آن هنگام که مسئولیت امت بر دوش تو افتاد و امت عیال تو شد…
تو پدر مؤمنان بودی، آن هم پدری سخت مهربان!
هر بار گرانی که آنان از برداشتنش ناتوان بودند، به تنهایی بر دوش کشیدی
و هر آن چه که آنان ضایع کردند، جبران نمودی
و هر آن چه به اهمال گذراندند، تو رعایت کردی
و…[1]
کدامین پدر این چنین جور فرزندانش را میکشد؟!
به مهربانیت دلگرم هستم
به فرزندیت افتخار میکنم
و در داغ مصیبتت بسی سوخته و غمزده
و در میان دشمنان پنهان و آشکارت، سخت بیکس
ای پدر قدر ناشناخته…
گناهانم از حد گذشته…
همه رشتههای امیدم از هم گسسته…
در این شبهای قدر…
پدرجان… يا أَبانَا…
اسْتَغْفِرْ لَنا ذُنُوبَنا إِنَّا كُنَّا خاطِئينَ (یوسف 97)
برای گناهان ما آمرزش خواه كه ما خطاكار بوديم
[1]- كُنْتَ لِلْمُؤْمِنِينَ أَباً رَحِيماً إِذْ صَارُوا عَلَيْكَ عِيَالًا، فَحَمَلْتَ أَثْقَالَ مَا عَنْهُ ضَعُفُوا، و حَفِظْتَ مَا أَضَاعُوا، و رَعَيْتَ مَا أَهْمَلُوا… کافی ج۱ ص456