×

درباره میز در پرتو خرد

چه اندازه به خرد خویش بها داده‌ایم؟!
آیا زندگی ما تبلور جریان عقلانیت ماست؟! یا با «منطق دلم می‌خواهد» کلید می‌خورد و با شعار «خواهی نشوی رسوا همرنگ جماعت شود» جریان می‌یابد؟!
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه ۱۷ فروردین ۱۴۰۴
۷ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

عقلانیت حقوق برابر

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۶-۵:۳۹:۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:21997
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 6925

برابری حقوق انسان‌ها از مباحث بسیار جذاب، جنجالی و پر چالش است.

علاوه بر این که این بحث، ریشه بسیاری از مباحث دیگر نیز هست.

امور یاد شده، اهمیت فوق العاده بحث برابری و تساوی حقوق انسان‌ها را مضاعف می‌کند.

اما کاستی‌ای که غالبا در طرح این بحث اتفاق افتاده، این است که همگان، از منتقدین و غیر منتقدین، روی برابری حقوق انگشت گذاشته‌اند و موضوع و صاحب حق را نادیده انگاشته‌اند.

همین امر منشأ اشکالات فراوانی است.

حاصل تحقیق پیش روی شما این است که:

اقتضای خردورزی، نابرابری حقوق است و نه برابری حقوق. مگر در صورتی که موضوع آنها کاملا یکسان باشد.

تحقیق را با این پرسش آغاز می‌کنیم که آیا برابری حقوق در همه موارد و موضوعات، مطلق است یا مورد به مورد متفاوت است؟

برابری حقوق، مطلق یا مقید؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۶-۵:۳۹:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۴/۲۶-۵:۳۸:۵۱
    • کد مطلب:21998
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 567

هر حقی را که در نظر بگیریم، دارای موضوع و مورد است.

حق آزادی انسان، در واقع اشاره به یک قضیه دارد و آن این که «انسان آزاد است».

این قضیه دو رکن دارد:

رکن اول انسان است که صاحب و موضوع حق است.

رکن دوم آزادی است که حکمی است که در این قضیه بر انسان بار شده است.

بحث از برابری حقوق، بدون در نظر گرفتن موضوع آن، شدنی نیست. چرا که نخست باید پایه و موضوع حق را معین نماییم تا بتوانیم از حق آن سخن بگوییم.

مسلما حق جمادات، حق نباتات، حق حیوانات، و حق انسان یکسان نیست.

از این رو مثلا اعتراض به نابرابری حق حیوانات با انسانها، اصلا گفتنی نیست و در هیچ اندیشه و مکتبی نیز پذیرفته نیست. حتی احزاب سبز هم که از کشتن حیوانات سر باز می‌زنند، باز هم نباتات را قربانی تغذیه خود می‌کنند و گذشته از همه اینها، برابری حقوق قابل اجرا نیز نیست.

علاوه بر همه موجودات، در دايره انسانها نیز موضوعات مختلفی وجود دارد.

شما به هر کشوری که بروید، حقوق شهروندی اهل آن کشور با مهاجرین متفاوت است. حداقل تفاوت آنها در این است که مهاجران باید با گذرنامه و ویزا رفت و آمد کنند و…

یا حق زنان بی‌سرپرست با زنان دارای سرپرست، یکسان نیست، حق کودکان با بزرگسالان یکسان نیست و…

در کجای دنیا حقوق شهروندان قانون مدار با حقوق مجرمین مساوی است؟!

در کجا دنیا حقوق مدافعین از مرز و بوم با حقوق متجاوزان مساوی است؟!

در کجای دنیا…؟!

این مسئله امری است که در تمامی مجامع علمی و عقلایی کاملا پذیرفته شده است.

مسئله اصلی، تساوی حقوق به شکل مطلق نیست. تساوی حقوق به شکل مطلق را ۱- نه کسی می‌پذیرد و ۲- نه قابل دفاع علمی است و ۳- نه هم کسی آن را اجرا کرده است.

