×

درباره میز من شیعه هستم

اسلام کامل چیست؟ آیا تشیع همان اسلام کامل است؟
تشیع چیست؟ و چگونه و از کی متولد شده است؟
شیعه کیست؟ نسب شیعه و صفاتش و فضایلش کدام است؟
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳
۶ ربیع الثانی ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره
اساس نظام ارزشی جدید اسلام
اساس نظام ارزشی جدید اسلام
اساس نظام ارزشی اسلام با سرشت آدمی کاملا سازگار است و علاوه بر آن چنان آشکار است که برای هیچ فردی، در درستی آن تردیدی باقی نمی‌ماند.
این اساس با مقایسه‌هایی روشن بیان شده است. مانند مقایسه‌ی نور و ظلمت، مقایسه‌ی کوری و بینایی و…
ریشه‌ی بینایی و کوری نسبت به حقایق نیز علم و جهل است. در واقع مقایسه کور و بینا، همان مقایسه جهل و علم است…
علم است که به روان آدمی حیات می‌بخشد و اگر نباشد نصیب انسان چیزی جز مردگی دل نیست، هر چند به دید ظاهر زنده باشد…
با آمدن علم، حیات هم جوانه می‌زند و ثمر این حیات هم، تفاوت گذاشتن میان خوبی و بدی است.
با درک تفاوت میان خوبی و بدی، پای کارهای نیک به میان می‌آید و بدکاری رخت برمی‌بندد.
کلید همه‌ی اینها نیز مقایسه‌ی روشن میان ارزش خوبی و نیکوکاری از یک سو و بدی و بدکاری از سوی دیگر است…
در این مقایسه‌ی آشکار، دیگر زنده‌بادها، مرده‌بادها، اثری ندارند و سیاهی جمعیت نیز پلیدی پلید را پاک نمی‌کند و نمی‌شوید…
این سیر علمی عمیق، به مدد سرشت الهی انسان، در چشم بهم زدنی طی می‌گردد و در نهایت تفاوت مؤمن و فاسق را فریاد می‌زند…
تفاوت آشکار مؤمن و فاسق نیز آشکارا تفاوت دوزخیان و بهشتیان را فریاد می‌زند…
لذا اصرار می‌شود که ارزش گذاری اسلام کاملا فطری و عقلی است، آن هم در عالی‌ترین درجه تفکیک ارزش از ضد ارزش…
به شکل کلی سخن از ورع و تقوا هم، چیزی جز پرهیز از بدی‌ها و تشویق به خوبی‌ها نیست. البته این کلی نیز در لابلای بیانات دین تفصیل داده شده است.
این همان صراط مستقیمی است که از آغاز زندگی بشر، پیامبران آن را احیا کرده و اوصیاء نیز ضامن عدم انحراف آن هستند…
از این رو صراط مستقیم، همان صراط علی علیه السلام است.
معایب زرتشتیان را نپوشانیم
معایب زرتشتیان را نپوشانیم
در بحث فضیلت عرب روایتی را آوردیم که دربردارنده مقایسه میان عرب جاهلی و زرتشتیان بود.
روی دوم این روایت بیان نقایص و عیوب زرتشتیان بود…
زرتشتیان پادشاهی داشتند که شبی مست کرد و با دخترش عمل ناشایست انجام داد. وقتی که صبح شد و این خبر دهان به دهان گشت، قومش جلو قصر او جمع شدند و گفتند ای پادشاه دین ما را آلوده ساختی و نابود گردانیدی. از قصر بیرون آی تا حد بر تو جاری کرده و پاکت سازیم.
پادشاه به آنان گفت همگی گرد آیید و سخن مرا بشنوید. اگر من توجیهی برای کاری که مرتکب شده‌ام نداشتم هر کاری خواستید بکنید.
مردم گرد او جمع شدند و او به مردم گفت آیا می‌دانید خداوند عز و جل مخلوقی برتر از پدر ما آدم و مادر ما حوا نیافریده است؟ مردم گفتند چنین است ای پادشاه. پادشاه (به دروغ) گفت آیا آدم دخترانش را به ازدواج پسرانش در نیاورده است؟ آنان (گول خوردند و) گفتند راست می‌گویی این کار تو همان دین (حق) است و بر این (گناه بزرگ) با یکدیگر توافق کردند.
خداوند (به سبب این گناه بزرگ) علم را از سینه آنان محو ساخت و کتاب الهی را از میان آنان برداشت.
