×

درباره میز در پرتو وحی

وحی، همان آب زلالی است که خرد، تشنه و سرگردان اوست.
وحی نه تنها جبران کننده محدودیت خرد است، بلکه پر پرواز خرد است.
نیاز خرد به وحی، نیاز تشنه به آب است…
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
پنج شنبه ۱۹ مهر ۱۴۰۳
۶ ربیع الثانی ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره
دست گلی از بوستان وحی در انسان شناسی
دست گلی از بوستان وحی در انسان شناسی
تا کنون الفبای انسانیت را سیر کردیم. در سیر الفبای انسانیت، چراغ خرد را بر سر دست گرفته و تنها با دلیل و برهان پیش آمدیم تا روشن باشد که این سیر هرگز تعبدی نبوده و هیچ گاه مطلبی را دربسته و سربسته نگفتیم و نپذیرفتیم. اما با این همه هر از چند گاهی در بزنگاه‌های مهم، جمله‌ای از منابع بلند وحی را شاهد آوردیم. هدف از بیانات بلند وحی اشاره به دو چیز است: یکی این که حق آموزگاریِ خرد توسط وحی را سپاس گفته باشیم و دیگر این که محجوریت تلخ وحی و ظلم بی پایان رفته بر انسانیت را یادآوری کرده باشیم. یک بار دیگر شواهد وحیانی الفبای انسانیت را مرور می‌کنیم. فاجعه جهانی و بسیار مهم «بحران هویت» را در کلام مولا اميرالمؤمنين علیه‌السلام دیدیم که فرمود: در شگفتم از کسي که (هر) گم‌شده‌اش را جستجو مي‌کند در صورتي که واقعا خودش را گم کرده است (و هيچ شناختي از خودش ندارد) اما در جستجوي (شناخت) خويش نيست.[1] و نیز نبرد پایان ناپذیر خرد و هوس: خدای من قلب من (از درک حقایق) در پرده و نفس من معیوب است و خرد من مغلوب و هوای نفسم غالب است…[2] برترين و جامع‌ترين سخني در ارتباط با ابعاد مختلف انسان: از امام صادق عليه‌السلام پرسيدم فرشتگان برترند يا آدميزاد؟ پاسخ داد: اميرالمؤمنين علي بن ابي طالب...
درایت «فقهاء‌ حصن اسلام»
درایت «فقهاء‌ حصن اسلام»
در روایات، مصادیق متعددی برای حصن (دژ و قلعه) بیان شده است.
یکی این که تقوا، حصن مؤمن است.
دوم این که مؤمن، حصن مؤمنین دیگر است
سوم این که فقهاء، حصن اسلام هستند.
در ادامه با حصن‌های یاد شده بیشتر آشنا می‌شویم.
تفكيك بين قطعيت صدور و حجيت روايات
تفكيك بين قطعيت صدور و حجيت روايات
اكنون به موضوع بحث باز مي‌گرديم. اگر بار ديگر به پرسشهاي طرح شده دقت كنيم، روشن مي‌شود كه تفاوت بسياري بين سؤالات وجود دارد. اگر گفتيم احاديث صد در صد از دو لب مبارك امام ـ عليه‌السلام ـ صادر شده است، در واقع ادعا كرده‌ايم كه اين حديث گفتار واقعي امام ـ عليه‌السلام ـ است. ولي اگر گفتيم روايات معتبر است و بين ما و خداوند حجت است، بيانگر اين است كه وظيفه قطعي ما عمل به روايات است ولي هرگز اثبات نمي‌كند كه در واقع صد در صد گفته امام ـ عليه‌السلام ـ همين است. ممكن است اين حديث واقعا گفته امام ـ عليه‌السلام ـ باشد و ممكن است چنين نباشد، اما يقينا وظيفه ما در مرحله ظاهر عمل به آن است، همچنان كه وظيفه قاضي ترتيب اثر دادن به شهادت عادل است، خواه آن شاهد حقيقت را بگويد يا خير. اگر اين روايت با حكم واقعي مطابقت داشت حكم ظاهري همان حكم واقعي است، و اگر چنين نبود از جهت فرمان ائمه ـ عليهم‌السلام ـ به عمل به اين روايات معذور خواهيم بود. پس تا كنون روشن شد كه بايد بين «حجيت روايات و وجوب عمل به احاديث» با ادعاي «مطابقت صد در صد با واقع» تفكيك قايل شد. البته بديهي است كه ممكن است مطابقت صد در صد احاديث با كلام امام ـ عليه‌السلام ـ ثابت نشود، ولي اعتبار آن قطعي و عمل به آن يقينا واجب باشد. ...
نگاهی به خودشناسی در آینه وحی
نگاهی به خودشناسی در آینه وحی
با اندک تأملي جدي در دو پرسش «من کيستم؟»، «من چيستم؟»، اهميت فوق العاده‌ي آن آشکار مي‌شود؛ چرا که خودشناسي هم يافتن «آن چه هستم» مي‌باشد و هم هدف «آن چه بايد باشم» را ترسيم مي‌کند. اما آيا اين دو پرسش جدي گرفته شده‌اند يا اين که ما خود را فراموش کرده‌ايم؟! و اگر چنين باشد با تلخ‌ترين واقعيت روبرو هستيم و آن اين که ما در جستجوي هر گم‌شده‌اي هستيم جز خويشتن!!! اين واقعيت، آن چنان تلخ است که مولا اميرالمؤمنينC را شگفت‌زده مي‌کند: در شگفتم از کسي که (هر) گم‌شده‌اش را جستجو مي‌کند در صورتي که واقعا خودش را گم کرده است (و هيچ شناختي از خودش ندارد) اما در جستجوي (شناخت) خويش نيست. اما با اين همه نگاه دين به خودشناسي بسيار فراتر و برتر از افق خِردهاي خُرد است تا آن جا که جايگاه ژرف خودشناسي در منابع وحياني بس شگفت است! افق بلند وحي در خودشناسي هم اهميت ويژه اين بحث را نشان مي‌دهد و هم گوشه‌اي کوچک از عظمت علمي دستگاه دين را به نمايش مي‌گذارد. خُردي خِردها موجب شد که عصاره‌اي از برخي علوم انساني را مقدم بداريم تا اندکي بلندي افق دين را بشناسيم. در هر صورت تتبع گسترده اين بحث در منابع وحياني کار هر کسي نيست و اين عذر تقصير اين کوچکترين است. ...
نگرش وحی به استنباط
نگرش وحی به استنباط
دستگاه شناخت از خرد آغاز و به شناخت پایان می‌یابد.
و صد البته کلید تمامی حرکتهای انسانی از ایمان گرفته تا بندگی همه و همه (مجموعه حرکتهای جوانحی و جوارحی)، گوهر ارزشمند شناخت است.
استنباط در دستگاه شناخت جایگاه و نقشی بس خطیر و فوق العاده حیاتی برای انسان دارد.
با توجه به عظمت و ضرورت دین در حیات انسانی، استنباط دین به عنوان یکی از شاخه‌های استنباط، از مهم‌ترین نیازها و والاترین جایگاه و پر حاصل‌ترین برداشتها است.
پنهان ماندن عظمت استنباط از خِرَدهای خُرد، تبعات منفی بسیاری داشته است.
ساده پنداری دین و به تبع آن خورده گرفتن بر نظام علمی دین به شکل عام معلول ناشناخته ماندن جایگاه استنباط است.
اثرات مخرب ساده پنداری دین در حوزه معارف و عقاید گفتنی نیست!
تنها با اشاره‌ای برای نکته سنجان از آن می‌گذریم.
حاصل ساده پنداری دین در حوزه معارف پنهان ماندن عظمت علمی دین، مهجوریت حقایق وحی، غربت و مظلومیت ائمه دین و محرومیت امت اسلام است.
اثرات مخرب ساده پنداری دین در حوزه فتوا (نظام علمی استخراج احکام الهی) به شکل خاص نیز اندک نبوده است.
با توجه به آن چه گذشت می‌توان گفت ساده پنداری دین مادر فاجعه‌هاست.
شناخت جایگاه استنباط شاه کلیدی است که می‌تواند ما را در درمان این فاجعه یاری دهد.