اگر بخواهیم موضوع حقوق را در نظر بگیریم، به حسب اختلاف موضوع آن، با حقوق بسیار متفاوتی روبرو می‌شویم.

بنا بر این پیش از تعریف حقوق، باید صاحب حقوق و موضوع آن را طبقه بندی کرد.

تعریف حقوق، در گرو طبقه بندی موضوعات

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۷-۵:۴:۲۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۴/۲۶-۵:۴۲:۴۰
    • کد مطلب:21999
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 553

روشن شد که برابری حقوق به شکل مطلق و بدون در نظر گرفتن موضوع آن، کاملا غیر علمی است.

این مسئله، یعنی تفاوت موضوعات، ریشه تغایر حقوق است که مثلا حق انسان با حق حیوان متغایر و متفاوت است.

بنا بر این، مسئله اصلی در تعریف حقوق، تقسیم و طبقه بندی موضوعات است.

مسلما آن چه در این جهان قرار دارد، همه در یک طبقه و یک پایه قرار ندارند. لازمه تفکیک ناپذیر این مسئله، تفاوت حقوق انسان با حقوق غیر انسان است.

از حقوق غیر انسانها که بگذریم، خود انسانها نیز در یک طبقه قرار نمی‌گیرند و در نتیجه نمی‌توانند حقوق یکسانی داشته باشند، حقوق کودکان متفاوت از حقوق بزرگسالان است و….

بنا بر این، تساوی حقوق به شکل مطلق برای همه انسانها، شعری است که برای تحمیق ملتها سروده شده و با انواع شگردها بزک شده است.

از منظر علمی، تساوی حقوق به شکل کاملا مساوی، در صورتی است که موضوع آنها کاملا یکسان باشد.

علم و خرد با این اصول کلی، هیچ مشکلی که ندارد بماند، بلکه کاملا از آن حمایت می‌کند.

آن چه محل کنکاش است چگونگی طبقه بندی موضوعات است که به تبع آن، حقوق متفاوت یا یکسان تعریف می‌گردد.

ادیان و مکاتب و نظامهای سیاسی، هر کدام بر اساس اصول خود دست به طبقه بندی موضوعات می‌زنند و به تبع آن حقوق هر طبقه‌ای را تعریف می‌کنند.

آیا کسی با تعریف حقوق افزوده برای دانشمندان مشکلی دارد؟!

آیا کسی با تعریف حقوق افزوده برای پدر و مادر مشکلی دارد؟!

آیا کسی با تعریف حقوق افزوده برای قانون مدار و مجرم مشکلی دارد؟!

طبقه بندی موضوعات در حقوق از سوی همگان پذیرفته شده است.

اسلام نیز طبقه بندی خود را دارد که از آن به تمام قد دفاع می‌کند.

پس مشکل کجاست؟

مشکل بر سر منطق طبقه بندی است.

ضرورت تجزیه و تحلیل موضوع پیش از برابری حقوق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۷-۵:۴:۲۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22000
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 542

روشن شد که پیش از تساوی حقوق، باید موضوع هر حقی را معین نمود. هرگز گفتنی نیست که حقوق حیوان با حقوق انسان برابر باشد.

پس از معین کردن صاحب حق، باز هم نیاز به تجزیه و تحلیل بیشتری داریم.

این ضرورت را با چند مثال بیان می‌کنیم.

ماشین سواری مجموعه‌ای از اجزاء است که با هدف تسهیل حمل و نقل ساخته شده است.

با وجود این که تمامی اجزاء ماشین برای یک هدف مشخص ساخته شده، اما گزینش جنس، فرایند تولید و نیز نگهداری تمامی اجزاء و قطعات یکسان نیست.

جنس سیلندر با جنس بدنه متفاوت است و هر کدام از استحکام خاصی برخوردار است. جنس لنت ترمز با جنس لاستیک شیشه پاکن اصلا قابل قیاس نیست و…

در فرایند تولید و کیفیت نگهداری نیز همین اختلاف وجود دارد.