از این رو زرتشتیان کافرند و بدون حساب وارد دوزخ می‌شوند…
قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی
قسمتی کوچک از جنایات کوروش هخامنشی
کوروش هخامنشی، موسس سلسه‌ی هخامنشیان یکی از شاهان تاریخ بود و به مانند اکثر شاهان تاریخ، همچون چنگیز و تیمور و هلاکوخان مغول از خوی وحشیگری و تجاوز برخوردار بود و مانند تمام ظالمان تاریخ از سه عنصر زور، زر و تزویر بهره می گرفت اما حدود یک قرن پیش با وجود ناشناخته بودن شخصی به نام کوروش برای ایرانیان آن دوران، تبلیغات گسترده ای روی کوروش هخامنشی صورت گرفت و با دروغ ها و جعلیات فراوان کوروش و دیگر شاهان هخامنشی را تا حد پیامبری (و حتی فراتر از آن) بالا بردند و داستان ها و افسانه های بسیار از راست و دروغ مخلوط کرده و به خورد جامعه دادند تا به این وسیله کوروش را به عرش رسانده و پس از آن دم رضا شاه و محمدرضا شاه پهلوی را هم به دم این دودمان کهن پیوند بزنند…
تا کنون نیز موج باستان گرایی در ایران با تلاش بیگانگان در حال پیشرفت و حرکت به جلو است و در این میان بزرگ نشان دادن کوروش هخامنشی یکی از حربه های این جریان است و متاسفانه به دلیل عدم پرداختن دقیق و علمی به این موضوع در میان جوانان، تقریباً اکثریت مردم ایران کوروش را به عنوان یک پیامبر الهی (و یا حداقل یک بنده ی صالح خدا) و اسطوره ی عشق و عدالت و آزادی و حقوق بشر و نماد ایران می پندارند به نحوی که کوچکترین نقد به رفتار کوروش برابر با وطن فروشی قلمداد می شود…
فرزندان واقعی پیامبر صلی الله‌علیه‌وآله
فرزندان واقعی پیامبر صلی الله‌علیه‌وآله
این حدیث نکات بسیار جالبی است. از جمله آنها:…
مبدأ پدری محمد و آل محمد، ولایت (یعنی تولیت امور بندگان توسط) آنهاست. ریشه تولیت نیز رابطه کریمانه‌ای است که با عنوان شفقت (دلسوزی و غمخواری) از آن یاد می‌شود.
لازمه شفقت کریمانه، دو امر است:
نخست جلب منفعت برای بندگان که حیات معنوی شاه مصداق آن است.
دوم تکفل امور بر زمین مانده آنها، مانند اداء دیون و رسیدگی به اموری که بازماندگان از عهده آن برنمی‌آیند.
بنا بر این ریشه ولایت پیامبر بر امت، قهر و غلبه نیست. بلکه ریشه ولایت، دلسوزی و غمخواری است که موجب می‌شود کریمانه بار مسئولیت اولاد معنویش را بر دوش بکشد…
نتیجه این گردید که:
محمد و آل محمد، پدر معنوی همه خلایق هستند.
اما هر یک از خلایق که ولایت آنها را نپذیرند، فرزند واقعی پدر معنوی خود نیست. این همان حرامزادگی معنوی است.
و هر یک از خلایق که ولایت آنها بپذیرد، فرزند واقعی پدر معنوی خود، یعنی پیامبر، می‌باشد. شیعه، تنها مصداق فرزند واقعی پیامبر صلی الله علیه و آله است.
البته و صد البته شیعه باید مواظب باشد که مبادا با کارهای ناشایست از ولایت آنان خارج شود و آنان افتخار فرزندی را از او سلب نمایند…
دقیق‌ترین میزان اسلام واقعی
دقیق‌ترین میزان اسلام واقعی
فراگیری و بی مرزی اسلام به این معنا نیست که اسلام دینی کاملا مجمل و حداقلی باشد تا با تمامی ادیان دیگر سازگار گردد.
بلکه اسلام از جهت مبانی اعتقادی، دارای مرزهای بسیار دقیقی است که با شکسته شدن هر یک از آنها، اسلام نیز منتفی می‌گردد، هر چند صورت اسلامی باقی بماند.
از این رو در اسلام با موازین فراوانی روبرو می‌شویم.
برخی از این میزان‌ها، میزان‌های کلی هستند.
این دسته از میزان‌ها ویژگی‌های یک مسلمان حقیقی را به نحو کلی بیان می‌کنند. مانند روایات و آیاتی که صفات مؤمنین را بیان می‌کنند.
اما با وجود دقت کامل در بیان، باز هم راه سوء استفاده از این موازین باز است…
بنا بر این میزان‌های کلی، با نهایت دقت آنها، به دلیل «صامت بودن» آنها در مرحله «کاربرد» چندان برنده و کارا نیستند…
در اینجا این نیاز برجسته می‌شود که شناخت اسلام واقعی باید میزان‌های کاملا دقیق و فراگیر داشته باشد…
یکی از این گونه میزان‌ها در شناخت اسلام واقعی و حقیقی، این سخن پیامبر صلی الله علیه و آله است که:
علی همراه حق است و حق همراه علی. (و حق) هر جا علی باشد خواهد بود.
با این بیان پیامبر پای «قرآن ناطق» به میدان می‌آید و راه سوء استفاده از «قرآن صامت» را می‌بندد. لذا برای تشخیص اسلام واقعی و حقیقی از اسلام جعلی، شخص امیرالمومنین علیه السلام میزان قرار داده شده است. البته امیرالمؤمنینی که با تمام زیر و بم‌های قرآن همراه بوده است…
بنا بر این تبعیت از علی، یعنی شیعه علی بودن، دقیق‌ترین میزان شناخت اسلام واقعی از صورتهای ظاهری اسلام است.
روی دیگر سکه این است که فقط و فقط شیعه، مسلمان واقعی است…