×

درباره میز در پرتو وحی

وحی، همان آب زلالی است که خرد، تشنه و سرگردان اوست.
وحی نه تنها جبران کننده محدودیت خرد است، بلکه پر پرواز خرد است.
نیاز خرد به وحی، نیاز تشنه به آب است…
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
یکشنبه ۲۴ فروردین ۱۴۰۴
۱۴ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

محدَّث (به فتح دال) یا محدِّث (به كسر دال)؟!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۸-۹:۵:۵۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۴/۲۳-۶:۵۴:۴۴
    • کد مطلب:15951
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 72999

بسیار پیش آمده است برخی از دوستاران ائمه علیهم السلام ـ‌كه احیانا در انگیزه‌ی مثبت و نیت خیر آنان تردیدی وجود ندارد‌ـ، از آن روی كه فاقد تخصص دینی بوده‌اند، تصویری از ائمه علیهم السلام رسم نموده‌اند كه نه تنها بیانگر صعود آنان بر قله‌های مرتفع بشریت، و اوج پرواز آنان به آفاق آسمان معرفت نیست، بلكه ناخواسته به تنزل مقام آنان در حد بشر عادی انجامیده است.

البته روشن است كه ریشه‌ی این گونه امور، چیزی جز عدم صلاحیت دینی لازم نیست. همان گونه كه در تمامی رشته‌های دیگر نیز چنین است.

یكی از این موارد، بحث دایره‌ی اختیارات و منابع فتوای ائمه علیهم السلام می‌باشد كه به توفیق الهی در بحث «قانون گذاری نخستين اساس فتوا(ولايت‌تشريعی‌معصومين‌ع)» و «تحقیق در «استنباط» (دومین‌اساس‌فتوا)» به آن اشاره کردیم.

همچنین در بحثی با عنوان «پشتوانه‌‌های علمی ائمه علیهم السلام» به قطره‌ای از اقیانوس بیكران فضایل ائمه علیهم السلام اشاره می‌کنیم.

خوب است برای تكمیل مباحثی كه گذشت نگاهی به ارتباط همیشگی ائمه علیهم السلام با دستگاه الهی داشته باشیم و ببنیم علوم آنان چگونه در حال افزایش همیشگی است.

بخشی از این مطالب با عنوان «محدَّث (به فتح دال) بودنِ ائمه علیهم السلام» در روایات مطرح است، كه انشاءالله هم اكنون برای درك بیشتر فضایل ائمه علیهم السلام اشاره‌ای كوتاه به آن را در پیش رو دارید.

طرح این گونه مسائل، گام نخستی است برای آشنایی با این حقیقت که علوم ائمه علیهم السلام، از كدامین اقیانوس‌ها سرچشمه گرفته است.

البته شناخت علم معصومین علیهم السلام، ارتباط تمام به شناخت آفرینش آنان و عوالمی دارد كه آنان طی نموده‌اند، اما با توجه به قصور و تقصیر ما، باید این مطالب را به غواصان دریای معرفت واگذاشت. آنچه عرضه می‌شود تنها اشاره‌ای گذارا است به برخی از مقامات عالیه‌ی معصومین علیهم السلام.

اینان برگزیدگانی هستند كه از بدو تولد به تهلیل و تقدیس خداوند مشغول هستند؛

اینان در اولین لحظه‌ی پا گذاشتن به این جهان، با سجده‌ی بر رب الارباب، مرتفع‌ترین قله‌های عبودیت عملی را فتح می‌كنند؛

اینان در ابتدای حیات زمینی ـ‌بدون هیچ آموزگاری بر والاترین كرسی تدریس دانشگاه خلقت تكیه می‌زنند و به تدریس كتب آسمانی توارت، انجیل، قرآن و… می‌نشیند؛

اینان كسانی هستند كه نَمی از دریای شناختشان، بزرگان بشریت را در امواج حیرت غرق كرده و به وادی حیرت مدهوش افكنده است.

این اشارات كوچك روشن می‌سازد که در وادی كمال هیچ شریكی برای اهل بیت علیهم السلام متصور نیست.

با این همه علمشان همیشه در حال افزایش و مراتب كمالشان پیوسته رو به ازدیاد می‌باشد.

افزایش كمالاتشان در شب قدر چگونه است، خدا می‌داند! افزایش علمشان در هر شب جمعه چگونه است، خدا می‌داند! افزایش دانایی‌شان در هر شب و روز چگونه است، خدا می‌داند! از اعماق قرآن چه استنباط می‌كنند، خدا می‌داند! جفر و جامعه‌ی آنان چیست، خدا می‌داند!

این نوشتار اشاره‌ای دارد به یكی از مقامات ائمه علیهم السلام كه محدَّث (به فتح دال) بودنِ آنان می‌باشد.

خوب است در آغاز نگاهی به معنی محدَّث (به فتح دال) بیفكنیم، در بحث «ائمه علیهم السلام مفتی هستند یا محدِّث؟» گذشت كه:

محدَّث (به فتح دال) از نظر لغوی به معنای كسی است كه با او سخن گفته می‌شود، و در اصطلاح روایات به كسی گفته می‌شود كه فرشته با او سخن می‌گوید و او سخن فرشته می‌شنود، اما او را نمی‌بیند.

اما تحدیث، سخن گفتن؛ و محدِّث (به كسر دال)، سخنگو است. و در اصطلاح به آثار باقی مانده از پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام حدیث و روایت گفته می‌شود. از این جهت به كسی كه بسیار حدیث نقل كند نیز محدِّث (به كسر دال) گفته می‌شود.

اما كلمه‌ی محدِّث (به كسر دال) در دو اصطلاح دیگر هم به كار برده می‌شود. محدِّث (به كسر دال) در اصطلاح اول كسی است كه در حدیث و علوم وابسته‌ی آن مهارت و تخصص دارد، مانند محدِّث قمی صاحب مفاتیح الجنان رحمة الله علیه؛ در اصطلاح دوم به كسی گفته می‌شود كه مدعی است تنها به حدیث عمل می‌كند و خود را منحصرا پیروی قرآن و حدیث می‌داند و ادعا می‌كند كه هر استنباطی از حدیث رأی است و عمل به رأی نیز حرام است.

البته محور بحث را محدَّث (به فتح دال) به شكل عام قرار دادیم؛ چرا كه ان‌شاءالله با شناخت اصل فضیلت محدَّث (به فتح دال) بودن، به درك عظمت اهل بیت علیهم السلام ـ‌كه به مرتفع‌ترین قله‌های این فضیلت صعود نموده‌اند‌ـ بیشتر واقف می‌گردیم.

توجه به این نکته هم لازم است که كلمه‌ی محدَّث (به فتح دال) با محدِّث (به كسر دال) ـ‌به استثنای یك حركت‌ـ یکسان می‌باشد.

احتمال این می‌رود كه این تشابه، بستری برای تحریف پنهان روایات شود و چاشنی عامیانه برخی از آراء و نظریات گردد، از این رو طرح این بحث از دید دیگری نیز مفید می‌باشد[1].

با ضمیمه كردن این بحث به بحث «آیا ائمه محدِّث (به کسر دال) بوده‌اند؟»، روشن می‌گردد تصویری كه صاحبان نظریه محدِّث (به كسر دال) بودنِ ائمه علیهم السلام از آنان رسم نموده‌اند چه اندازه با واقعیت امر ـ‌كه در روایات محدَّث (به فتح دال) بودنِ ائمه علیهم السلام مطرح شده است‌ـ فاصله دارد.

نتیجه این مباحث ـ‌علاوه بر بیان فضایل اهل بیت علیهم السلام‌ـ آشكار شدن بیشتر ضرورت تخصص دینی است.

 

[1]ـ همچنان كه این توهمات عوامانه در مباحثی دیگر پیش آمده است كه در این سلسله نوشتار مكررا اشاره شده است و در آینده نیز بیشتر خواهد آمد.

محدَّث (به فتح دال) در قرآن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۴/۱۲/۲۸-۹:۶:۱۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۲/۱۹-۵:۳۵:۷
    • کد مطلب:15952
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1664

سخن گفتن فرشتگان با بشر در سایر عوالم مورد نظر این نوشتار نیست، همچنین سخن گفتن فرشتگان با پیامبران نیز مورد نظر نیست، بلكه آنچه با بحث ما مرتبط است سخن فرشتگان با غیر پیامبران در این جهان می‌باشد.

قرآن از سخن فرشتگان با بشر در موارد متعددی به روشنی سخن گفته است، به چند نمونه‌ی آن توجه كنید:

وَ إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ (42) یا مَرْیمُ اقْنُتِی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِی وَ ارْكَعِی مَعَ الرَّاكِعِینَ (43)… إِذْ قالَتِ الْمَلائِكَةُ یا مَرْیمُ إِنَّ اللَّهَ یبَشِّرُكِ بِكَلِمَةٍ مِنْهُ اسْمُهُ الْمَسِیحُ عِیسَی ابْنُ مَرْیمَ وَجِیهاً فِی الدُّنْیا وَ الْآخِرَةِ وَ مِنَ الْمُقَرَّبِینَ (45)… قالَتْ رَبِّ أَنَّی یكُونُ لِی وَلَدٌ وَ لَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ قالَ كَذلِكِ اللَّهُ یخْلُقُ ما یشاءُ إِذا قَضی أَمْراً فَإِنَّما یقُولُ لَهُ كُنْ فَیكُونُ (47)[1]

و هنگامی كه فرشتگان گفتند ای مریم به راستی كه خداوند تو را برگزیده و پاك قرار داده و بر زنان جهان برتری داده، ای مریم برای پروردگارت عبادت نما و سجده نما و با ركوع كنندگان ركوع نما،… هنگامی كه فرشتگان گفتند ای مریم به راستی كه خداوند به تو مژده می‌دهد به كلمه‌ای از خودش كه اسم او مسیح عیسی بن مریم است، در دنیا و آخرت آبرومند است و از مقربین است، مریم گفت پروردگارم از كجا برای من فرزندی باشد در حالی كه بشری با من تماس نداشته، گفت این چنین است، خداوند آنچه بخواهد می‌آفریند و هر گاه امری را بخواهد همانا می‌گوید باش و آن امر هم خواهد بود.

وَ اذْكُرْ فِی الْكِتابِ مَرْیمَ إِذِ انْتَبَذَتْ مِنْ أَهْلِها مَكاناً شَرْقِیا (16) فَاتَّخَذَتْ مِنْ دُونِهِمْ حِجاباً فَأَرْسَلْنا إِلَیها رُوحَنا فَتَمَثَّلَ لَها بَشَراً سَوِیا (17) قالَتْ إِنِّی أَعُوذُ بِالرَّحْمنِ مِنْكَ إِنْ كُنْتَ تَقِیا (18) قالَ إِنَّما أَنَا رَسُولُ رَبِّكِ لِأَهَبَ لَكِ غُلاماً زَكِیا (19) قالَتْ أَنَّی یكُونُ لِی غُلامٌ وَ لَمْ یمْسَسْنِی بَشَرٌ وَ لَمْ أَكُ بَغِیا (20)[2]

و در كتاب مریم را یاد نما هنگامی كه از اهلش فاصله گرفت و به مكانی شرقی رفت، پس (در برابر خود) از آنان حجابی گرفت پس ما روح خود را به سوی او فرستادیم پس او به شكل بشری كامل در آمد، مریم گفت من به خدای رحمن پناه می‌برم اگر تو متقی باشی، گفت همانا من فرستاده‌ی پروردگارت هستم كه به تو پسری پاكیزه ببخشم، مریم گفت چگونه برای من پسری خواهد بود در حالی كه بشری با من تماس نداشته و من بدكاره نبودم…

وَ لَقَدْ مَنَنَّا عَلَیكَ مَرَّةً أُخْری (37) إِذْ أَوْحَینا إِلی أُمِّكَ ما یوحی (38) أَنِ اقْذِفِیهِ فِی التَّابُوتِ فَاقْذِفِیهِ فِی الْیمِّ فَلْیلْقِهِ الْیمُّ بِالسَّاحِلِ یأْخُذْهُ عَدُوٌّ لِی وَ عَدُوٌّ لَهُ وَ أَلْقَیتُ عَلَیكَ مَحَبَّةً مِنِّی وَ لِتُصْنَعَ عَلی عَینِی (39)[3]

(ای موسی) و به تحقیق ما بار دیگری بر تو منت نهادیم، زمانی كه به مادرت وحی كردیم آنچه وحی شد،، كه بیفكن پسرت را در جعبه‌ای و آن جعبه را در دریا انداز، پس باید دریا او را به ساحل افكند تا این كه دشمن من و او، او را بگیرد…

وَ لَقَدْ جاءَتْ رُسُلُنا إِبْراهِیمَ بِالْبُشْری قالُوا سَلاماً قالَ سَلامٌ فَما لَبِثَ أَنْ جاءَ بِعِجْلٍ حَنِیذٍ (69) فَلَمَّا رَأی أَیدِیهُمْ لا تَصِلُ إِلَیهِ نَكِرَهُمْ وَ أَوْجَسَ مِنْهُمْ خِیفَةً قالُوا لا تَخَفْ إِنَّا أُرْسِلْنا إِلی قَوْمِ لُوطٍ (70) وَ امْرَأَتُهُ قائِمَةٌ فَضَحِكَتْ فَبَشَّرْناها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یعْقُوبَ (71) قالَتْ یا وَیلَتی أَ أَلِدُ وَ أَنَا عَجُوزٌ وَ هذا بَعْلِی شَیخاً إِنَّ هذا لَشَی‏ءٌ عَجِیبٌ (72) قالُوا أَ تَعْجَبِینَ مِنْ أَمْرِ اللَّهِ رَحْمَتُ اللَّهِ وَ بَرَكاتُهُ عَلَیكُمْ أَهْلَ الْبَیتِ إِنَّهُ حَمِیدٌ مَجِیدٌ (73)[4]

و به تحقیق فرستادگان ما با مژده نزد ابراهیم آمدند گفتند سلام بر تو، گفت سلام بر شما، اندكی نگذشت كه ابراهیم گوساله‌ای بریان آورد، پس هنگامی كه دید آنان دست به گوساله نمی‌برند آنان را ناشناس یافت و از آنان ترسی به دل گرفت، گفتند نترس ما به سوی قوم لوط فرستاده شدیم، و همسر ابراهیم ایستاده بود پس خندید، سپس ما او را به تولد اسحق و پس از او یعقوب مژده دادیم، گفت ای وای آیا ممكن است من بچه آورم در حالی پیرزن هستم و این شوهرم نیز پیرمرد است؟ به راستی كه چیز عجیبی است، گفتند آیا از امر خدا تعجب می‌كنی رحمت و بركات خدا بر شما اهل بیت باد.

و هیچ تردیدی نیز وجود ندارد در این كه ده‌ها روایت در رابطه‌ی با عنوان كلی محدَّث (به فتح دال) در ذیل این آیه آمده است:

و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی…[5]

و نیز روشن است كه در قرائتهای مشهور و رایج قرآن عبارت «و لا محدَّث» در ادامه‌ی این آیه نیامده است. ولی در برخی از روایات این آیه چنین آمده است: «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث».

آیا این بدین معناست كه قرائت این آیه‌ی قرآن چنین است یا خیر؟ تحقیق این امر بحث مفصلی را می‌طلبد كه ارتباط تنگاتنگی با بحث تحریف قرآن دارد.

اما در اینجا با اشاره به دو روایت و نقل قرائت قتاده از این بحث می‌گذریم:

عَنْ بُرَیدٍ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ وَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام فِی قَوْلِهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا مُحَدَّثٍ قُلْتُ جُعِلْتُ فِدَاكَ لَیسَتْ هَذِهِ قِرَاءَتَنَا فَمَا الرَّسُولُ وَ النَّبِی وَ الْمُحَدَّثُ قَالَ الرَّسُولُ الَّذِی یظْهَرُ لَهُ الْمَلَكُ فَیكَلِّمُهُ وَ النَّبِی هُوَ الَّذِی یرَی فِی مَنَامِهِ وَ رُبَّمَا اجْتَمَعَتِ النُّبُوَّةُ وَ الرِّسَالَةُ لِوَاحِدٍ وَ الْمُحَدَّثُ الَّذِی یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا یرَی الصُّورَةَ قَالَ قُلْتُ أَصْلَحَكَ اللَّهُ كَیفَ یعْلَمُ أَنَّ الَّذِی رَأَی فِی النَّوْمِ حَقٌّ وَ أَنَّهُ مِنَ الْمَلَكِ قَالَ یوَفَّقُ لِذَلِكَ حَتَّی یعْرِفَهُ لَقَدْ خَتَمَ اللَّهُ بِكِتَابِكُمُ الْكُتُبَ وَ خَتَمَ بِنَبِیكُمُ الانْبِیاءَ[6]

برید می‌گوید از امام باقر و امام صادق علیهم السلام این آیه را این چنین شنیدم «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا مُحَدَّثٍ» گفتم فدای شما گردم این گونه كه قرائت كردید قرائت ما نیست، سپس گفتم رسول و نبی و محدَّث چیست؟

فرمودند: رسول كسی است كه فرشته برایش آشكار می‌شود و با او سخن می‌گوید و نبی كسی است كه فرشته را در خواب می‌بیند و چه بسا این دو یعنی رسالت و نبوت در یك شخص باشد و محدَّث كسی است كه صدای فرشته می‌شنود ولی شكل او را نمی‌بیند.

گفتم خدا سلامتت بدارد از كجا می‌داند آنی كه در خواب دیده است حق است و از فرشته است؟ فرمودند: به شناخت این امر موفق می‌شود تا این كه بشناسد، تحقیقا خداوند به قرآن كتابهای آسمانی را به پایان رساند و به پیامبر شما انبیا را به آخر رساند.

عَنِ الْحَكَمِ بْنِ عُتَیبَةَ قَالَ دَخَلْتُ عَلَی عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیهم السلام یوْماً فَقَالَ یا حَكَمُ هَلْ تَدْرِی الایةَ الَّتِی كَانَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام یعْرِفُ قَاتِلَهُ بِهَا وَ یعْرِفُ بِهَا الامُورَ الْعِظَامَ الَّتِی كَانَ یحَدِّثُ بِهَا النَّاسَ قَالَ الْحَكَمُ فَقُلْتُ فِی نَفْسِی قَدْ وَقَعْتُ عَلَی عِلْمٍ مِنْ عِلْمِ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ أَعْلَمُ بِذَلِكَ تِلْكَ الامُورَ الْعِظَامَ قَالَ فَقُلْتُ لا وَ اللَّهِ لا أَعْلَمُ قَالَ ثُمَّ قُلْتُ الایةُ تُخْبِرُنِی بِهَا یا ابْنَ رَسُولِ اللَّهِ قَالَ هُوَ وَ اللَّهِ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ ذِكْرُهُ وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا محدث وَ كَانَ عَلِی بْنُ أَبِی طَالِبٍ علیهم السلام محدثاً فَقَالَ لَهُ رَجُلٌ یقَالُ لَهُ عَبْدُ اللَّهِ بْنُ زَیدٍ كَانَ أَخَا عَلِی لامِّهِ سُبْحَانَ اللَّهِ محدثاً كَأَنَّهُ ینْكِرُ ذَلِكَ فَأَقْبَلَ عَلَینَا أَبُو جَعْفَرٍ علیهم السلام فَقَالَ أَمَا وَ اللَّهِ إِنَّ ابْنَ أُمِّكَ بَعْدُ قَدْ كَانَ یعْرِفُ ذَلِكَ قَالَ فَلَمَّا قَالَ ذَلِكَ سَكَتَ الرَّجُلُ فَقَالَ هِی الَّتِی هَلَكَ فِیهَا أَبُو الْخَطَّابِ فَلَمْ یدْرِ مَا تَأْوِیلُ المحدث وَ النَّبِی[7]

حكم بن عتیبه می‌گوید روزی بر امام سجاد علیهم السلام وارد شدم فرمودند ای حكم آیا آیه‌ای را كه به آن آیه امیرالمؤمنین علیهم السلام قاتلش و امور مهم را می‌شناخت و به مردم می‌گفت می‌دانی؟ حكم می‌گوید در دل گفتم به علمی از علوم امام سجاد علیهم السلام دست یافتم كه من هم به وسیله‌ی آن امور بزرگ را خواهم دانست، و سپس به امام گفتم نه به خدا سوگند نمی‌دانم. سپس گفتم ای فرزند رسول خدا آیا آن آیه را به من خبر می‌دهید؟

امام فرمودند به خدا سوگند كه آن آیه گفته‌ی خداوند عز ذكره است كه «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا محدث» و علی بن ابی طالب علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود.

كسی به نام عبد الله كه برادر مادری امام بود با انكار گفت سبحان الله آیا امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود؟! امام باقر علیهم السلام كه در مجلس حضور داشتند فرمودند: آگاه باش كه به خدا سوگند پسر مادرت نیز (یعنی امام سجاد علیهم السلام) بعد از امیرالمؤمنین علیهم السلام آن مطالب را می‌دانست (و محدَّث بود) پس هنگامی كه امام باقر علیهم السلام چنین فرمودند آن مرد ساكت گردید و امام ادامه دادند كه همین مطلب (محدَّث بودن امام ) موجب گمراهی و هلاكت ابو الخطاب گردید؛ چرا كه حقیقت محدَّث (به فتح دال) و نبی را ندانست چیست و به ضلالت افتاد.

عن قتادة أنه كان یقرأ و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث[8]

از قتاده نقل شده است كه این آیه را این چنین قرائت می‌كرد «وَ مَا أَرْسَلْنَا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا محدث»

اكنون ببینیم جایگاه محدَّث (به فتح دال) كجاست و حقیقت آن چیست و محدَّثین كیانند؟

 

[1] ـ آل‌عمران آیات 42، 43، 45 و 47

[2] ـ مریم آیات 16 تا 20

[3] ـ طه آیات 37 تا 39

[4] ـ هود آیات 69 تا 73

[5]ـ حج آیه‌ی 52

[6]ـ الكافی/ج1/ص177/ح4

[7]ـ الكافی/ج1/ص270/ح2 بحارالانوار/ج26/ص67 /ب2/ح5

[8]ـ بحارالانوار/ج26/ص72/ب2/ح19

جایگاه محدَّث (به فتح دال) و تقابل آن با نبی و رسول

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۲-۹:۳۳:۱
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15953
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1908

در روایات بسیاری جایگاه محدَّث به شكل خاصی از ارتباط با دستگاه الهی در كنار نبی و رسول بیان شده است؛

بدین معنا كه همچنان كه رسول، وحی الهی را از فرشته با مشاهده‌ی او دریافت می‌كند و نبی در خواب دریافت وحی می‌كند، محدَّث (به فتح دال) نیز در دریافت وحی با نبی و رسول شریك است، اما در چگونگی آن اختلاف دارد؛ چرا كه محدَّث فرشته را آشكارا نمی‌بیند.