آیا کسی تا کنون انتقاد کرده است که چرا تساوی در اجزاء ماشین رعایت نشده است؟!

می‌آییم بر سر مجموعه‌های انسانی.

یک فیلم که تولید می‌شود عوامل مختلفی در آن دست دارند. به عوامل غیر انسانی آن کاری نداریم. به عوامل انسانی خارج از بازیگری هم کاری نداریم. آیا ممکن است تمامی بازیگرها نقش مساوی داشته باشند؟! مسلما خیر همیشه نقش اول به یکی اختصاص دارد و بقیه نقشها نیز کاملا طبقه بندی می‌شوند.

آیا جای انتقاد دارد که چرا تساوی نقشها در تولید فیلم رعایت نشده است؟!

در یک مجموعه مدیریتی، شاهد یک رئیس و چند معاون و سایر کارمندان با سلسله مراتب خود هستیم، در نهایت هم می‌رسد به نگهبان و نظافتچی و آبدارچی.

آیا تساوی جایگاه‌ها در یک اداره مورد انتقاد قرار گرفته است؟!

یک مدرسه که بر پا می‌شود، کادری دارد شامل مدیری با چند معاون و یک سرایدار و…. این اجزاء به تنهایی مدرسه را برپا نمی‌کند، باید پای دانش آموزان هم به آن باز شود تا مدرسه مدرسه شود.

دانش آموزان هم هر کدام پایه‌های مختلفی دارند از کلاس اول گرفته به بالا.

در میان هر کلاس نیز مبصری تعیین می‌شود که نظم را رعایت شود.

در میان سایر دانش آموزان یک کلاس هم شاگرد ممتاز داریم تا…

آیا تساوی حقوق به شکل مطلق در یک مدرسه، گفته شده است و معقول است و قابل اجرا؟!

روشن است که حتی در زیر مجموعه‌های انسانی، تساوی حقوق شدنی نیست.

پس مشکل کجاست؟

مشکل اینجاست که هر مجموعه‌ای به درستی تجزیه و تحلیل نشده است.

هر مجموعه‌ای دارای ویژگی‌های گوناگونی است که باید شناخته شود و به تفکیک مورد بررسی قرار گیرد.

مثلا انسان را در نظر بگیرید. انسان دارای ویژگی‌های فراوانی است.

ویژگی‌های انسان در سه گروه طبقه بندی می‌گردد: ویژگی‌های فراانسانی، ویژگی‌های انسانی و ویژگی‌های درون انسانی.

فرض کنید بزرگترین مجموعه با عنوان موجودات شناخته می‌شوند. موجودات ویژگی‌هایی دارند همانند این که حادث و آفریده هستند. مجموعه موجودات، دارای دو طبقه اصلی جانداران و بی‌جانان است.

موجودات جاندار یک مجموعه هستند که مهم‌ترین ویژگی آنها حیات و رشد آنهاست. مجموعه جانداران شامل دو طبقه گیاهان و حیوانات است.

موجودات جاندار حیوانی نیز یک مجموعه هستند با ویژگی‌های خودشان. مجموعه حیوانات شامل طبقاتی از جمله طبقه انسان‌ها هستند.

موجودات جاندار انسانی، مجموعه مقصد ماست. ویژگی اساسی انسان مسئولیت پذیری و پویایی اوست.

تا این جا با دو گروه از ویژگی‌های انسان آشنا شدیم:

ویژگی‌های فراانسانی انسان مانند حادث بودن، حیات و رشد و…، این گروه از ویژگی‌ها اختصاصی به انسان ندارد و عمومی است.

ویژگی‌های انسانیِ انسان، مانند مسئولیت پذیری و پویایی و…، این گروه از ویژگی‌ها مختص به انسان است و او را از حیوانات جدا می‌سازد.

گروه سوم ویژگی‌های انسان، ویژگی‌های درون انسانی است. یعنی ویژگی‌هایی که همه انسان‌ها ندارند، بلکه تنها برخی از طبقات انسان دارای آن هستند.

