×

درباره میز در پرتو خرد

چه اندازه به خرد خویش بها داده‌ایم؟!
آیا زندگی ما تبلور جریان عقلانیت ماست؟! یا با «منطق دلم می‌خواهد» کلید می‌خورد و با شعار «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شود» جریان می‌یابد؟!
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

نظام اسلامی، شگفت‌ترین نظام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۲-۵:۵۶:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21980
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 18700

هر «نظامی»، متولد از رابطه‌ی میان اجزاء و افراد است. با توجه به تنوع روابط، «نظام» نیز از تنوع بسیار فراوانی برخوردار است.

مسلم نمی‌توان نظام را منحصر به روابط انسانی کرد. اما قابل انکار هم نیست که نظام در مجموعه‌های انسانی، اهمیت فوق العاده‌ای دارد.

«نظام اسلامی» یکی از نظام‌های جاری در مجموعه‌های انسانی است. البته با این تفاوت که در نظام اسلامی تنها به روابط انسانها بسنده نشده، بلکه رابطه انسان‌ها با خداوندگار آفرینش را نیز در بر می‌گیرد.

آن چه این تحقیق در پی آن است، شناخت بنیاد و ارکان نظام اسلامی در واقع امر (مقام ثبوت) است و هرگز ناظر به مصادیق آن در گذشته و کنون نیست. انشاء الله تبیین بنیادینی که ارایه می‌شود، انطباق و عدم انطباق مصادیق ادعا شده را با نظام اسلامی، به خوبی روشن می‌سازد.

ناگفته پیداست که مقصود از اسلام در نظام اسلامی، اسلام کامل است که همان تشیع باشد.

همچنین مقصود از نظام اسلامی، تمامی نظام‌های منتسب به اسلام نیست، بلکه نظام اسلامی در این نوشتار منحصر به نظامی است که اسلام واقعی آن را معرفی کرده و عقلانیت و محکمات دین از آن پیشتیبانی می‌کند.

چکیده این تحقیق عبارت است از این که:

نظام اسلامی، نظام ولایی است که برترین نظام ممکن است. اما در عین حال تمامی نظام‌های اصلاحی (مانند نظام انسانی ابتدایی و پیشرفته و نظام رحمانی ایمانی) را به خوبی در خودش گنجانده است.

برای آشنایی با مشروح این مهم، پیش هر چیزی نیازمندیم که انواع نظام‌ها را بشناسیم.

همان گونه که گذشت نظام‌ها از تنوع بسیار فراوانی برخوردار است که بررسی همه آنها در حوصله این نوشتار نمی‌گنجد و با هدف این تحقیق نیز سازگاری نیست.

از این رو در آشنایی با سلسله نظام‌ها، بر شناخت اصولی و ریشه‌ای نظام‌ها متمرکز می‌گردیم.

نظام جبری و ماشینی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۲-۵:۵۸:۲۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21981
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 814

مهمترین ویژگی ماشین، عدم اختیار و عدم اراده در خود ماشین است.

از این رو هر نظامی که در آن نظام «اراده»، نقش واقعی و حقیقی نداشته باشد، با تعبیر «نظام ماشینی» از آن یاد می‌کنیم.

بر اثر این ویژگی، در نظام ماشینی و جبری، مسئولیت هیچ موضوع و معنایی پیدا نمی‌کند. هرگز نمی‌توان قیچی و چاقو را مسئول کشتن دانست، هرگز نمی‌توان قیچی و چاقو را سرزنش نمود و در نهایت هرگز نمی‌توان قیچی و چاقو را به جرم قتل قصاص نمود.

این مسئله کاملا روشن است.

آن چه شایسته درنگ بیشتر است، پیدا کردن مصادیق نظامهای ماشینی و جبری است.

جبری بودن برخی از نظامها کاملا آشکار است. اما در موارد متعددی، جبر پنهان و پوشیده وجود دارد.

از جمله نظامهای جبری، نظام علت و معلول (سنخیت و وحدت وجود) است.

از جمله نظامهای جبری، نظام وحدت وجود و موجود است.

از جمله نظامهای جبری، نظام طبیعت بدون شعور است.

از جمله نظامهای جبری، نظریه فرگشت (نقطه مقابل طراحی هوشمند) است.

از جمله نظامهای جبری…

ویژگی مشترک نظامهای ماشینی، جبری بودن آنهاست. لازمه این ویژگی، مسئولیت ناپذیری اجزاء نظام در مقابل عملکردشان می‌باشد.

البته در برخی از موارد بسیار تلاش شده که جبری بودن به شکلی توجیه شود، اما آن چه هرگز حل نمی‌گردد، عدم دخالت واقعی اراده است که در این گونه نظامها اصلا خبری از آن وجود ندارد.

نظام جبری، فاقد ارزش است. زیرا در نظام مسئولیت ناپذیر، موضوعی برای ارزش کارکرد برای خود مجموعه وجود ندارد و به تبع آن، جایی برای تمجید و سرزنش باقی نمی‌ماند. از پاداش و جزا نیز نمی‌توان سخن گفت.

ناگفته پیداست آن اراده‌ای که نظام جبری را می‌چرخاند، شایستگی تمجید و سرزنش و پاداش و جزا دارد.

هر چند نظام جبری به شکل مطلق فاقد ارزش است، اما در برخی از شرایط ضرورت پیدا می‌کند.

توضیح اندکی در این رابطه در بحث «نظام اسلامی، آن چه همه خوبان دارند» خواهد آمد. تفصیل این مطلب نیز در بحث «عقلانیت خشونت» ارایه می‌شود.

نقطه مقابل نظام جبری، نظام ارادی است که در ادامه به آن می‌پردازیم.

تعریف و طبقه‌بندی نظام ارادی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۳۱-۲۱:۲۴:۳۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22006
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 544

نقطه مقابل نظام جبری، نظام ارادی است.

نظام ارادی همان گونه که از اسمش پیداست، اراده و تصمیم افراد، در کارکرد افراد نظام، نقش واقعی دارد.

پیداست که مقصود از نقش واقعی، دخالت اراده در حرکت است، خواه این دخالت اندک و کوچک باشد خواه بسیار و بزرگ.

لازمه تفکیک ناپذیر نظام ارادی، مسئولیت افراد نظام در مقابل عملکردشان می‌باشد.

اگر اجزاء نظام ارادی، مسئولیتشان را بپذیرند و از عهده آن برآیند، سمت و سوی حرکت نظام به طرف مصلحت است و تبعا حرکت اصلاحی رقم خواهد خورد.

اما اگر اجزاء نظام ارادی، زیر بار مسئولیتشان نروند، حاصل و سمت و سوی حرکت نظام به طرف مفسده است و تبعا حرکت افسادی رقم خواهد خورد.

بر همین اساس نظام ارادی، در دو گروه نظام اصلاحی و افسادی طبقه‌بندی می‌گردد.

در ادامه مصادیق نظام ارادی اصلاحی را می‌شناسیم.

نظام حیوانی بر اساس سیاست چماق و هویج

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۳۱-۲۱:۲۴:۵۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22007
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 611

روشن است که حیوان با ماشین بسیار متفاوت است. چرا که آثار اراده محدود در حیوانات، بر خلاف ماشین مشهود است.

سخن بر سر چگونگی حرکت اصلاحی در حیوانات است.

حرکت اصلاحی در نظام حیوانی، بر دو رکن تشویق با جایزه و تنبیه با مجازات استوار شده است.

از شیوه تشویق با جایزه و تنبیه با مجازات، با تعبیر «شیوه چماق و هویج» یاد می‌شود.

کوبیدن چماق، در مقابل حرکت نادرست و دادن هویج در مورد حرکت درست، سنبل همان تشویق با جایزه و تنبیه با مجازات است. از این رو از این شیوه با تعبیر سیاست چماق و هویج یاد می‌شود.

نکته بسیار مهم این است که در نظام حیوانی در صورتی شیوه چماق و هویچ مؤثر است که پاداش و مجازات کاملا نقد باشد. از این رو هرگز نمی‌توان الاغ و گوسفند را با وعده یونجه تازه در فصل زمستان مدیریت کرد.

در یکی از فرازهای توحید مفضل به نظام حیوانی و ملاک آن، این چنین اشاره رفته است:

فَيُقَالُ فِي جَوَابِ ذَلِكَ إِنَّ هَذَا لَوْ كَانَ هَكَذَا لَذَهَبَ مَوْضِعُ الْإِحْسَانِ الَّذِي فُضِّلَ بِهِ الْإِنْسَانُ عَلَى غَيْرِهِ مِنَ الْخَلْقِ وَ حَمْلِ النَّفْسِ عَلَى الْبِرِّ وَ الْعَمَلِ الصَّالِحِ احْتِسَاباً لِلثَّوَابِ وَ ثِقَةً بِمَا وَعَدَ اللَّهُ عَنْهُ

وَ لَمْ يَكُنْ أَحَدٌ يَعْمَلُ عَلَى يَقِينٍ بِثَوَابٍ أَوْ عِقَابٍ حَتَّى كَانَ هَذَا يُخْرِجُهُمْ عَنْ حَدِّ الْإِنْسِيَّةِ إِلَى حَدِّ الْبَهَائِمِ ثُمَّ لَا يَعْرِفُ مَا غَابَ وَ لَا يَعْمَلُ إِلَّا عَلَى الْحَاضِرِ مِنْ نَعِيمِ الدُّنْيَا

وَ كَانَ يَحْدُثُ مِنْ هَذَا أَيْضاً أَنْ يَكُونَ الصَّالِحُ إِنَّمَا يَعْمَلُ لِلرِّزْقِ وَ السَّعَةِ فِي هَذِهِ الدُّنْيَا وَ يَكُونَ الْمُمْتَنِعُ مِنَ الظُّلْمِ وَ الْفَوَاحِشِ إِنَّمَا يَكُفُّ عَنْ ذَلِكَ لِتَرَقُّبِ عُقُوبَةٍ تَنْزِلُ بِهِ مِنْ سَاعَتِهِ حَتَّى تَكُونَ أَفْعَالُ النَّاسِ كُلُّهَا تَجْرِي عَلَى الْحَاضِرِ لَا يَشُوبُهُ شَيْ‏ءٌ مِنَ الْيَقِينِ بِمَا عِنْدَ اللَّهِ وَ لَا يَسْتَحِقُّونَ ثَوَابَ الْآخِرَةِ وَ النَّعِيمَ الدَّائِمَ فِيهَا

(امام صادق علیه السلام در پاسخ به این شبهه که چرا ستمکار و نیکوکار بلافاصله در همین دنیا پاداش و کیفر نمی‌شود، فرمود:) پاسخ داده می‌شود اگر چنين بود جایگاه نیکوکاری که انسان بدان بر سایر حیوانات برتری داده شده و جایگاه وادار کردن نفس بر نیکی و کار خوب به خاطر تحصیل ثواب الهی و به خاطر اعتماد به آن چه خداوند از آن عمل وعده داده، از بین می‌رفت.

و در نتیجه هیچ کس به خاطر یقین به پاداشی یا کیفری کار نمی‌کرد، تا این که این ویژگی، او را از حد انسانیت به حد حیوانات تنزل می‌داد و آن پاداش و کیفری که پنهان بود نمی‌شناخت و جز بر پاداش حاضر از نعمتهای دنیا کار نمی‌کرد.

و حاصل این روش این بود که نیکوکار تنها برای روزی و وسعت در این دنیا کار می‌کرد و کسی که از ستم و کارهای زشت خوداری می‌کرد، تنها به خاطر ترس از فرود آمدن عقوبت در همین ساعت آن را ترک می‌کرد.

تا آنجا که تمامی کارهای مردم بر (پاداش و کیفر) حاضر جاری می‌شد و چیزی از یقین به آن چه نزد خداست همراه آن نمی‌گردید و در نتیجه آنان استحقاق ثواب آخرت و نعمتهای پایدار در آخرت را نداشتند.

بر اساس آن چه گفته شد، تمام جوامعی که با شیوه چماق و هویجِ، مدیریت می‌شوند، در زمره نظام حیوانی طبقه‌بندی می‌شوند. زیرا ملاک نظام حیوانی دقیقا در چنین جوامعی نیز وجود دارد.

نظام حیوانی در گرو مدیری «ناظر» و چماق و هویجی «حاضر» است. از این رو به محض این که نظارت مدیر برداشته شود، یا از چماق و هویج حاضر خبری نباشد، چنین نظامی از هم فرو می‌پاشد.

اوج موفقیت نظام حیوانی، نهادینه کردن کنش جامعه، از راه ایجاد عادات خوب است.[1] مسلما عادات خوب کارا هستند، اما اگر ریشه شناختی و عقلانی نداشته باشد، فاقد پایداری لازم می‌باشند.

آن چه بسیار شگفت است این است که با مطالعه در نظامهای به ظاهر پیشرفته بشری، مشاهده می‌کنیم، بنیاد بسیاری از جوامع بشری، بر مدیریت افراد توسط قوانینی است که قانون‌مداران را تشویق و قانون‌گریزان را کیفر می‌دهد.

این همان نظام حیوانی است که بر اساس پاداش و جزای نقد و حاضر مدیریت می‌شود.

شگفت‌تر این که در این جوامع بشری، اندک نیست مواردی که بر اساس بازتاب شرطی[2] اداره می‌شود.

اگر بر این شیوه درنگی شایسته صورت پذیرد، روشن می‌شود که مدیریت جامعه با بازتاب شرطی مستلزم یک درجه انحطاط از نظام حیوانی است. زیرا با تجزیه و تحلیل بازتاب شرطی، روشن می‌شود که حقیقت بازتاب شرطی عبارت است از این که میان دو امر بیگانه از یکدیگر که هیچ ملازمه‌ای با هم ندارند، در ذهن فرد (تأکید می‌کنم در ذهن فرد) ملازمه درست کنیم.

حاصل چنین ملازمه‌ای (که ملازمه اتفاقی است و نه ملازمه واقعی و عقلی)، این است که در عمل، حتی از چماق و هویج واقعی هم خبری نیست. بلکه افراد با تخیل چماق و هویج، مدیریت می‌شوند.

از این رو گفتیم که مدیریت جامعه با بازتاب شرطی، از نظام حیوانی نیز پایین‌تر است.

آن چه گذشت تأکید بر این امر بود که در جوامع به ظاهر پیشرفته نظام حیوانی حاکم است. اما این مطلب هرگز به معنای نفی کلی مدیریت عقلانی نیست.

همان گونه که به زودی می‌بینید مدیریت عقلانی همان نظام انسانی است.

بنا بر این ممکن است (تأکید می‌کنم ممکن است) جوامع پیشرفته بشری ترکیبی از نظام حیوانی و نظام انسانی باشند.

اما آیا در عمل نیز چنین است یا خیر، نیازمند درنگی شایسته و اطلاعاتی گسترده است.

در هر صورت این مطلب بسیار بسیار مهم، شایسته تحقیقی فراگیر است که خارج از حوصله این نوشتار است.

مسلم اگر چنین تحقیقی عملی شود از نتایج آن بسیار شگفت زده خواهید شد.

 

[1]- یکی از شیوه‌های ایجاد عادات خوب، به کارگیری بازتاب شرطی است که از آن به قانون پاولف یاد می‌شود.

[2]- این قانون را روانشناس روسی به نام پاولف کشف کرد از این رو به قانون پاولف هم شناخته می‌شود.

پاولف سنسورهایی در دهان سگی نصب کرد که ترشحات بزاقی او را تشخیص دهد. سپس هنگامی که به سگ غذا می‌داد، همزمان زنگی را هم به صدا در می‌آورد.

پس مدتی که ملازمه خیالی میان آوردن غذا و صدای زنگ در ذهن سگ درست شد، پاولف زنگ را به تنهایی به صدا در آورد و غذایی به سگ نداد. اما باز هم سنسورها ترشح بزاق دهان سگ را نشان دادند.

نظام انسانی ابتدایی بر اساس سیاست خردورزانه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۳۱-۲۱:۲۵:۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22008
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 594

اساس انسانیت، خرد است. و هنر خرد، شناخت و معرفت است.

از این رو می‌توان گفت نظام انسانی، نظامی است که بر پایه عقلانیت و معرفت بنا شده باشد.

نظام انسانی بر شناخت مصالح و مفاسد ناشی از خرد و مسئولیت پذیری ناشی از اراده، شکل می‌گیرد.

به سخن دیگر نظام انسانی بر پایه هدایت تکوینی است، در نقطه مقابل آن، نظام رحمانی ایمانی قرار دارد که بر پایه هدایت تشریعی برقرار می‌شود. توضیح نظام رحمانی ایمانی در ادامه خواهد آمد.

مهم‌ترین امتیاز نظام انسانی این است که حرکت ارادی مبتنی بر خرد و شناخت، کاملا درونی و نهادینه شده است. از این رو نیاز به مدیر ناظر و چماق و هویج حاضر ندارد.

تنها مسئله‌ای که در نظام انسانی وجود دارد محدودیتهای آن است که ناشی است از:

۱- به دلیل محدودیت خرد در مقابل عظمت نظام آفرینش، موفقیت نظام انسانی محدود به شدت و دامنه پرتو خرد است.

۲- به دلیل رشد پلکانی عقلانیت، پیشرفت نظام انسانی کند است.

۳- با در نظر گرفتن خطاهای انسانی، حرکت نظام انسانی پیوسته همراه با آزمون و خطاست.

در ادامه روشن خواهد شد که این محدودیتها در نظام رحمانی وجود ندارد.

نظام انسانی پیشرفته بر اساس تقویت خرد با وحی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۰۶-۵:۶:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22009
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 533

روشن شد که بنیاد نظام انسانی، عقلانیت است.

اما از آن جایی که خردها محدود است، پای عقلانیت، در حد بُرد پرتو خرد پیش می‌رود.

روی دوم این سکه این است که آن چه در وراء پرتو خرد قرار دارد، غیب و نهان و پوشیده است. در نتیجه حرکت عقلانی در حوزه غیب امکان ندارد. چرا که حرکت عقلانی بر اساس شناخت است و مفروض این است که در حوزه غیب از شناخت خبری نیست.

اما باز هم راه بسته نیست. زیرا وحی می‌تواند به مدد خرد آید.

با امداد وحیانیِ خرد:

۱- خرد تقویت گشته و پرتو آن افزایش می‌یابد.

۲- با آموزشهای مناسب، تعقل و شناخت سرعت بیشتری پیدا می‌کند.

خرد با پشتوانه وحی، توانایی این را پیدا می‌کند که نظام انسانی‌اش را توسعه و تعمیق دهد.

در نتیجه توسعه و تعمیق عقلانیت، راه برای نظام انسانی پیشرفته هموار می‌گردد.

بنیاد عمده نظام انسانی پیشرفته، همان هدایت تکوینی است، اما هدایتی بسیار گسترده‌تر و عمیق‌تر که به مدد وحی حاصل شده است.

گردآوری مسائل عقلانی اسلام، کمک فراوانی به شناخت نظام انسانی پیشرفته می‌کند.

شاخه «جایگاه عقلانیت در زندگی اسلامی» مشت کوچکی از خروار این مباحث است.

تعریف و طبقه بندی نظام رحمانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۰۶-۵:۶:۱۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22010
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 617

دورترین افق تکامل نظام انسانی، آخرین بُرد پرتو خرد است، خواه خردِ مستقل، در نظام انسانی ابتدایی، و خواه خردِ امداد شده توسط وحی، در نظام انسانی پیشرفته.

توانایی عقل آن چنان شگفت است که هرگز شایسته نیست نظام انسانی و تکامل عقلانی حاصل از آن را اندک بشماریم.

اما شگفت‌تر از توانایی خرد، عظمت جهان آفرینش است. مسلما بخش فراعقلی جهان آفرینش هرگز و هرگز قابل مقایسه با بخش عقلانی جهان آفرینش نیست.[1]

در بحثی با عنوان «رابطه عقلانیت و تعبد» می‌بینیم که:

نظام انسانی به تنهایی نمی‌‌تواند، عطش تکاملی انسان را فرونشاند.

از این رو تنها راه ممکن برای سیراب ساختن تکامل انسان، راه یافتن به نظامی است که در آن نظام دسترسی به جهان فراعقلی فراهم آید.

به سخن دیگر اگر نظامی بتواند علاوه بر جهان عقلی، با جهان فراعقلی نیز رابطه برقرار نماید، آن گاه تکامل شگفت انسان آغاز می‌گردد.

ناگفته پیداست که انسان به خودی خود، با توجه محدودیت عقلانی‌اش، هرگز نمی‌‌تواند با جهان فراعقلی ارتباط پیدا کند. از این رو تنها راه برای ارتباط با جهان فراعقلی، دخالت الهی است.

دخالت الهی در حوزه مورد نظر نوشتار، در واقع همان فراهم ساختن امکان برقراری رابطه با جهان فراعقلی است.

نظام اجتماعی متکی بر دخالت الهی، افق‌های نظام انسانی را پشت سر گذاشته و به سوی نظام فراعقلی پر می‌گشاید.

با توجه به اصول اولیه خداشناسی، دخالت الهی در همه امور از جمله در نظام اجتماعی، تنها و تنها بر اساس رحمت است و حاصل آن نیز دربست به سود خلایق تمام می‌شود. از این رو از نظام فراعقلی با تعبیر «نظام رحمانی» یاد می‌کنیم.

نظام رحمانی بر اساس نوع رابطه‌ای که برای انسان با جهان فراعقلی فراهم می‌سازد، دو گونه متصور است:

رابطه با جهان فراعقلی، از طریق إخبار صادق مصدق که پایه و اساس نظام رحمانی ایمانی است.

رابطه با جمال و کمال الهی، از طریق آیات و نشانه‌هایش که پایه و اساس نظام رحمانی ولایی است.

در ادامه نوشتار با این دو نظام بیشتر آشنا می‌شویم،

در بحث «جایگاه عبادت آزادگان کجاست؟» نیز تفاوت جوهری این دو نظام را بیان خواهیم کرد.

 

[1]- مقصود از جهان عقلانی، جهان عقلانی نوع بشر است نه انسانهای پرورش یافته.

نظام رحمانی ایمانی بر اساس تعبد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۱۳-۵:۱۸:۵۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۴/۲۶-۱۹:۴۸:۴
    • کد مطلب:22011
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 848

نقطه عطف نظام انسانی، با دخالت الهی رقم می‌خورد.

در این رابطه پیش از این گفتیم:

تنها راه برای ارتباط با جهان فراعقلی، دخالت الهی است.

نظام اجتماعی متکی بر دخالت الهی، افق‌های نظام انسانی را پشت سر گذاشته و به سوی نظام فراعقلی پر می‌گشاید.

با توجه به اصول اولیه خداشناسی، دخالت الهی در همه امور از جمله در نظام اجتماعی، تنها و تنها بر اساس رحمت است و حاصل آن نیز دربست به سود خلایق تمام می‌شود. از این رو از نظام فراعقلی با تعبیر «نظام رحمانی» یاد می‌کنیم.

نظام رحمانی بر اساس نوع رابطه‌ای که برای انسان با جهان فراعقلی فراهم می‌سازد، دو گونه متصور است:

رابطه با جهان فراعقلی، از طریق إخبار صادق مصدق که پایه و اساس نظام رحمانی ایمانی است.

رابطه با جمال و کمال الهی، از طریق آیات و نشانه‌هایش که پایه و اساس نظام رحمانی ولایی است.

توضیح این که تردیدی نیست که سرتاسر پیکره آفرینش، کاملا حکیمانه است و بر مستحکم‌‌ترین اصول حکمت بنیاد نهاده شده است.

حکیمانه بودن آفرینش به این معناست که اگر عقل کلی باشد، علل تمامی اجزاء آفرینش را آشکارا مشاهده و درستی آنها را تصدیق می‌کند.

اما با محدودیت خردها، برای تکامل بیشتر دو راه متصور است.

راه نخست برای بهرمندی از غیب، تقویت خردها توسط پیامبران است. این راه همانی است که به نظام انسانی پیشرفته منتهی می‌شود. در این راه با تلاش پیامبران و اوصیاء آنها، غیب‌ها تبدیل به شهود می‌گردد. از این راه با تعبیر توسعه عقلانیت به امداد وحیانی یاد می‌کنیم.

این گونه دخالت رحمانی، حوزه هدایت تکوینی بشر را گسترش می‌دهد.

مسلما در جهان بیکران آفرینش، توسعه کامل عقلانیت، علاوه بر این که زمان‌بر است، همه افراد نیز قابلیت رشد سریع را ندارند. لذا، حتی با بهترین شیوه‌های توسعه عقلانیت توسط انبیاء، باز هم بشر در بسیار از غیوب لنگ می‌زند.

این مسئله راه دوم را برای بهرمندی از غیوب می‌گشاید.

راه دوم برای بهرمندی از غیوب، إخبار صادق مصدق از غیب است. یعنی واقعیاتی که خارج از پرتو خرد بشر قرار دارد، توسط وحی بیان گردد، تا بشر حرکتش را متناسب با مصالح و مفاسد واقعی، از جمله مصالح و مفاسد غیبی تنظیم نماید.

این گونه دخالت رحمانی، حوزه هدایت تشریعی را تأسیس می‌کند.

این راه، همان راه ایمان عقلانی به غیب مستور است که بنیاد نظام رحمانی را ایجاد می‌کند.

پیش از این گفتیم نظام انسانی، دارای چند نقص عمده است که عبارت است از: محدودیت نهایی خردها، کندی پیشرفت و نیاز به آزمون و خطا.

نظام رحمانیِ ایمانی، از این نقایص رسته است. لذا پیشرفت نظام رحمانی ایمانی، هیچ گونه محدودیت کمّی و کیفی ندارد.

در نظام رحمانی ایمانی، مصالح و مفاسد واقعی کاملا دیده می‌شود. به سخن دیگر در نظام رحمانی ایمانی نیز اگر عقل کلی باشد، همان نظام انسانی است، اما رها شده از قید محدودیتها.

تنها ویژگی که دارد این است که به دلیل محدودیت عقول ما، حرکت نظام رحمانی ایمانی با سرمایه تعبد به إخبار صادق مصدق، به پیش می‌رود. چرا که پذیرش مصالح و مفاسد واقعی از راه إخبار صادق مصدق، همان تعبد است.

در جهان واقع، نماز برای بشر مصلحت دارد و به سود اوست. همچنین نوشیدن شراب برای بشر مفسده دارد و به ضرر اوست. اما مصلحت نماز و مفسده شراب، به تمام و کمال در پرتو خرد من قرار ندارد که خود آن بیابم. اگر صادق مصدق إخبار کرد که نماز واجب است و شراب حرام است، با توجه به عقلانیتِ پذیرش گفته صادق مصدق، من گفته صادق مصدق را باور می‌کنم و به آن ایمان می‌آورم و می‌پذیرم و نماز می‌خوانم و شراب را ترک می‌کنم.

تعبد دینی همان اعتقاد و باور و ایمان و پذیریش عقلانیِ گفته صادق مصدق است.

از این رو می‌توان گفت نظام رحمانی ایمانی، بر پایه تعبد و ایمان بنا شده است.

در نظام رحمانی ایمانی، در واقع تعبد به عالم غیب و نهان، پای مصلحت و مفسده مستور و پوشیده را به نظام زندگی باز کرده و بشر با سودمندی از آن، نظام زندگیش را از مرزهای جهان عقلی به سوی مرزهای جهان فراعقلی توسعه داده است.

تنها محدودیت تعبد در نظام رحمانی ایمانی، درجه شدت و ضعف ایمان افراد نظام است.

مسلما هر چه ایمان افراد به إخبار صادق مصدق بیشتر باشد، تأثیر إخبار صادق مصدق بیشتر خواهد بود و هر خللی که در ایمان افراد نظام، به إخبار صادق مصدق پیدا شود، به همان اندازه حرکت ایمانی نیز سستی و کاستی پیدا خواهد کرد.

بدیهی است این کاستی، ناشی از عدم استحکام مبانی ایمانی افراد است و ارتباطی به دستگاه رحمانی ندارد.

نظام رحمانی ایمانی، دارای دو زیر نظام است: نظام کاسب‌کاران و نظام بردگان. توضیح این دو زیر نظام در بحث «جایگاه عبادت آزادگان کجاست؟» خواهد آمد.

نظام رحمانی ولایی بر اساس محبت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۱۳-۵:۱۹:۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۹/۲۰-۵:۳۵:۱۱
    • کد مطلب:22012
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 831

دانستیم نقطه عطف نظام انسانی، با دخالت الهی رقم می‌خورد.

در این رابطه پیش از این گفتیم:

تنها راه برای ارتباط با جهان فراعقلی، دخالت الهی است.

نظام اجتماعی متکی بر دخالت الهی، افق‌های نظام انسانی را پشت سر گذاشته و به سوی نظام فراعقلی پر می‌گشاید.

با توجه به اصول اولیه خداشناسی، دخالت الهی در همه امور از جمله در نظام اجتماعی، تنها و تنها بر اساس رحمت است و حاصل آن نیز دربست به سود خلایق تمام می‌شود. از این رو از نظام فراعقلی با تعبیر «نظام رحمانی» یاد می‌کنیم.

نظام رحمانی بر اساس نوع رابطه‌ای که برای انسان با جهان فراعقلی فراهم می‌سازد، دو گونه متصور است:

رابطه با جهان فراعقلی، از طریق إخبار صادق مصدق که پایه و اساس نظام رحمانی ایمانی است.

رابطه با جمال و کمال الهی، از طریق آیات و نشانه‌هایش که پایه و اساس نظام رحمانی ولایی است.

باز کردن پای غیب به نظام اجتماعی، در نظام رحمانی ایمانی توضیح داده شد.

همچنین گفتیم:

تنها محدودیت تعبد در نظام رحمانی ایمانی، شدت و ضعف ایمان افراد نظام است.

مسلما هر چه ایمان افراد به إخبار صادق مصدق بیشتر باشد، تأثیر إخبار صادق مصدق بیشتر خواهد بود و هر خللی که در ایمان افراد نظام، به إخبار صادق مصدق پیدا شود، به همان اندازه حرکت ایمانی نیز سستی و کاستی پیدا خواهد کرد.

اینجاست که نیاز به دخالت رحمانی دیگری پیدا می‌شود.

توضیح این که نظام رحمانی به دنبال ایجاد رابطه میان انسان و جهان فراعقلی است.

اما کانون توجه در نظام رحمانی ایمانی، همان مصالح و مفاسد غیب است که توسط إخبار صادق و مصدق مورد توجه قرار می‌گیرد. به سخن دیگر کانون نظر در نظام فراعقلی، خود جهان است که منافع و مضرات انسان را در خود جای داده است.[1] بر اساس همین دید، در نظام رحمانی ایمانی، عبادت کاسب‌کاران و عبادت بردگان قابل طرح است.

اما اگر در نظام رحمانی، نگاه به جهان، در خود جهان منحصر و متوقف نگردد، بلکه جهان را جلوه‌ای از زیبایی‌های آفریدگارش ببیند، نتیجه کاملا متفاوت می‌گردد.

توضیح این که جهان آفرینش همچون آینه‌ای است که صفات کمال و جمال خداوندش را نشان می‌دهد.

برگ درختان سبز پیش خداوند هوش                 هر ورقی دفتریست معرفت کردگار

چنین نگاهی به جهان، پای خرد را به جمال دلربای ربانی می‌گشاید و او را شیفته و دلباخته خداوندش می‌کند.[2]

از جمله‌ی زیبایی‌های هوش‌ربا، رحمت واسعه و شفقت خالص خداوند به بندگانش است.

یکی از مصادیق رحمت و شفقت خداوندی، این است که خداوند پیشاپیش تولیت بهترین راه ترقی و اسباب کمال بشر را خودش بر عهده گرفته است.

