×

درباره میز من شیعه هستم

اسلام کامل چیست؟ آیا تشیع همان اسلام کامل است؟
تشیع چیست؟ و چگونه و از کی متولد شده است؟
شیعه کیست؟ نسب شیعه و صفاتش و فضایلش کدام است؟
×

آرزوی رخصت...!


یا علی! ای آقای من!
ای نور خدایی در دل تاریکی‌ها!
ای ستون دین!


تو را سپاس می‌گویم که در سایه لطفت قدمی برداشتم.


تو، تویی!
و من، کمتر از مورچه در بارگاه سلیمان!
تو را از پیش‌کش کاری چنین اندک برتر می‌دانم؛
اما آرزومندم رخصت دهی تا کار ناچیزم را به نام تو زینت بخشم.
اگر چنین گردد متواضعانه بسی شادمان و مفتخرم.
شاید خدای از تقصیراتم بگذرد و آن را خالص بپذیرد.


تو پدر یتیمان و همسر بیوه زنان و حامی بی‌کسانی!
و من یتیمی غریب!
و خوب می‌دانی غم سنگین یتیم را، آن هم یتیمی غریب.
تو بر من منت گذاری اگر به افتخار این هدیه رخصت فرمایی،
و من سر به آسمان سایم اگر قبولت افتد.


آقای من ای علی فدایت گردم.


*****


مولای ياعلی!
يا نور الله فی ظلمات الارض!
يا عمود الدين!


أشکرک علی اتمام عملی هذا فی ظلک.


أنت أنت؛
و أنا أقل من النمل الی سليمان؛
فأُجِلّک من هديتی إليک؛
لکن أرجوک أن تأذن لی فی تزيين عملی هذا الحقير القلیل،
بوضع اسمک المقدس عليه،
سرورا و فخرا مع التواضع؛
لعل الله يتجاوز عن­تقصيری ويقبله خالصا


إنک زوج الارامل و ابو اليتامی و کافل الايتام،
و أنا يتيم غريب،
و أنت أعلم بشدة هموم اليتيم خاصةً إذا کان غريبا؛
فامنن علی بهذا الفخر!


مولای ياعلی روحی فداک!

×

جستجوی پیشرفته

جستجو در میزهای
دامنه جستجو


×

ارتباط با ما

info@aashtee.org :پست الکترونیک ما
rss
بسم الله الرحمن الرحیم
سه شنبه ۱۹ فروردین ۱۴۰۴
۹ شوال ۱۴۴۶
ابزار
  • نمایش دو ستون
  • نمایش درختواره
  • نمایش متن مقاله
  • بستن متن‌ها
درختواره

شرعیت تولی و تبری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۱:۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۸:۳۵
    • کد مطلب:1247
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 13297

غالبا شرعیت چیزی را مساوی با تعبدی بودن آن چیز تصور می‌کنند.

اما با تأمل در منابع وحیانی روشن می‌شود که موارد فراوانی از منابع وحیانی دربردارنده‌ی بیان عقلانی است و نه تعبدی.

از این رو باید شرعیت را این گونه معنی و تفسیر کرد: آن چه در منابع وحیانی نفی و یا اثبات شده است، خواه آن چیز تعبدی محض باشد و خواه خیر.

از جمله مطالبی که ردّ پای برجسته‌ای در منابع وحیانی دارد، اما هرگز تعبدی محض نیست، بحث دوستی و دشمنی است.

گستردگی این بحث در منابع وحیانی به اندازه‌ای است که گردآوری کامل آن، تلاش فراوانی را می‌طلبد.

هدف این نوشتار تنها اشارات کوتاه به مسئله است.