محل اصلی کنکاش اینجاست.

در این مرحله با ویژگی‌های بنیادین و غیر بنیادین روبرو هستیم.

ویژگی‌های بنیادین، مربوط به دیدگاه و مواضع اصولی ما نسبت به انسان است. توجه شما را به چند نمونه از ویژگی‌های بنیادین انسان جلب می‌کنم.

نمونه ۱: انسان خردمحور یا غریزه‌محور

از دو منظر به انسان نگریسته و تعریف می‌شود: آیا انسان خردمحور است یا غریزه‌محور؟

اگر انسان را خردمحور تعریف کنیم، منطق او «خردورزی» است. اما اگر انسان غریزه‌محور باشد، منطق او منطق «دلم می‌خواهد» است.[1]

نمونه ۲: انسان ارادی یا جبری

تعریف انسان به موجودی ارادی و مسئولیت پذیر یا موجودی جبری، هر کدام دستگاهی جداگانه می‌گشاید. آیا می‌توان گفت انسان در این دو تعریف، به شکل مطلق از حقوق برابر برخوردار هستند؟!

قائل به جبر به راحتی از دیوار مردم بالا می‌رود و خود را معذور هم می‌پندارد، به صرف این که این شخص انسان است، می‌توان حق آزادی برابر و یکسان با دیگران به او داد؟!

نمونه ۳: انسان مؤمن و انسان کافر

اگر تعریف ما از انسانیت، به شکلی باشد که انسانیت با ایمان ملازمه داشته باشد، دستگاهی گشوده می‌شود.

اما اگر تعریف انسانیت به شکلی باشد که با ایمان و کفر ملازمه نداشته باشد، دستگاهی دیگر گشوده می‌شود.

این ویژگی در تعریف انسان، تأثیر فراوانی در حقوق انسان‌ها می‌گذارد.

از منظر اسلام انسان به شکلی تعریف می‌گردد که کافر (البته و صد البته با حفظ تمامی شرایط مربوطه) تنها صورتی از انسانیت دارد، ولی در عمل همانند چهارپا و یا پست‌تر از چهارپاست.

ویژگی‌های بنیادین، موجب تغییرات اساسی در طبقه بندی صاحب حق و موضوع حقوق می‌گردد.

در مقابل ویژگی‌های بنیادین، ویژگی‌هایی هم هستند که به این پایه از اهمیت نیستند مانند این که:

فرد دانشمند است یا غیر دانشمند، سرپرست خانواده است یا خود در سرپرستی دیگری قرار دارد، در حوزه اقتصاد مولد است یا مصرف کنند و…

در طبقه بندی موضوعات حقوق، باید مجموع این ویژگی‌ها را در نظر گرفت و تحقیق نمود تا به معیار درستی در تعریف حقوق برسیم.

به نظر می‌رسد که تجزیه و تحلیل برای طبقه بندی موضوعات، به شکل کلی آن از سوی همگان پذیرفته و اجرا می‌شود.

اگر تجزیه و تحلیل موضوعات برای طبقه بندی علمی پذیرفته شده است، پس مشکل کجاست؟

مشکل در طبقه بندی ویژگی‌هاست و این که کدام یک از ویژگی‌ها تأثیرگذار است و کدامیک تأثیرگذار نیست.

در درجه دوم اگر ویژگی تأثیرگذار است تأثیر آن چگونه است.

تا کنون با تجزیه و تحلیل موضوع حق، با ویژگی‌های متعدد و متنوعی آشنا شدیم.

مسلما تمامی ویژگی‌ها در تعریف حق مؤثر نیستند. مثلا حق انسان، هر چه که باشد، بلندی و کوتاهی قد او هیچ اثری در حق انسان ندارد و…. این مطلب کاملا روشن و بدیهی است.

از این رو در تجزیه و تحلیل بر ویژگی‌های تأثیر گذار متمرکز می‌شویم.

 

[1]- توضیح این مطلب در الفبای انسانیت آمده است.