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیهم السلام عَنْ قَوْلِ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ وَ كانَ رَسُولا نَبِیا مَا الرَّسُولُ وَ مَا النَّبِی قَالَ النَّبِی الَّذِی یرَی فِی مَنَامِهِ وَ یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا یعَاینُ الْمَلَكَ وَ الرَّسُولُ الَّذِی یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ یرَی فِی الْمَنَامِ وَ یعَاینُ الْمَلَكَ قُلْتُ الامَامُ مَا مَنْزِلَتُهُ قَالَ یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا یرَی وَ لا یعَاینُ الْمَلَكَ ثُمَّ تَلا هَذِهِ الایةَ وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا محدث[1]

زراره می‌گوید از امام باقر علیهم السلام درباره‌ی این آیه پرسیدم كه خداوند عز و جل می‌فرماید «وَ كانَ رَسُولا نَبِیا» و پرسیدم رسول و نبی كسیت؟ امام فرمودند: نبی كسی است كه در خواب فرشته را می‌بیند ولی (در بیداری) صدای او را می‌شنود و فرشته را آشكارا نمی‌بیند و رسول كسی است كه صدای فرشته را می‌شنود و درخواب نیز او را می‌بیند و علاوه بر این در بیداری نیز فرشته را مشاهده می‌كند، پرسیدم موقعیت امام در این میان چگونه است؟ فرمودند: صدا را می‌شنود ولی نمی‌بیند، سپس این آیه را تلاوت نمودند «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا محدث».

عن برید عن أبی جعفر علیهم السلام و أبی عبد الله علیهم السلام فی قوله و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث قلت جعلت فداك لیس هذه قراءتنا فما الرسول و النبی و المحدث قال الرسول الذی یظهر له الملك فیكلمه و النبی یری فی المنام و ربما اجتمعت النبوة و الرسالة لواحد و المحدث الذی یسمع الصوت و لا یری الصورة قال قلت أصلحك الله كیف یعلم أن الذی رأی فی المنام هو الحق و أنه من الملك قال یوقع علم ذلك حتی یعرفه[2]

برید می‌گوید از امام باقر و امام صادق علیهم السلام این آیه را این چنین شنیدم «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا مُحَدَّثٍ» گفتم فدای شما گردم این گونه كه قرائت كردید قرائت ما نیست، سپس گفتم رسول و نبی و محدَّث چیست؟

فرمودند: رسول كسی است كه فرشته برایش آشكار می‌شود و با او سخن می‌گوید و نبی كسی است كه فرشته را در خواب می‌بیند و چه بسا این دو یعنی رسالت و نبوت در یك شخص باشد و محدَّث كسی است كه صدای فرشته می‌شنود ولی شكل او را نمی‌بیند.

گفتم خدا سلامتت بدارد از كجا می‌داند آنی كه در خواب دیده است حق است و از فرشته است؟ فرمودند: شناخت این امر در دلش انداخته می‌شود تا این كه بشناسد.

عن زرارة بن أعین قال سألته عن قوله تعالی و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث قال الرسول الذی یأتیه جبرئیل قبلا فیكلمه و یراه كما یری أحدكم صاحبه و أما النبی فهو الذی یؤتی فی منامه مثل رؤیا إبراهیم و نحو ما كان یأتی محمدا و منهم من تجمع له الرسالة و كان محمد ص و أما المحدث فهو الذی یسمع كلام الملك و لا یری و لا یأتیه فی المنام[3]

زراره می‌گوید از امام علیهم السلام درباره‌ی این آیه پرسیدم «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی وَ لا مُحَدَّثٍ» امام فرمودند: رسول كسی است كه جبرئیل آشكارا با او سخن می‌گوید و همچنان كه شما یكدیگر را می‌بینید او جبرئیل را می‌بیند، و اما نبی كسی است كه در خواب فرشته را می‌بیند مانند خوابی كه ابراهیم درباره‌ی دستور ذبح اسماعیل دید، و مانند آنچه كه برای پیامبر ما نیز می‌آمد، و برخی از اینان هستند كه رسالت و نبوت برایشان جمع می‌شود، و پیامبر صلی الله علیه و آله از اینان بود، و اما محدَّث (به فتح دال) كسی است كه سخن ملك را می‌شنود ولی او را نمی‌بیند و در خواب نیز مشاهده نمی‌كند.

عَنِ الاحْوَلِ قَالَ سَأَلْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیهم السلام عَنِ الرَّسُولِ وَ النَّبِی وَ المحدث قَالَ الرَّسُولُ الَّذِی یأْتِیهِ جَبْرَئِیلُ قُبُلا فَیرَاهُ وَ یكَلِّمُهُ فَهَذَا الرَّسُولُ وَ أَمَّا النَّبِی فَهُوَ الَّذِی یرَی فِی مَنَامِهِ نَحْوَ رُؤْیا إِبْرَاهِیمَ وَ نَحْوَ مَا كَانَ رَأَی رَسُولُ اللَّهِ  صلی الله علیه و آله مِنْ أَسْبَابِ النُّبُوَّةِ قَبْلَ الْوَحْی حَتَّی أَتَاهُ جَبْرَئِیلُ علیهم السلام مِنْ عِنْدِ اللَّهِ بِالرِّسَالَةِ وَ كَانَ مُحَمَّدٌ صلی الله علیه و آله حِینَ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ جَاءَتْهُ الرِّسَالَةُ مِنْ عِنْدِ اللَّهِ یجِیئُهُ بِهَا جَبْرَئِیلُ وَ یكَلِّمُهُ بِهَا قُبُلا وَ مِنَ الانْبِیاءِ مَنْ جُمِعَ لَهُ النُّبُوَّةُ وَ یرَی فِی مَنَامِهِ وَ یأْتِیهِ الرُّوحُ وَ یكَلِّمُهُ وَ یحَدِّثُهُ مِنْ غَیرِ أَنْ یكُونَ یرَی فِی الْیقَظَةِ وَ أَمَّا المحدث فَهُوَ الَّذِی یحَدَّثُ فَیسْمَعُ وَ لا یعَاینُ وَ لا یرَی فِی مَنَامِهِ[4]

مؤمن طاق می‌گوید از امام باقر علیهم السلام درباره‌ی رسول و نبی و محدَّث (به فتح دال) پرسیدم، امام فرمودند: رسول كسی است كه جبرئیل را آشكارا می‌بیند و با او سخن می‌گوید و اما نبی كسی است كه در خواب می‌بیند مانند خواب ابراهیم و مانند آنچه كه رسول خدا صلی الله علیه و آله از اسباب نبوت قبل از بعثت در خواب دید تا زمانی كه جبرئیل علیهم السلام از جانب خدا رسالت را آورد، و از این رو پیامبر صلی الله علیه و آله ما زمانی كه نبوت و رسالت از نزد خدا برایش جمع گردید جبرئیل آشكارا با او سخن می‌گفت، و برخی از انبیا تنها نبوت برایشان می‌باشد و در خواب می‌بینند و روح نزد آنان می‌آید و با آنان سخن می‌گوید بدون این كه در بیداری ببینند و اما محدَّث (به فتح دال) كسی است كه با او سخن گفته می‌شود و او می‌شنود، ولی نه در بیداری و نه در خواب فرشته را نمی‌بیند.

اینك ببینیم محدَّثین (به فتح دال) كیانند؟

 

[1]ـ الكافی/ج1/ص176/ح1 بحارالانوار/ج11/ص41/ب1/ح41

[2]ـ بصائرالدرجات/ج1/ص371/ب1/ح11

[3]ـ بحارالانوار/ج26/ص78/ب2/ح34

[4]ـ الكافی/ج1/ص176/ح3

محدَّثین (به فتح دال) كیانند؟

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۴-۸:۸:۴۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15954
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1552

عنوان محدَّث (به فتح دال) در روایات بر افراد گوناگونی منطبق شده است، از قبیل: معصومین علیهم السلام، اوصیاء پیامبران، برخی از اولیاء خدا در امت‌های گذشته و در امت اسلام، فقیه اهل بیت و مؤمن.

مستند این مطالب در فصلهای آینده خواهد آمد.

ائمه معصومین علیهم السلام محدَّث هستند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۴-۸:۸:۵۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۲/۲۴-۹:۵۵:۱۷
    • کد مطلب:15960
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1779

روایات بسیاری دلالت بر محدَّث (به فتح دال) بودن ائمه علیهم السلام دارد كه در لابلای بحث اشاره می‌شود، اما در اینجا تنها به چند روایت بسنده می‌كنیم:

عَنْ زُرَارَةَ عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهم السلام قَالَ لِلامَامِ عَشْرُ عَلامَاتٍ یولَدُ مُطَهَّراً مَخْتُوناً وَ إِذَا وَقَعَ عَلَی الارْضِ وَقَعَ عَلَی رَاحَتِهِ رَافِعاً صَوْتَهُ بِالشَّهَادَتَینِ وَ لا یجْنِبُ وَ تَنَامُ عَینَاهُ وَ لا ینَامُ قَلْبُهُ وَ لا یتَثَاءَبُ وَ لا یتَمَطَّی وَ یرَی مِنْ خَلْفِهِ كَمَا یرَی مِنْ أَمَامِهِ وَ نَجْوُهُ كَرَائِحَةِ الْمِسْكِ وَ الارْضُ مُوَكَّلَةٌ بِسَتْرِهِ وَ ابْتِلاعِهِ وَ إِذَا لَبِسَ دِرْعَ رَسُولِ اللَّهِ ص كَانَتْ عَلَیهِ وَفْقاً وَ إِذَا لَبِسَهَا غَیرُهُ مِنَ النَّاسِ طَوِیلِهِمْ وَ قَصِیرِهِمْ زَادَتْ عَلَیهِ شِبْراً وَ هُوَ محدث إِلَی أَنْ تَنْقَضِی أَیامُهُ[1]

زراره می‌گوید امام باقر علیهم السلام فرمودند: برای امام ده نشانه است، ختنه شده متولد می‌شود و در هنگام تولد كف دست به زمین می‌گذارد و صدایش را به شهادتین بلند می‌كند، جنب نمی‌شود، چشمش می‌خوابد اما قلبش نمی‌خوابد، خمیازه نمی‌كشد، و از كسالت دستهایش را نمی‌كشد، از پشت سرش می‌بیند همچنان كه از روبرو می‌بیند… و زمانی كه زره رسول خدا را بپوشد بر اندام او سازگار است و اگر دیگری چه بلند قامت باشد و چه كوتاه قامت بپوشد یك وجب اضافه بزرگتر خواهد بود و او در تمام عمرش محدَّث (به فتح دال) می‌باشد.

عن سلیم بن قیس الشامی أنه سمع علیا علیهم السلام یقول إنی و أوصیائی من ولدی مهدیون كلنا محدثون فقلت یا أمیر المؤمنین من هم قال الحسن و الحسین ثم ابنی علی بن الحسین علیهم الصلاة و السلام قال و علی یومئذ رضیع ثم ثمانیة من بعده واحدا بعد واحد و هم الذین أقسم الله بهم فقال وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ أما الوالد فرسول الله صلی الله علیه و آله و ما ولد یعنی هؤلاء الاوصیاء قلت یا أمیر المؤمنین أ یجتمع إمامان قال لا إلا و أحدهما مصمت لا ینطق حتی یمضی الاول قال سلیم الشامی سألت محمد بن أبی بكر قلت كان علی علیهم السلام محدثا قال نعم قلت و هل یحدث الملائكة إلا الانبیاء قال أ ما تقرأ و ما رسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث قلت فأمیر المؤمنین محدث قال نعم و فاطمة كانت محدثة و لم تكن نبیة[2]

سلیم بن قیس از امیرالمؤمنین علیهم السلام شنید كه می‌فرمودند: به راستی كه من و اوصیا من كه از نسل من هستند هدایت شده هستیم و همگی محدَّث (به فتح دال) می‌باشیم پرسیدم ای امیرالمؤمنین علیهم السلام اوصیا شما كیانند؟ فرمودند: امام حسن و امام حسین سپس پسرم علی بن الحسین كه صلوات و سلام خدا بر آنان باد ـ این در حالی بود كه علی بن الحسین شیر خوار بودند ـ سپس هشت نفر یكی پس از دیگری، و اینانند كسانی كه خداوند به آنان سوگند خورده است و در قرآن فرمود است «وَ والِدٍ وَ ما وَلَدَ»، اما مقصود از والد پیامبر صلی الله علیه و آله است و مقصود از «ما ولد» این اوصیا هستند، پرسیدم ای امیرالمؤمنین علیهم السلام آیا دو امام در یك زمان جمع می‌شوند؟ فرمودند: خیر مگر این كه یكی از آن ساكت باشد و سخنی نگوید تا این كه امام اول از دنیا برود.

سلیم می‌گوید از محمد ابی بكر پرسیدم آیا امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود؟ گفت آری، گفتم آیا فرشتگان با غیر از پیامبران سخن می‌گویند؟ گفت آیا این آیه را نخوانده‌ای كه «و ما رسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث»؟ گفتم پس امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) است؟ گفت آری و همچنین فاطمهI محدَّثه است ولی پیامبر نیست.

عَنْ زُرَارَةَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا جَعْفَرٍ علیهم السلام یقُولُ الاثْنَا عَشَرَ الامَامَ مِنْ آلِ مُحَمَّدٍ علیهم السلام كُلُّهُمْ محدث مِنْ وُلْدِ رَسُولِ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ مِنْ وُلْدِ عَلِی علیهم السلام وَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله وَ عَلِی علیهم السلام هُمَا الْوَالِدَانِ فَقَالَ عَلِی بْنُ رَاشِدٍ كَانَ أَخَا عَلِی بْنِ الْحُسَینِ لامِّهِ وَ أَنْكَرَ ذَلِكَ فَصَرَّرَ أَبُو جَعْفَرٍ علیهم السلام وَ قَالَ أَمَا إِنَّ ابْنَ أُمِّكَ كَانَ أَحَدَهُمْ[3]

زراره می‌گوید از امام باقر علیهم السلام شنیدم كه می‌فرمودند: دوازده امام از آل محمد علیهم السلام هستند كه تمامی آنان محدَّث (به فتح دال) هستند و از نسل رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیهم السلام هستند، رسول خدا صلی الله علیه و آله و علی علیهم السلام این دو، دو پدر امت هستند.

علی بن راشد می‌گوید برادر مادری امام سجاد علیهم السلام این امر را انكار كرد پس امام باقر علیهم السلام بر این مطلب اصرار نموده و فرمودند: بدان كه پسر مادرت یكی از آنان است.

عن الحكم بن عیینة قال دخلت علی علی بن الحسین علیهم السلام یوما فقال لی یا حكم هل تدری ما الایة التی كان علی بن أبی طالب علیهم السلام یعرف بها صاحب قتله و یعلم بها الامور العظام التی كان یحدث بها الناس قال الحكم فقلت فی نفسی قد وقفت علی علم من علم علی بن الحسین أعلم بذلك تلك الامور العظام قال فقلت لا و الله لا أعلم به أخبرنی بها یا ابن رسول الله قال و الله قول الله و ما أرسلنا من رسول و لا نبی و لا محدث فقلت و كان علی بن أبی طالب علیهم السلام محدثا قال نعم و كل إمام منا أهل البیت فهو محدث[4]

حكم بن عیینه می‌گوید روزی بر امام سجاد علیهم السلام وارد شدم، پس حضرت به من فرمودند: ای حكم آیا می‌دانی آن آیه‌ای كه امیرالمؤمنین علیهم السلام بدان آیه قاتلش و امور بزرگ را می‌دانست و برای مردم نقل می‌كرد كدام آیه است؟ حكم می‌گوید در دل گفتم بر علمی از علوم امام سجاد علیهم السلام آگاه شدم من هم با این آیه، امور بزرگ را خواهم دانست، و سپس به امام گفتم خیر، نه به خدا سوگند نمی‌دانم، شما مرا آگاه كنید ای فرزند رسول خدا، امام فرمودند: به خدا قسم این آیه بود «و ما أرسلنا من رسول و لا نبی و لا محدث» گفتم آیا علی بن ابی طالب علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود؟ فرمودند: آری و هر امامی از ما اهل بیت او نیز محدَّث (به فتح دال) است.

 

[1]ـ الكافی/ج1/ص388/ح8 بحارالانوار/ج25/ص168/ب4/ح38

[2]ـ بحارالانوار/ج26/ص79/ب2/ح39 الاختصاص/ص329

[3]ـ الكافی/ج1/ص531/ح7 و/ج1/ص533/ح14

[4]ـ بصائرالدرجات/ص319/ب5/ح3

فاطمه سلام الله علیها محدَّث است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۴-۸:۹:۴۲
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15961
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1696

علل الشرائع بإسناده عن أبی عبد الله علیهم السلام قال إنما سمیت فاطمة سلام الله علیها محدثة لان الملائكة كانت تهبط من السماء فتنادیها كما تنادی مریم بنت عمران فتقول یا فاطمة إِنَّ اللَّهَ اصْطَفاكِ وَ طَهَّرَكِ وَ اصْطَفاكِ عَلی نِساءِ الْعالَمِینَ یا فاطمة اقْنُتِی لِرَبِّكِ وَ اسْجُدِی وَ ارْكَعِی مَعَ الرَّاكِعِینَ فتحدثهم و یحدثونها فقالت لهم ذات لیلة أ لیست المفضلة علی نساء العالمین مریم بنت عمران فقالوا إن مریم كانت سیدة نساء عالمها و إن الله عز و جل جعلك سیدة نساء عالمك و عالمها و سیدة نساء الاولین و الاخرین[1]

امام صادق علیهم السلام فرمودند: همانا حضرت فاطمه سلام الله علیها فاطمه نامیده شدند از این جهت بود كه فرشتگان از آسمان فرود می‌آمدند و حضرت را صدا می‌زدند همچنان كه مریم دختر عمران را صدا می‌زدند پس فرشتگان به حضرت می‌گفتند ای فاطمه به راستی كه خداوند تو را برگزید و پاك قرار داد و بر تمامی زنان جهان انتخاب نمود، ای فاطمه برای پروردگارت بندگی نما و سجده نما و با ركوع كنندگان ركوع نما.

پس حضرت با آنان سخن می‌گفت و آنان با حضرت سخن می‌گفتند، شبی به آنان گفت آیا مریم بزرگ زنان جهان نبود؟ گفتند مریم بزرگ زنان زمان خود بود، ولی به یقین خداوند عز و جل تو را بزرگ زنان زمان خودت و زمان مریم و بزرگ زنان اولین و آخرین قرار داده است.

أما ما وجدت أصحابنا یذكرونه من القول عند زیارتها سلام الله علیها فهو أن تقف علی أحد الموضعین الذین ذكرناهما و تقول السلام علیك یا بنت رسول الله …السلام علیك أیتها المحدثة العلیمة السلام علیك أیتها المغصوبة المظلومة السلام علیك أیتها المضطهدة المقهورة السلام علیك یا فاطمة بنت رسول الله و رحمة الله و بركاته صلی الله علیك و علی روحك و بدنك…[2]

در زیارت حضرت فاطمه سلام الله علیها چنین می‌خوانیم:… سلام بر تو ای محدَّثه‌ی دانا، سلام بر تو ای كسی كه حقت غصب گردید و بر تو ظلم شد، سلام بر تو ای كسی كه تو را خوار و مقهور كردند، سلام بر تو ای فاطمه ای دخت رسول خدا، و رحمت خدا و بركات او بر تو باد،  خداوند بر تو و بر روح تو و بدن تو درود فرستد…

 


[1]ـ بحارالانوار/ج14/ص206/ب16/ح23 و/ج43/ص78/ب3/ح65

[2]ـ بحارالانوار/ج97/ص195/ب5/ح12،تهذیب‏الاحكام/ج6/ص10/ب3 ذیل/ح12،إقبال‌الاعمال/ص624،البلدالامین/ص278 المصباح ‏ للكفعمی/ص475 مصباح‏المتهجد/ص712

اوصیاء پیامبران محدَّث هستند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۹-۹:۲۱:۵۰
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15962
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1718

عن الحسن بن العباس بن جریش عن أبی جعفر الثانی علیهم السلام قال قال أبو جعفر الباقر علیهم السلام إن الاوصیاء محدثون یحدثهم روح القدس و لا یرونه و كان علی علیهم السلام یعرض علی روح القدس ما یسأل عنه فیوجس فی نفسه أن قد أصبت بالجواب فیخبر فیكون كما قال[1]

حسن بن عباس از امام جواد علیهم السلام از امام باقر علیهم السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمودند: به راستی كه اوصیا محدَّث (به فتح دال) هستند و روح القدس با آنان سخن می‌گوید و آنان روح القدس را نمی‌بینند و امیرالمؤمنین علیهم السلام نیز آنچه از او پرسیده می‌شد بر روح القدس عرضه می‌كرد، پس در دلش جواب را می‌یافت و آن را بیان می‌كرد و مطلب همچنان بود كه حضرت فرموده بودند.

احتمال دارد مقصود از اوصیاء در این روایت ائمه علیهم السلام باشد، خصوصا با توجه به این سخنگوی با آنان روح القدس می‌باشد، اما در عین حال با توجه به فصل آینده تردیدی نیست كه برخی از اوصیاء نیز محدَّث (به فتح دال) بوده‌اند، گرچه شمول این عنوان برای تمامی اوصیاء ثابت نگردد.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج25/ص57/ب3/ح24

اولیاء خدا محدَّث هستند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۹-۹:۲۱:۵۹
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15963
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1701

پوشیده نیست كه نام تمامی اولیاء خدا كه محدَّث (به فتح دال) بوده‌اند به ما نرسیده است.

اما نام برخی از آنان كه در قرآن و روایات آمده است عبارت است از: آصف بن برخیا، خضر، ذی القرنین، مریم و مادر موسی. توجه كنید:

حدثنا الحكم بن عیینة عن علی بن الحسین علیهم السلام قال إن علم علی علیهم السلام فی آیة من القرآن قال و كتمنا الایة قال فكنا نجتمع فندارس القرآن فلا نعرف الایة قال فدخلت علی أبی جعفر علیهم السلام فقلت إن الحكم بن عیینة حدثنا عن علی بن الحسین علیهم السلام أنه قال علم علی علیهم السلام فی آیة من القرآن و كتمنا الایة قال اقرأ یا حمران فقرأت وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی قال فقال أبو جعفر علیهم السلام و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث قلت و كان علی علیهم السلام محدثا قال نعم فجئت إلی أصحابنا فقلت قد أصبت الذی كان الحكم یكتمنا قال قلت قال أبو جعفر كان علی علیهم السلام محدثا فقالوا لی ما صنعت شیئا إلا سألته من یحدثه قال فبعد ذلك إنی أتیت أبا جعفر علیهم السلام فقلت أ لیس حدثتنی أن علیا علیهم السلام كان محدثا قال بلی قلت من یحدثه قال ملك یحدثه قال قلت أقول إنه نبی أو رسول قال لا قال بل مثله مثل صاحب سلیمان و مثل صاحب موسی و مثله مثل ذی القرنین[1]

حمران گفت حكم بن عیینه از امام سجاد علیهم السلام نقل كرد كه علم امیرالمؤمنین علیهم السلام در یكی از آیات قرآن است و او (حكم بن عیینه) آن آیه را از ما مخفی كرد و به ما نگفت.

ما جمع شدیم و قرآن را بررسی كردیم اما آن آیه را نیافتیم، سپس بر امام باقر علیهم السلام وارد شدیم و گفتیم حكم بن عیینه از امام سجاد علیهم السلام چنین نقل كرده و آن آیه را از ما مخفی نموده است امام (به آیه‌ای از قرآن اشاره نموده و) فرمودند ای حمران بخوان، پس ما چنین خواندم «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی» اما امام آن را چنین خواندند «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی و لا محدث».

به امام گفتم آیا امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود؟ امام فرمودند: آری.

سپس نزد اصحابمان آمده و گفتم آنچه حكم از ما پنهان می‌كرد به دست آوردم و گفتم كه امام باقر علیهم السلام فرمودند امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود، اصحاب گفتند هنری نكردی، چرا از آن حضرت نپرسیدی كه چه كسی با آن حضرت سخن می‌گفت؟

پس از این جریان نزد امام آمده و گفتم آیا نفرمودید كه امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود؟ امام فرمودند آری، پرسیدم چه كسی با او سخن می‌گفت؟ امام فرمودند فرشته‌ای با آن حضرت سخن می‌گفت، به امام گفتم بگویم كه آن حضرت نبی یا رسول بوده است؟ امام فرمود خیر، بلكه مَثَل او مَثَل صاحب موسی (خضر) و ذی القرنین بود.

قال حمران بن أعین إن الحكم بن عیینة یروی عن علی بن الحسین علیهم السلام أن علم علی علیهم السلام فی آیة نسأله فلا یخبرنا قال حمران سألت أبا جعفر علیهم السلام فقال إن علیا علیهم السلام كان بمنزلة صاحب سلیمان و صاحب موسی و لم یكن نبیا و لا رسولا ثم قال و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث قال فعجب أبو جعفر علیهم السلام[2]

حمران گفت حكم بن عیینه از امام سجاد علیهم السلام روایت می‌كرد كه علم امیرالمؤمنین علیهم السلام در یك آیه است ما از او می‌پرسیدیم و او پاسخی نمی‌داد، از امام باقر علیهم السلام پرسیدم، فرمودند امیرالمؤمنین علیهم السلام به منزله‌ی صاحب سلیمان (آصف) و صاحب موسی (خضر) بود، ولی نبی و رسول نبود، سپس این آیه را خواندند «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی و لا محدث» پس امام باقر علیهم السلام (احتمالا از اهتمام و پی گیری حمران) اظهار تعجب كردند.

…قال سلیم فقلت لمحمد فمن حدّثك بهذا. قال علی علیهم السلام. فقلت قد سمعت أنا أیضا منه كما سمعت أنت، قلت لمحمد فلعلّ ملكا من الملائكة حدّثه. قال أو ذاك قلت فهل تحدّث الملائكة إلا الانبیاء. قال أ ما تقرأ كتاب اللّه و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث . قلت أنا أمیر المؤمنین علیهم السلام محدث قال نعم، و فاطمة سلام الله علیها محدثة، و لم تكن نبیة، و مریم محدثة و لم تكن نبیة، و أمّ موسی محدثة و لم تكن نبیة، و سارة امرأة إبراهیم قد عاینت الملائكة و لم تكن نبیة، فبشّروها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یعْقُوبَ. قال سلیم فلمّا قتل محمد بن أبی بكر بمصر و عزّینا أمیر المؤمنین علیهم السلام، جئت إلی أمیر المؤمنین علیهم السلام و خلوت به فحدّثته بما أخبرنی به محمد بن أبی بكر و بما حدّثنی به ابن غنم. قال صدق محمد رحمه اللّه، أما انّه شهید حی مرزوق، یا سلیم إنّی و أوصیائی أحد عشر رجلا من ولدی أئمّة هدی مهدیون محدثون. قلت یا أمیر المؤمنین و من هم. قال ابنی الحسن و الحسین، ثم ابنی هذا و أخذ بید علی بن الحسین علیهم السلام و هو رضیع ثم ثمانیة من ولده واحدا بعد واحد…[3]

سلیم گفت به محمد بن ابی بكر گفتم چه كسی این مطلب را به تو گفت؟ گفت امیرالمؤمنین علیهم السلام، گفتم من نیز از آن حضرت این مطلب را شنیدم همچنان كه تو شنیدی، به محمد گفتم شاید فرشته‌ای از فرشتگان با آن حضرت سخن می‌گفته است، گفت شاید چنین باشد، گفتم آیا فرشتگان جز با پیامبران سخن می‌گویند؟ گفت آیا كتاب خدا را نمی‌خوانی كه فرمود «وَ ما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِكَ مِنْ رَسُولٍ وَ لا نَبِی و لا محدث»؟ من گفتم امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بوده است؟ گفت آری و همچنین فاطمه سلام الله علیها نیز محدَّثه بوده است و لكن پیامبر نبوده است، مریم نیز محدثه بوده و پیامبر نبوده است، مادر موسی نیز محدثه بوده و پیامبر نبوده است، ساره زن ابراهیم فرشتگان را دیده است و پیامبر نبوده است و این آیه را خواند «فبشّروها بِإِسْحاقَ وَ مِنْ وَراءِ إِسْحاقَ یعْقُوبَ».

سلیم گفت هنگامی كه محمد ابی بكر در مصر كشته شد برای تسلیت خدمت امیرالمؤمنین علیهم السلام رفته و در خلوت آنچه محمد بن ابی بكر و ابن غنم گفته بود به آن حضرت گفتم فرمودند: محمد راست گفت خدا او را رحمت كند، آگاه باش كه او شهید زنده است و نزد خدا روزی می‌خورد.

ای سلیم به راستی كه من و اوصیا من كه یازده مرد از اولاد من هستند ائمه‌ی هدی و مهدی و محدَّث (به فتح دال) هستیم، گفتم ای امیرالمؤمنین علیهم السلام آنان كیانند؟ فرمودند پسرانم حسن و حسین علیهم السلام سپس این پسرم و دست علی بن الحسین علیهم السلام را گرفتند در حالی كه او شیرخوار بود، سپس هشت نفر از اولاد علی بن الحسین علیهم السلام یكی پس از دیگری…

 

[1]ـ بحارالانوار/ج26/ص68/ب2/ح8

[2]ـ بحارالانوار/ج26/ص80/ب2/ح41

[3]ـ بحارالانوار/ج30/ص132/ب19/ح7 

سلمان محدَّث است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۰۹-۹:۲۲:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15964
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1759

عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیهم السلام قال كان علی علیهم السلام محدثا و كان سلمان محدثا قال قلت فما آیة المحدث قال یأتیه ملك فینكت فی قلبه كیت و كیت[1]

ابو بصیر از امام صادق علیهم السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمودند امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بوده و سلمان محدَّث (به فتح دال) بوده، پرسیدم نشانه‌ی محدَّث (به فتح دال) چیست؟ فرمودند فرشته‌ای نزد او می‌آید و این چنین و آن چنان در قلب او می‌افكند.

عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیهم السلام قال كان و الله علی علیهم السلام محدثا و كان سلمان محدثا، قلت اشرح لی قال یبعث الله إلیه ملكا ینقر فی أذنیه یقول كیت و كیت[2]

ابو بصیر از امام صادق علیهم السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمودند: قسم به خدا كه امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود و سلمان محدَّث (به فتح دال) بود به امام گفتم توضیح بیشتری دهید، فرمودند خداوند فرشته‌ای را به سوی او می‌فرستد كه در گوشش می‌گوید این چنین است و آن چنان.

عن الحسن بن منصور قال قلت للصادق علیهم السلام أ كان سلمان محدثا قال نعم قلت من یحدثه قال ملك كریم قلت فإذا كان سلمان كذا فصاحبه أی شی‏ء هو قال أقبل علی شأنك[3]

حسن بن منصور می‌گوید از امام صادق علیهم السلام پرسیدم آیا سلمان محدَّث (به فتح دال) بود؟ امام فرمودند آری، پرسیدم چه كسی با او سخن می‌گفت؟ امام فرمودند فرشته‌ای بزرگوار، به امام گفتم اگر سلمان چنین است پس صاحب او (امیرالمؤمنین علیهم السلام) چه مقامی دارد! امام فرمودند تو به این كارها كار نداشته باش.

البته ظاهر برخی روایت این است كه سلمان از این رو محدَّث (به فتح دال) نام گرفته است كه پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهم السلام اسرار را به او می‌گفتند، اگر به معنی ظاهری این روایت اخذ شود با سایر روایات متعارض است، اما احتمال می‌رود این بیان امام با توجه به عدم ظرفیت سؤال كننده بوده است و یا این كه گاهی این اسرار را فرشته‌ای از جانب پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهم السلام به حضرت سلمان می‌رسانده است. این احتمال نیز وجود دارد كه محدَّث (به فتح دال) بودن سلمان هم از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهم السلام باشد و هم از سوی فرشته. اما متن روایت این چنین است:

روی أن سلمان الفارسی كان محدثا فسئل الصادق علیهم السلام عن ذلك و قیل له من كان یحدثه فقال رسول الله صلی الله علیه و آله و أمیر المؤمنین علیهم السلام و إنما صار محدثا دون غیره ممن كان یحدثانه لانهما كانا یحدثانه بما لا یحتمله غیره من مخزون علم الله و مكنونه[4]

روایت شده است كه سلمان فارسی محدَّث (به فتح دال) بوده است پس از امام صادق علیهم السلام در این باره پرسیده شد و گفته شد كه چه كسی با سلمان سخن می‌گفته است؟ امام فرمودند رسول خدا صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهم السلام و همانا سلمان به تنهایی از میان اصحاب عنوان محدَّث (به فتح دال) پیدا كرد چرا كه آن دو سخنانی را از علم اسرار آمیز و مخفی خدا به سلمان می‌گفتند كه دیگران ظرفیت آن را نداشتند.

 


[1]ـ بحارالانوار/ج22/ص326/ب10/ح31

[2]ـ بحارالانوار/ج22/ص350/ب10/ح72

[3]ـ بحارالانوار/ج22/ص350/ب10/ح74

[4]ـ بحارالانوار/ج22/ص331/ب10/ح41

فقیه شیعه محدَّث است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۳-۶:۶:۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15965
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1764

عن محمد بن أحمد بن حماد المروزی رفعه قال قال الصادق علیهم السلام اعرفوا منازل شیعتنا بقدر ما یحسنون من روایاتهم عنا فإنا لا نعد الفقیه منهم فقیها حتی یكون محدثا فقیل له أ و یكون المؤمن محدثا قال یكون مفهما و المفهم محدث[1]

امام صادق علیهم السلام فرمودند: منزلت شیعیان ما را به مقداری كه از روایات ما بلد هستند بشناسید، چرا كه ما هیچ یك از آنها را فقیه نمی‌شماریم مگر اینكه محدَّث باشند. پرسیده شد آیا مؤمن محدِّث می‌شود؟ فرمودند: مؤمن مفهَّم (كسی كه مطالب به او تفهیم می‌گردد) می‌شود و مفهِّم همان محدَّث است.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج2/ص82/ب14/ح1

مؤمن محدَّث است

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۳-۶:۶:۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۱۳-۶:۵۱:۱۶
    • کد مطلب:15966
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1755

المؤمن محدِّث[1]

امیرالمؤمنین علیهم السلام فرمودند: مؤمن محدَّث (به فتح دال) است.

عن عبید بن هلال قال سمعت أبا الحسن الرضا علیهم السلام یقول إنی أحب أن یكون المؤمن محدثا قال قلت و أی شی‏ء المحدث قال المفهم[2]

عبید بن هلال می‌گوید از امام رضا علیهم السلام شنیدم كه می‌فرمودند: به یقین من دوست دارم مؤمن محدَّث (به فتح دال) باشد، به امام گفتم محدَّث (به فتح دال) چیست؟ فرمودند: كسی است كه مطالب به او تفهیم شده است.

بعید نیست كه برخی روایات دیگر نیز شاهد بر محدَّث (به فتح دال) بودنِ مؤمن باشند، گرچه كلمه‌ی محدَّث (به فتح دال) در آنها به كار برده نشده است. با توجه به چگونگی تحدیث در فصل‌های آینده این امر روشن می‌شود. توجه كنید:

عَنْ حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام قَالَ مَا مِنْ قَلْبٍ إِلا وَ لَهُ أُذُنَانِ عَلَی إِحْدَاهُمَا مَلَكٌ مُرْشِدٌ وَ عَلَی الاخْرَی شَیطَانٌ مُفْتِنٌ هَذَا یأْمُرُهُ وَ هَذَا یزْجُرُهُ الشَّیطَانُ یأْمُرُهُ بِالْمَعَاصِی وَ الْمَلَكُ یزْجُرُهُ عَنْهَا وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عَنِ الْیمِینِ وَ عَنِ الشِّمالِ قَعِیدٌ ما یلْفِظُ مِنْ قَوْلٍ إِلا لَدَیهِ رَقِیبٌ عَتِیدٌ[3]

حماد می‌گوید امام صادق علیهم السلام فرمودند: هیچ قلبی نیست مگر این دو گوش دارد، بر یكی از دو گوش فرشته‌ای راهنماست و بر دیگری شیطانی گمراه كننده، یكی فرمان می‌دهد و دیگری جلو گیری می‌كند، شیطان به گناهان فرمان می‌دهد و فرشته از آن باز می‌دارد، و همین مطلب است كه در این آیه‌ی قرآن آمده است «از راست و چپ نشسته‌اند و هیچ كلمه‌ای نمی‌گوید مگر این كه نزد او محافظ آماده‌‌ای وجود دارد.

عَنْ أَبَانِ بْنِ تَغْلِبَ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام  قَالَ مَا مِنْ مُؤْمِنٍ إِلا وَ لِقَلْبِهِ أُذُنَانِ فِی جَوْفِهِ أُذُنٌ ینْفُثُ فِیهَا الْوَسْوَاسُ الْخَنَّاسُ وَ أُذُنٌ ینْفُثُ فِیهَا الْمَلَكُ فَیؤَیدُ اللَّهُ الْمُؤْمِنَ بِالْمَلَكِ فَذَلِكَ قَوْلُهُ وَ أَیدَهُمْ بِرُوحٍ مِنْهُ[4]

ابان می‌گوید امام صادق علیهم السلام فرمودند هیچ مؤمنی نیست مگر این كه برای قلب او دو گوش می‌باشد، در یك گوش وسواس خناس وسوسه می‌كند و در یك گوش فرشته می‌دمد، پس خداوند مؤمن را به فرشته تأیید می‌كند، و این است معنی این آیه كه خداوند فرموده است «و آنان را به روحی از خودش تأیید نمود».

برای بیشتر آشكار شدن مراتب محدَّثین (به فتح دال) باید دید چه كسی با آنان سخن می‌گوید. این مطلب را در فصل آینده خواهیم دید.

 


[1]ـ شرح‏نهج‏البلاغة/ج20/ص320/ح677

[2]ـ بحارالانوار/ج1/ص161/ب5/ح1 عیون‏أخبارالرضا  علیهم السلام/ج1/ص307/ب28/ح68

[3]ـ الكافی/ج2/ص266/ح1

[4]ـ الكافی/ج2/ص267/ح3

محدَّث (به فتح دال)، هم سخن خداوند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۶-۶:۵۱:۵۷
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15967
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1627

روایات گذشته نشان داد دامنه‌ی تحدیث بسیار گسترده و فاصله‌ی بین اولین پله‌های تحدیث با مرتفع‌ترین قله‌های آن، چنان محیر العقول است كه سخن گفتن در آن باره را بسیار دشوار می‌نماید.

در عین اقرار به ناتوانی از شناخت حقیقت تحدیث ـ‌آن چنان كه باید و شاید‌ـ تا چه رسد به شناخت درجات بالای آن ، اشاره به برخی از روایات مفید است.

ابتدا روابط تحدیث با سایر مطالب را بررسی كنیم.

رابطه‌ی تحدیث با علم حادث

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۱۶-۶:۵۲:۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۱۲/۲۴-۱۰:۳۸:۴۰
    • کد مطلب:15968
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1596

در نوشتاری با عنوان «پشتوانه‌‌های علمی ائمه علیهم السلام» می‌بینیم كه منابع اختصاصی كه ائمه علیهم السلام در اختیار دارند در چند گروه جای دارد:

گروهی از آن میراثی است كه از پیامبر صلی الله علیه و آله به آنان رسیده است كه شامل جفر احمر، جفر ابیض، جامعه، مصحف فاطمه سلام الله علیها و… می‌باشد.

از بخشی دیگر آن به عنوان «علم غابر» و «علم مزبور» یاد شده است.

و مهمترین قسمت آن، ارتباط زنده با دستگاه الهی است كه در روایات با تعبیر «علم حادث» آمده است.

عن منصور بن حازم قال سمعت أبا عبد الله علیهم السلام یقول إن عندنا صحیفة فیه أرش الخدش قال قلت هذا هو العلم قال إن هذا لیس بالعلم إنما هو أثرة إنما العلم الذی یحدث فی كل یوم و لیلة عن رسول الله صلی الله علیه و آله و عن علی بن أبی طالب علیهم السلام[1]

منصور بن حازم می‌گوید از امام صادق علیهم السلام شنیدم كه می‌فرمودند: به راستی كه نزد ما كتابی است كه (در آن تمام نیازهای مردم وجود دارد) حتی دیه یك خراش كوچك، به امام گفتم این همان علم است امام فرمودند: این علم نیست، بلكه اثر برجا مانده از پیامبر صلی الله علیه و آله است، جز این نیست كه علم واقعی آنی است كه در هر روز و شب از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهم السلام حادث می‌شود.

عَنْ عَلِيٍّ السَّائِيِّ عَنْ أَبِي الْحَسَنِ الاوَّلِ مُوسَي علیه السلام قَالَ قَالَ مَبْلَغُ عِلْمِنَا عَلَي ثَلاثَةِ وُجُوهٍ مَاضٍ وَ غابر وَ حَادِثٍ فَأَمَّا الْمَاضِي فَمُفَسَّرٌ وَ أَمَّا الْغابر فَمزبور وَ أَمَّا الْحَادِثُ فَقَذْفٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الاسْمَاعِ وَ هُوَ أَفْضَلُ عِلْمِنَا وَ لا نَبِيَّ بَعْدَ نَبِيِّنَا[2]

علی سائی می‌گوید امام كاظم علیهم السلام فرمودند: علم ما از سه ناحیه می‌رسد، ماضی و غابر و حادث، اما علم ماضی علمی است كه (با تحقق در خارج) تفسیر آن روشن شده است و اما علم غابر علمی است كه نوشته شده است (اما هنوز در خارج واقع نشده است) و اما علم حادث همان قذف در قلب و نقر در گوش است و این علم برترین علم ماست و پیامبری بعد از پیامبر ما نیست.

كان الصادق علیهم السلام یقول علمنا غابر و مزبور و نكت فی القلوب و نقر فی الاسماع و إن عندنا الجفر الاحمر و الجفر الابیض و مصحف فاطمة سلام الله علیها و عندنا الجامعة فیها جمیع ما تحتاج الناس إلیه فسئل عن تفسیر هذا الكلام فقال أما الغابر فالعلم بما یكون و أما المزبور فالعلم بما كان و أما النكت فی القلوب فهو الالهام و أما النقر فی الاسماع فحدیث الملائكة علیهم السلام نسمع كلامهم و لا نری أشخاصهم و أما الجفر الاحمر فوعاء فیه سلاح رسول الله صلی الله علیه و آله و لن یخرج حتی یقوم قائمنا أهل البیت و أما الجفر الابیض فوعاء فیه توراة موسی و إنجیل عیسی و زبور داود و كتب الله الاولی و أما مصحف فاطمة سلام الله علیها ففیه ما یكون من حادث و أسماء من یملك إلی أن تقوم الساعة و أما الجامعة فهو كتاب طوله سبعون ذراعا إملاء رسول الله صلی الله علیه و آله من فلق فیه و خط علی بن أبی طالب علیهم السلام بیده فیه و الله جمیع ما تحتاج إلیه الناس إلی‌یوم القیامة حتی أن فیه أرش الخدش و الجلدة و نصف الجلدة[3]

امام صادق علیهم السلام فرمودند: علم ما سه گونه است علم غابر، علم مزبور و (علم حادث كه) افكندن در قلب و شنیدن در گوش است و به راستی كه نزد ما جفر احمر و جفر ابیض و مصحف فاطمه سلام الله علیها است و نزد ما جامعه است كه در آن تمامی نیازهای بشری وجود دارد.

از امام تفسیر این سخن پرسیده شد، فرمودند: اما علم غابر علم به اتفاقات آینده است، و علم مزبور علم به گذشته است، و انداختن در قلب الهام الهی است، و نقر در گوش سخن فرشتگان است كه سخن آنان را می‌شنویم ولی خودشان را نمی‌بینیم، اما جفر احمر ظرفی است كه در آن اسلحه‌ی پیامبر صلی الله علیه و آله قرار دارد و تا زمان قائم آل محمد ـ‌عجل‌الله‌فرجه‌الشریف‌ـ هرگز بیرون آورده نمی‌شود و اما جفر ابیض ظرفی است كه در آن تورات موسی و انجیل عیسی و زبور داود و كتابهای الهی دوران گذشته است و اما مصحف فاطمه سلام الله علیها هر حادثه‌‌ای در آن است و همچنین نام كسانی است كه در آینده تا به قیامت به قدرت می‌رسند، و اما جامعه كتابی است به طول هفتاد ذراع كه به زبان خود پیامبر صلی الله علیه و آله املاء شده و به دست شخص امیرالمؤمنین علیهم السلام نوشته شده است، به خدا سوگند كه تمام نیازهای بشری تا روز قیامت در آن نوشته شده است، حتی دیه‌ی خراش كوچك و دیه‌ی یك تازیانه و نصف تازیانه.

اینک با استفاده از شیوه‌ی تفسیر حدیث به حدیث، سه جمله از روایات پیشین را كنار هم می‌گذاریم:

جز این نیست كه علم واقعی آنی است كه در هر روز و شب از سوی پیامبر صلی الله علیه و آله و امیرالمؤمنین علیهم السلام حادث می‌شود؛

اما علم حادث همان انداختن در قلب و نقر در گوش است؛

و انداختن در قلب الهام الهی است و نقر در گوش سخن فرشتگان است؛

نتیجه می‌گیریم كه: مهم‌ترین علم یا علم حقیقی ائمه  علیهم السلام «علم حادث» است و «علم حادث» شامل «قذف» یا «نكت در قلب» و «نقر در اسماع» می‌شود و «نكت در قلب» همان «الهام» است و «نقر در اسماع» نیز همان «سخن گفتن ملائكه» است.

اكنون جمله‌ی دیگری از احادیث پیشین را ضمیمه می‌كنیم:

پرسیدم نشانه‌ی محدَّث (به فتح دال) چیست فرمودند فرشته‌ای نزد او می‌آید و این چنین و آن چنان در قلب او می‌افكند.

نتیجه می‌گیریم كه سرِّ علم حادث ائمه  علیهم السلام در محدَّث (به فتح دال) بودنِ آنها نهفته است.

برای این كه اندكی از حقیقت محدَّث (به فتح دال) بودن ائمه  علیهم السلام روشن گردد در ابتدا باید دید تكلم و سخن گفتن خداوند چگونه است.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج26/ص61/ب1/ح139 بصائرالدرجات/ص325/ب7/ح5

[2]ـ الكافي/ج1/ص264/ح1و/ج8/ص125/ح95 بحارالانوار/ج26/ص59/ب1/ح132 بصائرالدرجات/ص318/ب4/ح1 و/ص319 /ب4 /ح3

[3]ـ بحارالانوار/ج26/ص18/ب1/ح1 و/ج47/ص26/ب4 الاحتجاج/ج2/ص372 الارشاد/ج2/ص186 إعلام‏الوری‌/ص284 كشف‏ الغمة /ج2 /ص169 و70 الخرائج‏والجرائح/ج2/ص894 روضةالواعظین/ج1/ص210

رابطه‌ی تحدیث با سخن گفتن خداوند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۱-۷:۲۱:۴۶
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۲۱-۷:۴۱:۲۰
    • کد مطلب:15988
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3390

تردیدی نیست كه خداوند با برخی از بندگان برگزیده‌اش بدون هیچ واسطه‌ای در دنیا سخن گفته است.

بهترین شاهد بر این مطلب آیات قرآن و حدیث معراج است:

قالَ یا مُوسی إِنِّی اصْطَفَیتُكَ عَلَی النَّاسِ بِرِسالاتِی وَ بِكَلامِی فَخُذْ ما آتَیتُكَ وَ كُنْ مِنَ الشَّاكِرِینَ[1]

خداوند گفت ای موسی به یقین من تو را بر تمامی مردم با اختصاص به رسالت و سخن خویش انتخاب نمودم پس آنچه به تو می‌دهم بگیر و از شكر گزاران باش.

…وَ كَلَّمَ اللَّهُ مُوسی تَكْلِیماً[2]

و خداوند با موسی سخن گفت سخن گفتنی.

تِلْكَ الرُّسُلُ فَضَّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلَّمَ اللَّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ…[3]

اینان رسولان هستند كه برخی از آنان را بر برخی دیگر برتری دادیم برخی از اینان كسانی هستند كه خدا با آنان سخن گفته است…

وَ لَمَّا جاءَ مُوسی لِمِیقاتِنا وَ كَلَّمَهُ رَبُّهُ…[4]

و هنگامی كه موسی به محل قرار آمد و پروردگارش با او سخن گفت…

و نیز تردیدی نیست كه در قیامت پاداش گروهی، هم سخن شدن با خداست، و جزای گروه دیگر، محرومیت از كلام خداوند است:

إِنَّ الَّذِینَ یكْتُمُونَ ما أَنْزَلَ اللَّهُ مِنَ الْكِتابِ وَ یشْتَرُونَ بِهِ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِكَ ما یأْكُلُونَ فِی بُطُونِهِمْ إِلاَّ النَّارَ وَ لا یكَلِّمُهُمُ اللَّهُ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ[5]

به یقین كسانی كه آنچه از كتاب كه خداوند فرستاده است پنهان می‌كنند و به آن بهای اندكی می‌گیرند ،(در مصرف بهای آن) به جز آتش نمی‌خورند و خداوند روز قیامت با آنان سخن نخواهد گفت و آنان را پاك نخواهد گرداند و برایشان عذاب دردناكی است.

إِنَّ الَّذِینَ یشْتَرُونَ بِعَهْدِ اللَّهِ وَ أَیمانِهِمْ ثَمَناً قَلِیلاً أُولئِكَ لا خَلاقَ لَهُمْ فِی الْآخِرَةِ وَ لا یكَلِّمُهُمُ اللَّهُ وَ لا ینْظُرُ إِلَیهِمْ یوْمَ الْقِیامَةِ وَ لا یزَكِّیهِمْ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ[6]

به راستی كه كسانی كه عهد و قسم‌های خدا را (با شیطان معامله می‌كنند و) به بهای اندكی می‌فروشند برای اینان در آخرت نصیبی نیست و خداوند با آنان سخن نخواهد گفت و به آنان نخواهد نگریست و آنان را پاك نخواهد كرد و برایشان عذاب دردناكی است.

نتیجه‌ی قطعی كه از این آیات به دست می‌آید، این است كه سخن گفتن خداوند با بشر امری مسلم است.

از سوی دیگر قرآن سخن گفتن خدا را در سه گونه منحصر كرده است:

وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ یكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلاَّ وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ أَوْ یرْسِلَ رَسُولاً فَیوحِی بِإِذْنِهِ ما یشاءُ إِنَّهُ عَلِی حَكِیمٌ[7]

چنین نیست كه خداوند با بشری سخن بگوید مگر این كه به شكل وحی باشد یا این كه بدون هیچ واسطه‌ای و مستقیما باشد و یا این كه فرستاده‌ای را بفرستند پس آنچه می‌خواهد با اذن خود به او وحی نماید به راستی كه او بزرگ و حكیم است.

در این آیه سخن گفتن خداوند با بشر منحصر شده است در:

  • سخن بی واسطه
  • سخن با واسطه همراه با تشریفات خاص رسالت
  • سایر گونه‌های سخن گفتن كه همگی در عنوان «وحی» جمع است.

با ذكر دو حدیث در این باره از این آیه می‌گذریم:

تفسیر القمی وَ ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ یكَلِّمَهُ اللَّهُ الایة قال وحی مشافهة و وحی إلهام و هو الذی یقع فی القلب أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ كما كلم الله نبیه صلی الله علیه و آله و كما كلم الله موسی علیهم السلام من النار أَوْ یرْسِلَ رَسُولا فَیوحِی بِإِذْنِهِ ما یشاءُ قال وحی مشافهة یعنی إلی الناس…[8]

در تفسیر این آیه امام علیهم السلام فرموده است: چنین نیست كه خداوند با بشری سخن بگوید مگر این كه به شكل وحی باشد؛

امام فرمودند: وحی مشافهه و وحی الهام كه همان انداختن در قلب است؛

یا این كه بدون هیچ واسطه‌ای و مستقیما باشد؛

امام فرمودند: همچنان كه خداوند با پیامبرش صلی الله علیه و آله و با حضرت موسی علیهم السلام از درون آتش سخن گفت؛

و یا این كه فرستاده‌ای را بفرستند پس آنچه می‌خواهد با اذن خود به او وحی نماید؛

امام فرمودند: وحی مشافهه به سوی مردم.

فیما أجاب به أمیر المؤمنین علیهم السلام عن أسئلة الزندیق المدعی للتناقض فی القرآن قال علیهم السلام فأما قوله ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ یكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ ما ینبغی لبشر أن یكلمه الله إلا وحیا و لیس بكائن إلا من وراء حجاب أَوْ یرْسِلَ رَسُولًا فَیوحِی بِإِذْنِهِ ما یشاءُ كذلك قال الله تبارك و تعالی علوا كبیرا قد كان الرسول یوحی إلیه من رسل السماء فتبلغ رسل السماء رسل الأرض و قد كان الكلام بین رسل أهل الأرض و بینه من غیر أن یرسل بالكلام مع رسل أهل السماء و قد قال رسول الله صلی الله علیه و آله یا جبرئیل هل رأیت ربك فقال جبرئیل إن ربی لا یری فقال رسول الله صلی الله علیه و آله من أین تأخذ الوحی فقال آخذه من إسرافیل فقال و من أین یأخذه إسرافیل قال یأخذه من ملك فوقه من الروحانیین قال فمن أین یأخذه ذلك الملك قال یقذف فی قلبه قذفا فهذا وحی و هو كلام الله عز و جل و كلام الله لیس بنحو واحد منه ما كلم الله به الرسل و منه ما قذفه فی قلوبهم و منه رؤیا یریها الرسل و منه وحی و تنزیل یتلی و یقرأ فهو كلام الله فاكتف بما وصفت لك من كلام الله فإن معنی كلام الله لیس بنحو واحد فإنه منه ما تبلغ منه رسل السماء رسل الأرض قال فرجت عنی فرج الله عنك و حللت عنی عقدة فعظم الله أمرك یا أمیر المؤمنین…[9]

زندیقی تصور می‌كرد قرآن متناقض است خدمت امیرالمؤمنین علیهم السلام رسید و موارد تناقض را برای امام بیان كرد، حضرت پاسخ دادند: اما این آیه «ما كانَ لِبَشَرٍ أَنْ یكَلِّمَهُ اللَّهُ إِلَّا وَحْیاً أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ» یعنی شایسته نیست برای بشری كه خدا با او سخن گوید مگر این كه به شكل وحی باشد [أَوْ مِنْ وَراءِ حِجابٍ] و چنین وحی نمی‌باشد مگر مستقیم «أَوْ یرْسِلَ رَسُولًا فَیوحِی بِإِذْنِهِ ما یشاءُ» خداوندی كه مقدس است و به نهایت بلند مرتبه است چنین فرموده است.

گاه وحی به پیامبر از طریق فرستادگان آسمان (فرشتگان) بود، پس فرستادگان آسمان به فرستادگان زمین می‌رساندند؛

و گاه سخن بین فرستادگان اهل زمین (پیامبران) و بین خود خدا بدون وساطت فرستادگان اهل آسمان بود.

به تحقیق كه رسول خدا صلی الله علیه و آله به جبرئیل گفت ای جبرئیل آیا پروردگارت را دیده‌ای؟ پاسخ داد به یقین كه پروردگار من دیده شدنی نیست، پیامبر صلی الله علیه و آله پرسید از كجا دریافت وحی می‌كنی؟ گفت از اسرافیل می‌گیرم، حضرت پرسید اسرافیل از كجا می‌گیرد؟ پاسخ داد از فرشته‌ای در مرتبه‌ی بالاتر از خودش كه از روحانیین است، پرسید آن فرشته از كجا می‌گیرد؟ پاسخ داد در قلب او انداخته می‌شود.

امیرالمؤمنین علیهم السلام ادامه دادند: پس این وحی است، و وحی سخن خدای عز و جل است و سخن خدا به یك شكل نیست، نوعی از آن سخنی است كه مستقیما خداوند با پیامبران گفته است و نوعی از آن در دل پیامبران انداخته است و نوعی از آن خوابی است كه به پیامبران نشان داده است و نوعی از آن وحی و تنزیل آیاتی است كه تلاوت و خوانده می‌شود.

پس این سخن خداست، به این اندازه از توصیفی كه از كلام خداوند برایت كردم اكتفا نما؛ چرا كه سخن خدا به یك شكل نیست، قسمی از آن سخنی است كه فرستادگان آسمان به فرستادگان زمین می‌رسانند.

سؤال كنند گفت مشكل مرا گشایش نمودی خدا به تو گشایش دهد و گره از كار من گشودی پس أی امیرالمؤمنین علیهم السلام خدا امر تو را بزرگ گرداند…

با توجه به این كه در روایات تحدیث نیز كلمه‌ی وحی و الهام به كار رفته، روشن می‌شود كه محدَّث (به فتح دال) بودن در قسم سوم از انواع سخن گفتن خداوند قرار دارد.

در این كه هم سخنی با فرشته هم سخنی با خداوند است تردیدی نیست؛ چرا كه فرشته از مأمورین الهی است و بدون دستور خداوند كاری انجام نمی‌دهد، از این جهت كار فرشته كار خداست و می‌توان آن را به خداوند نسبت داد. روایت زیر كه بخشی از روایت قبلی است این مطلب را به روشنی بیان می‌كند:

[الإحتجاج] جاء بعض الزنادقة إلی أمیر المؤمنین علیهم السلام و قال لو لا ما فی القرآن من الاختلاف و التناقض لدخلت فی دینكم فقال له علی علیهم السلام: …فأما قوله تعالی اللَّهُ یتَوَفَّی الْأَنْفُسَ حِینَ مَوْتِها و قوله یتَوَفَّاكُمْ مَلَكُ الْمَوْتِ و تَوَفَّتْهُ رُسُلُنا و تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ طَیبِینَ و الَّذِینَ تَتَوَفَّاهُمُ الْمَلائِكَةُ ظالِمِی أَنْفُسِهِمْ فهو تبارك و تعالی أجل و أعظم من أن یتولی ذلك بنفسه و فعل رسله و ملائكته فعله لأنهم بِأَمْرِهِ یعْمَلُونَ فاصطفی جل ذكره من الملائكة رسلا و سفرة بینه و بین خلقه و هم الذین قال الله فیهم اللَّهُ یصْطَفِی مِنَ الْمَلائِكَةِ رُسُلًا وَ مِنَ النَّاسِ فمن كان من أهل الطاعة تولت قبض روحه ملائكة الرحمة و من كان من أهل المعصیة تولی قبض روحه ملائكة النقمة و لملك الموت أعوان من ملائكة الرحمة و النقمة یصدرون عن أمره و فعلهم فعله و كل ما یأتونه منسوب إلیه و إذا كان فعلهم فعل ملك الموت ففعل ملك الموت فعل الله لأنه یتوفی الأنفس علی ید من یشاء و یعطی و یمنع و یثیب و یعاقب علی ید من یشاء و إن فعل أمناؤه فعله كما قال وَ ما تَشاؤُنَ إِلَّا أَنْ یشاءَ اللَّهُ‏…[10]

امیرالمؤمنین علیهم السلام درباره‌ی تصور تناقض نسبت به آیات قبض روح فرمودند:… اما این كه آیه كه خداوند می‌فرماید « خدا نفسها را هنگام مرگ می‌میراند» و همچنین این آیه كه «فرشتگان كسانی را كه به خود ستم كرده بودند می‌میراند»؛

خداوند برتر و بزرگتر است از این كه مستقیما میراندن را بر عهده گیرد، بلكه نسبت دادن به خدا از این جهت است كه كار فرستادگان او و فرشتگانش كار خود اوست؛ زیرا آنان به دستور او انجام می‌دهند، پس خداوند از فرشتگان فرستادگانی انتخاب نمود كه سفارت بین او و خلق او را عهده دار شوند.

پس هر كس از مردم كه اهل بندگی خدا باشد فرشتگان رحمت متولی مرگ او هستند، و كسی كه اهل نافرمانی باشد فرشتگان عذاب متولی مرگ او هستند، و ملك الموت (عزرائیل) یارانی از فرشتگان رحمت و عذاب دارد كه تحت فرمان او كار می‌كنند، و كار آن فرشتگان كار خود عزرائیل است، و هر چه آنان انجام دهند به عزرائیل نسبت داده می‌شود.

هنگامی كه كار آن فرشتگان كار عزرائیل محسوب شود و كار عزرائیل كار خدا محسوب شود، اوست كه نفسها را به دست هر كس كه خواهد می‌میراند و اوست كه عطا می‌كند و منع می‌كند و پاداش می‌دهد و مؤاخذه می‌كند به دست هر كه بخواهد، و به راستی كه كار كارگذاران امین او كار خود اوست هم چنان كه گفته است آنان خواستی ندارند جز آنچه خدا می‌خواهد…

ضابطه‌ای كه امام در این روایت بیان فرموده است این است كه كار نماینده و امین خداوند، كار خود خداست. این ضابطه بدیهی است؛ چرا كه مثلا اگر سربازان كشوری به پیروزی دست یابند می‌توان این پیروزی را علاوه بر سرباز به فرمانده و یا ارتش و یا دولت و یا رئیس آن كشور نسبت داد.

بنا بر این با توجه به این كه فرشتگان مأمورین اجرایی خداوند می‌باشند، و بدون فرمان او كاری نمی‌كنند، اگر سخن فرشتگان را به خدا نسبت دهیم و بگوییم خدا با این شخص سخن گفته درست است.

اما آیا محدَّث (به فتح دال) بودن منحصر به شنیدن سخن فرشته است، یا دامنه‌ی آن گسترده‌تر از این است؟

به بیانی روشن‌تر آیا تعریف محدَّث (به فتح دال) به «كسی كه سخن فرشته را می‌شنود» برای بیان معنی دقیق محدَّث (به فتح دال) است یا از جهت نزدیك بودن به فهم مردم می‌باشد، ولی هر امری كه نتیجه‌ی سخن فرشته را داشته باشد تحدیث الهی است؟

اگر محدَّث (به فتح دال) بودن منحصر به شنیدن سخن فرشته باشد دو قسم دیگر كلام الهی داخل در محدَّث (به فتح دال) نیست، اما اگر منحصر نباشد تمامی سه قسم كلام الهی داخل در محدَّث (به فتح دال) بودن است.

اگر بین «كلام» و «حدیث» از نظر موضوع بحث[11] تفاوتی قایل نشویم ممكن است بگوییم كلام خداوند با تحدیث الهی یكی است اما انواع گوناگونی دارد.

شاهد بر این امر دو مطلب است:

امر اول این كه نتیجه‌ی محدَّث (به فتح دال) بودن «تفهیم» است همچنان كه در روایات متعددی به آن اشاره شده است، نتیجه‌ی كلام الهی نیز «تفهیم» است. از سوی دیگر در برخی از روایاتی که پیش از این گذشت، امام محدَّث (به فتح دال) را به «مفهَّم» تفسیر فرموده است. این امر قرینه است بر این كه كلام خداوند با تحدیث یكی است هر چند فرشته به شكل مستقیم سخنگو نباشد.

امر دوم این كه در برخی از موارد گوینده‌ی سخن به عنوان روح القدس آمده است و در حقیقت روح القدس احتمالاتی وجود دارد كه یكی از آنها این است كه از فرشتگان نباشد.

اگر از این مطلب هم تنزل كنیم كاملا روشن است كه انحصار محدَّث (به فتح دال) بودن به شنیدن مستقیم سخن فرشته بر خلاف روایات است؛ چرا كه در برخی از روایات تعبیر «نكت قلب» كه همان الهام است در قبال «حدیث الملائكه» آمده است و از سوی دیگری تردیدی نیست كه محدَّث (به فتح دال) با تعبیر «نكت در قلب» توضیح داده شده است. توجه كنید:

عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ قُلْتُ لابِي الْحَسَنِC رُوِّينَا عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِC أَنَّهُ قَالَ إِنَّ عِلْمَنَا غابر وَ مزبور وَ نَكْتٌ فِي الْقُلُوبِ وَ نَقْرٌ فِي الاسْمَاعِ فَقَالَ أَمَّا الْغابر فَمَا تَقَدَّمَ مِنْ عِلْمِنَا وَ أَمَّا الْمزبور فَمَا يَأْتِينَا وَ أَمَّا النَّكْتُ فِي الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ وَ أَمَّا النَّقْرُ فِي الاسْمَاعِ فَأَمْرُ الْمَلَكِ[12]

مفضل می‌گوید به امام كاظم علیهم السلام گفتم از امام صادق علیهم السلام این چنین روایت به ما رسیده است كه علم ما چند گونه است غابر و مزبور و نكت در قلب و نقر در گوش (توضیح این كلمات چیست؟) امام فرمودند: اما غابر علمی است كه گذشته است، و اما مزبور علمی است كه در آینده اتفاق خواهد افتاد، و اما نكت در دل الهام است، و اما نقر در گوش امر فرشته است.

این مطلب با مطالعه‌ی «نكت» بیشتر آشكار می‌شود:

«نكت» در لغت به معنی علامت مشخصی است كه از برخورد چوب یا انگشت یا ریگ بر زمین باقی می‌ماند؛

همچنین هر نقطه‌ی مخالف رنگ شیئی مانند سیاهی در سفیدی یا به عكس «نكت» است؛

همچنین هر اثر خارجی بر شیئ كه جدای از شیئ است و جلب توجه می‌كند «نكت» است؛

بنا بر این مسلما دامنه‌ی محدَّث (به فتح دال) فراتر از شنیدن مستقیم كلام فرشته است.

نتیجه‌ی مهمی كه گرفته می‌شود این است كه ذكر سخن فرشته در بیشتر روایات تحدیث، از دو جهت می‌باشد..

جهت اول این كه در بیشتر موارد تحدیث، واسطه‌ی سخن فرشته است؛

و جهت دیگر این كه درك سخن گفتن خداوند با بشر برای همگان آسان نبوده است و الا سخن فرشته هیچ خصوصیتی ندارد كه تحدیث الهی را منحصر به آن نماییم، بلكه به عنوان یكی از مصادیق عام تحدیث الهی آورده شده است.

بنا بر این اگر بگوییم محدَّث (به فتح دال) هم سخن خداوند است سخن گزافی نگفته‌ایم. به بیانی دیگر در همه‌ی موارد محدَّث (به فتح دال)، خداست كه با بشر سخن می‌گوید. اما سخن خداوند با بشر دو گونه تصور می‌شود: سخن مستقیم و بدون واسطه و سخن با واسطه. در فصلهای آینده به این مطلب می‌پردازیم.

 

[1]ـ اعراف آیه‌ی 144

[2]ـ نساء آیه‌ی 164

[3]ـ بقره آیه‌ی 253

[4]ـ اعراف آیه‌ی 143

[5]ـ بقره آیه‌ی 174

[6]ـ آل عمران آیه‌ی 77

[7]ـ شوری آیه‌ی 51

[8]ـ بحارالانوار/ج18/ص254/ب2/ح3

[9]ـ بحارالأنوار/ج18/ص257/ب2/ح8 و/ج90/ص135و136/ب129/ح2 التوحید/ص264/ب36

[10]ـ بحارالأنوار/ج90/ص108/ب129/ح1

[11]ـ موضوع بحث انواع ارتباط خاص خداوند با بشر است خواه كاربرد كلمه‌ی تحدیث با توجه به خصوصیات آن درست باشد و خواه نباشد. اما با توجه به محدودیت زبان فارسی كه گستردگی زبان عربی را ندارد ممكن است كاربرد كلام و سخن یكی باشد.

[12]ـ الكافي/ج1/ص264/ح3 بحارالانوار/ج26/ص60/ب1/ح133

درجات تحدیث (سخن مستقیم و سخن باواسطه‌ی خداوند)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۴-۶:۴۴:۲۴
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:15989
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1874

تردیدی نیست كه مقام و منزلت محدَّثی (به فتح دال) كه خداوند بدون واسطه با او سخن بگوید با سایر محدَّثین (به فتح‌دال) قابل مقایسه نیست. همچنین سخن با واسطه‌ی خداوند درجات متفاوتی دارد كه از مقام و منزلت واسطه آشكار می‌شود.

در ادامه نوشتار با این درجات آشنا می‌شویم.

سخن مستقیم و بدون واسطه‌ی خداوند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۴-۶:۴۴:۴۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۲۱-۷:۵۲:۵۸
    • کد مطلب:15990
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1922

سخن مستقیم و بی‌واسطه، مشخّصه‌ی قرار گرفتن در بالاترین اوج قرب به حضرت حق جل جلاله است. صد البته بدیهی است درك این مقام برای خاك نشینان آن هم همچو ما ممكن نیست.

و هزار البته این امر به معنی دیدن خداوند نیست؛ چرا كه دیده شدن از صفات مخلوق است و خالق از آن بریئ می‌باشد، بلكه تنها امری كه در خور عقل ماست این است كه بگوییم این مقام قربی است در نهایت قرب، اما حقیقت آن را به اهلش واگذاریم.

برای این گونه مطالب نمونه‌های دیگری نیز وجود دارد كه یادآوری آن، از شدت نامأنوسی ما می‌كاهد؛ یكی از این نمونه‌ها مسأله‌ی «لقاء پروردگار» است كه صریح قرآن و روایات می‌باشد.

همچنین پذیرفتن سخن گفتن خداوند به معنی اثبات لوازم سخن گفتن بشری در ذات اقدس او نیست، بلكه از قبیل توصیف خداوند به سمیع و بصیر در مورد علم او به مسموعات و مبصرات است.

اكنون به روایات دیگری كه به صراحت سخن گفتن بی واسطه‌ی خداوند را بیان می‌كند ـ‌علاوه بر آنچه گذشت‌‌ـ توجه كنید:

عن هشام بن سالم عن أبي عبد اللهC قال قال بعض أصحابنا أصلحك الله أ كان رسول الله6 يقول قال جبرئيل و هذا جبرئيل يأمرني ثم يكون في حال أخري يغمي عليه قال فقال أبو عبد اللهC إنه إذا كان الوحي من الله إليه ليس بينهما جبرئيل أصابه ذلك لثقل الوحي من الله و إذا كان بينهما جبرئيل لم يصبه ذلك فقال قال لي جبرئيل و هذا جبرئيل[1]

هشام بن سالم می‌گوید كه برخی از اصحاب ما از امام صادق علیهم السلام پرسیدند آیا چنین بود كه گاهی پیامبر صلی الله علیه و آله می‌فرمودند جبرئیل چنین گفت و یا این كه این جبرئیل است كه چنین دستور می‌دهد، اما در حالتی دیگر هنگام وحی حالتی شبیه بی‌هوشی به حضرت دست می‌داد (چرا وحی بر پیامبر صلی الله علیه و آله این گونه متفاوت بود؟)

امام فرمودند زمانی كه وحی مستقیما از خود خداوند بود و جبرئیل واسطه‌ی در وحی نبود از سنگینی وحی این حالت به حضرت دست می‌داد، و زمانی كه جبرئیل واسطه‌ی وحی بود این حالت رخ نمی‌داد، در این هنگام بود كه می‌فرمود جبرئیل برایم چنین گفت و این جبرئیل است.

عن عبيد بن زرارة عن أبيه قال قلت لأبي عبد اللهC جعلت فداك الغشية التي كانت تصيب رسول الله6 إذا نزل عليه الوحي قال فقال ذلك إذا لم يكن بينه و بين الله أحد ذاك إذا تجلي الله له قال ثم قال تلك النبوة يا زرارة و أقبل يتخشع[2]

زراره می‌گوید به امام صادق علیهم السلام گفتم فدایت شوم حالت (شبیه) بی‌هوشی كه هنگام نزول وحی به پیامبر صلی الله علیه و آله دست می‌داد چه بود؟

امام فرمودند: این حالت زمانی بود كه هیچ واسطه‌ای بین پیامبر و خداوند نبود و آن زمانی بود كه خدوند برای حضرت تجلی می‌نمود سپس (از عظمت مطلب) با حالت خشوع فرمودند ای زراره این است نبوت!

 

[1]ـ بحارالأنوار/ج18/ص268/ب2/ح30

[2]ـ بحارالأنوار/ج18/ص256/ب2/ح6

سخن بی واسطه از امتیازات امامت

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۱/۲۸-۷:۱۱:۱۱
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۲۸-۷:۱۶:۲
    • کد مطلب:16005
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2022

سخن بی‌واسطه‌ی الهی، مختص مقام امامت است، همان مقامی كه ابراهیم خلیل علیهم السلام پس از طی مراحل نبوت و رسالت و خلیل اللهی و… بدان رسید و مسلم است كه برخی از انبیاء همانند ابراهیم خلیل علیهم السلام به این مقام رفیع نایل آمدند و بسیار بدیهی است كه خاتم انبیاء صلی الله علیه و آله در تمام كمالات صدر نشین همه‌ی خلایق است.

اما شناخت امام بدون شناخت امامت ممكن نیست، و امامت آنگاه شناخته می‌شود كه سیر ارتقاء ابراهیم خلیل الرحمن علیهم السلام تا رسیدن به كمال امامت درك گردد، این آیه به این سیر اشاره دارد:

وَ إِذِ ابْتَلی إِبْراهِیمَ رَبُّهُ بِكَلِماتٍ فَأَتَمَّهُنَّ قالَ إِنِّی جاعِلُكَ لِلنَّاسِ إِماماً قالَ وَ مِنْ ذُرِّیتِی قالَ لا ینالُ عَهْدِی الظَّالِمِینَ[1]

و هنگامی كه ابراهیم را پروردگارش به كلماتی آزمود و ابراهیم آن كلمات را به تمام رساند (و از امتحانات الهی سرافراز بیرون آمد) خداوند فرمود من تو برای مردم امام قرار دادم، ابراهیم (از شدت خوشحالی گفت) و از نسل من نیز؟ خداوند فرمود عهد من به ظالمین نمی‌رسد.

پیامبر اولو العزمی همچو ابراهیم خلیل علیهم السلام پس از طی نبوت و رسالت و نیل به عنوان خلیل اللهی و ابتلائاتی همچون افكنده شدن در آتش و آزمایشاتی مانند گذاشتن همسر و فرزند دلبندش اسماعیل در سرزمینی بی آب و علف و امتحانی همچون ذبح اسماعیل، آنگاه لیاقت افتخار مدال «امامت» را پیدا نموده و از طرف خداوند به شرف این مدال نایل می‌گردد.

اكنون به اهمیت این احادیث توجه كنید:

عن صالح بن سهل عن أبی عبد الله علیهم السلام قال كنت جالسا عنده فقال لی ابتداء منه یا صالح بن سهل إن الله جعل بینه و بین الرسول رسولا و لم یجعل بینه و بین الإمام رسولا قال قلت و كیف ذاك قال جعل بینه و بین الإمام عمودا من نور ینظر الله به إلی الإمام و ینظر الإمام به إلیه فإذا أراد علم شی‏ء نظر فی ذلك النور فعرفه[2]

صالح بن سهل می‌گوید نزد امام صادق علیهم السلام نشسته بودم كه حضرت آغاز به سخن نموده و فرمودند: ای صالح یقینا كه خداوند بین خود و پیامبر فرستاده‌ای (از فرشتگان) را واسطه قرار داده است، ولی بین خود و امام كسی را واسطه قرار نداده است.

گفتم این امر چگونه است؟ فرمود بین خود و بین امام عمودی از نور قرار داده است كه خدا به آن به امام نظر می‌كند و امام به خداوند، پس هنگامی كه امام علم چیزی را بخواهد در آن نور می‌نگرد پس آن امر را می‌شناسد.

عن أحمد بن حماد المروزی عن الصادق علیهم السلام أنه قال فی الخبر الذی روی فیه إن سلمان كان محدثا قال إنه كان محدثا عن إمامه لا عن ربه لانه لا یحدث عن الله عز و جل إلا الحجة[3]

امام صادق علیهم السلام درباره‌ی روایتی كه نقل شده است سلمان محدَّث (به فتح دال) بوده است فرمودند او از سوی امامش محدَّث (به فتح دال) بوده نه از سوی پروردگارش، چرا كه جز حجت خدا كسی از سوی او سخن گفته نمی‌شود.

این احادیث بدین معناست كه در صعود به قله‌ی افتخار هم كلامی با خداوند، آن هم بدون هیچ واسطه‌ای، احدی با كسی كه به مرتبه‌ی امامت رسیده است، شراكت ندارد.

هم چنان كه در بحث «پشتوانه‌‌های علمی ائمه علیهم السلام» بیان شده، توجه به این نكته ضروری است كه اگر روایات تحدیث شامل این گونه ارتباط با خداوند باشد، این ارتباط خاص بالاترین درجات تحدیث خواهد بود و اگر كسی شمول روایات تحدیث را نسبت به این موارد نپذیرد باید گفت این روایت بیانگر مرتبه‌ای بالاتر از تحدیث است كه در آیه 51 سوره‌ی شوری به عنوان «أو من وراء حجاب» یعنی سخن بی واسطه آورده شده است.

 

[1]ـ بقره آیه‌ی 124

[2]ـ بحارالأنوار/ج26/ص134/ب8/ح10

[3]ـ بحارالانوار/ج22/ص349/ب10/ح70

سخن با واسطه‌ی خداوند

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۰۱-۹:۴۳:۱۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:16007
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1972

اعتبار و ارزش سخن خداوند با بشر در صورتی كه بدون واسطه باشد به هیچ فكری نمی‌گنجد و آشكار شدن ارزش آن در صورتی كه سخن با واسطه باشد به واسطه‌ای كه خداوند قرار می‌دهد بستگی كامل دارد.

از این جهت برای درك بهتر درجات محدَّثین (به فتح دال) آنها را بر حسب واسطه‌ی سخن دسته بندی نمودیم.

سخن خداوند توسط روح القدس

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۰۱-۹:۴۳:۲۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۱/۲۸-۷:۱۹:۴۲
    • کد مطلب:16006
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1772

در آغاز توجه به این نكته لازم است كه بررسی معنی و مصداق «روح القدس» مجال دیگری می‌طلبد. ولی یادآوری این نكته ضروری است كه احتمال می‌رود روح القدس و همچنین «خلقی از اعظم از جبرئیل» با آنچه در سخن بی‌واسطه به عنوان «عمود نور» آورده شد، یكی باشد. در نتیجه این گروه از روایات در بخش سخن بی‌واسطه جای می‌گیرد.

و نیز احتمال می‌رود تحدیث روح القدس و تحدیث با واسطه‌ی عقل ارتباط تنگاتنگی داشته باشد كه توضیح بیشتر این مطالب را ان‌شاءالله در بحث «عقل» خواهیم داشت. اما اینك روایات مربوط به روح القدس:

عَنْ عَمَّارٍ السَّابَاطِی قَالَ قُلْتُ لابِی عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام بِمَا تَحْكُمُونَ إِذَا حَكَمْتُمْ قَالَ بِحُكْمِ اللَّهِ وَ حُكْمِ دَاوُدَ فَإِذَا وَرَدَ عَلَینَا الشَّی‏ءُ الَّذِی لَیسَ عِنْدَنَا تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ[1]

عمار ساباطی می‌گوید به امام صادق علیهم السلام گفتم هنگام حكم كردن در مسایل به چه حكم می‌كنید؟ فرمودند: به حكم خدا و حكم داود، پس هنگامی كه بر ما چیزی وارد شود كه در آن باره چیزی نزد ما نباشد روح القدس به ما القا می‌كند.

عَنْ جُعَیدٍ الْهَمْدَانِی عَنْ عَلِی بْنِ الْحُسَینِ علیهم السلام قَالَ سَأَلْتُهُ بِأَی حُكْمٍ تَحْكُمُونَ قَالَ حُكْمِ آلِ دَاوُدَ فَإِنْ أَعْیانَا شَی‏ءٌ تَلَقَّانَا بِهِ رُوحُ الْقُدُسِ[2]

جعید می‌گوید از امام سجاد علیهم السلام پرسیدم به چه حكم می‌كنید؟ فرمودند: به حكم آل داود، پس اگر چیزی ما را درمانده كرد روح القدس به ما القا می‌كند.

عن محمد بن حمران عن بعض أصحابه قال سألت أبا عبد الله علیهم السلام فقلت جعلت فداك تسألون عن الشی‏ء فلا یكون عندكم علمه فقال ربما كان ذلك قال قلت كیف تصنعون قال تتلقانا به روح القدس[3]

برخی از اصحاب محمد بن حمران از امام صادق علیهم السلام پرسید فدای شما گردم آیا می‌شود درباره‌ی چیزی از شما پرسیده شود و علم آن نزد شما نباشد؟ امام فرمودند: چه بسا باشد، پرسیدم در این هنگام چه می‌كنید؟ فرمودند: روح القدس آن را به ما القا می‌كند.

عن علی بن عبد العزیز عن أبیه قال قلت لابی عبد الله علیهم السلام جعلت فداك إن الناس یزعمون أن رسول الله صلی الله علیه و آله وجه علیا علیهم السلام إلی الیمن لیقضی بینهم فقال علی علیهم السلام فما وردت علی قضیة إلا حكمت فیها بحكم الله و حكم رسول الله صلی الله علیه و آله فقال صدقوا قلت و كیف ذاك و لم یكن أنزل القرآن كله و قد كان رسول الله ص غائبا عنه فقال تتلقاه به روح القدس[4]

عبد العزیز می‌گوید به امام صادق علیهم السلام گفتم فدای شما گردم مردم گمان می‌كنند كه رسول خدا صلی الله علیه و آله امیرالمؤمنین علیهم السلام را برای قضاوت به سوی یمن فرستاد و امیرالمؤمنین علیهم السلام فرموده است هیچ جریانی پیش نیامد مگر این كه در آن به حكم خدا و رسول خدا صلی الله علیه و آله حكم كردم، امام فرمود مردم راست گفتند، پرسیدم با این كه تمامی قرآن نازل نشده بود و پیامبر صلی الله علیه و آله نیز غایب بود چگونه ممكن است؟ امام فرمودند: روح القدس مطلب را به او القا می‌كند.

عن محمد بن عبد الله المطهری قال قصدت حكیمة بنت محمد ع بعد مضی أبی محمد علیهم السلام أسألها عن الحجة… فصاح أبو محمد الحسن علیهم السلام فقال یا عمة تناولیه فهاتیه فتناولته و أتیت به نحوه فلما مثلت بین یدی أبیه و هو علی یدی سلم علی أبیه فتناوله الحسن علیهم السلام و الطیر ترفرف علی رأسه فصاح بطیر منها فقال له احمله و احفظه و رده إلینا فی  كل أربعین یوما فتناوله الطائر و طار به فی جو السماء و أتبعه سائر الطیر فسمعت أبا محمد یقول أستودعك الذی استودعته أم موسی فبكت نرجس فقال لها اسكتی فإن الرضاع محرم علیه إلا من ثدیك و سیعاد إلیك كما رد موسی إلی أمه و ذلك قوله عز و جل فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ كَی تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحْزَنَ قالت حكیمة فقلت ما هذا الطائر قال هذا روح القدس الموكل بالائمة علیهم السلام یوفقهم و یسددهم و یربیهم بالعلم…[5]

حضرت حكیمه جریان عجیب تولد امام زمان عجل‌الله‌فرجه‌الشریف را این چنین نقل می‌كند:… سپس امام حسن عسگری علیهم السلام صدا زدند أی عمه فرزندم را به من ده، من آن حضرت را در آغوش گرفته و به سوی پدر بزرگوارش آمدم، هنگامی كه حضرت در آغوش من در مقابل پدر قرار گرفتند بر پدرشان سلام دادند، سپس امام حسن عسگری علیهم السلام آن حضرت را در آغوش گرفت در حالی كه پرندگان بر سرش بال می‌زدند، امام یكی از آن پرندگان را صدا زده و فرمودند فرزندم را ببر و محافظت نما و هر چهل روز به ما باز گردان، سپس آن پرنده امام را گرفته به آسمان پرواز نمود و سایر پرندگان نیز در پی او روانه شدند، پس از امام حسن عسگری علیهم السلام شنیدم كه می‌فرمود تو را به آن كس می‌سپارم كه مادر موسی به او سپرد، در این هنگام نرجس خاتون به گریه افتاد، امام به او فرمودند آرام باش كه شیر بر فرزندم جز از سینه‌ی تو حرام است و بزودی به سوی تو برگردانده خواهد شد همچنان كه موسی به مادرش برگشت، و این است معنی این آیه كه «فَرَدَدْناهُ إِلی أُمِّهِ كَی تَقَرَّ عَینُها وَ لا تَحْزَنَ» حضرت حكمیه به امام فرمود این پرنده چه بود؟ امام فرمودند این روح القدس بود كه مأمور حفظ ائمه علیهم السلام می‌باشد و آنان را توفیق تسدید می‌كند و با علم تربیت می‌نماید…

 

 [1]ـ الكافی/ج1/ص398/ح3

[2]ـ الكافی/ج1/ص398/ح4

[3]ـ بحارالانوار/ج25/ص55/ب3/ح16

[4]ـ بحارالانوار/ج25/ص57/ب3/ح23

[5]ـ بحارالانوار/ج51/ص13/ب1/ح14

سخن خداوند توسط اعظم از جبرئیل و…

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۰۵-۵:۳۷:۳۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۰۵-۵:۳۷:۳۶
    • کد مطلب:16023
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2479

عن عبد الله بن طاوس قال قلت للرضا علیهم السلام إن یحیی بن خالد سم أباك موسی بن جعفر صلوات الله علیهما قال نعم سمه فی ثلاثین رطبة قلت له فما كان یعلم أنها مسمومة قال غاب عنه المحدث قلت و من المحدث قال ملك أعظم من جبرئیل و میكائیل كان مع رسول الله صلی الله علیه و آله و هو مع الائمة علیهم السلام و لیس كلما طلب وجد ثم قال إنك ستعمر فعاش مائة سنة[1]

عبد الله طاوس می‌گوید به امام رضا علیهم السلام گفتم یحیی بن خالد پدر شما موسی بن جعفر را كه صلوات خدا بر آن دو باد مسموم كرد، امام فرمودند آری در سی دانه خرما، پرسیدم آیا پدر شما نمی‌دانست كه خرما مسموم است؟ فرمودند آن كسی كه با او سخن می‌گفت از او غایب شده بود، گفتم سخنگو كه بود؟ فرمودند فرشته‌ای بزرگتر از جبرئیل و میكائیل كه با پیامبر صلی الله علیه و آله بود و او با ائمه علیهم السلام است و چنین نیست كه هر جا بخواهی بیابی، سپس فرمودند تو عمر طولانی می‌كنی (و چنین نیز شد) پس عبد الله صد سال عمر كرد.

عن أبی حمزة قال سمعت أبا عبد الله علیهم السلام یقول إن منا لمن ینكت فی قلبه و إن منا لمن یؤتی فی منامه و إن منا لمن یسمع الصوت مثل صوت السلسلة فی الطشت و إن منا لمن یأتیه صورة أعظم من جبرئیل و میكائیل و قال أبو عبد الله علیهم السلام منا من ینكت فی قلبه و منا من یقذف فی قلبه و منا من یخاطب و قال علیهم السلام إن منا لمن یعاین معاینة و إن منا لمن ینقر فی قلبه كیت كیت و إن منا لمن یسمع كما یقع السلسلة فی الطشت قال قلت و الذی یعاینون ما هو قال خلق أعظم من جبرئیل و میكائیل[2]

ابو حمزه می‌گوید از امام صادق علیهم السلام شنیدم كه می‌فرمودند: برخی از ما مطالب در قلب او انداخته می‌شود، و برخی از ما در خواب به او گفته می‌شود، و برخی از ما صدایی مانند صدای زنجیر در تشت می‌شنود، و برخی از ما چیزی بزرگتر از جبرئیل و میكائیل نزد او می‌آید، و نیز امام صادق علیهم السلام فرمودند: برخی از ما در قلب او انداخته می‌شود… و برخی از ما مورد خطاب فرشتگان قرار می‌گیرد و برخی از ما فرشتگان را می‌بیند و برخی از ما مطالب چنین و چنان به قلب او وارد می‌شود و برخی از ما صدایی می‌شنود همچون صدای افتادن زنجیر در تشت، از امام پرسیدم چه كسی را از فرشتگان را می‌بینید؟ فرمودند مخلوقی بزرگتر از جبرئیل و میكائیل.

عن أبی بصیر قال سمعت أبا عبد الله علیهم السلام یقول إنا نزاد فی اللیل و النهار و لو لا أنا نزاد لنفد ما عندنا فقال أبو بصیر جعلت فداك من یأتیكم قال إن منا لمن یعاین معاینة و منا من ینقر فی قلبه كیت و كیت و منا من یسمع بأذنه وقعا كوقع السلسلة فی الطست قال قلت جعلنی الله فداك من یأتیكم بذاك قال هو خلق أكبر من جبرئیل و میكائیل[3]

ابو بصیر می‌گوید از امام صادق علیهم السلام شنیدم كه می‌فرمودند: یقینا كه ما در هر شب و روز بر علممان افزوده می‌شود، و اگر این نبود آنچه نزد ما بود تمام می‌شد، ابو بصیر گفت فدای شما گردم چه كسی علوم را نزد شما می‌آورد؟ فرمودند: برخی از ما آشكارا می‌بیند و برخی از ما مطالب چنین و چنان در قلب او افكنده می‌شود و برخی از ما به گوشش صدایی مانند افتادن زنجیر در تشت می‌شنود، گفتم فدای شما گردم چه كسی علوم را نزد شما می‌آورد؟ فرمودند: مخلوقی بزرگتر از جبرئیل و میكائیل.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج48/ص242/ب9/ح50

[2]ـ بحارالانوار/ج26/ص19/ب1/ح3

[3]ـ بحارالانوار/ج26/ص54/ب1/ح110

سخن خداوند توسط جبرئیل و میكائیل

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۰۵-۵:۳۸:۱۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۰۵-۵:۳۸:۴۹
    • کد مطلب:16024
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2730

و عن أبی بصیر عن أبی عبد الله علیهم السلام قال كان علی علیهم السلام محدثا قلت و ما آیة المحدث قال یأتیه الملك فینكت فی قلبه كیت و كیت فقال ابن أبی یعفور لابی عبد الله علیهم السلام إنا نقول إن علیا علیهم السلام كان ینكت فی أذنه أو یقذف فی قلبه و إنه كان محدثا قال فلما أكثرت علیه قال لی إن علیا علیهم السلام كان یوم بنی قریظة و النضیر جبرئیل عن یمینه و میكائیل عن یساره یحدثانه…[1]

ابو بصیر می‌گوید امام صادق علیهم السلام فرمودند: امیرالمؤمنین علیهم السلام محدَّث (به فتح دال) بود، پرسیدم نشانه‌ی محدَّث (به فتح دال) چیست؟ فرمودند: فرشته‌ای نزد او می‌آید و در قلب او چنین و چنان می‌اندازد، ابن ابی یعفور به امام گفت ما می‌گوییم كه امیرالمؤمنین علیهم السلام در گوش و قلبش مطالب القا می‌شد و او محدَّث (به فتح دال) بود (حضرت سكوت كردند و من سخنم را تكرار می‌كردم) پس هنگامی زیاد تكرار كردم امام فرمودند: روز بنی قریظه جبرئیل و میكائیل در راست و چپ امیرالمؤمنین علیهم السلام راه می‌رفتند و با آن حضرت سخن می‌گفتند…

 

[1]ـ الخرائج‏والجرائح/ج2/ص830 

سخن خداوند توسط فرشتگان

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۱۱-۵:۱۸:۴۳
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:16025
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2695

در بسیاری از روایات از فرشته به عنوان سخنگوی با محدَّث (به فتح دال) یاد شده است كه در لابلای سایر فصلها آورده شد، از این جهت تكرار نمی‌كنیم.

سخن خداوند توسط علم و عقل

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۱۱-۵:۱۸:۴۴
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۰۵-۵:۵۵:۵۵
    • کد مطلب:16026
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2725

كاربرد عنوان محدَّث (به فتح دال) بر مؤمن، مسلم است، همچنان كه روایات آن بیان گردید، سخن در این است كه آیا حقیقت محدَّث (به فتح دال) بودن در تمامی موارد شنیدن سخن فرشته است یا دایره‌ی آن گسترده‌تر است؟

با توجه به آنچه در فصل «رابطه‌ی تحدیث با سخن گفتن خداوند» گذشت هر گونه تفهیمی كه از جانب خداوند باشد تحدیث الهی و سخن گفتن خداوند با بشر محسوب می‌شود، و ویژگی این تفهیم و خصوصیت واسطه هیچ دخالتی در این امر ندارد.

اكنون به این روایات توجه كنید:

عن محمد بن علی بن الحسین بن زید بن علی بن الحسین بن علی بن أبی طالب علیهم السلام قال حدثنی الرضا علی بن موسی الرضا عن أبیه موسی بن جعفر عن أبیه جعفر بن محمد عن أبیه محمد بن علی عن أبیه علی بن الحسین عن أبیه الحسین عن أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام قال سمعت رسول الله صلی الله علیه و آله یقول طلب العلم فریضة علی كل مسلم فاطلبوا العلم من مظانه و اقتبسوه من أهله فإن تعلیمه لله حسنة و طلبه عبادة و المذاكرة به تسبیح و العمل به جهاد و تعلیمه من لا یعلمه صدقة و بذله لاهله قربة إلی الله تعالی لانه معالم الحلال و الحرام و منار سبل الجنة و المونس فی الوحشة و الصاحب فی الغربة و الوحدة و المحدث فی الخلوة و الدلیل علی السراء و الضراء…[1]

محمد از امام رضا علیهم السلام از پدرانشان از امیرالمؤمنین علیهم السلام نقل می‌كنند كه پیامبر صلی الله علیه و آله چنین می‌فرمودند: جستجوی علم بر هر مسلمان واجب است پس علم را از محل مناسب آن بطلبید و از اهل آن بگیرید چرا كه به یقین آموختن آن برای خدا حسنه است و جستجوی آن عبادت است و با یكدیگر سخن گفتن در باره‌ی آن تسبیح است و عمل به آن جهاد است و آموزش آن به كسی كه نمی‌داند صدقه است و دادن آن به اهلش نزدیكی به خدای تعالی است.

(این ثواب بزرگ) از این رو است كه علم نشانه‌های حلال و حرام است، و چراغ راه‌های بهشت است، و در وحشت انیس است، و در غربت یار است، و در تنهایی سخنگو(ی انسان)  است، و در خوشی و سختی راهنماست.

اگر فراموش نكرده باشیم كه یكی از مصادیق تحدیث الهام است، روایات زیر كه بیانگر الهام علم از سوی خداست، تأیید روایت گذشته خواهد بود:

عَنْ عَبْدِ الْعَزِیزِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ كُنَّا مَعَ الرِّضَا علیهم السلام… وَ إِنَّ الْعَبْدَ إِذَا اخْتَارَهُ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأُمُورِ عِبَادِهِ شَرَحَ صَدْرَهُ لِذَلِكَ وَ أَوْدَعَ قَلْبَهُ ینَابِیعَ الْحِكْمَةِ وَ أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یعْی بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا یحَیرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَابِ…[2]

امام رضا علیهم السلام فرمودند: …به یقین اگر خداوند عز و جل بنده‌ای را برای كارهای بندگانش برگزیند سینه‌ی او را وسیع و گشاده گرداند و در قلب او چشمه‌های حكمت را به ودیعه گذارد و علم را آنچنان به او الهام نماید كه پس از این در جوابی نماند و در بیان درستی به تحیر نیفتد.

با كنار هم گذاشتن دو روایت گذشته این نتیجه گرفته می‌شود كه خداوند با واسطه‌ی علمی كه الهام الهی است در خلوت با انسان سخن می‌گوید.

اكنون به روایت دیگری در رابطه‌ی با محدِّث بودن عقل توجه كنید:

[نهج البلاغة] من كلام له علیهم السلام عند تلاوته رِجالٌ لا تُلْهِیهِمْ تِجارَةٌ وَ لا بَیعٌ عَنْ ذِكْرِ اللَّهِ قال… وَ مَا بَرِحَ لِلَّهِ عَزَّتْ آلاؤُهُ فِی الْبُرْهَةِ بَعْدَ الْبُرْهَةِ وَ فِی أَزْمَانِ الْفَتَرَاتِ عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ فَاسْتَصْبَحُوا بِنُورِ یقَظَةٍ فِی الابْصَارِ وَ الاسْمَاعِ وَ الافْئِدَةِ…[3]

امیرالمؤمنین علیهم السلام فرمودند: …پیوسته خداوندی كه نعمتهای او عزیز است در همه‌ی زمانها خصوصا در زمانهایی كه حق رو به خاموشی است و تشخیص خواست خدا دشوار است بندگانی دارد كه در عالم فكرشان با آنان مناجات می‌كند و با خود عقل آنان سخن می‌گوید پس آنان نور بیداری در چشمها و گوشها و دلها را چراغ افروخته‌ی خود كردند…

دلیل این كه مناجات همان تحدیث الهی است روایت زیر است كه یكی از مصادیق تحدیث الهی را مناجات (سخن آهسته) دانسته است:

عن زرارة قال دخلت علیه و فی یده صحیفة فغطاها منی بطیلسانه ثم أخرجها فقرأها علی إن ما یحدث بها المرسلون كصوت السلسلة أو كمناجاة الرجل صاحبه[4]

زراره می‌گوید بر امام علیهم السلام وارد شدم در حالی كه كتابی در دست داشت تا وارد شدم آن را با كلاه خویش از من پوشاندند، سپس آن را بیرون آورده و برای من این چنین خواندند: به راستی كه سخنی كه پیامبران از فرشته می‌شنود مانند صدای زنجیر و یا نجوای یكی با دیگری است.

نكته‌ی بسیار مهمی كه در یکی از روایات پیشین به چشم می‌خورد این است كه در جمله «عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ» فاعل «ناجاهم» و «كلّمهم» خداوند می‌باشد؛ به این بیان كه خداست كه با بشر در عالم فكر و عقل مناجات می‌كند و سخن می‌گوید. به دلیل این كه توضیح بیشتر در این باره به بحث عقل ارتباط دارد از آن می‌گذریم.

در این زمینه روایت زیر نیز جالب است:

عن سلمان الفارسی فی حدیث طویل یذكر فیه قدوم الجاثلیق المدینة مع مائة من النصاری و ما سأل عنه أبا بكر فلم یجبه ثم أرشد إلی أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام فسأله عن مسائل فأجابه عنها و كان فیما سأله أن قال له أخبرنی عرفت الله بمحمد أم عرفت محمدا بالله عز و جل فقال علی بن أبی طالب علیهم السلام ما عرفت الله بمحمد صلی الله علیه و آله و لكن عرفت محمدا بالله عز و جل حین خلقه و أحدث فیه الحدود من طول و عرض فعرفت أنه مدبر مصنوع باستدلال و إلهام منه و إرادة كما ألهم الملائكة طاعته و عرفهم نفسه بلا شبه و لا كیف[5]

سلمان جریان طولانی آمدن دانشمند بزرگ مسیحیان با صد نفر دیگر از آنان را نقل می‌كند كه پس از درماندگی ابوبكر در مقابل پرسشهای آنان و راهنمایی آنان به امیرالمؤمنین علیهم السلام از آن حضرت پاسخهای خود را گرفتند یكی از پرسشهای آنان چنین بود:

به من بگو به پیامبر صلی الله علیه و آله خدا را شناختی یا به خدا پیامبر صلی الله علیه و آله را شناختی؟

امیرالمؤمنین علیهم السلام پاسخ دادند خدا را به محمد صلی الله علیه و آله نشناختم و لكن محمد صلی الله علیه و آله را به خداوند عز و جل شناختم؛ چرا كه او را مخلوق یافتم كه طول و عرض داشت پس دانستم كه او ساخته و پرداخته‌ی دیگری است.

این شناخت من به استدلال و الهام و اراده‌ی الهی بود، همچنان كه بندگی خودش را به فرشتگان الهام نموده و خودش را بدون شبیه و كیف شناسانده است.

در این روایت امام از این برهان عقلی[6] بر وجود خداوند «پس دانستم كه او ساخته و پرداخته‌ی دیگری است. این شناخت من به استدلال و الهام و اراده‌ی الهی بود همچنان كه بندگی خودش را به فرشتگان الهام نموده و خودش را بدون شبیه و كیف شناسانده است» با تعبیر «الهام» یاد نموده است.

و شكی نیست كه «الهام» نیز یكی از انواع وحی می‌‌‌باشد، توجه كنید:

عن عمار أو غیره قال قلت لابی عبد الله علیهم السلام فبما تحكمون إذا حكمتم فقال بحكم الله و حكم داود و حكم محمد صلی الله علیه و آله فإذا ورد علینا ما لیس فی كتاب علی علیهم السلام تلقانا به روح القدس و ألهمنا الله إلهاما[7]

كسی از امام صادق علیهم السلام پرسید هنگام حكم كردن به چه حكم می‌كنید؟ امام فرمودند: به حكم خدا و حكم داود و حكم محمد صلی الله علیه و آله، پس هنگامی كه چیزی بر ما وارد شود كه در كتاب علی علیهم السلام نباشد روح القدس آن را به ما القا می‌كند و خداوند آن را الهام می‌نماید.

عن محمد بن یوسف قال أخبرنی أبی قال سألت أبا جعفر علیهم السلام فقلت إِذْ یوحِی رَبُّكَ إِلَی الْمَلائِكَةِ أَنِّی مَعَكُمْ قال إلهام[8]

یوسف می‌گوید از امام باقر علیهم السلام از این آیه پرسیدم كه «زمانی كه پروردگارت به ملائكه وحی كرد كه من با شما هستم» یعنی چه؟ امام فرمودند: یعنی الهام كرد.

بدین ترتیب تمامی موارد الهام الهی در عالم فكر و عقل مصداق سخن گفتن خدا با بشر می‌باشد. به برخی از این موارد توجه كنید:

و من ذلك دعاء لمولانا و مقتدانا أمیر المؤمنین علی بن أبی طالب علیهم السلام فی الشدائد و نزول الحوادث… اللهم إنی أسألك الثبات فی الامر و العزیمة فی الرشد و إلهام الشكر علی نعمتك[9]

امیرالمؤمنین علیهم السلام در سختی‌ها و حوادث این چنین دعا می‌كردند: …خدا من از تو می‌خواهم كه ثبات در امر و استوار در هدایت و الهام شكر بر نعمتت را به من عطا نمایی…

(وَ كَانَ مِنْ دُعَائِهِ علیهم السلام لِأَبَوَیهِ عَلَیهِمَا السَّلَامُ)…اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنِی عِلْمَ مَا یجِبُ لَهُمَا عَلَی إِلْهَاماً، وَ اجْمَعْ لِی عِلْمَ ذَلِكَ كُلِّهِ تَمَاماً، ثُمَّ اسْتَعْمِلْنِی بِمَا تُلْهِمُنِی مِنْهُ، وَ وَفِّقْنِی لِلنُّفُوذِ فِیمَا تُبَصِّرُنِی مِنْ عِلْمِهِ حَتَّی لَا یفُوتَنِی اسْتِعْمَالُ شَی‏ءٍ عَلَّمْتَنِیهِ، وَ لَا تَثْقُلَ أَرْكَانِی عَنِ الْحَفُوفِ فِیمَا أَلْهَمْتَنِیهِ…[10]

خداوندا بر محمد و آل او درود فرست و علم آنچه از حق پدر و مادر بر من واجب است به من الهام نما و تمامی علم آن را برای من جمع نما، سپس مرا به آنچه كه از آن به من الهام نموده‌ای به كار گیر…

روایاتی كه در فصل محدَّث (به فتح دال) بودن مؤمن گذشت و همچنین روایات «المؤمن ینظر بنور الله» مؤید روایات این فصل است كه به دلیل اختصار از توضیح آن می‌گذریم.

 

[1]ـ بحارالانوار/ج1/ص171/ب1/ح24

[2]ـ الكافی/ج1/ص201/ح1

[3]ـ بحارالانوار/ج66/ص325/ب37/ح39 نهج‏البلاغة/ص342 خطبه222

[4]ـ بحارالأنوار/ج26/ص24/ب1/ح20

[5]ـ التوحید/ص286/ب41/ح4

[6]ـ بحث مهمی در صغرای برهان عقلی وجود دارد كه مربوط به بحث «عقل» است، توفیق آن را از خداوند متعال خواستاریم.

[7]ـ بحارالانوار/ج25/ص56 /ب3/ح21 بصائرالدرجات/ص452/ب15/ح6

[8]ـ بحارالانوار/ج19/ص287 /ب10/ح31

[9]ـ مهج‏الدعوات/ص131

[10]ـ الصحیفةالسجادیة(ع)/ص114 دعای (24) شماره3

حقیقت تحدیث الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۱۵-۵:۱۶:۵۳
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۱۲-۸:۰:۱
    • کد مطلب:16032
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2868

رسیدن به حقیقت تحدیث الهی آن چنان كه باید و شاید قطعا برای همگان امكان ندارد، اما آشنایی با سطوح پایینی آن برای برخی ممكن است. شاید برخی از روایات نیز به همین امر اشاره داشته باشند توجه كنید:

عن محمد عن أبی جعفر علیهم السلام قال كان علی علیهم السلام یعمل بكتاب الله و سنة نبیه فإذا ورد علیه الشی‏ء الحادث الذی لیس فی الكتاب و لا فی السنة ألهمه الله الحق فیه إلهاما و ذلك و الله من المعضلات[1]

امام باقر علیهم السلام فرمودند: امیرالمؤمنین علیهم السلام به كتاب خدا و سنت پیامبرش عمل می‌نمود، اما هنگامی كه چیز جدیدی برای آن حضرت پیش می‌آمد كه در كتاب خدا و سنت نبود خداوند حق را به آن حضرت الهام می‌نمود و سوگند به خدا که این از امور پیچیده است.

این روایت الهام در امور حادث را كه همان تحدیث الهی است از معضلات شمرده است، از این رو بدیهی است كه درك آن برای همگان آسان نیست، البته اگر خداوند توفیق درك آن را به كسی عنایت نمود باید او را شكر گزار باشد، ولی اگر آن را درك ننمود راه نجاتی جز تسلیم اجمالی به آنچه ائمه علیهم السلام فرموده‌اند وجود ندارد.[2]

در آغاز ببنیم در فصل تحدیث عقل چه گذشت:

اگر از خصوصیت علم و عقل صرف نظر كنیم و آن دو را به منزله‌ی واحد لحاظ كنیم،[3] فرمول بحث عرضه شده در این فصل بدون هیچ توضیحی چنین است:

قلت فما آیة المحدث قال یأتیه ملك فینكت فی قلبه (تحدیث نكت است)؛

وَ أَمَّا النَّكْتُ فِی الْقُلُوبِ فَإِلْهَامٌ (نكت الهام است)؛

فقلت إِذْ یوحِی رَبُّكَ إِلَی الْمَلائِكَةِ أَنِّی مَعَكُمْ قال إلهام (الهام نوعی از وحی است)؛

فإذا ورد علینا ما لیس فی كتاب علی علیهم السلام تلقانا به روح القدس و ألهمنا الله إلهاما (الهام از خداست)؛

أَلْهَمَهُ الْعِلْمَ إِلْهَاماً فَلَمْ یعْی بَعْدَهُ بِجَوَابٍ وَ لَا یحَیرُ فِیهِ عَنِ الصَّوَابِ،

اللهم إنی أسألك الثبات فی الامر و العزیمة فی الرشد و إلهام الشكر علی نعمتك،

…اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَی مُحَمَّدٍ وَ آلِهِ، وَ أَلْهِمْنِی عِلْمَ مَا یجِبُ لَهُمَا عَلَی إِلْهَاماً، (تمامی موارد الهام با حفظ درجات وحی الهی است)؛

فعرفت أنه مدبر مصنوع باستدلال و إلهام منه و إرادة كما ألهم الملائكة طاعته و عرفهم نفسه (شناخت مطلقا حتی در برهان عقلی به الهام الهی است)؛

إن ما یحدث بها المرسلون كصوت السلسلة أو كمناجاة الرجل صاحبه (نحوه‌ی تحدیث مانند مناجات است)؛

عِبَادٌ نَاجَاهُمْ فِی فِكْرِهِمْ وَ كَلَّمَهُمْ فِی ذَاتِ عُقُولِهِمْ (خدا با انسان با واسطه‌ی عقل مناجات می‌كند و سخن می‌گوید)؛

طلب العلم فریضة علی كل مسلم …و المحدث فی الخلوة (علم محدث الهی است)؛

نتیجه:

· شناخت، محصول مشترك علم و عقل است.

· شناخت با فرض وجود حقیقی، حاصل تحدیث الهی است.

· خداوند با اعطای چراغ عقل و الهام علم در عالم فكر با بشر سخن می‌گوید.

نكته‌ای باقی مانده كه شاید بیان آن حقیقت تحدیث را اندازه‌ای روشن كند و آن این كه اطلاق سخن گفتن خدا با بشر در مورد تحدیث الهی با واسطه‌ی علم و عقل حقیقی است یا مجازی؟

اگر بخواهیم جمود بر لفظ سخن گفتن خدا نماییم تنها شامل سخن مستقیم خداوند با بشر خواهد بود.

اما به ملاحظه‌ی درستی انتساب كار امناء الهی به خود خداوند، سخن گفتن واسطه‌ای خداوند با بشر نیز سخن گفتن خدا با بشر است، ولی این مطلب با توجه به جمود بر لفظ سخن گفتن، تنها مصحح وسایطی است كه فعل سخن گفتن به نحو عادی از آنان صادر می‌شود.

اما در سخن مستقیم خداوند اگر از حیث شرافت ارتباط مستقیم با خداوند صرف نظر كنیم، یقینا كلام و سخن هیچ خصوصیتی ندارد، بلكه راه تفاهمی است بین خالق و مخلوق.

از این رو در روایات از محدَّث (به فتح دال) با تعبیر مفهَّم یاد شده است.

بنا بر این جان مطلب این است که سخن گفتن خدا، همان تفهیم الهی است.

اعطای عقل و الهام علم نیز برای تفهیم است.

پس بدون هیچ تردیدی ملاك تحدیث الهی بدون كم و كاست در اعطای عقل و علم وجود دارد.

برای نزدیك كردن این امر به اذهان آوردن چند مَثَل مفید است.

تصور كنید شما تصمیم دارید راهی را طی كنید كه با آن آشنایی ندارید، ممكن است شخصی را به عنوان راهنما با خود ببرید و او در مراحل مختلف مسیر شما را راهنمایی نماید، همچنین ممكن است خود راهنما با شما همراهی نكند، اما قطب نمایی را با توضیحات لازم در اختیار شما بگذارد و شما را روانه نماید، در هر دو صورت این راهنما است كه شما را راهنمایی می‌كند، اما در صورت اول مستقیما و مباشرتا و در صورت دوم غیر مستقیم و با ابزار، هر چند در این صورت شخص راهنما با شما همراهی نمی‌كند، اما كاملا درست است كه بگوییم او در طول راه راهنمای شما بوده است.

مثل دیگر: اگر بخواهید مسیری را در تاریكی مطلق با موفقیت طی نمایید دو راه بیشتر ندارید راه اول این كه كسی كه تسلط كامل بر راه دارد دست شما را گرفته و با خود ببرد و راه دوم این كه چراغی در اختیار شما بگذارند و شما با چراغ راه را طی كنید.

در طی طریق به سوی كمال نیز اگر خداوند بخواهد، همه را بدون چون و چرا هدایت می‌كند، اما چون در مرحله‌ی آزمایش قرار داریم و باید نقش اراده و اختیار محفوظ بماند، با اعطای چراغ عقل و الهام علم در لحظه لحظه‌ی زندگی، مسیر حركت و تعالی را به ما می‌گوید و این محدَّث (به فتح دال) بودنی است كه محدِّث (به كسر دال) اصلی آن خداست اما با وساطت عقل و علم الهی.

اما به دلیل این كه اصل خلقت عقل و علم از اوست، بعید نیست كه سخن خدا با بشر در عالم فكر و عقل، نوعی از سخن بی‌واسطه‌ی او باشد.

ممكن است تصدیق این حقیقت در مورد عموم انسانها دشوار باشد، اما نسبت به انسانهایی كه در اوج قله‌های شایستگی قرار دارند تصدیق آن آسان‌تر می‌نماید، اما از آنجایی كه حتی درك سطحی آن بر ما خاكیان بسیار دشوار است (اگر محال نباشد). پس همان بِه كه با كلام خاندان وحی علیهم السلام بیان كنیم، توجه كنید:

و عن الكاظم علیهم السلام صل یوم المباهلة ما أردت من الصلاة و كلما صلیت ركعتین استغفرت الله تعالی بعقبهما سبعین مرة ثم تقوم قائما و تومی بطرفك فی موضع سجودك و تقول و أنت علی غسل الحمد لله رب العالمین…  فجعلت قلوبهم مكامن لإرادتك و عقولهم مناصب لأمرك و نهیك و ألسنتهم تراجمة لسنتك ثم أكرمتهم بنورك حتی فضلتهم من بین أهل زمانهم و الأقربین إلیهم فخصصتهم بوحیك و أنزلت إلیهم كتابك و أمرتنا بالتمسك بهم و الرد إلیهم و الاستنباط منهم‏…[4]

در دعای روز مباهله از امام كاظم علیهم السلام این چنین آمده است:… پس قلب‌های آل محمد را پنهانگاه اراده‌ی خودت و عقلهای آنها را محل بر افراشته شدن امر و نهیت قرار دادی،[5] (اراده‌ی تو از قلب آنان آشكار می‌شود و امر و نهی تو را عقل آنان ظاهر می‌كند) و زبانهایشان را ترجمه كننده‌ی سنت خود قرار دادی، سپس آنان را به نور خود اكرام نمودی تا آنجا كه آنان را در میان اهل زمانشان و نزدیكانشان برتری دادی، سپس آنان را به وحی خودت اختصاص دادی و كتابت را بر آنان فرو فرستادی و به ما فرمان دادی كه به آنان تمسك جوییم و اختلافات را به آنان ارجاع دهیم و از آنان دین تو را استنباط و استخراج نماییم…

برای نزدیك شدن به بخشی از معارفی عظیمی كه در این روایات اشاره شده است ابتدا دو مَثَل می‌آوریم:

امواج گوناگون رادیویی و… فضا را پر كرده است، اما اگر ابزار مناسبی در اختیار نداشته باشید نمی‌توانید از هیچ كدام آنها استفاده كنید، ولی با داشتن یك رادیو بخشی از آن قابل استفاده‌ی شما خواهد بود و با داشتن رادیو تلسكوپ بخش بزرگ دیگری قابل دسترسی خواهد و به همین ترتیب اگر ابزار كامل‌تر گردد بهره‌مندی شما نیز بیشتر خواهد بود.

مَثَل دیگر این كه با چشم عادی از پرتوهای گوناگون تنها پرتوهای میان مادون قرمز و ماوراء بنفش قابل رؤیت می‌باشد، ولی با مسلح شدن چشم به ابزار مناسب سایر پرتوها نیز قابل رؤیت می‌گردند.

این مَثَلها تنها برای تقریب مطالب به ذهن بیان شد نه این كه تشبیهی در كار باشد كه خداوند منزه است و تقریب این مَثَلها نیز از یك جنبه‌ی آن است ولی از ابعاد گوناگونی از آن واقعیت والا بسیار دور است، خصوصا این كه این ابزار در مَثَلهای یاد شده فاقد اراده و اختیار هستند. حال به مطلب بازگردیم.

رحمت عامه و خاصه‌ی ربوبی احاطه‌ی كامل بر تمامی خلایق دارد، ولی این نقص و عدم قابلیت ماست كه از فیض رحمت واسعه‌ی الهی محروم می‌باشیم، اگر خداوند انسان كاملی را بیافریند كه در قابلیت او هیچ نقصی نباشد، روشن است كه با قرب كاملی كه دارد تمامی مواهب الهی را تمام و كمال دریافت می‌كند و نه تنها خود از همه‌ی رحمت واسعه‌ی الهی بهره‌مند می‌گردد كه دیگران نیز در زیر سایه‌ی او زنده می‌باشند، اراده‌ی الهی از قلب این انسان كامل برمی‌خیزد و چراغ عقل اوست كه امر و نهی الهی را می‌آفریند و زبان گویای اوست كه وحی او را برای سایر مخلوقات ترجمه می‌كند؛ چرا كه ما شب نشینان را نه تنها دست به خورشید نرسد كه خیال خورشید نیز در ذهن و فكرمان نگنجد، باید از قرص ماه روی آنان فیض خورشید را به تماشا نشینیم و بس و باید…

 

[1]ـ بحارالأنوار/ج26/ص55/ب1/ح 113 و/ج26/ص32/ب1/ح48 و49 و/ج2/ص176 و177/ب23/ح19 و20 و21 و22 بصائر الدرجات /ص234 /ب9/ح1 و2 و/ص235/ب9/ح3 مستدرك‏الوسائل/ج17/ص378/ب11/ح21630-14 الاختصاص/ص310

[2]ـ در معنی روایت دو احتمال دیگر نیز وجود دارد و آن این كه مورد تحدیث الهی مسایل عادی نیست، بلكه این مسائل از امور پیچیده است كه باید با الهام الهی حل گردد، و احتمال دیگر این كه اصل وجود مسأله‌ای كه حكم آن در قرآن و سنت پیامبر صلی الله علیه و آله نباشد از معضلات است، اما آنچه در متن بیان شد از سایر احتمالات قوی‌تر به نظر می‌رسد.

[3]ـ این امر توضیحی دارد كه انشاءالله در بحث عقل خواهد آمد.

[4] ـ البلدالأمین/267مصباح‏المتهجد/ص766

[5]ـ منصب به معانی اصل، مرجع، محل روییدن، محل آشكار كردن و محل قرار دادن عَلَم نیز آمده است. ظاهرا همه‌ی این معانی از لوازم یك حقیقت است.

اثر تحدیث الهی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۱۹-۹:۳۹:۲۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۱۹-۹:۴۰:۳۱
    • کد مطلب:16044
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3693

همچنان كه بیان شد تحدیث الهی همان سخن گفتن خداوند با بشر است، اما درجات آن بسیار متفاوت می‌باشد. ممكن است درك این امر ـ‌هر چند مستند بیان گردید‌ـ برای همگان آسان نباشد، از این جهت در مرحله‌ی دوم ـ‌بر فرض تنزل از آنچه گذشت‌ـ از اثر تحدیث به شناخت آن نزدیك می‌گردیم.

از آنجایی كه تحدیث الهی منحصر به معصومین علیهم السلام نمی‌باشد، باید دید اثر مشترك بین همه‌ی محدَّثین (به فتح دال) چیست؟

جامع بین تمامی موارد تحدیث الهی در یك كلمه عبارت است از: «تفهیم انسانی از سوی دستگاه الهی»؛ به این بیان كه اگر خداوند مطلبی را به كسی تفهیم نماید ـ‌صرف نظر از شیوه‌ی آن‌ـ عنوان محدَّث (به فتح دال) صادق است البته باحفظ درجات و مراتب.

اكنون ببینیم مستند این كه حقیقت تحدیث الهی همان تفهیم است چیست؟

عَنْ مُحَمّد بنِ إِسْمَاعِیلَ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا الْحَسَنِ علیهم السلام  یقُولُ الائِمَّةُ عُلَمَاءُ صَادِقُونَ مُفَهَّمُونَ محدثونَ[1]

محمد بن اسماعیل می‌گوید شنیدم كه امام كاظم علیهم السلام می‌فرمودند: ائمه علیهم السلام دانشمندان راستگوی مفهَّم و محدَّث (به فتح دال) هستند.

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهم السلام قَالَ قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی الله علیه و آله مِنْ وُلْدِی اثْنَا عَشَرَ نَقِیباً نُجَبَاءُ محدثونَ مُفَهَّمُونَ آخِرُهُمُ الْقَائِمُ بِالْحَقِّ یمْلاهَا عَدْلا كَمَا مُلِئَتْ جَوْراً[2]

امام باقر علیهم السلام از رسول خدا صلی الله علیه و آله نقل كردند كه حضرت فرمودند: از نسل من دوازده نقیب (رئیس امینی كه كفالت قود خود را می‌كند) نجیب (با حسب) محدَّث (به فتح دال) مفهَّم هستند كه آخرین آنها قائم به حق است كه زمین را هنگامی كه از ظلم پر شود پر از عدل می‌نماید.

در احادیث پیشین چنین گذشت:

هیچ یك از شیعیان را فقیه نمی‌شماریم مگر اینكه محدَّث باشند. پرسیده شد آیا مؤمن محدِّث می‌شود؟ فرمودند: مؤمن مفهَّم (كسی كه مطالب به او تفهیم می‌گردد) می‌شود و مفهِّم همان محدَّث است.

نكته‌ی قابل توجه این روایت عبارت است از این كه: تصور برخی از حضار مجلس امام این بوده است عنوان محدَّث (به فتح دال) منحصر به ائمه علیهم السلام است، اما امام علیهم السلام با بیان ضابطه‌ی كلی ـ‌كه همان تفهیم می‌باشد‌ـ ابهام را بر طرف نموده است.

در حدیث دیگری چنین گذشت:

به یقین من دوست دارم مؤمن محدَّث (به فتح دال) باشد به امام گفتم محدَّث (به فتح دال) چیست؟ فرمودند: كسی است كه مطالب به او تفهیم شده است.

بنا بر این می‌توان گفت كه گرچه حقیقت محدَّث (به فتح دال) برای كسی روشن نگردد، اما تردیدی در این كه نتیجه‌ی تحدیث الهی، تفهم و درك مطالب است وجود ندارد.

 

[1]ـ الكافی/ج1/ص271 /ح3

[2]ـ الكافی/ج1/ص534 /ح18

خصوصیات تحدیث ائمه علیهم السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۱۹-۹:۴۸:۲۹
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۱۹-۹:۴۸:۲۸
    • کد مطلب:16045
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3173

خلاصه‌ی آنچه گذشت این شد كه سلسله‌ی محدَّثین (به فتح دال) از ائمه علیهم السلام آغاز و تا مؤمن ادامه دارد.

البته این امر هیچ منافاتی ندارد با این كه ائمه علیهم السلام در بالاترین قله‌های تحدیث قرار دارند و احدی در این شرافت با آنان شریك نیست.

برخی خصوصیات بسیار مهم تحدیث ائمه علیهم السلام در لابلای روایات گذشته برای روشن شدن این امر كافی است، اما باز هم توجه شما را به برخی دیگر از خصوصیات ائمه علیهم السلام جلب می‌كنیم تا اختلاف كلی تحدیث ائمه علیهم السلام با دیگران بیشتر آشكار گردد.

مصافحه‌ی با ملائكه

عن عبد الله بن النجاشی عن أبی عبد الله علیهم السلام قال قال فینا و الله من ینقر فی أذنه و ینكت فی قلبه و تصافحه الملائكة قلت كان أو الیوم قال بل الیوم قلت كان أو الیوم قال بل الیوم و الله یا ابن النجاشی حتی قالها ثلاثا[1]

عبد الله بن نجاشی می‌گوید امام صادق علیهم السلام فرمودند: به خدا سوگند كه در ما كسی است كه مطالب در گوش او گفته می‌شود و در قلب او انداخته می‌شود و فرشتگان با او مصافحه می‌كنند پرسیدم قبلا چنین كسی بود یا امروز نیز هست؟ امام سه مرتبه فرمودند: به خدا سوگند ای پسر نجاشی كه امروز نیز هست.

تحدیث طرفینی

پیش از این در حدیثی چنین گذشت:

امام صادق علیهم السلام فرمودند: همانا فاطمه سلام الله علیها لقب محدَّثه (به فتح دال) یافت زیرا كه فرشتگان از آسمان فرود می‌آمدند و او را ندا می‌دادند همچنان كه مریم دختر عمران را ندا می‌دادند پس فرشتگان می‌گفتند ای فاطمه به راستی كه خداوند تو را بر گزید و پاك قرار داد و بر تمامی زنان جهان برتری داد ای فاطمه برای پروردگارت عبادت نما و سجده كن و با ركوع كنندگان ركوع نما پس (همچنین) فاطمه با آنان سخن می‌گفت و آنان با فاطمه سخن می‌گفتند.

شبی فاطمه به آنان گفت آیا برترین زنان جهان مریم دختر عمران نیست گفتند مریم بزرگ زنان دوران خود بود و یقینا خداوند تو را بزرگ زنان دوران تو و بزرگ زنان اولین و آخرین قرار داد.

در حدیث دیگری چنین گذشت:

امیرالمؤمنین علیهم السلام روز بنی قریظه جبرئیل و میكائیل در راست و چپ او راه می‌رفتند و با آن حضرت سخن می‌گفتند…

 

[1]ـ بحارالانوار/ج26/ص59/ب1/ح130

جزئیات تحدیث ائمه علیهم السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۱۹-۹:۵۰:۵۷
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۱۹-۹:۵۱:۲۳
    • کد مطلب:16046
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3687

اختلاف گسترده‌ای در روایات در بیان چگونگی تحدیث به چشم می‌خورد، برخی از این روایات گذشت و برخی دیگر در پایان همین فصل ذكر می‌شود. برای استفاده‌ی بیشتر اهل این مطالب، برخی از تعبیرات گوناگون روایات را بدون هیچ توضیحی كنار هم می‌آوریم:

یأتیه صورة أعظم من جبرئیل و میكائیل؛ یعاین معاینة؛ قال قلت و الذی یعاینون ما هو قال خلق أعظم من جبرئیل و میكائیل؛ یسمع كلام الملائكة و لا یری الشخص فینقر فی أذنه و ینكت فی قلبه و صدره؛ یخاطب؛ ینكت و أفضل ممن یسمع؛ ینكت فی قلبه؛ یقرع علی قلبه فیسمع وقعا كوقع السلسلة علی الطست؛ یقذف فی قلبه؛ یوقر فی قلبه؛ ینقر فی قلبه كیت كیت؛ یلقی فی قلبه؛ ینكت فی أذنه فیسمع طنینا كطنین الطست؛ یسمع بأذنه؛ یسمع كما یقع السلسلة فی الطشت؛ یسمع الصوت مثل صوت السلسلة التی تقع فی الطست؛ ینقر فی أذنه؛ یری فی منامه؛ وحی كوحی ام موسی؛ سماع؛ الهام…

اكنون به برخی از این روایات توجه كنید:

عَنْ مُحَمَّدِ بْنِ مُسْلِمٍ قَالَ ذُكِرَ المحدث عِنْدَ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ علیهم السلام فَقَالَ إِنَّهُ یسْمَعُ الصَّوْتَ وَ لا یرَی الشَّخْصَ فَقُلْتُ لَهُ جُعِلْتُ فِدَاكَ كَیفَ یعْلَمُ أَنَّهُ كَلامُ الْمَلَكِ قَالَ إِنَّهُ یعْطَی السَّكِینَةَ وَ الْوَقَارَ حَتَّی یعْلَمَ أَنَّهُ كَلامُ مَلَكٍ[1]

محمد بن مسلم می‌گوید محدَّث (به فتح دال) نزد امام صادق علیهم السلام یاد شد، حضرت فرمودند: محدَّث (به فتح دال) صدا را می‌شنود و شخص را نمی‌بیند از امام پرسیدم فدای شما گردم چگونه می‌داند كه این سخن سخن فرشته است؟ فرمودند: آرامش و اطمینانی به او داده می‌شود كه تشخیص می‌دهد سخن فرشته است.

عن الولید الطائفی عن أبی عبد الله علیهم السلام قال إن منا لمن یوقر فی قلبه و منا من یسمع بأذنه و منا من ینكت و أفضل ممن یسمع[2]

ولید از امام صادق علیهم السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمودند: از ما كسی است كه در قلب او انداخته می‌شود و از ما كسی است كه به گوشش می‌شنود و از ما كسی است كه به قلب او داده می‌شود و این قسم برتر است از كسی كه می‌شنود.

عن ابن أبی حمزة قال سمعت أبا عبد الله علیهم السلام یقول إن منا لمن ینكت فی أذنه و إن منا لمن یری فی منامه و إن منا لمن یسمع الصوت مثل صوت السلسلة التی تقع فی الطست[3]

ابو حمزه می‌گوید از امام صادق علیهم السلام شنیدم كه می‌فرمودند: به راستی كه از ما كسی است كه در گوش او اثر می‌كند و از ما كسی است كه در خوابش می‌بیند و از ما كسی است كه صدایی مانند صدای افتادن زنجیر در تشت می‌شنود.

عن أبی حمزة الثمالی قال كنت أنا و المغیرة بن سعید جالسین فی المسجد فأتانا الحكم بن عیینة فقال لقد سمعت عن أبی جعفر علیهم السلام  حدیثا ما سمعه أحد قط فسألناه فأبی أن یخبرنا به فدخلنا علیه فقلنا إن الحكم بن عیینة أخبرنا أنه سمع منك ما لم یسمعه منك أحد قط فأبی أن یخبرنا به فقال نعم وجدنا علم علی علیهم السلام فی آیة من كتاب الله و ما أرسلنا من قلبك من رسول و لا نبی و لا محدث فقلنا لیست هكذا هی فقال فی كتاب علی و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث إلا إذا تمنی ألقی الشیطان فی أمنیته فقلت و أی شی‏ء المحدث فقال ینكت فی أذنه فیسمع طنینا كطنین الطست أو یقرع علی قلبه فیسمع وقعا كوقع السلسلة علی الطست فقلت إنه نبی ثم قال لا مثل الخضر و مثل ذی القرنین[4]

ابو حمزه ثمالی می‌گوید من و مغیره در مسجد نشسته بودیم كه حكم بن عیینه آمد پس گفت از امام باقر علیهم السلام حدیثی شنیده‌ام كه هیچ كس تا كنون نشنیده است، از او پرسیدیم چه شنیده است؟ جواب نداد پس ما بر امام باقر علیهم السلام وارد شده و گفتیم حكم بن عیینه می‌گوید از شما چیزی شنیده است كه تا كنون كسی نشنیده است و نخواست به ما خبر دهد، امام فرمودند: آری مطلب این است كه علم امیرالمؤمنین علیهم السلام را در یك آیه از كتاب خدا یافتیم و آن این آیه است «و ما أرسلنا من قلبك من رسول و لا نبی و لا محدث» گفتیم در قرآن آیه این چنین نیست، امام فرمودند: در كتاب امیرالمؤمنین علیهم السلام این چنین است «و ما أرسلنا من قبلك من رسول و لا نبی و لا محدث إلا إذا تمنی ألقی الشیطان فی أمنیته» گفتم محدَّث (به فتح دال) چیست؟ فرمودند: در گوش او اثر می‌كند پس صدایی مانند صدای تشت می‌شنود یا به قلب او می‌خورد پس مانند صدای افتادن زنجیر در تشت می‌شنود، پرسیم پس آن حضرت پیامبر است؟ فرمودند: نه مانند خضر و ذو القرنین است.

عن برید العجلی قال سألت أبا عبد الله علیهم السلام عن الرسول و النبی و المحدث قال الرسول الذی تأتیه الملائكة و تبلغه عن الله تبارك و تعالی و النبی الذی یری فی منامه فما رأی فهو كما رأی و المحدث الذی یسمع كلام الملائكة و ینقر فی أذنه و ینكت فی قلبه[5]

برید می‌گوید از امام صادق علیهم السلام درباره‌ی رسول و نبی و محدَّث (به فتح دال) پرسیدم فرمودند: رسول كسی است كه فرشتگان نزد او می‌آیند و از طرف خدای تبارك و تعالی پیام می‌رسانند و نبی كسی است كه در خواب می‌بیند پس هر چه ببیند همان واقع است و محدَّث (به فتح دال) كسی است كه سخن فرشتگان را می‌شنود و صدا به گوش او برخورد می‌كند و در قلب او می‌افتد.

عن الحارث بن المغیرة النضری قال قلت لابی عبد الله علیهم السلام ما علم عالمكم جملة یقذف فی قلبه أو ینكت فی أذنه قال فقال وحی كوحی أم موسی‌[6]

حارث می‌گوید از امام صادق علیهم السلام پرسیدم علم دانشمند شما چگونه است؟ آیا یك باره در قلب او انداخته می‌شود یا در گوش او انداخته می‌شود؟ امام فرمودند وحیی مانند وحی مادر موسی است.

عن علی بن یقطین قال قلت لابی الحسن علیهم السلام علم عالمكم أ سماع أو إلهام قال یكون سماعا و یكون إلهاما و یكونان معا[7]

علی بن یقطین می‌گوید از امام كاظم علیهم السلام پرسیدم علم دانشمند شما آیا شنیدن است یا الهام؟ فرمودند: شنیدن هم هست الهام هم هست و گاهی هر دو با هم هستند.

عن أبی عبد الله الحسین بن علی قال قلت لابی إبراهیم علیهم السلام علم عالمكم أ شی‏ء یلقی فی قلبه أو ینكت فی أذنه فقال نقر فی القلوب و نكت فی الاسماع و قد یكونان معا[8]

حسین می‌گوید از امام كاظم علیهم السلام پرسیدم علم دانشمند شما آیا چیزی است كه در قلب او انداخته می‌شود یا در گوش او اثر می‌كند؟ فرمودند: اثر در قلب است و اثر در گوش، و گاهی هر دو با هم هستند.

عن الحارث بن المغیرة قال قلت لابی عبد الله علیهم السلام  هذا العلم الذی یعلمه عالمكم أ شی‏ء یلقی فی قلبه أو ینكت فی أذنه فسكت حتی غفل القوم ثم قال ذاك و ذاك[9]

حارث می‌گوید از امام صادق علیهم السلام پرسیدم این علمی كه دانشمند شما می‌داند آیا چیزی است كه در قلب او انداخته می‌شود یا در گوش او اثر می‌كند؟ پس امام سكوت كردند تا این مردم از مطلب غافل شدند، سپس فرمودند هم این و هم آن.

عن أبی عبد الله علیهم السلام قال قلت كیف یزاد الإمام فقال منا من ینكت فی أذنه نكتا و منا من یقذف فی قلبه قذفا و منا من یخاطب

یكی از راویان می‌گوید از امام صادق علیهم السلام پرسیدم چگونه بر علم امام افزوده می‌شود؟ فرمودند: از ما كسی است كه در گوش او اثر می‌كند و از ما كسی است كه در دل او افكنده می‌شود و از ما كسی است كه مورد خطاب قرار می‌گیرد.

 

[1]ـ الكافی/ج1/ص271 /ح4

[2]ـ بحارالانوار/ج26/ص55/ح111

[3]ـ بحارالانوار/ج26/ص55/ح112

[4]ـ بحارالانوار/ج26/ص69 /ب2/ح10

[5]ـ بحارالانوار/ج26/ص74 /ب2/ح25

[6]ـ بحارالانوار/ج26/ص58 /ب1/ح128 الاختصاص/ص286 بصائرالدرجات/ص317/ب3/ح10

[7]ـ بحارالانوار/ج26/ص58 /ب1/ح127 الاختصاص/ص286 بصائرالدرجات/ص317/ب3/ح8

[8]ـ بحارالانوار/ج26/ص58 /ب1/ح129 بصائرالدرجات/ص317/ب3/ح11

[9]ـ بحارالانوار/ج26/ص58/ب1/ح126

زمان تحدیث ائمه علیهم السلام

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۲۲-۱۲:۴۴:۶
    • تاریخ اصلاح:
    • کد مطلب:17054
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3225

الف‌ـ لیلة القدر

عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیهم السلام قَالَ لَقَدْ خَلَقَ اللَّهُ جَلَّ ذِكْرُهُ لَیلَةَ الْقَدْرِ أَوَّلَ مَا خَلَقَ الدُّنْیا وَ لَقَدْ خَلَقَ فِیهَا أَوَّلَ نَبِی یكُونُ وَ أَوَّلَ وَصِی یكُونُ وَ لَقَدْ قَضَی أَنْ یكُونَ فِی كُلِّ سَنَةٍ لَیلَةٌ یهْبِطُ فِیهَا بِتَفْسِیرِ الامُورِ إِلَی مِثْلِهَا مِنَ السَّنَةِ الْمُقْبِلَةِ مَنْ جَحَدَ ذَلِكَ فَقَدْ رَدَّ عَلَی اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَّ عِلْمَهُ لانَّهُ لا یقُومُ الانْبِیاءُ وَ الرُّسُلُ وَ المحدثونَ إِلا أَنْ تَكُونَ عَلَیهِمْ حُجَّةٌ بِمَا یأْتِیهِمْ فِی تِلْكَ اللَّیلَةِ مَعَ الْحُجَّةِ الَّتِی یأْتِیهِمْ بِهَا جَبْرَئِیلُ ع قُلْتُ وَ المحدثونَ أَیضاً یأْتِیهِمْ جَبْرَئِیلُ أَوْ غَیرُهُ مِنَ الْمَلائِكَةِ ع قَالَ أَمَّا الانْبِیاءُ وَ الرُّسُلُ صَلَّی اللَّهُ عَلَیهِمْ فَلا شَكَّ وَ لا بُدَّ لِمَنْ سِوَاهُمْ مِنْ أَوَّلِ یوْمٍ خُلِقَتْ فِیهِ الارْضُ إِلَی آخِرِ فَنَاءِ الدُّنْیا أَنْ تَكُونَ عَلَی أَهْلِ الارْضِ حُجَّةٌ ینْزِلُ ذَلِكَ فِی تِلْكَ اللَّیلَةِ إِلَی مَنْ أَحَبَّ مِنْ عِبَادِهِ…[1]

امام جواد علیهم السلام  فرمودند: تحقیقا در اول آفرینش دنیا خداوند جل ذكره لیلة القدر را آفرید و در آن اولین پیامبر و اولین وصی را آفرید و تحقیقا خداوند اراده كرده است كه تفسیر امور یك سال را فرو فرستد كسی كه این مطلب را انكار كند یقینا بر خدای عز و جل علم او را انكار كرده است چرا كه اقامه‌ی انبیا و رسل و محدَّثین (به فتح دال) نیست مگر این كه آنچه در این شب نزد آنان می‌آید حجت بر آنان باشد علاوه بر آن حجتی كه جبرئیل می‌آورد.

گفتم آیا جبرئیل یا سایر فرشتگان نیز نزد محدَّثین (به فتح دال) می‌آید فرمودند: اما نسبت به انبیا و رسولان كه صلوات خدا بر آنان باد شكی نیست، نسبت به غیر آنها نیز از اول آفرینش زمین تا آخر نابودی آن باید حجت بر اهل زمین باشد كه در آن شب جبرئیل بر كسی كه خدا از بندگانش دوست دارد فرود آید…

و أسند صاحب المقتضب إلی أبی الطفیل قول علی علیهم السلام  یقول لیلة القدر كل سنة علی الوصاة بعد النبی صلی الله علیه و آله قلت و من الوصاة قال أنا و أحد عشر من صلبی الائمة المحدثون و روی ذلك عن ابن عباس[2]

امیرالمؤمنین علیهم السلام می‌فرمودند: مراسم شب قدر در هر سال پس از پیامبر صلی الله علیه و آله بر اوصیا می‌باشد گفتم اوصیا كیانند؟ فرمودند من و یازده نفر از نسل من كه ائمه محدَّث (به فتح دال) هستند…

ب‌ـ شب جمعه

عن المفضل قال قال لی أبو عبد الله علیهم السلام  ذات یوم و كان لا یكنینی قبل ذلك یا أبا عبد الله فقلت لبیك جعلت فداك قال إن لنا فی كل لیلة جمعة سرورا قلت زادك الله و ما ذاك قال إنه إذا كان لیلة الجمعة وافی رسول الله صلی الله علیه و آله العرش و وافی الأئمة معه و وافینا معهم فلا ترد أرواحنا إلی أبداننا إلا بعلم مستفاد و لو لا ذلك لنفد ما عندنا[3]

مفضل می‌گوید روزی امام صادق علیهم السلام مرا به كنیه صدا زدند ای ابا عبد الله ـ‌این در حالی بود كه امام تا آن روز مرا به كنیه صدا نمی‌زدند‌ـ گفتم لبیك، فرمودند: به راستی كه برای ما در هر شب جمعه خوشحالی است، گفتم خدا زیادش كند، آن خوشحالی چیست؟ فرمودند: هنگامی كه شب جمعه فرا رسد پیامبر صلی الله علیه و آله و ائمه علیهم السلام و ما در مقابل عرش می‌ایستیم، پس ارواح ما به بدن ما باز نمی‌گردد مگر با علم اضافه و اگر این نباشد آنچه نزد ماست تمام می‌شود.

عن محمد بن جمهور عمن رفعه إلی أبی عبد الله علیهم السلام قال قال إن لنا فی كل لیلة جمعة وفدة إلی ربنا فلا ننزل إلا بعلم مستطرف[4]

امام صادق علیهم السلام فرمودند: به راستی كه ما در هر شب جمعه در محضر پروردگارمان بار می‌یابیم پس فرود نمی‌آییم مگر با علم استفاده شده.

عن أبی یحیی الصنعانی عن أبی عبد الله علیهم السلام  قال قال یا أبا یحیی لنا فی لیالی الجمعة لشأن من الشأن قال فقلت له جعلت فداك و ما ذلك الشأن قال یؤذن لأرواح الأنبیاء الموتی و أرواح الأوصیاء الموتی و روح الوصی الذی بین ظهرانیكم یعرج بها إلی السماء حتی توافی عرش ربها فتطوف بها أسبوعا و تصلی عند كل قائمة من قوائم العرش ركعتین ثم ترد إلی الأبدان التی كانت فیها فتصبح الأنبیاء و الأوصیاء قد ملئوا و أعطوا سرورا و یصبح الوصی الذی بین ظهرانیكم فقد زید فی علمه مثل جم الغفیر[5]

ابو یحیی صنعانی می‌گوید امام صادق علیهم السلام به من فرمودند: ای ابا یحیی در هر شب جمعه برای ما موقعیت خطیری است، پرسیدم فدای شما گردم این موقعیت چیست؟ فرمودند به ارواح انبیا و اوصیا گذشته و وصی زمان حاضر اجازه داده می‌شود كه به آسمان روند تا مقابل عرش پروردگارشان بایستند، پس هفت بار بر گرد آن طواف می‌كنند و نزد هر ستونی از آن دو ركعت نماز می‌خوانند سپس به بدنهایی كه بودند برگردانده می‌شوند، پس پیامبران و اوصیا صبح می‌كنند در حالی كه از عنایات الهی پر می‌شوند و خوشحالی به آنان عطا می‌شود و در علم وصی زمان حاضر مقدار زیادی افزوده می‌شود.

عن یونس بن أبی الفضل عن أبی عبد الله علیهم السلام قال ما من لیلة جمعة إلا و لأولیاء الله فیها سرور قلت كیف ذاك جعلت فداك قال إذا كانت لیلة الجمعة وافی رسول الله صلی الله علیه و آله العرش و وافیت معه فما أرجع إلا بعلم مستفاد و لو لا ذلك لنفد ما عندنا[6]

یونس بن ابی فضل می‌گوید امام صادق علیهم السلام فرمودند: هیچ شب جمعه‌ای نیست مگر این كه برای اولیا خوشحالی باشد، پرسیدم فدای شما شوم چگونه؟ فرمودند: هنگامی كه شب جمعه فرا رسد پیامبر صلی الله علیه و آله در مقابل عرش قرار می‌گیرد، ما نیز همراه حضرت در مقابل عرش قرار می‌گیریم، پس برنمی‌گردیم مگر با علم اضافه و، اگر چنین نبود آنچه نزد ما بود تمام می‌شد.

عن الحسن بن عباس بن جریش عن أبی جعفر علیهم السلام قال قال أبو عبد الله علیهم السلام و الله إن أرواحنا و أرواح النبیین لتوافی العرش كل لیلة جمعة فما ترد فی أبداننا إلا بجم الغفیر من العلم[7]

امام جواد علیهم السلام از امام صادق علیهم السلام نقل می‌كنند كه حضرت فرمودند: به راستی كه ارواح ما و پیامبران هر شب جمعه مقابل عرش قرار می‌گیرد، پس به بدنها بر نمی‌گردد مگر با مقدار زیادی از علم.

عن الحسن بن العباس بن جریش عن أبی جعفر علیهم السلام قال إن لنا فی لیالی الجمعة لشأنا من الشأن… یصبح الوصی و الأوصیاء قد ألهموا إلهاما من العلم علما مثل جم الغفیر لیس شی‏ء أشد سرورا منهم…[8]

حسن بن عباس می‌گوید امام جواد علیهم السلام فرمودند: به راستی كه برای ما در شب جمعه موقعیت خطیری است… پس از بازگشت از عرش صبح می‌كند وصی زمان حاضر و بقیه اوصیا در حالی كه مقدار زیادی علم به آنان الهام شده است…

ج‌ـ شبانه روزی

عن ضریس قال كنت أنا و أبو بصیر عند أبی جعفر علیهم السلام  فقال له أبو بصیر بما یعلم عالمكم قال إن عالمنا لا یعلم الغیب و لو وكله الله إلی نفسه لكان كبعضكم و لكن یحدث فی ساعة بما یحدث فی اللیل و فی ساعة بما یحدث فی النهار الامر بعد الامر و الشی‏ء بعد الشی‏ء بما یكون إلی یوم القیامة و قال أبو جعفر علیهم السلام  ما ترك الله الارض بغیر عالم ینقص ما زاد و یزید ما نقص و لو لا ذلك لاختلط علی الناس أمرهم و سأله برید العجلی عن الفرق بین الرسول و النبی و المحدث فقال علیهم السلام الرسول تأتیه الملائكة ظاهرین و تبلغه الامر و النهی عن الله تعالی و النبی الذی یوحی إلیه فی منامه لیلا و نهارا فما رأی كما هو رأی و المحدث یسمع كلام الملائكة و لا یری الشخص فینقر فی أذنه و ینكت فی قلبه و صدره[9]

ضریس می‌گوید من و ابو بصیر نزد امام باقر علیهم السلام بودیم، پس ابو بصیر از حضرت پرسید به چه چیزی دانشمند شما می‌داند؟ امام فرمودند: به راستی كه دانشمند ما غیب نمی‌داند و اگر خداوند به خودش واگذارد مانند برخی از شما خواهد بود ولی در یك ساعتی آنچه در شب حادث می‌شود به او گفته می‌شود و در ساعتی آنچه كه در روز حادث می‌شود، هر امری بعد از امری و هر چیزی بعد از چیزی كه اتفاق می‌افتد تا روز قیامت.

امام ادامه دادند خداوند زمین را رها نمی‌كند بدون عالمی كه زیادی در دین را حذف كند و نقص در دین را بیان كند، و اگر چنین نبود امر مردم بر آنان مشتبه می‌شد.

برید از امام پرسید فرق بین رسول و نبی و محدَّث (به فتح دال) چیست؟ امام فرمودند اما رسول فرشتگان آشكارا نزد او می‌آیند و امر و نهی از سوی خدای تعالی را می‌رسانند، نبی كسی است كه در خواب به او وحی می‌شود، خواه شب خواه روز، پس آنچه كه دید همان واقع است، و محدَّث (به فتح دال) سخن فرشتگان را می‌شنود ولی شخص آنان را نمی‌بیند پس در گوش او افكنده می‌شود و در قلب و سینه‌ی او انداخته می‌شود.

دـ هر ساعت

عن الثمالی عن علی بن الحسین علیهم السلام  قال قلت جعلت فداك كل ما كان عند رسول الله صلی الله علیه و آله فقد أعطاه أمیر المؤمنین علیهم السلام  بعده ثم الحسن بعد أمیر المؤمنین ثم الحسین علیهم السلام ثم كل إمام إلی أن تقوم الساعة قال علیهم السلام نعم مع الزیادة التی تحدث فی كل سنة و فی كل شهر إی و الله و فی كل ساعة[10]

ثمالی می‌گوید به امام سجاد علیهم السلام گفتم فدای شما گردم آیا این چنین است كه هر چه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله بود بعد از خودش به امیرالمؤمنین علیهم السلام عطا نمود و بعد از امیرالمؤمنین علیهم السلام به امام حسن علیهم السلام و سپس امام حسین علیهم السلام سپس هر امامی تا روز قیامت؟ امام فرمودند: آری البته قسم به خدا با اضافه‌ای كه در هر سال و ماه و ساعت می‌شود.

ه‌ـ هنگام پرسش

در حدیث شماره‌ی 14 چنین گذشت:

حسن بن عباس از امام جواد علیهم السلام از امام باقر علیهم السلام نقل می‌كند كه حضرت فرمودند: به راستی كه اوصیا محدَّث (به فتح دال) هستند و روح القدس با آنان سخن می‌گوید و آنان روح القدس را نمی‌بینند و امیرالمؤمنین علیهم السلام نیز آنچه از او پرسیده می‌شد بر روح القدس عرضه می‌كرد، پس در دلش جواب را می‌یافت و آن را بیان می‌كرد و مطلب همچنان بود كه حضرت فرموده بودند.

در پایان چند روایت جالب كه در عناوین گذشته نمی‌گنجد به عنوان متفرقات می‌آوریم.

كتاب سلیم بن قیس الهلالی، أن أبان بن أبی عیاش راوی الكتاب قال قال أبو جعفر الباقر علیهم السلام  لم نزل أهل البیت منذ قبض رسول الله صلی الله علیه و آله نذل و نقصی و نحرم و نقتل و نطرد و وجد الكذابون لكذبهم موضعا یتقربون إلی أولیائهم… قلت له أصلحك الله سم لی من ذلك شیئا قال روایتهم هما سیدا كهول أهل الجنة و أن عمر محدث…[11]

ابان می‌گوید امام باقر علیهم السلام فرمودند: ما اهل بیت پس از رسول خدا صلی الله علیه و آله همیشه ذلیل و تبعید و محروم و مقتول و مطرود می‌شدیم و دروغگویان برای دروغشان موقعیتی پیدا كرده بودند كه با دورغ بر ما به اولیاء خود تقرب پیدا می‌كردند…

گفتم خدا سلامتتان بدارد از دروغهای اینان چیزی را بیان فرمایید، امام فرمودند: یكی از این دروغها این روایت آنهاست كه ابوبكر و عمر بزرگ پیرمردان بهشت هستند و یكی دیگر این كه عمر محدَّث (به فتح دال) است…

عن عیسی بن حمزة الثقفی قال قلت لابی عبد الله علیهم السلام  إنا نسألك أحیانا فتسرع فی الجواب و أحیانا تطرق ثم تجیبنا قال نعم إنه ینكت فی آذاننا و قلوبنا فإذا نكت نطقنا و إذا أمسك عنا أمسكنا[12]

عیسی بن حمزه می‌گوید از امام صادق علیهم السلام پرسیدم چرا گاهی ما از شما سؤالی می‌پرسیم و شما به سرعت پاسخ می‌دهید و گاهی سر به زیر می‌افكنید پس (از تأخیر) جواب می‌دهید؟ امام فرمودند: آری چنین است یقینا چنین است كه مطالب در گوش و قلب ما انداخته می‌شود پس هنگامی كه مطلب انداخته شد ما سخن می‌گوییم و زمانی كه مطلب از ما باز نگهداشته شود ما متوقف می‌شویم.

عن ابن بكیر قال قلت لأبی عبد الله علیهم السلام  أخبرنی أبو بصیر أنه سمعك تقول لو لا أنا نزاد لأنفدنا قال نعم قال قلت تزادون شیئا لیس عند رسول الله فقال لا إذا كان ذلك إلی رسول الله صلی الله علیه و آله وحیا و إلینا حدیثا[13]

ابن بكیر می‌گوید به امام صادق علیهم السلام گفتم ابو بصیر به من خبر داده است كه از شما شنیده است كه می‌فرمودید اگر علم ما زیاد نگردد ما تمام می‌كنیم امام فرمودند: آری چنین است گفتم چیزی به شما اضافه می‌گردد كه نزد رسول خدا صلی الله علیه و آله نیست فرمودند: خیر، هنگامی علمی زیاد گردد این ازدیاد (اول) به شكل وحی به پیامبر صلی الله علیه و آله می‌رسد و (سپس) به شكل تحدیث به ما می‌رسد.

عن محمد بن سلیمان الدیلمی عن أبیه قال سألت أبا عبد الله علیهم السلام فقلت جعلت فداك سمعتك و أنت تقول غیر مرة لو لا أنا نزاد لأنفدنا قال أما الحلال و الحرام فقد و الله أنزله الله علی نبیه ص بكماله و ما یزاد الإمام فی حلال و لا حرام قال فقلت فما هذه الزیادة قال فی سائر الأشیاء سوی الحلال و الحرام قال قلت فتزادون شیئا یخفی علی رسول الله صلی الله علیه و آله فقال لا إنما یخرج الأمر من عند الله فیأتی به الملك رسول الله صلی الله علیه و آله فیقول یا محمد ربك یأمرك بكذا و كذا فیقول انطلق به إلی علی علیهم السلام فیأتی علیا فیقول انطلق به إلی الحسن علیهم السلام فیقول انطلق به إلی الحسین علیهم السلام فلم یزل هكذا ینطلق إلی واحد بعد واحد حتی یخرج إلینا قلت فتزادون شیئا لا یعلمه رسول الله صلی الله علیه و آله فقال ویحك یجوز أن یعلم الإمام شیئا لم یعلمه رسول الله صلی الله علیه و آله و الإمام من قبله[14]

سلیمان می‌گوید به امام صادق علیهم السلام گفتم فدای شما شوم از شما چندین بار شنیدم كه می‌فرمودید اگر نبود كه علم ما افزوده می‌شود ما تمام می‌كردیم، امام فرمودند: اما نسبت به حلال و حرام یقینا خداوند آن را كامل بر پیامبرش صلی الله علیه و آله نازل كرده و علم امام در حلال و حرام زیاد نمی‌شود، پرسیدم پس این اضافه چیست؟ فرمودند: در سایر چیزها غیر از حلال و حرام، پرسیدم آیا چیزی به شما اضافه می‌گردد كه بر پیامبر صلی الله علیه و آله مخفی بماند؟ فرمودند: خیر، همانا فرشته مطالب را از نزد خدا ابتدا نزد پیامبر صلی الله علیه و آله می‌برد و می‌گوید ای محمد صلی الله علیه و آله پروردگارت چنین و چنان امر می‌كند، سپس پیامبر صلی الله علیه و آله به فرشته می‌گوید نزد علی علیهم السلام برو پس او نیز نزد علی علیهم السلام می‌آید و او می‌گوید نزد حسن علیهم السلام برو پس امام حسن علیهم السلام هم می‌گوید نزد حسین علیهم السلام برو همین جور نزد یك یك ائمه علیهم السلام می‌رود تا این كه مطلب به ما برسد، پرسیدم آیا چیزی كه پیامبر صلی الله علیه و آله نداند به علم شما افزوده می‌شود؟ امام فرمودند وای بر تو آیا ممكن است امام چیزی را بداند كه پیامبر صلی الله علیه و آله و امام قبلی ندانند؟!

 

[1]ـ الكافی/ج1/ص250 /ح7

[2]ـ الصراط‌المستقیم/ج2/ص124 فصل4

[3]ـ بحارالأنوار/ج26/ص88/ب3/ح6

[4]ـ بحارالأنوار/ج26/ص89/ب3/ح7

[5]ـ بحارالأنوار/ج26/ص89/ب3/ح8

[6]ـ بحارالأنوار/ج22/ص552/ب3/ح9

[7]ـ بحارالأنوار/ج26/ص90/ب3/ح10

[8]ـ بحارالأنوار/ج26/ص87/ب3/ح5

[9]ـ الخرائج‏والجرائح/ج2/ص831

[10]ـ بحارالأنوار/ج26/ص91/ب3/ح14

[11]ـ بحارالانوار/ج2/ص218 /ب28/ح14

[12]ـ بحارالانوار/ج26/ص57/ب1/ح123

[13]ـ بحارالأنوار/ج26/ص83/ب3/ح1

[14]ـ بحارالأنوار/ج22/ص551/ب3/ح8

چکیده بحث محدَّث (به فتح دال) یا محدِّث (به كسر دال)

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۵/۰۲/۲۸-۱۰:۱۹:۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۵/۰۲/۲۸-۱۰:۱۹:۵۵
    • کد مطلب:17069
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (2) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 3223

1- قرآن بارها سخن گفتن فرشتگان با بشر در موارد خاص را بیان کرده است.

2- روایات بسیاری در ذیل آیه‌ی 53 از سوره‌ی حج درباه‌ی محدَّث (به فتح دال) به عنوان كلی وارد شده است.

3- در روایات بسیاری جایگاه محدَّث، به شكلی از ارتباط با دستگاه الهی در كنار نبی و رسول بیان شده است؛ بدین معنا كه همچنان كه رسول، وحی الهی را از فرشته با مشاهده‌ی او دریافت می‌كند و نبی در خواب دریافت وحی می‌كند، محدَّث (به فتح دال) نیز در دریافت وحی با نبی و رسول شریك است، اما در چگونگی آن اختلاف دارد؛ چرا كه محدَّث فرشته را آشكارا نمی‌بیند.

4- قطعا از تمامی كسانی كه محدَّث (به فتح دال) بوده‌اند آگاهی نداریم، اما به برخی از این افراد در روایات برخورد می‌نماییم مانند: ائمه علیهم السلام، فاطمه‌ی زهرا سلام الله علیها، اوصیاء پیامبران، برخی از اولیاء خدا در امت‌های گذشته مانند آصف، خضر، ذو القرنین، حضرت مریم و مادر حضرت موسی، همچنین سلمان، فقیه شیعه و مؤمن.

5- سرِّ علم حادث ائمه علیهم السلام در محدَّث (به فتح دال) بودنِ آنها نهفته است.

6- علاوه بر آن چه گذشت بر اساس قرآن و روایات تردیدی در این نیست که در مواردی خداوند بی‌واسطه با بشر سخن می‌گوید.

7- گرچه بر اساس روایات متعدد محدَّث (به فتح دال) كسی است كه فرشته با او سخن بگوید، اما با توجه به سایر روایات ممكن است بگوییم: به سخن گفتن دستگاه الهی با بشر در هر پایه و درجه‌ای كه باشد و با هر واسطه‌ای، تحدیث الهی گفته می‌شود.

8- از جهت این كه نتیجه‌ی تحدیث الهی تفهیم است محدَّث (به فتح دال) به مفهَّم تفسیر شده است.

9- سخن بی‌واسطه‌ی الهی مختص مقام امامت است، همان مقامی كه ابراهیم خلیل علیه السلام پس از طی مراحل نبوت و رسالت و خلیل اللهی و… بدان رسید.

10- سخن با واسطه‌ی خداوند درجات متفاوتی دارد كه از مقام و منزلت واسطه آشكار می‌شود.

11- برخی از این واسطه‌ها عبارتند از: روح القدس، خلقی بزرگتر از جبرئیل، جبرئیل و میكائیل، فرشتگان دیگر و…

12- خداوند به واسطه‌ی علمی كه الهام الهی است در خلوت با انسان سخن می‌گوید.

13- خداوند با برخی از بندگانش در عالم فكر مناجات می‌كند و در عالم عقل با آنان سخن می‌گوید.

14- شناخت درست، با استدلال و الهام الهی تحقق می‌یابد.

15- نقطه‌ی مشترك میان همه‌ی موارد تحدیث، تفهیم الهی است كه اثر تحدیث می‌باشد.

16- گرچه مؤمن با ائمه علیهم السلام در اصل تحدیث الهی اشتراك دارد اما درك اختلاف درجات خارج از ظرفیت ماست.

17- از خصوصیات ائمه علیهم السلام تحدیث در شب قدر، ازدیاد علم در هر شب جمعه، در هر شبانه روز، در هر ساعت و هنگام پرسش می‌‌باشد.

  • نظر خوانندگان
منتظر۱۳۹۵/۰۵/۱۴-۱۸:۴۶:۴۹
سلام بر برادر آقا محسن
واقعا از مطالب شما در بحث تحدیث استفاده کردم.
خدا خیرتون بده
پاسخ‌ها
حسین۱۳۹۵/۰۵/۱۵-۳:۱۹:۳۰
به نظر بنده تمام مطلبی که به ذهنم از بحث تحدیث میومد رو شما آوردید
بسیار قابل استفاده بود.
احسنت به شما
پاسخ‌ها
  • نظر شما