هیچ نیازی و هیچ پیش نیازی نیست، جز آن که خداوند، کریمانه، متولی فراهم ساختن آن برای مخلوقش شده است.

این تولیت و متولی شدن کریمانه، یک سرِ رشته ولایت را متصل می‌سازد.

جلوه رحمت و شفقت او، بنده را در کمند محبتش می‌افکند.

محبت عبد به خالق، سر دیگر رشته ولایت را متصل می‌سازد.

محبت اوج می‌گیرد و عبد را بر قله‌ی تسلیم و تفویض مطلق می‌نشاند. تا آنجا که کاملا محو جمال الهی می‌گردد و هرگز خود را نمی‌بیند. اینجاست که به سر منزل فناء ارادی (و نه فناء ذاتی) می‌رسد، جز او نمی‌بیند و جز او نمی‌خواهد.

بدین سان با شفقت بی حد و مرز الهی از یک سو، و فناء ارادی عبد از سوی دیگر، رابطه ولایت برپا می‌شود و جهانی از شگفتی متولد می‌گردد.

بر خلاف تصور عمومی، در اساس و بنیاد ولایت حق، اصلا و ابدا قهر و غلبه در کار نیست و هرگز سخنی از موضع قدرت گفته نشده و نمی‌شود.

آری ولایت، همان تولیت و تصدی امور خلایق است. اما ریشه ولایت، شفقت (دلسوزی و غمخواری) است که موجب می‌شود کریمانه بار مسئولیت اولاد معنویش را بر دوش بکشد.

لازمه شفقت کریمانه، دو امر است:

نخست سود رسانی به بندگان که حیات معنوی، شاه مصداق آن است.

دوم برطرف ساختن مشکلات آنها و تکفل امور بر زمین مانده‌شان.

اگر حقیقت ولایت شناخته شود و اگر آثار آن مشاهده گردد، محبت و مودت بر شاخه‌های جامعه جوانه زده و شکوفا می‌گردد.

با تنومندی درخت محبت، نظامی برپا می‌شود که تمامی نظامها در مقابل عظمت و زیبایی و کارایی آن رنگ می‌بازد.

اصلا تمام دین می‌شود محبت، «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ… الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ.[3]

به قانون تضاد، مکمل محبت نیز ضمیمه می‌گردد و نتیجه می‌شود: هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‏.[4]

حقیقت و واقعیت نظام ولایت، نظام محبت و شفقت است.

در نظام ولایی نه از زندان و تازیانه خبری است و نه قاضی و داروغه اثری.

در نظام ولایی اگر قانون و شریعتی هم وجود نداشته نباشد، اگر خبری از حساب و کتاب هم نباشد، اگر بهشت و دوزخی هم در کار نباشد، نظام ولایی به بهترین شکل برپاست.

در این جا به دو ويژگی نظام ولایی اشاره می‌کنیم، یکی از سو عبد و دیگری از سوی خداوند.

یکی از ویژگی‌های نظام ولایی از سوی عبد این است که تنها کافی است که بنده بداند رضای خدایش در چیست! حتی اشارتی هم نمی‌خواهد که مصداق «از تو به یک اشارت از من به سر دویدن» شود.

وقتی نیکوترین نکویان را یافتی، وقتی زیباترین زیبارویان را دیدی، چگونه می‌توانی از او دل کنی، تا چه رسد به این که به او پشت نمایی؟! به فقره‌ای از دعای سحر که در این باره است، توجه کنید:

إِلَهِي لَوْ قَرَنْتَنِي بِالْأَصْفَادِ وَ مَنَعْتَنِي سَيْبَكَ مِنْ بَيْنِ الْأَشْهَادِ وَ دَلَلْتَ عَلَى فَضَائِحِي عُيُونَ الْعِبَادِ وَ أَمَرْتَ بِي إِلَى النَّارِ وَ حُلْتَ بَيْنِي وَ بَيْنَ الْأَبْرَارِ مَا قَطَعْتُ رَجَائِي مِنْكَ وَ لَا صَرَفْتُ وَجْهَ تَأْمِيلِي لِلْعَفْوِ عَنْكَ وَ لَا خَرَجَ حُبُّكَ‏ مِنْ‏ قَلْبِي‏ أَنَا لَا أَنْسَى أَيَادِيَكَ عِنْدِي وَ سَتْرَكَ عَلَيَّ فِي دَارِ الدُّنْيَا

الهی اگر گردنم را به زنجيرهاى قهرت ببندى و عطايت را از ميان همه خلق از من منع كنى و فضيحت و رسواييهايم را به چشم بندگانت عيان سازى و فرمان دهى كه مرا به آتش دوزخ كشند و ميان من و نيكان جدايى افكنى، باز هم هرگز رشته اميدم از تو قطع نخواهد شد و از اميدى كه به عفو و بخششت دارم منصرف نمى‏شوم و محبتت از دلم بيرون نخواهد رفت، من هرگز عطا و بخششها و پرده پوشيهايت را بر من در دار دنيا فراموش نخواهم كرد.

روایت جالبی هم در این زمینه وارد شده است.

مَا رُوِيَ أَنَّ أَسْوَداً دَخَلَ عَلَى عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ ع فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنِّي سَرَقْتُ فَطَهِّرْنِي فَقَالَ لَعَلَّكَ سَرَقْتَ مِنْ غَيْرِ حِرْزٍ وَ نَحَّى رَأْسَهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ سَرَقْتُ مِنَ الْحِرْزِ فَطَهِّرْنِي فَقَالَ ع لَعَلَّكَ سَرَقْتَ غَيْرَ نِصَابٍ وَ نَحَّى رَأْسَهُ عَنْهُ فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ سَرَقْتُ نِصَاباً فَلَمَّا أَقَرَّ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ قَطَعَهُ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع فَأَخَذَ الْمَقْطُوعَ وَ ذَهَبَ وَ جَعَلَ يَقُولُ فِي الطَّرِيقِ قَطَعَنِي أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ وَ إِمَامُ الْمُتَّقِينَ وَ قَائِدُ الْغُرِّ الْمُحَجَّلِينَ وَ يَعْسُوبُ الدِّينِ وَ سَيِّدُ الْوَصِيِّينَ وَ جَعَلَ يَمْدَحُهُ فَسَمِعَ ذَلِكَ مِنْهُ الْحَسَنُ وَ الْحُسَيْنُ ع وَ قَدِ اسْتَقْبَلَاهُ فَدَخَلَا عَلَى أَبِيهِمَا ع وَ قَالا رَأَيْنَا أَسْوَداً يَمْدَحُكَ فِي الطَّرِيقِ فَبَعَثَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع مَنْ أَعَادَهُ إِلَى حَضْرَتِهِ فَقَالَ ع لَهُ قَطَعْتُ يَمِينَكَ وَ أَنْتَ تَمْدَحُنِي فَقَالَ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ إِنَّكَ طَهَّرْتَنِي وَ إِنَّ حُبَّكَ قَدْ خَالَطَ لَحْمِي وَ دَمِي وَ عَظْمِي فَلَوْ قَطَعْتَنِي إِرْباً إِرْباً لَمَا ذَهَبَ حُبُّكَ مِنْ قَلْبِي‏ فَدَعَا ع لَهُ وَ وَضَعَ الْمَقْطُوعَ إِلَى مَوْضِعِهِ فَصَحَّ وَ صَلَحَ كَمَا كَان‏

غلام سیاهی بر امیرالمؤمنین علیه السلام وارد شد و گفت ای امیرالمؤمنین من دزدی کرده‌ام مرا (با اجراء حد سرقت) پاک فرما.

حضرت فرمود شاید دزدی تو از پناهگاه و مأمنی نبوده است (تا شرایط اجراء حد وجود داشته باشد) و سپس سرش از او به سوی دیگری چرخاند (تا صحبتش را ادامه ندهد).

غلام گفت ای امیرالمؤمنین من از مأمن دزدی کرده‌ام (و شرط اجراء حد موجود است) پس مرا (با اجراء حد) پاک ساز.

حضرت فرمود شاید ارزش مالی که دزدیده‌ای به نصاب (و اندازه‌ای که موجب حد می‌شود) نبوده است و سپس سرش از او به سوی دیگری چرخاند (تا صحبتش را ادامه ندهد).

غلام گفت ای امیرالمؤمنین به اندازه نصاب دزدی کرده‌ام.

هنگامی که سه بار اقرار کرد امیرالمؤمنین (ناچار شد حد را جاری کند و) دستش را برید.

غلام دست بریده را برداشت و رفت و در مسیرش می‌گفت امیرالمؤمنین امام متقین و پیشوای پیشانی سفیدان و امیر دین و آقای وصیین دست مرا قطع کرد و همین گونه حضرت را می‌ستود.

امام حسن و امام حسین علیهما السلام با او روبرو شدند و این سخنان را از او شنیدند. سپس بر پدرشان وارد شدند و گفتند غلام سیاهی را دیدیم که در راه تو را ستایش می‌کرد.

امیرالمؤمنین کسی را فرستاد تا او را نزدش بازگرداند پس (از بازگشت) به او گفت من دست راست تو را قطع کرده‌ام با این حال تو مرا می‌ستایی؟!

غلام گفت ای امیرالمؤمنین تو مرا پاک ساختی (و تقصیری نکرده‌ای) و(لی بدان) محبت تو با گوشت و خون و استخوانم مخلوط شده. پس اگر مرا تکه تکه کنی، هرگز دوستی تو از دلم من بیرون نرود.

حضرت برای او دعا کرد و دست بریده را جای قبلیش گذاشت پس (به قدرت الهی) دست همانند گذشته صحیح و سالم گردید.

آن چه گذشت نمونه‌های مختصری بود از تحول عبد در نظام ولایی. این تنها یکی از ویژگی‌های مهم نظام ولایی از سوی عبد است.

اما ویژگی نظام ولایی از سوی مولی، تنها به سه طبقه از پاداش‌های او به بندگانش اشاره می‌کنیم.

گونه نخست پاداش، «هر آن چه که بخواهد»

يُطافُ عَلَيْهِمْ بِصِحافٍ مِنْ ذَهَبٍ وَ أَكْوابٍ وَ فيها ما تَشْتَهيهِ‏ الْأَنْفُسُ وَ تَلَذُّ الْأَعْيُنُ وَ أَنْتُمْ فيها خالِدُونَ (زخرف71)

سينيهايی از طلا و جام‏هايی در برابر آنان می‏گردانند، و در آنجا آنچه دلها آن را بخواهند و ديدگان را خوش آيد [هست‏] و شما در آن جاودانيد.

لا یسْمَعُونَ حَسیسَها وَ هُمْ فی‏ مَا اشْتَهَتْ أَنْفُسُهُمْ خالِدُونَ (انبیاء102)

صداى آن (دوزخ) را نمى‏شنوند، و آنان در میان آنچه دلهایشان بخواهد جاودانند.

إِنَّ الَّذینَ قالُوا رَبُّنَا اللَّهُ ثُمَّ اسْتَقامُوا تَتَنَزَّلُ عَلَیهِمُ الْمَلائِكَةُ أَلاَّ تَخافُوا وَ لا تَحْزَنُوا وَ أَبْشِرُوا بِالْجَنَّةِ الَّتی‏ كُنْتُمْ تُوعَدُونَ (30) نَحْنُ أَوْلِیاؤُكُمْ فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی الْآخِرَةِ وَ لَكُمْ فیها ما تَشْتَهی‏ أَنْفُسُكُمْ وَ لَكُمْ فیها ما تَدَّعُونَ (31) نُزُلاً مِنْ غَفُورٍ رَحیمٍ (فصلت32)

در حقیقت، كسانى كه گفتند: «پروردگار ما خداست»؛ سپس ایستادگى كردند، فرشتگان بر آنان فرود مى‏آیند [و مى‏گویند:] «هان، بیم مدارید و غمین مباشید، و به بهشتى كه وعده یافته بودید شاد باشید.

 در زندگى دنیا و در آخرت دوستانتان ماییم، و هر چه دلهایتان بخواهد در [بهشت‏] براى شماست، و هر چه خواستار باشید در آنجا خواهید داشت؛  روزىِ آماده‏اى از سوى آمرزنده مهربان است.»

عظمت این پاداش در صورتی روشن می‌شود که با قدرت نفس و دائره مشتهیات آن آشنا باشیم.

گونه دوم پاداش، «هرگز به قلب بشری خطور نکرده است»

فَقَالَ (صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ): يَا عَلِيُّ، إِنَّ اللَّهَ إِذَا أَحَبَّ عَبْداً أَكْرَمَهُ بِمَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ، وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ، وَ لَا خَطَرَ عَلَى‏ قَلْبِ‏ بَشَرٍ.

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: ای علی به راستی که خداوند هر گاه بنده‌ای را دوست داشته باشد، او را به چیزهایی گرامی می‌دارد که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری گذشته است.

فَأَبْشِرْ وَ بَشِّرْ أَوْلِيَاءَكَ وَ مُحِبِّيكَ مِنَ النِّعَمِ بِمَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى‏ قَلْبِ‏ بَشَرٍ

پیامبر خدا صلی الله علیه و آله فرمود: (ای علی) پس از نعمتهایی که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری گذشته، شاد باش و یاران و دوستدارنت را نوید ده

أَعْدَدْتُ لِعِبَادِيَ الصَّالِحِينَ مَا لَا عَيْنٌ رَأَتْ وَ لَا أُذُنٌ سَمِعَتْ وَ لَا خَطَرَ عَلَى‏ قَلْبِ‏ بَشَرٍ.

در حدیث قدسی آمده است: برای بندگان صالحم چیزهایی آماده ساخته‌ام که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری گذشته است.

يا بني آدم، زارعوني و عاملوني و أسلفوني أربحكم، عندي ما لا عين رأت، و لا اذن سمعت، و لا خطر على‏ قلب‏ بشر.

از تورات نقل شده که است… ای بنی آدم با من کشت و کار کنید و با من معامله کنید و با من پیش فروش کنید (همه کارهای آینده شما را نقدا می‌خرم. اگر با من معامله کنید) به شما سود می‌رسانم. نزد من چیزهایی است که نه چشمی دیده و نه گوشی شنیده و نه بر قلب بشری گذشته است.

عظمت این پاداش در صورتی شناخته می‌شود که از قدرت روح و افق خطورات آن بویی برده باشیم.

گونه سوم پاداش، «مثل اعلیِ الهی شدن»

وَ لِلَّهِ الْمَثَلُ‏ الْأَعْلى‏ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (نحل60)

وَ لَهُ الْمَثَلُ‏ الْأَعْلى‏ فِي السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ هُوَ الْعَزيزُ الْحَكيمُ (روم27)

و مَثَل اعلی از آنِ خداست

و روى الحافظ البرسيّ قال‏: ورد في الحديث القدسيّ عن الربّ العليّ أنّه يقول: عبدي‏ أطعني‏ أجعلك مثلي، أنا حيّ لا اموت اجعلك حيّا لا تموت، أنا غنيّ لا أفتقر أجعلك غنيّا لا تفتقر، أنا مهما أشاء يكون أجعلك مهما تشاء يكون.

در حدیث قدسی آمده است: بنده من مرا فرمان‌بردار باش، تو را مثل خودم قرار می‌دهم. من زنده‌ای هستم که نمی‌میرم تو را هم زنده‌ای قرار می‌دهم که نمیری، من بی‌نیازی هستم که نیازمند نمی‌شود تو را بی‌نیازی قرار می‌دهم که نیازمند نشوی، من هر چه اراده کنم همان می‌شود تو را این چنین قرار می‌دهم که هر چه بخواهی بشود.

في الحديث القدسي: «عبدي‏ أطعني‏ تكن مثلي، تقول للشي‏ء: كن، فيكون».

در حدیث قدسی آمده است: بنده من مرا فرمان‌بردار باش تا مثل من شوی به (هر) چیزی بگویی باش پس به وجود آید.