ویژگی‌هایی که موجب حق افزوده می‌گردد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۸-۵:۳:۳۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22001
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 563

گروه نخست از ویژگی‌های تأثیرگذار را در لابلای مطالب پیشین شناختیم. این گروه شامل ویژگی‌هایی بود که حق افزوده‌ای را اثبات می‌کرد.

همان گونه که پیش از این گذشت انسان به شکل مطلق حقی دارد، ولی انسان دانشمند علاوه بر حق انسانی، به دلیل آگاهیش دارای حق افزوده‌ای است.

پیش از مثالهای متنوعی در این حوزه گذشت از این رو از آن می‌گذریم.

نابرابری حقوق انسان‌ها بر اساس ملاکی که حق افزوده می‌آورد، مورد اشکال نیست.

ویژگی‌هایی که موجب حق متفاوت می‌گردد

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۲۸-۵:۳:۳۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۴/۲۶-۶:۲:۲۷
    • کد مطلب:22002
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 604

گروه دوم از ویژگی‌های تأثیرگذار، ویژگی‌هایی هستند که با حفظ حق پایه (مانند حق انسان)، دو حق متفاوت دیگر برای دو زیر مجموعه خود، به شکل جداگانه ثابت می‌کند.

مثلا مجموعه انسانی تقسیم می‌شود به انسانهای مرد و انسانهای زن.[1]

حق انسانی هر گونه که تعریف شود، برای همه انسانهاست، چه زن باشند و چه مرد، تفاوتی در حق انسانی آنها نمی‌کند.

به عنوان نمونه حق اختیار[2]، برای همه انسانهاست، چه مرد باشند و چه زن، از این جهت فرقی نمی‌کند.

سخن بر سر این است که آیا مردانگی و زنانگی هر کدام جداگانه موجب حق افزوده‌ای برای مرد و زن می‌گردد یا خیر؟

به سخن دیگر آیا ویژگی مردانگی و زنانگی موجب نمی‌شود که حق مدیریت خارجی خانواده برای مرد باشد و حق مدیریت داخلی خانواده برای زن باشد؟

مدیریت خارجی و مدیریت داخلی دو حق متفاوت است که هر کدام از ویژگی مردانه و زنانه‌ی مردان و زنان ناشی شده است.

اصل حق افزوده پیش از این گذشت که هیچ حرف و حدیثی در آن نیست.

آن چه مورد بحث قرار گرفته، حقوق متفاوت زن و مرد است، البته حقوق متفاوتی که مازاد بر حق انسانی این دو باشد.

پس یک نقطه مهم بحث، حقوق متفاوت برای دو زیر مجموعه انسانی است.

مهم‌ترین مصداق این بخش نیز حقوق مردان و زنان است که انشاء الله مستقلا تحقیق خواهد شد.

 

[1]- مطالب ارایه شده در این مورد بر اساس دیدگاه اسلام است که زن را انسان می‌داند اما دیدگاه‌های دیگری درباره زن وجود دارد که مورد پذیرش اسلام نیست لذا آن دیدگاه‌ها را مطرح نمی‌کنیم.

[2]- به توضیح بسیار مهمی که در بحث عقلانیت آزادی آمده است

ویژگی‌هایی فرعی متعارض با حقوق پایه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۳۰-۵:۱۳:۴۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۴/۲۶-۶:۷:۳۳
    • کد مطلب:22003
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 603

گروه سوم از ویژگی‌های تأثیرگذار، ویژگی‌هایی هستند که با حق پایه (مانند حق انسان)، در تعارضند و نتیجه این تعارض نیز انعدام حق پایه است.

این گروه از ویژگی‌ها در عمل پر چالش‌ترین بخش مباحث حقوق انسان است. برای توضیح این بخش با ما همراه باشید.

مسلما شهروندان یک کشور با بیگانگان از حقوق برابر برخوردار نیستند. این گونه موارد خالی از نقض و ابرام است.

اما اگر شهروندی به کشورش خیانت کند اینجا مسئله فرق می‌کند.