 

تولی و تبری به شکل کلی

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۶:۷:۳۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۸:۴۳
    • کد مطلب:1248
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2260

برای درك بهتر این مطلب به جریان زیر توجه كنید:

«برید بن معاویه» و «ابراهیم احمری» گفتند ما بر امام باقر علیه‌السلام وارد شدیم در حالی كه «زیاد احلام» نزد آن حضرت بود امام باقر علیه‌السلام فرمود ای زیاد! چرا پای تو را شكاف شكاف می‌بینم؟ گفت فدای شما شوم با شتر لاغری كه داشتم آمدم (و شتر از ناتوانی نمی‌توانست راه رود از این رو) در راه او را سرزنش می‌كردم (پیاده سفر كردم) و چیزی جز دوستی شما و اشتیاق به دیدار شما مرا بر این سفر دشوار وادار نكرد.

«زیاد» مدت زیادی سرش را پایین انداخت (و اندیشید) و سپس گفت فدای شما گردم من گاهی با خودم خلوت می‌كنم شیطان به سراغم می‌آید و گناهان و معصیتهای گذشته مرا به یادم می‌اندازد آن چنان که مرا مأیوس می‌كند؛ سپس دوستی شما و دل كندن از غیر شما را به یاد می‌آورم (و دلگرم می‌شوم).

حضرت فرمود ای زیاد آیا دین چیزی جز دوستی و دشمنی است؟!

سپس این سه آیه را تلاوت نمود آن چنان آماده پاسخ بود كه  گویی آیات كف دستش بود.

«لیكن خدا ایمان را براى شما دوست‏داشتنى گردانید و آن را در دلهاى شما بیاراست و كفر و پلیدكارى و سركشى را در نظرتان ناخوشایند ساخت. آنان [كه چنین‏اند] ره‏یافتگانند. [و این‏] بخششى از خدا و نعمتى [از اوست‏]، و خدا داناى سنجیده‏كار است.» [حجرات 7]

و نیز خداوند فرمود «هر كس را كه به سوى آنان كوچ كرده دوست دارند.» [حشر 9]

و نیز خداوند فرمود «بگو: اگر خدا را دوست دارید، از من پیروى كنید تا خدا دوستتان بدارد و گناهان شما را بر شما ببخشاید، و خداوند آمرزنده مهربان است.» [آل‌عمران 31]

امام علیه‌السلام در ادامه فرمود مردی به سوی رسول خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله آمد و گفت ای رسول خدا من روزه‌داران را دوست دارم و خود روزه نمی‌گیرم و نمازگذاران را دوست دارم و نماز نمی‌خوانم و صدقه دهندگان را دوست دارم و صدقه نمی‌دهم. پس رسول خدا [در پاسخ] فرمود تو با كسانی كه دوست داری هستی و برای تو آن چه كسب كردی می‌باشد.

امام علیه‌السلام در ادامه فرمود آیا دوست ندارید وقتی ندای ترسناك آسمانی (قیامت) واقع شد هر قومی به مأمن خود پناه می‌برد و ما به رسول خدا پناه می‌بریم و شما به سوی ما پناه می‌برید؟![1]

این تنها یک نمونه از نمونه‌های فراوان تولی و تبری در منابع وحیانی بود.

 

[1]ـ بحارالأنوار ج65 ص63 ح114

دو دوستی متضاد، در يک دل؟! هرگز!

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۶:۷:۳۲
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۸:۵۳
    • کد مطلب:1252
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (1) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2622

در سلسله مباحث «آثار شناخت (دوستی، دشمنی...)» گذشت که از دو منظر می‌توان به بحث تولی و تبری نگریست: تولی و تبری از منظر خرد (عقلانیت تولی و تبری) و تولی و تبری از منظر دین (شرعیت تولی و تبری).

وقتی سخن از شرعیت تولی و تبری به میان می‌آید، ممکن است تخیل شود که این بحث صرفا از زاویه «تعبدی» مطرح می‌شود.

