشنا شود تا بتواند با او رابطه برقرار نماید. پس از آن منطق مرد را تعقل نماید.
در نتیجه:
اگر مردی زبان احساس زن را نیاموخته باشد و در مقابل بیان احساسات او در صدد دفاع منطقی از خود برآید…
و اگر زنی زبان منطق مرد را نیاموخته باشد و در مقابل بیان منطقی او پاسخی احساسی دهد…
به جای حل مشکل بر شدت مشکل خواهد افزود.
استناد به کتاب مردان مریخی، تنها از جهت استشهاد به کتاب مورد قبول عمومی است و الا مستندات علمی محکم و فراوانی برای تفاوتهای زن و مرد وجود دارد. گذشته از این که بسیاری از این تفاوتها حسی و تجربی نیز هست.
البته احساسی بودن زن، او را از منطقی بودن دور میکند، اما این تفاوت، تفاوتی است ضروری و حکیمانه.
زیرا زن و مرد مکمل یکدیگر هستند، احساسی بودن زن، یک امتیاز حکیمانه برای گرمی کانون خانواده است.
این تفاوت بنیادین مرد و زن، یعنی منطقی بودن مرد و احساسی بودن زن، ریشه بسیاری از حقوق متفاوت مردان و زنان میگردد.
نکته قابل توجه این است که نگرش به حقوق زنان، نگرش احساسی است نه نگرش خردورزانه.
و شگفت این که این نگرش احساسی در قالب دفاع از حق زنان مطرح شده است.
آن چه بسیار شگفت است این است که در پس پرده دفاع از زنان، ستمهای بزرگی بر زنان پنهان شده است. انشاءالله این امر را در مجال مناسب توضیح خواهیم داد.
هدف این نوشتار نگرش خردورزانه به حقوق متفاوت مردان و زنان به شکل تطبیقی و مصداقی است.
پس با ما همراه باشید.
تفاوت ساختار روانی و جسمی مردان و زنان، از مباحث مهم روانشناسی و زیست شناسی است.
از میان همه مسایل مطرح شده، تنها به یک شاهد بسنده میکنیم.
کتاب بسیار معروفی به نام «مردان مریخی و زنان ونوسی» در عرصه مشاوره به حل مشکلات خانوادگی نوشته شده است…
که چکیده آن عبارت است از این که:
زنان از کره احساسی ونوس آمدهاند و مردان از کره منطقی مریخ.
لذا هیچ کدام از مردان و زنان زبان دیگری را متوجه نمیشوند. از این رو نمیتوانند با یکدیگر به درستی ارتباط برقرار نمایند. این امر موجب درگیری میان زن و شوهر میگردد.
راه حل ارایه شده توسط این نویسنده هم این است که:
مرد با زبان زن (زبان احساس) آشنا شود تا بتواند با او رابطه برقرار نماید. پس از آن مرد به زن اجازه دهد احساساتش را بیان کند.
زن نیز با زبان مرد (زبان منطق) آشنا شود تا بتواند با او رابطه برقرار نماید. پس از آن منطق مرد را تعقل نماید.
در نتیجه:
اگر مردی زبان احساس زن را نیاموخته باشد و در مقابل بیان احساسات او در صدد دفاع منطقی از خود برآید…
و اگر زنی زبان منطق مرد را نیاموخته باشد و در مقابل بیان منطقی او پاسخی احساسی دهد…
به جای حل مشکل بر شدت مشکل خواهد افزود…
البته احساسی بودن زن، او را از منطقی بودن دور میکند، اما این تفاوت، تفاوتی است ضروری و حکیمانه.
زیرا زن و مرد مکمل یکدیگر هستند، احساسی بودن زن، یک امتیاز حکیمانه برای گرمی کانون خانواده است.
این تفاوت بنیادین مرد و زن، یعنی منطقی بودن مرد و احساسی بودن زن، ریشه بسیاری از حقوق متفاوت مردان و زنان میگردد.
نکته قابل توجه این است که نگرش به حقوق زنان، نگرش احساسی است نه نگرش خردورزانه…