ویژگی خیانت به کشور، با اصل شهروندی در تناقض است.

توضیح این که می‌شود کسی شهروند واقعی کشوری باشد اما خدمتی به کشورش نکند.

و می‌شود کسی شهروند واقعی کشوری باشد اما به کشورش خدمت کند. البته در این صورت، شامل حق افزوده می‌گردد.

ولی شدنی نیست که کسی شهروند واقعی کشوری باشد، اما در عین حال به کشورش خیانت کند و خدمت کشور دشمن را بپذیرد.

خیانت و شهروندی متناقض هستند.

ریشه این تناقض در واقع این است که چنین فردی به جای خدمت به کشور خود، خدمت به کشور دشمن را پذیرفته است.

اینجا دیگر مسئله جدیدی پیدا می‌شود.

ویژگی‌های مختلفی که تا کنون مطرح کردیم با حقوق پایه تنافی نداشت. مثلا حقوق کلی موجودات، هیچ تنافی با حقوق جانداران ندارد، بلکه جانداران حقوق افزوده‌ای بر حقوق موجودات دارند. همچنین حقوق جانداران، هیچ گونه تنافی با حقوق انسان ندارد، بلکه انسان حقوق افزوده‌ای بر سایر جانداران دارد و…

همچنین حقوق شهروندی هیچ گونه تنافی با حقوق قانون‌مداران و خدمتگزاران به مملکت ندارد، بلکه خدمتگزاران حقوق افزوده‌ای بر شهروندان دارند.

اما ویژگی مجرمین و خائنین، در تناقض آشکار با حقوق شهروندی قرار دارد.

نمونه‌ی دیگر، آزادی حق انسان است. اگر فردی از انسانها سالها دست به قتلهای پنهان بزند و بعد شناخته شود، آیا کسی از آزادی، چنین قاتلی حمایت می‌کند؟!

در بحث حقوق شرعی نیز شاید بتوان نمونه‌های فراوانی را پیدا کرد. از جمله حق ارث از پدر، حق شرعی مسلم هر فرزندی است. اما اگر فرزندی پدر خود را بکشد، قتل پدر، حق ارث پسر را نابود می‌کند.

مثالهای یاد شده روشن ساخت که برابری مطلق نیاز به تجزیه و تحلیل دارد و چه بسا اقتضای خردورزی در برخی از ویژگی‌های نابرابری باشد و نه تساوی حقوق.

بحث تناقض کفر با انسانیت، و به تبع آن اخراج کافر از انسانیت، در این بخش قرار دارد و از مباحث بسیار چالشی است که انشاء‌الله به شکل مستقل مطرح خواهد.

در این موارد نیز هیچ مشکلی وجود ندارد.

اصل نابرابری حقوق انسان‌ها بر اساس ویژگی متعارض با حق پایه، مورد اشکال نیست. پس مشکل کجاست؟

برابری حقوق فاقد پشتوانه عقلانی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۳۰-۵:۱۳:۵۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:22004
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 598

عصاره مباحث پیشین این شد که:

۱- تساوی حقوق به شکل مطلق را نه کسی می‌پذیرد و نه قابل دفاع علمی است و نه هم کسی آن را اجرا کرده است.

تساوی حقوق به شکل کاملا مساوی، تنها در صورتی است که موضوع آنها کاملا یکسان باشد.

۲- بنا بر این برای شناخت حقوق، نیازمند حقوق طبقه بندی موضوع حقوق هستیم.

تجزیه و تحلیل موضوعات برای طبقه بندی آنها، از سوی همگان پذیرفته شده است.

۳- با تجزیه و تحلیل ویژگی موضوعات، با سه گروه از ویژگی‌ها روبرو می‌شویم:

۳.1- گروه نخست از ویژگی‌های تأثیرگذار، ویژگی‌هایی است که علاوه بر حق پایه، حق افزوده‌ای را اثبات می‌کند. نابرابری حقوق انسان‌ها بر اساس حق افزوده مورد اشکال نیست.

۳.2- گروه دوم از ویژگی‌های تأثیرگذار، ویژگی‌هایی هستند که با حفظ حق پایه، حقوق متفاوت دیگری برای زیرمجموعه‌ها، ثابت می‌کند. مهم‌ترین مصداق این گروه تفاوت حقوق مردان و زنان است.

3.3- گروه سوم از ویژگی‌های تأثیرگذار، ویژگی‌هایی هستند که با حق پایه، در تعارضند و نتیجه تعارض، انعدام حق پایه است. این گروه از ویژگی‌ها در عمل پر چالش‌ترین بخش مباحث حقوق انسان است.

اما با این همه اصل نابرابری حقوق انسان‌ها بر اساس ویژگی متعارض با حق پایه، مورد اشکال نیست.

حاصل مباحث پیشین این شد که برابری حقوق، نه تنها هیچ پشتوانه عقلانی ندارد، بلکه بر خلاف خردورزی است.

اقتضای خردورزی نابرابری حقوق است و نه برابری حقوق. مگر در صورتی که موضوع آنها کاملا یکسان باشد.

شناخت واقعی حقوق، در گرو حل مسائل بنیادین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۷/۰۴/۳۰-۵:۱۳:۵۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۷/۰۴/۳۰-۵:۱۷:۴
    • کد مطلب:22005
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 589

نتیجه مباحث گذشته این شد که طرح تساوی حقوق، بحثی است انحرافی که اصل طرح آن نادرست است. چرا که ریشه این بحث، یکسانی کامل موضوعات حقوق است. بنا بر این باید بر شناخت موضوعات حقوق متمرکز شد.

نابرابری حقوق از نظر علمی آشکارا قابل اثبات است.

اما چند معضله در این جا وجود دارد که نوشتار حاضر مجال طرح آن نیست از این به آنها اشاره می‌کنیم تا در مجال مناسب به آن پرداخته شود.

معضله‌ی نخستی که هست، تشخیص مصادیق ویژگی‌ها است.

ممکن است یک عمل از نظر کسی خیانت به کشور نباشد و از نظر دیگر مصداق خیانت باشد.

این معضله، در شناخت مصادیق فردی هست (شبهه موضوعیه) که باید برای حل آن چاره‌ای اندیشیده شود و ضابطه‌ای خردورزانه مثلا برای شناخت خائن و غیر خائن تعریف نمود.

معضله بزرگتر، اختلاف در مبانی فکری و عملی است که بر اساس آن تناقض و عدم تناقض ویژگی‌های تعریف می‌شود.

پیش از این به چند مورد از ویژگی‌های بنیادین اشاره کردیم. مانند:

تعریف انسان به خردمحور یا غریزه‌محور

تعریف انسان به موجود ارادی یا جبری

تناقض کفر با انسانیت

البته روشن است که با حل نشدن مباحث بنیادین، معضله شناخت حقوق هرگز حل شدنی نیست.

از این رو بایسته است به جای مباحث شعاری و احساسی در برابری انسان‌ها، به مباحث شناختی رو آورد تا معضله از ریشه حل گردد.

پس از حل مسائل بنیادین، نوبت به شناخت حقوق انسان می‌رسد.

یکی از مهم‌ترین مسائل بنیادین در حوزه علوم انسانی، به ویژه روانشناسی و جامعه شناسی، «بحران هویت» است. «پروژه خود گم‌شده» در چهار حلقه‌ی «الفبای انسانیت»، «الفبای عقلانیت»، «الفبای دیانت» و «الفبای فقاهت» به مسائل بنیادین مهمی می‌پردازد.

پس از تحقیق در مباحث بنیادین نوبت به طرح حقوق انسان می‌رسد.

از مهم‌ترین و چالشی‌‌ترین حقوق انسان، حق آزادی است. این بحث با عنوان «عقلانیت آزادی» در سایت آشتی با خرد ارایه شده است.

و به دنبال آن سایر مباحث خردورزانه همچون…

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما