×

درباره میز در پرتو وحی

وحی، همان آب زلالی است که خرد، تشنه و سرگردان اوست.
وحی نه تنها جبران کننده محدودیت خرد است، بلکه پر پرواز خرد است.
نیاز خرد به وحی، نیاز تشنه به آب است…
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
۹ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

قانون گذاری نخستين اساس فتوا(ولايت‌تشريعی‌معصومين‌ع)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۱۶-۷:۱۰:۱۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۱/۱۲-۱۵:۳۶:۱۳
    • کد مطلب:15872
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 34518

نتیجه‌ی تحقیق روایی «فتوا، مفتیان و شرایط فتوا» این گردید كه:

1- فتوا بیان حكم است.

2- فتوای به حق فتوایی است كه از روی علم باشد.

3- مفتیان عبارتند از: خداوند، پیامبران، ائمه هدی‌ ع، برخی از اصحاب و… البته با حفظ مراتب.

و همچنان كه در «رابطه‌ی فتوا با حدیث» آمده است:

4- فتوا با نقل حدیث دو امر جداگانه است و هر كدام احكام و شرایط خاص خود را دارد.

5- به جز شرط علم، فتوا مشروط به امر دیگری نیست.

این تذكر قبل از آغاز كنكاش جدید لازم است كه: آنچه محور بررسی است فتوا به معنی لغوی آن است؛ یعنی همان معنایی كه قبل ظهور اصطلاحات جدید، فتوا در قرآن و روایات به آن معنی به كار برده است.

هدف كنكاشی كه در پیش رو دارید این است كه آیا بین فتوای خداوند و معصومین ع و اصحاب امتیازی وجود دارد یا خیر؟ به بیان دیگر فتوا در همه‌ی موارد إخبار از حكم است، اما آیا می‌توان گفت اساس و زیر بنای فتوا در همه جا یكسان است؟

بدیهی است كه مفتی بودن خداوند در احكام به معنی إخبار از جعل حكم و قانون گذاری است، نه این كه فتوای خداوند بر اساس منابع و مدارك خاصی باشد و یا اینكه ذات مقدس الهی ملزم به رعایت امری در فتوا باشد. البته چون خداوند حكیم است و از بیهودگی و بازیچه منزّه است تمام افعال حضرتش حكیمانه است.

از قانون گذاری به «تشریع» یاد می‌شود، بنا بر این درست است كه بگوییم فتوای الهی بر اساس «تشریع» و قانون گذاری است و زیر بنای قانون گذاری الهی نیز در مالكیت و سلطنت بی چون و چرای او نهفته است.

خالقیت و مالكیت و ربوبیت مطلقه‌ی الهی، اقتضای می‌كند حق قانون گذاری منحصر به خداوند متعال باشد و بس. در نتیجه حق قانون گذاری و «تشریع» برای غیر خداوند در مرحله ثبوت، متوقف بر إعطا از جانب خداوند است و در مرحله‌ی اثبات نیز نیاز به برهان دارد. با عدم دلیل كافی برای اثبات این حق در مورد خلایق، قانون گذاری مخلوق، تجاوز به حق خالق است، در نتیجه باطل و حرام می‌باشد.

بنا بر این، اساس فتوای غیر خداوند منحصر است بر استخراج از منابع الهی و نه قانون گذاری. از استخراج حكم از منابع خاص آن به «استنباط»[1] یاد می‌شود.

مطابق این اصل، فتوای غیر خداوند اعم از معصومین ع و غیر معصومین تنها متفرع بر استنباط و استخراج است و بس، مگر این كه دلیلی وجود داشته باشد كه خداوند حق قانون گذاری را به دیگری نیز واگذار كرده باشد.

اكنون در صدد بررسی این هستیم كه آیا دلیلی بر واگذاری حق قانون گذاری به معصومین ع از سوی خداوند وجود دارد یا خیر؟ به بیان دیگر آیا فتوای معصومین ع منحصر به بیان حكم الهی بر اساس «استنباط» آن است و یا این كه در دستگاه «تشریع» و قانون گذاری الهی نیز نقش دارند؟

این مطلب همانی است كه از آن به «ولایت تشریعی معصومین ع»[2] تعبیر می‌كنیم كه در این تحقیق به آن می‌پردازیم.

نتیجه این گردید كه فتوای الهی تنها بر اساس قانون گذاری است. بنا بر این بررسی خاصی لازم ندارد.

ولی اصل در غیر ذات اقدس الهی این است كه فتوا بر اساس استنباط باشد و بس. مگر این كه ولایت تشریعی برای افراد خاصی از مخلوقین ثابت گردد كه در این صورت فتوای این افراد دو اساس پیدا می‌كند؛

یك: فتوای بر اساس ولایت تشریعی و قانون گذاری.

دو: فتوای بر اساس استنباط و استخراج حكم از منابع آن.

در این تحقیق به فتوا بر اساس ولایت تشریعی می‌پردازیم و اساس دوم فتوا «استنباط؛ دومین اساس فتوا» بررسی شده است.

اثبات ولایت تشریعی راه‌های گوناگونی دارد كه در اینجا در حد ضرورت به برخی از آنها پرداخته می‌شود.

 

[1]ـ توضیح این مسئله در « استنباط؛ دومین اساس فتوا» آمده است.

[2]ـ برخی بین ولایت تشریعی و ولایت بر تشریع تفاوت قایل هستند، آنچه در این بحث مورد نظر است همان ولایت بر تشریع است، اما به دلیل این كه در این نوشتار اصطلاحات مورد نظر نیست از همان معنی لغوی كلمات استفاده می‌نماییم.

دلیل 1 اثبات ولایت تشریعی: تفویض به معصومین‌ع

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۱۶-۷:۱۰:۳۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15873
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1351

یكی از راه‌های اثبات ولایت تشریعی‌، «تفویض» است. البته دامنه‌ی «تفویض» بسیار گسترده است و برخی مصادیق آن مورد نفی و اثبات قرار دارد.

آنچه ما در صدد آن هستیم «تفویضِ حق قانون گذاری از سوی خداوند به معصومین ع» می‌باشد، اما بیان جزئیات و تفصیل آن مجال دیگری می‌طلبد.

به دلیل این که تفویض دارای معانی متعددی است در آغاز نگاهی به این مطلب می‌اندازیم.

معانی تفویض

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۱۶-۷:۱۰:۴۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15874
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1647

یكی از عناوینی كه در روایات معصومین ع مطرح است «تفویض» می‌باشد. «تفویض» به معنی واگذاری است.

اما نگرش به «تفویض» در روایات متفاوت است..

در یك نگرش مقصود از «تفویض»، واگذاری امور از سوی عبد به خداست كه از كمالات اهل معرفت است، «تفویض» به این نگرش با «توكل» ارتباط نزدیكی دارد.

عَنِ السَّكُونِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ عَنْ أَبِیهِ ع قَالَ قَالَ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ صَلَوَاتُ اللَّهِ عَلَیهِ الْإِیمَانُ لَهُ أَرْكَانٌ أَرْبَعَةٌ التَّوَكُّلُ عَلَی اللَّهِ وَ تَفْوِیضُ الْأَمْرِ إِلَی اللَّهِ وَ الرِّضَا بِقَضَاءِ اللَّهِ وَ التَّسْلِیمُ لِأَمْرِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ.[1]

امیرالمؤمنین كه صلوات خدا بر او باد فرمودند: برای ایمان چهار اساس است: توكل بر خدا و واگذاری امر به خدا و خشنودی به قضای الهی و تسلیم امر خداوند عز و جل.

در نگرشی دیگر مقصود از «تفویض» واگذاری امر عبد از سوی خداوند به خود عبد است كه بیانگر چگونگی و درجه‌ی وابستگی عبد به خالق است. این نگرش با بحث «جبر و اختیار» ارتباط پیدا می‌كند.

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ لَا جَبْرَ وَ لَا تَفْوِیضَ وَ لَكِنْ أَمْرٌ بَینَ أَمْرَینِ قَالَ قُلْتُ وَ مَا أَمْرٌ بَینَ أَمْرَینِ قَالَ مَثَلُ ذَلِكَ رَجُلٌ رَأَیتَهُ عَلَی مَعْصِیةٍ فَنَهَیتَهُ فَلَمْ ینْتَهِ فَتَرَكْتَهُ فَفَعَلَ تِلْكَ الْمَعْصِیةَ فَلَیسَ حَیثُ لَمْ یقْبَلْ مِنْكَ فَتَرَكْتَهُ كُنْتَ أَنْتَ الَّذِی أَمَرْتَهُ بِالْمَعْصِیةِ.[2]

امام صادق ع فرمودند: جبری و تفویضی نیست و لكن امری بین این دو است، گفتم امر بین این دو چیست؟ فرمودند: مَثَل آن چنین است مردی كه او را بر معصیت دیده‌ای پس تو او را از معصیت نهی كرده ولی او دست برنداشته است سپس او را رها كردی و او معصیت را انجام داد، این چنین نیست كه هنگامی كه نهی تو را نپذیرفت و او را رها كردی تو امر به معصیت نموده باشی.

و در نگرش سوم مقصود از «تفویض» واگذاری امر خلایق به خاتم انبیاء ص است.

«تفویض» در هر دو نگرش اخیر بیانگر این است كه چه اموری از طرف خداوند به خود عبد و یا به معصومین ع واگذار شده است؟

ولایت تشریعی و حق قانون گذاری یكی از شاخه‌های بحث مهم «تفویض» از دیدگاه سوم است؛ موضوع این بحث این است كه آیا خداوند امور خلایق را به پیامبر ص واگذار نموده است یا خیر؟ یكی از امور خلق، قانون گذاری است كه از آن با ولایت تشریعی یاد می‌شود. آنچه به بحث جاری ارتباط دارد تنها ولایت تشریعی است، از این جهت اشاره‌ی به بحث «تفویض» در حد ارتباط با بحث ولایت تشریعی است.

نقطه‌ی مقابل ولایت تشریعی‌، ولایت تكوینی است. ولایت تكوینی به این معناست كه خداوند به بندگان خاص خود قدرت تصرف در عالم خلقت ـ‌بیش از توانایی عمومی‌ـ عطا نموده است.

اصل اعطای ولایت تكوینی امری ضروری و مسلم است؛ و با تتبع و تحقیق نیز جایی اندك تردیدی در ولایت تكوینی مطلقه‌ی معصومین ع باقی نمی‌ماند.

گرچه ممكن است برخی با سرمایه‌ی جهالت و یا بی‌دینی تمامی ضروریات مسلّم اسلام را مورد انكار قرار دهند، همچنان كه این گونه امور از سوی تفکر وهابی اعم از سنی و سنی‌زدگان و… مورد انكار قرار گرفته است. بنا بر این، ولایت تكوینی برای اهل تحقیق و دیانت ضروری است.

در قرآن به اصل ولایت تكوینی تصریح شده است. اما در دائره‌ی آن بحثهایی وجود دارد.

اكنون وارد بحث «تفویض» و شمول آن نسبت به قانون گذاری توسط معصومین ع می‌گردیم.

 

[1] ـ الكافی/ج2/ص47/ح2

[2] ـ الكافی/ج1/ص160/ح13

اثبات کلی تفویض به معصومین‌ع

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۲۰-۹:۳۵:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۱/۱۲-۱۵:۵۵:۶
    • کد مطلب:15875
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1534

روایات متعددی گویای اصل «تفویض» خداوند به معصومین ع می‌باشد كه به برخی از آنها اشاره می‌كنیم:

عن محمد بن سنان قال كنت عند أبی جعفر الثانی ع فأجریت اختلاف الشیعة فقال یا محمد إن الله تبارك و تعالی لم یزل متفردا بوحدانیته ثم خلق محمدا و علیا و فاطمة ع فمكثوا ألف دهر ثم خلق جمیع الاشیاء فأشهدهم خلقها و أجری طاعتهم علیها و فوض أمورها إلیهم فهم یحلون ما یشاءون و یحرمون ما یشاءون و لن یشاءوا إلا أن یشاء الله تبارك و تعالی ثم قال یا محمد هذه الدیانة التی من تقدمها مرق و من تخلف عنها محق و من لزمها لحق خذها إلیك یا محمد.[1]

محمد بن سنان می‌گوید نزد امام جواد ع بودم كه سخن از اختلاف شیعه به میان آمد پس حضرت فرمودند: ای محمد خداوند تبارك و تعالی تنهای تنها بود، سپس محمد و علی و فاطمه ع را آفرید پس اینان هزار روزگار تنها بودند سپس تمامی اشیاء را آفرید پس اینان را شاهد بر خلق تمامی اشیاء قرار داد و وجوب فرمانبرداری اینان را بر همگان جاری و ساری ساخت و امور همگان را به اینان واگذار نمود پس اینان هستند كه آنچه را می‌خواهند حلال می‌كنند و آنچه را می‌خواهند حرام می‌كنند و هرگز چیزی را نمی‌خواهند مگر این كه خواست خدای تبارك و تعالی باشد سپس گفت این محمد این دیانتی است كه هر كس از آن پیشی بگیرد از دین خارج می‌شود و هر كس از آن عقب بماند نابود می‌گردد و كسی كه ملازم آن باشد به ما ملحق خواهد شد این دیانت را نیكو داشته باش.

عَنْ زَیدٍ الشَّحَّامِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع فِی قَوْلِهِ تَعَالَی هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ قَالَ أَعْطی سُلَیمَانَ مُلْكاً عَظِیماً ثُمَّ جَرَتْ هَذِهِ الایةُ فِی رَسُولِ اللَّهِ ص فَكَانَ لَهُ أَنْ یعْطِی مَا شَاءَ مَنْ شَاءَ وَ یمْنَعَ مَنْ شَاءَ وَ أَعْطَاهُ اللَّهُ أَفْضَلَ مِمَّا أَعْطَی سُلَیمَانَ لِقَوْلِهِ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.[2]

زید شحام می‌گوید از امام صادق ع از این آیه پرسیدم كه «این عطای ماست پس اگر خواستی بر دیگران منت بگذار به آنان نیز بده و اگر خواستی برای خود نگهدار، در این امر اختیار تام داری و هیچ حسابی بر تو نیست». امام ع فرمودند خداوند به سلیمان سلطنت بزرگی عطا نمود سپس این آیه در پیامبر ص نیز جاری شد پس آن حضرت حق داشت هر كه را هر چه بخواهد عطا نماید و از هر كه هر چه را بخواهد منع نماید و خداوند به پیامبر ص برتر از این عطا نموده است چرا كه در قرآن فرموده است «هر چه پیامبر ص برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید».

عَنْ مُوسَی بْنِ أَشْیمَ قَالَ كُنْتُ عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فَسَأَلَهُ رَجُلٌ عَنْ آیةٍ مِنْ كِتَابِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ فَأَخْبَرَهُ بِهَا ثُمَّ دَخَلَ عَلَیهِ دَاخِلٌ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الایةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلافِ مَا أَخْبَرَ بِهِ الاوَّلَ فَدَخَلَنِی مِنْ ذَلِكَ مَا شَاءَ اللَّهُ حَتَّی كَأَنَّ قَلْبِی یشْرَحُ بِالسَّكَاكِینِ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی تَرَكْتُ أَبَا قَتَادَةَ بِالشَّامِ لا یخْطِئُ فِی الْوَاوِ وَ شِبْهِهِ وَ جِئْتُ إِلَی هَذَا یخْطِئُ هَذَا الْخَطَأَ كُلَّهُ فَبَینَا أَنَا كَذَلِكَ إِذْ دَخَلَ عَلَیهِ آخَرُ فَسَأَلَهُ عَنْ تِلْكَ الایةِ فَأَخْبَرَهُ بِخِلافِ مَا أَخْبَرَنِی وَ أَخْبَرَ صَاحِبَی فَسَكَنَتْ نَفْسِی فَعَلِمْتُ أَنَّ ذَلِكَ مِنْهُ تَقِیةٌ قَالَ ثُمَّ الْتَفَتَ إِلَی فَقَالَ لِی یا ابْنَ أَشْیمَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَوَّضَ إِلَی سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ وَ فَوَّضَ إِلَی نَبِیهِ ص فَقَالَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فَمَا فَوَّضَ إِلَی رَسُولِ اللَّهِ ص فَقَدْ فَوَّضَهُ إِلَینَا.[3]

موسی بن اشیم می‌گوید نزد امام صادق ع بودم كه مردی از آن حضرت درباره‌ی آیه‌ای از قرآن پرسید و حضرت پاسخ دادند. سپس مرد دیگری داخل شد و از همان آیه پرسید پس حضرت بر خلاف پاسخ اول پاسخ گفتند، این امر بر من بسیار گران آمد به جوری كه گویا قلب من با چاقو تكه تكه می‌شد با خودم گفتم من ابوقتاده را كه حتی در یك حرف اشتباه نمی‌كرد در شام رها كردم و نزد این شخص آمدم كه اشتباه به این بزرگی می‌كند در همین حال بودم كه دیگری داخل شد و از همان آیه پرسید پس حضرت به خلاف دو پاسخ گذشته پاسخ دادند، آرام شدم و دانستم این اختلاف جوابها از روی تقیه است سپس امام ع به من توجه نموده و فرمودند ای ابن اشیم به راستی كه خداوند عز و جل به سلیمان واگذار نمود و گفت «این عطای ماست پس اگر خواستی بر دیگران منت بگذار به آنان نیز بده و اگر خواستی برای خود نگهدار در این امر اختیار تام داری و هیچ حسابی بر تو نیست» و خداوند به پیامبرش ص نیز واگذار نموده است و فرموده است «هر چه پیامبر ص برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید» پس هر چرا كه خداوند به پیامبر ص واگذار نموده تحققا به ما نیز واگذار كرده است.

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سُلَیمَانَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَأَلْتُهُ عَنِ الامَامِ فَوَّضَ اللَّهُ إِلَیهِ كَمَا فَوَّضَ إِلَی سُلَیمَانَ بْنِ دَاوُدَ فَقَالَ نَعَمْ وَ ذَلِكَ أَنَّ رَجُلا سَأَلَهُ عَنْ مَسْأَلَةٍ فَأَجَابَهُ فِیهَا وَ سَأَلَهُ آخَرُ عَنْ تِلْكَ الْمَسْأَلَةِ فَأَجَابَهُ بِغَیرِ جَوَابِ الاوَّلِ ثُمَّ سَأَلَهُ آخَرُ فَأَجَابَهُ بِغَیرِ جَوَابِ الاوَّلَینِ ثُمَّ قَالَ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَعْطِ بِغَیرِ حِسابٍ وَ هَكَذَا هِی فِی قِرَاءَةِ عَلِی ع قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ فَحِینَ أَجَابَهُمْ بِهَذَا الْجَوَابِ یعْرِفُهُمُ الامَامُ قَالَ سُبْحَانَ اللَّهِ أَ مَا تَسْمَعُ اللَّهَ یقُولُ إِنَّ فِی ذلِكَ لایاتٍ لِلْمُتَوَسِّمِینَ وَ هُمُ الائِمَّةُ ع وَ إِنَّها لَبِسَبِیلٍ مُقِیمٍ لا یخْرُجُ مِنْهَا أَبَداً ثُمَّ قَالَ لِی نَعَمْ إِنَّ الامَامَ إِذَا أَبْصَرَ إِلَی الرَّجُلِ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ لَوْنَهُ وَ إِنْ سَمِعَ كَلامَهُ مِنْ خَلْفِ حَائِطٍ عَرَفَهُ وَ عَرَفَ مَا هُوَ إِنَّ اللَّهَ یقُولُ وَ مِنْ آیاتِهِ خَلْقُ السَّماواتِ وَ الارْضِ وَ اخْتِلافُ أَلْسِنَتِكُمْ وَ أَلْوانِكُمْ إِنَّ فِی ذلِكَ لایاتٍ لِلْعالمینَ وَ هُمُ الْعُلَمَاءُ فَلَیسَ یسْمَعُ شَیئاً مِنَ الامْرِ ینْطِقُ بِهِ إِلا عَرَفَهُ نَاجٍ أَوْ هَالِكٌ فَلِذَلِكَ یجِیبُهُمْ بِالَّذِی یجِیبُهُمْ.[4]

عبدالله می‌گوید از امام صادق ع پرسیدم آیا همچنان كه خداوند به سلیمان پیامبر واگذار نموده به امام هم واگذار نموده است فرمودند آری و این چنین است كه اگر مردی از مسأله‌ای بپرسد امام ع پاسخ می‌دهد و دیگری نیز از همان مسأله بپرسد امام پاسخ دیگری می‌دهد و اگر سومی بپرسد امام پاسخ دیگری غیر از دو پاسخ اول می‌دهد سپس فرمودند «این عطای ماست پس اگر خواستی از دیگران قطع نما[5] و اگر خواستی عطا نما، در این امر اختیار تام داری و هیچ حسابی بر تو نیست» و این آیه در قرائت علی ع این چنین است.

گفتم خداوند سلامتت بدارد زمانی كه امام به كسی جواب می‌دهد آنان را می‌شناسد (كه چه جوابی مناسب است) فرمود سبحان الله مگر نشنیده‌ای كه خداوند در قرآن می‌فرماید به راستی كه در این نشانه‌هایی است برای متوسمین و متوسمین ائمه  ع هستند و این آیات در راهی پایدار است و هرگز از آن خارج نمی‌شود سپس فرمود آری یقینا امام زمانی كه مردی را ببیند خود او را و رنگ او را می‌شناسد و اگر سخن او را از پشت دیواری بشنود او و حقیقت او را می‌شناسد چرا كه خداوند می‌فرماید و از نشانه‌های او آفرینش آسمانها و زمین است و از نشانه‌های او اختلاف زبانها و رنگهای شماست به راستی كه در اینها نشانه‌های خداوند برای عالمان است و ائمه ع عالمان هستند پس چنین نیست كه چیزی از امر را كه از شخصی كه سخن می‌گوید بشنوند مگر این كه بشناسند این شخص نجات می‌یابد یا هلاك می‌شود از این جهت است كه هر كسی را به مطابق خود او پاسخ می‌دهد.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج25/ص340/ب10/ح24

[2]ـ الكافی‌/ج1/ص268/ح10

[3]ـ الكافی‌/ج1/ص265/ح2

[4]ـ الكافی‌/ج1/ص438/ح3

[5]ـ ترجمه این قسمت بر اساس بیان بحار الانوار است.

انحصار تفویض به پیامبر خاتم ص و اوصیائش ع

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۲۰-۹:۳۵:۱۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۱/۱۲-۱۵:۵۷:۴۵
    • کد مطلب:15876
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1406

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ قَالَ قَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع لا وَ اللَّهِ مَا فَوَّضَ اللَّهُ إِلَی أَحَدٍ مِنْ خَلْقِهِ إِلا إِلَی رَسُولِ اللَّهِ صوَ إِلَی الائِمَّةِ قَالَ عَزَّ وَ جَلَّ إِنَّا أَنْزَلْنا إِلَیكَ الْكِتابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَینَ النَّاسِ بِما أَراكَ اللَّهُ وَ هِی جَارِیةٌ فِی الاوْصِیاءِ ع‌.[1]

عبد الله بن سنان می‌گوید امام صادق ع فرمودند نه، به خدا سوگند كه خداوند به هیچ كس از خلقش واگذار نكرده است مگر به رسول خدا ص و ائمه ع چرا كه خداوند فرموده است به راستی كه ما كتاب را به حق به سوی تو نازل كردیم برای این كه تو بین مردم به آنچه خدا به تو نشان داده است حكم نمایی و این آیه در اوصیاء ع نیز جاری است.

عَنِ الْقَاسِمِ بْن‏مُحَمَّدٍ (عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع) فِی حَدِیثٍ قَالَ… حَرَّمَ اللَّهُ الْخَمْرَ بِعَینِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص كُلَّ مُسْكِرٍ فَأَجَازَ اللَّهُ ذَلِكَ لَهُ وَ لَمْ یفَوِّضْ إِلَی أَحَدٍ مِنَ الانْبِیاءِ غَیرِهِ الْحَدِیثَ[2]

خداوند تنها شراب انگور را حرام كرده است و پیامبر ص هر چیزی كه موجب مستی شود را حرام نموده است پس خداوند این حكم را پذیرفته است و خداوند به هیچ كس از پیامبران به جز رسول خدا ص این امر را واگذار نكرده است…

این روایت صریح است در این كه تفویض حتی در سایر انبیاء غیر از خاتم ص نبوده است.

پس از این كه اصل واگذاری خداوند به معصومین ع روشن گردید، در بخش‌های آینده جزئیات آن بررسی می‌گردد.

گستردگی دامنه‌ی «تفویض» مورد بحث است، در اینجا بدون ورود به جزئیات به چند گروه از روایات اشاره می‌نماییم.


[1]ـ الكافی‌/ج1/ص268/ح8

[2]ـ وسائل‌الشیعة/ج25/ص331/ب15/ح32047

گروه اول؛ تفویض در مورد تمام اشیاء

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۲۵-۱۱:۱۱:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15877
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1401

در پاره‌ای از روایات برای «تفویض» هیچ گونه محدودیتی ذکر نشده است. روشن است كه قانون گذاری و تشریع نیز مانند بقیه‌ی امور داخل محدوده‌ی «تفویض» می‌باشد. توجه كنید:

عن أبی أسامة عن أبی جعفر ع قال إن الله خلق محمدا ص عبدا فأدبه حتی إذا بلغ أربعین سنة أوحی إلیه و فوض إلیه الاشیاء فقال ما أتاكم الرسول فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.[1]

امام باقر ع فرمودند به راستی كه خداوند محمد ص را بنده‌ای خلق كرد پس او را تأدیب نمود هنگامی كه به چهل سالگی رسید به سوی او وحی فرستاد و اشیاء را به او واگذار نمود و گفت «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید»

عن إسماعیل بن عبد العزیز قال قال لی جعفر بن محمد ع إن رسول الله ص كان یفوض إلیه إن الله تبارك و تعالی فوض إلی سلیمان ع ملكه فقال هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ و إن الله فوض إلی محمد صنبیه فقال ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فقال رجل إنما كان رسول الله صمفوضا إلیه فی الزرع و الضرع فلوی جعفر ع عنه عنقه مغضبا فقال فی كل شی‏ء و الله فی كل شی‏ء.[2]

امام صادق ع فرمودند به راستی كه به رسول خدا ص واگذار شده بود، خداوند تبارك و تعالی سلطنتش را به سلیمان واگذار نمود پس گفت «این عطای ماست پس اگر خواستی بر دیگران منت بگذار به آنان نیز بده و اگر خواستی برای خود نگهدار، در این امر اختیار تام داری و هیچ حسابی بر تو نیست» و یقینا خداوند به پیامبرش ص واگذار نمود، پس گفت «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید» مردی از روی انكار گفت (حق تصمیم گیری) حتی در كشت كشاورزان و شیر دامداران به پیامبر ص واگذار شده بود؟! امام ع از روی غضب رو برگرداند پس فرمود در همه چیز، به خدا سوگند در همه چیز.

محتمل است به قرینه‌ی تعبیر «تأدیب» و «سن چهل سالگی پیامبر ص» و ترتب «ما آتاكم الرسول…»، این گونه روایت نسبت به غیر ولایت تشریعی اطلاق نداشته باشد.

 

[1]ـ بصائرالدرجات/ص378/ب4/ح1

[2]ـ بحارالانوار/ج17/ص9/ب13/ح16

گروه دوم؛ تفویض در مورد حكم، تصرف، امر، نهی و…

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۱/۲۵-۱۱:۱۱:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15878
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1355

عن محمد بن سنان قال كنت عند أبی جعفر ع فذكرت اختلاف الشیعة فقال إن الله لم یزل فردا متفردا فی الوحدانیة ثم خلق محمدا و علیا و فاطمة ع فمكثوا ألف دهر ثم خلق الاشیاء و أشهدهم خلقها و أجری علیها طاعتهم و جعل فیهم ما شاء و فوض أمر الاشیاء إلیهم فی الحكم و التصرف و الارشاد و الامر و النهی فی الخلق لانهم الولاة فلهم الامر و الولایة و الهدایة فهم أبوابه و نوابه و حجابه یحللون ما شاء و یحرمون ما شاء و لا یفعلون إلا ما شاء عِبادٌ مُكْرَمُونَ لا یسْبِقُونَهُ بِالْقَوْلِ وَ هُمْ بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ فهذه الدیانة التی من تقدمها غرق فی بحر الافراط و من نقصهم عن هذه المراتب التی رتبهم الله فیها زهق فی بر التفریط و لم یوف آل محمد حقهم فیما یجب علی المؤمن من معرفتهم ثم قال خذها یا محمد فإنها من مخزون العلم و مكنونه.[1]

محمد بن سنان می‌گوید نزد امام باقر ع بودم كه سخن از اختلاف شیعه به میان آمد پس حضرت فرمودند خداوند تنهای تنها بود سپس محمد و علی و فاطمه ع را آفرید پس اینان هزار روزگار تنها بودند سپس اشیاء را آفرید پس اینان را شاهد بر خلق اشیاء قرار داد و وجوب فرمانبرداری اینان را بر همگان جاری و ساری ساخت و آنچه خواست (از مناصب و الطاف الهی) در آنان قرار داد و امر اشیاء را در حكم و تصرف و ارشاد و امر و نهی در خلق به اینان واگذار نمود؛ چرا كه اینانند والیان، پس برای اینان است امر و ولایت و هدایت، پس اینان ابواب الهی و نواب او و حجابهای[2] او هستند، آنچه را می‌خواهند حلال می‌كنند و آنچه را می‌خواهند حرام می‌كنند و هرگز چیزی را نمی‌خواهند مگر این كه خواست خدای تبارك و تعالی باشد اینان بندگان گرامی داشته شده هستند كه به سخن گفتن از خداوند پیشی نمی‌گیرند و آنان به امر خدا عمل می‌كنند پس این دیانتی است كه هر كس از آن پیشی بگیرد در دریای افراط غرق می‌شود و كسی كه از این مراتب الهی آنان را پایین بیاورد در بیابان تفریط نابود می‌شود و در آنچه از معرفت اینان بر مؤمن واجب است، حق آل محمد را ادا نكرده است سپس فرمود ای محمد این مطلب را بگیر كه از علم مخزون و پوشیده است.

بعید نیست كه دامنه‌ی تفویض در این روایت گسترده‌تر از ولایت تشریعی باشد.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج25/ص339/ب10/ح21

[2]ـ حجاب به معنی نگهبان و دربان آمده است ولی ممكن است مقصود از آن در روایات واسطه‌ی تكوینی بین خلق و خالق باشد.

گروه سوم؛ تفویض در مورد امر دین و امت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۲-۷:۳۷:۱۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۲/۰۲-۷:۳۹:۲۵
    • کد مطلب:15879
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1399

گرچه دایره‌ی تفویض در این دسته از روایات به گستردگی دسته‌ی اول نیست، اما نسبت به تمامی امر دین و امر خلق و امت صراحت دارد، بنا بر این تردیدی وجود ندارد كه قانون گذاری و تشریع داخل محدوده‌ی تفویض می‌باشد. توجه كنید:

عن جابر قال قال رسول الله صإن الله لما خلق السماوات و الارض دعاهن فأجبنه فعرض علیهن نبوتی و ولایة علی بن أبی طالب ع فقبلتاهما ثم خلق الخلق و فوض إلینا أمر الدین فالسعید من سعد بنا و الشقی من شقی بنا نحن المحلون لحلاله و المحرمون لحرامه.[1]

جابر می‌گوید رسول ص خدا فرمودند به راستی كه خداوند هنگامی كه آسمانها و زمین را آفرید آنها را فراخواند پس آنها اجابت كردند آن گاه نبوت من و ولایت علی بن ابی طالب را بر آنان عرضه داشت و آنان پذیرفتند سپس خلایق را آفرید و امر دین را به ما واگذار نمود پس خوشبخت كسی است كه به وسیله‌ی ما به خوشبختی رسیده است و بدبخت كسی است كه به خاطر رو برگرداندن از ما بدبخت شده است ماییم كه حلال او را حلال و حرام او را حرام می‌كنیم.

عن زرارة أنه سمع أبا عبد الله ع و أبا جعفر ع یقولان إن الله فوض إلی نبیه ص أمر خلقه لینظر كیف طاعتهم ثم تلا هذه الایة وَ ما أتاكم الرسول فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.[2]

زراره می‌گوید از امام صادق و امام باقر ع شنیدم كه می‌فرمودند به راستی كه خداوند امر خلقش را به پیامبرش ص واگذار نمود تا ببیند فرمانبرداری خلق چگونه است سپس این آیه را خواندند «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید».

نكته: گرچه امر خلق اطلاق دارد اما به قرینه‌ی «لینظر كیف طاعتهم» این روایت را در گروه سوم جا دادیم. با این همه احتمال اطلاق منتفی نیست.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج27/ص284/ب17/ح8

[2]ـ بصائرالدرجات/ص378/ب4/ح2

گروه چهارم؛ حكم پیامبر ص به منزله‌ی حكم خداست

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۲-۷:۳۷:۱۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15880
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1500

این گروه از روایات بیانگر این نكته است كه در دایره‌ی «تفریض»، تشریع پیامبر ص با خداوند اعتبار یكسانی دارد.

عن بعض أصحابنا عن أبی جعفر ع قال… فما حرم رسول الله  ص فهو بمنزلة ما حرم الله.[1]

امام باقر ع فرمودند پس آنچه پیامبر ص حرام كرده مانند آن چیزی است كه خداوند حرام كرده است.

عن جابر الجعفی قال قرأت عند أبی جعفر ع قول الله عز و جل لَیسَ لَكَ مِنَ الامْرِ شَی‏ءٌ قال بلی و الله إن له من الامر شیئا و شیئا و شیئا و لیس حیث ذهبت و لكنی أخبرك أن الله تبارك و تعالی لما أمر نبیه ص أن یظهر ولایة علی ع… فكر النبی ص فی عداوة قومه له فی هذه الخصال و حسدهم له علیها ضاق عن ذلك فأخبر الله أنه لیس له من هذا الامر شی‏ء إنما الامر فیه إلی الله أن یصیر علیا ع وصیه و ولی الامر بعده فهذا عنی الله و كیف لا یكون له من الامر شی‏ء و قد فوض الله إلیه أن جعل ما أحل فهو حلال و ما حرم فهو حرام قال ما أتاكم الرسول فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا.[2]

جابر می‌گوید نزد امام باقر ع این آیه را خواندم كه ای پیامبر برای تو چیزی از امر نیست، امام فرمود چنین نیست قسم به خدا یقینا برای پیامبر ص چیزی از امر است و چیزی است و چیزی.

و معنی آیه آنچنان كه گمان كردی نیست و لكن من به تو از معنی آیه خبر می‌دهم خداوند تبارك و تعالی هنگامی كه به پیامبرش ص امر نمود ولایت علی ع را آشكار سازد… پیامبر ص درباره‌ی دشمنی قومش با علی ع، در خصلتهایی كه داشت و حسادت آنان بر این فضایل علی ع متفكر بود (كه قومش نپذیرند) از این جهت بر او تنگ آمد، پس خداوند خبر داد كه از جهت نپذیرفتن قوم برای تو چیزی نیست تا تردید در اجرای فرمان نمایی، در این موضوع امر به خداوند مربوط است كه علی ع را وصی پیامبر ص و ولی امر بعد از او نماید، پس این را خدا قصد نموده است (نه آنی كه تو تصور كردی).

چگونه برای پیامبر ص از امر چیزی نباشد در حالی كه خداوند به او واگذار نموده به این كه آنچه پیامبر ص حلال نمود حلال كند و آنچه او حرام نموده حرام نماید، خداوند فرموده است «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید».

عن الثمالی قال قرأت هذه الایة علی أبی جعفر ع لَیسَ لَكَ مِنَ الامْرِ شَی‏ءٌ قول الله لنبیه صو أنا أرید أن أسأله عنها فقال أبو جعفر ع بلی و شی‏ء و شی‏ء مرتین و كیف لا یكون له من الامر شی‏ء و قد فوض الله إلیه دینه فقال ما أتاكم الرسول فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فما أحل رسول الله ص فهو حلال و ما حرم فهو حرام.[3]

ثمالی می‌گوید این آیه را بر امام باقر ع خواندم كه خداوند به پیامبرش ص می‌فرماید از امر چیزی برای تو نیست و من می‌خواستم از معنی آیه از حضرت بپرسم امام فرمودند آری برای او هست چیزی و چیزی این را دو بار فرمودند و چگونه برای او از امر چیزی نیست در حالی كه خداوند دینش را به او واگذار نموده است پس فرموده است «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید» پس آنچه رسول خدا ص حلال كند آن حلال است و آنچه او حرام نماید حرام است.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج17/ص10/ب13/ح19

[2]ـ بحارالانوار/ج17/ص11/ب13/ح22

[3]ـ بحارالانوار/ج17/ص10/ب13/ح18

گروه پنجم؛ نفی تفویض در خلق و رزق

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۶-۶:۱:۳۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15881
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1327

این گروه از روایات بیانگر محدویت «تفویض» است به این معنا كه «تفویض» در آفرینش و روزی دادن پذیرفته شده نیست.[1]

عن یاسر الخادم قال قلت للرضا ع ما تقول فی التفویض فقال إن الله تبارك و تعالی فوض إلی نبیه ص أمر دینه فقال ما أتاكم الرسول فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا فأما الخلق و الرزق فلا ثم قال ع إن الله عز و جل خالِقُ كُلِّ شَی‏ءٍ و هو یقول عز و جل الَّذِی خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ یمِیتُكُمْ ثُمَّ یحْییكُمْ هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ یفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَی‏ءٍ سُبْحانَهُ وَ تَعالی عَمَّا یشْرِكُونَ.[2]

یاسر خادم می‌گوید به امام رضا ع گفتم درباره‌ی تفویض چه می‌فرمایید؟ فرمودند یقینا خداوند تبارك و تعالی امر دینش را به پیامبرش ص واگذار نموده پس فرمود است «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید» اما خلق و رزق را خداوند واگذار نكرده است؛ چرا كه خداوند عز و جل خالق هر چیزی است و او می‌گوید آنچنان خدایی كه شما را آفرید سپس روزی داد سپس می‌میراند سپس زنده می‌كند آیا كسی از شركاء شما چیزی از این كارها را می‌كند؟ منزه است او برتر است از آنچه شرك می‌ورزند.

أبو الحسن علی بن أحمد الدلال القمی قال اختلف جماعة من الشیعة فی أن الله عز و جل فوض إلی الائمة ع أن یخلقوا و یرزقوا فقال قوم هذا محال لا یجوز علی الله عز و جل لان الاجسام لا یقدر علی خلقها غیر الله عز و جل و قال آخرون بل الله عز و جل أقدر الائمة ع علی ذلك و فوض إلیهم فخلقوا و رزقوا و تنازعوا فی ذلك تنازعا شدیدا فقال قائل ما بالكم لا ترجعون إلی أبی جعفر محمد بن عثمان فتسألونه عن ذلك لیوضح لكم الحق فیه فإنه الطریق إلی صاحب الامر ع فرضیت الجماعة بأبی جعفر و سلمت و أجابت إلی قوله فكتبوا المسألة و أنفذوها إلیه فخرج إلیهم من جهته توقیع نسخته إن الله تعالی هو الذی خلق الاجسام و قسم الارزاق لانه لیس بجسم و لا حال فی جسم لَیسَ كَمِثْلِهِ شَی‏ءٌ وَ هُوَ السَّمِیعُ الْبَصِیرُ فأما الائمة ع فإنهم یسألون الله تعالی فیخلق و یسأله فیرزق إیجابا لمسألتهم و إعظاما لحقهم.[3]

علی بن احمد می‌گوید عده‌ای از شیعیان در تفویض خلق و رزق به ائمه ع اختلاف كردند، گروهی گفتند تفویض خلق و رزق محال است و محال بر خدای عز و جل جایز نیست؛ چرا كه غیر خدای عز و جل كسی بر خلق اجسام توانا نیست و گروه دیگر گفتند (گرچه كسی غیر خدا توانا نیست) اما خداوند عز و جل ائمه ع را بر این كار توانا كرده است و به آنان واگذار نموده است پس آنان خلق كردند و روزی دادند.

در این مطلب اختلاف شدیدی در گرفت یكی به آنان گفت چرا سراغ محمد بن عثمان نایب خاص امام ع نمی‌روید و از او نمی‌پرسید تا حق در این مطلب را برایتان آشكار كند زیرا او راه به سوی صاحب الامر ع است، همگی راضی شدند خدمت محمد بن عثمان برسند و تسلیم شدند و گفته‌ی او را پذیرا شدند پس مسأله را نوشته و به سوی او فرستادند.

سپس نامه‌ای این چنین واصل شد: به راستی كه خداوند تعالی كسی است كه اجسام را آفرید و روزی‌ها را تقسیم نمود؛ چرا كه او جسم نیست و در جسمی حلول نكرده است، مانند او چیزی نیست و او شنوا و بیناست، اما ائمه ع از خداوند درخواست می‌كنند و خداوند به خاطر اجابت و بزرگداشت آنها می‌آفریند و روزی می‌دهد.

 

[1]ـ ظاهر این روایات با برخی روایات دیگر تنافی دارد مانند: …فَإِنَّا صَنَائِعُ رَبِّنَا وَ النَّاسُ بَعْدُ صَنَائِعُ لَنَا… (نهج‏البلاغة/ص386 نامه28- و من كتاب له ع إلی معاویة) …و الحق معنا فلن یوحشنا من قعد عنا و نحن صنائع ربنا و الخلق بعد صنائعنا… (بحارالأنوار/ج53/ص178/ب31/ح9) و …. بررسی این كه آیا این دو گروه روایات قابل جمع هستند یا با یكدیگر تعارض دارند مجال دیگری می‌طلبد، به دلیل این كه به هدف بحث ما ارتباطی ندارد از آن می‌گذریم.

[2]ـ بحارالانوار/ج17/.ص7/ب13/ح9

[3]ـ بحارالانوار/ج25/ص329/ب10/ح4

گروه ششم؛ دایره‌ی ولایت تشریعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۶-۶:۱:۳۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15882
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1369

برخی از روایات بیانگر این است كه دامنه‌ی تشریع پیامبر ص محدود است به این كه حكمی از خداوند در مورد وجود نداشته باشد و همچنین دامنه‌ی تشریع ائمه ع محدود است به این كه حكمی از خداوند و پیامبر ص در مورد نباشد.

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ الْحَسَنِ الْمِیثَمِی أَنَّهُ سَأَلَ الرِّضَا ع یوْماً وَ قَدِ اجْتَمَعَ عِنْدَهُ قَوْمٌ مِنْ أَصْحَابِهِ وَ قَدْ كَانُوا یتَنَازَعُونَ فِی الْحَدِیثَینِ الْمُخْتَلِفَینِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص فِی الشَّی‏ءِ الْوَاحِدِ فَقَالَ ع إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ حَرَاماً وَ أَحَلَّ حَلالا وَ فَرَضَ فَرَائِضَ فَمَا جَاءَ فِی تَحْلِیلِ مَا حَرَّمَ اللَّهُ أَوْ فِی تَحْرِیمِ مَا أَحَلَّ اللَّهُ أَوْ دَفْعِ فَرِیضَةٍ فِی كِتَابِ اللَّهِ رَسَمَهَا بَینَ قَائِمٍ بِلا نَاسِخٍ نَسَخَ ذَلِكَ فَذَلِكَ مَا لا یسَعُ الاخْذُ بِهِ لانَّ رَسُولَ اللَّهِ ص لَمْ یكُنْ لِیحَرِّمَ مَا أَحَلَّ اللَّهُ وَ لا لِیحَلِّلَ مَا حَرَّمَ اللَّهُ وَ لا لِیغَیرَ فَرَائِضَ اللَّهِ وَ أَحْكَامَهُ كَانَ فِی ذَلِكَ كُلِّهِ مُتَّبِعاً مُسَلِّماً مُؤَدِّیاً عَنِ اللَّهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ إِنْ أَتَّبِعُ إِلا ما یوحی إِلَی فَكَانَ ع مُتَّبِعاً لِلَّهِ مُؤَدِّیاً عَنِ اللَّهِ مَا أَمَرَهُ بِهِ مِنْ تَبْلِیغِ الرِّسَالَةِ قُلْتُ فَإِنَّهُ یرِدُ عَنْكُمُ الْحَدِیثُ فِی الشَّی‏ءِ عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص مِمَّا لَیسَ فِی الْكِتَابِ وَ هُوَ فِی السُّنَّةِ ثُمَّ یرِدُ خِلافُهُ فَقَالَ كَذَلِكَ قَدْ نَهَی رَسُولُ اللَّهِ ص عَنْ أَشْیاءَ نَهْی حَرَامٍ فَوَافَقَ فِی ذَلِكَ نَهْیهُ نَهْی اللَّهِ وَ أَمَرَ بِأَشْیاءَ فَصَارَ ذَلِكَ الامْرُ وَاجِباً لازِماً كَعِدْلِ فَرَائِضِ اللَّهِ فَوَافَقَ فِی ذَلِكَ أَمْرُهُ أَمْرَ اللَّهِ فَمَا جَاءَ فِی النَّهْی عَنْ رَسُولِ اللَّهِ ص نَهْی حَرَامٍ ثُمَّ جَاءَ خِلافُهُ لَمْ یسُغِ اسْتِعْمَالُ ذَلِكَ وَ كَذَلِكَ فِیمَا أَمَرَ بِهِ لانَّا لا نُرَخِّصُ فِیمَا لَمْ یرَخِّصْ فِیهِ رَسُولُ اللَّهِ ص وَ لا نَأْمُرُ بِخِلافِ مَا أَمَرَ بِهِ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلا لِعِلَّةِ خَوْفِ ضَرُورَةٍ فَأَمَّا أَنْ نَسْتَحِلَّ مَا حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص أَوْ نُحَرِّمَ مَا اسْتَحَلَّ رَسُولُ اللَّهِ ص فَلا یكُونُ ذَلِكَ أَبَداً لانَّا تَابِعُونَ لِرَسُولِ اللَّهِ ص مُسَلِّمُونَ لَهُ كَمَا كَانَ رَسُولُ اللَّهِ ص تَابِعاً لامْرِ رَبِّهِ مُسَلِّماً لَهُ وَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا…[1]

احمد بن حسن روزی از امام رضا ع پرسشی كرد در حالی كه نزد حضرت گروهی از اصحاب آن حضرت جمع بودند و در مورد دو حدیث مختلف در یك مورد از پیامبر ص اختلاف داشتند.

امام ع فرمودند: به راستی كه خداوند حرامی را تحریم و حلالی را تحلیل نموده است و واجباتی را واجب نموده است پس روایاتی كه از پیامبر ص رسیده است در مورد حلال كردن حرام خدا و یا حرام كردن حلال خدا و یا عدم وجوب واجبی كه در قرآن آمده است و نسخ نشده است، این روایات قابل قبول نیست؛ چرا كه چنین نبود كه رسول خدا ص حلال خدا را حرام و حرام خدا را حلال كند و واجبات و احكام او را تغییر دهد، پیامبر ص در تمام این موارد پیرو و تسلیم و رساننده‌ی از جانب خدا بود و این است معنی این آیه كه «من پیروی نمی‌كنم مگر آنچه وحی می‌شود به من» پس حضرت پیرو خدا و ادا كننده‌ی امر از جانب او بود كه همان رساندن رسالت باشد.

به امام گفتم در مورد چیزی از شما از پیامبر ص حدیثی می‌رسد كه در قرآن چیزی در مورد آن نیست و در سنت هست و سپس خلاف این حدیث می‌رسد (در این مورد چه باید كرد؟)

امام ع فرمودند چنین است گاهی خود پیامبر ص از چیزهایی نهی تحریمی داشت، پس نهی پیامبر ص مانند نهی خداست و گاهی پیامبر ص به چیزهایی امر فرموده پس آن امر واجب و لازم شده است مانند واجبات خداوندی، پس امر پیامبر ص مانند امر خداست، پس هر نهی تحریمی كه از پیامبر ص رسیده باشد و سپس حدیثی بر خلاف آن از ما برسد درست نیست و نمی‌توان به آن عمل كرد، همچنین در مواردی كه پیامبر ص امری فرموده است؛ چرا كه ما آنچه را كه پیامبر ص آزاد نگذاشته آزاد نمی‌كنیم و به خلاف امر پیامبر ص امر نمی‌كنیم.

مگر این كه ضرورت مهمی پیش آید.

اما این كه آنچه پیامبر ص حرام كرده حلال كنیم و یا آنچه پیامبر ص حلال كرده حرام كنیم این هرگز ممكن نیست؛ چون ما پیرو و تسلیم پیامبر ص هستیم همچنان كه پیامبر ص پیرو و تسلیم خداوند بود و خداوند فرموده است «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید»…

 

[1]ـ وسائل‌الشیعة/ج27/ص113/ب9/ح33354 بحارالانوار/ج2/ص233/ب29/ح15 عیون‏أخبارالرضا(ع)/ج2/ص20/ب30/ح45

ولایت تشریعی در موارد عناوین ثانوی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۹-۵:۴۹:۲۸
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15883
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1367

در بخشی از احادیث پیش از این چنین گذشت:

به خلاف امر پیامبر ص امر نمی‌كنیم. مگر این كه ضرورت مهمی پیش آید. اما این كه آنچه پیامبر ص حرام كرده حلال كنیم و یا آنچه پیامبر ص حلال كرده حرام كنیم این هرگز ممكن نیست؛ چون ما پیرو و تسلیم پیامبر ص هستیم همچنان كه پیامبر ص پیرو و تسلیم خداوند بود و خداوند فرموده است «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید»…

نكته‌ای كه در تعبیر «إِلا لِعِلَّةِ خَوْفِ ضَرُورَةٍ» (مگر این كه ضرورت مهمی پیش آید) نهفته است این است كه در فرض خوف، ائمه ع اختیار دارند كه بر خلاف حكم پیامبر ص فتوا دهند. تمامی روایاتی كه بیانگر فتوای به تقیه است نیز بر این مطلب شهادت می‌دهد.

فلسفه‌ی تفویض

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۰۹-۵:۴۹:۳۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15884
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1496

با توجه به این كه خود خداوند می‌تواند تشریع و قانون گذاری، نماید ممكن است این پرسش پیش آید كه چرا تشریع را به غیر خود واگذار نموده است؟

فلسفه‌ی ولایت تشریعی در روایات مطرح است كه در اینجا به یك مورد آن اشاره می‌نماییم:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص دِیةَ الْعَینِ وَ دِیةَ النَّفْسِ وَ حَرَّمَ النَّبِیذَ وَ كُلَّ مُسْكِرٍ فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص مِنْ غَیرِ أَنْ یكُونَ جَاءَ فِیهِ شَی‏ءٌ قَالَ نَعَمْ لِیعْلَمَ مَنْ یطِیعُ الرَّسُولَ مِمَّنْ یعْصِیهِ.[1]

زراره از امام باقر ع نقل می‌كند كه حضرت فرمودند: دیه‌ی چشم و نفس (پولی كه در ازاء قتل یا كور كردن چشم باید پرداخت نمود) را پیامبر ص قرار داده است و همچنین نبیذ (نوعی شراب) و هر چه كه انسان را مست كند را پیامبر ص حرام كرده است.

مردی پرسید آیا بدون این كه چیزی درباره‌ی این احكام از سوی خداوند آمده باشد پیامبر ص قانون گذرانده است؟

امام ع فرمودند: آری (این امر) به خاطر این است كه خداوند بداند چه كسی از پیامبر ص فرمانبرداری می‌كند و چه نافرمانی (تا بدین وسیله مردم را بیازماید).

البته فلسفه‌ی ولایت تشریعی منحصر به مورد گذشته نیست، اما ما به همین اندازه اكتفا می‌نماییم.

 

[1]ـ الكافی‌/ج1/ص267/ح7

مصادیق ولایت تشریعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۲-۵:۴۷:۴۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15885
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1475

گرچه سخن آخر در بحث «تفویض» بررسی گسترده‌ای را می‌طلبد، اما نتیجه‌ی این مجموعه‌ از روایات این گردید كه دایره‌ی تفویضِ قانون گذاری به معصومین ع، هیچ محدودیتی ندارد به جز این كه در مورد آن قانونی از سوی خداوند جعل نشده باشد. بنا بر این ولایت تشریعی معصومین ع امری مسلم و قطعی است.

برای استحكام بیشتر، به برخی از مصادیق إعمال ولایت تشریعی معصومین ع اشاره می‌كنیم. این موارد دو گونه هستند: بخشی از آنها بیانگر موارد ولایت تشریعی به شكل كلی است و برخی دیگر بیانگر مورد خاصی است كه معصوم ع در آن مورد إعمال ولایت تشریعی نموده است.

مصداق عام ولایت تشریعی1: ما اتاكم الرسول فخذوه

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۲-۵:۴۸:۱۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15886
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1383

عن علی بن یقطین قال قلت لابی الحسن موسی بن جعفر ع … ثم قال ع قد و الله أوتینا ما أوتی سلیمان و ما لم یؤت سلیمان و ما لم یؤت أحد من الانبیاء قال الله عز و جل فی قصة سلیمان هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ و قال عز و جل فی قصة محمد ص ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا[1].[2]

علی بن یقطین می‌گوید به امام كاظم ع گفتم… سپس حضرت فرمودند به خدا سوگند كه واقعا آنچه به سلیمان داده شده است و آنچه به سلیمان داده نشده و آنچه كه به هیچ یك از پیامبران داده نشده به ما داده شده است، خداوند در جریان سلیمان می‌گوید «این عطای ماست پس اگر خواستی بر دیگران منت بگذار به آنان نیز بده و اگر خواستی برای خود نگهدار، در این امر اختیار تام داری و هیچ حسابی بر تو نیست» ولی خداوند در باره‌ی پیامبر ص می‌گوید «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید».

این گونه روایات بیانگر عدم محدودیت در اختیار قانون گذاری پیامبر ص دارد.

 

[1]ـ حشر آیه‌ی 7

[2]ـ بحارالانوار/ج14/ص86/ب6/ح1

مصداق عام ولایت تشریعی2: احكم بینهم بِما أَراكَ اللَّهُ

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۲-۶:۲۲:۲۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15887
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1593

فی روایة أخری إن الصادق ع قال لأبی حنیفة لما دخل علیه… و تزعم أنك صاحب رأی و كان الرأی من رسول الله ص صوابا و من دونه خطأ لأن الله تعالی قال احكم بینهم بِما أَراكَ اللَّهُ[1] و لم یقل ذلك لغیره…[2]

هنگامی كه ابوحنیفه بر امام صادق ع وارد شد به او فرمودند كیستی؟ گفت ابوحنیفه، فرمود خیال می‌كنی صاحب نظر هستی در حالی كه نظر از پیامبر ص درست بود و از غیر او اشتباه؛ چرا كه خداوند تنها به پیامبر ص فرموده است «میان آنها به آنچه كه خدا به تو نشان داده است حكم كن» و این مطلب را خداوند به دیگری نگفته است…

 

[1]ـ نساء آیه‌ی 105

[2]ـ بحارالأنوار/ج2/ص287/ب34/ح4

مصداق عام ولایت تشریعی3: ان القرآن نزل علی سبعة احرف

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۶-۸:۲۹:۲۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15888
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1574

عن حماد بن عثمان قال قلت لابی عبد الله ع إن الاحادیث تختلف عنكم قال فقال إن القرآن نزل علی سبعة أحرف و أدنی ما للامام أن یفتی علی سبعة وجوه ثم قال هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ.[1]

حماد می‌گوید به امام صادق ع گفتم چرا از شما احادیث مختلفی می‌رسد؟ امام فرمود قرآن بر هفت حرف نازل شده است، كمترین حقی كه برای امام ع است این است كه بر هفت وجه فتوا دهد، سپس فرمود «این عطای ماست پس اگر خواستی بر دیگران منت بگذار به آنان نیز بده و اگر خواستی برای خود نگهدار، در این امر اختیار تام داری و هیچ حسابی بر تو نیست».

ظاهر روایت این است كه امام ع می‌تواند حد اقل در یك مورد هفت گونه فتوا دهد، همچنان كه در برخی از روایات گذشته نیز آمده بود.

ممكن است گفته شود ذكر «إن القرآن نزل علی سبعة أحرف…» در روایت بیانگر این است كه فتوای امام ع مستند به قرآن است، بنا بر این ارتباطی به ولایت تشریعی ندارد، بلكه از مصادیق استنباط است.

گرچه این امر بعید نیست، اما اختیار امام ع در انتخاب یكی از وجوه هفتگانه، از مصادیق ولایت تشریعی امام ع می‌باشد.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج89/ص49/ب7/ح10

مصداق عام ولایت تشریعی4: هر چیزی كه پیامبر بگوید

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۱۶-۸:۲۹:۲۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15889
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1554

و قیل خطب رسول الله ص فقال إن الله كتب علیكم الحج فقام عكاشة بن محصن و یروی سراقة بن مالك فقال أ فی كل عام یا رسول الله فأعرض عنه حتی عاد مرتین أو ثلاثا فقال رسول الله ص ویحك و ما یؤمنك أن أقول نعم و الله و لو قلت نعم لوجبت و لو وجبت ما استطعتم و لو تركتم كفرتم فاتركونی ما تركتكم فإنما هلك من كان قبلكم بكثرة سؤالهم و اختلافهم علی أنبیائهم فإذا أمرتكم بشی‏ء فأتوا منه ما استطعتم و إذا نهیتكم عن شی‏ء فاجتنبوه.[1]

پیامبر ص سخنرانی كردند و فرمودند: حج بر شما نوشته شده است، پس عكاشه و یا سراقه برخواست و گفت آیا در همه‌ی سالهاست ای پیامبر ص؟ پیامبر ص رو از او برگرداند تا این كه عكاشه دو یا سه مرتبه تكرار كرد پس پیامبر ص فرمودند وای بر تو آیا مطمئنی كه نگویم آری؟ قسم به خدا اگر می‌گفتم آری واجب می‌شد و اگر واجب می‌شد قدرت بر آنجام آن را نداشتید و اگر ترك می‌كردید كافر می‌شدید، پس هر وقتی كه حكمی را بیان نمی‌كنم مرا رها كنید، همانا گذشتگان شما بر اثر پرسش زیاد و اختلاف بر پیامبران هلاك شدند پس هنگامی كه به شما امر كردم هر چه می‌توانید انجام دهید و اگر نهی كردم از چیزی از آن دوری كنید.

 

[1]ـ بحارالأنوار/ج22/ص31/ب37 مستدرك‏الوسائل/ج8/ص14/ب3/ح8937-2 دعائم‏الإسلام/ج1/ص288 فقه‏القرآن/ج1/ص270

مصادیق خاص تشریع ولایت تشریعی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۰-۷:۲۹:۵۵
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15890
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1695

گردآوری تمامی موارد إعمال ولایت تشریعی از سوی معصومین ع كاری دشوار و گسترده است، همان گونه كه در برخی از روایات نیز تعبیر «چیزهای فراوان»[1] دیده می‌شود.

اما اشاره به برخی از موارد آن لازم است:

۱- واجب كردن ركعت سوم و چهارم نمازهای سه ركعتی و چهار ركعتی (نماز سنت) در حضر؛

2- معین كردن زمان نمازها؛

3- واجب كردن ركعت سوم نماز مغرب (نماز سنت) در سفر؛

4- جعل استحباب نمازهای نافله؛

5- حكم شك در ركعات خاص به ركعتهای سوم و چهارم؛

6- جعل استحباب برای روزه‌ی ماه شعبان؛

7- جعل استحباب برای سه روز روزه‌ در هر ماه؛

8- استحباب شستن دوم در وضو؛

9- كیفیت تقسیم غنائم؛

10- تعیین موارد زكات؛

11- جعل حق شفعه؛

12- تحریم مقاربت در روز ماه رمضان و در حال احرام؛

13- تحریم ازدواج بعد از لعان و ازدواج در عده و…؛

14- تحریم تمامی شرابهای مست كننده به استثنای شراب انگور كه تحریم آن الهی است؛

15- تحریم برخی از پرندگان و حیوانات و مسخ شده‌ها؛

16- حلال كردن اموالی كه از ظالمین می‌رسد؛

17- تعیین یك ششم ثروت میت به عنوان حق ارث برای پدر بزرگ؛

18- تعیین دیه‌ی نفس و…؛

19- تعیین مقدار جزیه؛

20- برداشتن حد لواط در بعضی از شرایط؛

21- اختیار در اندازه‌ی عطا؛

22- …

اكنون به متن برخی از روایات توجه كنید:

عَنْ فُضَیلِ بْنِ یسَارٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع یقُولُ لِبَعْضِ أَصْحَابِ قَیسٍ الْمَاصِرِ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ أَدَّبَ نَبِیهُ فَأَحْسَنَ أَدَبَهُ فَلَمَّا أَكْمَلَ لَهُ الادَبَ قَالَ إِنَّكَ لَعَلی خُلُقٍ عَظِیمٍ ثُمَّ فَوَّضَ إِلَیهِ أَمْرَ الدِّینِ وَ الامَّةِ لِیسُوسَ عِبَادَهُ فَقَالَ عَزَّ وَ جَلَّ ما أتاكم الرسول فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص كَانَ مُسَدَّداً مُوَفَّقاً مُؤَیداً بِرُوحِ الْقُدُسِ لا یزِلُّ وَ لا یخْطِئُ فِی شَی‏ءٍ مِمَّا یسُوسُ بِهِ الْخَلْقَ فَتَأَدَّبَ بِآدَابِ اللَّهِ ثُمَّ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الصَّلاةَ رَكْعَتَینِ رَكْعَتَینِ عَشْرَ رَكَعَاتٍ فَأَضَافَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِلَی الرَّكْعَتَینِ رَكْعَتَینِ وَ إِلَی الْمَغْرِبِ رَكْعَةً فَصَارَتْ عَدِیلَ الْفَرِیضَةِ لا یجُوزُ تَرْكُهُنَّ إِلا فِی سَفَرٍ وَ أَفْرَدَ الرَّكْعَةَ فِی الْمَغْرِبِ فَتَرَكَهَا قَائِمَةً فِی السَّفَرِ وَ الْحَضَرِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ فَصَارَتِ الْفَرِیضَةُ سَبْعَ عَشْرَةَ رَكْعَةً ثُمَّ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص النَّوَافِلَ أَرْبَعاً وَ ثَلاثِینَ رَكْعَةً مِثْلَی الْفَرِیضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ الْفَرِیضَةُ وَ النَّافِلَةُ إِحْدَی وَ خَمْسُونَ رَكْعَةً مِنْهَا رَكْعَتَانِ بَعْدَ الْعَتَمَةِ جَالِساً تُعَدُّ بِرَكْعَةٍ مَكَانَ الْوَتْرِ وَ فَرَضَ اللَّهُ فِی السَّنَةِ صَوْمَ شَهْرِ رَمَضَانَ وَ سَنَّ رَسُولُ اللَّهِ ص صَوْمَ شَعْبَانَ وَ ثَلاثَةَ أَیامٍ فِی كُلِّ شَهْرٍ مِثْلَی الْفَرِیضَةِ فَأَجَازَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ ذَلِكَ وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ الْخَمْرَ بِعَینِهَا وَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ ص الْمُسْكِرَ مِنْ كُلِّ شَرَابٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ ذَلِكَ كُلَّهُ… فَوَافَقَ أَمْرُ رَسُولِ اللَّهِ ص أَمْرَ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ نَهْیهُ نَهْی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ وَجَبَ عَلَی الْعِبَادِ التَّسْلِیمُ لَهُ كَالتَّسْلِیمِ لِلَّهِ تَبَارَكَ وَ تَعَالَی‌.[2]

فضیل بن یسار می‌گوید از امام صادق ع شنیدم كه به برخی از اصحاب قیس ماصر می‌فرمود به راستی كه خداوند پیامبرش ص را تأدیب نمود پس آن حضرت را نیكو تأدیب نمود هنگامی كه ادب او را كامل نمود فرمود ای پیامبر تو بر اخلاق بزرگی هستی سپس امر دین و امت را به او واگذار نمود تا بندگان او را مدیریت نماید پس خداوند عز و جل فرمود «هر چه پیامبر برای شما آورد باید آن را بگیرید و هر چه از آن نهی نمود باید از آن دوری كنید».

یقینا كه پیامبر ص مورد تسدید و تأیید و توفیق روح القدس بود، در چیزی از مدیریت خلق لغزش و خطا نداشت پس به آداب خدا مؤدب شد.

سپس خداوند عز و جل (جمعا) ده نماز را، دو ركعت دو ركعت واجب نمود، پس پیامبر ص به هر دو ركعت دو ركعت اضافه نمود و به نماز مغرب یك ركعت اضافه نمود، پس دو ركعت نمازی كه پیامبر ص اضافه نمود همانند ركعتهای نمازی گردید كه خداوند واجب كرده است كه ترك آن به استثنای سفر جایز نیست و در نماز مغرب یك ركعت اضافه نمود آن را در سفر و حضر ثابت نگهداشت پس خداوند تمامی اینها را امضا فرمود در نتیجه نماز واجب هفده ركعت گردید.

سپس پیامبر ص سی و چهار ركعت نافله دو برابر فریضه سنت نهاد پس خداوند این امر را امضا نمود و فریضه و نافله پنجاه یك ركعت شد كه از این نمازها دو ركعت بعد از نماز عشاء است كه در مقابل نماز وتر یك ركعت محسوب می‌شود.

و خداوند در سال روزه‌ی ماه رمضان را واجب كرد و پیامبر ص روزه‌ی شعبان و سه روز از هر ماه را كه دو برابر روزه‌ی واجب است سنت نهاد پس خداوند عز و جل آن را اجازه نمود.

خداوند تنها شراب انگور را حرام كرد و پیامبر ص هر شراب مست كننده را حرام كرد پس خداوند تمام اینها را برای او اجازه نمود…

پس امر و نهی رسول خدا ص با امر و نهی خدای عز و جل یكی گردید و تسلیم به پیامبر ص همانند تسلیم خدای تبارك و تعالی بر بندگان واجب گردید.

عن إسحاق بن عمار عن أبی عبد الله ع قال… و إن الله أنزل الصلاة و إن رسول الله ص وقت أوقاتها فأجاز الله له ذلك.[3]

امام صادق ع فرمودند:… خداوند وجوب نماز را نازل فرمود و پیامبر ص زمان آن را تعیین نمود پس خداوند آن را برای پیامبر ص اجازه نمود.

عن بعض أصحابنا عن أبی جعفر ع قال… فكان فیما فرض فی القرآن فرائض الصلب و فرض رسول الله ص فرائض الجد فأجاز الله ذلك له و أنزل الله فی القرآن تحریم الخمر بعینها فحرم رسول الله ص تحریم المسكر فأجاز الله له ذلك فی أشیاء كثیرة فما حرم رسول الله ص فهو بمنزلة ما حرم الله.[4]

امام باقر ع فرمودند:… پس در قانون ارثی كه در قرآن تعیین شده ارث اولاد است و رسول خدا ص ارث پدر بزرگ را معین نمود پس خداوند آن را برای پیامبر ص اجازه نمود و خداوند در قرآن تنها حرمت شراب انگور را نازل فرمود پس پیامبر ص هر چیزی كه موجب مستی شود را حرام نمود، پس خدا در چیزهای فراوانی از احكام كه پیامبر ص آورده بود اجازه فرمود، پس هر چه پیامبر ص حرام كرده مانند آن چیزی است كه خداوند حرام كرده است.

عَنْ إِسْحَاقَ بْنِ عَمَّارٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ… وَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ فَرَضَ الْفَرَائِضَ وَ لَمْ یقْسِمْ لِلْجَدِّ شَیئاً وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ ص أَطْعَمَهُ السُّدُسَ فَأَجَازَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَهُ ذَلِكَ وَ ذَلِكَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ.[5]

امام صادق ع فرمودند:… خداوند ارث را معین نمود و برای پدر بزرگ چیزی تعیین نفرمود و پیامبر ص یك ششم برای پدر بزرگ ارث تعیین نمود…

عَنِ ابْنِ فَضَّالٍ قَالَ عَرَضْتُ الْكِتَابَ عَلَی أَبِی الْحَسَنِ ع فَقَالَ هُوَ صَحِیحٌ قَضَی أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی دِیةِ جِرَاحَاتِ الاعْضَاءِ كُلِّهَا… وَ أفتَی فِی النَّافِذَةِ إِذَا أُنْفِذَتْ مِنْ رُمْحٍ أَوْ خَنْجَرٍ فِی شَی‏ءٍ مِنَ الرَّجُلِ فِی أَطْرَافِهِ فَدِیتُهَا عُشْرُ دِیةِ الرَّجُلِ مِائَةُ دِینَارٍ.[6]

ابن فضال می‌گوید كتاب (خاصی) را بر امام كاظم ع عرضه كردم (تا در درستی آن حضرت نظر دهند) حضرت فرمودند: این كتاب درست است، امیرالمؤمنین ع درباره‌ی تمامی جراحهای اعضای بدن حكم فرمودند… و درباره‌ی زخم نیزه و خنجر فتوا داده‌اند كه…

عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ فَرَضَ اللَّهُ الْوُضُوءَ وَاحِدَةً وَاحِدَةً وَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص لِلنَّاسِ اثْنَتَینِ اثْنَتَینِ.[7]

امام صادق ع فرمودند خداوند یك شستشو در وضو را واجب نمود و پیامبر ص شستشوی دوم را قرار داد.

عَنْ أَبِی بَكْرٍ الْحَضْرَمِی عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ وَضَعَ رَسُولُ اللَّهِ ص الزَّكَاةَ عَلَی تِسْعَةِ أَشْیاءَ عَلَی الْحِنْطَةِ وَ الشَّعِیرِ وَ التَّمْرِ وَ الزَّبِیبِ وَ الذَّهَبِ وَ الْفِضَّةِ وَ الابِلِ وَ الْبَقَرِ وَ الْغَنَمِ وَ عَفَا عَمَّا سِوَی ذَلِكَ.[8]

امام صادق ع فرمودند: پیامبر ص زكات را بر نه چیز نهاد، بر گندم و جو و خرما و كشمش و طلا و نقره و شتر و گاو و گوسفند و از غیر اینها عفو نمود.

به خاطر پرهیز از طولانی شدن، برخی از سایر نمونه‌ها را در پاورقی می‌آوریم:[9]

 

[1]ـ در احادیث گذشته به این مطلب اشاره شده بود.

[2]ـ الكافی‌/ج1/ص266/ح4

[3]ـ بحارالانوار/ج17/ص8/ب13/ح11

[4]ـ بصائرالدرجات/ص382/ب4/ح16

[5]ـ الكافی‌/ج1/ص267/ح6

[6]ـ الكافی/ج7/ص327/ح5 همچنین مراجعه شود به: تهذیب‌الاحكام/ج10/ص292/ب26/ح13 وسائل‌الشیعة/ج29/ص378/ب2/ ح35810

[7]ـ من‏لایحضره‏الفقیه/ج1/ص38/ح77

[8]ـ تهذیب‏الاحكام/ج4/ص3/ب1/ح6

[9]ـ محمد بن مسلم قال قلت لابی عبد الله ع لای علة تصلی المغرب فی السفر و الحضر ثلاث ركعات و سائر الصلوات ركعتین قال لان رسول الله w فرض علیه الصلاة مثنی مثنی و أضاف إلیها رسول الله w ركعتین ثم نقص عن المغرب ركعة ثم وضع رسول الله w ركعتین فی السفر و ترك المغرب و قال إنی أستحیی أن أنقص منها مرتین فلذلك العلة تصلی ثلاث ركعات فی الحضر و السفر بحارالانوار/ج86/ص56/ب1/ح20

رُوِی عَنِ الصَّادِقِ ع أَنَّهُ قَالَ إِنَّمَا جَعَلَ رَسُولُ اللَّهِ w الشُّفْعَةَ فِی كُلِّ مَا لَمْ یقْسَمْ فَإِذَا وَقَعَتِ الْحُدُودُ وَ صُرِفَتِ الطُّرُقُ فَلا شُفْعَة مستدرك‏الوسائل ج17/ ص99 /ب3/ح20854-8

عَنْ سَمَاعَةَ بْنِ مِهْرَانَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع عَنِ الْمَأْكُولِ مِنَ الطَّیرِ وَ الْوَحْشِ فَقَالَ حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ w كُلَّ ذِی مِخْلَبٍ مِنَ الطَّیرِ وَ كُلَّ ذِی نَابٍ مِنَ الْوَحْشِ قُلْتُ إِنَّ النَّاسَ یقُولُونَ مِنَ السَّبُعِ فَقَالَ لِی یا سَمَاعَةُ السَّبُعُ كُلُّهُ حَرَامٌ وَ إِنْ كَانَ سَبُعٌ لا نَابَ لَهُ فَإِنَّمَا قَالَ رَسُولُ اللَّهِ w هَذَا تَفْصِیلا وَ حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ رَسُولُهُ الْمُسُوخَ جَمِیعاً فَكُلِ الانَ مِنْ طَیرِ الْبَرِّ مَا كَانَ لَهُ حَوْصَلَةٌ وَ مِنْ طَیرِ الْمَاءِ مَا كَانَتْ لَهُ قَانِصَةٌ كَقَانِصَةِ الْحَمَامِ لا مَعِدَةٌ كَمَعِدَةِ الانْسَانِ وَ كُلُّ مَا صَفَّ فَهُوَ ذُو مِخْلَبٍ وَ هُوَ حَرَامٌ وَ الصَّفِیفُ كَمَا یطِیرُ الْبَازِی وَالْحِدَأَةُ وَ الصَّقْرُ وَ مَا أَشْبَهَ ذَلِكَ وَ كُلُّ مَا دَفَّ فَهُوَ حَلالٌ وَ الْقَانِصَةُ وَ الْحَوْصَلَةُ یمْتَحَنُ بِهَا مِنَ الطَّیرِ مَا لَمْ یعْرَفْ طَیرَانُهُ وَ كُلُّ طَیرٍ مَجْهُولٍ تهذیب‏الاحكام /ج9/ص16/ب1/ح65

عَنْ مُوسَی بْنِ جَعْفَرٍ عَنْ أَبِیهِ جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ ع قَالَ سُئِلَ أَبِی ع عَمَّا حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنَ الْفُرُوجِ فِی الْقُرْآنِ وَ عَمَّا حَرَّمَ رَسُولُ اللَّهِ w فِی سُنَّتِهِ قَالَ الَّذِی حَرَّمَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ مِنْ ذَلِكَ أَرْبَعَةٌ وَ ثَلاثُونَ وَجْهاً سَبْعَةَ عَشَرَ فِی الْقُرْآنِ وَ سَبْعَةَ عَشَرَ فِی السُّنَّةِ فَأَمَّا الَّتِی فِی الْقُرْآنِ فَالزِّنَا قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَقْرَبُوا الزِّنی وَ نِكَاحُ امْرَأَةِ الابِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَنْكِحُوا ما نَكَحَ آباؤُكُمْ مِنَ النِّساءِ وَ أُمَّهاتُكُمْ وَ بَناتُكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ وَ عَمَّاتُكُمْ وَ خالاتُكُمْ وَ بَناتُ الاخِ وَ بَناتُ الاخْتِ وَ أُمَّهاتُكُمُ اللاتِی أَرْضَعْنَكُمْ وَ أَخَواتُكُمْ مِنَ الرَّضاعَةِ وَ أُمَّهاتُ نِسائِكُمْ وَ رَبائِبُكُمُ اللاتِی فِی حُجُورِكُمْ مِنْ نِسائِكُمُ اللاتِی دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَإِنْ لَمْ تَكُونُوا دَخَلْتُمْ بِهِنَّ فَلا جُناحَ عَلَیكُمْ وَ حَلائِلُ أَبْنائِكُمُ الَّذِینَ مِنْ أَصْلابِكُمْ وَ أَنْ تَجْمَعُوا بَینَ الاخْتَینِ إِلا ما قَدْ سَلَفَ وَ الْحَائِضُ حَتَّی تَطْهُرَ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّی یطْهُرْنَ وَ النِّكَاحُ فِی الاعْتِكَافِ قَالَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ وَ لا تُبَاشِرُوهُنَّ وَ أَنْتُمْ عاكِفُونَ فِی الْمَساجِدِ وَ أَمَّا الَّتِی فِی السُّنَّةِ فَالْمُوَاقَعَةُ فِی شَهْرِ رَمَضَانَ نَهَاراً وَ تَزْوِیجُ الْمُلاعَنَةِ بَعْدَ اللِّعَانِ وَ التَّزْوِیجُ فِی الْعِدَّةِ وَ الْمُوَاقَعَةُ فِی الاحْرَامِ وَ الْمُحْرِمُ یتَزَوَّجُ أَوْ یزَوِّجُ وَ الْمُظَاهِرُ قَبْلَ أَنْ یكَفِّرَ وَ تَزْوِیجُ الْمُشْرِكَةِ وَ تَزْوِیجُ الرَّجُلِ امْرَأَةً قَدْ طَلَّقَهَا لِلْعِدَّةِ تِسْعَ تَطْلِیقَاتٍ وَ تَزْوِیجُ الامَةِ عَلَی الْحُرَّةِ وَ تَزْوِیجُ الذِّمِّیةِ عَلَی الْمُسْلِمَةِ وَ تَزْوِیجُ الْمَرْأَةِ عَلَی عَمَّتِهَا وَ تَزْوِیجُ الامَةِ مِنْ غَیرِ إِذْنِ مَوْلاهَا وَ تَزْوِیجُ الامَةِ عَلَی مَنْ یقْدِرُ عَلَی تَزْوِیجِ الْحُرَّةِ وَ الْجَارِیةُ مِنَ السَّبْی قَبْلَ الْقِسْمَةِ وَ الْجَارِیةُ الْمُشْتَرَكَةُ وَ الْجَارِیةُ الْمُشْتَرَاةُ قَبْلَ أَنْ تَسْتَبْرِئَهَا وَ الْمُكَاتَبَةُ الَّتِی قَدْ أَدَّتْ بَعْضَ الْمُكَاتَبَة وسائل‌الشیعة/ج20/ص409/ب1/ ح25952

عن الثمالی قال سمعت أبا جعفر ع یقول من أحللنا له شیئا أصابه من أعمال الظالمین فهو له حلال لان الائمة ع منا مفوض إلیهم فما أحلوا فهو حلال و ما حرموا فهو حرام بحارالانوار/ج25/ص334/ب10/ح12

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ ع قَالَ عَشْرُ رَكَعَاتٍ رَكْعَتَانِ مِنَ الظُّهْرِ وَ رَكْعَتَانِ مِنَ الْعَصْرِ وَ رَكْعَتَا الصُّبْحِ وَ رَكْعَتَا الْمَغْرِبِ وَ رَكْعَتَا الْعِشَاءِ الاخِرَةِ لا یجُوزُ الْوَهْمُ فِیهِنَّ وَ مَنْ وَهَمَ فِی شَی‏ءٍ مِنْهُنَّ اسْتَقْبَلَ الصَّلاةَ اسْتِقْبَالا وَ هِی الصَّلاةُ الَّتِی فَرَضَهَا اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ عَلَی الْمُؤْمِنِینَ فِی الْقُرْآنِ وَ فَوَّضَ إِلَی مُحَمَّدٍ w فَزَادَ النَّبِی w فِی الصَّلاةِ سَبْعَ رَكَعَاتٍ وَ هِی سُنَّةٌ لَیسَ فِیهَا قِرَاءَةٌ إِنَّمَا هُوَ تَسْبِیحٌ وَ تَهْلِیلٌ وَ تَكْبِیرٌ وَ دُعَاءٌ فَالْوَهْمُ إِنَّمَا یكُونُ فِیهِنَّ فَزَادَ رَسُولُ اللَّهِ w فِی صَلاةِ الْمُقِیمِغَیرِ الْمُسَافِرِ رَكْعَتَینِ فِی الظُّهْرِ وَ الْعَصْرِ وَ الْعِشَاءِ الاخِرَةِ وَ رَكْعَةً فِی الْمَغْرِبِ لِلْمُقِیمِ وَ الْمُسَافِرِ الكافی‌/ج3/ص273/ح7

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ كُنْتُ قَاعِداً عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع أَنَا وَ حُمْرَانُ بْنُ أَعْینَ فَقَالَ لَهُ حُمْرَانُ مَا تَقُولُ فِیمَا یقُولُ زُرَارَةُ وَ قَدْ خَالَفْتُهُ فِیهِ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع مَا هُوَ قَالَ یزْعُمُ أَنَّ مَوَاقِیتَ الصَّلاةِ كَانَتْ مُفَوَّضَةً إِلَی رَسُولِ اللَّهِ w هُوَ الَّذِی وَضَعَهَا فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع فَمَا تَقُولُ أَنْتَ قُلْتُ إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع أَتَاهُ فِی الْیوْمِ الاوَّلِ بِالْوَقْتِ الاوَّلِ وَ فِی الْیوْمِ الاخِیرِ بِالْوَقْتِ الاخِیرِ ثُمَّ قَالَ جَبْرَئِیلُ ع مَا بَینَهُمَا وَقْتٌ فَقَالَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یا حُمْرَانُ إِنَّ زُرَارَةَ یقُولُ إِنَّ جَبْرَئِیلَ ع إِنَّمَا جَاءَ مُشِیراً عَلَی رَسُولِ اللَّهِ w وَ صَدَقَ زُرَارَةُ إِنَّمَا جَعَلَ اللَّهُ ذَلِكَ إِلَی مُحَمَّدٍ w فَوَضَعَهُ وَ أَشَارَ جَبْرَئِیلُ ع بِهِ عَلَیهِ الكافی‌/ج3/ص273/ح1

عَنْ أَحْمَدَ بْنِ مُحَمَّدِ بْنِ أَبِی نَصْرٍ عَنِ الرِّضَا ع قَالَ سُئِلَ عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ اعْلَمُوا أَنَّما غَنِمْتُمْ مِنْ شَی‏ءٍ فَأَنَّ لِلَّهِ خُمُسَهُ وَ لِلرَّسُولِ وَ لِذِی الْقُرْبی فَقِیلَ لَهُ فَمَا كَانَ لِلَّهِ فَلِمَنْ هُوَ فَقَالَ لِرَسُولِ اللَّهِ w وَ مَا كَانَ لِرَسُولِ اللَّهِ فَهُوَ لِلامَامِ فَقِیلَ لَهُ أَ فَرَأَیتَ إِنْ كَانَ صِنْفٌ مِنَ الاصْنَافِ أَكْثَرَ وَ صِنْفٌ أَقَلَّ مَا یصْنَعُ بِهِ قَالَ ذَاكَ إِلَی الامَامِ أَ رَأَیتَ رَسُولَ اللَّهِ w كَیفَ یصْنَعُ أَ لَیسَ إِنَّمَا كَانَ یعْطِی عَلَی مَا یرَی كَذَلِكَ الامَامُ الكافی‌/ج1/ص544/ح7

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ قُلْتُ لابِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا حَدُّ الْجِزْیةِ عَلَی أَهْلِ الْكِتَابِ وَ هَلْ عَلَیهِمْ فِی ذَلِكَ شَی‏ءٌ مُوَظَّفٌ لا ینْبَغِی أَنْ یجُوزُوا إِلَی غَیرِهِ فَقَالَ ذَاكَ إِلَی الامَامِ أَنْ یأْخُذَ مِنْ كُلِّ إِنْسَانٍ مِنْهُمْ مَا شَاءَ عَلَی قَدْرِ مَالِهِ بِمَا یطِیقُ… الكافی‌/ج3/ص566/ح1

عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ سِنَانٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع فِی حَدِیثٍ قَالَ إِنَّ اللَّهَ لَمَّا أَدَّبَ نَبِیهُ ائْتَدَبَ فَفَوَّضَ إِلَیهِ وَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ مَكَّةَ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ w حَرَّمَ الْمَدِینَةَ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ وَ إِنَّ اللَّهَ حَرَّمَ الْخَمْرَ وَ إِنَّ رَسُولَ اللَّهِ w حَرَّمَ كُلَّ مُسْكِرٍ فَأَجَازَ اللَّهُ لَهُ وسائل‌الشیعة /ج14/ص367/ب17/ح19403

عَنْ أَبِی عَمْرٍو الْمُتَطَبِّبِ قَالَ عَرَضْتُ عَلَی أَبِی عَبْدِ اللَّهِ ع مَا أَفتی بِهِ أَمِیرُ الْمُؤْمِنِینَ ع فِی الدِّیاتِ فَمِمَّا أَفتی بِهِ أَفتی فِی الْجَسَدِ وَ جَعَلَهُ سِتَّةَ فَرَائِضَ النَّفْسُ وَ الْبَصَرُ وَ السَّمْعُ وَ الْكَلامُ وَ نَقْصُ الصَّوْتِ مِنَ الْغَنَنِ وَ الْبَحَحِ وَ الشَّلَلُ مِنَ الْیدَینِ وَ الرِّجْلَینِ ثُمَّ جَعَلَ مَعَ كُلِّ شَی‏ءٍ مِنْ هَذِهِ قَسَامَةً عَلَی نَحْوِ مَا بَلَغَتِ الدِّیةُ وَ الْقَسَامَةَ جَعَلَ فِی النَّفْسِ عَلَی الْعَمْدِ خَمْسِینَ رَجُلا وَ جَعَلَ فِی النَّفْسِ عَلَی الْخَطَإِ خَمْسَةً وَ عِشْرِینَ رَجُلا وَ عَلَی مَا بَلَغَتْ دِیتُهُ مِنَ الْجُرُوحِ أَلْفَ دِینَارٍ سِتَّةَ نَفَرٍ فَمَا كَانَ دُونَ ذَلِكَ فَبِحِسَابِهِ مِنْ سِتَّةِ نَفَرٍ وَ الْقَسَامَةُ فِی النَّفْسِ وَ السَّمْعِ وَ الْبَصَرِ وَ الْعَقْلِ وَ الصَّوْتِ مِنَ الْغَنَنِ وَ الْبَحَحِ وَ نَقْصِ الْیدَینِ وَ الرِّجْلَینِ فَهُوَ مِنْ سِتَّةِ أَجْزَاءِ الرَّجُلِ الكافی/ج7/ص362/ح9

عن داود بن فرقد عن أبی عبد الله ع قال لا تقولوا لكل آیة هذه رجل و هذه رجل إن من القرآن حلالا و منه حراما و فیه نبأ من قبلكم، و خبر من بعدكم و حكم ما بینكم، فهكذا هو كان رسول الله w مفوض فیه إن شاء فعل الشی‏ء و إن شاء تذكر حتی إذا فرضت فرائضه، و خمست أخماسه، حق علی الناس أن یأخذوا به، لان الله قال ما أتاكم الرسول فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا تفسیرالعیاشی‌/ج1/ص18/ح4

عَنْ بَعْضِ أَصْحَابِنَا قَالَ أَوْلَمَ أَبُو الْحَسَنِ مُوسَی ع وَلِیمَةً عَلَی بَعْضِ وُلْدِهِ فَأَطْعَمَ أَهْلَ الْمَدِینَةِ ثَلاثَةَ أَیامٍ الْفَالُوذَجَاتِ فِی الْجِفَانِ فِی الْمَسَاجِدِ وَ الازِقَّةِ فَعَابَهُ بِذَلِكَ بَعْضُ أَهْلِ الْمَدِینَةِ فَبَلَغَهُ ع ذَلِكَ فَقَالَ مَا آتَی اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ نَبِیاً مِنْ أَنْبِیائِهِ شَیئاً إِلا وَ قَدْ آتَی مُحَمَّداً w مِثْلَهُ وَ زَادَهُ مَا لَمْ یؤْتِهِمْ قَالَ لِسُلَیمَانَ ع هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ وَ قَالَ لِمُحَمَّدٍ w وَ ما آتاكُمُ الرَّسُولُ فَخُذُوهُ وَ ما نَهاكُمْ عَنْهُ فَانْتَهُوا الكافی‌/ج6/ص281/ح1

عَنْ أَبِی الْحَسَنِ الثَّالِثِ عفِی حَدِیثٍ قَالَ وَ أَمَّا الرَّجُلُ الَّذِی اعْتَرَفَ بِاللِّوَاطِ فَإِنَّهُ لَمْ یقُمْ عَلَیهِ الْبَینَةُ وَ إِنَّمَا تَطَوَّعَ بِالاقْرَارِ مِنْ نَفْسِهِ وَ إِذَا كَانَ لِلامَامِ الَّذِی مَنَّ اللَّهُ أَنْ یعَاقِبَ عَنِ اللَّهِ كَانَ لَهُ أَنْ یمُنَّ عَنِ اللَّهِ أَ مَا سَمِعْتَ قَوْلَ اللَّهِ هذا عَطاؤُنا فَامْنُنْ أَوْ أَمْسِكْ بِغَیرِ حِسابٍ وسائل‌الشیعة/ ج28/ص41/ب18/ح34166

عن رفید مولی ابن هبیرة قال قال أبو عبد الله ع إذا رأیت القائم ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌ـ أعطی رجلا مائة ألف و أعطی آخر درهما فلا یكبر فی صدرك فإن الامر مفوض إلیه بحارالانوار/ج25/ص336/ب10/ح15

دلیل 2 اثبات ولایت تشریعی: مقامات خاص ائمه‌ع

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۴-۷:۵۵:۲۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۲/۲۴-۷:۵۸:۱۹
    • کد مطلب:15891
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1341

تجزیه و تحلیل برخی از مقامات معصومین ع كه در روایات آمده است نیز گویای اختیار قانون گذاری آنان است. شاید بتوان گفت اثبات ولایت تشریعی برای معصومین ع از هر كدام از این تعابیر خود دلیل مستقلی می‌باشد.

برخی از این تعابیر عبارتند از:

  • موضع مشیة الله
  • اذا شئنا شاء الله و…
  • اوعیة لمشیة الله
  • قدرة الرب و مشیته
  • جعلهم تراجمة مشیته و السن ارادته
  • لسان الله
  • العاملون بارادته

به دلیل این كه این مباحث مجال گسترده‌ای می‌طلبد تنها با اشاره به دو روایت اكتفا می‌كنیم:

بل قلوبنا أوعیة لمشیة الله فإذا شاء شئنا و الله یقول وَ ما تَشاؤُنَ إِلا أَنْ یشاءَ اللَّهُ…[1]

در جریان جالبی امام زمان عجل‌الله‌فرجه‌الشریف به كامل بن ابراهیم فرمودند: …بلكه قلوب ما ظرف خواست خداست، پس هنگامی كه خداوند بخواهد ما خواهیم خواست، و خداوند می‌فرماید و شما نمی‌خواهید مگر این كه خدا بخواهد…

و عن الكاظم ع صل یوم المباهلة ما أردت من الصلاة و كلما صلیت ركعتین استغفرت الله تعالی بعقبهما سبعین مرة ثم تقوم قائما و تومی بطرفك فی موضع سجودك و تقول و أنت علی غسل الحمد لله رب العالمین… فجعلت قلوبهم مكامن لإرادتك و عقولهم مناصب لأمرك و نهیك و ألسنتهم تراجمة لسنتك ثم أكرمتهم بنورك حتی فضلتهم من بین أهل زمانهم و الأقربین إلیهم فخصصتهم بوحیك و أنزلت إلیهم كتابك و أمرتنا بالتمسك بهم و الرد إلیهم و الاستنباط منهم‏…[2]

در دعای روز مباهله از امام كاظم ع این چنین آمده است:… پس قلب‌های آل محمد ع را پنهانگاه اراده‌ی خودت و عقلهای آنها را محل بر پاداشتن امر و نهیت قرار دادی،[3] و زبانهایشان را ترجمه كننده‌ی سنت خود قرار دادی سپس آنان را به نور خود اكرام نمودی تا آنجا كه آنان را در میان اهل زمانشان و نزدیكانشان برتری دادی سپس آنان را به وحی خودت اختصاص دادی و كتابت را بر آنان فرو فرستادی و به ما فرمان دادی كه به آنان تمسك جوییم و اختلافات را به آنان ارجاع دهیم و از آنان دین تو را استنباط و استخراج نماییم…

 

[1]ـ بحارالانوار/ج25/ص337/ب10/ح16

[2] ـ البلدالأمین/ص265 تا 267 مصباح‏المتهجد/ص766

[3]ـ منصب به معانی اصل، مرجع، محل روییدن، محل آشكار كردن و محل قرار دادن عَلَم نیز آمده است. ظاهرا همه‌ی این معانی از لوازم یك حقیقت است.

دلیل ۳ اثبات ولایت تشریعی: عناوین عام امامت، خلافت الهی و…

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۴-۷:۵۵:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۲/۲۴-۷:۵۹:۳۶
    • کد مطلب:15892
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1322

اثبات ولایت تشریعی از راه عناوین عام امامت، خلافت الهی و…، در واقع مربوط به بحث عمومی امام شناسی است.

این بحث بسیار گسترده و ضروری است، اما محل طرح آن اینجا نیست.

به لطف الهی بحث فتوای ائمه ع بر اساس ولایت تشریعی و حقِ قانون گذاری به پایان رسید.

بحث فتوای ائمه ع بر اساس استنباط، که به شکلی متمم این بحث است در «استنباط؛ دومین اساس فتوا» آمده است.

  • نظر خوانندگان
تا کنون نظر قابل انتشاری ثبت نشده است
  • نظر شما