اما همچنان که بارها و بارها در این مجموعه اشاره کردیم، «عقلانیت» در سرتاسر «اسلام کامل» موج می‌زند؛ اما درک این عقلانیت نیازمند خرد لازم و متناسب با موضوع است. در بسیاری از موارد اگر بر منابع وحیانی درنگی شایسته داشته باشیم، خود نیز به درستی به این حقیقت پی می‌بریم.

بحث شرعیت تولی و تبری نیز از این قانون مستثنی نیست.

از جمله این مباحث تفکیک ناپذیری «دوستی» از «دشمنی» است. به این معنی که اگر ما کسی را واقعا دوست داشته باشیم، نمی‌توان با دشمن او نیز دوست باشیم؛ بلکه دشمنی با دشمنِ دوست، لازمه‌ی دوستی حقیقی است.

به این مسئله در قرآن نیز اشاره شده است:

ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ… (احزاب 4)

«خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است…»

روایات متعددی در ذیل این آیه آمده است؛ اما ‌جالب‌ترین آنها، این روایت است که می‌فرماید:

هرگز حق و باطل در قلب یک نفر اجتماع پیدا نمی‌کنند. (چرا که) خداوند متعال فرموده است «خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است».[1]

روشن است که نمی‌شود قلب انسان هم پذیرای حق باشد و هم پذیرای باطل. اگر انسان به حق اعتقاد دارد، ممکن نیست در همان زمان، باطلی که نقطه مقابل همین حق است، قبول داشته باشد. اگر من اعتقاد دارم ساعت 12 ظهر روز است، چگونه ممکن است بپذیرم که همین لحظه شب است؟!

این یک قانون عقلی است که دو شیئ متضاد یا متناقض، نمی‌توانند با یکسانی تمامی ویژگی‌هایشان، در یک جا جمع بشوند.

از آن جایی که حق و باطل هم با یک دیگر متضاد یا متناقض هستند، این قانون کلی شامل آنها هم می‌شود و از همین روست که نمی‌شود حق و باطل در یک قلب جای بگیرد.

یکی دیگر از مصادیق این قانون کلی، دوستی و دشمنی است. در یک قلب، دوستی هر کسی با دوستیِ دشمن آن فرد، جمع نمی‌شود.

ریشه این امر در این است که دوستی دوست و دوستی دشمن دوست، متضاد هستند و امکان این که در یک دل کنار هم قرار گیرند وجود ندارد، بلکه باید دو دل باشد تا بتوان هم دوست را دوست داشت و هم دشمن دوست را دوست داشت.

به چند روایت در این زمینه توجه کنید:

حضرت علی علیه السلام فرموده است: دوستی ما با دوستی دشمن ما، در دل یک انسان جمع نمی‌شود (چرا که) خداوند متعال فرموده است «خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است».[2]

امام باقر علیه السلام در مورد این آیه که «خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است» (فرموده است انسان دو دل ندارد که) با یک دل دوستی کند و با دل دیگری دشمن کند…[3]

در روایت دیگری آمده است:

هرگز دوستی ما و دوستی دشمن ما در قلب یک نفر جمع نمی‌شد (چرا که) خداوند متعال فرموده است «خداوند براى هيچ مردى در درونش دو دل ننهاده است» که با یک دل مردمی را دوست داشته باشد و با دل دیگر دشمنان آنها را دوست داشته باشد.[4]

بر همین اساس هم در روایات نتیجه گرفته شده است که اگر ذره‌ای از دوستی دشمنان اهل بیت علیهم السلام در قلب کسی باشد، دوستی اهل بیت حقیقی و واقعی نیست. توجه کنید:

کسی که دشمن ما را دوست دارد، هرگز ما را دوست ندارد. این دو در یک قلب جمع نمی‌شود؛ (چرا که) خداوند براى هيچ مردى دو دل ننهاده است که با یکی مردمی را دوست داشته باشد و با دیگری دشمن آنان را دوست داشته باشد. کسی که ما را دوست دارد، محبتش نسبت به ما همچون طلای بی غش، (از دوستی دشمنان ما جدا می‌شود و کاملا) خالص می‌گردد.[5]