عظمت این پاداش در صورتی درک می‌شود که مفاهیمی مانند دست خدا، چشم خدا، زبان خدا و… که در وصف معصومین آمده، تعقل شده باشد.

در کوتاه‌ترین سخن اگر بشر در نظام ولایی قرار گیرد، به قله‌ای خواهد رسید که همه کاره خدا گردد.

آن چه گذشت تنها اشاراتی به چند گونه از پاداش‌های الهی در نظام ولایی بود و نه گردآوری یا فهرست پاداشهای الهی. مسلما واقعیت امر بسیار فراتر از آن است که بیان گردد و در حوصله ما بگنجد.

در نظام ولایی، محبت آن چنانی عبد، با پاداش این چنین خدا همراه می‌شود و نظامی برتر از همه نظامها را می‌آفریند.

آری بنیاد نظام رحمانی ولایی، شفقت (دلسوزی و غمخواری) خداست و فناء ارادی (و نه ذاتی) بندگان.

بنا بر این نظام رحمانی ولایی دو ویژگی مهم دارد:

ویژگی نخست تسلیم عالمانه و مشتاقانه از سوی بنده است.

ویژگی دوم هم اوج سودمندی آحاد مجموعه از سوی خداست.

 

[1]- ممکن است گفته شود برخی از آیات قرآن از این زاویه به جهان نگاه می‌کند. مانند:

إِنَّ في‏ خَلْقِ السَّماواتِ وَ الْأَرْضِ وَ اخْتِلافِ اللَّيْلِ وَ النَّهارِ وَ الْفُلْكِ الَّتي‏ تَجْري فِي الْبَحْرِ بِما يَنْفَعُ‏ النَّاسَ وَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ السَّماءِ مِنْ ماءٍ فَأَحْيا بِهِ الْأَرْضَ بَعْدَ مَوْتِها وَ بَثَّ فيها مِنْ كُلِّ دابَّةٍ وَ تَصْريفِ الرِّياحِ وَ السَّحابِ الْمُسَخَّرِ بَيْنَ السَّماءِ وَ الْأَرْضِ لَآياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُونَ (بقره164)

أَنْزَلَ مِنَ السَّماءِ ماءً فَسالَتْ أَوْدِيَةٌ بِقَدَرِها فَاحْتَمَلَ السَّيْلُ زَبَداً رابِياً وَ مِمَّا يُوقِدُونَ عَلَيْهِ فِي النَّارِ ابْتِغاءَ حِلْيَةٍ أَوْ مَتاعٍ زَبَدٌ مِثْلُهُ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْحَقَّ وَ الْباطِلَ فَأَمَّا الزَّبَدُ فَيَذْهَبُ جُفاءً وَ أَمَّا ما يَنْفَعُ‏ النَّاسَ فَيَمْكُثُ فِي الْأَرْضِ كَذلِكَ يَضْرِبُ اللَّهُ الْأَمْثالَ (رعد17)

وَ الْأَنْعامَ خَلَقَها لَكُمْ فيها دِفْ‏ءٌ وَ مَنافِعُ‏ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (نحل5)

لَكُمْ فيها مَنافِعُ‏ إِلى‏ أَجَلٍ مُسَمًّى ثُمَّ مَحِلُّها إِلَى الْبَيْتِ الْعَتيقِ (حج33)

وَ إِنَّ لَكُمْ فِي الْأَنْعامِ لَعِبْرَةً نُسْقيكُمْ مِمَّا في‏ بُطُونِها وَ لَكُمْ فيها مَنافِعُ‏ كَثيرَةٌ وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (مؤمنون21)

أَ وَ لَمْ يَرَوْا أَنَّا خَلَقْنا لَهُمْ مِمَّا عَمِلَتْ أَيْدينا أَنْعاماً فَهُمْ لَها مالِكُونَ (71) وَ ذَلَّلْناها لَهُمْ فَمِنْها رَكُوبُهُمْ وَ مِنْها يَأْكُلُونَ (72) وَ لَهُمْ فيها مَنافِعُ وَ مَشارِبُ أَ فَلا يَشْكُرُونَ (یس73)

اللَّهُ الَّذي جَعَلَ لَكُمُ الْأَنْعامَ لِتَرْكَبُوا مِنْها وَ مِنْها تَأْكُلُونَ (79) وَ لَكُمْ فيها مَنافِعُ‏ وَ لِتَبْلُغُوا عَلَيْها حاجَةً في‏ صُدُورِكُمْ وَ عَلَيْها وَ عَلَى الْفُلْكِ تُحْمَلُونَ (غافر80)

لَقَدْ أَرْسَلْنا رُسُلَنا بِالْبَيِّناتِ وَ أَنْزَلْنا مَعَهُمُ الْكِتابَ وَ الْميزانَ لِيَقُومَ النَّاسُ بِالْقِسْطِ وَ أَنْزَلْنَا الْحَديدَ فيهِ بَأْسٌ شَديدٌ وَ مَنافِعُ‏ لِلنَّاسِ وَ لِيَعْلَمَ اللَّهُ مَنْ يَنْصُرُهُ وَ رُسُلَهُ بِالْغَيْبِ إِنَّ اللَّهَ قَوِيٌّ عَزيزٌ (حدید25)

[2]- مقصود باز شدن پای خرد به معرفت آیات الهی است و الا درک کنه ذات اقدس الهی و احاطه خرد به او محال است.

[3]- ِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي حَدِيثٍ لَهُ قَالَ يَا زِيَادُ وَيْحَكَ وَ هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ أَ لَا تَرَى إِلَى قَوْلِ اللَّهِ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ أَ وَ لَا تَرَى قَوْلَ اللَّهِ لِمُحَمَّدٍ ص حَبَّبَ إِلَيْكُمُ الْإِيمانَ وَ زَيَّنَهُ فِي قُلُوبِكُمْ وَ قَالَ يُحِبُّونَ مَنْ هاجَرَ إِلَيْهِمْ فَقَالَ الدِّينُ هُوَ الْحُبُّ وَ الْحُبُّ هُوَ الدِّينُ.

[4]- عَنْ فُضَيْلِ بْنِ يَسَارٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْحُبِّ وَ الْبُغْضِ أَ مِنَ الْإِيمَانِ هُوَ فَقَالَ وَ هَلِ الْإِيمَانُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض‏

نظام شیطانی بر اساس هواپرستی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۱۶-۲۱:۵۵:۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22013
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 834

گذشت که نظام ارادی در نقطه مقابل نظام جبری قرار دارد و نظام ارادیِ مسئولیت پذیر، حرکت اصلاحی را رقم می‌زند.

نخستین و مهم‌ترین مسئولیت پذیری انسان، در مقابل خرد است. سایر مسئولیتها، همانند مسئولیت قانونی، اعم از قانون شرعی یا غیر شرعی، در طول مسئولیت عقلانی انسان قرار می‌گیرد.

برآمدن از عهده مسئولیت عقلانی و سایر مسئولیتهای متولد از آن، همان مسئولیت پذیری و حرکت اصلاحی است.

نقطه مقابل مسئولیت پذیری، مسئولیت گریزی است. مسئولیت گریزی به عدم پاسخگویی گره می‌خورد و نتیجه قهری آن حرکت افسادی است.

در واقع نظام ارادیِ افسادی، حرکت ارادی متمردانه است.

همان گونه که گذشت نخستین و مهم‌ترین تمرد، تمرد از عقل و عقلانیت است. تمرد قانونی که از جمله آنها تمرد شرعی است، در طول تمرد از عقل قرار می‌گیرد.

دومین تمرد، تمرد از شرع است. مقصود از تمرد از شرع تنها و تنها شرعی است که از عقلانیت متولد شده باشد. از این رو تمرد از شرعی که با عقلانیت تضاد دارد، کاملا عقلانی و مسئولانه است. به همین دلیل نظام شیطانی را با تمرد مسئولیت گریز تعریف می‌کنیم.

سومین تمرد، تمرد از حقوق و قوانینی است که بنیاد عقلانی دارد.

شاه مصداق نظام ارادیِ افسادی، نظام‌هایی است که بر شیطان پرستی آشکار بنیان شده است.

البته شیطان پرستی، مصادیق آشکار و پنهان فراوانی دارد. از همین رو نیز نظام شیطانی بسیار متنوع است.

هر نظام شیطانی دو رو دارد:

یک روی سکه همان اراده متمردانه مسئولیت گریز است.

روی دوم سکه، اراده‌های مقهور شده است که به ناچار در نظام مسئولیت گریز، نقش ایفاء می‌کنند.

از منظر دوم، نظام شیطانی در ابعاد کوچک، همان نظام مستبدانه است که اراده‌ای غیر عقلانی، با غلبه بر دیگران، محور و موتور نظام قرار می‌گیرد.

نظام شیطانی در بزرگترین بُعد، همان شیطان پرستی است که آشکارا با تمامی فضائل انسانی سر جنگ دارد.

از مصادیق بسیار مهم نظام شیطانی، نظاماتی هستند که با جنگ نرم، در صدد مهندسی اراده آحاد جامعه هستند. در این گونه نظامها، انسان تبدیل به ماشینی می‌شود که به ظاهر «خود خواسته»، اهداف شیاطین انسی را تأمین می‌کند.

میان این دو طبقه از نظام شیطانی، نظامات شیطانی متنوع و فراوانی قرار دارند.

از منظر دوم یعنی بدنه جامعه که بنگریم، ویژگی نظام شیطانی، تسلیم و تعبد به مدیران ناشایست جامعه است و حاصل آن نیز استحمار و استعمار آحاد جامعه است.

اگر تسلیم شدن و تعبد بر اساس زور و غلبه ظاهری باشد، نظام شیطانیِ آشکار را رقم می‌زند.

اما اگر تسلیم و تعبد کورکورانه باشد، نظام شیطانیِ پنهان را رقم می‌زند.

در مجموع نظام شیطانی دو رکن اساسی دارد: نادانی و هواپرستی.

آن چه گذشت تنها اشارات کوتاهی است به مباحث بسیار دامنه‌دار و فوق العاده مهم که طرح آن مجال گسترده‌ای می‌طلبد.

انشاء‌الله در بحث «گستره پنهاور عبادت»، اشاره‌ای بیشتر به نظامات شیطانی پنهان خواهیم داشت.

عبادت، بهترین آینه برای شناخت نظام حاکم

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۱۶-۲۱:۵۶:۱۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22047
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 784

حرکت در هر نظامی، نیازمند موتور محرکه است.

عبادت نیز بدون انگیزه، عملی شدنی نیست.

رابطه عمیقی میان «انگیز عبادت» و «موتور نظام» وجود دارد. کشف این رابطه می‌تواند کمک فراوانی به کشف نظام‌ها داشته باشد.

برای رسیدن به این مهم، از آشنایی با حوزه پهناور عبادت آغاز می‌کنیم.

گستره پهناور عبادت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۱۶-۲۱:۵۷:۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۵/۱۶-۲۱:۵۸:۴۱
    • کد مطلب:22048
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 864

عبادت در نگاهی سطحی، شامل کارهایی همانند نماز، دعا، روزه، زیارت و… است.

اما بسیار ضروری است که بدانیم دامنه عبادت بسیار گسترده است. این گستردگی، اهمیت جایگاه عبادت برای شناخت نظام‌ها را بیشتر روشن می‌سازد.

به چند نمونه از گستره پهناور عبادت توجه کنید:

در قرآن آمده است:

اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ‏ وَ رُهْبانَهُمْ أَرْباباً مِنْ دُونِ اللَّهِ وَ الْمَسيحَ ابْنَ مَرْيَمَ وَ ما أُمِرُوا إِلاَّ لِيَعْبُدُوا إِلهاً واحِداً لا إِلهَ إِلاَّ هُوَ سُبْحانَهُ عَمَّا يُشْرِكُونَ (توبه 31)

اينان دانشمندان و راهبان خود و مسيح پسر مريم را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند، با آنكه مأمور نبودند جز اينكه خدايى يگانه را بپرستند كه هيچ معبودى جز او نيست. منزّه است او از آنچه [با وى‏] شريك مى‏گردانند.

این آیه در احادیث این گونه تفسیر شده است:

ابوبصیر گفت از امام صادق علیه السلام از این سخن خدا پرسیدم که «اينان دانشمندان و راهبان خود را به جاى خدا به الوهيّت گرفتند» پس حضرت فرمود آگاه باش که سوگند به خدا آنان (احبار و رهبان) مردم را به عبادت خودشان فرا نخواندند و اگر هم به عبادت خود فرا می‌خواندند مردم به آنها پاسخ نمی‌دادند و لکن آنان حرام را برای مردم حلال کردند و حلال را حرام کردند، پس مردم (با اطاعت خود) از جایی که نمی‌فهمیدند آنان را پرستش کردند.[1]

یکی دیگر از آیات قرآن در این زمینه عبارت است از:

وَ اتَّخَذُوا مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ آلِهَةً لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا (مریم81)

و به جاى خدا، معبودانى اختيار كردند تا براى آنان [مايه‏] عزت باشد.

این آیه نیز این گونه تفسیر شده است:

امام صادق علیه السلام در بخشی از پاسخ به ابوبصیر فرمود: عبادت تنها همان سجود و رکوع نیست و همانا عبادت فرمانبرداری مردان است. کسی که در معصیت خالق از مخلوقی فرمان برد پس واقعا او را عبادت کرده است.[2]

خداوند در جایی دیگر از قرآن می‌فرماید:

وَ الَّذينَ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ‏ أَنْ‏ يَعْبُدُوها وَ أَنابُوا إِلَى اللَّهِ لَهُمُ الْبُشْرى‏ فَبَشِّرْ عِبادِ (زمر17)

و آنان كه خود را از طاغوت به دور مى‏دارند تا مبادا او را بپرستند و به سوى خدا بازگشته‏اند آنان را مژده باد، پس بشارت ده به آن بندگان من كه:

این آیه نیز این گونه تفسیر شده است:

امام صادق علیه السلام فرمود شما (شیعیان) کسانی هستید که اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها و کسی که جباری را اطاعت کند پس در واقع او پرستش نموده است.[3]

گوش جان سپردن نیز از مصادیق عبادت است. توجه کنید:

کسی گوش جان به سخن گوینده‌ای بسپارد در واقع او را عبادت کرده است. پس اگر گوینده از خدا بگوید شنونده در واقع خدا را عبادت کرده است و اگر گوینده از زبان ابلیس سخن بگوید شنونده در واقع ابلیس را عبادت کرده است.[4]

به نظر می‌رسد که معیار کلی عبادت، دل دادن و گوش سپردن و فرمانبرداری خود خواسته است. اگر دل به خدا داده شود و گوش جان به سخن او سپرده شود و از او فرمانبرداری شود، مصداق عبادت خدا و عبادت حق است.

اما هر هوای دیگری مصداق عبادت شیطان است. از آن جایی که تمامی مصادیق عبادت شیطان، عبادت باطل است. از این رو تمامی عبادتهای باطل به یک ریشه باز می‌گردد و آن هوا و خواسته نفسانی است.

این امر در آیات زیر بیان شده است:

أَ رَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ أَ فَأَنْتَ تَكُونُ عَلَيْهِ وَكيلاً (الفرقان 43)

آيا آن كس كه هواىِ [نفس‏] خود را معبود خويش گرفته است ديدى؟ آيا [مى‏توانى‏] ضامنِ او باشى؟

أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ وَ جَعَلَ عَلى‏ بَصَرِهِ غِشاوَةً فَمَنْ يَهْديهِ مِنْ بَعْدِ اللَّهِ أَ فَلا تَذَكَّرُون‏ (الجاثية 23)

پس آيا ديدى كسى را كه هوس خويش را معبود خود قرار داده و خدا او را دانسته گمراه گردانيده و بر گوش او و دلش مُهر زده و بر ديده‏اش پرده نهاده است؟ آيا پس از خدا چه كسى او را هدايت خواهد كرد؟ آيا پند نمى‏گيريد؟

در تفسیر این آیات چنین آمده است:

قَوْلُهُ‏ اتَّخَذَ إِلهَهُ‏ هَواهُ‏ نَزَلَتْ فِي قُرَيْشٍ وَ جَرَتْ بَعْدَ رَسُولِ اللَّهِ ص فِي أَصْحَابِهِ الَّذِينَ غَصَبُوا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ ع وَ اتَّخَذُوا إِمَاماً بِأَهْوَائِهِمْ

این سخن خدا که ‏ اتَّخَذَ إِلهَهُ‏ هَواهُ‏ درباره قریش فرود آمده است و پس از پیامبر خدا صلی الله علیه و آله در اصحاب آن حضرت جاری شد آنان که حق امیرالمؤمنین علیه السلام را غصب کردند و به هوای خود امامی گرفتند.

وَ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى‏ أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ وَ أَضَلَّهُ اللَّهُ عَلى‏ عِلْمٍ وَ خَتَمَ عَلى‏ سَمْعِهِ وَ قَلْبِهِ‏ إِلَى قَوْلِهِ‏ أَ فَلا تَذَكَّرُونَ‏ وَ مَا هُوَ إِلَّا مُنَافِقٌ جَعَلَ دِينَهُ هَوَاهُ وَ إِلَهَهُ بَطْنَهُ كُلَّ مَا اشْتَهَى مِنَ الْحَلَالِ وَ الْحَرَامِ لَمْ يَمْتَنِعْ مِنْه‏

خداوند تعالی فرمود ‏ أَ فَرَأَيْتَ مَنِ اتَّخَذَ إِلهَهُ هَواهُ…، (مصداق) این آیه جز منافقی نیست که هوایش را دینش و شکمش را خدایش قرار داده است. هر آن چه از حلال و حرام که اشتهایش بکشد از آن خوداری نمی‌کند.

با توجه به مصادیق یاد شده عبادت روشن شد که دامنه عبادت بسیار گسترده است و شامل موارد زیر است:

۱- هر آن چه دل به آن داده شود

۲- هر آن چه گوش جان به آن سپرده شود

۳- هر آن چه خود خواسته از آن اطاعت گردد

انگیزه افراد در گستره پهناور عبادت، می‌تواند معرف خوبی برای موتور نظام باشد که در ادامه از آن سود خواهیم جست.

 

[1]- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ‏ وَ رُهْبانَهُمْ‏ أَرْباباً مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ مَا أَجَابُوهُمْ وَ لَكِنْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ.

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ تَعَالَى‏ اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ‏ وَ رُهْبانَهُمْ‏ أَرْباباً مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ قَالَ وَ اللَّهِ مَا صَلَّوْا لَهُمْ وَ لَا صَامُوا وَ لَكِنْ أَطَاعُوهُمْ فِي مَعْصِيَةِ اللَّهِ.

عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِ اللَّهِ‏ اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ‏ وَ رُهْبانَهُمْ‏ أَرْباباً مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ فَقَالَ وَ اللَّهِ مَا صَلَّوْا لَهُمْ وَ لَا صَامُوا وَ لَكِنَّهُمْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَاتَّبَعُوهُمْ.

[2]- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع‏ فِي قَوْلِهِ: وَ اتَّخَذُوا مِنْ دُونِ اللَّهِ آلِهَةً- لِيَكُونُوا لَهُمْ عِزًّا- كَلَّا سَيَكْفُرُونَ بِعِبادَتِهِمْ وَ يَكُونُونَ عَلَيْهِمْ ضِدًّا يَوْمَ الْقِيَامَةِ أَيْ يَكُونُونَ هَؤُلَاءِ- الَّذِينَ اتَّخَذُوهُمْ آلِهَةً مِنْ دُونِ اللَّهِ عَلَيْهِمْ ضِدّاً يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَ يَتَبَرَّءُونَ مِنْهُمْ وَ مِنْ عِبَادَتِهِمْ إِلَى يَوْمِ الْقِيَامَةِ ثُمَّ قَالَ: لَيْسَتِ الْعِبَادَةُ هِيَ السُّجُودَ وَ لَا الرُّكُوعَ- وَ إِنَّمَا هِيَ طَاعَةُ الرِّجَالِ، مَنْ أَطَاعَ مَخْلُوقاً فِي مَعْصِيَةِ الْخَالِقِ فَقَدْ عَبَدَه‏

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: مَنْ أَطَاعَ رَجُلًا فِي مَعْصِيَةٍ فَقَدْ عَبَدَهُ‏.

[3]- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِيهِ ع أَنَّهُ قَالَ: أَنْتُمُ الَّذِينَ‏ اجْتَنَبُوا الطَّاغُوتَ أَنْ يَعْبُدُوها وَ مَنْ أَطَاعَ جَبَّاراً فَقَدْ عَبَدَهُ‏.

[4]- قَالَ ع‏ مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ‏ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ عَنِ اللَّهِ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يَنْطِقُ عَنْ لِسَانِ إِبْلِيسَ فَقَدْ عَبَدَ إِبْلِيسَ.

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَنْ أَصْغَى إِلَى نَاطِقٍ فَقَدْ عَبَدَهُ‏ فَإِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَقَدْ عَبَدَ اللَّهَ وَ إِنْ كَانَ النَّاطِقُ يُؤَدِّي عَنِ الشَّيْطَانِ فَقَدْ عَبَدَ الشَّيْطَانَ.

روایات انواع عبادت، معرِّف اقسام نظام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۲۷-۵:۳۳:۵۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۵/۲۷-۵:۳۴:۵۹
    • کد مطلب:22061
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 568

«عبادت» سمبل بسیار گویایی برای معرفی نظام‌هاست.

پیش از هر چیزی چند روایت در این زمینه می‌آوریم تا ببینیم چه اندازه از عمق شگرف آنها را درک می‌کنیم.

عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الْعُبَّادَ ثَلَاثَةٌ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ خَوْفاً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ تَبَارَكَ وَ تَعَالَى طَلَبَ الثَّوَابِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأُجَرَاءِ وَ قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ.

امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی که عبادت کنندگان سه گروه هستند:

گروهی از مردم به خاطر ترس (از عذاب دوزخ) خداوند عز و جل را عبادت می‌کنند. این گونه عبادت (همچون) عبادت بردگان است (که از ترس تنبیه ارباب از او فرمانبرداری می‌کنند).

و گروهی از مردم به خاطر طلب پاداش (بهشت) خداوند تبارک و تعالی را عبادت می‌کنند. این گونه عبادت (همچون) عبادت مزدبگیران است (که به خاطر اجرت کار می‌کنند).

و گروهی از مردم خداوند عز و جل را به خاطر دوستی‌اش خداوند عز و جل را عبادت می‌کنند. این عبادت، عبادت آزادگان است. این عبادت برترین عبادت است.

قَالَ الصَّادِقُ جَعْفَرُ بْنُ مُحَمَّدٍ ع‏ إِنَّ النَّاسَ يَعْبُدُونَ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَى ثَلَاثَةِ أَوْجُهٍ فَطَبَقَةٌ يَعْبُدُونَهُ رَغْبَةً فِي ثَوَابِهِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْحُرَصَاءِ وَ هُوَ الطَّمَعُ وَ آخَرُونَ يَعْبُدُونَهُ خَوْفاً مِنَ النَّارِ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ هِيَ رَهْبَةٌ وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْكِرَامِ وَ هُوَ الْأَمْنُ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ وَ هُمْ مِنْ فَزَعٍ يَوْمَئِذٍ آمِنُونَ‏ وَ لِقَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَ‏ قُلْ إِنْ كُنْتُمْ تُحِبُّونَ اللَّهَ فَاتَّبِعُونِي يُحْبِبْكُمُ اللَّهُ وَ يَغْفِرْ لَكُمْ ذُنُوبَكُمْ‏ فَمَنْ أَحَبَّ اللَّهَ أَحَبَّهُ اللَّهُ وَ مَنْ أَحَبَّهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ كَانَ مِنَ الْآمِنِينَ.

امام صادق علیه السلام فرمود: به راستی که مردم به سه گونه خداوند عز و جل را عبادت می‌کنند:

طبقه‌ای از مردم به خاطر اشتیاق در پاداش‌اش (بهشت) او را عبادت می‌کنند. این گونه عبادت، عبادت حریصان است و حرص همان طمع است.

طبقه‌ای دیگر به خاطر ترس از آتش (دوزخ) او را عبادت می‌کنند. این گونه عبادت، عبادت بردگان است و (منشأ عبادت بردگان) ترس است.

و لکن من خدای عز و جل را به خاطر دوستی‌اش عبادت می‌کنم.  این عبادت، عبادت بزرگواران است و (حاصل عبادت از روی محبت) امنیت است، به دلیل این سخن خداوند عز و جل «و آنان از هراس آن روز ايمنند» و به دلیل این سخن خداوند عز و جل «بگو: اگر خدا را دوست داريد، از من پيروى كنيد تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشايد» پس کسی که خدا را دوست داشته باشد خدا هم او را دوست دارد و کسانی که خدای عز و جل آنها را دوست داشته باشد، از کسانی هستند که در امانند.

قَالَ ع‏ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَغْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ التُّجَّارِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ رَهْبَةً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْعَبِيدِ وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: به راستی که گروهی از مردم به اشتیاق (به بهشت) خدا را عبادت کردند این گونه عبادت (همچون) عبادت کاسب‌کاران است (که به خاطر سود تجارت می‌کنند) و گروهی دیگر به خاطر ترس از (دوزخ) خدا را عبادت کردند. این گونه عبادت (همچون) عبادت بردگان است (که از ترس تنبیه ارباب از او فرمانبرداری می‌کنند) و گروهی به خاطر سپاسگزاری (از او) خدا را عبادت کردند. پس این عبادت، عبادت آزادگان است.

قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَيْهِ‏ مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو را به خاطر ترس از آتش‌ات و طمع در بهشت‌ات عبادت نکردم و لکن تو شایسته عبادت یافتم پس تو را عبادت کردم.

قَالَ: مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ نَارِكَ وَ لَا شَوْقاً إِلَى جَنَّتِكَ وَ لَكِنْ رَأَيْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: تو را به خاطر ترس از آتش‌ات و اشتیاق به بهشت‌ات عبادت نکردم و لکن تو شایسته عبادت دیدم پس تو را عبادت کردم.

إِلَهِی مَا عَبَدْتُكَ خَوْفاً مِنْ عِقَابِكَ وَ لَا طَمَعاً فِي ثَوَابِكَ وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ.

امیرالمؤمنین علیه السلام فرمود: الهی تو را به خاطر ترس از مجازات‌ات و طمع در پاداش‌ات عبادت نکردم و لکن تو شایسته عبادت یافتم پس تو را عبادت کردم.

در این روایات سه گونه عبادت معرفی شده است.

۱- عبادت بردگان

۲- عبادت کاسب‌کاران و کارگران

۳- عبادت آزادگان و بزرگواران

دلیل اصلی این طبقه بندی نیز انگیزه آنان برای عبادت بیان شده است:

انگیزه عبادت بردگان، ترس از مجازات است.

انگیزه عبادت کاسب‌کاران، حرص، طمع و شوق به پاداش است.

انگیزه عبادت آزادگان بزرگوار، شایستگی خداوند برای عبادت و دوست داشتن خداوند و شکر نعمتهای اوست.

انگیزه، همان موتور حرکت نظام است. لذا اختلاف انگیزه در انواع عبادتها، نشان از اختلاف نظامی دارد که عبادت در آن تحقق یافته است.

درک عمق شگرف روایات پیشین، نیازمند درنگی شایسته و درایتی بایسته است.

انشاء الله در ادامه مباحث برخی از زوایای این دسته از روایات روشن خواهد شد.

موتور حرکت در نظام‌ها و رابطه عبادت با آنها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۲۷-۵:۳۶:۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۵/۲۷-۵:۴۴:۵۸
    • کد مطلب:22062
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 783

تا کنون با چند نوع نظام آشنا شدیم. بخشی از تفاوت این نظام‌ها در معرفی اجمالی آنها شناخته شد.

در این بخش از نوشتار به یکی از تفاوتهای ماهوی و جوهری آنها اشاره می‌کنیم. مهم‌ترین تفاوت نظام‌ها، موتور حرکت آنهاست.

با شناخت موتور حرکت نظام‌ها و شناخت جایگاه عبادت افراد جامعه، با حقیقت نظام‌ها بیشتر آشنا می‌شویم.

موتور حرکت در نظام جبری و ماشینی

با توجه به تعریف نظام جبری، پیداست که موتور حرکت نظام جبری، نمی‌تواند اراده اجزاء نظام باشد.

حال اگر نظام جهان را نظام جبری بپنداریم، باید برای حرکت‌هایی که در این نظام می‌شود توجیه علمی و عقلانی پیدا نمود.

از دو حال خارج نیست: یا موتور حرکت خارج از نظام است و یا موتور حرکت داخل نظام.

نمونه مکاتبی که موتور حرکت را خارج از نظام می‌بینند، جبر خداوند نسبت به افعال خلایق است.[1]

نمونه مکاتبی که موتور حرکت را داخل نظام می‌بیند، برخی از طبیعیون در گذشته و قائلین به نظریه فرگشت در دوران کنونی است.

در هر صورت نظام جبری، شاخه‌ای از بحث جبر و اختیار است که از مباحث بسیار مهم است و مجالی مستقل می‌طلبد.

در نظام جبری عبادت، هیچ جایگاهی ندارد.

موتور حرکت در نظام حیوانی

در تعریف نظام حیوانی گفتیم نظام حیوانی به جوامعی اشاره دارد که با شیوه چماق و هویجِ نقد، مدیریت می‌شوند. از این رو نظام حیوانی در گرو مدیری «ناظر» و چماق و هویجی «حاضر» است. با برداشتن نظارت مدیر یا حذف حضور چماق و هویج، نظام از هم فرو می‌پاشد.

از آن چه گفته شد می‌توان نتیجه گرفت که موتور حرکت در نظام حیوانی مصالح و مفاسد نقد و حاضر است. چماق، سنبل مفاسد نقد، و هویج، نیز سنبل مصالح نقد.

قید نقد و حاضر، نشان می‌دهد که در نظام حیوانی تنها مصالح و مفاسد کوته بینانه، موتور حرکت هستند. بر خلاف نظام انسانی که تکیه بر تمامی مصالح و مفاسد، آن هم دوراندیشانه و واقعی دارد.

عبادت، اگر با موتور هویج و چماق حاضر تحقق یابد، در نظام حیوانی جای می‌گیرد.

چنین عبادتی از آن جهت نتیجه آن رعایت مصالح و مفاسد است، مثبت است. اما مشکل دیگری دارد.

این مطلب را با چند مثل توضیح می‌دهیم.

اگر به محض دروغ گفتن، گند معنوی آن در عالم دنیا آشکار گردد، کمتر کسی دروغ می‌گوید، یا اگر با نماز خواندن، بلافاصله برکت از زمین و آسمان ببارد، بسیاری از افراد به راحتی نمازخوان می‌شوند.

همچنین اگر به محض این که کسی مرتکب گناه شود، سیرت حیوانی او در صورت ظاهریش دیده شود، یا اگر کسی کار نیکی کرد، سیرت فرشته گونه او در صورت ظاهریش آشکار شود، مسلما درِ بدکاری بسته و نیکوکاری رواج پیدا می‌کند.

از این جهت عبادت در نظام حیوانی، مثبت است. یعنی عملا مفاسد رخت برمی‌بندد و مصالح تحقق می‌یابد.

اما قوام نظام حیوانی بر نقد و حاضر بودن چماق و هویج است. بنا بر این اگر مصلحت و مفسده دوراندیشانه‌ای باشد که آثارش نقد نباشد، هرگز اجرا شدنی نیست.

اگر غذایی در اولین لحظه فرد را بکشد، هیچ کس اقدام به خوردن آن نمی‌کند. اما اگر اثر خوردن غذا پس از پنج سال آشکار شود، تنها دوراندیشان از آن اجتناب می‌کنند.

دوراندیشی، ویژگی نظام انسانی است و خارج از نظام حیوانی. این امر نقص نظام حیوانی را آشکار می‌کند.

موتور حرکت در نظام انسانی

با توجه به تعریف انسان و نظام انسانی، پیداست که موتور حرکت در نظام انسانی، همان معرفت و شناخت مصالح و مفاسد واقعی است.

به سخن دیگر در نظام انسانی، انسان به دنبال سود و زیان واقعی خود است. راه رسیدن به این سود و زیان، شناخت عقلانی انسان از جهان است.

در این جهت، تفاوتی میان نظام انسانی ابتدایی و پیشرفته وجود ندارد. چرا که تنها امتیاز نظام انسانی پیشرفته، امداد وحی و هدایت تکوینی گسترده‌تر است. برداشت از نظام انسانی پیشرفته نیز دقیقا همانی است که در نظام انسانی ابتدایی برداشت می‌شود، البته در دائره‌ای بسیار پهناور.

عبادت، اگر با موتور مصالح و مفاسد واقعی شناخته شده (جهان عقلی) انجام شود، در نظام انسانی جای می‌گیرد.

چنین عبادتی، نقص عبادت حیوانی را ندارد. چرا که به مصالح و مفاسد با دید دوراندیشانه نگریسته می‌شود.

اما پیش از این توضیح دادیم که پرتو خرد محدود است و تنها در جهان عقلی کاراست. بنا بر این مصالح و مفاسد واقعی که در جهان فراعقلی قرار دارد (همانند بهشت و دوزخ)، نمی‌تواند موتور حرکت برای عبادت در نظام انسانی باشد.

موتور حرکت در نظام رحمانی ایمانی

با توجه به تعریف نظام رحمانی ایمانی، در دید نخست ممکن است تصور شود که موتور حرکت، ایمان افراد نظام است. مسلم این مطلب از یک زاویه درست است.

اما با کنکاش در انگیزه افراد، روشن می‌شود که ایمان، راه ارتباط با مصالح و مفاسد را می‌گشاید. ولی آن چه محرک است، سود و زیان بشر است. طرح بهشت و دوزخ نیز سنبل سود و زیان مطلق است.

از این جهت نظام انسانی و نظام رحمانی ایمانی، کاملا مشترک هستند. چرا که در هر دو نظام، خود فرد دیده شده و به تبع آن منافع و مضرات او نیز دیده می‌شود و در نهایت حرکت به سوی کسب منافع و پرهیز از زیان رقم می‌خورد.

البته ارتباط با مصالح و مفاسد در نظام انسانی، از طریق معرفت و هدایت تکوینی است. اما ارتباط با مصالح و مفاسد در نظام رحمانی ایمانی، از طریق باور و عقیده است.

اگر عبادت با موتور مصالح و مفاسد واقعی باشد که مورد إخبار صادق مصدق قرار گرفته، چنین عبادتی در نظام رحمانی ایمانی جای می‌گیرد.

طبق اصول اولیه دین، بهشت و دورخ یک واقعیت و حقیقت است.

در نظام انسانی، عبادت با موتور رسیدن به بهشت یا نجات از دوزخ معنا ندارد، زیر بهشت و دوزخ، هر چند واقعی است، اما خارج از معرفت مستقیم فرد است. از این رو بر اساس تعریف نظام انسانی، برای رسیدن به بهشت عبادت نمی‌کنم.

اما در نظام رحمانی ایمانی، کاستی شناختی من با إخبار صادق مصدق جبران می‌شود. در نتیجه چنین عبادتی حق است و قابل تحقق.

بنا بر این، عبادت حق، اگر با موتور مصالح و مفاسد واقعی فراعقلی انجام شود در نظام رحمانی ایمانی جای می‌گیرد.

موتور حرکت در نظام رحمانی ولایی

پیش این گفتیم:

نظام رحمانی ولایی، دو ویژگی مهم دارد: ویژگی نخست تسلیم عالمانه و مشتاقانه از سوی بنده است. ویژگی دوم هم اوج سودمندی آحاد مجموعه از سوی خداست.

به مقتضای ویژگی نخست، روشن می‌گردد که موتور حرکت در نظام رحمانی ولایی، تنها و تنها محبت است، و شوق و شیفتگی در مقابل زیبایی محیر العقول آفریدگار جهان است که فرد را به حرکت وامی‌دارد.

البته به مقتضای ویژگی دوم تمامی منافع عبد نیز جلب و تمامی زیان‌ها دفع می‌گردد و از این جهت باز هم پای مصالح و مفاسد، آن هم به کامل‌ترین شکل آن به میان می‌آید.

اما این مصالح و مفاسد تأثیری در موتور حرکت ندارد.

بر همین اساس عبادت آزادگان بزرگوار، ناشی شایستگی خداوند برای عبادت است و موتور حرکت در عبادت آنها محبت است.

توضیح این مطلب را در «جایگاه عبادت آزادگان کجاست؟» خواهیم دید.

موتور حرکت در نظام شیطانی

گذشت که نظام شیطانی، نظامی است مسئولیت ناپذیر. از این رو برای حرکتش، نیازی به توجیه عقلانی نمی‌بیند و کاری به مصالح و مفاسد واقعی ندارد.

توجیه واقعی حرکت، در نظام شیطانی تنها یک کلمه است و آن این که «دلم می‌خواهد».

منطق «دلم می‌خواهد»، دقیقا همان هواپرستی است. از این رو در واقع هواپرستی، موتور حرکت نظام شیطانی است.

عبادت باطل، در نظام شیطانی جای می‌گیرد و به تبع، موتور حرکت آن نیز شکل و مصداقی از هواپرستی است. از چنین عبادتی جز افساد برداشت نخواهد شد.

 

[1]- عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ: سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنْ قَوْلِ اللَّهِ- اتَّخَذُوا أَحْبارَهُمْ‏ وَ رُهْبانَهُمْ‏ أَرْباباً مِنْ‏ دُونِ‏ اللَّهِ‏ فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ مَا دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ وَ لَوْ دَعَوْهُمْ إِلَى عِبَادَةِ أَنْفُسِهِمْ مَا أَجَابُوهُمْ وَ لَكِنْ أَحَلُّوا لَهُمْ حَرَاماً وَ حَرَّمُوا عَلَيْهِمْ حَلَالًا فَعَبَدُوهُمْ مِنْ حَيْثُ لَا يَشْعُرُونَ.

عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع‏ فِي قَوْلِ ال

تطبیق روایت انواع عبادت بر انواع نظام‌ها

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۳۱-۵:۳۶:۴۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۵/۲۷-۵:۴۶:۲۱
    • کد مطلب:22063
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 843

در روایات پیشین سه گونه عبادت با سه انگیزه متفاوت معرفی شد:

۱- عبادت بردگان با انگیز ترس از مجازات

۲- عبادت کاسب‌کاران با انگیزه طمع به پاداش

۳- عبادت آزادگان بزرگواران با انگیزه شایستگی خداوند برای عبادت و دوست داشتن خداوند و شکر نعمتهای او.

به شهادت خرد و تصریح روایت مربوطه، عبادت آزادگان برترین عبادت است.

به احتمال بسیار قوی، در رتبه بعد عبادت کاسب‌کاران است و در پایین‌تر پله عبادت بردگان.

موتور حرکت در عبادت بردگان ترس از زیان و مفسده است و موتور حرکت در عبادت کاسب‌کاران طمع به مصلحت است. از این رو موتور هر دو عبادت، مصالح و مفاسد است. لذا این دو عبادت در یک نظام تعریف می‌شوند.

اینک ببینیم نظام مربوط به این دو عبادت چیست.

در نگاه کلی موتور حرکت در نظام‌های حیوانی و انسانی و ایمانی یک چیز است و آن مصالح و مفاسد.

با این تفاوت که:

در نظام حیوانی موتور حرکت، مصالح و مفاسد کوته بینانه است.

در نظام انسانی موتور حرکت، مصالح و مفاسد واقعی دور اندیشانه است که در پرتو خرد ما قرار دارد.

در نظام رحمانی ایمانی موتور حرکت، مصالح و مفاسد حقیقی است که خارج از پرتو خرد ما قرار دارد و ما از طریق ایمان به إخبار صادق مصدق از آن مطلع شده‌ایم.

با توجه به تفاوتهای یاد شده، پیداست که عبادت بردگان و کاسب‌کاران، در نظام رحمانی ایمانی، قابل تعریف هستند. زیرا بردگان برای اجتناب از مفسده‌ی آتش دوزخ عبادت می‌کنند و کاسب‌کاران برای جلب مصلحت بهشت. اما خود دوزخ و بهشت هر دو خارج از پرتو خرد ما قرار دارند و به سخن دیگر در محدوده جهان فراعقلی جای می‌گیرند.

همچنین پیداست که عبادت آزادگان خارج از نظامهای حیوانی و انسانی قرار دارد.

آیا می‌توان عبادت آزادگان را در نظام ایمانی جای داد یا این که مرتبه عبادت آزادگان برتر است؟

ادامه نوشتار به این مسئله می‌پردازد.

جایگاه عبادت آزادگان کجاست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۵/۳۱-۵:۳۹:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22068
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 874

گفتیم که عبادت آزادگان، برتر از همه عبادتهاست.

همچنین روشن شد که عبادت آزادگان، خارج از نظام حیوانی و انسانی است.

درنگی دیگر بر روایات می‌کنیم تا روشن شود جایگاه عبادت آزادگان کجاست؟ آیا عبادت آزادگان در نظام ولایی قرار دارد، پایین‌تر از آن و یا بالاتر؟

در روایات چند تعبیر و بیان متفاوت از عبادت آزادگان آمده است که باید مورد کنکاش قرار گیرد.

۱- عبادت سپاسگزارانه

در یکی از روایات، سپاسگزاری به عنوان انگیزه عبادت آزادگان آمده است. توجه کنید:

وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار (و گروهی به خاطر سپاسگزاری (از او) خدا را عبادت کردند. پس این عبادت، عبادت آزادگان است.)

تفاوت دو واژه ستایش (حمد) و سپاس (شکر)، در این است که سپاس همیشه در مقابل عطای نعمت است.

نعمتهایی که سپاس به خاطر اوست، مصالح انسان را تأمین می‌کند و به انسان سود می‌رساند.

این نکته ممکن است موجب این پندار شود که عبادت آزادگان در نظام رحمانی ایمانی جای می‌گیرد. زیرا سپاس، ناظر  به نعمت و مصالح عبد است.

اما باید توجه داشت که جود و کرم الهی، دو منظر متفاوت دارد: منظر نخست سود بردن و نیل به مصالح، از طرف عبد است و منظر دوم، تجلی جمال رحمت الهی است.

عبادت سپاسگزارانه‌ی ناظر به سود عبد، متناسب با آزادگی نیست. اما عبادت سپاسگزارانه‌ی ناظر به جمال الهی، متناسب با آزادگی است.

این مطلب با سایر روایات عبادت آزدگان نیز کاملا سازگار است. (در ادامه این سازگاری را مشاهده می‌کنید.)

بنا بر این عبادت آزادگان مرتبه‌ای برتر از نظام رحمانی ایمانی دارد.

۲- عبادت شایسته سالارانه

در برخی دیگر از روایات اهلیت و شایستگی خداوند، به عنوان انگیزه عبادت آزادگان برای عبادت آمده است. اهلیت و شایستگی متناسب با ستایش (حمد) است. توجه کنید:

وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ (و لکن تو شایسته عبادت یافتم پس تو را عبادت کردم)

وَ لَكِنْ رَأَيْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ (و لکن تو شایسته عبادت دیدم پس تو را عبادت کردم)

مسلما اهلیت و شایستگی برای عبادت، منشأ ستایش و عبادت شایسته سالارانه است.

۳- عبادت مشتاقانه

اما در دو روایت از روایات پیشین، محبت به عنوان انگیزه عبادت آزادگان معرفی شده است. توجه کنید:

قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ (گروهی از مردم خداوند عز و جل را به خاطر دوستی‌اش خداوند عز و جل را عبادت می‌کنند. این عبادت، عبادت آزادگان است. این عبادت برترین عبادت است.)

وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْكِرَامِ (و لکن من خدای عز و جل را به خاطر دوستی‌اش عبادت می‌کنم.  این عبادت، عبادت بزرگواران است)

عبادت شایسته سالارانه از قلمرو ادراک نشأت می‌گیرد. اما عبادت عاشقانه و مشتاقانه از قلمرو احساس نشأت می‌گیرد.

از این رو ممکن است پنداشته شود که عبادت آزادگان، عبادتی است عاشقانه و بالاتر از عبادت شایسته سالارانه.

توضیح این که پنداشته شده است که عشق، سلطان وادی احساس است، و عقل، قهرمان میدان شناخت. اما آنی که ره صد ساله را یک شبه طی می‌کند، عشق است نه عقل.

اما باید توجه داشت که محبت دو کانون متفاوت دارد: محبت برخواسته از کانون احساس و محبت برخواسته از کانون معرفت.

بخشی از این مباحث را در حلقه نخست «پروژه خود گم‌شده» بیان کردیم و روشن ساختیم که:

عشق آنگاه مطهر است و شور آنگاه مقدس است که چراغ فروزانش معرفت باشد.

با صرف نظر از مباحث یاد شده به ظهور روایات عبادت آزادگان باز می‌گردیم.

در این دسته از روایات با چند تعبیر روبرو هستیم:

۱- عبادت سپاسگزارانه:

وَ إِنَّ قَوْماً عَبَدُوا اللَّهَ شُكْراً فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَار (و گروهی به خاطر سپاسگزاری (از او) خدا را عبادت کردند. پس این عبادت، عبادت آزادگان است.)

۲- عبادت شایسته سالارانه:

وَ لَكِنْ وَجَدْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ (و لکن تو شایسته عبادت یافتم پس تو را عبادت کردم)

وَ لَكِنْ رَأَيْتُكَ أَهْلًا لِلْعِبَادَةِ فَعَبَدْتُكَ (و لکن تو شایسته عبادت دیدم پس تو را عبادت کردم)

۳- عبادت مشتاقانه:

قَوْمٌ عَبَدُوا اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ حُبّاً لَهُ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْأَحْرَارِ وَ هِيَ أَفْضَلُ الْعِبَادَةِ (گروهی از مردم خداوند عز و جل را به خاطر دوستی‌اش خداوند عز و جل را عبادت می‌کنند. این عبادت، عبادت آزادگان است. این عبادت برترین عبادت است.)

وَ لَكِنِّي أَعْبُدُهُ حُبّاً لَهُ عَزَّ وَ جَلَّ فَتِلْكَ عِبَادَةُ الْكِرَامِ (و لکن من خدای عز و جل را به خاطر دوستی‌اش عبادت می‌کنم.  این عبادت، عبادت بزرگواران است)

اختلاف تعبیر در این روایات در حقیقت برای بیان این است که درست است که موتور حرکت در عبادت آزادگان، محبت است، اما این محبت، بی ملاک و بی ضابطه نیست، بلکه تکیه بر معرفتی عمیق دارد.

عبادت شایسته سالارانه بر شناخت کمال الهی (صفات ذات) تکیه دارد و عبادت سپاسگزارانه بر شناخت جمالی الهی (صفات فعل).

به سخن دیگر کمال و جمال الهی است که دلباختگی را می‌آفریند. از این رو درست است که بگوییم محبت گلی است که از بوستان معرفت برداشت شده است.

بنا بر این عبادت مشتاقانه نیز عبادتی معرفت محور است.

شاهد و گواه بر این مطلب، تعبیرات وَجَدْتُكَ… (تو را… یافتم) و رَأَيْتُكَ… (تو را… دیدم) است.

با توجه به این که انگیزه عبادت آزادگان محبت است و موتور نظام ولایی نیز محبت است، عبادت آزادگان در نظام ولایی جای می‌گیرد.

