یكی از مباحث لازم از بحث عقلانیت پوشش این است که بر فرضی که پوشش کاملا خردمندانه باشد، آیا در دورانی که ما زندگی میکنیم، امکان طرح این گونه مباحث وجود دارد؟!
به خصوص اگر مقتضای عقلانیت پوشش فراگیر باشد، مطرح كردن آن به این شكل به صلاح است؟! یا نفس طرح این مسئله، خود زیانهای دارد؟!
این اشکال به زبانهای متفاوتی بیان میشود که در فصلهای بعدی به آن میپردازیم.
پیش از هر چیزی نباید فراموش کرد که این بحث بر اساس اصل موضوعی عقلانیت پوشش فراگیر است؛ یعنی پس از این که خردمندانه بودن پوشش، بدیهی شد و تردیدی در آن باقی نماند، سخن در این است که آیا امکان طرح و سپس در مرحله بعد اجرای آن وجود دارد یا خیر؟
ناسازگاری و ناممکنی در شرایط موجود
طرح پوشش فراگیر برای کسانی که به وضعیت کنونی زندگی خو گرفتهاند، عملا ناممکن مینمایاند.
مسئولیتهایی که خواسته و ناخواسته بر دوش زنان افتاده است، روابط اجتماعی البته با ضوابط کنونی آن، تعریفی که از انسان به شکل عام و زن به شکل خاص داریم، و… همه و همه دست به دست هم میدهد و پوشش خردمندانه را ناممکن مینمایاند.
در نگاه گستردهتر، با رسوخ سینما و تلویزیون به اعماق زندگی و ماهیتی که هنر هفتم دارد، اصلا طرح پوشش محال و ناشدنی است و…
این ناممکنی بستری شده است برای فاصله جامعه ما با پوشش (و در واقع فاصله با عقلانیت)، و این فاصله هم چنان بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که اصل پوشش به فراموشی سپرده خواهد شد.
آیا واقعا چنین است؟ بحث را در این راستا ادامه میدهیم.
ناشدنی خود خواسته
ناشدنیها دو گونه است: ناشدنی که اصلا در اختیار ما نیست و ناشدنی که ما خود این چنین ساخته و پرداختهایم.
اگر واقعا چیزی ناشدنی باشد باید سراغ راهی دیگر را گرفت.
اما مشکلات ما غالبا در ناشدنیهایی است که خود ناشدنی کردهایم.
آیا شما کیفیت شکار میمون را شنیدهاید؟ نقل میشود یکی از شیوههای شکار میمون به این شکل است که ظرفهایی با دهانهی تنگ در زمین نصب میکنند دهانه این ظرفها به اندازهای است که دست میمون به شکل باز داخل آن میرود اما اگر میمون دستش را ببندد دیگر امکان خارج کردن دستش از آن ظرف وجود ندارد. بعد از نصب ظرفها مقداری از تنقلات مورد علاقه میمون داخل آن میریزند. شکارچی خود دست داخل ظرفها میکند و از تنقلات استفاده میکند. میمون هم بر اثر غریزه تقلیدگری سراغ ظرفهای نصب شده میرود. وقتی با تنقلات روبرو میشود حرصش گل میکند و دستش را داخل ظرف کرده و مشتش را پر میکند. شکارچی به سراغ میمون میآید. روشن است که دهانه به اندازهای نیست که بتواند با مشت پر از صحنه خلاص شود. عقلش هم به اندازهای نیست که مشتش را خالی کند و بدین صورت شکار میشود.
نجات از این دام برای میمون با عقلی که دارد ناشدنی است. اما واقعا چنین است؟! اگر میمون مشتش را باز كند باز هم اسیر میشود؟!
احتمال نمیرود که بسیاری از گرفتاریهای ما مانند گرفتار شدن میمون باشد؟!
آیا احتمال ندارد كه بشود زندگی را به شكلی رقم زد که اصلا دچار مشکل نشویم؟ یا این که ما نوعی از زندگی را برگزیدهایم که راه نجات را بر خود بستهایم؟!
هستند کسانی که خردمندانه زندگی روز مره خود را طی میکنند و این ناشدنیها را هم ندارند.
البته خردمندانه زیستن هم مالیات دارد، اما این چنین نیست که زندگی خردمندانه ناشدنی باشد.
بخش بزرگی از ناشدنیهای ما به ویژه در مسئله پوشش از این گونه است.
حذف اصل با ناشدنی بودن بعض
گفتیم بسیاری از ناشدنیهایی که تخیل میشود خود خواسته است و در واقع ناشدنی و محال نیست.
اما اندک نیست مواردی که فرد در تناقض قرار میگیرد و نمیتواند خرد را بر تمامی جوانب زندگیش إعمال کند.
روشن است که اگر واقعا دچار چنین شرایطی شدیم خود خردورزی راه گشای ماست. در این گونه موارد اقتضای خردورزی این است که آن چه از اهمیت بیشتری برخوردار است همان را مقدم بداریم.
به سخنی دیگر قانون اهم و مهم در سرتاسر زندگی ما جاری و ساری است.
سخن ما این نیست که پوشش فراگیر در تمامی موارد ممکن و شدنی است و پیش از این هم در بحث ضرورتها به آن اشاره داشتیم.
بلکه مقصود این است که چرا با ناشدنی شدن بخشی از پوشش در ظروف خاصی، اصل پوشش در همه جا و هر زمانی كم رنگ میگردد!!!
شهامت جنگیدن
انتخاب زندگی خردمندانه خالی از چالش نیست؛ برخی از این چالشها از سوی نابخردان است.
اگر مباحث عقلانی در تمامی شاخهها، از جمله موضوع پوشش، گشوده شود، مقابله با چالشها نیز آسانتر میگردد.
اصلا بسیاری از موارد ناکامی در مقابل چالشها، ناشی از بها ندادن به خردمندی است.
روشن است که با گشودن این مباحث، توانایی ما در مقابله با چالشها بیشتر شده و شهامت جنگیدن با نابخردان را پیدا خواهیم کرد.
بنا بر این اگر هم بپذیریم که پیاده سازی پوشش بر اساس خردورزی امکان ندارد، خوداری از طرح این گونه مباحث، به منزله پذیرفتن بیشتر شکست و توقف در حرکت عقلانی است.
اما با گشودن این مباحث پیاده سازی زندگی خردمندانه بیشتر در دسترس قرار میگیرد و تحقق آن امکان بیشتری پیدا میکند.
طرح این مباحث موجب میشود با سری افراشتهتر و سینهای ستبرتر در مقابل طعنهها و ریشخندهای نابخردان بایستیم و حد اقل اگر خود رعایت نكنیم دیگر به خیل تمسخر كنندگان نپیوندیم.
بازنگری در تعاریف
یکی از ریشههایی که زندگی خردمندانه را ناممکن ساخته است، زیر ساختهای شناختی ماست که غالبا تحفهی ناخواسته بیگانگان است.
با مراجعه به معرفی «پروژه شخصیت گمشده» با اهمیت هویت یابی آشنا میشوید و از جمله در بحث «از هویتیابی تا هویتسازی» تفاوت این دو را میشناسید.
بسیار مناسب است عصاره این بحث را یادآور شویم:
جان سخن این که فرآیند هویت در جوامع نو [بر خلاف جوامع سنتی] دارای این ویژگیهاست:
1ـ هویت به من القاء میشود و نه این که من واقعا آن را اختیار کنم.
2ـ هویت من حاصل هر نوع آگاهی من نیست؛ بلکه حاصل تنها آگاهیهایی است که مناسب با مذاق رسانههاست؛
3ـ همان آگاهیهای خاص نیز با شگردهای رسانهای، کنش رفتاری مورد نظر امپراطوران مقتدر و مسلط رسانهای را در من ایجاد میکنند.
4ـ در نتیجه فرایند هویتیابی که بر اساس آگاهیها که توسط من حاصل میشد، تبدیل به فرایند معناسازی و هویت سازی توسط رسانهها میگردد.
طرح مباحث زندگی خردمندانه، خود راهی است برای آگاهی واقعی اندیشه ما، تا مقابله با هویت سازی بیگانگان را ممكن سازد.
مهمترین عنصر در طرح این گونه مباحث بازنگری در تعاریفی است که غالبا به ما دیکته شده است.
از جمله در بحث عقلانیت پوشش نیازمند بازنگری در تعریف انسان و به ویژه تعریف زن داریم تا زیربنای مناسبی برای بازنگری مباحث متفرع بر آن از قبیل آزادی و حقوق فردی فراهم آید.
فراری دادن مردم از اصل پوشش
پس از این که روشن شد پوشش فراگیر زن، خردمندانه است، این اشکال قابل طرح است که پذیرش این موضع برای همگان قابل هضم نیست و اگر بر آن پافشاری کنیم، کسانی که ظرفیت و جنبه لازم را ندارند، از آن فراری میشوند و دیگر کسی سراغ حجاب نمیآید.
اما با تعدیل پوشش، امکان جذب افراد بیشتری به وجود میآید.
پیش از این اشاره کردیم درستی یا نادرستی «تعدیل» در بحث اعتدال گرایی روشن میشود، پس از آن میگذریم.
اما فراری شدن دیگران از پوشش، آیا واقعیت دارد یا خیر؟! این مطلب هم، قابل تأمل جدی است که فعلا از آن هم میگذریم و فرض را بر این میگذاریم که واقعا چنین باشد.
بحث عقلانیت پوشش یک بحث علمی در حوزه شناخت است که باید بر اساس موازین علمی طرح و بررسی گردد. اما چگونگی ارایه آن به دیگران و کیفیت دعوت به پوشش، مربوط به حوزه فرهنگ سازی و و اجرا است.
وقتی یک بحث علمی مطرح میشود، لزوما به معنی این نیست که اجرای آن هیچ پیش نیازی ندارد و یا در مرحله عمل، از بالاترین درجه آن آغاز شود.
بحث تبلیغ و فرهنگ سازی، آن هم در حوزه رسانههای جمعی خود از مباحث تخصصی است و دارای ضوابط خاصی است که صد البته ضوابط خردمندانه آن باید به دقت اجرا شود.
پس فعلا که در حوزه شناخت هستیم، نباید پای مشکلات حوزه اجرا را به میان کشید.
در این جا یک اشاره برای نکته سنجان دارم و از آن میگذرم.
اگر به خرد مردم بهای لازم داده شود و هدف نخست مباحث اجتماعی و فرهنگی و دینی، إقناع عقلانی مردم باشد، برداشت بیشتر و بهتری از برخی راهکارهایی که تا کنون تجربه شده، خواهیم داشت.
در هر صورت اگر عقلانیت پوشش به درستی معرفی و کاملا هضم شود، خواه ناخواه راه اجرای آن هموارتر میگردد و بسیاری از مسائلی که بسیار دشوار مینماید، آسانتر میگردد.
پیش از این هم اشاره کردیم که روشهای نادرست بار سنگینی بر دوش خردمندانه زیستن گذاشته است که بدون اصلاح آنها احیانا نتیجه معکوس میگیریم.
اما درد اصلی این است که خود متولیان بحث پوشش، درک درستی از خردمندانه بودن پوشش ندارند. روشن است که وقتی که متولی خود، فاقد شناخت لازم باشد، و یا اعتقادی به پوشش نداشته، انتظار موفقیت نسبی هم نمیرود تا چه رسد به اصلاح کار. از این رو لازم است پیش از مرحله اجرا و حتی فرهنگ سازی، متولیان امر، خود به دنبال یافتن درک درست از پوشش باشند و در آغاز به إقناع خرد خویش بیندیشند تا اصلاح دیگران.
ناگفته پیداست کسی که با شناخت مستحکمی وارد حوزه اجرایی گردد، بیشتر بر اقناع عقلانی دیگران تکیه خواهد کرد تا اصلاح چماقی![1]
سوء استفاده دشمن
روشن است که اگر ما پوشش فراگیر را انتخاب کنیم، فاصله بسیار زیادی با بخشی از دنیای کنونی خواهیم داشت.
ممکن است توهم شود این فاصله، بستر مناسبی است که دشمنان ما تصویر نامناسبی از ما ارایه دهند. برای پرهیز از دسته شدن چاقوی دشمن، لازم است عقب نشینی به اصطلاح تاکتیکی نماییم.
اما باید توجه داشت اولا هر عقب نشینی تاکتیکی بر اساس چگونگی دست یافتن به هدف مشخصی، ولو در دراز مدت است. دوستانی که در بحث پوشش و سایر مباحث عقلانی چنین میاندیشند، باید توضیح دهند که حاصل این عقب نشینی تاکتیکی چیست و زمان برداشت محصول آن کدام است؟!
تجربه نشان داده است که بیشتر عقب نشینیهای این چنینی، موقت نبوده است بلکه برای همیشه خاکریز دشمن جا به جا شده و طمع آنان برای پیشروی، بیشتر و شدیدتر گردیده است.
ثانیا اگر ما تعریف درستی از انسان داشته باشیم و بر انسان خردمحور تکیه کنیم، طرح این گونه مباحث، نه تنها بستری برای سوء استفاده دشمن نیست، بلکه نشان از اعتلاء اندیشه و فرهنگ ما دارد و عقلای قوم را به اندیشه وامیدارد و چه بسا خود بیشتر باعث جذب آنان به خردمندی گردد.
بر فرض تنزل، با نشان دادن ناخردمندانه بودن روشهای رایج زندگی، حد اقل عرصه بر دشمن در حوزه شناخت و عقلانیت تنگتر خواهد شد.
متأسفانه نادانی، ما را ناتوان کرده است و این ناتوانی آن چنان بر ما سیطره پیدا کرده است که شخصیتی بزدلی و بیغیرت برای ما به ارمغان آورده است.
از آن جایی که از حد اقل شهامت اعتراف به نادانی و ناتوانی هم برخوردار نیستیم، ننگ خود را با این گونه تاکتیکهای موهوم استتار میکنیم.
[1]ـ توهم نشود که استفاده از قدرت برای اصلاح واقعی، به شکل مطلق منفی است بلکه مقصود این است که نباید با رها کردن اصل که خردورزی است، به آخرین لایههای کار بچسبیم. البته روشن است که در مواردی هم استفاده از قدرت لازم است که در اینجا تنها به یک مثل بسنده میکنیم فرض کنید یک بیماری فراگیر خطرناک در یکی از شهرها شایع شده است و فعلا امکان درمان فوری آن نیست آیا استفاده از قرنطینه اجباری خلاف خردورزی است؟!
یكی از مباحث لازم از بحث عقلانیت پوشش این است که بر فرضی که پوشش کاملا خردمندانه باشد، آیا در دورانی که ما زندگی میکنیم، امکان طرح این گونه مباحث وجود دارد؟!
به خصوص اگر مقتضای عقلانیت پوشش فراگیر باشد، مطرح كردن آن به این شكل به صلاح است؟! یا نفس طرح این مسئله، خود زیانهای دارد؟!
این اشکال به زبانهای متفاوتی بیان میشود که در فصلهای بعدی به آن میپردازیم.
پیش از هر چیزی نباید فراموش کرد که این بحث بر اساس اصل موضوعی عقلانیت پوشش فراگیر است؛ یعنی پس از این که خردمندانه بودن پوشش، بدیهی شد و تردیدی در آن باقی نماند، سخن در این است که آیا امکان طرح و سپس در مرحله بعد اجرای آن وجود دارد یا خیر؟
ناسازگاری و ناممکنی در شرایط موجود
طرح پوشش فراگیر برای کسانی که به وضعیت کنونی زندگی خو گرفتهاند، عملا ناممکن مینمایاند.
مسئولیتهایی که خواسته و ناخواسته بر دوش زنان افتاده است، روابط اجتماعی البته با ضوابط کنونی آن، تعریفی که از انسان به شکل عام و زن به شکل خاص داریم، و… همه و همه دست به دست هم میدهد و پوشش خردمندانه را ناممکن مینمایاند.
در نگاه گستردهتر، با رسوخ سینما و تلویزیون به اعماق زندگی و ماهیتی که هنر هفتم دارد، اصلا طرح پوشش محال و ناشدنی است و…
این ناممکنی بستری شده است برای فاصله جامعه ما با پوشش (و در واقع فاصله با عقلانیت)، و این فاصله هم چنان بیشتر و بیشتر میشود تا جایی که اصل پوشش به فراموشی سپرده خواهد شد.
...