از امام باقر علیه السلام نقل شده است:… کسی که بخواهد دوستی واقعی ما را تشخیص دهد باید دلش را بیازماید. اگر در دلش دوستی دشمن ما با دوستی ما شریک باشد (محبتش نسبت به ما واقعی نیست؛) از این رو چنین شخصی از ما نیست و ما هم از او نیستیم و خداوند دشمن آنان است، و جبرئیل و میکائیل و خداوند (تنها) دشمن کافران هستند.[6]

تا این جا روشن شد که دوستیِ دوست، از دشمنی دشمن دوست جدا نمی‌گردد.

اما باز هم دقت مطلب همچنان بالا می‌رود.

به این حدیث توجه کنید:

حضرت علی علیه السلام فرمود:… در رابطه با من سه گروه نجات پیدا می‌کنند: (یکم) دوست پیروی کننده و (دوم) کسی که با دشمنان من دشمن باشد و (سوم) کسی که با دوستان من دوست باشد…[7]

اما مطلب به این جا پایان نمی‌پذیرد بلکه سلسله مراتب مسائل همچنان ادامه دارد که با یک اشاره برای نکته سنجان به آن پایان می‌دهیم.

تمامی مطالب یاد شده در چهار چوب «عقلانیت فراگیر» قرار دارد و تخلف دشمنی دشمن دوست، از دوستی دوست و… همه و همه مصداق «تبعیض در عقلانیت» است.

برای توضیح بیشتر این مطلب به «نظریه عقلانیت فراگیر» مراجعه کنید.

 

[1]- لَنْ يَجْتَمِعَ الْحَقُّ وَ الْبَاطِلُ فِي قَلْبِ امْرِئٍ قَالَ اللَّهُ تَعَالَى ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ بحارالأنوار 66 82 باب 30

[2]- قَالَ عَلِيٌّ ع لَا يَجْتَمِعُ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِي جَوْفِ إِنْسَانٍ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ يَقُولُ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ بحارالأنوار 24 318 باب 67- 24

[3]- [تفسير القمي‏] فِي رِوَايَةِ أَبِي الْجَارُودِ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ ع فِي قَوْلِهِ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ فَيُحِبَّ بِهَذَا وَ يُبْغِضَ بِهَذَا فَأَمَّا مَحَبَّتُنَا [مُحِبُّنَا] فَيُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا كَمَا يَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا كَدَرَ فِيهِ مَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ فَإِنْ شَارَكَهُ فِي حُبِّنَا حُبَّ عَدُوِّنَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ وَ اللَّهُ عَدُوُّهُمْ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ بحارالأنوار 27 51 باب 1- 1

[4]- لَنْ يَجْتَمِعَ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِي قَلْبِ أَحَدٍ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ يُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً وَ يُحِبُّ بِالْآخَرِ أَعْدَاءَهُمْ بحارالأنوار 65 38 باب 15

[5]- وَ لَنْ يُحِبَّنَا مَنْ يُحِبُّ مُبْغِضَنَا إِنَّ ذَلِكَ لَا يَجْتَمِعُ فِي قَلْبٍ وَاحِدٍ ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ يُحِبُّ بِهَذَا قَوْماً وَ يُحِبُّ بِالْآخَرِ عَدُوَّهُمْ وَ الَّذِي يُحِبُّنَا فَهُوَ يُخْلِصُ حُبَّنَا كَمَا يُخْلِصُ الذَّهَبَ لَا غِشَّ فِيه‏ بحارالأنوار 27 83

[6]- عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ فِي قَوْلِهِ (ما جَعَلَ اللَّهُ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ )، قَالَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ عَلَيْهِ السَّلَامُ لَا يَجْتَمِعُ حُبُّنَا وَ حُبُّ عَدُوِّنَا فِي جَوْفِ إِنْسَانٍ، إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ، فَيُحِبُّ بِهَذَا وَ يُبْغِضُ بِهَذَا، فَأَمَّا مُحِبُّنَا فَيُخْلِصُ الْحُبَّ لَنَا كَمَا يَخْلُصُ الذَّهَبُ بِالنَّارِ لَا كَدَرَ فِيهِ، فَمَنْ أَرَادَ أَنْ يَعْلَمَ حُبَّنَا فَلْيَمْتَحِنْ قَلْبَهُ، فَإِنْ شَارَكَهُ فِي حُبِّنَا حُبَّ عَدُوِّنَا فَلَيْسَ مِنَّا وَ لَسْنَا مِنْهُ، وَ اللَّهُ عَدُوُّهُمْ وَ جَبْرَئِيلُ وَ مِيكَائِيلُ وَ اللَّهُ عَدُوٌّ لِلْكَافِرِينَ. بحارالأنوار 31 5

[7]- وَ قَالَ [عَلَيْهِ السَّلَامُ‏] يَهْلِكُ فِيَّ ثَلَاثَةٌ وَ يَنْجُو فِيَّ ثَلَاثَةٌ يَهْلِكُ اللَّاعِنُ، وَ الْمُسْتَمِعُ الْمُقِرُّ، وَ الْحَامِلُ لِلْوِزْرِ، وَ [هُوَ] الْمَلِكُ الْمُتْرَفُ [الَّذِي‏] يُتَقَرَّبُ إِلَيْهِ بِلَعْنِي، وَ يُبْرَأُ عِنْدَهُ مِنْ دِينِي، وَ يُنْتَقَصُ عِنْدَهُ حَسَبِي، وَ إِنَّمَا حَسَبِي حَسَبُ النَّبِيِّ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَ آلِهِ وَ دِينِي دِينُهُ. وَ يَنْجُو فِيَّ ثَلَاثَةٌ الْمُحِبُّ الْمُوَالِي، وَ الْمُعَادِي مَنْ عَادَانِي، وَ الْمُحِبُّ مَنْ أَحَبَّنِي، فَإِذَا أَحَبَّنِي عَبْدٌ أَحَبَّ مُحِبِّي وَ أَبْغَضَ مُبْغِضِي وَ شَايَعَنِي، فَلْيَمْتَحِنِ الرَّجُلُ قَلْبَهُ، إِنَّ اللَّهَ لَمْ يَجْعَلْ لِرَجُلٍ مِنْ قَلْبَيْنِ فِي جَوْفِهِ فَيُحِبَّ بِهَذَا وَ يُبْغِضَ بِهَذَا، فَمَنْ أَشْرَبَ قَلْبَهُ حُبَّ غَيْرِنَا فَأَلَّبَ عَلَيْنَا فَلْيَعْلَمْ أَنَّ اللَّهَ عَدُوُّهُ وَ جِبْرِيلَ وَ مِيكَالَ، فَإِنَّ اللَّهَ عَدُوٌّ لِلْكافِرِينَ‏ بحارالأنوار 34 361

انواع قالبهای ابراز تولی و تبری

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۶:۷:۴۵
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۹:۰
    • کد مطلب:1249
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2375

موارد ریز قالبهای ابراز تولی و تبری، در منابع وحی بسیار گسترده است و پرداختن به تمامی آنها آسان نیست؛ چرا که هم از نظر عناوین و هم از نظر کمیت مستندات، به شکل فوق العاده گسترده مطرح شده است.

در این جا به برخی از قالبها که شاید چالش برانگیز باشد اشاره می‌کنیم.

 

لعن در قرآن

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۳:۲۸
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۹:۱۱
    • کد مطلب:1250
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 2231

بحث «لعن» از مباحث کلیدی است که عقلانیت فراگیر جایگاه واقعی آن را به خوبی تفسیر می‌کند.
اما به دلیل برخورد سیاسی و غیر علمی با این بحث، همیشه شاهد چالشهایی بوده‌ایم.
یکی از دلایل اصلی چالش، برخورد غیر اصولی و غیر علمی با لعن بوده است که از مصادیق آن رها کردن ریشه‌ها و رفتن بدون مقدمه به شاخه‌هاست.
از این رو لازم است پیش از بحث مصداقی از ریشه آغاز کنیم.ماده «لعن» در قرآن 41 بار تکرار شده است که آماری از موارد آن را تقدیم می‌کنیم:
•    «ظرف لعن» در قرآن هم شامل دنیاست و هم شامل آخرت
•    «لعنت کنندگان» در قرآن عمدتا خداوند و در مواردی فرشتگان و مردم هستند
•    بیش از 35 مورد لعن در قرآن مربوط به لعن خداوند است
•    لعن دو مورد کاربرد در احکام دارد
    1)    لعن بر دورغگو برای اثبات حق و باطل در مباهله
    2)    لعن در اثبات عمل ناروا بدون شاهد
•    از تمامی موارد لعن در قرآن تنها 3 مورد بیانگر لعن کفار و دوزخیان نسبت به یکدیگر است
•    عناوین و اشخاصی که خداوند در قرآن لعنت کرده است عبارت است از:
    1)    کافرین 6 بار
    2)    ظالمین 4 بار
    3)    منافقین 4 بار
    4)    شیطان 3 بار
    5)    کتمان کنندگان حق 1بار (همچنین بقیه عناوین)
    6)    ناقضین عهد خدا و…
    7)    کسانی که به جبت و طاغوت ایمان آوردند
    8)    اذیت کنندگان خدا و رسول
    9)    شجره ملعونه در قرآن
    10)    تهمت زنندگان به عمل ناروا
    11)    قاتل
    12)    اصحاب سبت
    13)    ناقضین میثاق از بنی اسرائیل
    14)    اهل کتاب که عبادت طاغوت و… می‌کنند 
    15)    یهود
    16)    بنی اسرائیل
    17)    قوم عاد
    18)    فرعون و لشگریانش 
مطالعه موارد لعن در قرآن، هیچ تردیدی را در جواز، بلکه ضرورت لعن باقی نمی‌گذارد.
تنها بحثی که باقی می‌ماند اثبات و نفی مصداقی است که چه کسانی مستحق لعن هستند و چه کسانی خیر؟

 

مباحث مصداقی ملعونین

  • نویسنده:محسن
    • تاریخ انتشار:۱۳۹۳/۱۲/۱۸-۱۵:۲۳:۳۰
    • تاریخ اصلاح:۱۳۹۴/۰۲/۱۱-۲۱:۹:۱۷
    • کد مطلب:1251
  • بستن متن‌ها
  • اختصاصات این مطلب
  • نظر شما
  • (0) نظر برای این موضوع
  • بازدید: 1782

با روشن شدن تولی و تبری به شکل کلی، نوبت به بحث مصداقی می‌رسد که هدف آن اثبات و نفی ویژگی‌های افراد است. بر اساس اثبات و نفی این ویژگی‌هاست که لعن افراد واجب یا حرام می‌گردد.

این بحث دیگر بحث تاریخی است و مجال دیگری می‌طلبد. از این رو فعلا از بحث می‌گذریم.

با روشن شدن تولی و تبری به شکل کلی، نوبت به بحث مصداقی می‌رسد که هدف آن اثبات و نفی ویژگی‌های افراد است. بر اساس اثبات و نفی این ویژگی‌هاست که لعن افراد واجب یا حرام می‌گردد.

این بحث دیگر بحث تاریخی است و مجال دیگری می‌طلبد. از این رو فعلا از بحث می‌گذریم.

 

  • نظر خوانندگان
چشم براه۱۳۹۴/۱۱/۰۶-۲۱:۳۶:۷
عااااااالی بود
پاسخ‌ها
  • نظر شما