ویژگی عبادت آزادگان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۰۷-۱۱:۴۴:۵۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۶/۰۷-۷:۵۲:۳۲
    • کد مطلب:22077
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 989

سه گونه عبادت را شناختیم:

۱- عبادت بردگان با انگیز ترس از مجازات

۲- عبادت کاسب‌کاران با انگیزه طمع به پاداش

۳- عبادت آزادگان بزرگواران با انگیزه دوست داشتن خداوند.

این تقسیم پرسش مهمی را مطرح می‌کند و آن این که:

آیا عبادت مشتاقانه مستلزم عدم ترس از دوزخ و عدم اشتیاق به بهشت است؟

آیا آزادگان از عذاب الهی هراسی ندارند و نسبت به پاداش او طمع ندارند؟

توضیح این که مسلما عبادت آزادگان ناشی از ترس و طمع نیست. بنا بر این حتی اگر دوزخ و بهشتی هم نباشد، عبادت آزادگان هیچ تغییری نمی‌کند. پس بحثی در انگیزه آزادگان وجود ندارد.

اما حقیقت دوزخ و بهشت، چیزی نیست جز تجلی غضب الهی در دوزخ و تجلی رحمت الهی در بهشت.

عبادت آزادگان، متکی بر معرفت است، آن هم معرفتی عمیق که عبادت شایسته سالارانه را آفریده است.

چنین معرفتی نسبت به ذات اقدس الهی، مستلزم معرفت به غضب و رحمت او نیز هست.

اگر کسی اندک بویی از غضب و رحمت الهی ببرد، محال است از ترس از دوزخ و از شوق به بهشت قالب تهی نکند.

بنا بر این مسلم است که سه معرفت در آزادگان جمع است:

معرفت به غضب الهی که اوج تجلی آن دوزخ است

معرفت به رحمت الهی که اوج تجلی آن بهشت است

معرفت به سایر صفات کمال و جمال الهی

اما آن چه آزادگان را وادار به عبادت می‌کند، در رتبه نخست همان محبت ناشی از شناخت ذات اوست. این محبت آن چنان قوی است که اگر دوزخ و بهشتی هم در کار نباشد، خللی در عبادت آزادگان ایجاد نمی‌شود.

اما با فرض معرفت ویژه آزادگان نسبت به ذات اقدس او، محال است از غضب الهی واهمه نداشته باشند و مشتاق رحمت الهی نباشند.

از این رو بر فرض محال اگر آزادگان انگیزه مشتاقانه خود را در نظر نگیرند، به ترتیب دو انگیزه طمع به رحمت الهی و ترس از غضب الهی، موتور عبادت آنها خواهد بود.

اما با توجه به فعلیت انگیزه مشتاقانه، نوبت به فعلیت سایر انگیزه‌ها نمی‌رسد.

ریشه تنوع در عبادت کجاست؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۰۷-۱۱:۴۴:۵۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۶/۰۷-۷:۵۷:۵۳
    • کد مطلب:22078
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 807

گذشت که در اسلام سه نوع عبادت مطرح شده است: عبادت بردگان و عبادت کاسب‌کاران و عبادت آزادگان.

پرسشی که در اینجا قابل طرح است این است که:

ریشه تنوع عبادت در کجاست؟ در معبود یا در عابد؟

از عبادت آزادگان که برترین عبادت است آغاز می‌کنیم.

پیش از این درباره ویژگی آزادگان گفتیم:

سه معرفت در آزادگان جمع است:

معرفت به غضب الهی که اوج تجلی آن دوزخ است

معرفت به رحمت الهی که اوج تجلی آن بهشت است

معرفت به سایر صفات کمال و جمال الهی

اما آن چه آزادگان را وادار به عبادت می‌کند، در رتبه نخست همان محبت ناشی از شناخت اوست. این محبت آن چنان قوی است که اگر دوزخ و بهشتی هم در کار نباشد، خللی در عبادت آزادگان ایجاد نمی‌شود.

پس محبت آزادگان ناشی از معرفت کمال و جمال خداوند است.

اما چنین محبتی، در کاسب‌کاران و بردگان، آن چنان نیرومند نیست که انگیزه عبادت آنها گردد.

موتور عبادت کاسب‌کاران، طمع به بهشت است که پله دوم عبادت است. طمع به بهشت ناشی از معرفت به رحمت الهی و ایمان به بهشت است.

موتور عبادت بردگان، ترس از دوزخ است که پله سوم عبادت است. ترس از دوزخ ناشی از معرفت به غضب اهلی و ایمان به دوزخ است.

بنا بر این ریشه تنوع عبادت، چگونگی برداشت عبد از سفره معرفت خداوند است. آزادگان از معرفت کمال و جمال خداوند متنعم می‌شوند، کاسب‌کاران از معرفت رحمت الهی خوشه چینی می‌کنند و بردگان از معرفت غضب الهی.

نظام اسلامی، آن چه همه خوبان دارند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۱۵-۷:۴:۵۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۹/۰۳-۹:۹:۳۷
    • کد مطلب:22098
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1515

با تنوع و تعدد نظامات آشنا شدیم.

اینک زمان آن فرا رسیده است جایگاه نظام اسلامی را میان نظام‌های مطرح شده پیدا کنیم.

یکی از ارکان مهم اسلام، قیامت و حساب و کتاب است. پایان قیامت، پاداش بهشتی و کیفر دوزخی است. اساس این حساب و کتاب، نیز تکلیف است. بنیاد نهایی تکلیف نیز اراده و اختیار است. از این رو دستگاه اسلام بر اختیار بنا شده است.

بنا بر آن چه گذشت جایی برای توهم جبری و ماشینی بودن نظام اسلامی نیست.

همچنین از اصول اولیه و مسلم اسلام، بی‌نیازی و حکمت خداوند متعال است. پس نظام ارادی افسادی نیز در اسلام قابل تصور نیست.

از این رو جایگاه نظام اسلام را باید در میان نظامات اصلاحی جستجو کرد.

در مباحث گذشته روشن شد که عبادت، آینه‌ای گویا برای معرفی نظام حاکم است. از این رو برای شناخت نظام اسلامی از تنوع عبادت در اسلام کمک می‌گیریم.

روشن شد که دستگاه واحدی از ناحیه خداوند برای همگان گشوده شده است. بهره برداری متنوع از این دستگاه واحد، موجب تنوع عبادت شده است.

تنوع عبادت از دستگاه واحد، مستلزم تنوع نظام‌ها در اسلام است. به این معنا که در اسلام همزمان سه نظام مطرح است:

نظام رحمانی ولایی برای آزادگان که موتور حرکت آنها محبت است.

نظام رحمانی ایمانی برای کاسب‌کاران و بردگان که موتور حرکت آنها تعبد به سخن صادق مصدق و ایمان به بهشت و دوزخ است.

بنا بر این اجتماع انواع عبادت در دین واحد، به معنی اجتماع نظامهای مربوطه در اسلام است.

نظام رحمانی ایمانی همان گونه که از نامش پیداست، متکی بر ایمان و تعبد است. از این رو نمی‌تواند محرک افرادی که در ایمان تقصیر و قصور دارند، باشد. در نتیجه کاستی در ایمان، چه تقصیری و چه قصوری، موجب کاستی در حرکت جامعه می‌گردد.

اسلام این خلأ را نیز پر کرده است.

زیرا مقصرین و قاصرین در ایمان،  تا هنگامی که از انسانیت خارج نشده‌اند، درجه‌ای از خردمندی را دارند.

مسلما مراجعه به منابع اسلام، تأثیر فراوانی در تقویت خرد افراد می‌گذارد. در نتیجه مصالح و مفاسد بیشتری را تعقل و درک می‌کنند. به سخن دیگر هدایت تکوینی آنها به امداد وحی رشد می‌یابد.

پیش از این دانستیم که هدایت تکوینیِ رشد یافته، زیر بنای نظام انسانی پیشرفته است. بنا بر این اسلام در پله سوم برای قاصرین و مقصرین در ایمان، نظام انسانی پیشرفته را گشوده است.

پله چهارم مربوط به انسانهایی است که برای توسعه هدایت تکوینی خود زحمت مراجعه به منابع وحی را نمی‌کشند. تردیدی نیست که نظام انسانی ابتدایی برای چنین افرادی نیز گشوده شده است.

پله پنجم در رابطه با انسانهایی است که پشت به خرد خود کرده و خود خواسته و آگاهانه دچار مفسده می‌گردند.

نظام امر به معروف و نهی از منکر و نیز نظام حدود و تعزیرات برای چنین افرادی گشوده شده است. ویژگی این نظام همان چماق و هویج حاضر است. نظام چماق و هویج حاضر نظام حیوانی را ایجاد می‌کند.

اگر نظام چماق و هویج حاضر، انگیزه برای اصلاح افراد ایجاد کرد، باز هم نظام اصلاحی نسبت به افراد برپاست.

اما اگر با امر به معروف و نهی از منکر، افرادی نظام اصلاحی را برنتافتند، نوبت به مراحل شدیدتر می‌رسد و آن اجبار سرکشان و طاغیان به تسلیم در مقابل حق است. این بخش از احکام اسلامی بسیار شبیه به نظام جبری و ماشینی است که پله ششم نظام اسلامی را تشکیل می‌‌دهد.

مراتب شدید امر به معروف و نهی از منکر و نیز اجرای حدود و جهاد در پله ششم نظام اسلامی قرار دارند.

با توضیحی که داده شد روشن شد که نظام اسلامی نظام مادری است که همه نظامها را در خود جای داده است.

نمونه چنین نظام مادری در آموزش، البته با ابعاد بسیار محدود، وجود دارد.

نخستین پله آموزش ایجاد علاقه و دلباختگی به دانش است. همانی که دانشمندان از آن سیر نمی‌گردند. در این پله محبت به دانش موتور آموختن است. (معادل نظام رحمانی ولایی)

پله بعدی پذیرش منافع دراز مدتی است که توسط آموزگاران و والدین برای بچه‌ها بیان می‌شود. در این پله ایمان به سخنان آموزگار و والدین موتور آموختن است. (معادل نظام رحمانی ایمانی)

پله سوم شناخت خود دانش آموز نسبت به منافع سواد داشتن و مضرات بی‌سوادی است. در این پله شناخت خود دانش آموز او را به حرکت در می‌آورد. (معادل نظام انسانی)

پله چهارم تحریک دانش آموز به وسیله جایزه و تنبیه است. (معادل نظام حیوانی)

پله آخر اجبار و اکراه دانش آموز به درس خواندن است. (معادل نظام جبری)

اجبار و اکراه آخرین گزینه در نظام آموزش است.

همچنین در نظام اسلامی مادر نیز اصولا جایگاه اجبار و قهر و غلبه، (بخوانید نظام جبری و ماشینی) آخرین گزینه‌ای است که برای اصلاح افراد به کار برده می‌شود.[1]

بسیار جای تأسف است که در معرفی اسلام…

نظام رحمانی ولایی آن نادیده انگاشته می‌شود…

نظام رحمانی ایمانی آن نادیده انگاشته می‌شود…

نظام انسانی پیشرفته و ابتدایی نادیده انگاشته می‌شود…

حتی نظام حیوانی برای طبقات سرکش نیز نادیده انگاشته می‌شود…

و تنها…

روی نظام جبری، که آن هم به شکل کاملا محدودی إعمال و إجراء می‌شود، انگشت گذاشته می‌شود.

انگشت گذاشتن دشمن بر این گونه موارد، لازمه دشمنی دشمن است.

اما تمرکز دوستان بر این گونه موارد، نشان نادانی عمیق آنها به آب حیات اسلام و درّ نایاب معارف الهی است.

نتیجه این شد که اسلام در بردارنده تمامی نظامهای ارادی اصلاحی است. علاوه بر آن اسلام به عنوان آخرین گزینه، از نظام جبری نیز به شکلی کاملا محدود و قرنطینه برای حرکت اصلاحی نیز سود جسته است.[2]

اما با توجه به قانون کلی «هَلِ الدِّينُ إِلَّا الْحُبُّ وَ الْبُغْض» (دین به جز دوستی و دشمنی نیست)، نخستین نظام و برترین حرکت و مقدس‌ترین کمال انسان، همان نظام رحمانی ولایی است.

و سایر نظام‌ها، نظام‌های فرعی است که اسلام به لحاظ قصور و تقصیر افراد جامعه از آن بهره گرفته است.

بنا بر این علت تنوع نظامهای فرعی، تفاوت و قابلیت افراد و نیز درجه رشد آنها در کمال است.

از این رو برای فراگیر ساختن حرکت اصلاحی نسبت به همه طبقات جامعه، پس از نظام رحمانی ولایی، تمامی نظامهای رحمانی و انسانی و حیوانی، به عنوان زیر نظام و نظام فرعی در نظام اسلامی جمع است.

سخن آخر این که «آن چه همه خوبان دارند، اسلام همه را با هم دارد» و این از شگفت‌ترین شگفتی‌های ناشناخته نظام اسلامی است.

ناگفته پیداست که آن چه گذشت ادعایی بس بزرگ است.

هر چند درک شایسته آن، ملازم با تصدیق آن است، اما با این همه بسیار شایسته و بایسته است که با گردآوری شواهد و مصادیق اسلامی، ادعاهای یاد شده را ملموس همگان نماییم.

تردیدی نیست که اگر نظام اسلامی آن چنان که باید و شاید شناخته و شناسانده شود، دل از همگان می‌رباید و همگان را انگشت به دهان می‌نماید.

هزاران افسوس که درّ نایاب نظام اسلامی، به نادانی ما آلوده گردیده و در هاله‌ای از زشتی‌های ساخته و پرداخته ما ارایه شده است.

اگر بر این گناه، خون بگرییم و اگر از اعماق جان استغفار نماییم در مقابل این کاستی باز هم کم است.

 

[1]ـ انشاء الله به زودی توضیح این مطلب در نوشتار «جبر و اکراه در آینه خرد» ارایه می‌شود.

[2]- برای درک این مهم به مباحث الحدود تدرأ بالشبهات مراجعه نمایید.

انحرافات نظام اسلامی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۲۲-۷:۴۲:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22113
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 602

روشن شد که نظام اسلامی تمامی جلوه‌های نظامهای اصلاحی را در خود جمع کرده است. از نخستین نظام اصلاحی که نظام حیوانی باشد گرفته، تا اوج نظامهای اصلاحی، یعنی نظام ولایی، همه و همه بر حسب شایستگی افراد در نظام اسلامی جای دارد.

اما متأسفانه جهالت دوستان و غیظ دشمنان، در پوشاندن جمال دلربای نظام اسلامی سنگ تمام را گذاشته است.

اما ای کاش به همین اندازه از جرم بسنده می‌شد، انحرافات عامدانه در نظام اسلامی ایجاد نمی‌شد!

متأسفانه اندک نیست تحریفات و انحرافات وحشتناکی که در نظام اسلامی تحقق یافته است.

در این بخش نگاهی کلی و بسیار گذرا به برخی از تحریفهای صورت گرفته در نظام اسلامی می‌افکنیم.

نظامهای جبری با صبغه دینی (تنزل نظام اسلامی به نظام جبری)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۲۲-۷:۴۳:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22114
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 606

نظام جبری در اسلام به عنوان آخرین گزینه و در شرایط ویژه مطرح شده است و آن جایی است که هواپرستی به شکلی کاملا کور، منشأ ظلم به خود، خلق و خالق گردد.

اما نگرشهایی وجود دارند که نظام جبری را به سرتاسر اسلام سرایت می‌دهند. این نگرشها بالاترین ستم در حق اسلام را روا داشته‌اند.

چند نگرش جبری با رنگ و بوی اسلامی مطرح شده است:

۱- نگرشهایی که فعل انسان را فعل خدا می‌داند، این گونه نگرشها از ادوار آغازین اسلام ظهور پیدا کرده است. از این رو در ابواب وسیعی از منابع وحی، نقد جبر و تفویض، و اثبات امر بین الامرین مشاهده می‌شود.

۲- نگرش دوم، نظام علت و معلولی مصطلح است که از سوی فلاسفه اسلامی مطرح شده است. کالبد شکافی نهایی این نگرش ما را به جبر می‌رساند.

۳- نگرش سوم مبانی عرفاء مصطلح است که وجود و موجود را واحد دانسته‌اند. اساسا در این نگرش موضوعی برای اختیار وجود  ندارد.

حاصل تمامی این نگرشهای انحرافی، تنزل نظام اسلامی از اوج نظام ارادی، به حضیض نظام جبری و ماشینی است.

نقد و بررسی نگرشهای یاد شده خارج از حوصله نوشتار حاضر است و مجالی دیگر می‌طلبد.

نظامهای شیطانی با صبغه دینی (تنزل نظام ولایی به نظام شیطانی)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۶/۲۲-۱۰:۲۸:۴۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۶/۲۲-۱۰:۳۰:۷
    • کد مطلب:22115
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 833

اوج نظامهای مطرح شده در اسلام، نظام رحمانی ولایی است. موتور محرکه این نظام، محبت به خداوند و تسلیم مطلق در برابر خواست اوست. ریشه تسلیم در نظام ولایی، رابطه مشفقانه دو سویه میان خالق بی‌نیاز و خلق نیازمند است.

يا أَيُّهَا النَّاسُ أَنْتُمُ الْفُقَراءُ إِلَى اللَّهِ وَ اللَّهُ هُوَ الْغَنِيُّ الْحَميدُ (فاطر15)

اى مردم، شما به خدا نيازمنديد، و خداست كه بى‏نيازِ ستوده است.

کارایی نظام ولایی ابعاد فوق العاده متنوع و شگفتی دارد.

کارایی بالای نظام ولایی از چشم نااهلان پنهان نمانده است، از این رو به تحریف آن رو آورده‌اند تا راه سوء استفاده از نظام ولایی را برای خود بگشایند.

توضیح این که تجلی ولایت از طرف فرودست (عبد)، همان تسلیم مطلق او در مقابل مولاست.

ریشه و پشتوانه تسلیم مطلق، رابطه مشفقانه فرادست (مولی) با عبد است. بدین گونه ولایت حق رقم می‌خورد.

اگر تسلیم عبد چنین پشتوانه‌ای را نداشته باشد، ولایت، باطل و بدون ملاک است.

به سخن دیگر ملاک ولایت حق، رابطه مشفقانه از طرف مقابل است.

نشانه رابطه مشفقانه واقعی، سود محض عبد است. لذا باید دید سود واقعی عبد در کجا تأمین می‌گردد.

بر اساس اصول اولیه خداشناسی، تنها بی‌نیازی که نیاز همه نیازمندان را تأمین می‌کند، خداوند متعال است. از این رو مصداق منحصر نظام ولایی، میان خلق و خالق برقرار می‌گردد. لذا از ولایت حق با عنوان ولایت الهی یاد می‌کنیم.

نقطه مقابل ولایت حق، ولایت باطل است. ضابطه ولایت باطل، رابطه دشمنانه و یا سودجویانه فرادست(مولای باطل) با فرودست (عبد) است.

شیطان به دلیل حسادت به آدم و کینه‌ای که از او به دل گرفته است، نخستین و بزرگترین دشمن آشکار بشر است. از این رو بزرگترین مصداق رابطه دشمنانه با بشر، رابطه شیطان با انسان است.

لذا برترین و آشکارترین ولایت باطل، ولایت شیطانی است. سایر ولایتهای باطل در دل این ولایت قرار می‌گیرند.

حاصل ولایت شیطانی چیزی جز زیان و هلاکت عبد نیست و این آشکارترین نشانه ولایت شیطانی است.

انحراف وحشتناکی که در نظام ولایی اتفاق افتاده است، تبدیل رابطه مشفقانه فرادست به رابطه دشمنانه یا سودجویانه است.

توضیح این که همان گونه که گذشت ریشه تسلیم در نظام ولایی، رابطه مشفقانه دو سویه میان خالق بی‌نیاز و خلق نیازمند است.

رابطه مشفقانه دو سویه (ولایت حق) دو گونه آسیب می‌بیند:

۱- آسیب ولایت از طرف فرو دست (عبد) که با تمرد و ادبار عبد به ذات اقدس الهی صورت می‌پذیرد.

۲- آسیب ولایت از فرادست (مولای ادعایی) که با تبدیل رابطه مشفقانه فرادست به رابطه دشمنانه یا سودجویانه صورت می‌پذیرد.

در حالت نخست (یعنی آسیب ولایت از طرف فرودست) معرفت عبد آن چنان ناچیز است که او را در کمند جمال الهی نمی‌افکند. در این صورت هر چند عبد به خالقش پشت می‌کند، ولی خالق او همچنان شیفته بازگشت عبدش و به کمال رساندن اوست. بنا بر این باز هم در این رابطه مشفقانه یک سویه عبد سود می‌برد.

شاهد این حالت فقراتی از ادعیه است. به چند فراز از دعای افتتاح و مناجات ابوحمزه ثمالی توجه کنید:

اللَّهُمَّ إِنَّ عَفْوَكَ عَنْ ذَنْبِي وَ تَجَاوُزَكَ عَنْ خَطِيئَتِي وَ صَفْحَكَ عَنْ ظُلْمِي وَ سَتْرَكَ عَلَى قَبِيحِ عَمَلِي‏ وَ حِلْمَكَ عَنْ كَثِيرِ جُرْمِي عِنْدَ مَا كَانَ مِنْ خَطَايَ وَ عَمْدِي‏ أَطْمَعَنِي فِي أَنْ أَسْأَلَكَ مَا لاَ أَسْتَوْجِبُهُ مِنْكَ‏ الَّذِي رَزَقْتَنِي مِنْ رَحْمَتِكَ وَ أَرَيْتَنِي مِنْ قُدْرَتِكَ وَ عَرَّفْتَنِي مِنْ إِجَابَتِكَ‏ فَصِرْتُ أَدْعُوكَ آمِناً وَ أَسْأَلُكَ مُسْتَأْنِساً لاَ خَائِفاً وَ لاَ وَجِلاً مُدِلاًّ عَلَيْكَ فِيمَا قَصَدْتُ فِيهِ إِلَيْكَ‏ فَإِنْ أَبْطَأَ عَنِّي عَتَبْتُ بِجَهْلِي عَلَيْكَ وَ لَعَلَّ الَّذِي أَبْطَأَ عَنِّي هُوَ خَيْرٌ لِي لِعِلْمِكَ بِعَاقِبَةِ الْأُمُورِ فَلَمْ أَرَ مَوْلًى كَرِيماً أَصْبَرَ عَلَى عَبْدٍ لَئِيمٍ مِنْكَ عَلَيَّ يَا رَبِّ إِنَّكَ تَدْعُونِي فَأُوَلِّي عَنْكَ‏ وَ تَتَحَبَّبُ إِلَيَّ فَأَتَبَغَّضُ إِلَيْكَ وَ تَتَوَدَّدُ إِلَيَّ فَلاَ أَقْبَلُ مِنْكَ كَأَنَّ لِيَ التَّطَوُّلَ عَلَيْكَ‏ فَلَمْ يَمْنَعْكَ ذَلِكَ مِنَ الرَّحْمَةِ لِي وَ الْإِحْسَانِ إِلَيَّ وَ التَّفَضُّلِ عَلَيَّ بِجُودِكَ وَ كَرَمِكَ‏ فَارْحَمْ عَبْدَكَ الْجَاهِلَ وَ جُدْ عَلَيْهِ بِفَضْلِ إِحْسَانِكَ إِنَّكَ جَوَادٌ كَرِيمٌ‏

اى خدا آمرزش تو از گناهم و گذشتت از خطاهايم و بخششت از ظلمم و پرده پوشيت بر عمل زشتم و حلم و بردباريت بر جرم و گناه بسيارم كه به عمد يا خطا كردم مرا به طمع انداخت كه از تو درخواست كنم چيزى را كه استحقاق آن ندارم و تو به لطف و رحمتت روزيم گردانيدى و قدرتت را در آن به من نشان دادى و اجابتت را شناساندى تا با دل مطمئن تو را خواندم و با انس و رغبت و بى‏ترس مهابت از تو حاجت طلبيدم و با ناز و دلال بر تو آنچه مى‏خواستم تقاضا كردم و اگر دير حاجتم برآوردى از نادانى بر تو عتاب كردم در صورتى كه تأخير حاجتم مرا بهتر بوده چون تو دانا به عاقبت امور خلقى پس من هيچ مولاى كريمى را بر بنده لئيمى صبورتر از تو بر خود نديدم اى پروردگار من تو مرا دعوت مى‏كنى من از تو روى مى‏گردانم تو محبت افزون مى‏سازى و من با تو به خشم مى‏آيم و با من دوستى و شفقت مى‏فرمايى‏و من از جهل نمى‏پذيرم كه گويا مرا بر تو حق نعمت و منت است (نه تو را بر من) و اين ناسپاسى من مانع از افاضه رحمت و احسانت بر من نشد و از فضل و جود و كرمت نكاست پس به حال اين بنده نادانت ترحم كن و به فضل و احسانت بر او ببخش كه تو بسيار با بخشش و كرمى

تَتَحَبَّبُ إِلَيْنَا بِالنِّعَمِ وَ نُعَارِضُكَ بِالذُّنُوبِ خَيْرُكَ إِلَيْنَا نَازِلٌ وَ شَرُّنَا إِلَيْكَ صَاعِدٌ وَ لَمْ يَزَلْ وَ لاَ يَزَالُ مَلَكٌ كَرِيمٌ يَأْتِيكَ (عَنَّا) بِعَمَلٍ قَبِيحٍ فَلاَ يَمْنَعُكَ ذَلِكَ مِنْ أَنْ تَحُوطَنَا بِنِعَمِكَ‏ وَ تَتَفَضَّلَ عَلَيْنَا بِآلاَئِكَ فَسُبْحَانَكَ مَا أَحْلَمَكَ وَ أَعْظَمَكَ وَ أَكْرَمَكَ مُبْدِئاً وَ مُعِيداً

اى خدا تو در حق ما به نعمتهاى گوناگون محبت و مهربانى ميكنى و ما در مقابل به نافرمانى و گناه ميپردازيم خير و بركات تو پيوسته بر ما نازل ميشود و شر و بد كارى ما بسوى تو بالا مى‏رود و تو هميشه از ازل تا ابد پادشاه با كرم و احسانى كه اعمال زشت هميشگى ما مانع از آن نيست كه ما را غرق نعمتهاى ظاهر و باطن بفضل و احسان خود گردانى پس منزهى تو و چقدر حلم و بزرگى لطف و كرمت در آغاز و انجام آفرينش بى‏پايان است

در حالت یاد شده (یعنی آسیب ولایت از طرف فرودست) هر چند رابطه مشفقانه یک سویه است، اما مسلم فرد هیچ زیانی نمی‌بیند که هیچ، باز هم لطف خداوند شامل او می‌شود.

حالت دوم این است که رابطه مشفقانه فرادست به رابطه دشمنانه یا سودجویانه تبدیل شود، در این صورت فاجعه رخ می‌دهد.

زیرا فرودست تسلیم رابطه‌ای شده است یک سوی آن دشمنانه یا سودجویانه است.

حاصل چنین رابطه‌ای جز استعمار و استحمار و استخدام نیست.

متأسفانه چنین رابطه‌های یک سویه‌ای اندک نیستند. از جمله آنهاست:

۱- نظریه خلافت اهل سنت که تسلیم مطلق در مقابل اولوا الامر است هر چند او مال مردم را بگیرد و پشت مردم را بشکند.

۲- نظریه قطب رابع در شیخیه

۳- نظریه استاد سلوک در عرفان

۴-…

ضابطه کلی چنین رابطه‌هایی، تسلیم کورکوانه در مقابل یک شخص، یک شخصیت، یک گروه و یا یک فرقه و تفکر است، با این که رابطه فرداست دشمنانه یا سودجویانه است.

فجایعی که در این انحرافات اتفاق می‌افتد، به هیچ وجه قابل گردآوری و شمارش نیست.

اما عصاره همه آن فجایع، در یک جمله عبارت است از این که حاصل تبدیل رابطه مشفقانه فرادست به رابطه دشمنانه یا سودجویانه، تنزل نظام رحمانی ولایی به نظام شیطانی است.

متأسفانه درد بزرگ اینجاست که اکثر این انحرافات با رنگ و بوی دین صورت می‌گیرد.

اگر نظام رحمانی ولایی و نظام شیطانی به درستی شناخته شود، آن گاه عظمت این انحراف شناخته می‌شود.

نظام رحمانی ولایی حقیقی، ولایت رحمانی را رقم می‌زند و نظام ولایی مجعول، ولایت شیطانی را.

نکته مهمی که باید توجه داشت این است که:

ولایت رحمانی در درجه نخست و بالذات منحصر به ولایت خداوند است و درجات بعد ولایت الهی، ولایت اولیاء الهی است که آینه تمام نمای شفقت خداوندی هستند.

بنا بر این ولایت اولیاء الهی در طول ولایت خداوند قابل تعریف است. از این رو ولایت آنها دستگاهی در عرض ولایت خداوند نیست.

در نقطه مقابل نظام شیطانی، ولایت شیطانی را رقم می‌زند.

ولایت شیطانی هر ولایتی است که خارج از دائره ولایت خداوند و اولیاء او شکل بگیرد.

بر اساس همین نکته است که نخستین گام شیاطین انسی و جنی برای برقراری ولایت شیطانی (و به تبع آن نظام شیطانی) این ادعاست که خود را ولی خدا معرفی نمایند.

بنا بر این هر کسی که ادعا کند ولی خداست، اما ولی بودن او به صراحت و آشکارا ثابت نگردد، برقرار ساختن رشته ولایت با او، مصداق ولایت شیطانی است، خواه قطب رابع باشد، خواه مرشد و خواه…

حاصل تمامی این دسته از نگرشهای انحرافی، تنزل نظام اسلامی از اوج نظام رحمانی، به حضیض نظام شیطانی است.

مسلما اگر نظام اسلامی آن چنان که باید و شاید شناخته و شناسانده می‌شد، آن چنان دل می‌ربود که هیچ نظام شیطانی با نظام الهی اشتباه نمی‌شد.

اللَّهُ وَلِيُّ الَّذينَ آمَنُوا يُخْرِجُهُمْ مِنَ الظُّلُماتِ إِلَى النُّورِ وَ الَّذينَ كَفَرُوا أَوْلِياؤُهُمُ الطَّاغُوتُ يُخْرِجُونَهُمْ مِنَ النُّورِ إِلَى الظُّلُماتِ أُولئِكَ أَصْحابُ النَّارِ هُمْ فيها خالِدُونَ (بقره257)

خداوند سرور كسانى است كه ايمان آورده‏اند. آنان را از تاريكيها به سوى روشنايى به در مى‏برد. و[لى‏] كسانى كه كفر ورزيده‏اند، سرورانشان [همان عصيانگران‏] طاغوتند، كه آنان را از روشنايى به سوى تاريكيها به در مى‏برند. آنان اهل آتشند كه خود، در آن جاودانند.

ذلِكَ بِأَنَّ اللَّهَ مَوْلَى الَّذينَ آمَنُوا وَ أَنَّ الْكافِرينَ لا مَوْلى‏ لَهُمْ (محمد11)

چرا كه خدا سرپرست كسانى است كه ايمان آورده‏اند، ولى كافران را سرپرست [و يارى‏] نيست.

وَ مَنْ يَتَّخِذِ الشَّيْطانَ وَلِيًّا مِنْ دُونِ اللَّهِ فَقَدْ خَسِرَ خُسْراناً مُبيناً (نساء119)

و[لى‏] هر كس به جاى خدا، شيطان را دوست [خدا] گيرد، قطعاً دستخوش زيان آشكارى شده است.

 

آخر دعوانا ان الحمد لله رب العالمین

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما