×

درباره میز در پرتو وحی

وحی، همان آب زلالی است که خرد، تشنه و سرگردان اوست.
وحی نه تنها جبران کننده محدودیت خرد است، بلکه پر پرواز خرد است.
نیاز خرد به وحی، نیاز تشنه به آب است…
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
دوشنبه ۱۸ فروردین ۱۴۰۴
۸ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

پشتوانه‌‌های علمی ائمه علیهم السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۲۳-۶:۵۳:۱۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۴/۲۳-۷:۲۰:۵۱
    • کد مطلب:18530
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 21052

از آنجایی «جهل» یگانه عامل افراط و تفریط است، لازم است با افروختن چراغ عقل و علم به جستجوی صراط مستقیم الهی پرداخت. یگانه میزان صراط مستقیم، شناخت ائمه هدی علیهم السلام و پیروی آنان می‌باشد، این مطلب بر اساس دلایل عقلی و نقلی متعددی است كه در كتب مربوطه آورده شده است.

بسیار مناسب است برای نجات از گردابهای افراط و تفریط به قطره‌ای از اقیانوس فضایل آنان اشاره‌ای گذرا داشته باشیم.

بدیهی است كه این اشارات همچنان كه بر ولایتمان می‌افزاید، نجات دهنده‌ی است از برخی از آفتهایی كه ریشه در ناآگاهی دوستان دارد، و همچنین بیمه كننده است در مقابل برخی از ویروسهایی كه بیگانگان به كالبد امت اسلامی تزریق می‌نمایند.

موضوعی كه پیش رو دارید اشاره‌ای است ـ‌البته در خور ما و نه شایسته‌ی آنان[1]‌ـ به اقیانوس‌های عظیمی كه پشتوانه علمی خلفاء الهی است در رساندن كاروان بشریت به مقصد نهایی خلقت.[2]

در روایاتی كه عرضه می‌گردد خواهیم دید كه برخی از منابع اختصاصی علوم ائمه علیهم السلام در چند گروه جای دارد:

گروهی از آن میراثی است كه از پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان رسیده است.

از بخشی دیگر آن به عنوان «علم غابر» و «علم مزبور» یاد شده است.

و مهمترین قسمت آن، ارتباط زنده و همیشگی با دستگاه الهی است كه در روایات با تعبیر «علم حادث» آمده است.

در بحثی كه پیش رو دارید از ترجمه‌ی این كلمات می‌گذریم[3] و عین همین كلمات را به عنوان یك اصطلاح به كار می‌بریم.

به دلیل این كه بسیاری از روایات به مجموعه‌ای از این مطالب اشاره دارد تفكیك روایات دشوار است؛ از این جهت عمده‌ی روایات مطرح شده به فصلهای مختلفی ارتباط دارد. توضیح بیشتر در فصلهای آینده تقدیم می‌گردد.

پیشاپیش تذكر این نكات ضروری است كه:

‌أ-    مطالب مطرح شده تنها اشاره‌ای است به برخی از مقامات ائمه علیهم السلام، ولی هرگز نمی‌توان ادعا نمود كه منابع علمی ائمه علیهم السلام منحصر در این امور می‌باشد.

‌ب-  صد البته كه ادعای رسیدن به حقیقت امور مطرح شده نیز گزاف بزرگی است، بنا بر این آنچه عرضه می‌شود تنها اشاره‌ای است به قسمتی از آنچه در برخی از روایات بیان شده است، آن هم در خور ما و نه شایسته‌ی آنان.

‌ج- استغفار می‌كنیم از این كه به خاطر تقصیر و قصورمان ناخواسته آنان را از مقاماتی كه تنها اهل آن از آن باخبر است تنزل داده باشیم.

‌د-   ابتدا این بحث جزئی از مباحث «آیا ائمه محدِّث (به کسر دال) بوده‌اند؟» بود ولی به خاطر توسعه آن و استفاده‌ی بیشتر از آن بحث تفكیك شد. از این جهت برای روشن شدن بیشتر ارتباط این بحث با سلسله‌ی نوشتارهای درایت روایت مراجعه به مباحث یاد شده لازم است.

‌ه-   گرچه این بحث با سطح فكری صاحبان برخی آراء و نظریات فاصله‌ی بسیاری دارد، اما به دلایلی كه در «ظالمانه‌ترین نظریات؛ امااز دوست…!» خواهد آمد طرح آن را لازم دیدیم.

 


[1]ـ چرا كه درك این گونه روایات قابلیت خاصی لازم دارد.

[2]ـ توجه به دو نكته لازم است:

نكته‌ی اول: ابتدا این بحث جزئی از «درایتِ روایت 10: ائمه علیهم السلام مفتی هستند یا محدِّث؟» بود ولی به خاطر توسعه آن و استفاده‌ی بیشتر از آن بحث تفكیك شد. از این جهت برای روشن شدن بیشتر ارتباط این بحث با سلسله‌ی نوشتارهای درایت روایت مراجعه به «درایتِ روایت 10: ائمه علیهم السلام مفتی هستند یا محدِّث؟» لازم است.

نكته‌ی دوم: گرچه این بحث با سطح فكری صاحبان برخی آراء و نظریات فاصله‌ی بسیاری دارد، اما به دلایلی كه در «درایتِ روایت 13: ظالمانه‌ترین نظریات؛ امااز دوست…!» خواهد آمد طرح آن را لازم دیدیم.

[3]ـ رسیدن به درك اجمالی علم ماضی و غابر و مزبور و حادث برای كسانی كه در مرتبه و مقام ائمه علیهم السلام نیستند بسیار دشوار و شاید غیر ممكن باشد، اما توضیح این كلمات عبارت است از:

«غابر» از اضداد است و در دو معنی «گذشته» و «باقی» به كاربرده می‌شود.

«حادث» در مقابل قدیم به معنی «چیزی است كه سابقه عدم دارد»، همچنین به معنی «جدید» و «متجدد» نیز به كار برده می‌شود.

«مزبور» به معنی «نوشته شده» و «خوانده شده» و چیزی خوب نوشته شده است می‌آید.

1ـ آثار انبیاء (میراث پیامبر صلی الله علیه و آله)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۴/۲۷-۱۱:۴۹:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۴/۲۳-۷:۲۳:۲۲
    • کد مطلب:18531
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1494

همه‌ی آثار علمی و غیر علمی باقی مانده از تمامی پیامبران گذشته نزد پیامبر خاتم صلی الله علیه و آله جمع شده است و آن حضرت تمامی این آثار را برای ائمه هدی علیهم السلام به ارث گذاشته است.

ممكن است «أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ» در آیه‌ی زیر نیز به همین امر اشاره داشته باشد خصوصا با توجه احادیثی كه در ذیل این آیه آمده است. توجه كنید:

ای پیامبر بگو آیا چنین می‌پندارید كه آنچه كه به جای خداوند می‌خوانید چیزی از زمین خلق را كرده‌اند یا در آسمان‌ها با خداوند شراكتی دارند؟ اگر راستگو هستید سند آن را از كتابی كه از قبل باشد و یا از آثار باقی مانده‌ی علم ارایه دهید.[1]

ابوعبیده از امام باقر علیه السلام درباه‌ی این آیه پرسید كه خدا می‌فرماید: «اگر راستگو هستید سند آن را از كتابی كه از قبل باشد و یا از آثار باقی مانده‌ی علم ارایه دهید»، امام فرمودند: مقصود خدا از كتاب تورات و انجیل است و همانا از اثاره علم، علم اوصیا را اراده كرده است.[2]

معلی از امام صادق علیه السلام نقل می‌كند كه درباره‌ی عموزادگانشان (كه ادعای رهبری داشتند) فرمودند: یقینا كتابها(ی مورثی از پیامبر صلی الله علیه و آله) نزد علی بن ابی طالب علیه السلام بود پس هنگامی كه به طرف عراق رفت آنها را نزد ام سلمه امانت گذاشت و هنگامی كه حضرت به شهادت رسید آن كتابها نزد امام حسن علیه السلام و پس از شهادت حضرت، نزد امام حسین علیه السلام و سپس نزد پدرم بود.

سپس به معلی فرمودند: آیا گمان می‌كنی اینان (عموزادگان ما در ادعای قیام) به سوی خوبی از ما پیشی گرفته‌اند؟ یا میل آنان به خوبی بیشتر از ماست؟ و یا آنان زودتر از ما به خوبی رسیده‌اند (كه آنان قیام كردند و ما نشسته‌ایم)؟!

لكن ما منتظر رسیدن فرمان بزرگانی كه قبل از ما مردند هستیم، و اما من باكی ندارم كه بگویم خداوند در كتاب خود برای گروهی فرموده است «اگر راستگو هستید از آثار باقی ماننده‌ی علم ارایه دهید» پس به آنان (عموزادگان ما) بگو اگر راستگو هستید بگویید آثار برجامانده‌ی علم نزد كیست؟[3]

این آثار انواع گوناگونی دارد كه برخی از آنها عبارت است از: جامعه، جفر احمر، جفر ابیض، مصحف فاطمه سلام الله علیها، عبیطه، صحیفه‌‌ی كوچك در بند شمشیر و…. از پرداختن به تفصیل این امور می‌گذریم و به روایاتی كه به شكل كلی به میراث پیامبر صلی الله علیه و آله اشاره بسنده می‌كنیم:

حارث از امام صادق علیه السلام پرسید علم عالم شما از چه ناحیه‌ای است؟ امام فرمودند: ارث از پیامبر و علی بن ابی طالب كه صلوات خدا بر آنان باد می‌باشد، مردم به ما نیاز دارند ولی ما نیازی به مردم نداریم.[4]

حارث می‌گوید به امام صادق علیه السلام گفتم از چگونگی علم عالم‌تان به من خبر دهید، امام فرمودند: ارث از پیامبر صلی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام می‌باشد، به حضرت گفتم ما حدیث می‌كنیم كه مطالب در دل و گوش شما افكنده می‌شود، فرمودند یا این چنین است.[5]

حارث می‌گوید به امام صادق علیه السلام گفتم از چگونگی علم عالم‌تان به من خبر دهید، آیا حكمتی است كه در سینه افكند می‌شود یا ارث از پیامبر صلی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام می‌باشد، یا در گوش افكنده می‌شود؟ امام فرمودند هم این است و هم آن، سپس فرمودند: ارث از پیامبر صلی الله علیه و آله و علی بن ابی طالب علیه السلام علمی است كه شخص به آن از مردم بی‌نیاز می‌شود و مردم از آن بی‌نیاز نیستند.[6]

حسن بن فضال از امام رضا علیه السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمودند: امام نشانه‌هایی دارد، دانایی و قضاوت و تقوا و حلم و شجاعت و جود و عبادت او از همه‌ی مردم برتر است، و ختنه شده متولد می‌شود، و از آلودگی پاك است، و همچنان كه از پیش رو می‌بیند از پشت سر نیز می‌بیند، و سایه ندارد و زمانی كه به دنیا آید كف دست بر زمین می‌گذارد و صدایش را به شهادتین بلند می‌كند و احتلام ندارد و چشم او می‌خوابد اما قلبش نمی‌خوابد و فرشته با او سخن می‌گوید… و اسلحه‌ و شمشیر پیامبر صلی الله علیه و آله كه ذو الفقار است نزد اوست و نزد او كتابی است كه اسامی تمامی شیعیان او تا روز قیامت در آن نوشته شده است و كتابی است كه اسامی دشمنانش تا روز قیامت در آن نوشته شده است و نزد او جامعه است كه نوشته‌ای به طول هفتاد زراع است كه تمامی نیازهای بشر در آن وجود دارد و نزد او جفر بزرگ و كوچك است كه یكی از آنها پوست بز و دیگری پوست گوسفند است كه در آن دو تمامی علوم وجود دارد، حتی دیه‌ی خراش كوچك و یك تازیانه و نصف تازیانه و یك سوم تازیانه در آن وجود دارد، و نزد او مصحف فاطمه سلام الله علیها است.[7]

جابر از امام باقر علیه السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمودند: به یقین نزد من كتابی است كه در آن نوزده كتاب دیگر وجود دارد كه عطای پیامبر  صلی الله علیه و آله می‌باشد.[8]

ابو اراكه می‌گوید با حضرت علی علیه السلام در مسكن (احتمالا اسم مكانی است و یا به معنی محل سكونت) بودیم پس سخن از میراث علی علیه السلام از پیامبر صلی الله علیه و آله به میان آمد برخی می‌گفتند شمشیر به ارث برده و برخی می‌گفتند چهارپا و برخی می‌گفتند كتابی در غلاف شمشیر كه در اثناء این سخن امیرالمؤمنین علیه السلام خارج شدند و فرمودند: قسم به خدا اگر گره از زبانم برداشته شود و به من اجازه داده شود یك سال برای شما بدون تكرار حرفی، سخن می‌گفتم و قسم به خدا كه نزد من كتابهای زیادی است كه بخشش پیامبر صلی الله علیه و آله و اهل بیت اوست و در این كتابها كتابی است به نام عبیطه كه بر عرب حوادثی تلخ‌تر از آنچه در آن كتاب است وارد نشده است و در آن كتاب است كه شصت قبیله از عرب از راه حق بیرون رفته‌اند و سهمی در دین خدا برای آنان نیست.[9]

ابان می‌گوید امام صادق علیه السلام فرمودند: در بند شمشیر امیرالمؤمنین علیه السلام كتاب كوچكی بود، روزی حضرت امام حسن علیه السلام را خواستند و آن كتاب را با چاقویی به او دادند و فرمودند: آن را باز نما، اما امام حسن علیه السلام نتوانست، خود حضرت آن گشودند و سپس فرمودند بخوان پس امام حسن علیه السلام آن را خواندند، سپس حضرت آن را پیچیده و به امام حسین علیه السلام دادند او نیز نتوانست آن را باز كند، پس حضرت آن را گشوده و فرمودند بخوان او نیز خواند، سپس آن را پیچیده و به محمد بن حنفیه دادند او نیز نتوانست آن را باز كند، خود حضرت آن را گشود و فرمودند بخوان، ولی او نتوانست چیزی از آن بخواند، سپس حضرت آن را گرفته و پیچیده و به بند شمشیر بستند.

به امام صادق علیه السلام گفتم در آن كتاب چه بود؟ امام فرمودند حروفی بود كه به هر حرف از آن هزار در گشوده می‌شود، ابوبصیر می‌گوید امام صادق علیه السلام فرمودند: از آن حروف تا كنون بیش از دو حرف خارج نشده است.[10]

ابو حمزه ثمالی گفت از امام باقر علیه السلام شنیدم كه می‌فرمودند: هنگامی كه پیامبری حضرت محمد صلی الله علیه و آله به پایان رسید و عمر حضرت به انتها رسید، خداوند به سوی او چنین وحی فرستاد كه ای محمد! نبوت تو تمام شده و روزگار تو به پایان رسیده است پس علمی كه نزد توست و ایمان و اسم اكبر و میراث علم و آثار نبوت را در نسل خود قرار ده (تا این كه منقطع نشود) همچنان كه از سایر خاندان پیامبران قطع نكرده‌ام.[11]

بن عمر بن یزید عن أبی الحسن علیه السلام قال قلت له إن أبی حدثنی عن جدك أنه سأله عن الإمام متی یفضی إلیه علم صاحبه فقال فی الساعة التی یقبض فیها یصیر علم صاحبه فقال هو أو ما شاء الله یورث كتبا و لا یوكل إلی نفسه و یزاد فی اللیل و النهار فقلت له عندك تلك الكتب و ذلك المیراث فقال إی و الله أنظر فیها.

