اگه با سرعت غیر مجاز پیچیدم تو خیابون عبور ممنوع، چه اتفاقی بیفته و چه نیفته، من خلاف کردم و جرم مرتکب شدم.
خب معلومه که سزاوار جریمه هم هستم.
حالا اگه حادثهای هم پیش بیاد و من بزنم به ماشین یکی دیگه و صدمه ببینه، اینجا به جز جرم، خسارت هم زدم و باید ضامنش بشم.
البته بعضی خسارتا جبران پذیر هستن، مثل این که چراغ ماشین طرف رو شکستم، خب با تعویض چراغ، خسارت حل میشه.
بعضی خسارتا جبران پذیر نیستن، اما معادلی دارن، مثل این که ماشین صفر کیلومتر بوده و حالا بعد تصادف بایس رنگ بشه. مسلم با صافکاری و رنگ، بازم قیمت ماشین میاد پایین و اگه بخوام دقیقا جبران کنم، بایست اختلاف قیمت ماشین رنگ نشده با ماشین رنگ شده رو هم بپردازم.
اما ممکن هم هست که بعضی از خسارتا هم تا ابد قابل جبران نشه…!
بگذریم…
نتیجه ورود به خیابون عبور ممنوع شد دو تا چیز: یکی جرم یکی هم خسارت.
اگه پلیس جریمه هم نکنه، اما بازم من بدهکارم، خسارت طرف رو باید بدم.
خب این مَثَل رو آوردم برای این که ببینم «فرق عفو و مغفرت چیه؟»
عفو، همون پاک کردن جرم و جریمه است، بعد از عفو دیگه بازخواستت نمیکنن.
اما گناه و معصیت و ذنب…
اما گناه، فقط مخالفت با خدا نیست.
گناه، ظلم هم هست، هم ظلم به خدا، هم ظلم به خودم و گاهی هم ظلم به دیگران.
معنی ظلم به خدا که روشنه، هیچ بندهای نمیتونه به خدا خسارت بزنه. ظلم به خدا به اینه که حرمت خدا رو نگه نداشتم و حق و حقوق خدا رو زیر پا گذاشتم.
فعلا به ظلم به دیگران هم کاری ندارم.
میام سر ظلم به خودم.
رب إنی ظلمت نفسی…
پروردگار من، من با گناه کردنم، در واقع به خودم ظلم کردم!
ظلم به خودم یعنی چی؟
یعنی خسارت زدن به خودم.
خسارت زدن به خودم یعنی خرابکاری.
وقتی تخلف میکنم و ماشینم قُر و دبّه میشه، خرابکاری خودم رو به چشم میبینم و چون محسوسه، درکش میکنم.
رفع و رجوع این خرابکاری هم قابل درکه، بایس ماشینم رو بزارم زیر پتک و چکش و…
بعدشم با کلی تشکر و ممنونتم دو دستی پول بی زبون رو تقدیم صافکار کنم.
این جور خرابکاریا، چون محسوس هست، هم درکش آسونه و هم تاوانشم روشنه.
اما اثر گناه، هم خرابکاری مادی هست و هم خرابکاری معنوی.
خرابکاری در روحم، خرابکاری در جسمم، خرابکاری در دنیام، خرابکاری در آخرت و عاقبتم و… همه این خرابکاریها هست.
خب اگه خدا، گناه منو عفو کرد…
حالا به توبه باشه،
یا به شفاعت،
یا به عمل خیری مثل زیارت امام حسین علیه السلام و صله رحم و…،
یا به دعای دیگران،
و یا به…
نتیجه عفو اینه که دیگه مؤاخذه نمیشم، جریمه هم ندارم.
اما خسارتایی که زدم و خرابکاریایی که کردم چی میشه؟!!!
اول یکی از خسارتهای مادی رو میگم:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ سَمِعْتُهُ يَقُولُ إِنَّ الذَّنْبَ يَحْرِمُ الْعَبْدَ الرِّزْقَ.
واقعا که گناه، بنده را از روزیش محروم میکند (و رزق او را کم میکند).
اما خسارتای معنوی دیگه خیلی فراوونه. از جمله:
گناه مثل یک چاقو هست که میخوره به قلب و روح آدم، و او رو زخمی میکنه.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: إِنَّ الرَّجُلَ يُذْنِبُ الذَّنْبَ فَيُحْرَمُ صَلَاةَ اللَّيْلِ وَ إِنَّ الْعَمَلَ السَّيِّئَ أَسْرَعُ فِي صَاحِبِهِ مِنَ السِّكِّينِ فِي اللَّحْمِ.
کار بد، سریعتر از زخمی که چاقو در گوشت ایجاد میکند، قلب گنهکار را زخمی میکند.
گناه، روح آدم رو بیمار و مریض میکنه:
قَالَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ ع لَا وَجَعَ أَوْجَعُ لِلْقُلُوبِ مِنَ الذُّنُوب
هیچ درد و مرضی، دردناکتر از بیماری قلب از گناه نیست.
خب روحی که بیمار شد، فهم و درکش هم خراب میشه:
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ كَانَ أَبِي يَقُولُ مَا مِنْ شَيْءٍ أَفْسَدَ لِلْقَلْبِ مِنْ خَطِيئَتِهِ إِنَّ الْقَلْبَ لَيُوَاقِعُ الْخَطِيئَةَ فَلَا تَزَالُ بِهِ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَيْهِ فَيَصِيرَ أَعْلَاهُ أَسْفَلَه
هیچ چیزی فاسد کنندهتر از گناه برای قلب نیست. واقعا قلب که مرتکب گناه میشود، این گناه همچنان در او اثر (بد) میگذارد تا این که بر او سیطره و غلبه پیدا میکند و موجب میشود قلب او را زیر و رو کند.
با زیر و رو شدن قلب، تازه بدبختیها شروع میشه. یکیش اینه که حق رو باطل میبینم و باطل رو حق. یعنی دیگه درک درستی از خوب و بد ندارم.
هر گناهی یک نقطه سیاهی تو قلب ایجاد میکنه و…
تا این که آخرش توفیق رستگاری رو از آدم میگیره، دیگه به این آدم امید خیر نمیره.
عَنْ أَبِي بَصِيرٍ قَالَ سَمِعْتُ أَبَا عَبْدِ اللَّهِ ع يَقُولُ إِذَا أَذْنَبَ الرَّجُلُ خَرَجَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ انْمَحَتْ وَ إِنْ زَادَ زَادَتْ حَتَّى تَغْلِبَ عَلَى قَلْبِهِ فَلَا يُفْلِحُ بَعْدَهَا أَبَداً.
آن زمان که انسان گناهی کند در قلبش یک نقطه سیاه ایجاد میشود، اگر توبه کرد، پاک میشود و اگر بر گناهش افزود، سیاهی دل بیشتر میشود، تا این که بر تمام دل مسلط میشود، این شخص پس از این هرگز رستگار نخواهد شد.
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: مَا مِنْ عَبْدٍ إِلَّا وَ فِي قَلْبِهِ نُكْتَةٌ بَيْضَاءُ فَإِذَا أَذْنَبَ ذَنْباً خَرَجَ فِي النُّكْتَةِ نُكْتَةٌ سَوْدَاءُ فَإِنْ تَابَ ذَهَبَ ذَلِكَ السَّوَادُ وَ إِنْ تَمَادَى فِي الذُّنُوبِ زَادَ ذَلِكَ السَّوَادُ حَتَّى يُغَطِّيَ الْبَيَاضَ فَإِذَا غَطَّى الْبَيَاضَ لَمْ يَرْجِعْ صَاحِبُهُ إِلَى خَيْرٍ أَبَداً وَ هُوَ قَوْلُ اللَّهِ عَزَّ وَ جَلَ بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ
هیچ بندهای نیست مگر این که در دلش یک نقطه سفید است. آن زمان که گناه کند، در داخل این سفیدی، نقطه سیاهی پیدا میشود. اگر توبه کرد، سیاهی میرود، ولی اگر به گناهش ادامه داد، این سیاهی بیشتر و بیشتر میشود تا این که تمام سفیدی دل را میپوشاند. هنگامی که گناه تمام سفیدی دل را پوشانید، گنهکار دیگر هرگز به خیر و خوبی نمیرسد، و این است معنی سخن خداوند عز و جل که در قرآن فرموده: «بلكه آنچه مرتكب میشدند زنگار بر دلهايشان بسته است» (مطففین14).
سیاهی گناه که همه قلب رو گرفت، قلب رو میمیرانه.
إِذَا أَذْنَبَ الْعَبْدُ كَانَ نُقْطَةً سَوْدَاءَ عَلَى قَلْبِهِ فَإِنْ هُوَ تَابَ وَ أَقْلَعَ وَ اسْتَغْفَرَ صَفَا قَلْبُهُ مِنْهَا وَ إِنْ هُوَ لَمْ يَتُبْ وَ لَمْ يَسْتَغْفِرْ كَانَ الذَّنْبُ عَلَى الذَّنْبِ وَ السَّوَادُ عَلَى السَّوَادِ حَتَّى يَغْمُرَ الْقَلْبَ فَيَمُوتَ بِكَثْرَةِ غِطَاءِ الذُّنُوبِ عَلَيْهِ وَ ذَلِكَ قَوْلُهُ تَعَالَى بَلْ رانَ عَلى قُلُوبِهِمْ ما كانُوا يَكْسِبُونَ يَعْنِي الْغِطَاءَ وَ الْعَاقِلُ يَحْسَبُ نَفْسَهُ قَدْ مَاتَ وَ يَسْأَلُ اللَّهَ الرَّجْعَةَ لِيَتُوبَ وَ يُقْلِعَ وَ يُصْلِحَ فَأَجَابَهُ اللَّهُ فَيَجِدُّ وَ يَجْتَهِدُ.
هنگامی که بنده گناهی کرد، یک نقطه سیاه در دلش ایجاد میشود. پس اگر توبه کرد و از گناه کنده شد و از خداوند طلب مغفرت کرد، (سیاهی از دلش پاک میشود و) قلبش صفا پیدا میکند، ولی اگر توبه و طلب مغفرت نکرد، گناه روی گناه میآید و سیاهی روی سیاهی اضافه میشود، تا این که تمام قلب را در سیاهی فرو میبرد و غرق میکند. در نتیجه به خاطر زیادی پوشش گناه بر قلب، قلب میمیرد و این مصداق سخن خدای تعالی است که در قرآن میفرماید «بلكه آنچه مرتكب میشدند زنگار بر دلهايشان بسته است» (مطففین14) زنگار قلب یعنی پوشش (گناه بر دل). (اگر کسی) عاقل باشد مییابد که نفس او بر اثر گناه واقعا مرده است و لذا از خدا طلب میکند که به سوی او بازگردد تا این که توبه کند و خودش را از گناه بکند و در این راه تلاش میکند.
شگفت اینه که گناه حتی بر گوشت و پوست بدن آدم اثر میزاره. لذا روایتی از امیرالمؤمنین علیه السلام توبه کامل رو این جوری توصیف میکنه:
سَمِعَ أَمِيرُ الْمُؤْمِنِينَ رَجُلًا يَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ فَقَالَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ أَ وَ تَدْرِي مَا حَدُّ الِاسْتِغْفَارِ الِاسْتِغْفَارُ دَرَجَةُ الْعِلِّيِّينَ وَ هُوَ اسْمٌ وَاقِعٌ عَلَى سِتَّةِ مَعَانٍ أَوَّلُهَا النَّدَمُ عَلَى مَا مَضَى وَ الثَّانِي الْعَزْمُ عَلَى تَرْكِ الْعَوْدِ إِلَيْهِ أَبَداً وَ الثَّالِثُ أَنْ تُؤَدِّيَ إِلَى الْمَخْلُوقِينَ حَتَّى تَلْقَى اللَّهَ أَمْلَسَ وَ الرَّابِعُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى كُلِّ فَرِيضَةٍ ضَيَّعْتَهَا فَتُؤَدِّيَ حَقَّهَا وَ الْخَامِسُ أَنْ تَعْمِدَ إِلَى اللَّحْمِ الَّذِي نَبَتَ عَلَى السُّحْتِ وَ الْمَعَاصِي فَتُذِيبَهُ وَ السَّادِسُ أَنْ تُذِيقَ الْجِسْمَ أَلَمَ الطَّاعَةِ كَمَا أَذَقْتَهُ حَلَاوَةَ الْمَعْصِيَةِ فَعِنْدَ ذَلِكَ تَقُولُ أَسْتَغْفِرُ اللَّهَ.
(از میان اموری که در توبه لازم است شخص انجام دهد) پنجمین امر این است که توجه کنی به گوشتی که از مال حرام و گناهان رشد کرده و با تلاش در راه بندگی خدا آن را آب کنی…
اونی خیلی شگفته اینه که گناهانی که موجب رشد گوشت بدن شده، اگه مورد رحمت قرار نگیره، باید با عذاب در آخرت تصفیه بشه تا شایستگی بهشت رو پیدا کنه.
برای همینم یکی از خسارتهای آخرتی گناه این جوری گفته شده:
عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع قَالَ: الذُّنُوبُ كُلُّهَا شَدِيدَةٌ وَ أَشَدُّهَا مَا نَبَتَ عَلَيْهِ اللَّحْمُ وَ الدَّمُ لِأَنَّهُ إِمَّا مَرْحُومٌ وَ إِمَّا مُعَذَّبٌ وَ الْجَنَّةُ لَا يَدْخُلُهَا إِلَّا طَيِّبٌ.
گناهان همگی سخت است، اما سختترین آنها گناهانی است که گوشت و خون بر آن رویید است، چنین گناهانی یا (بر اثر توبه و شفاعت و…) مورد رحمت قرار میگیرد (و پاک میشود) و یا این که عذاب میشود (تا با عذاب پاک شود و شایستگی بهشت را پیدا کند. زیرا) وارد بهشت نمیشود مگر این که پاک و پاکیزه گردد.
البته آخر و عاقبت مؤمن گنهکار بهشته، اما تا تاوان گناهش را نده در عذاب الهی حبس میشه.
عَنْ أَبِي عَبْدِ اللَّهِ ع قَالَ: قَالَ رَسُولُ اللَّهِ ص إِنَّ الْعَبْدَ لَيُحْبَسُ عَلَى ذَنْبٍ مِنْ ذُنُوبِهِ مِائَةَ عَامٍ وَ إِنَّهُ لَيَنْظُرُ إِلَى أَزْوَاجِهِ فِي الْجَنَّةِ يَتَنَعَّمْنَ.
واقعا که بنده به خاطر گناهی از گناهانش صد سال در جهنم زندانی میشود در حالی که از جهنم همسرانش را میبیند که در بهشت غرق ناز نعمت هستند.
اینایی که گفتم بعضی از خسارتا و خرابکاریایی است که گناه در خود انسان ایجاد میکنه.
رو همین حساب هم اولین نتیجه گناه، ظلم به خود انسانه.
مغفرت، در واقع اصلاح خرابکاریایی هست که آدم با گناه بر سر خودش آورده.
خدای ارحم الراحمین با مغفرتش، خرابکاریای بنده توّابش رو صافکاری و اصلاح میکنه.
خب فرق عفو و مغفرت روشن شد:
عفو پاک کردن جرم است
و مغفرت پاک کردن آثار جرم است.