سپس امام كاظم علیه السلام فرمودند: این چنین است یا آنچه خدا بخواهد ،(امام بعدی) كتابهایی را به ارث می‌برد و به خود او واگذاشته نمی‌شود و در هر روز و شب علم او ازدیاد پیدا می‌كند، به امام گفتم آن كتابها و آن میراث نزد شما نیز هست؟ حضرت فرمودند: آری قسم به خدا من به آن نگاه می‌كنم.[12]

 

[1]ـ قُلْ أَ رَأَیتُمْ ما تَدْعُونَ مِنْ دُونِ اللَّهِ أَرُونِی ما ذا خَلَقُوا مِنَ الْأَرْضِ أَمْ لَهُمْ شِرْكٌ فِی السَّماواتِ ائْتُونِی بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ احقاف آیه‌ی 4

[2]ـ عَنْ أَبِی عُبَیدَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیه السلام عَنْ قَوْلِهِ تَعَالَی ائْتُونِی بِكِتابٍ مِنْ قَبْلِ هذا أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ قَالَ عَنَی بِالْكِتَابِ التَّوْرَاةَ وَ الْإِنْجِیلَ وَ أَثَارَةٍ مِنْ عِلْمٍ فَإِنَّمَا عَنَی بِذَلِكَ عِلْمَ أَوْصِیاءِ الْأَنْبِیاءِ علیهم السلام الكافی/ج1/ص426 /ح73 بحارالأنوار/ج24/ص212/ب56/ح4 و3 تأویل‏الآیات‏الظاهرة/ص561  

[3]ـ عن المعلی بن خنیس عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال فی بنی عمه… إن الكتب كانت عند علی بن أبی طالب علیه السلام فلما سار إلی العراق استودع الكتب أم سلمة فلما قتل كانت عند الحسن علیه السلام فلما هلك كانت عند الحسین ثم كانت عند أبی ثم تزعم یسبقونا إلی خیر أم هم أرغب إلیه منا أم هم أسرع إلیه منا و لكنا ننتظر أمر الأشیاخ الذین قبضوا قبلنا أما أنا فلا أحرج أن أقول إن الله قال فی كتابه لقوم أَوْ أَثارَةٍ مِنْ عِلْمٍ إِنْ كُنْتُمْ صادِقِینَ فمرهم فلیدعوا عند من أثرة من علم إن كانوا صادقین  بحارالأنوار/ج26/ص53/ب1/ح107

[4]ـ عن الحارث بن المغیرة النضری قال قلت لابی عبد الله علیه السلام علم عالمكم أی شی‏ء وجهه قال وراثة من رسول الله و علی بن أبی طالب صلوات الله علیهما یحتاج الناس إلینا و لا نحتاج إلیهم بحارالانوار/ج2/ص174/ب23/ح9 بصائرالدرجات/ص327/ب8/ح8

[5]ـ عَنِ الْحَارِثِ بْنِ الْمُغِیرَةِ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام قَالَ قُلْتُ أَخْبِرْنِی عَنْ عِلْمِ عَالِمِكُمْ قَالَ وِرَاثَةٌ مِنْ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مِنْ عَلِی علیه السلام قَالَ قُلْتُ إِنَّا نَتَحَدَّثُ أَنَّهُ یقْذَفُ فِی قُلُوبِكُمْ وَ ینْكَتُ فِی آذَانِكُمْ قَالَ أَوْ ذَاكَ الكافی/ج1/ص264/ح2 بحارالانوار/ج2/ص174/ب23/ح10 و/ج26/ص62/ب1/ح143 و/ج26/ص174/ب12/ح48 بصائرالدرجات/ص326 /ب8 /ح3 و/ص327/ب8/ح5 و/ص328/ب8/ح9

[6]ـ عن الحارث النضری قال قلت لابی عبد الله علیه السلام أخبرنی عن علم عالمكم أ حكمة تقذف فی صدره أو وراثة من رسول الله صلی الله علیه و آله أو نكت ینكت فی أذنه فقال أبو عبد الله علیه السلام ذاك و ذاك ثم قال وراثة من رسول الله صلی الله علیه و آله و من علی بن أبی طالب علیه السلام علم یستغنی به عن الناس و لا یستغنی الناس عنه بحارالانوار/ج26/ص62/ب1/ح142 بصائرالدرجات/ص326/ب8/ح2

[7]ـ عَلِی بْنُ الْحَسَنِ بْنِ فَضَّالٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ أَبِی الْحَسَنِ عَلِی بْنِ مُوسَی الرِّضَا علیه السلام قَالَ لِلْإِمَامِ عَلَامَاتٌ یكُونُ أَعْلَمَ النَّاسِ وَ أَحْكَمَ النَّاسِ وَ أَتْقَی النَّاسِ وَ أَحْلَمَ النَّاسِ وَ أَشْجَعَ النَّاسِ وَ أَسْخَی النَّاسِ وَ أَعْبَدَ النَّاسِ وَ یولَدُ مَخْتُوناً وَ یكُونُ مُطَهَّراً وَ یرَی مِنْ خَلْفِهِ كَمَا یرَی مِنْ بَینِ یدَیهِ وَ لَا یكُونُ لَهُ ظِلٌّ وَ إِذَا وَقَعَ عَلَی الْأَرْضِ مِنْ بَطْنِ أُمِّهِ وَقَعَ عَلَی رَاحَتَیهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَینِ وَ لَا یحْتَلِمُ وَ تَنَامُ عَینُهُ وَ لَا ینَامُ قَلْبُهُ وَ یكُونُ مُحَدَّثاً وَ یسْتَوِی عَلَیهِ دِرْعُ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ لَا یرَی لَهُ بَوْلٌ وَ لَا غَائِطٌ لِأَنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ قَدْ وَكَّلَ الْأَرْضَ بِابْتِلَاعِ مَا یخْرُجُ مِنْهُ وَ تَكُونُ رَائِحَتُهُ أَطْیبَ مِنْ رَائِحَةِ الْمِسْكِ وَ یكُونُ أَوْلَی بِالنَّاسِ مِنْهُمْ بِأَنْفُسِهِمْ وَ أَشْفَقَ عَلَیهِمْ مِنْ آبَائِهِمْ وَ أُمَّهَاتِهِمْ وَ یكُونُ أَشَدَّ النَّاسِ تَوَاضُعاً لِلَّهِ جَلَّ ذِكْرُهُ وَ یكُونُ آخَذَ النَّاسِ بِمَا یأْمُرُ بِهِ وَ أَكَفَّ النَّاسِ عَمَّا ینْهَی عَنْهُ وَ یكُونُ دُعَاؤُهُ مُسْتَجَاباً حَتَّی أَنَّهُ لَوْ دَعَا عَلَی صَخْرَةٍ لَانْشَقَّتْ بِنِصْفَینِ وَ یكُونُ عِنْدَهُ سِلَاحُ رَسُولِ اللَّهِ ص وَ سَیفُهُ ذُو الْفَقَارِ وَ یكُونُ عِنْدَهُ صَحِیفَةٌ یكُونُ فِیهَا أَسْمَاءُ شِیعَتِهِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ صَحِیفَةٌ فِیهَا أَسْمَاءُ أَعْدَائِهِ إِلَی یوْمِ الْقِیامَةِ وَ تَكُونُ عِنْدَهُ الْجَامِعَةُ وَ هِی صَحِیفَةٌ طُولُهَا سَبْعُونَ ذِرَاعاً فِیهَا جَمِیعُ مَا یحْتَاجُ إِلَیهِ وُلْدُ آدَمَ وَ یكُونُ عِنْدَهُ الْجَفْرُ الْأَكْبَرُ وَ الْأَصْغَرُ إِهَابُ مَاعِزٍ وَ إِهَابُ كَبْشٍ فِیهِمَا جَمِیعُ الْعُلُومِ حَتَّی أَرْشِ الْخَدْشِ وَ حَتَّی الْجَلْدَةِ وَ نِصْفِ الْجَلْدَةِ وَ ثُلُثِ الْجَلْدَةِ وَ یكُونُ عِنْدَهُ مُصْحَفُ فَاطِمَةَ سلام الله علیها من‏لایحضره‏الفقیه/ج4/ص418/ح5914

[8]ـ عن جابر بن یزید عن أبی جعفر علیه السلام قال قال أبو جعفر علیه السلام إن عندی لصحیفة فیها تسعة عشر صحیفة قد حباها رسول الله صلی الله علیه و آله. بحارالأنوار/ج26/ص24/ب1/ح19

[9]ـ عن علی بن میسرة عن أبی أراكة قال كنا مع علی علیه السلام بمسكن فحدثنا أن علیا ورث من رسول الله صلی الله علیه و آله السیف و بعض یقول البغلة و بعض یقول ورث صحیفة فی حمائل السیف إذ خرج علی علیه السلام و نحن فی حدیثه فقال و ایم الله لو أنشط و یؤذن لحدثتكم حتی یحول الحول لا أعید حرفا و ایم الله إن عندی لصحف كثیرة قطائع رسول الله صلی الله علیه و آله و أهل بیته و إن فیها لصحیفة یقال لها العبیطة و ما ورد علی العرب أشد علیهم منها و إن فیها لستین قبیلة من العرب بهرجة ما لها فی دین الله من نصیب بحارالأنوار/ج26/ص37/ب1/ح67

[10]ـ عن أبان بن تغلب قال حدثنی أبو عبد الله علیه السلام كان فی ذؤابة سیف علی علیه السلام صحیفة صغیرة و إن علیا علیه السلام دعا إلیه الحسن فدفعها إلیه و دفع إلیه سكینا و قال له افتحها فلم یستطع أن یفتحها ففتحها له ثم قال له اقرأ فقرأ الحسن علیه السلام الألف و الباء و السین و اللام و حرفا بعد حرف ثم طواها فدفعها إلی الحسین علیه السلام فلم یقدر علی أن یفتحها ففتحها له ثم قال له اقرأ یا بنی فقرأها كما قرأ الحسن علیه السلام ثم طواها فدفعها إلی ابن الحنفیة فلم یقدر علی أن یفتحها ففتحها له فقال له اقرأ فلم یستخرج منها شیئا فأخذها و طواها ثم علقها من ذؤابة السیف قال قلت لأبی عبد الله علیه السلام و أی شی‏ء كان فی تلك الصحیفة قال هی الأحرف التی یفتح كل حرف ألف باب قال أبو بصیر قال أبو عبد الله علیه السلام فما خرج منها إلا حرفان إلی الساعة بحارالأنوار/ج26/ص56/ب1/ح115

[11]ـ عن أبی حمزة الثمالی عن أبی جعفر علیه السلام قال سمعته یقول فلما قضی محمد صلی الله علیه و آله نبوته و استكملت أیامه أوحی الله إلیه یا محمد قد قضیت نبوتك و استكملت أیامك فاجعل العلم الذی عندك و الإیمان و الاسم الأكبر و میراث العلم و آثار النبوة فی العقب من ذریتك كما لم أقطعها من بیوتات الأنبیاء بحارالانوار/ج26/ص63/ب1/ح145

[12]ـ عمر بن یزید به امام كاظم علیه السلام گفتم پدرم به من گفته است كه از جد شما پرسیده است چه هنگامی علم امام به امام بعدی می‌رسد؟ حضرت فرمودند: در آخرین لحظه‌ی حیات امام قبلی علم امام به او می‌رسد. بحارالانوار/ج26/ص96/ب3/ح34

2ـ علم غابر و مزبور

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۰۸-۱۸:۵۷:۵۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۰۸-۱۸:۵۷:۵۶
    • کد مطلب:18589
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1812

برخی از روایات علوم ائمه علیهم السلام را در سه دسته‌ی «ماضی و غابر و حادث» جمع كرده و برخی دیگر از روایات در سه دسته‌ی «غابر و مزبور و حادث».

بیان دقیق تفاوت این دسته بندی‌ها و این كه آیا همه‌ی این روایات یك حقیقت را بیان می‌كند یا خیر؟، قابل بررسی است، اما از آنجایی كه ما تنها در صدد تفكیك «علم حادث» از بقیه‌ی اقسام هستیم از تحقیق در این امر می‌گذریم و تنها به یک احتمال اشاره می‌نماییم.[1]

از مجموع روایات ممكن است استفاده نمود كه: معلومات ائمه هدی علیهم السلام ـ‌كه از قبل در لوح سینه‌ی آنان و یا در جای دیگری ثبت شده است‌ـ برخی از این معلومات، در عالم خارج تحقق یافته و برخی دیگر هنوز زمان تحقق آن فرا نرسیده است.

در قبال این امر، افاضات دائمی الهی است كه همیشه رو به ازدیاد است، از این قسم تعبیر به «علم حادث» شده است. هدف از طرح این دسته از روایات، تنها تفكیك «علم حادث» از بقیه‌ی علوم است.

اكنون به روایاتی كه به این تقسیمات اشاره دارد توجه كنید:

مفضل می‌گوید به امام كاظم علیه السلام گفتم از امام صادق علیه السلام این چنین روایت به ما رسیده است كه علم ما چند گونه است غابر و مزبور و نكت در قلب و نقر در گوش (توضیح این كلمات چیست؟) امام فرمودند: اما غابر علمی است كه گذشته است، و اما مزبور علمی است كه در آینده اتفاق خواهد افتاد، و اما نكت در دل الهام است، و اما نقر در گوش امر فرشته است.[2]

محمد بن فضیل می‌گوید به امام كاظم علیه السلام گفتم از امام صادق علیه السلام این چنین روایت شدیم كه علم ما چند گونه است غابر و مزبور و نكت در قلب و نقر در گوش (توضیح این كلمات چیست؟) امام فرمودند: اما غابر علمی است كه گذشته است و اما مزبور علمی است كه در آینده اتفاق خواهد افتاد و اما نكت در دل الهام است و اما نقر در گوش از فرشته است.

زراره نیز مانند این را از امام صادق علیه السلام روایت كرده است و سپس پرسیده است هنگامی كه كسی را نمی‌بیند چگونه تشخیص می‌دهد كه این صدا از فرشته است و از شیطان نیست؟ امام فرمودند: آرامشی بر او افكنده می‌شود كه تشخیص می‌دهد از فرشته است، و اگر از شیطان باشد ترس بر او عارض می‌شود، علاوه بر این كه شیطان نمی‌تواند متعرض امام شود.[3]

از ائمه علیهم السلام چنین رسیده است كه علم چند گونه است علم غابر و مزبور و نكت در قلب و نقر در گوش پس علم غابر علمی است كه گذشته است و علم مزبور علمی است تحقق آن باقی مانده است و نكت الهام است و نقر سخن فرشته است.[4]

 

[1]ـ این احتمال وجود دارد كه علم غابر و مزبور همان آثاری باشد كه از پیامبر صلی الله علیه و آله به ارث برده باشند، اما از جهت این كه ارتباط مستقیمی با هدف این بحث ندارد از تحقیق در آن می‌گذریم.

[2]ـ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قُلْتُ لابِی الْحَسَنِ علیه السلام رُوِّینَا عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیه السلام أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عِلْمَنَا غابر وَ مزبور وَ نَكْتٌ فِی الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِی الاسْمَاعِ فَقَالَ أَمَّا الْغابر فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمزبور فَمَا یأْتِینَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِی الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِی الاسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَكِ الكافی/ج1/ص264/ح3 بحارالانوار/ج26/ص60/ب1/ح133

[3]ـ عن محمد بن الفضیل قال قلت لابی الحسن علیه السلام روینا عن أبی عبد الله علیه السلام أنه قال إن علمنا غابر و مزبور و نكت فی القلب و نقر فی الاسماع قال فأما الغابر فما تقدم من علمنا و أما المزبور فما یأتینا و أما النكت فی القلوب فإلهام و أما النقر فی الاسماع فإنه من الملك و روی زرارة مثل ذلك عن أبی عبد الله علیه السلام قال قلت كیف یعلم أنه كان من الملك و لا یخاف أن یكون من الشیطان إذا كان لا یری الشخص قال إنه یلقی علیه السكینة فیعلم أنه من الملك و لو كان من الشیطان لاعتراه فزع و إن كان الشیطان یا زرارة لا یتعرض لصاحب هذا الامر بصائرالدرجات/ص318/ب4/ح2

[4]ـ فقد ورد عنهم علیهم السلام علما غابرا و مزبورا و نكتا فی القلوب و نقرا فی الاسماع فالغابر علم ما مضی و المزبور علم ما بقی و النكت الالهام و النقر حدیث الملائكة الصراط‌المستقیم/ج2/ص176

3ـ علم حادث

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۱۶-۹:۵۹:۴۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۱۶-۱۰:۳۳:۱۴
    • کد مطلب:18590
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1592

برخی از روایات در رابطه با علم حادث ائمه علیهم السلام، در فصل قبل گذشت.

آنچه در این فصل به آن می‌پردازیم اهمیت «علم حادث» در مقابل آثار باقی مانده از پیامبر صلی الله علیه و آله و همچنین در مقابل علم غابر و مزبور است.

این اهمیت به دو زبان بیان شده است:

یك شكل آن با بیان برتری این علم از سایر علوم ائمه علیهم السلام است.

شكل دیگر آن انحصار علم حقیقی در علم حادث.

در فصلهای آینده این روایات را عرضه می‌نماییم.

3.1- برتری علم حادث از بقیه علوم ائمه علیهم السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۱۶-۱۰:۳۴:۲۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۱۶-۱۰:۳۴:۲۲
    • کد مطلب:18616
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1405

پس از آشنایی با پشتوانه‌های علمی ائمه علیهم السلام، به چگونگی مقایسه علوم مختلف آنها در روایات نگاهی می‌افکنیم:

علی سائی می‌گوید امام كاظم علیه السلام فرمودند: علم ما از سه ناحیه می‌رسد، ماضی و غابر و حادث، اما علم ماضی علمی است كه (با تحقق در خارج) تفسیر آن روشن شده است و اما علم غابر علمی است كه نوشته شده است (اما هنوز در خارج واقع نشده است) و اما علم حادث همان قذف در قلب و نقر در گوش است و این علم برترین علم ماست و پیامبری بعد از پیامبر ما نیست.[1]

علی بن محمد سمری از نواب امام زمان عجل‌الله‌فرجه‌الشریف می‌گوید به حضرت درباره‌ی علومی كه نزدشان می‌باشد نامه نوشتم، پس امام در جواب نوشتند: علم ما بر سه گونه است علم ماضی و غابر و حادث اما علم ماضی پس (با تحقق آن در خارج) تفسیر شده است و اما علم غابر پس موقوف است (تا این كه زمان تحقق آن فرا برسد) و اما علم حادث پس قذف در قلب و نقر در گوش است و آن برترین علم ماست و پیامبری بعد از پیامبر ما نیست.[2]

حمران می‌گوید به امام صادق علیه السلام گفتم توارت و انجیل و زبور و آنچه در كتابهای گذشته و كتابهای ابراهیم و موسی نزد شماست؟ امام فرمودند: آری، گفتم به راستی كه این علم علم بزرگی است، امام فرمودند: ای حمران اگر علم غیر از آنچه كه هست نباشد (چنین است كه تو می‌گویی) اما آنچه كه علم آن در شب و روز پیدا می‌شود نزد ما بزرگتر است.[3]

 

[1]ـ عَنْ عَلِی السَّائِی عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الاوَّلِ مُوسَی علیه السلام قَالَ قَالَ مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَی ثَلاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غابر وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِی فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغابر فَمزبور وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِی الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِی الاسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لا نَبِی بَعْدَ نَبِینَا الكافی/ج1/ص264/ح1و/ج8/ص125/ح95 بحارالانوار/ج26/ص59/ب1/ح132 بصائرالدرجات/ص318/ب4/ح1 و/ص319 /ب4 /ح3

[2]ـ و قال علی بن محمد السمری كتبت إلیه أسأله عما عندك من العلوم فوقع علمنا علی ثلاثة أوجه ماض و غابر و حادث أما الماضی فتفسیر و أما الغابر فموقوف و أما الحادث فقذف فی القلوب و نقر فی الاسماع و هو أفضل علمنا و لا نبی بعد نبینا دلائل‌الامامة/ص286

[3]ـ عن حمران بن أعین قال قلت لأبی عبد الله علیه السلام عندكم التوراة و الإنجیل و الزبور و ما فی الصُّحُفِ الْأُولی صُحُفِ إِبْراهِیمَ وَ مُوسی قال نعم قلت إن هذا لهو العلم الأكبر قال یا حمران لو لم یكن غیر ما كان و لكن ما یحدث باللیل و النهار علمه عندنا أعظم. بحارالانوار/ج26/ص20/ب1/ح7

3.2- انحصار علم حقیقی در علم حادث (اشاره به تفكیك علم از معلوم)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۱۶-۱۰:۳۶:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۱۶-۱۰:۳۶:۱۶
    • کد مطلب:18617
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1408

روایاتی كه علم را منحصر در علم حادث دانسته، به دو گونه قابل تفسیر است:

احتمال اول این كه اهمیت علم حادث در قبال سایر علوم به اندازه‌ای است كه سایر علوم در مقابل این نوع از علوم، هیچ شمرده می‌شوند و آن علم خاصی كه از امتیازات برجسته‌ی ائمه علیهم السلام است، منحصر به این علم است.

احتمال دوم نیاز به توضیحی در قالب یك مَثَل محسوس دارد؛ اگر دید و رؤیت ظاهری با چشم سر را در نظر بگیریم، خواهیم دید كه انسان «ببیننده» است و «دیده شده» اشیائی هستند كه در معرض دید انسان قرار دارد، اما آنچه در دیدن نقش اصلی را ایفا می‌كند «نور» است.

در «دید باطنی» نیز چنین است، حقیقت علم همان «نور واقعی» است و اموری كه به وسیله‌ی علم، درك می‌كنیم، در حقیقت «معلومات» ما هستند، هر چند علم به معنای معلوم نیز بسیار به كار برده می‌شود.

از این نظر آن «نور الهی» كه خاص ائمه هدی علیهم السلام است علم حقیقی است، و دانسته‌های به آن نور، معلومات آنهاست، البته به دلیل این كه قیوم همه‌ی حقایق خداست، این نور باید لحظه به لحظه افاضه گردد، از این جهت تعبیر «علم حادث» به كار برده شده است.

در هر حال آنچه هدف ماست اهمیت ویژه‌ی این علم نسبت به سایر علوم اهل بیت علیهم السلام می‌باشد و نه بیشتر. اكنون به این روایات توجه كنید:

ابو بصیر می‌گوید از امام علیه السلام شنیدم كه می‌فرمودند: به راستی كه نزد ما كتابهای گذشته، كتاب ابراهیم و موسی است، كسی به نام ضریس از امام پرسید آیا كتاب موسی همان الواح نیست؟ فرمودند: آری، ضریس گفت به راستی كه این همان علم (بسیار مهم) است، حضرت فرمودند: این همان علم نیست، بلكه آثار برجامانده از پیامبران گذشته است، یقینا كه علم آن چیزی است كه در شب و روز، روز به روز و ساعت به ساعت حادث می‌شود.[1]

منصور بن حازم می‌گوید به امام صادق علیه السلام گفتم مردم می‌گویند كه نزد شما كتابی است به طول هفتاد ذراع، در آن تمام نیازهای مردم وجود دارد، و به راستی كه این همان علم است، امام فرمودند: این همان علم نیست بلكه اثر برجامانده از پیامبر علیه السلام است، علم واقعی آنی است كه در هر روز و شب حادث می‌شود.[2]

ضریس می‌گوید از امام صادق علیه السلام شنیدم كه فرمودند: همانا علم آنی است كه در شب و روز، روز به روز و ساعت به ساعت حادث می‌شود.[3]

ابو بصیر می‌گوید بر امام صادق علیه السلام وارد شدم و به حضرت گفتم فدای شما گردم من می‌خواهم (خصوصی) از مسأله‌ای بپرسم، آیا كسی اینجا نیست كه سخن مرا بشنود؟ (ابو بصیر نابینا بوده است) امام پرده‌ی بین دو اتاق را برداشته و نگاه كردند و سپس فرمودند ای ابا محمد (كنیه‌ی ابو بصیر) از آنچه می‌خواهی بپرس.

گفتم فدای شما گردم شیعه حدیث نقل می‌كنند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام دری از علم گشود كه از آن هزار در گشوده می‌شود امام فرمودند: ای ابا محمد قسم به خدا كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به امیرالمؤمنین علیه السلام هزار در از علم گشودند كه از هر كدام آنها هزار در گشوده می‌شود، به حضرت گفتم به خدا سوگند كه این علم (بزرگی) است.

پس حضرت مدتی سر به زیر انداخته و با چیزی به زمین می‌كوبیدند سپس فرمودند: این البته علم است ولی آن علم خاص نیست.

سپس فرمودند: ای ابا محمد به راستی كه جامعه نزد ماست و مردم نمی‌دانند جامعه چیست، گفتم فدای شما گردم جامعه چیست؟ فرمودند: كتابی است كه طول آن هفتاد ذراع به ذارع پیامبر صلی الله علیه و آله است، و این كتاب به زبان خود پیامبر صلی الله علیه و آله املاء شده و به دست شخص امیرالمؤمنین علیه السلام نوشته شده است، در این كتاب همه‌ی حلال و حرام و هر چیزی كه مردم به آن نیاز دارند، حتی دیه‌ی خراش كوچكی این چنین ـ سپس حضرت با دست به من زدند و فرمودند اجازه می‌دهی گفتم فدای شما گردم من غلام شما هستم هر چه می‌خواهی انجام ده پس حضرت با دستش دست مرا فشرد (به حدی كه رنگ پوست تغییر پیدا كرد)ـ و (با حالتی هیجانی) شبیه غضبناك فرمودند حتی دیه‌ی این مقدار در آن كتاب وجود دارد، گفتم فدای شما گردم به خدا سوگند كه این علم است فرمودند: این البته كه علم است ولی آن علم نیست.

مدتی سكوت كردند و سپس فرمودند: به راستی كه نزد ما جفر است و مردم نمی‌دانند جفر چیست، جفر پوست گوسفند یا شتری است، گفتم جفر چیست؟ فرمودند: ظرفی سرخ و پوستی سرخ كه در آن علم تمام انبیا و اوصیا است گفتم به خدا سوگند كه این همان علم است، حضرت فرمودند: این البته كه علم است ولی آن علم نیست.

سپس مدتی سكوت كرده و پس از آن فرمودند: به راستی كه نزد ما مصحف فاطمه سلام الله علیها است و مردم نمی‌دانند كه مصحف فاطمه صلی الله علیه و آله چیست، در آن سه برابر این قرآن شما (نوشته شده) است، اما به خدا سوگند كه از مطالب قرآن شما یك حرف در آن نیست، همانا آن چیزی است كه خداوند به حضرت فاطمه سلام الله علیها املاء و وحی نموده است، گفتم قسم به خدا كه این همان علم است، حضرت فرمودند این البته كه علم است ولی آن علم نیست.

سپس مدتی سكوت كرده و پس از آن فرمودند: به راستی كه نزد ما علم آنچه است كه واقع شده است و آنچه در آینده تا روز قیامت واقع خواهد شد، گفتم فدای شما گردم به خدا سوگند كه این علم است، حضرت فرمودند: این البته كه علم است اما آن علم نیست.

از حضرت پرسیدم فدای شما گردم پس آن علم (خاص یا علم حقیقی) چیست؟ فرمودند آن چیزی است كه در شب و روز، و در هر امری بعد از امری و هر چیزی بعد از چیزی تا روز قیامت حادث می‌شود.[4]

ضریس می‌گوید با ابو بصیر خدمت امام باقر علیه السلام بودیم، ابو بصیر از حضرت پرسید فدای شما گردم (با توجه به این كه علم شما اكتسابی نیست) عالم شما به چه چیزی می‌داند؟ حضرت فرمودند: به راستی كه عالم ما (اگر خدا نخواهد) غیب را نمی‌داند و اگر خداوند عالم ما را (یك لحظه) به خودش واگذار نماید (همه‌ی آنچه داشته از دستش می‌رود) و مانند یكی از شما خواهد بود و لكن (به فضل الهی) لحظه به لحظه علم برایش حادث می‌شود.[5]

 

[1]ـ عن أبی بصیر قال سمعته یقول إن عندنا الصحف الاولی صحف إبراهیم و موسی فقال له ضریس أ لیست هی الالواح فقال بلی قال ضریس إن هذا لهو العلم فقال لیس هذا العلم إنما هذه الاثرة إن العلم ما یحدث باللیل و النهار یوم بیوم و ساعة بساعة بحارالانوار/ج26/ص61/ب1/ح138

[2]ـ عن منصور بن حازم عن أبی عبد الله علیه السلام قال قلت إن الناس یذكرون أن عندكم صحیفة طولها سبعون ذراعا فیها ما یحتاجون إلیه الناس و أن هذا هو العلم فقال أبو عبد الله علیه السلام لیس هذا هو العلم إنما هو أثر عن رسول الله صلی الله علیه و آله إن العلم الذی یحدث فی كل یوم و لیلة بحارالانوار/ج26/ص20/ب1/ح6

[3]ـ عن ضریس عن أبی عبد الله علیه السلام قال سمعته یقول إنما العلم ما حدث باللیل و النهار یوم بیوم و ساعة بساعة بحارالانوار/ج26/ص60/ب1/ح135

[4]ـ عن أبی بصیر قال دخلت علی أبی عبد الله علیه السلام قال فقلت له إنی أسألك جعلت فداك عن مسألة لیس هاهنا أحد یسمع كلامی قال فرفع أبو عبد الله علیه السلام سترا بینی و بین بیت آخر فاطلع فیه ثم قال یا با محمد سل عما بدا لك قال قلت جعلت فداك إن الشیعة یتحدثون أن رسول الله ص علم علیا بابا یفتح منه ألف باب قال فقال أبو عبد الله ع یا با محمد علم و الله رسول الله صلی الله علیه و آله علیا ألف باب یفتح له من كل باب ألف باب قال قلت له هذا و الله العلم فنكت ساعة فی الارض ثم قال إنه لعلم و ما هو بذاك قال ثم قال یا با محمد و إن عندنا الجامعة و ما یدریهم ما الجامعة قال قلت جعلت فداك و ما الجامعة قال صحیفة طولها سبعون ذراعا بذراع رسول الله صلی الله علیه و آله و إملاء من فلق فیه و خط علی علیه السلام بیمینه فیها كل حلال و حرام و كل شی‏ء یحتاج الناس إلیه حتی الارش فی الخدش و ضرب بیده إلی فقال تأذن لی یا با محمد قال قلت جعلت فداك أنا لك اصنع ما شئت فغمزنی بیده فقال حتی أرش هذا كأنه مغضب قال قلت جعلت فداك هذا و الله العلم قال إنه لعلم و لیس بذاك ثم سكت ساعة ثم قال إن عندنا الجفر و ما یدریهم ما الجفر مسك شاة أو جلد بعیر قال قلت جعلت فداك ما الجفر قال وعاء أحمر و أدیم أحمر فیه علم النبیین و الوصیین قلت هذا و الله هو العلم قال إنه لعلم و ما هو بذاك ثم سكت ساعة ثم قال و إن عندنا لمصحف فاطمة سلام الله علیها و ما یدریهم ما مصحف فاطمة سلام الله علیها قال فیه مثل قرآنكم هذا ثلاث مرات و الله ما فیه من قرآنكم حرف واحد إنما هو شی‏ء أملاه الله علیها و أوحی إلیها قال قلت هذا و الله هو العلم قال إنه لعلم و لیس بذاك قال ثم سكت ساعة ثم قال إن عندنا لعلم ما كان و ما هو كائن إلی أن تقوم الساعة قال قلت جعلت فداك هذا هو و الله العلم قال إنه لعلم و ما هو بذاك قال قلت جعلت فداك فأی شی‏ء هو العلم قال ما یحدث باللیل و النهار الامر بعد الامر و الشی‏ء بعد الشی‏ء إلی یوم القیامة بحارالانوار/ج26/ص38/ب1/ح70

[5]ـ عن ضریس قال كنت مع أبی بصیر عند أبی جعفر علیه السلام فقال له أبو بصیر بما یعلم عالمكم جعلت فداك قال یا أبا محمد إن عالمنا لا یعلم الغیب و لو وكل الله عالمنا إلی نفسه كان كبعضكم و لكن یحدث إلیه ساعة بعد ساعة بحارالانوار/ج26/ص60/ب1/ح136

3.3- رابطه‌ی علم حادث با محدَّث (به فتح دال) بودنِ ائمه علیهم السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۲۳-۵:۵۲:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18622
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1380

در روایات، «نكت در قلب» و «نقر در اذن» از مصادیق «علم حادث» شمرده شده است. این روایات پیش از این گذشت.

اگر به روایاتی كه در باره‌ی محدَّث (به فتح دال) بودنِ ائمه علیهم السلام رسیده، مراجعه شود خواهیم دید كه تفسیر محدَّث (به فتح دال) به عین همین تعبیرات و مشابه آن به شكل گسترده‌ای وارد شده است.[1]

برای تفصیل بیشتر به بحث «محدَّث (به فتح دال) یا محدِّث (به كسر دال)؟» مراجعه كنید.

در یکی از احادیث بحث یاد شده این چنین گذشت:

و اما علم حادث پس قذف در قلب و نقر در گوش است…

و اینك به این حدیث توجه نمایید:

برید از امام صادق علیه السلام نقل می‌كند:… محدَّث (به فتح دال) كسی است كه سخن فرشتگان را می‌شنود و مطالبی در گوش و قلب او افكنده می‌شود.[2]

نتیجه‌ی جالب این قانون كه «برخی از روایات برخی دیگر را تفسیر می‌كند» این است كه علم حادث ائمه علیهم السلام همان محدَّث (به فتح دال) بودن آنهاست. به بیان دیگر «علم حادث» همان «تحدیث الهی» است.

 

[1]ـ به «درایتِ روایت 12: محدَّث (به فتح دال) یا محدِّث (به كسر دال)» مراجعه كنید.

[2]ـ عن برید العجلی قال سألت أبا عبد الله علیه السلام… و المحدث الذی یسمع كلام الملائكة و ینقر فی أذنه و ینكت فی قلبه بحارالانوار/ج26/ص74/ب2/ح25

3.4- رابطه‌ی علم حادث با الهام و شنیدن از ملائكه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۲۳-۵:۵۳:۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۲۳-۵:۵۳:۳
    • کد مطلب:18623
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1538

اگر یك بار دیگر به روایات گذشته مراجعه كنیم خواهیم دید كه «نكت در قلب» همان «الهام» و «نقر» همان «حدیث ملائكه» است.

برای توضیح بیشتر به روایاتی از همین نوشتار و برخی دیگر از روایات «محدَّث (به فتح دال) یا محدِّث (به كسر دال)؟» مراجعه نمایید، برخی از این تعبیرات عبارتند از:

وَ أَمَّا النَّكْتُ فِی الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ

و أما النكت فی القلوب فهو الالهام

و النكت الالهام

وَ أَمَّا النَّقْرُ فِی الاسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَكِ

و أما النقر فی الاسماع فحدیث الملائكة

و أما النقر فی الاسماع فإنه من الملك

و النقر حدیث الملائكة

4ـ سخن بی واسطه با خداوند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۲۸-۹:۱۵:۲۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۲۸-۹:۱۷:۱
    • کد مطلب:18624
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1505

آخرین مرحله را با اشاره‌ای كوتاه به یكی دیگر از امتیازات امامت به پایان می‌بریم و آن سخن مستقیم با ذات اقدس الهی است.

توضیح كوتاه این مطلب را در «محدَّث (به فتح دال) یا محدِّث (به كسر دال)؟ فصل / «سخن بی واسطه از امتیازات امامت» سخن بی واسطه از امتیازات امامت» ببینید.

اما توجه به این نكته ضروری است كه اگر روایات تحدیث شامل این گونه ارتباط با خداوند باشد، این ارتباط خاص بالاترین درجات «تحدیث» خواهد بود و اگر كسی شمول روایات تحدیث را نسبت به این موارد نپذیرد، باید گفت این روایت بیانگر مرتبه‌ای بالاتر از تحدیث است كه در آیه 51 سوره‌ی شوری به عنوان «أو من وراء حجاب» یعنی سخن بی واسطه آورده شده است.

ضرورت احتیاط در گستره‌ی شگفت آور بحث علم امام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۲۸-۹:۱۵:۲۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۵/۲۳-۶:۱۱:۲۲
    • کد مطلب:18625
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1684

بحث علم امام گستره‌ی شگفت‌آوری دارد. از این رو احتیاط در این گونه مسایل شایسته و بایسته است.

در این راستا توجه به چند نكته ضروری است:

 

نكته‌ی نخست: مسأله‌ی علم امام از مسایل بحث برانگیز بوده و هست، از این رو با اختلاف نظرهای شدیدی روبرو هستیم كه ریشه در فهم روایات دارد.

اما پرداختن به مسأله‌ی علم امام بسیار گسترده از این است كه در این مجال بگنجد و فوق العاده رفیع‌تر از این كه هر كسی شایستگی طرح آن را داشته باشد. آنچه طرح شد تنها در خور خود ماست، آن هم با استغفار از قصور و تقصیر.

طرح این اندازه از این مسأله نیز تنها در راستای بیان عمق مسایل دینی و هشدار از پرهیز غیر متخصصین در ورود به این مباحث است.

ادله علم مطلق امام فراوان است كه در چند گروه جای دارند، از جمله:

‌أ-     آیات متعدد قرآن

‌ب-  صدها روایت كه در میان آنها روایات معتبر نیز وجود دارد

‌ج- تواتر معنوی روایات

‌د-   برهان عقلی قطعی

 

نكته‌ی دوم: اساس مقوله‌ی امام شناسی، شناخت خداست و نه قیاس به خود.

به بیان مرحوم علامه‌ امینی رضوان الله علیه[1] اگر ما خود را بنگریم و امام را با خود قیاس نماییم، در معرفت امام دچار مشكل می‌شویم، باید خدا را شناخت تا بتوانیم اندكی با مقام خلیفة اللهی امام آشنا شویم.

چرا چنین نباشد كه با توجه به عدم نقص در قابلیت امام، امام آینه‌ی تمام نمای صفات ربوبی است. از این رو هیچ نقصی در كمالات امام راه ندارد، البته بدیهی است كه این كمالات بالغیر است و نه بالذات، بنا بر این تخیل شرك از نهایت كوته فكری سرچشمه می‌گیرد.

اما در عین حال از آن رو كه ذات اقدس الهی غیر متناهی است، معرفت حضرتش نیز پایان ندارد، نتیجه‌ی این است كه هیچ كس ـ‌هر قابلیتی كه داشته باشد‌ـ در معرفت خدا به نهایت نمی‌رسد و احاطه به ذات قدوس او پیدا نمی‌كند.

بدین جهت سیر ارتقایی امام معصوم در كمالات، از جمله علم، هیچ گاه پایان نمی‌پذیرد؛ از این رو تمام روایاتی كه بیانگر ازدیاد علم امام است، هرگز به معنی پذیرش جهل در امام نمی‌تواند باشد. مسلم است كه درك این مطلب همانند درك بی انتهایی ذات قدوس حق بسیار دشوار است.

 

نكته‌ی سوم: قیوم همه ذوات و كمالات آنها خداست، به این معنی كه هر ذاتی و هر كمالی باید لحظه به لحظه از سوی او افاضه شود و تفویض به هیچ درجه‌ای معقول نیست، یكی از این كمالات، علم امام است كه مانند بقیه‌ی كمالات بستگی كامل به مشیت خداوند دارد، از این رو در برخی از روایات با تعبیراتی همچون «هر گاه خدا بخواهد می‌دانیم» و یا «اگر این نبود آنچه نزد ما بود تمام می‌شد» روبرو می‌شویم، پس این گونه تعبیرات نیز ملازم با اثبات جهل ولو نسبی در امام نیست.

 

نكته‌ی چهارم: در برخی از موارد حكمت خداوند اقتضا می‌كند كه برخی از امور استتار و پوشیده شود، مانند امتحان حضرت ابراهیم علیه السلام در مورد ذبح اسماعیل، زیرا در مثل این مورد اگر حضرت ابراهیم از بریده نشدن گلوی فرزندش با خبر بود، امتحان آن حضرت امكان نداشت، از این رو موقعیت امتحان آن حضرت برای نشان دادن قابلیت مقام امامت حضرت ابراهیم به جهانیان، اقتضا می‌كرد كه در این امتحان از نبریدن چاقو با خبر نباشد.

این همان رازی است كه در شب هجرت پیامبر صلی الله علیه و آله آن گاه كه امیرالمؤمنین علیه السلام در بستر آن حضرت خوابید، موجب شد خداوند كشته نشدن حضرت را بر آن حضرت بپوشاند تا امتحان امیرالمؤمنین علیه السلام امكان یابد و آدمیان و فرشتگان فداكاری حقیقی و به تمام معنی آن حضرت را بشناسند، هر چند آن حضرت ـ‌به جز از این گونه استثنائات ضروری‌ـ دانای به تمامی اسرار اولین و آخرین بود. بنا بر این، پوشیده شدن برخی از امور در موارد استثنایی، منافاتی با علم مطلق امام در سایر شرایط ندارد.

آن چه گفته شد یکی از وجوه در این مسئله است. برای تفصیل این مطلب به «علم غیب امیرالمؤمنین و فضیلت لیلة المبیت» از «میز هم‌اندیشی» مراجعه نمایید.

 

نكته‌ی پنجم: برخی از موارد تقیه در رابطه با علم امام در روایات به چشم می‌خورد، از این رو تنافی این گونه روایات با علم مطلق امام باطل است، مگر برای كسی درك كافی برای شناخت شرایط تقیه را نداشته باشد، بدین خاطر تخیل تعارض و تنافی علم مطلق امام، با روایات تقیه‌ای از هیچ خردمندی سزاوار نیست تا چه رسد به متخصصین و دانشمندان.

تذكرات فوق تنها اشاره‌ای بود به گستره‌ی شگفت آور بحث علم امام، و نیز تذكاری به احتیاط در مقابل شبهاتی كه از خارج از بدنه‌ی اسلام به اسلام تزریق می‌گردد.

 

[1]ـ نقل به مضمون

خلاصه پشتوانه‌های علمی ائمه علیهم السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۵/۲۸-۹:۱۵:۳۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:18626
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1971

۱- برخی از منابع علمی ائمه علیهم السلام در روایات به عنوان آثار پیامبر صلی الله علیه و آله طرح شده است.

۲- برخی دیگر از منابع علمی ائمه علیهم السلام به عنوان «علم غابر» و «علم مزبور» طرح شده است.

۳- برخی دیگر از منابع علمی ائمه علیهم السلام به عنوان «علم حادث» یاد شده است.

۴- آثار بر جا مانده از پیامبر صلی الله علیه و آله تحت عناوینی از قبیل جامعه، جفر احمر، جفر ابیض، مصحف فاطمه سلام الله علیها و… یاد شده است كه تفصیل هر یك خارج از حد این نوشتار است.

۵- علم حادث نسبت به بقیه‌ی اقسام برتری دارد و ممكن است علم حقیقی منحصر به این قسم باشد و بقیه‌ی اقسام معلومات ائمه علیهم السلام باشند و نه علم.

۶- اگر علم حادث همان محدَّث (به فتح دال) بودنِ ائمه علیهم السلام نباشد، حد اقل ارتباط تنگاتنگی بین این دو وجود دارد.

۷- یكی دیگر از منابع علوم ائمه علیهم السلام ارتباط مستقیم با خداوند متعال است و این از خصوصیات مقام امامت می‌باشد.

۸- مستند علم مطلق امام، آیات متعدد قرآن و صدها صدها روایت با تواتر قطعی و برهان عقلی است.

۹- اساس ازدیاد علم امام غیر متناهی بودن شناخت ذات قدوس حق است؛ از این رو تلازمی با اثبات جهل برای امام ندارد.

۱۰- علم امام مطلق است و هیچ قیدی ندارد. البته این اطلاق از ناحیه‌ی غیر متناهی بودن شناخت خداوند موضوع ندارد، همچنین در موارد بسیار نادری از قبیل امكان تحقق امتحان، اطلاق علم حكیمانه نیست.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما